جمعه ۸ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۲۱
عكس
Friday.htm

پائولو كوئيلو
در گذر زمان
اميلي امراييدر
001950.jpg

بيوگرافي ـ كتاب شناسي
پائولو كوئيلو در سال ۱۹۴۷، در ريودوژانيروي برزيل متولد شد. پيش از آن كه به عنوان يك نويسنده پرفروش مطرح شود، مدتي به فرقه هيپي ها پيوست. در اين بين براي گذران زندگي براي راديو نمايشنامه مي نوشت و ترانه هاي عاميانه براي خوانندگان درجه پايين بزريلي مي سرود، مدتي بعد به عنوان روزنامه نگار و نمايشنامه نويس تلويزيوني مشغول به كار شد. كوئيلو سال ۱۹۸۶ تصميم گرفت مسير زيارتي باستاني اسپانيا، جاده سانتياگو را پياده طي كند، بعدها اين سفر سوژه اي شد براي نوشتن اولين رمانش با عنوان «خاطرات يك مغ» كه در سال ۱۹۸۷ منتشر شد.
سال بعد، با كتاب دومش، كيمياگر به يكي از پرخواننده ترين نويسندگان معاصر تبديل شد. بنابر مجله بين المللي «Publishing Tendes» كتاب كيمياگر يكي از ۱۰ كتاب پرفروش جهان در سال ۱۹۹۸ بوده است.
كوئيلو جايزه هاي ادبي متعددي را از كشورهاي متعدد كسب كرده است.
كتابهاي ديگر او شامل:
ـ بريدا ۱۹۹۰
ـ والكيري ها ۱۹۹۲
ـ مكتوب ۱۹۹۴
ـ كنار رود خانه پيدرا نشستم و گريه كردم ۱۹۹۴
ـ كوه پنجم ۱۹۹۶
ـ دومين مكتوب ۱۹۹۷
ـ كتاب راهنماي رزم آور نور ۱۹۹۷
ـ ورونيكا تصميم مي گيرد بميرد ۱۹۹۸
ـ شيطان و دوشيزه پريم ۲۰۰۰
ـ ۱۱ دقيقه ۲۰۰۳
پائولو كوئيلو هم به خيل هنرمنداني پيوست كه غم بم دلشان را به لرزه انداخته بود، او نيز خود را شهروند زمين  مي داند. او نيز همچون بيشتر نويسندگان و هنرمندان به زلزله زدگان بم كمك كرد، كمك ۸۰ ميليوني او تا چند روز خبر مهم خبرگزاري هاي خارجي بود، پيش از اين نيز در همان روزهاي ابتدايي وقوع اين فاجعه انتشارات كاروان و ناشر آثار كوئيلو در ايران درصدي از فروش كتابهاي او را كه حدود پنج ميليون تومان بود به زلزله زدگان بم اهدا كرد.
كوئيلو جزو نويسندگاني است كه موفق شد در ايران موجي را ايجاد كند؛تا جايي كه در كمتر از پنج سال بيشتر آثارش در ايران منتشر شدند، گاه با ترجمه هاي متعدد و همزمان تا جايي كه بيشتر آثارش به چاپ هاي متعدد با تيراژهاي بالا رسيد، نشريات عامه پسند و نسل سومي نيز با پرداختن به آثار او مزيد بر علت اين شهرت شدند.
امسال در نمايشگاه كتاب فرانكفورت كه يكي از بزرگترين تجمعات صنعت نشر جهان است، كوئيلو يكي از خبرسازترين ها بود. براي اولين بار در تاريخ نشر پيش آمده بود كه كتابهاي يك نويسنده در ۸۰ غرفه مختلف و به ۴۸ زبان در يك مكان عرضه شود، كتابهاي اين نويسنده امسال يكي از پرفروش ترين ها بودند، او بيشتر روزها را در نمايشگاه كتاب فرانكفورت بود و كتابهايش را براي علاقه مندان امضا مي كرد.
طبق آخرين آماري كه يك روزنامه فرانسوي گرفته بود آثار او تا به حال بيش از ۳۷ ميليون نسخه فروش داشته اند و سال ۱۹۹۹ او دومين نويسنده پرفروش جهان بود.
در برخي از كشورهاي آمريكاي لاتين «كيمياگر»  يكي از مشهورترين و پرفروش ترين رمان هاي او به عنوان كتاب درسي تدريس مي شود.
هجدهم مهرماه امسال (دهم اكتبر سال گذشته ميلادي) او ركورد جديدي را در كتاب ركورد گينس ثبت كرد، او در طول نيم ساعت و در حضور داوران موسسه گينس كتاب مشهور و پرفروش خود كيمياگر را به پنجاه و دو زبان امضا كرد و به عنوان نويسنده اي كه آثار او به بيشترين زبان ها ترجمه شده است، شناخته شد.
بيش از هزار و ۷۰۰ نفر از ملت هاي مختلف در اين مراسم حضور داشتند. كوئيلو در اين مراسم با هيجان و خوشحال از اين اتفاق روبه حاضران گفت: «قدر اين لحظه ها را بايد دانست. اولين بار است كه پنجاه و دو ملت، در يك گردهمايي كه سياسي نيست دورهم گرد آمده اند و شعار نمي دهند و تنها و تنها از اين لحظه لذت مي برند، بياييد هميشه با هم دوست باشيم، اين يك فرصت استثنايي است.»
كوئيلو چندشب قبل از اين ركورد جهاني، مهماني بزرگي را به افتخار پنجاه و دو ناشر خود برگزار كرد و اعلام كرد كه همه اين موفقيت ها را مديون همت ناشرانش در سراسر جهان مي داند.
001947.jpg

يكي از جديدترين آثار او «شيطان و دوشيزه پريم»  است كه سه گانه او «در روز هفتم» را تكميل مي كند. دو بخش نخستين اين سه گانه رمان هاي «كنار رودخانه پيدرا نشستم و گريستم» و «ورونيكا تصميم مي گيرد بميرد» بوده اند. كوئيلو معتقد است: «در هر سه كتاب، به يك هفته زندگي انسان هايي معمولي پرداخته مي شود، كه هر كدام به يكباره خود را پيش روي عشق، مرگ يا قدرت مي يابند. همواره معتقد بودم كه چه در هر انسان و چه در سراسر جامعه، دگرگوني هاي ژرف در دوره هاي زماني بسيار كوتاهي رخ مي دهند. يك هفته فرصت زيادي است تا تصميم بگيريم كه سرنوشت خود را بپذيريم يا نه.»
با همه اين وجود، او به همان اندازه كه طرفدار دارد منتقدان تند و تيز هم دارد.بسياري معتقدند پشت همه اين فلسفه بافي ها چيزي نيست جز يك مشت حرف هاي بي اساس كه نهايت آنها به تركيبي از عرفان سرخپوستي، بودا، تصوف و جادو و جنبل ختم مي شود؛ بسياري هم به كنايه مي گويند آثار كوئيلو چيزي نيست جز عرفان LSD.
منتقدان آثار او مي گويند:  «كوئيلو هنوز كه هنوز است از همان ايده هاي هيپي گري پيروي مي كند و هيپي ها و فرقه هاي عجيب و غريب و سبك اين چنيني بارها امتحانشان را پس داده اند.»
بسياري از دوستداران پائولو كوئيلو سال هاست كه منتظر بودند او اجازه اقتباس سينمايي از آثارش را بدهد و بالاخره اين انتظار به سر آمد. كوئيلو در نمايشگاه كتاب فرانكفورت اعلام كرد كه قرار است فيلمي براساس رمان پرفروش «كيمياگر» ساخته شود. اين اقتباس توسط «لارنس فيشبورن»  بازيگر و ستاره مشهور فيلم هاي «ماتريس» صورت مي گيرد. كيمياگر حكايت چوپاني اندلسي است كه در جست وجوي گنج سر به دشت و بيابان و سفر به سرزمين هاي جديد مي گذارد.
كوئيلو معتقد است: فيشبورن حتماً مي تواند فيلم خوبي را از كيمياگر در بياورد خود فيشبورن فيلمنامه را نوشته و قرار است نقش اصلي كيمياگر را بازي كند. من لارنس فيشبورن را در لندن ملاقات كردم. بودجه اي كه براي ساخت فيلم كيمياگر در نظر گرفته اند ۸۰ ميليون دلار است و همچنين مدونا خواننده مشهور آمريكايي نيز در اين فيلم به ايفاي نقش مي پردازد. او از طرفداران پر و پا قرص كوئيلو است. كيمياگر قرار است سال ۲۰۰۴ اكران شود و قسمت اعظم آن در اردن فيلمبرداري مي شود.
مدونا درباره بازي در فيلم كيمياگر مي گويد: «كيمياگر كتاب خوبي است درباره جادو، روياها و گنج  هايي كه در خانه داريم و جاهاي ديگري دنبالش مي گرديم. بازي در اين فيلم از بزرگترين اتفاقات زندگي من است.»
او كه مدتي است كتاب جديد خود را با نام «۱۱ دقيقه» منتشر كرده، اين بار سراغ زندگي زني رفته كه خاص است، از نظر اخلاقي مورد قبول جامعه نيست و از ميان زندگي روزمره او، مكاشفه روحاني جديدي را به خوانندگانش نشان مي دهد.
به هر حال موج هاي اين چنيني بارها و بارها در ادبيات داستاني و حتي حوزه هاي ديگر به وجود آمده اند مهم اين است كه بعد از گذشتن اين موج چه چيزي باقي مي ماند و كوئيلو چه چيزي را براي خواننده به يادگار مي گذارد، زمان ماندگاري همه چيز را ثابت مي كند.

عكس هفته
ديويد بكام با اين ظاهر عجيب و در قامت يك فوتباليست باستاني به انگليس بازگشته است. نه براي بازي در منچستر و نه حتي به اين شهر. ستاره گرانقيمت رئال مادريد در لندن مشغول بازي در تازه ترين آگهي تبليغاتي شركت پپسي است. پول و تبليغات، قاعدتاً خيلي از معادلات را به هم مي ريزد
001938.jpg
...

بدشانس هفته
مگ رايان، اشتباه در محاسبات
001956.jpg
مي گويند نقش هاي شكل گرفته برمبناي بيوگرافي كاراكترهاي معروف،بازيگر را مستقيم به سمت اسكار مي برد. از سوي ديگر نقش هاي اول براي بازيگران زن مطرحي كه نمي خواهند در فيلمي زير سايه يك بازيگر مرد قرار بگيرند سخت به دست مي آيد. مگ رايان در فيلم تازه اش همه اين كارها را كرده اما يك بدشانسي آورده است. او داستان بدي را انتخاب كرده كه هم مورد پسند آكادمي نيست و براي همين اصلاً در دايره زماني انتخاب آكادمي اكران نشده و هم به دليل ضعف هاي داستاني با واكنش سرد منتقدان و مخاطبان روبه رو شده است.
مگ رايان حالا دو سه سالي مي شود كه روي نوار
بد شانسي حركت مي كند. از زماني كه در فيلم «اثبات زندگي» و در مقابل راسل كرو بازي كرده و فيلم با اقبال روبه رو نشد تا همين حالا كه دربرابر طناب رينگ با شكست روبه رو مي شود. اين فيلم تازه از هفته پيش روي پرده سينماهاي آمريكاي شمالي رفته است.

خوش شانس هفته
درو باريمور، موفقيت با يك درام ساده
001953.jpg
درو باريمور بارها در موقعيت هاي گوناگون قرار گرفته، چه روزهايي كه به دليل اعتياد و مشكلات شخصي همه محبوبيت و چهره شيرين كودكي به جامانده از «ئي.تي» را از دست داده بود و چه وقتي كه با اكران «فرشتگان چارلي» به شهرت دوباره دست يافت.
او اين روزها خوش شانس ترين چهره  هاليوود است. از وقتي كه اين هفته فيلم «۵۰ قرار اول» با بازي مشترك او و آدام سندلر با فروش افتتاحيه ۴۵ ميليون دلاري مواجه شده و احتمالاً به راحتي تا مرز ۱۵۰ ميليون دلار هم پيش خواهد رفت. اين براي بازيگران يك درام كمدي نه چندان پرخرج يعني افزايش دستمزد است و درو باريمور هم از اين قاعده مستثنا نيست.
باريمور هفته گذشته در پياده روي مشاهير هم صاحب يك ستاره به نام خودش شده و همه اينها يعني او خوش شانس هفته است.

لانگ شات
از آرزو تا واقعيت
مهدي  مهدوي كيا
001944.jpg
جهنم داليان خيلي ها را ترسانده بود. مي گفتند تيم ملي چين در ورزشگاه داليان هرگز نباخته و تيم ايران در نخستين بازي مرحله مقدماتي جام جهاني پا به زميني مي گذاشت كه طلسم شده مي نمود. در اين هياهو شايد هيچ كس فكر نمي كرد گره بازي ايران و چين به دست جواني باز شود كه با محروميت يكي از ملي پوشان به پيستون راست تيم ملي راه يافته بود.
در آن بازي تاريخي داليان، مهدي مهدوي كيا دو گل به ياد ماندني  زد و اصلي ترين دليل پيروزي قاطع ايران با چهار گل بود. پسرك پرجنب و جوش زمين خاكي هاي جنوب تهران به يكباره محبوبيتي يافت كه كسي در تصورش هم نمي گنجيد و خيلي زود پله هاي ترقي را به نحوي پشت سر گذاشت كه خوش بين ترين كارشناسان فوتبال هم نمي توانستند تصورش را بكنند. مهدوي كيا پس از پيروزي داليان در پرسپوليس هم درخشان ظاهر شد. او در روزهاي اوج تيمي كه سوداي قهرماني هاي پياپي را در سرداشت، شاخص ترين و برجسته ترين چهره اي بود كه هر حركتش براي تماشاگران بوي گل مي داد و اين اصلاً چيز كمي نبود. تا روزهاي آغاز جام جهاني ۹۸، مهدي مهدوي كيا در ليگ  ايران ستاره اي بي چون و چرا بود اما ستاره بخت مهدي جوان در اقليم ديگري قرار بر طلوع داشت.
مهدي مهدوي كيا در بازي هاي جام جهاني ۹۸ مثل هميشه بود فعال و جنگنده و همين سبب شد كه چشم خيلي از باشگاه هاي اروپايي را بگيرد. وقتي در اواسط نيمه دوم بازي با آمريكا، علي دايي از نيمه هاي زمين توپ را براي مهدوي كيا فرستاد و او دروازه بان آمريكا را پشت سر گذاشت جدا از فرياد شادي شبانه همه خانه هاي ايران فرياد تحسين مديران اين باشگاه ها هم بلند شد. مهدوي كيا براي مقطعي به بوخوم رفت؛ در آن جا درخشيد و خيلي زود به هامبورگ پيوست اين همزمان با حضور گسترده ديگر بازيكنان ايراني در باشگاه هاي اروپا و به ويژه آلمان بود اما مهدوي كيا تنها كسي بود كه قدر جايگاهش را دانست. او هرسال از سال قبل محبوب تر و پرقدرت تر شد و اگر در ميانه هاي حضور در هامبورگ كسي مي توانست براي او جايگزيني در نظر بگيرد، حالا ديگر او تنها گزينه براي جناح راست هامبورگ است. پاس هاي گل مهدوي كيا و البته گل هايي كه مي زند او را بدل به موشك  هامبورگ كرده و محبوبيتش نزد هواداران ديگر زبانزد خاص و عام است.

پيگيران جدي فوتبال ايران فريادهاي مهدوي كيا را در آن شبي كه پشت خط تلفن از آلمان با عادل فردوسي پور در برنامه نود سخن مي گفت از ياد نبرده اند. دو سه سال قبل بود كه در محافل فوتبال شنيده شد مهدوي كيا براي تيم ملي كم فروشي مي كند و هواي ساق هايش را براي هامبورگ دارد. چند ماهي اين شايعه شنيده شد تا روزي كه مهدوي كيا در نود به شايعات پاسخ گفت. او از عرق ملي اش گفت، از اين كه سعي فراواني كرده تا در همه مصدوميت هايش همراه تيم ملي باشد و از اين كه پيراهن ملي را هنوز هم، چون گذشته دوست دارد.
حالا وقتي او در زمين راه مي رود ديگر خبري از آن شايعات دو سال قبل نيست. مهدوي  حال همان موشك جنگنده  هامبورگ است كه از مصدوميت رهايي يافته و مي تواند براي تيم ملي پاس هاي گل ساز دهد و حتي گلزني كند.
چهره او را وقتي دومين گل تيم ملي به قطر را به ثمر رساند، به ياد داريد؟

مي گويند دو سه باشگاه بزرگ اروپايي مهدوي كيا را مي خواهند. تيم هايي بزرگتر از هامبورگ كه خودش خيلي هم كوچك نيست. منچستر يونايتد و رئال مادريد مي تواند سقف آرزوهاي يك بازيكن باشد؟ اگر روزگاري اين آرزوي يك فوتباليست ايراني بود، حالا مهدي مهدوي كيا بازيكني است كه مرز ميان آرزو و واقعيت را از بين برده است.

تغيير چهره
از جنگ به سياست
ابراهيم حاتمي كيا
001941.jpg
جلسه مطبوعاتي فيلم «موج مرده» در جشنواره شانزدهم يكي از به يادماندني ترين جلساتي بود كه تا آن روز در جشنواره فجر برگزار شده بود. ابراهيم حاتمي كيا حلقه هاي نگاتيو را در ابتداي جلسه روي ميز گذاشت و براي اولين بار با بغض از سينماي جنگ گفت. در آن شب، حاتمي كيا اعلام كرد كه ديگر فيلم جنگي نمي سازد. فرداي آن روز اين خبر اول خيلي از روزنامه ها بود. با اين همه كسي فكر نمي كرد حاتمي كيا به اين حرفش عمل كند. اما گذشت زمان ثابت كرد كه حاتمي كيا در حرفش ثابت قدم است. انتخاب قصه فردي كه با كمك خانواده اش هواپيمايي را مي دزدد، توسط ابراهيم حاتمي كيا براي كاري پس از موج مرده نشان از تغيير مسير حاتمي كيا داشت. قهرمان فيلم اين بار نه شبيه حاج كاظم از بي وفايي مردم مي گفت و نه مثل سردار راشد يك دن كيشوت تنها بود. او فردي عامي و عادي بود كه مي خواست براي زندگي بهتر مهاجرت كند و ساده لوحانه دزدي هواپيما را براي اين كارش انتخاب كرده بود. حاتمي كيا اين بار حتي اشاره اي هم به جنگ نكرد و بيش از پيش از سينماي جنگ دور شد. ارتفاع پست چندان مورد توجه داوران جشنواره فجر و مسئولان دولتي قرار نگرفت. اما استقبال مردم باعث شد كه حاتمي كيا اين بار قصه اي كاملاً متفاوت را براي كار بعدي اش در نظر بگيرد. ساخت فيلمي در كانادا آن هم با بازي بازيگراني نظير كوين اسپيسي و داستين هافمن خبري بود كه دهان به دهان مي چرخيد. فيلمي كه قصه اش در زيرزميني مي گذشت و ماجراي فرار چند زنداني بود. حاتمي كيا با اين قصه دوري از سينماي جنگ را پررنگ تر كرد. اما اين فيلم هرگز ساخته نشد و همچنان جزو پروژه هايي است كه احتمال ساخت آن مي رود.
در كنار اين فعاليت ها، يكباره حاتمي كيا در تلويزيون مشغول ساخت اثري جنگي شد كه به گفته خودش يك فيلم ششصد دقيقه اي بود. خاك سرخ مجموعه اي درباره جنگ، آن هم برخلاف ساخته هاي دهه هفتاد او پر از انفجار بود. ساخت اين مجموعه حدود شش ماه طول كشيد. حاتمي كيا دوباره به جنگ بازگشت اگرچه اين اتفاق در تلويزيون رخ داده بود و در سينما او همچنان راه دوري از جنگ را ادامه داد. سال ۸۱ بارديگر شايعات درباره حاتمي كيا شدت گرفت. اين بار ساخت فيلمي كمدي با موضوعي درباره روحانيون كه پيمان قاسم خاني آن را مي نوشت و منوچهر محمدي آن را توليد مي كرد. اما هنوز اين خبر تاييد نشده بود كه اعلام شد حاتمي كيا اين فيلم را نخواهد ساخت. كمال تبريزي جايگزين حاتمي كيا شد و «مارمولك» سرانجام يافت و به شدت از سوي منتقدان و مردم مورد توجه قرار گرفت؛ اما بعد از آن حاتمي كيا پروژه اي كوچك و بي سر و صدا را آغاز كرد. فيلمي كه موضوعي متفاوت از ساير آثارش داشت. اين بار او به داستان زندگي ماموري امنيتي مي پرداخت كه براي دستگيري يكي از نيروهاي مخالف،  دختر او به نام ارغوان را طعمه قرار مي دهد، اما خودش عاشق ارغوان مي شود. «به رنگ ارغوان» فيلمي كه حاتمي كيا در سال ۸۲ به طور جدي مشغول آن شد، قصه اي درباره جوان ها و دانشجويان دارد. اما بسياري كه فيلمنامه را خوانده اند، معتقدند قصه روايتي كاملاً هاليوودي دارد اگرچه خبرهاي به دست آمده از زمان فيلمبرداري به ريتم كند فيلم اشاره مي كند. اين روزها به رنگ ارغوان در آرامش و با گروهي كوچك در شمال كشور فيلمبرداري مي شود و احتمالاً تا پايان سال فيلمبرداري آن به پايان مي رسد. با همه اين اطلاعات هنوز مشخص نيست فيلم چقدر به جنگ پرداخته است.
استقبال مردم و منتقدان نشان داده كه سينماي متفاوت حاتمي كيا هم به اندازه سينماي جنگ او قدرت و گيرايي دارد. اگرچه فيلم هاي او هميشه تحت نام و آثار جنگي اش قرار گرفته است. آيا حاتمي كيا، اين راه را ادامه مي دهد و يا باز قصد  دارد به بچه هاي جنگ و سينماي دفاع مقدس اداي دين كند؟ آنچه مسلم است اين كه او در حال تغيير چهره است. پيش از حاتمي كيا ديگراني هم اين راه را رفته اند.

|  ايران  |   تكنيك  |   جامعه  |   داستان  |   دهكده جهاني  |   رسانه  |
|  عكس  |   علم  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |