جمعه ۸ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۲۱
رسانه
Friday.htm

با آتشفشان خاموش
اگر تهران بلرزد
002001.jpg
دماوند ۳۹ بار لرزيد. دماوند كه مي لرزد مردم از دو جهت ترس برشان مي دارد يكي از زلزله يكي آتشفشان خاموش.
همه مردم دلهره زلزله دارند. بعد از زلزله بم و تلفات جاني بسيار كه به همراه داشت مردم تهران چندان آسوده خاطر نيستند وجود گسل هايي كه فعاليتشان را زمزمه وار آغاز كرده اند تهديد جدي براي خواب آسوده تهراني ها به حساب مي آيد.
تهران تقسيم شد
براي كاهش تلفات زلزله احتمالي، شهر تهران بين استان هاي همجوار قسمت شد. استان هاي قم، مازندران، سمنان، مركزي و قزوين مسئوليت تكه هاي بزرگ و كوچك تهران را بر حسب توانايي هايشان و براساس نظريه كارشناسان برعهده دارند.
رئيس مركز پيشگيري و مديريت بحران شهر تهران درباره اين تقسيم بندي مي گويد: نقشه شهر تهران در اختيار هر يك از استان ها قرار مي گيرد تا شهر را كاملاً بشناسند.
حسيني معتقد است با وجود آن كه منطقه ۱۷ تهران آسيب پذيرترين منطقه محسوب مي شود با برنامه ريزي انجام شده و اطلاعات كاملي كه از وضعيت سكونت در اين منطقه جمع آوري شده احتمال آسيب پذيري كم شده است.
هرچند او مي گويد: حتي اگر گسلي در تهران فعال شود، احتمال اين كه تمام طول گسل فعاليت كند اندك است و نتيجه مي گيرد كه ما در تهران شاهد وقوع زلزله اي همانند زلزله بم نخواهيم بود. زمين لرزه هاي دماوند بين ۲/۱ تا ۴/۴ ريشتر اندازه گيري شده و هيچ تلفاتي نيز از اين لرزش ها تاكنون گزارش نشده است.
به نظر مي رسد برگزاري مانورهاي متفاوت زلزله در اين مدت مي تواند از تعدد مشكلات در صورت وقوع زلزله كم كند. مسئولان معتقدند اين مانورها آمادگي زيادي را به مردم و به ويژه دانش آموزان داده است تا آن جا كه در صورت وقوع زمين لرزه تهران بتوانند به كمك نيروهاي متخصص امداد بيايند و يا حداقل جان خود و خانواده شان را نجات دهند.
محل هايي نيز براي اسكان موقت زلزله زدگان تهراني ـ در صورت بروز زلزله ـ در نظر گرفته شده است هر چند هنوز امكانات، مشخصات و جاي اين محل ها به مردم اطلاع داده نشده است.
دفاع غيرنظامي
سازمان دفاع غيرنظامي پيشنهادي است كه براي رويارويي و كاهش تلفات جاني و مالي بلاياي طبيعي ارايه شده است. هرچند تاكنون چنين سازماني ـ با اين نام و مشخصات ـ در كشور وجود نداشته است.
تاسيس اين سازمان كه از سوي شهردار تهران پيشنهاد شده بود همچنان به تعويق افتاده است.
اين درحالي است كه در آخرين جلسه شوراي شهر تهران زمان زيادي صرف بررسي اين پيشنهاد از سوي اعضاي  شورا شد و شوراي شهر راي به مسكوت ماندن اين طرح داد.
اما رئيس شوراي شهر تهران نظريه تداخل اين سازمان با ستاد بحران را رد كرد.
مهدي چمران با رد اين نظريه مي گويد: «وجود سازمان دفاع غيرنظامي در تهران هيچ مغايرتي با وجود ستاد بحران ندارد.»
از سوي ديگر يكي از اعضاي شوراي شهر تهران معتقد است تشكيل اين سازمان يك موازي كاري است.حسين بيادي با اشاره به اين نكته مي گويد: «ما مركزي به نام ستاد مديريت بحران داريم. اگر بخواهيم موازي كاري كنيم اشتباه است.» رئيس ستاد مديريت بحران تهران معتقد است كه اگر همه نهادها همكاري مناسبي با اين ستاد داشته باشند اين ستاد با توان بيشتري به كار خود ادامه خواهد داد.
حسيني مي گويد: «ستاد مديريت بحران در ميان سازمان هاي گوناگون و مسئول مانند نخ تسبيح عمل مي كند و تنها وظيفه هماهنگ كردن سازمان هاي ذي ربط را دارد.»
به نظر مي رسد زلزله بم و كمك به آسيب ديدگان مشق مناسبي بود تا توانايي ها و ضعف هاي ستادهاي اجرايي و دستگاه هاي مسئول مشخص شود و تصميم گيري و برنامه ريزي عملي براي زلزله  احتمالي تهران دقيق تر انجام شود.

گزارش يك سفر دانشجويي به كربلا
دروازه هاي آسمان
رحمان بوذري
002019.jpg

سفر زيارتي معمولاً بدون پيش بيني و برنامه ريزي جور مي شود وقتي به خودت مي آيي مي بيني مسافر سفري شده اي كه حتي در خواب هم نمي ديدي حال اين سفر اگر كربلا باشد كه ديگر...
اما گويا روياي ما تبديل به واقعيت شد و توفيق زيارت جايي را پيدا كرديم كه خيلي ها آرزويش را دارند و اين گزارش گوشه هايي است از اين سفر، براي تسكين دل هاي همه آرزومندان.
از مرز مهران كه رد مي شويم جاي جاي كشور عراق را آب گرفته است. كنار جاده پر از گودال هايي است كه از آب پر شده است. مي گويند خاك اين سرزمين به گونه اي است كه آب در آن نفوذ نمي كند و جذب نمي شود و وقتي كه باران مي آيد آب ها همين طور راكد مي مانند و اين جاست كه به ياد مظلوميت آقا اباعبدا...  مي افتي و مي گويي:فداي لب تشنه ات يا حسين!
به خاطر جو
تا به نجف برسيم چهار، پنج ساعتي راه است و فرصت مناسبي براي استراحت. بين راه ايست بازرسي هم هست در يكي از اين ايست ها نگه مان مي دارند و سربازان عراقي مشغول بازرسي مي شوند. علتش را كه جويا مي شويم مي گويند براي اين كه «مفجرات» نداشته باشيد و مفجرات همان نارنجك و بمب است. برخوردشان با ما خوب است و آخرش هم كلي عذرخواهي مي كنند از اين كه مجبور شده اند تفتيشمان كنند. چيزي كه ناراحتشان مي كند ماسك هايي است كه دوستانمان به  صورت زده اند. مسئولشان با حالتي عصباني دستش را روي دهان و بيني اش مي گذارد و به اعتراض مي گويد كه اينها چيست كه به صورتتان زده ايد؟! و يكي جواب مي دهد كه به خاطر «جو» است، يعني كه به خاطر آلودگي هواست و آن مسئول هم با عصبانيت مي گويد كه «الجو اكي» هوا خوب است. به او حق مي دهم و با خود فكر مي كنم اگر گروهي عرب به ايران بيايند و همگي با هم ـ حدود صدوپنجاه نفر آدم ـ ماسك بزنند ما ناراحت نمي شويم!؟
ديش هاي ماهواره اي
001998.jpg

در راه روستاهاي كوچكي هم وجود دارد و جالب اين كه بربام خانه هايشان اكثراً ديش ماهواره مي بيني و در اين سرزمين تو در مي ماني خانه اي مفلوك كه نه سقف درست و حسابي دارد و نه ملزومات اوليه يك زندگي، چگونه داراي آنتني است كه با آن بيش از پانصد كانال ماهواره را مي توان دريافت كرد!
سبك معماري خانه ها در كربلا و نجف ديدني است. خانه هايي ويلايي به سبك معماري سنتي هلالي و گنبدي. آپارتمان و برج تقريباً ديده نمي شود و خانه ها همه ويلايي هستند البته به غير از هتل ها و مراكز دولتي.
امنيت اين دو شهر زيارتي نيز بر عهده سپا ه بدر است و سربازان آمريكايي به هيچ وجه ديده نمي شوند و شيعيان نيز.آنچنان كه در روز عيد غدير بدون هيچ اذيت و آزاري از طرف نيروهاي پليس به برگزاري مراسم جشن و پايكوبي مشغول بودند. زبان نيمچه عربي ام به كار مي آيد و از يكي از آنها مي پرسم كه آيا در زمان صدام هم روز عيد غدير با آرامش و آسايش جشن و سرور برپا مي كرديد؟ نگاهي به من انداخت و گويي فهميد ايراني هستم جواب داد: صدام اجازه نمي داد مراسمي برگزار كنيم ولي علي رغم اين كه دستگير مي شديم، حاضر نبوديم از ياد و نام مولا علي دست بشوييم. روز عيد غدير شيعيان دسته دسته به حرم اميرالمومنين مي آمدند و با خواندن اشعار و شعارهايي تجديد بيعت خود را با آن حضرت نشان مي دادند. خيابان مقابل حرم مولا نيز كاملاً مسدود شده بود و شيعيان به شادي و پايكوبي مي پرداختند. مغازه ها نيز شير و شيريني و گاهي هم موز پخش مي كردند. در بعضي محله ها ديگ هاي بزرگ غذاي نذري مشاهده مي شد و خلاصه چيزي شبيه نيمه شعبان خودمان و يا تاسوعا و عاشورا كه شهر چهره اي ديگر به خود مي گيرد.
001992.jpg
001995.jpg

زبان فارسي
در كربلا و نجف احساس غريبي نمي كني. زائران بيشتر ايراني هستند و عراقي ها هم كم و بيش فارسي مي دانند. فروشنده ها و مغازه دارها كه انگار از مادر فارس زاييده  شده اند. براي خريد كه به بازار رفتم به عربي به يكي از فروشنده ها گفتم قيمت اين جنس چند است و او نگاهي عاقل اندر سفيه به من انداخت و گفت: دو هزار و پانصدتومان.تشكري كردم و رفتم.
پول ايراني
وارد عراق كه مي شوي يكسره با خميني سروكار داري، خدايش بيامرزاد. واحد خميني، اثنان خميني، نصف خميني كه اين آخري را كمتر مي شناسند و اولي را بيشتر و منظورشان از خميني همان هزارتوماني است. راه كه مي روي بايد هزاري خرج كني و دينارهايي كه خريده اي كمتر به كارت مي آيند. اقتصاد عراق به خصوص در شهرهاي زيارتي  اش بر پايه پول ايراني مي چرخد.
خصلت هاي ايراني  ها هم كم و بيش به اين جا نفوذ كرده است. عراقي ها قيمتشان مقطوع است و چانه زدن نمي شناسند اما كمال همنشين ايراني در آنها اثر كرده است و وقتي از قيمت كالايي سؤال مي كني مي گويند كه مثلاً دوازده هزار، آخرش يازده  هزار اگر كمي بيش از حد بر سر قيمت بحث كني با همان لهجه عراقي مي گويند كه اصفهاني؟! يعني مگر تو اصفهاني هستي؟ ايراني ها هم كه طبق معمول فقط اجناس را تماشا مي كنند و از خريد خبري نيست. مقابل مسجد كوفه دستفروشي بود كه باتوجه به همين ويژگي ايراني ها شعري ساخته بود و هر وقت از قيمت جنسي سؤال مي كردي با خنده مي گفت: «جماعات مشاهدات فقط، مشتري نيست.»
بوق هاي ممتد
عراقي ها با بوق رانندگي مي كنند واين نكته اي است كه در همان روز اول سفر، توجهت را جلب مي كند. جالب تر از آن  اين كه خود آنها از اين موضوع اصلاً عصباني نمي شوند و برايشان عادي است. اما براي ما كه از يك حركت نابه جا به جوش مي آييم بوق هاي ممتد ماشين ها كلافه كننده است به ويژه اگر قصد زيارت كني و در حال خودت باشي و يكباره صداي بوق مهيب يكي از اين ماشين ها را بشنوي ولي آنچه تاثير تمامي اين مزاحمت  ها را كم مي كند و تو مي  تواني چند روزي با آرامش در  آن جا زندگي كني وجود مقدسي است كه حاضري به خاطرش تمامي رنج ها و سختي ها را تحمل كني تا حتي براي دقايقي هم كه شده در فضاي دوست داشتني حرم نفسي تازه كني و جاني دوباره بگيري.
حاضر نيستي؟!

يادداشت
همراه نسيم
نسيم هر رخدادي از چندي قبل در مشام مي پيچد انگار هر فصلي با بويش مي آيد.
نسيم بهار با شادابي اش ـ و شايد دلتنگي اش ـ نسيم پاييز با حال و هواي مدرسه و بوي دفتر، كتاب و نسيم ...

نسيم محرم
001986.jpg

نسيم محرم در كوچه هاي شهر مي پيچد، منتظر آمدن محرم مي شويم. كم كم سر خيابان ها و كوچه ها تكيه هاي مختلف كار خود را آغاز مي كنند.
تصاوير بزرگي از امام حسين نصب مي شود. سر كوچه چراغاني مي شود. بوي نذري مي آيد. بچه ها تند و تند در كوچه مي آيند و مي روند
دم دست بزرگ ترها كار مي كنند.
براي گروهي از آنها امسال اولين سالي است كه به طور جدي در مراسم سوگواري محرم شركت مي كنند. آرزوي كودكي بسياري از ما خريدن يك جفت زنجير و شركت در مراسم شب هاي عزاي امام حسين بود.
حالا وقتي كودكان كوچه را با پيراهن هاي سياه در رفت و آمد مي بينيم كودكيمان جلوي مان رژه مي رود. آروزهايمان جان مي گيرد و نسيم «محرم كودكي» در مشامشان مي پيچد.
حسرت ايام فراغت كودكي در دلمان مي ماند حسرت روزهايي كه هر شور جمعي ما را به خود مي خواند تا در شور جمعي خودمان را پيدا كنيم، رفتار اجتماعي مان را تنظيم كنيم و به قول معروف «سري توي سرها» در بياوريم.
حباب كه مي تركد، مي بينم ديگر كوچك نيستم. هر چند از بزرگ شدنمان چندان راضي نباشيم. به هر حال جواناني هستيم كه روابط اجتماعي مان را تعريف و مشخص كرده ايم. اما انگار هنوز شور جمعي ما را به خود مي خواند. هنوز نسيم محرم كه در كوچه هاي شهر مي وزد. خاطرات كوچه هاي كودكي را با خود مي آورد.
002004.jpg

نسيم نوروز
نسيم نوروز هنوز در شهر نپيچيده، نشانه هايش هنوز بر سر و بر شهر ننشسته اند. اما خوب كه نگاه كني،گوش كه تيز كني چيزهايي هست.
پتويي آويخته بر روي ديوار خانه، آبي كه از پنجره آشپزخانه اي بيرون مي ريزد، جالب تر از همه نوشته اي است كه ناشيانه بر روي تكه مقوايي نقش بسته و بر در كتابفروشي آويزان است.
«كارت هاي عيد رسيد» اگر اهل كارت پست كردن هستيد همين روزها در همين روزهاي شلوغ وقت انتخاب و پست كارت پستال هاي عيد است. براي راه دوري ها شايد بهترين هديه كارتي است كه نزديكي هاي عيد به دستشان مي رسد
به خصوص اگر اين كارت ها را متناسب با سليقه شان برگزيده باشيم.
اما به نظر مي رسد با پيشرفت روز افزون تكنولوژي ديگر كمتر كسي به فكر پست كردن يك كارت زيبا كه با تصاوير گل و طبيعت مزين شده، نيست.
اين روزها همه ما حداكثر كارتي از طريق اينترنت براي همسن و سالانمان ارسال مي كنيم و نزديكي هاي عيد نوروز صندوق پست الكترونيك خود را مي گشاييم و تصاويري را كه برايمان رسيده، مي بينيم.
شايد هم با يك پيام كوتاه كه از طريق گوشي تلفن همراهمان براي دوستان مي فرستيم سال نو را به آنها تبريك بگوييم.
اما پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها اين روزها آرام آرام در كتابفروشي ها دنبال كارت هاي زيبايي هستند تا براي عزيزانشان كه از آنها خيلي دور هستند، بفرستند.
شايد براي شما هم كارتي از پدربزرگ برسد.

خبر هفته
خط دو بهارستان
001983.jpg

خط دو متروي تهران تا پايان سال جاري به ميدان بهارستان وصل مي شود. شهرداري تهران با اعلام اين خبر گفت: تا پايان امسال ادامه خط دو مترو تهران از ايستگاه امام خميني (ره) به ميدان بهارستان به بهره برداري مي رسد. در خبري كه خبرگزاري دانشجويان ايران منتشر كرده است، دكتر احمدي نژاد تاكيد كرد: تهران نيازمند ۴۰۰ كيلومتر مسير حمل و نقل ريلي براي دستيابي به شبكه مناسب حمل و نقل داخلي است.
از سوي ديگر مدير عامل شركت راه آهن شهري تهران و حومه گفت: در صورت تامين واگن هاي مترو به وسيله توليدكنندگان داخلي تعداد سفرهاي روزانه به يك ميليون سفر مي رسد در صورتي كه در حال حاضر ۷۰۰ هزار سفر روزانه انجام مي شود.
محسن هاشمي اظهار اميدواري كرد: با همكاري مسئولان، تعداد اين سفرها به مرز ۵/۱ ميليون سفر در روز نزديك شود.

يك پيرمرد در پاي صندوق فوت كرد
در روز انتخابات مجلس شوراي اسلامي يك پيرمرد دزفولي جان باخت. بنابر خبر خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران اين پيرمرد دزفولي كه براي شركت در انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي در شعبه اخذ راي حاضر شده بود دچار سكته قلبي شد و فوت كرد.
پيرمرد دزفولي كه «حسن حطم» نام داشت پس از آن كه راي خود را به درون صندوق انداخت دچار سكته قلبي شد هر چند با همكاري مردم حاضر در شعبه و مسئولان، حطم به سرعت به بيمارستان منتقل شد اما براساس نظريه پزشك در دم جان سپرده بود.
001989.jpg

كار بدون پروانه ممنوع
كار بدون پروانه براي معماران تجربي ساختمان ممنوع شد. وزارت مسكن و شهرسازي در اجراي بخشي از ماده چهار قانون نظام مهندسي فعاليت معماران تجربي را كه پروانه كار ندارند از اول تيرماه سال ۱۳۸۳ ممنوع اعلام كرد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران معماران تجربي براي دريافت پروانه اشتغال به كار موقت تجربي تا بيستم خرداد ماه سال ۱۳۸۳ در استان تهران به دفتر سازمان هاي مهندسي و تشكل هاي حرفه اي وزارت مسكن و شهرسازي مراجعه كنند. اين تصميم براي بالا بردن كيفيت اجراي ساختمان ها و حسن اجراي خدمات فني ـ مهندسي گرفته شده است.

ساندويچ دانشجويي
روي شيشه يك ساندويچ فروشي در تهران نوشته شده «تخفيف ويژه دانشجويي» معمولاً آدم  باخواندن اين جمله فكر مي كند حتماً ساندويچ هاي اين ساندويچ فروشي «كم ملات» تر از بقيه ساندويچ فروشي هاي شهر است و قيمتش هم البته ۱۰۰ يا ۲۰۰ تومان ارزان تر است.
به هرحال اين جمله ويژه آدم را جلب مي كند. وقتي وارد مغازه شدم چند جوان دور ميزها نشسته بودند و غذاي لذيذ دوران مجردي ـ ساندويچ  ـ را با ميل مي خوردند.
از كسي كه پشت صندوق ساندويچ فروشي ايستاده بود، پرسيدم: «منظورتون از اين جمله اي كه روي شيشه نوشته ايد، چيه؟» كمي مكث كرد، با خودش فكري كرد و گفت: «حالا اگه شما دانشجو نيستيد، مايه كاريش مي كنيم» وقتي باز سؤالم را تكرار كردم توضيح داد كه براي رعايت حال دانشجويان عزيز در اين شهر بزرگ ما براي آنها تخفيف ويژه اي در نظر مي  گيريم به اين معنا كه اگر مشتري هاي ما كارت دانشجويي شان را نشان بدهند نوشابه غذايشان را «مهمان ما هستند» و عبارت آخر را چنان با طمانينه تكرار كرد كه گويي كار بزرگي انجام مي دهند.
با خودم فكر كردم بد نشد يك جايي كارت دانشجويي ارزش مالي پيدا كرد. از مغازه كه بيرون مي آمدم با خودم فكر كردم كه شركت هاي بزرگ تجاري براي جلب و جذب مشتريان بيشتر در رقابت با يكديگر سعي دارند كالايي با كيفيت و قيمت كمتر به مشتري بدهند.
ابتكار اين ساندويچ فروشي هم در رقابت با
هم صنفان بد به نظر نمي  رسيد. به هرحال شما هم ممكن است وسوسه شويد و حتي براي يك بار هم كه شده از كارت دانشجويي تان سود مالي ببريد.
راستي يادتان باشد در اين ساندويچ فروشي هر چقدر نوشابه ميل داريد مي توانيد صرف كنيد. مواظب باشيد دل درد نگيريد.

|  ايران  |   تكنيك  |   جامعه  |   داستان  |   دهكده جهاني  |   رسانه  |
|  عكس  |   علم  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |