عميد نمازي خواه
چندين دهه اخير, تمامي افراد دنيا شاهد رقابت شديد و بسيار سخت كشورهاي آمريكا و اتحاد جماهير شوروي (روسيه) بوده اند. اين دو كشور در تمامي مسايل با يكديگر رقابت داشتند و در ميان تمام اين مسايل، هر دو مي دانستند كه اگر بخواهند بر ديگري برتري داشته باشند، اولين حرف را قدرت تسليحاتي و مسايل نظامي مي زند. به عنوان مثال اگر روسيه به فكر ساخت موشك هاي بالستيك و قاره پيما مي افتاد آمريكا سريعاً در فكر ساخت يك سپر موشكي قوي بود و از طرف ديگر به فكر ساخت موشكي قوي تر از موشك بالستيك روسيه.
براي آگاهي به تمام اين موضوعات، ناچار، دو كشور احتياج به جاسوس و دسترسي به اطلاعات يكديگر داشتند و به همين خاطر شبكه ها و سازمان هاي جاسوسي هر دو كشور بسيار قوي بودند و ما همگي با آنها آشنايي داريم و هنوز هم كتابهاي زيادي در حال افشا كردن اسرار پنهان آنهاست.
كشوري در دنيا نبود كه يك جاسوس روسي يا آمريكايي و بعضاً انگليسي نداشته باشد. بله!
كا-گ-ب سازمان جاسوسي روسيه و سيا (CIA) سازمان جاسوسي آمريكا بود.
يكي از بهترين راههاي دسترسي به اطلاعات استراتژيك هواپيماها بودند. هواپيماهاي جاسوسي و شناسايي با امكانات خاص خود از قبيل دوربين هاي پيشرفته و خصوصيات خاصي چون سرعت زياد و ارتفاع پرواز بالا از امن ترين شيوه هاي جاسوسي به حساب مي آمدند. (البته هم اكنون ماهواره ها تمامي اين وظايف را به عهده گرفته اند) كه من مي خواهم در اين مقاله شما را با سريع ترين جاسوس دنيا آشنا كنم.
يكي از هواپيماهاي جاسوسي آمريكا U-2 نام داشت. اين هواپيماي جاسوسي ملقب به اژدها خانم (Dragon Lady) نواقص بسيار زيادي داشت. ارتفاع پرواز خوبي داشت ولي هنوز هم موشك هاي زمين به هواي روسيه مي توانستند او را نشانه روند و از طرف ديگر سرعت پاييني داشت و هواپيماهاي رهگيرـ شكاري روسي به راحتي مي توانستند او را شناسايي و منهدم سازند. به همين خاطر نيروي هوايي آمريكا به دستور دولت موظف به ساخت يك پرونده بسيار سريع و بلند پرواز شد.
مانند هميشه اين پروژه به تمامي شركت ها چون بوئينگ، لاكهيد مارتين و ... اعلام شد و طبق معمول شركت لاكهيد مارتين (Lockhieed Martin) مسئوليت اين طرح را به عهده گرفت.
بعد از مدتي بحت و جدال شركت لاكهيد مارتين يك هيات بلندپايه مهندسي به سرپرستي كلارنس جانسون (Clarence Johnson) تشكيل داد. اين هيات چندي بعد قرار شد هواپيمايي را طراحي كنند كه توانايي رسيدن به ارتفاعات بيش از ۷۰ هزارپا و سرعت هاي بالاي سه ماخ را داشت. كار طراحي بسيار مشكل بود. به عنوان مثال براي طراحي بال و بدنه اگر اين هواپيما ۲/۳ ماخ سرعت مي گرفت قسمت هاي خارجي بال و بدنه بايد متحمل ۳۱۶ درجه سانتي گراد حرارت مي شدند كه در اين صورت به علت نرم تر شدن بدنه و كشش ها و تنش هاي به وجود آمده هواپيما حتماً منفجر مي شد. ولي با ابتكار مهندسان طراح، از نوعي آلياژ خاص تيتانيوم استفاده شد كه مقاومت بالايي در برابر حرارت داشتند. در بين لايه هاي تيتانيوم براي كمتر شدن وزن هواپيما از آلومينيم استفاده شد.
بعد از طراحي بال ها و بدنه مهم ترين مسئله ايجاد يك نيروي پيشران (thrust) بسيار بالا براي دستيابي به سرعت هاي مافوق صوت بود. شركت لاكهيد مارتين اين بخش طراحي را به شركت مجرب پرت و ويتني (Pratt and Whitney) محول كرد. اين شركت همواره يك سر و گردن از بقيه شركت هاي موتورسازي و رقبايش جنرال موتورز و رولزرويس جلوتر بود.
در ابتداي طرح شركت پرت ويتني در نظر داشت از موتورهاي هيدروژن مايع كمك بگيرد ولي پس از كمي تحقيق و بررسي مهندسان تصميم گرفتند از موتورهاي جت هوا دم استفاده كنند. موتورها بايد توان بسيار بالايي داشتند به طوري كه در كمترين زمان پس از برخاست سرعت را از ۳۳۴ كيلومتر در ساعت به ۳۵۴۰ كيلومتر در ساعت مي رساندند و اين فرآيند بايد به گونه اي انجام مي شد تا ضربه هاي ناگهاني هوا در داخل موتور كمتر شود زيرا درغير اين صورت احتمال انفجار موتور زياد بود.
يكي از مسايل مهم ساخت يك هواپيما مخصوصاً يك هواپيماي جاسوسي رادار گريز بودن آن است. زيرا هرچقدر كه سرعت و ارتفاع آن زياد باشد رادارهاي قوي مي توانند به راحتي آن را رديابي كنند و عكس العمل نشان دهند. ما مي توانيم اكثر خصوصيات رادار گريزي در (Stealth) را در هواپيماهاي جاسوسي ببينيم و در پروژه شركت لاكهيد مارتين نيز اين پديده به وضوح مشخص است.
اولين پرواز آزمايشي A-12 در ۲۴ آوريل سال ۱۹۶۲ توسط خلبان سرشناس و مشهوري به نام لوشاك (Lau Schalk) انجام شد ولي بعد از آن مهندسان دريافتند كه طرح كامل نشده و سريعاً مشغول رفع نواقص آن شدند.
به قدري اين اصلاحات سريع انجام شد كه اين هواپيما سرانجام در ۳۱ مي سال ۱۹۶۷ ميلادي نخستين عملياتش را بر فراز شمال ويتنام انجام داد. بعد از اولين تست آن در سال ۱۹۶۲ شركت لاكهيد مارتين شروع به رفع نواقص A-12 كرد تا بتواند هواپيمايي قوي و متناسب با خواسته هاي نيروي هوايي آمريكا (USAF) بسازد.
كمي بعد ازتلاش مهندسان نيروي هوايي آمريكا دستور ساخت نوعي از هواپيماي رهگير شكاري از روي مدل
A-12 را به شركت لاكهيد مارتين داد كه به YF-12A معروف شد. تصور كنيد يك هواپيماي شكاري با سرعت سه ماخ به جنگ يك هواپيماي شكاري با سرعت ۵/۱ ماخ برود قطعاً برنده اين جنگ معلوم است. در آن زمان نيز سريع ترين هواپيماهاي جنگنده و شكاري حدود دو ماخ سرعت داشتند.
البته طرح YF-12A موفقيت آميز نبود زيرا تنها سه فروند از آن ساخته شد كه دو فروند آن در انجام آزمايش ها و تست ها منهدم شد و نمونه سوم هم اكنون در موزه نيروي هوايي آمريكا در شهر ديتون (Dayton) نگهداري مي شود.
از نمونه A-12 نيز در كل ۱۵ فروند به اضافه دو فروند نمونه خاص دو سرنشينه براي آموزش خلبان با نام M-12 ساخته شد.
چندي گذشت و نام
A-12 به SR-71 تغيير يافت و نيروي هوايي آمريكا دستور ساخت ۳۲ فروند SR-71 را به شركت لاكهيد ابلاغ كرد.
به دليل رنگ سياه و حالت خاص هواپيما
براي آن لقب پرنده سياه
(black bird) گذاشتند كه به راستي لقبي شايسته است.
پرنده سياه نخستين پروازش را در ۲۲ دسامبر سال ۱۹۶۴ ميلادي انجام داد. تصميم بر آن شد كه SR-71 دو سرنشينه ساخته شود كه يكي از اين افراد خلبان و ديگري افسر سيستم هاي شناسايي (Reconnassance System Officer) بودند. وظيفه افسر سيستم هاي شناسايي كنترل تمامي رادارها، دوربين ها و تجهيزات شناسايي است كه بر روي SR-71 تعبيه شده است.
پرنده سياه از يك سيستم پاد الكتريكي (Electronic Counter measure) استفاده مي كند كه مي تواند با ايجاد اغتشاش، امواج رادارها را گمراه كند. آنقدر سريع و در ارتفاعات بالا پرواز مي كند كه سرنشينانش بايد از لباس هاي ضد فشار استفاده كنند اين لباس دقيقاً مانند لباس فضانوردان است.
SR-71 از مدرن ترين دوربين ها بهره مي برد كه از آن ارتفاع مي توانند عكس هايي باوضوح بالا را از مناطق زميني بگيرند. فرستنده هاي ديجيتالي قوي آن كوچكترين فركانس هاي فرستاده شده از طرف زمين را دريافت مي كنند و حتي طول موج آنها را تشخيص مي دهد.
SR-71 قابليت سوختگيري هوايي را دارد و براي هربار سوختگيري خلبان بايد آن را به ارتفاع ۲۰ تا ۳۰ هزار پايي راهنمايي كند تا سوختگيري آن توسط يك kc-130 (هواپيماي هركولس سوخت رسان) انجام شود.
اين پرنده مي تواند ۲۰ هزار ليتر بنزين با خود حمل كند و اين سوخت مي تواند نيروي ۷۵ هزار پوند در موتور ايجاد كند. SR-71 با داشتن تجهيزات جاسوسي مي تواند ۱۰۰ هزار مايل مربع را تحت پوشش قرار دهد، جزو بهترين جاسوس هاي سيا (CIA) محسوب مي شود و تا سال ۱۹۹۰ هر كجا احتياجي به عكسبرداري داشتند اين پرنده سياه با يك پرواز سريع احتياجشان را برطرف مي كرد. براي مثال در سال ۱۹۷۳ به نفع اسرائيل مشغول عكسبرداري از لبنان شد. سال ۱۹۸۶ بر فراز آسمان ليبي بود و در سال ۱۹۸۷ بر روي خليج فارس بود و در هيچ كدام از اين عمليات ها هيچ راداري نتوانست آن را رديابي كند.
در ميان تمام خلبان ها يكي از آنها با پرنده سياه خو گرفته و بيشترين پرواز را داشته است. او كسي به جز ژنرال جروم مالي (Jerome Malley) نبود كه در حدود ۲۹۸۱ ساعت پرواز در ۹۴۲ عمليات براي خود ثبت كرده بود.
SR-71 آخرين عملياتش را در سال ۱۹۹۰ انجام داد و از آن به بعد بازنشسته شد. بعد از مدتي ناسا (NASA) از نيروي هوايي اجازه انجام آزمايش هاي خاص را بر روي SR-71 از نيروي هوايي آمريكا گرفت و از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۱ نيز او آزمايش هاي خاصي در مركز هوايي ادواردز انجام داد. مدير پروژه آزمايش ها آقاي استيو اشميت (Stere Schmidt) گفت كه آمادگي پرنده سياه بسيار بيشتر از آن بود كه ما حدس مي زديم.
هم اكنون نيز پس از گذشت ۳۰ سال اين هواپيما سريع ترين هواپيماي جاسوسي دنياست كه توانست در نهايت ۳/۳ ماخ سرعت بگيرد و اين ركورد از سال ۱۹۷۴ تاكنون هنوز پابرجاست «البته هواپيماي
X-15 سريع تر از SR-71 پرواز كرد ولي X-15 تنها براي به دست آوردن سرعت حدود هفت ماخ آزمايش شد و هيچ كاربرد ديگري نداشت.»
با پيشرفت هاي سريع در صنايع هواپيماسازي ما هم اكنون پرنده اي را مي شناسيم كه جايگزيني اصلي براي SR-71 محسوب مي شود. بله! پروژه هايپرايكس (hyper - x) با استفاده از موتورهاي اسكرم جت به سرعت ۱۰ ماخ رسيده است. باوركردنش كمي سخت است ولي سرعتش ۱۰ برابر سرعت صوت است.