بازتاب هاي رسانه اي بيست و دومين جشنواره فيلم فجر
تصوير بي تشخص
|
|
مينا اكبري
وابستگي رسانه ها و پديده ها به هم آنچنان گسترش يافته كه به نظر مي رسد اين رسانه ها هستند كه در نهايت موفقيت يا عدم موفقيت يك رويداد را رقم مي زنند. افكار عمومي با رسانه ها ساخته مي شوند و بدون افكار عمومي نه تنها جشنواره كه هيچ سنگي در دنياي امروز روي سنگ ديگر بند نمي شود.
اما اين قدرت عظيم رسانه اي در قبال مهم ترين واقعه سينمايي يعني بيست و دومين جشنواره فيلم فجر چگونه به كار گرفته شد؟ آيا اين سؤال را از خود پرسيده ايم كه رسانه ها چگونه با اين رويداد مهم فرهنگي كشور روبه رو شدند؟ آيا توانستند با به چالش كشيدن نقاط ضعف آن باعث رونق و تعمق بيشتر آن شوند؟
از ديدگاه مسئولان هر كاري كه انجام مي دهند خوب است و با توجه به مصالح بهترين انتخاب. اما آيا بررسي رسانه ها نيز در اين ۱۰ روز همين را مي گويد؟
در اين جا قصد بررسي محتواي خبري ساختار و تحليلي رسانه هايي كه به پوشش جشنواره فيلم فجر در سال ۸۲ پرداخته اند را نداريم. هدف از اين نوشته، گزارشي است از روش ها و تكنيك هاي رسانه اي و تنگناهاي اطلاع رساني پيرامون خبرنگاران و نويسندگان در پوشش خبري و محتوايي اين رويداد. اين نوشته نگاهي است به خود از آينه اي كه پشت آن چيزي نيست؛ خود ما اين سوي آينه ايم، با ديدني ها و شنيدني هاي بسيار.
اگر به هر دليلي در جشنواره فيلم فجر حضور نداشته باشيد، مراجعه به منابع نوشتاري كه با پايان هر دوره از جشنواره فيلم فجر به جا مي ماند، شما را با اتفاقات، حس و حال و فضاي آن دوره آشنا نخواهد كرد.
اين ضعف بزرگ در منابع نوشتاري دلايل بسياري دارد. اولين و شايد عمده ترين آنها را بايد در تجمع خبرنگاران و روزنامه نگاران در يك سينما دانست. در زمان برگزاري جشنواره فيلم فجر، با اختصاص يك سينما ويژه خبرنگاران و صدور كارت مختص اين سينما، خبرنگاران مجبور مي شوند تنها در يك سينما به تماشاي فيلم ها بنشينند و ارتباطشان با ديگر سينما ها و البته ديگر مخاطبان جشنواره كاملاً قطع شود. بالطبع يادداشت ها و اخباري كه در طول جشنواره از سوي خبرنگاران در نشريات منتشر مي شود مختص و محدود به همان فضاي بسته سينماي مطبوعات است، كه در تيراژ بالا براي همه مخاطبان رسانه ها منتشر مي شود.
انتشار اخبار مشاجرات منتقدان و نويسندگان سينمايي، جلسات نقد و بررسي كه بعد از پايان برخي فيلم هاي سينمايي برگزار مي شود، خبر حضور عوامل فيلم در سينماي مطبوعات و ... همه از جمله مطالبي است كه در صفحات سينمايي نشريات روزانه كه به جشنواره اختصاص داده شده به چاپ مي رسد. بنابراين با كنار هم گذاشتن اين صفحات، مطلب اختصاصي و متفاوت تر كمتر به چشم مي خورد. البته اين اتفاق تا حدودي قابل توجيه است زيرا از يك سو خبرنگاران فرصت سركشي به ديگر سينما ها را ندارند و از سويي ديگر امكان حضور و تماشاي فيلم با مردم را ندارند؛ بنابراين اخبار اين نشريات همان طور كه ذكر شد شامل اتفاقاتي است كه در سينماي مطبوعات رخ مي دهد و يا از طريق خبرگزاري هاي رسمي به دستشان مي رسد، كه البته نمايندگان خبرگزاري ها نيز درگير وضعيتي مشابه هستند.
ضعف اطلاع رساني روابط عمومي جشنواره نيز به اين ناكار آمدي اخبار سينماي نشريات دامن مي زند. روابط عمومي جشنواره به عنوان منبع خبري كه وظيفه انتشار سريع، به موقع و درست اخبار را به عهده دارد اين مسئوليت را به نحوي انجام مي دهد كه گويا قصد دارد سري ترين اخبار را انتشار دهد. بنابراين با خست و تعلل، اخبار كهنه و تاييد شده از سوي منابع رسمي را بعد از چاپ در نشريات با عناويني چون شنيده مي شود يا گفته مي شود، در اختيار روزنامه ها قرار مي دهند. به عنوان مثال اخبار مراسم افتتاحيه، برگزاري بزرگداشت ها، ساخت تيزر ها، فيلم هاي بخش مسابقه، اسامي داوران و ... تقريباً دو هفته قبل از انتشار از سوي روابط عمومي جشنواره اعلام و در روزنامه هابه چاپ رسيد. اين كاستي ها در كنار خبرنگاران بي حوصله و نه چندان پركار و سمج موجب شده كه از منبع پرچالشي چون سينما به راحتي گذر كنند و تنها به تنظيم كنندگان خبر تبديل شوند و بس.
از صفحات خبري كه بگذريم، حجم زيادي از ديگر مطالب اين نشريات را گفت وگو ها تشكيل مي دهند. اين گفت وگو ها از آن جا كه قبل از جشنواره و البته قبل از نمايش فيلم ها انجام مي شود فاقد هرگونه هيجان و اطلاعات پيش از نمايش براي مخاطبان است، از طرف ديگر در اين گفت وگو ها چالشي بين خبرنگار و
مصاحبه شونده صورت نمي گيرد و گاه نگاه مثبتي كه به يك فيلم يا فيلمساز در زمان گفت وگو صورت مي گيرد در زمان اكران فيلم كاملاً عوض و يا تا حدود زيادي تعديل مي شود. بنابراين از گفت و گو ها نيز نمي توان اطلاعات جامعي درباره فيلم هاي جشنواره به دست آورد. سؤال ها و جواب هاي كلي در گفت وگو فقط مخاطب را سردرگم مي كند.
اما كارگردانان و مهمانان خارجي كه به ايران دعوت شده بودند هم بي سروصدا آمدند و رفتند بدون آن كه با آنها گفت وگويي انجام شود و يا جلسات مطبوعاتي با آنها گذاشته شود.
تصور كنيد شارل تسون سردبير سابق معتبرترين نشريه سينماي جهان - كايه دوسينما - و يا اليا سليمان برنده جايزه نخل طلا از جشنواره كن با انبوهي از تجربه و حرف به ايران مي آيند و بعد با يك قاليچه يا قاب خاتم خداحافظي مي كنند و مي روند. يادم مي آيد عباس كيارستمي در جايي مي گفت: «همه فكر مي كنند من تمام دنيا را به واسطه حضور در جشنواره گشته ام؟ اما واقعاً اين طور نيست من از لحظه اي كه پا به فرودگاه يك كشور مي گذارم تا زماني كه مرا بدرقه مي كنند در حال پاسخ دادن به سئوالات خبرنگاراني هستم كه بعد از خداحافظي از من شماره تلفن و يا اي ميل براي گفت وگوهاي مفصل تر مي گيرند. حاصل سفرهاي متعدد من به كشورهاي خارجي ديدن يك سالن تاريك نمايش فيلم و بعد اتاقكي است كه خبرنگاران به ترتيب براي مصاحبه در آن جا به صف ايستاده اند.»
وضعيت ورود و خروج مهمانان خارجي جشنواره به علت آن كه اغلب خبرنگاران اطلاع چنداني از جايگاه مدعوين در سينماي كشور هاي خود و جهان ندارند بنابراين رغبت چنداني به گفت وگو و معرفي آنها نشان نمي دهند. در حالي كه بازار فيلم تهران امسال عرض و طول گسترده تري داشت اما نسبت به سال هاي گذشته كمترين بازتاب را در مطبوعات به خود اختصاص داد.
به نظر مي رسد كه جدا كردن بخش بين الملل و بخش ملي جشنواره بتواند اين مشكل را تا حدودي حل كند. چرا كه خوب و بد بودن فيلم هاي ايراني همه چيز جشنواره را تحت شعاع خود قرار مي دهد، حتي حضور مهم ترين مهمانان سينماي جهان در تهران .
يادداشت ها و نقدهاي كوتاه
يادداشت هاي روزانه و نقد هاي كوتاهي كه در ايام جشنواره فيلم فجر در نشريات به چاپ مي رسد چيزي فراتر و متفاوت تر از اخبار و گفت وگو ها نيست.
آن جا كه اكثر اين يادداشت ها در يك ماراتن نفس گير تماشاي فيلم ها نوشته مي شود فارغ از سطح نازل كيفي آنها كه فاقد هرگونه انسجام و عمق كافي است به آثاري اختصاص پيدا مي كند كه در آن روز در سينماي مطبوعات به نمايش درآمده است. بالطبع اين يادداشت هاي سطحي هم اگر فيلم در ديگر سينما ها به نمايش درنيامده باشد و يا اصلاً قرار هم نباشد كه نمايش داده شود به درد مخاطبان اين نشريات نيز نمي خورد. به هر حال زماني ما مي توانيم در يك نقد يا يادداشت فيلم، مخاطب را با خود همراه كنيم كه درباره پديده اي مشترك سخن بگوييم.
بحران سردبيري
از مشكلاتي چون ضعف اطلاع رساني روابط عمومي ها، فرصت كوتاه روزنامه نگاران براي جمع آوري اطلاعات، عدم نمايش فيلم ها قبل از جشنواره براي نويسندگان سينمايي، اجازه نداشتن حضور خبرنگاران در ديگر سينما ها براي همراهي با مردم و دست اندركاران سينما و ... كه بگذريم يكي از عمده ترين و مهم ترين دلايل ضعف نشرياتي كه در روزهاي جشنواره فيلم فجر به كار اطلاع رساني مي پردازند مي توان به بحران سردبيري اشاره كرد. سردبيران به عنوان افرادي كه خط مشي يك نشريه را ترسيم مي كنند اطلاعات تخصصي اي در زمينه سينما ندارند و تمام انرژي و توانايي شان روي حوزه هاي سياسي و غيرسينمايي متمركز شده است. نداشتن شناخت كافي سردبيران از حوزه سينما و مسايل پشت پرده اش منجر به اين اتفاق مي شود كه خط مشي صفحات سينمايي با سياست هاي كلي روزنامه همخواني نداشته باشد و در مواردي حتي ساز مخالف با اهداف سردبيران نشريه بزند. در اين شرايط، رسانه اي كه خط مشي مردمي و اطلاع رساني دارد در صفحات سينمايي اش به تحليل و بررسي فلسفي و آكادميك دست مي زند و بر عكس رسانه اي كه در خط مشي كلي اش تحليل و پرسشگري عنوان شده با چاپ مطالب كم عمق و تا حدودي سطحي غريبگي خود را با جريان و حركت اصلي روزنامه به رخ مي كشد.
اما بحران سردبيري زماني عيان تر مي شود كه سردبيران بدون شناخت از روابط پيچيده و پشت پرده سينما با اطمينان به خبرنگاران و مسئولان صفحات اين اجازه را به آنها مي دهند تا از فيلمي دفاع كنند كه اتفاقاً روند آن برخلاف خط مشي و سياست هاي كلي نشريه شان است و اگر قرار باشد همسو با اهداف روزنامه حركت شود به جاي دفاع همه جانبه از آن بايد به نقد جدي اثر روي بياورند.
نشريات تخصصي
اگرچه در نشريات تخصصي سينما بحران سردبيري بسيار كم به چشم مي خورد؛ اما اين نشريات نيز از حيث اطلاع رساني چندان موفق عمل نكرده اند.
با نزديك شدن به روزهاي برگزاري جشنواره فيلم فجر چند نشريه تخصصي كه در ايران فعاليت مي كنند به روال هر ساله به جمع آوري اطلاعاتي كلي درباره فيلم هاي بخش هاي مختلف جشنواره مي پردازند. در اين اطلاعات ممكن است يادداشت يا گفت وگويي كوتاه هم با كارگردان يا يكي از عوامل اصلي فيلم به چاپ برسد. اما از آ ن جا كه جمع آوري اطلاعات بكر و دست اول نيازمند زمان و وقت كافي است و انتخاب آثار براي بخش هاي مختلف جشنواره توسط هيات انتخاب هميشه به دقيقه نود كشيده مي شود، مطالبي كه درباره فيلم هاي ايراني و خارجي در اين نشريات نوشته مي شود سطحي، شبيه به هم و فاقد اطلاع رساني كافي و جامع است. تكرار اين اتفاق در طول دو دهه، ديگر اين روش را به كلي منسوخ كرده است.
تلويزيون
اما بازتاب برگزاري جشنواره فيلم فجر امسال در رسانه تصويري- تلويزيون- براي بسياري كه برنامه هاي اين رسانه را به طور مرتب دنبال مي كنند تازگي داشت. تلويزيون برخلاف روال سال هاي گذشته اش حجم زيادي را به برنامه هاي جشنواره فيلم فجر اختصاص داده بود. اما از آن جا كه بحران سردبيري عمومي است و در تلويزيون هم وجود دارد؛ اين نقص به شكل ديگري
خود را نشان مي داد.
بيشترين حجم از برنامه هاي تلويزيون در روزهاي جشنواره فيلم فجر را گفت وگو تشكيل داده بود كه البته به جاي گفت وگو با عوامل فيلم ها، منتقدان نويسندگان و خبرنگاران سينمايي- نزديك ترين و دم دست ترين مخاطبان جشنواره- را دربر مي گرفت. اين گروه نيز همان طور كه گفته شد در حالي كه يك ماراتن نفس گير تماشاي فيلم را پشت سر گذاشته اند بدون آن كه فرصت هضم يا رسوب تعداد انبوه فيلم ها را در خود داشته باشند به گفت وگو نشستند و به محافظه كارانه ترين شكل ممكن درباره آثار نظر مي دادند.
نظرات اين منتقدان كه مصلحت هاي بسياري در آن در نظر گرفته مي شد فاقد هرگونه نگاه كارشناسانه و عميق بود و تماشاگر در انتهاي برنامه با بلاتكليفي از اين كه بالاخره فيلم مورد بحث ارزش تماشا دارد يا خير مجبور به تغيير كانال تلويزيون مي شد ... اين اتفاق نيز از آن جا ناشي مي شود كه تلويزيون به عنوان فراگيرترين رسانه، فاقد سليقه و روش سينمايي در ساخت برنامه هاي خاص براي جشنواره است و به جاي آن كه خود صاحب عقيده و نظر باشد نگاه و خط خود را از منتقدان رسانه هاي نوشتاري مي گيرد. حال اين سؤال مطرح مي شود كه بالاخره تلويزيون با پخش اين حجم انبوه برنامه مختص جشنواره فيلم فجر، دنبال چه چيزي در جشنواره بود و كدام بخش جشنواره
بيست ودوم براي اين رسانه اهميت ويژه داشت؟ در حالي كه تلويزيون و شبكه هاي آن با يك نگاه عميق تر و با پشتيباني و به كارگيري نيروهاي كارآمد كه مي توانند غناي جشنواره را دو چندان و صف علاقه مندان به هنر ناب سينما را افزايش دهند. سينما هنري مردمي است و بايد ديد مردم چه مي خواهند.
|