جمعه ۱۵ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۲۶
هنر
Friday.htm

درباره اسامه فيلم بحث انگيز صديق برمك
آدم راهش را پيدا مي كند
002058.jpg

اسامه Osama
كارگردان: صديق برمك
هنرپيشگان: مارينا گلبهاري، زبيده سحر، عارف هراتي

«اسامه» نخستين فيلم صديق برمك، در عين حال اولين فيلمي است كه در افغانستان پس از سال ها جنگ داخلي ساخته شده است. اسامه بعضاً با كمك مخملباف كامل شده است و شايد به همين دليل است كه شباهت زيادي به فيلم هاي ايراني دارد. البته، سبك برمك، در عين گويايي و داشتن لايه هاي نمادين، بسيار ساده تر از سبك و سياق كارهاي اخير محسن مخملباف و سميرا، دختر او، است و همين، حداقل در اين مورد، اسامه را به فيلم بهتري از «سفر قندهار» و «ساعت پنج عصر» تبديل مي كند.
هم سفر قندهار و هم ساعت پنج عصر رويكردي قوم نگارانه(ethnographic) از ديدگاه يك خارجي به وضعيت افغانستان دارند، اما همين رهيافت نيز كه بناست به انگيزه روايي شكل دهد در لابه لاي تصويرآفريني شاعرانه و نمادگرايي افراطي جنبه اي كاملاً انتزاعي به خود مي گيرد.
برمك برعكس، از درون فرهنگ افغان به شرايط سخت اجتماعي ـ سياسي به شكلي ملموس نگاه مي كند. برمك به جاي تركيب شاعرانگي با انتزاع، آن را با سادگي درهم مي آميزد. البته، برمك نيز از نمادهاي متعددي استفاده مي كند، اما سمبوليسم او بسيار
شسته رفته و موجز است. در حقيقت، ايجاز بارزترين خصيصه اسامه است. ساعت پنج عصر فاقد اين كيفيت بود و در عوض، در نوعي اطناب و تكرار كليشه ها به دام افتاده بود. مشكل ساعت پنج عصر، برخلاف اسامه كه از روايت شروع مي كند تا به شعر برسد، اين بود كه از شعر شروع مي كرد تا به روايت برسد.
با توجه به اين واقعيت كه افغانستان در حال حاضر كشوري است كه پس از دوران طالبان، در آستانه برپايي جامعه مدني است، شايد اسامه همچون «كلوزآپ» عباس كيارستمي و «دستفروش» مخملباف آغازگر يك موج سينمايي فراگير در اين كشور شود. در هر صورت، فيلم برمك كه جايزه بهترين فيلم خارجي «گلدن گلوب» را به دست آورد، از سوي اعضاي آكادمي جوايز اسكار با بي توجهي مواجه شد و همان طور كه اعضاي اين آكادمي نسبت به فيلم خارق  العاده اي چون «باران» بي تفاوت ماندند، آنها حق اسامه را نيز زير پا لگدمال كردند.
اسامه با صحنه اي از تظاهرات زنان بيوه در كابل آغاز مي شود كه از فقر و گرسنگي به تنگ آمده اند. تحت قوانين عقب افتاده و غيرانساني طالبان، زنان، بدون آن كه مرد «محرمي» همراهشان باشد، حق بيرون آمدن از خانه را ندارند، چه برسد به آن كه بخواهند شغلي هم داشته باشند يا كار كنند. براساس چنين منطقي، تنها راه بقا براي زنان بيوه، گدايي و وابستگي مطلق به كمك ديگران است. در همين گير و دار، يك مستندساز غربي مشغول فيلمبرداري از تظاهرات است و از دريچه دوربين اوست كه ما همه چيز را در اين نخستين سكانس مي بينيم. تاثير برشتي ـ كيارستمي در پيش افكني«ماهيت نمايشي» فيلم در اين جا كاملاً مشهود است.
002055.jpg

در هر حال، مادر(زبيده سحر) و دختر جواني(مارينا گلبهاري) كه قهرمان اصلي فيلم است، در ميانه تظاهرات از راه مي رسند. برمك به گلبهاري كه چهره معصوم و بي پناهش به هر صحنه فيلم حس شكننده اي مي دهد، هرگز نامي نمي دهد و ما او را صرفاً تحت عنوان«دختر» مي شناسيم. بي نام و نشاني گلبهاري هم او را به نمادي كلي از همه دختران سركوب شده افغان بدل مي سازد و هم بيانگر اين واقعيت است كه طالبان هيچ هويتي براي زنان قايل نيستند.
در همين اثنا است كه طالبان نيز از راه مي رسند و پس از دستگيري مستندساز غربي كه دوربينش تا اين لحظه زاويه ديد غالب بر فيلم بوده، به تظاهركنندگان هجوم مي برند. لرزش هاي شديد دوربين روي دست مستندساز كه با خوف و هراس تظاهركنندگان همراه مي شود و نهايتاً با ضربه يكي به زمين سقوط مي كند در عين حال سقوط زاويه ديد ما را نيز نشان مي دهد. به اين ترتيب، برمك هجوم طالبان را به تماشاگران نيز تعميم مي دهد.
مادر، در حقيقت، پرستاري در يك بيمارستان بوده كه حالا به ويرانه اي تبديل شده است. او كه حالا با فشار طالبان در كنج خانه زنداني شده، خطر را به جان مي خرد و به همراه دختر خود به بيمارستان مي رود تا شايد لقمه ناني بيابد. در همين بيمارستان است كه طالبان يك دكتر صليب سرخ را كه يك زن غربي است دستگير مي كند. رفتار طالبان تجسم توحش و جهل است. طالبان، با شادي و شعف انسان ها سر ستيز دارد و مي پندارد كه در سنت بيش از هزار ساله خود تنها از خلال مرگ است كه مي تواند بقاي خود را تضمين كند. طي سكانس پرقدرتي كه از جهات بسياري يادآور «مسافران» بيضايي است، گروهي از زنان مشغول رقص و پايكوبي در يك مراسم عروسي هستند كه داماد در آن غايب است چون در ايران به سر مي برد. سر و كله طالبان پيدا مي شود، اما پيش از تهاجم آنان، عروس و ميهمانانش با بر سر كردن برقع هاي خود جشن عروسي را در يك آن به مجلس عزا تبديل مي كنند. مهم نيست كه سركوب تا چه حد همه جانبه و سيستماتيك است، انسان همواره راه مقاومت را مي يابد؛ اين پيام اصلي «اسامه» است.
002061.jpg

در صحنه اي كه تبلور نفس حال جامعه  افغانستان است، در حالي كه ساكنان بيمارستان با حمل بيماران، محل را تخليه مي كنند، كودك ناقص الخلقه اي با فاصله اي چند كه هر لحظه بيشتر مي شود در پي آنها روان مي  شود. در پايان در چارچوب نماي دور ايستايي كه با يك پلان بلند تركيب شده، جمعيت ناپديد مي شود، اما پسربچه عليل لنگ لنگان، تنها و جدا افتاده، به هر ترتيبي در مسير خود ادامه مي دهد. پسر بچه روح مقاومتي را نشان مي دهد كه از خرد شدن خودداري مي كند. هنگامي كه مادر و دختر به خانه بازمي گردند، مادربزرگ دختر به اين نتيجه مي رسد كه تنها راه نجات از گرسنگي آن است كه دختر موهاي خود را كوتاه كند و در هيبت پسري جوان در مغازه شيرفروشي يكي از دوستان پدرش شاگردي كند. سكانس قيچي كردن گيس هاي به هم بافته دختر در عمق تراژيك و شاعرانه خود هم نفس گير و هم تكان دهنده است. در حالي كه مادربزرگ افسانه دختري را بازگو مي كند كه به زير رنگين كمان رفت تا پسر شود، دختر مي گريد و به تدريج در خواب فرو مي رود و سپس قيچي كردن گيس هاي او با كابوس حمله طالبان به تظاهرات زنان و بعد طناب بازي در زير بارش باران با گيس هاي بلند و درهم تنيده مي شود. (طناب بازي به عنوان نماد غالب فيلم در واقع هم دخترانگي او را تداعي مي كند و هم به مظهري از مقاومت در مقابل فشار تبديل مي شود.) تغزل اندوهگين فيلم، وقتي دختر براي نخستين بار به چهره دگرگون شده خود  در آينه مي نگرد، در حالي كه ما آواي موسيقي سراپا سوگوارانه اي را مي شنويم، رعشه بر انداممان مي اندازد. دختر سپس طي صحنه هايي كه هر كدام لحني عميقاً مرثيه وار دارند گيس هاي جوان خود را همچون نهالي در گلداني مي كارد.
002064.jpg

دختر، كه حالا ظاهر يك پسر جوان را به خود گرفته، در شيرفروشي مشغول به كار مي شود، اما طالبان او و پسرهاي نوجوان ديگر را به زور سرنيزه به مدرسه خود  مي فرستد تا سربازان آينده را تربيت كند. مهم ترين عقده معلم پيري كه مدرسه را اداره مي كند غسل است كه با وسواس متديك در خزينه حمام در مقابل پسربچه ها انجام مي دهد. براي اين معلم ستم پيشه و همچنين براي طالبان و همه آنهايي كه پرچمدار افراط هستند.
از اين جا به بعد است كه دختر دايماً هدف تهاجم و تمسخر هم شاگردي هاي پسر خود قرار مي گيرد كه با طعنه او را «دختر» مي خوانند، اما در همين اثناست كه پسر اسفند دودكني كه با دختر طرح دوستي ريخته به دفاع از او برمي خيزد و نام اسامه را بر او مي گذارد. طولي نمي كشد كه در پي خطايي كه از دختر سر مي زند، معلم پير او را درون چاهي آويزان مي كند. در حالي كه پسران در پروژه شست وشوي مغزي طالبان بر زمين مي نشينند و لقوه وار مثل پيستوني به جلو و عقب مي روند و قرآن مي خوانند، دختر در تنگناي تاريك و دهشتناك چاه مويه مي كند. بالاخره او را از چاه بيرون مي آورند. دختر، به همراه دكتر زن و مستندساز غربي، طي محاكمه اي با فتواي قاضي به مرگ محكوم مي شود. ما صحنه تيرباران مستندساز را نمي بينيم، اسامه به خوبي بي ارزش بودن زندگي انسان ها را زير سيطره يك نگاه متعصب مطلق گراي ارتجاعي نشان مي دهد كه از انحطاط مرگ و ويراني ارتزاق مي كند. در هر حال، درست پيش از اجراي حكم اعدام، معلم پير از قاضي تقاضاي عفو دختر را مي كند تا بتواند او را به عقد  خود درآورد. معلم پير چندين زن و دختر جوان را به زور به عقد خود درآورده است و حرمسرايش چيزي جز مجموعه اي از چندين سلول زندان است. او كه در حقيقت نماينده يك سيستم برده داري در آستانه قرن بيست و يكم است، هر كدام از زنانش را جداگانه با انداختن قفل بزرگي بر در اتاقشان محبوس مي كند و بدينسان قفل به نيرومندترين نماد اسارت انسان در فيلم تبديل مي شود. هنگامي كه پيرمرد، دختر را كه در تنور خانه پنهان شده مي يابد، او از دختر مي خواهد كه به عنوان هديه عروسي خود قفلي را از ميان كلكسيون قفل هاي كوچك و بزرگي كه بر زنجيري آويخته شده  اند انتخاب كند. برخلاف زن جواني كه در «بماني» داريوش مهرجويي در مقابله با يك مردسالاري خود را به آتش مي كشد، دختر در رودررويي با بي رحمي پيرمرد، تنها مي تواند بگريد. در پايان معلم پلشت را مي بينيم كه وارد  خزينه حمام مي شود. گويايي برنده اين تصوير در همه وجود ما رسوخ مي كند.اما اسامه فيلمي درباره شكست نيست، بلكه پيام اميد آن در روح مقاومتي خدشه ناپذير نهفته است. در آخرين صحنه فيلم، در حالي كه دوربين به طور افقي در امتداد نرده هاي زندان حركت مي كند، ما دختر را در درون سلولش مي بينيم كه همچنان به طناب بازي ادامه مي دهد.

سينماي ايران
سيماي اقتصاد ما(۱)
002067.jpg
ـ «... سينما ابعاد مختلفي دارد. همه اش كه نبايد به بعد فرهنگي اش چسبيد. نمي دانم تا حالا گذرتان به دفترهاي پخش فيلم افتاده يا نه. آن جا كسي از فرهنگ حرف نمي زند. مي گويند فيلم «در پيتي است»، «ششصد را رد نكرده»، «داره خس خس مي كند»،  جوري حرف مي زنند كه انگار سيمان خريد و فروش مي كنند...»
مرحوم جلال مقدم
بيش از يك قرن از حضور سينما در جامعه ايراني مي گذرد. در اين مدت سينماي ايران به رغم اوج و فرودهاي مكرر در توليد و نمايش هرگز به اسلوب و چارچوب هاي اقتصادي قابل توجيهي براي صنعتي شدن و استقلال دست نيافته است. اضمحلال تجربه هاي گوناگون طي ساليان گذشته فقط دلايل سياسي نداشته، بلكه ريشه هاي صنعت سينما در اين سال ها بر خاك پوك نزج گرفته و بنا شده  اند. وابستگي شديد و تا مغز استخوان سينما به كمك هاي دولت پس از انقلاب نيز تنها ره آورد دوران حمايت و هدايت نيست بلكه دستاورد سينمايي بود كه به علت نداشتن توجيه اقتصادي به دنبال راه حل هاي مقطعي براي له نشدن زير آوار شكست هاي پي درپي، خود را از جان و توان انداخته بود
مي گويند اقتصاد دانش تبديل غيرممكن به ممكن است. بنابراين تعريف سينماي ايران يك پديده اقتصادي شگفتي ساز محسوب مي شود. چراكه در ظاهري ورشكسته، باطني اميدوار را مي پروراند. اين باطن به ظن بسياري كمك هاي دولت است. آنها معتقدند كه چرخش پول در سينماي ايران از دولت به توليد سينمايي ختم مي شود. همچنين مي گويند كه كافي است دولت حمايت خود را از سينماي ايران قطع كند تا همه چيز چون ابتداي فيلم هاي سرجئو لئونه متروك و بي جان شود. اين گروه غلط نمي گويند اما همه حقيقت را هم نمي گويند. يك بار براي امتحان سري به دفاتر پخش بزنيد. به جايي كه حلقه هاي فيلم هاي ايراني را به شهرستان ها مي فرستند. جايي كه هيچ كس از دكوپاژ، ميزانسن، بازي زيرپوستي و كرين و زيبايي شناسي چيزي نمي داند. در ميان پوسترهاي قديمي و جديد مردان نه چندان خوشحال و سرحالي نشسته اند. پشت سرهم با تلفن به اين سينما و آن سينما زنگ مي زنند. جلوي دستشان يك كاغذ سفيد و بزرگ است كه خط كشي شده و روي آن اعداد و ارقام فروش را مي نويسند. از آن سوي خط كسي برايشان مي خواند و آنها مي نويسند. جمع مي كنند و ضرب.
سينماي ايران در عالم اقتصاد همين است. تصوير روشن دفاتر پخش، جايي كه ارقام حرف اول را مي زنند. كمك هاي دولتي توجيه فرهنگي دارد، توجيه اقتصادي ندارد. آنچه كه توجيه اقتصادي دارد، همين حرف هاي در گوشي و نه چندان مطمئن است كه گوشي به گوشي از اين سينما به آن سينما و از اين دفتر به آن دفتر
رد و بدل مي شود. نه جايي ثبت و نه در جايي به تحليل كشيده مي شود.
سينماي ايران همه چيز دارد. اقتصاد هم دارد. اما توجيه اقتصادي ندارد. كافي است به اتفاقات چندسال اخير سينما با نگاهي اقتصادي دقت كنيم. نمايش در ركود مطلق از حيث بازگشت سرمايه، توليد در يك رونق نسبي قابل توجه، افزايش قابل توجه دستمزدها، سكون نسبي قيمت بليت،  كاهش چشمگير فضاهاي نمايشي نسبت به جمعيت كل كشور، هجوم علاقه مندان براي به دست آوردن مشاغل حرفه اي در سينما، وابستگي مفرط دفاتر سينمايي به يارانه هاي دولتي، نداي خصوصي سازي از هر طرف، حمايت از رونق سالن هاي سينما با عرضه آثار سينمايي خارجي، انحصار واردات در دست دولت به بهانه مميزي و حمايت از صنعت سينماي كشور، پايين آمدن حجم آگهي هاي تلويزيوني به علت نرخ بالاي تبليغات از سيما، حضور چهره هاي سينمايي در برنامه هاي تلويزيوني جهت امرار معاش، چربش توجيه اقتصادي فعاليت در تلويزيون نسبت به سينما، سرمايه گذاري سينمايي از سوي تلويزيون، رونق توليد در دفاتري كه سال گذشته چندين فيلم شكست خورده (نفروش) داشته اند، سوت و كوري مطلق در دفاتري كه موفق ترين فيلم هاي سال گذشته را توليد كرده اند و...

در اين باره باز هم خواهيم نوشت.

سينماي ايران
رستگاري در باتلاق
گاو خوني(بهروز افخمي)
002070.jpg
مازيار فكري ارشاد
گاوخوني از معدود تلاش هاي سال هاي اخير سينماي ايران براي پيوند زدن سينما با ادبيات معاصر
به شمار مي رود. گاوخوني رابه جرات مي توان از نامتعارف ترين فيلم هاي افخمي دانست. فيلمي كه با دستمايه قراردادن داستان گاوخوني نوشته جعفر مدرس صادقي و وفاداري كامل به متن اصلي داستان ساخته شده است.
بحث در باب پيوند متناسب سينما و ادبيات و اصطلاحاَ Adaptation به كنار، اما گاوخوني به رغم ساختار حرفه اي، طنز تلخ و نگاه ويژه و غير متعارفش فيلمي است با ريتمي كند و تا حدودي كسالت بار، انتخاب اين قالب ساختاري مدرن يعني استفاده از نريشن و گفتن تمامي داستان از زبان راوي، شايد فضاي ماليخوليايي داستان را عيناً به بيننده منتقل كند اما با حال و هواي تماشاگر خسته و بي حوصله سينما چندان سازگار نيست.
گاوخوني تصويري است تيره و تار از زندگي روشنفكران كلبي مسلك مشرق زميني (يا به تعبير جهان سومي) شايد هم شهر اصفهان به عنوان نمادي از شهرهاي باشكوه مشرق زمين كهن، جاي مناسبي براي وقوع داستان و فيلم باشد.
بيش از هفتاد درصد تصاوير فيلم را از نما و ديدگاه پسر جوان ( بهرام رادان) مي بينيم. استفاده افراطي از دوربين روي دست، به ريتم و گيرايي فيلم لطمه زده است. اما گاوخوني طنز تلخ و گزنده خوشايندي دارد. اين طنز از موقعيت ها و گفتار و كنش هاي آدم هاي پيچيده و در عين حال ساده قصه بيرون مي آيد. اغلب ديالوگ هاي فيلم نامفهومند و زير صداي نريشن و گهگاه موسيقي گم مي شوند. فقط حركت لب ها و ديگر اجزاي صورت آدم ها را مي بينيم، كه با توضيحات گفتار متن
(كه توسط خود رادان خوانده شده) داراي معنا و مفهوم مي شوند. حضور عزت ا... انتظامي در صحنه هاي پس از مرگ و از بين رفتن مرز ميان مرگ و زندگي، يادآور روز فرشته، ديگر فيلم افخمي است و شخصيت انتظامي در هر دو فيلم نيز شباهت هاي زيادي با يكديگر دارند.
وسوسه تكرارشونده انداختن يك نفر در آب، از مولفه هاي رواني فيلم است كه مي تواند به كابوس هاي دايمي و دغدغه هاي خلوت ترين و خصوصي ترين لحظات زندگي روزمره بدل شود. فيلم به تبعيت از داستان بر خيابان ها و ساختمان هاي شهر اصفهان، به خصوص زاينده رود و پل هاي مشهور و خاطره سازش و بالاخره نهايتش يعني باتلاق گاوخوني تاكيد ويژه اي دارد. فضاهاي شهري نقشي محوري در بار تصويري و وزن بصري فيلم دارد كه به مدد فيلمبرداري روي دست و نماهاي بلند تاثير افزون تري بر ذهن بيننده مي گذارد. قصه كه بازگوكننده دغدغه ها و افكار پريشان يك آدم نيمچه روشنفكر سرخورده و مايوس به نظر مي رسد هراس از مرگ را با نام باتلاق گاوخوني گره زده است. در رويا  و واقعيت گاوخوني مترادف با مرگ است. رودخانه استعاره اي است از مسير پر فراز و نشيب زندگي كه باتلاق (مرگ) انتهاي آن است و بنابر تجربه قبلي پدر در زندگي: توي اين رودخانه كه نمي شه شنا كرد،  فقط بايد دست و پا زد. اين تلخ انديشي روشنفكرانه در راستاي هويت زدايي از قهرمان قصه يا راوي تا آن جا پيش مي رود كه تا دقيقه شصت هفتاد فيلم چهره راوي يعني بهرام رادان را نمي بينيم.
زبان قصه و فيلم واگويه كابوس ها، روياها و خاطرات  دور دوران كودكي است كه با گذر از فيلتر يك ذهنيت پريشان غرابت بيشتري يافته وبه مقابله دنياي زندگان وجهان مردگان انجاميده است. بر هم خوردن مكرر توالي زماني و مكاني و موازي شدن فضاهاي شهرهاي تهران و اصفهان بر اين غرابت افزوده است. اما به لحاظ فرمي فيلم به يك جلسه روخواني قصه شبيه است كه به هر حال از شور و حال فيلم مي كاهد.
انتهاي رودخانه زاينده رود به باتلاق گاوخوني مي رسد و در پايان تن سپردن به دست رود است و رفتن تا انتها. يعني خلاصي و رستگاري احتمالي، باشد كه حال شيفته و روح بي قرار آرام گيرد و مرگ فرود آيد.

نمايش فيلم هاي خارجي در سينماها
نابودي نابودگر
002142.jpg
مهدي طاهباز
سال ۸۲ به لحاظ تعداد فيلم هاي خارجي اكران شده، سالي متمايز در سينماي ايران از ديگر سال ها به شمار مي رود. امسال حدود ۲۵ فيلم خارجي در گروه هاي مختلف سينمايي و به اشكال مختلفي مانند دوبله ، زبان اصلي با زيرنويس، دوبله دالبي و... به نمايش درآمدند تا سينماها از تماشاگر خالي نباشند.
چندسالي بود كه تعدادي فيلم خارجي به صورت زبان اصلي و زيرنويس فارسي با صداي دالبي ديجيتال در چند سينماي تهران آن هم در سانس آخر به نمايش درمي آمد. آثار منتخب بيشتر به سينماي هنري جهان محدود مي شد و مخاطب مشخصي داشت. در اين ميان چند فيلم هم مانند «ديگران» به نمايش درآمد كه توانست فروش بسيار خوبي (حدود ۶۰ ميليون تومان) در چند سينماي محدود داشته باشد. اواخر سال گذشته و اوايل امسال بحث اكران فيلم خارجي در سينماهاي تهران جدي شد و بدين ترتيب موافقت ها و مخالفت ها شكل گرفت. عده اي بر اين باور بودند كه نمايش فيلم خارجي به فيلم ايراني ضربه مي زند و آثار سينماي ايران توانايي رقابت با همتايان خارجي را ندارد. عده اي نيز عقيده داشتند نبايد سينمادوستان داخلي از ديدن آثار مهم سينماي جهان (چه تجاري و چه هنري)  محروم شوند. چون اين كار (تماشاي آثار خارجي آن هم در سينما) هم به اقتصاد سينما كمك مي كند و هم باعث بالا رفتن سطح تفكر و بينش بيننده به لحاظ سينمايي مي شود.
در  آخرين روز از فروردين ماه سال ۸۲ معاونت سينمايي براي نخستين بار خبر از تشكيل شوراي كارشناسي اكران فيلم خارجي داد. اين شورا با اين كه هيچگاه به طور رسمي تشكيل نشد، اما با تشكيل و يا فعال شدن واحد پخش و توزيع فيلم خارجي در بنياد سينمايي فارابي به نوعي اكران فيلم خارجي در تهران آغاز گرديد.
در ابتدا قرار شد گروهي به نام سينماهاي تجاري آثار تجاري خارجي را اكران كنند و گروهي نيز آثار هنري تر را به نمايش بگذارند.
سينماهاي رودكي، شهرتماشا ۲، تهران ۲، شباهنگ و جي ۳ در اولين اقدام و در اوايل تابستان فيلم «سيزدهمين مبارز» را به نمايش گذاشتند كه از آن استقبال چنداني نشد و با حدود ۱۲ ميليون تومان فروش از پرده برداشته شد.
در آن زمان گفته مي شد تعدادي از سينماداران علاقه به فيلم هندي دارند كه با مخالفت روبه رو شد ولي بالاخره فيلم هندي «چشم ها» از ۱۲ شهريور اكران شد اما تنها هفت ميليون تومان فروش كرد.
از ديگر فيلم هاي تجاري اكران شده در گروه تجاري مي توان به جاسوس تصادفي (با شركت جكي چان با هشت ميليون تومان فروش)، اژدهاي سرخ (محصول كره با ۵/۶ ميليون تومان فروش)، رنجرهاي تگزاسي (۵/۷ ميليون تومان فروش)، تفنگدار (با چهار ميليون تومان فروش)، شهرك پليس (با پنج ميليون تومان فروش) و... اشاره كرد.
همزمان با نمايش فيلم هاي تجاري، فيلم هاي به اصطلاح هنري (چون اين فيلم ها از فيلم هاي تجاري اكران شده تجاري تر بودند!) نيز در چند سينماي محدود مانند سپيده، فرهنگ، صحرا و... اكران مي شد.
اكران اين فيلم ها وضعيت بسيار بهتري داشت و فروش آنها به مراتب بهتر بود. از آثار اكران شده در گروه هنري مي توان به بولينگ براي كلمباين (با ۱۳ ميليون تومان فروش)،  پيشگويي هاي مرد شاهپركي (با ۱۹ ميليون تومان فروش)، ترافيك (با ۱۰ ميليون تومان فروش)،  بي خوابي (با ۱۷ ميليون تومان فروش) و ... اشاره كرد.
بدين ترتيب اولين تجربه نمايش فيلم خارجي آن هم به صورت تقريباً گسترده شكست خورد. دلايلي هم كه در آن زمان براي اين كار ذكر شد، سينماهاي نه چندان مناسب نمايش دهنده آثار و نيز كيفيت پايين فيلم ها بودند.
بنابراين تصميم گرفته شد آثار بهتر و به روزتري به صورت گسترده تر اكران شوند تا بالاخره طلسم شكسته شود و پاي مردم به سينماها باز شود. اكران گسترده فيلم خارجي از عيد فطر امسال با نمايش فيلم «دارودسته هاي نيويوركي»  آغاز شد. در اين زمان گروه هاي تجاري و هنري ادغام شدند و با چند سينماي ديگر اين فيلم را نمايش دادند. نكته جالب اين كه براي اولين بار اين فيلم به صورت دالبي دوبله و در چند سينما به نمايش گذاشته شد.
اما دارودسته هاي نيويوركي كه تقريباً قلع و قمع شده بود حتي با حضور لئوناردو دي كاپريو هم نتوانست كاري از پيش ببرد و تنها حدود ۳۰ ميليون تومان فروش كرد. در صورتي كه تصور فروش بسيار بيشتري از اين فيلم و به سينما كشاندن تعداد زيادتري از مخاطبان مي شد.
با اين اوضاع و شكست خوردن اكران خارجي، بازهم آزمون و خطا ادامه پيدا كرد و از بهمن ماه نمايش فيلم «بالستيك» در يكي از گروه هاي سينمايي آغاز شد. دومين حضور آنتونيو باندراس در سينماهاي تهران نيز جواب نداد و بالستيك تنها حدود ۱۹ ميليون تومان فروش كرد.
بعد از جشنواره هم كه ترميناتور ۳ به اكران درآمده كه تاكنون فروشي در حدود ۱۷ ميليون تومان داشته است.
اما چرا فيلم خارجي در سينماهاي تهران نمي فروشد؟
با اين كه آثار به نمايش درآمده (به خصوص چند فيلم آخر) از فيلم هاي تجاري و خوش ساخت سينماي جهان هستند ولي تماشاگر آنها را قبلاً به صورت VCD، DVD و... مشاهده كرده است و ديگر براي ديدن آن در سينما پول خرج نمي كند.
اما جدا از اين مسئله، ناكامي فيلم هاي خارجي را بايد در وضعيت سينماي ايران در سال ۸۲ جست وجو كرد. سال ۸۲ به لحاظ اقتصادي در سينماي ايران يك شكست كامل محسوب مي شود و به جز چند فيلم خاص بقيه آثار با فروش بسيار پاييني روبه رو بوده اند. در سال ۸۲ تماشاگر ايراني انگيزه اي براي تماشاي فيلم نداشت و از خود رغبتي براي به سينما رفتن نشان نمي داد.
جدا از كيفيت آثار به نمايش درآمده در اين سال، وضعيت نامساعد اكثر سينماها و غيراستاندارد بودن آنها از دلايل بي انگيزگي تماشاگر ايراني به شمار مي روند.
به نظر شما تماشاي ترميناتور ۳ در سينماهاي تهران با تماشاي آن در سينماهاي كشورهاي خارجي يكسان است؟ من فكر مي كنم تفاوتش از زمين تا آسمان باشد.

يك هفته موسيقي
عاشورا به روايت شعر و موسيقي
صمد مقدم
002130.jpg

طي هفته اي كه گذشت به علت ايام سوگواري و عزاداري فعاليت چنداني در عرصه موسيقي صورت نگرفت. تنها آلبومي كه هفته گذشته به بازار آمد «مولاي عشق» با صداي عليرضا عصار بود. اين آلبوم به همراه چند اثر ديگر مانند «غريبانه» با صداي غلام كويتي پور، «وداع» با صداي حسام الدين سراج و... كه پيرامون واقعه كربلا هستند با فروش خوبي مواجه شدند. نوارهاي مذهبي هم در هفته گذشته با فروش خوبي روبه رو بودند. نكته قابل توجه در اين ميان اين كه هيچ كدام از نوارهاي مذهبي و مداحي به صورت شركتي در بازار موجود نيستند و همگي به صورت غيرشركتي و كپي خريد و فروش مي شوند.
عليرضا عصار و مولاي عشق
بالاخره و پس از يك سال تاخير آلبوم «مولاي عشق» با صداي عليرضا عصار به بازار عرضه شد. قرار بود اين آلبوم سال گذشته و همزمان با ايام محرم منتشر شود ولي اين امر با تاخيري يك ساله مواجه شد.
همانند كارهاي گذشته عصار، فواد حجازي كار تنظيم و آهنگسازي قطعات را برعهده داشته است.
آلبوم «مولاي عشق» واقعه كربلا را به صورت دكلمه شعر و چند ترانه مورد بررسي قرار مي دهد.
ورود كاروان به كربلا، خاك خونين، جنگ حضرت عباس(ع)، حسرت دينار، سجاده عشق، جنگ امام حسين(ع)، مولاي عشق، خروج كاروان از كربلا و هجر ياران قطعات تشكيل دهنده «مولاي عشق» هستند.
اشعار اين آلبوم سروده مهدي شريفي هستند. ضمناً شريفي در چند جاي نوار همراه با عصار به دكلمه شعر پرداخته است. «مولاي عشق» در ميان آثاري كه واقعه كربلا را روايت كرده اند اثر ارزشمندي به شمار مي رود. به خصوص دكلمه ها بسيار خوب و تاثيرگذار اجرا شده اند.
عليرضا عصار برخلاف سال ۸۱ كه آلبومي منتشر نكرد، در سال ۸۲ دو آلبوم «اي عاشقان» و «مولاي عشق» را روانه بازار و از اين لحاظ كم كاري سال گذشته را جبران كرد.
002136.jpg

عيوضي و يه روز برفي
محمدرضا عيوضي مدت ها كم كار شده بود و خبر چنداني از او به گوش نمي رسيد، او كه تقريباً از اولين خوانندگان دوره جديد موسيقي پاپ به حساب مي آيد چندي پيش جديدترين اثر خود را با عنوان «يه روز برفي» منتشر كرد.
«يه روز برفي» در مقايسه با چند آلبومي كه عيوضي به بازار روانه كرده اثر قابل قبول تري به نظر مي رسد.
كار تنظيم و آهنگسازي اكثر ترانه ها را شاهرخ پورميامين، گيتاريست گروه عليرضا عصار انجام داده كه اين امر كمك زيادي به اثر كرده است. در «يه روز برفي» ده ترانه اگه برنگردي، نموندي، عطر گلاب، بي اختيار، آسمون كبود، يه روز برفي، Karlar Duser (تركي)، عروسك هاي زخمي، خداحافظ و مهمون رويا اجرا شده اند. آلبوم از فضاي شادي برخوردار است و چند قطعه شنيدني مانند عطر گلاب و عروسك هاي زخمي را در خود دارد.
با توجه به اين كه ساز اصلي پورميامين گيتار الكتريك است اكثر قطعات بر مبناي اين ساز تنظيم شده اند.
تنها نكته اي كه كمي شنونده را اذيت مي كند و به اثر نيز لطمه زده است دفرمه شدن صداي عيوضي در چند ترانه است كه بي مورد به نظر مي رسد.
اشعار «يه روز برفي» را فريبا وكيلي و مكرم سروده اند و ژاله علو در ترانه عطر گلاب به دكلمه شعر مي پردازد.
عبداللهي و هواي حوا
002133.jpg

ناصر عبداللهي هم چند وقتي است كه جديدترين آلبوم خود را با نام «هواي حوا» به بازار عرضه كرده است. «هواي حوا» چهارمين اثر عبداللهي پس از آلبوم هاي «عشق است»، «دوستت دارم» و «بوي شرجي» به شمار مي آيد.
در اين آلبوم ۹ ترانه هواي حوا (شعر از محمدعلي بهمني)، عاشق بودم (محلي)، حكمت (شعر از پيام هوشمند)، بي همتا (شعر از مهدي كريمي)، يكي از همين روزا (شعر از اهورا)، كودكان خياباني (شعر از ابراهيم اسماعيلي)، صداي پا (شعر از اهورا)، نديم اطلسي ها (شعر از اهورا)، مهر دلبر (شعر از پروين اعتصامي) و بندرعباسي (صالح آتون و ناصر) اجرا شده اند.
كار آهنگسازي و تنظيم قطعات را نيز بهنام ابطحي، فرزاد فرومند و ناصر عبداللهي انجام داده اند.
«هواي حوا» در مقايسه با ديگر آثار عبداللهي اثر قابل توجهي به حساب نمي آيد. «هواي حوا» اثر خسته كننده و يكنواختي است و چيز جديدي در آن به چشم نمي خورد. ناصر عبداللهي هرچه به جلو پيش رفته پس رفت كرده است. كماكان اولين آلبوم او، «عشق است» بهترين اثر عبداللهي محسوب مي شود.


آخر خط زندگي
جناب مجتبي خان شاه علي هم بالاخره آلبوم خود را با نام «آخر خط زندگي» روانه بازار كرد. مدتي مي شود كه خوراك نشريات زرد با مانور بر روي اين اثر و اين كه توقيف شده، مجوز داده نشده، شاه علي به خارج رفته و... تامين مي شد.
ما هم كه خدا را شكر چشم و گوشمان بسته است و بي خبر از همه جاييم اين چيزها را باور كرديم و به آخرين اثر جناب شاه علي گوش فرا داديم، ترانه هاي اين اثر را محمدعلي شيرازي و بامداد جويباري سروده اند.
كار تنظيم و آهنگسازي قطعات نيز برعهده مجتبي شاه علي و مجيد رضازاده بوده است. تنها مشكل «آخر خط زندگي» و اصولاً آثاري كه شركت توليدكننده اين اثر دارند، ريتم يكنواخت قطعات است. به طوري كه اگر ۱۱ - ۱۰ اثر پاپ منتشر شده را كنار هم بگذاريم و مقايسه كنيم تنها شعرها و خواننده ها عوض شده اند!
در هر صورت در «آخر خط زندگي» ۱۰ ترانه كه اكثراً هم شاد هستند اجرا شده است. اگر آثار پاپ از نوع سعيد و مجيد رضازاده را مي پسنديد، اين آلبوم مي تواند شما را راضي كند.

... و خوليو ايگلسياس
اما شايد معرفي آلبومي از خوليو ايگلسياس حسن ختام خوبي براي اين مطلب باشد. منتخبي از آثار خوليو خواننده خوش صدا و شهير اسپانيايي پس از آلبوم «براي تو» با نام «Mammy blue» به بازار آمد.
قطعه در «Mammy blue» يكي از معروف ترين و زيباترين قطعات خوليو است كه شنيدن آن به دوستداران موسيقي توصيه مي شود.
در اين آلبوم مجموعاً ۱۰ قطعه از معروف ترين آثار خوليو مانند كاروزو (فولكلوريك اسپانيايي)، معجزه (گيتار و بك گراند از استينگ)، وقتي گفتي دوستت دارم (با همراهي دالي پارتن) و Guajiroloyelome va (فولكلوريك اسپانيايي) گنجانده شده است.اگر به موسيقي با كلامي خارجي علاقه داريد، اين آلبوم و شنيدن صداي جادويي خوليو مي تواند برايتان جالب باشد.

خبر
روابط جهنمي آغاز مي شود
مارتين اسكورسيزي تا به حال نام هنرپيشگاني چون براد پيت، تام كروز، ادوارد نورتون و رابرت داوني جونيور را به عنوان نامزدهاي ايفاي نقش درجديدترين پروژه اش اعلام كرده است.
اين اثر كه به اقتباس از يك فيلم پرفروش آسيايي جلو دوربين مي رود داستان جاسوسي است كه درسازمان پليس رخنه كرده است. اينگونه است كه نيروهاي پليس تلاش را براي تشخيص جاسوس از اعضاي خودي آغاز مي كنند.
نسخه اصلي فيلم روابط جهنمي درسال ۲۰۰۲ به اقتباس ازفيلمنامه فليكس چونگ و سيو فايك ماي جلو دوربين رفت. اين اثركه نام «واي كيونگ لائو و سيو فايك ماي» را درمقام كارگردان داشت ازاقبال بسياري درهنگ كنگ برخوردارشد.
ساخت نسخه جديد اين اثر را مارتين اسكورسيزي خالق فيلم هاي دارودسته نيويوركي ، بيداركردن مرده ، بروبچه هاي خوب و دماغه وحشت را برعهده گرفته است.
002139.jpg

ژان رنو در پلنگ صورتي
گفته مي شود ژان رنو و هيو گرانت به جمع بازيگران فيلم پلنگ صورتي خواهند پيوست.
اخبارسينمايي درشرايطي از پيوستن اين دوهنرپيشه به پروژه پلنگ صورتي حكايت مي كنند كه حضور بازيگراني چون جكي چان و استيو مارتين در اين اثر قطعي شده است با اين وجود مقامات رسمي شركت فيلمسازي متروگلدوين ماير از اظهاركوچكترين نظري پيرامون اين موضوع خودداري كرده اند.
پلنگ صورتي كه به اقتباس ازمحصول سال ۱۹۶۴ جلو دوربين مي رود داستان كارآگاه فرانسوي است كه درصدد يافتن سارق جواهرات بر مي آيد. اين اثر از حضور ايوان رايتمن در مقام كارگردان سود مي جويد.

همكاري فيليپ روزيلات و تيم برتون
فيليپ روزيلات فيلمبردار نامي صنعت فيلمسازي قرارداد همكاري درفيلم چارلي وكارخانه شكلات سازي را امضا كرد.
اين هنرمند نامي كه فيلم هاي سياره ميمون ها وماهي بزرگ را دركارنامه هنري اش دارد براي فيلمبرداري جديدترين فيلم تيم برتون به اعضاي گروه فيلمبرداري پيوست.
چارلي و كارخانه شكلات سازي به اقتباس از اثر كودكانه روالد دال جلو دوربين مي رود و از حضور جاني دپ
در نقش اصلي سود مي جويد.
اين اثرداستان پسرفقيري است كه فرصت مي يابد با سايركودكان ازبزرگترين كارخانه شكلات سازي كشورديدن كند.
از ديگر فعاليت هاي روزيلات مي توان به فيلمبرداري پروژه هايي چون رودخانه اي ازميان آن مي گذرد، مصاحبه با خون آشام، غريزه ، قلب هاي تصادفي، آنتون فيشر و خياط پاناما اشاره كرد.
اين چهره هنري درسال ۱۹۹۳ تنديس طلايي بهترين فيلمبرداري را به پاس فعاليت هايش در فيلم رودخانه اي از ميان آن مي گذرد دريافت كرد.
002145.jpg

بيلي باب تورنتون و مونيكا بلوچي در دروي يخ
جان كيوزاك ، بيلي باب تورنتون و مونيكا بلوچي قرارداد ايفاي نقش درفيلم دروي يخ را امضا كردند.
اين اثركمدي توسط هارولد راميس جلوي دوربين مي رود و شرح حال يك وكيل را روايت مي كند.
بلوچي به زودي با فيلم مصايب مسيح به كارگرداني
مل گيبسون درعرصه رقابت ها حضورخواهد داشت. اين درشرايطي است كه فيلم بابانوئل بد واپسين حضور بيلي باب تورنتون درعرصه سينما بود.
ازجمله آثارمطرح راميس مي توان به فيلم اين را تجزيه كن ، محصول كمدي سال ۱۹۹۹ و دنباله آن با نام آن را تجزيه كن درسال ۲۰۰۲ اشاره كرد.
اين كارگردان درسال ۲۰۰۰ فيلم كمدي مبهوت را با شركت برندان فريزر ارايه داد.
002148.jpg

دكتردوليتل ۳ بدون ادي مورفي
فيلم دكتردوليتل ۳ بدون حضور ادي مورفي جلوي دوربين مي رود.
به محض اين كه هنرپيشه اي براي ايفاي نقش محوري دراين فيلم يافت شود، ساخت قسمت سوم اين اثر كمدي آغاز مي شود.
شنيده ها حاكي از اين است كه شركت فيلمسازي فاكس تصميم گرفته ساخت اين اثر را آغاز كند و با توجه به اين كه مورفي سرگرم ايفاي نقش دردنباله هاي فيلم مهد كودك باباست بايد ازحضورهنرپيشه ديگري به جاي وي استفاده كند.
قسمت نخست فيلم دكتردوليتل با بودجه ۷۱ ميليون دلاري جلوي دوربين رفت و درگيشه با ۶۳ ميليون و۳۸۲ هزارو۴۴۴ دلار فروش مواجه شد.

هفت از هفت
جواد قادري
با اين كه پس از به اتمام رسيدن جشنواره فيلم فجر سينماي ايران به لحاظ نمايشي به نوعي تعطيل شده است اما در حيطه توليد كارهاي جالبي انجام مي شود.
بر خلاف ساليان گذشته تاكنون و پس از پايان جشنواره حدود ۱۵ فيلم جديد پروانه ساخت گرفته اند و چندين فيلم نيز مراحل فيلمبرداري را پشت سرمي گذارند. اگر اتفاق خاصي رخ ندهد اين امر مي تواند به وضعيت سينماي ايران در سال ۸۳ كمك شاياني بكند. هرچه توليد فيلم در طول سال و در تمام فصول تقسيم شود ما با اوضاع بهتري روبه رو خواهيم بود. در ميان افرادي كه پروانه ساخت گرفته اند نام هاي جالبي به چشم مي خورد كه پرداختن به برخي از آنها خالي از لطف نيست.
كمال تبريزي پركارترين كارگردان سينماي ايران طي چند سال اخير است. او اواخر سال ۸۰ «فرش باد» را جلوي دوربين برد. در سال ۸۱ «گاهي به آسمان نگاه كن» را كارگرداني كرد و در سال ۸۲ «مارمولك» را ساخت. گويا او قصد دارد پس از آماده شدن فيلمنامه جديدش توسط عليرضا طالب زاده، «ندارها» را در سال ۸۳ بسازد. ضمناً او در اين مدت در مجموعه رودخانه ستاكيا و دوران سركشي را هم جلوي دوربين برده است.
«مذهب از نگاه مردم» هم نام فيلمي پنج اپيزودي پيرامون مذهب است كه ساخت يكي از اپيزودها به كمال تبريزي پيشنهاد شده و او قصد دارد آن را جلوي دوربين ببرد.



بهروز افخمي پس از حضور ناموفق «گاو خوني» كه نظرات متفاوتي را برانگيخت رجعتي به گذشت كرده و مي خواهد به سراغ پروژه هاي قديمي برود.
فرزند صبح به تهيه كنندگي محمدرضا شرف الدين فيلم جديد افخمي خواهد بود. او بيش از اين و در چند سال پيش قصد ساخت اين فيلم را كه به دوران كودكي امام خميني مي پردازد، كرده بود. حتي مراحل پيش توليد هم سپري شده بود و جمشيد هاشم پور و ليلا حاتمي هم كانديداي بازي در فرزند صبح بودند. اما به يكباره همه چيز متوقف شد. گفته مي شود اوايل سال آينده بهروز افخمي فيلم جديد خود را جلوي دوربين خواهد برد.



باز هم مثلث جذاب طهماسب، جبلي و معتمد آريا. البته اين بار زير درخت هلو. ايرج طهماسب قصد دارد اواسط فروردين سال جديد فيلمبرداري فيلم جديدش با نام «زير درخت هلو» را با حضور معتمد آريا و جبلي بسازد. باز هم فيلمنامه اي طنز و موضوعي خانوادگي كه خوراك طهماسب و اطرافيانش است.
تجربه نشان مي دهد اگر فيلمبرداري زير درخت هلو اواسط فروردين آغاز شود، اين فيلم يكي از پرفروش ترين آثار سال ۸۳ لقب مي گيرد. طهماسب تماشاگر سينماي ايران را خوب مي شناسد و به كارش وارد است. ضمناً او و تهيه كننده اش «صحرا فيلم» علاقه چنداني به جشنواره فيلم فجر ندارند.



گويا حسن فتحي بالاخره قرار است اولين فيلم بلند سينمايي خود را بسازد. او كه ساليان زيادي است به امر سريال سازي و گهگاهي كار صحنه و تئاتر مي پردازد سال آينده اولين فيلم خود با نام «ازدواج به سبك ايراني» را با تهيه كنندگي علي معلم جلوي دوربين خواهد برد. فيلمنامه اين اثر را مينو فرشچي نوشته و ازدواج به سبك ايراني از مضمون طنزآميزي بهره  مي برد.
فتحي در آثار خود عموماً به مضامين جدي و بيشتر تاريخي پرداخته و معلوم نيست چگونه از پس يك فيلم معاصر آن هم كمدي برخواهد آمد. هر چند كه او با ساخت «شب دهم» و نيز تله تئاترهايي كه كارگرداني كرده، توانايي هاي خود را نشان داده است.



گويا قاسم جعفري هم قرار است پس از ساخت دو مجموعه تلويزيوني پرطرفدار به سراغ سينما برود و سومين فيلم خود پس از «ماه مهربان» و «قاصدك» را كارگرداني كند. جعفري در سال ۸۱ ساخت فيلم «خواب برفي» به تهيه كنندگي حسين فرح بخشي را آغاز كرده كه در همان اوايل كار به علت عدم تفاهم با تهيه كننده از ادامه كار بازمانده و فرح بخشي اين فيلم را (كه بعدها عطش ناميده شد) به اتمام رساند. قاسم جعفري با ساخت چند مجموعه تلويزيوني نشان داده مي تواند مخاطب جوان را راضي كند. بايد منتظر نتيجه سومين فيلم او با نام «بازمانده» به تهيه كنندگي داريوش باباييان ماند. گفته مي شود اين فيلم اوايل فروردين جلوي دوربين مي رود.



جدا از آثار فوق كه در آستانه كليد خوردن هستند هم اكنون تعدادي فيلم نيز مراحل فيلمبرداري خود را سپري مي كنند. چاي تلخ (ناصر تقوايي)، به رنگ ارغوان (ابراهيم حاتمي كيا)، زن زيادي (تهمينه ميلاني)، هشت پا (عليرضا داوودنژاد)، رستگاري در ساعت ۳۰:۸ (سيروس الوند)، بهار خزر (علي رفيعي) و ... هم اكنون مرحله فيلمبرداري را طي مي كند. سال ۸۳، سالي خوب براي سينماي ايران خواهد بود. اينگونه به نظر مي رسد.

مسيح در اسكار توقف نكرد
002214.jpg
يك شنبه شب در حالي مراسم اسكار در سالن مجلل كداك تياتر لس آنجلس برگزار مي شد كه فيلم جنجال برانگيز «مصايب  مسيح» در حال شكستن ركورد فيلم ارباب حلقه ها فاتح اصلي مراسم اسكار در كسب بيشترين فروش پنج روز اول اكران يك فيلم در سالن هاي نمايش در  آمريكا و كانادا بود.
ساخته سراسر جنجالي و پر از خون مل گيسبون يك شنبه شب فروش خود را از مرز ۱۲۵ ميليون دلار گذراند تا از ميزان فروش فيلم ارباب حلقه ها در پنج روز اول پيشي بگيرد. اين در حالي است كه همچنان موج اظهارنظر در مخالفت يا تاييد مضمون فيلم از سراسر جهان ادامه دارد. آخرين آنها فرانكو زفير لي كارگردان ايتاليايي و نامدار سينماي جهان بود كه فيلمي چون برادر خورشيد، خواهر ماه را با مضمون مذهبي در كارنامه دارد. او در اظهارنظري گيسبون را يك «تشنه خون» معرفي كرد و در مقابل كوين كاستنر ستاره روبه افول هاليوود در حمايت از گيسبون از منتقدان خواست به اتهام زدن هايشان پايان دهند.
در اين ميان منتقدان نيز نظرات ضد و نقيضي نسبت به فيلم ابراز مي دارند. در حالي كه راجر ابرت منتقد سرشناس روزنامه شيكاگو سان تايمز تريبون فيلم را دقيق ترين و واقعي ترين فيلمي كه تا به حال ديده است معرفي مي كند مايكل ويلمينگتون ديگر منتقد شناخته شده مصايب مسيح را يك اثر معمولي و بيشتر فيزيكي و پر از خون دانسته است. اين اظهارنظر دوگانه در ميان محافل مذهبي نيز به شدت ادامه دارد. همه اين موارد باعث شده كنجكاوي هاي بسياري براي تماشاي فيلم به وجود آيد و همين بر فروش آن بيفزايد. تعدادي از محافل وابسته به يهوديان تندرو لحن فيلم را در مقصر جلوه دادن يهوديان در بر صليب كشيدن مسيح به شدت به باد انتقاد گرفته و خواستار ممانعت از نمايش فيلم هستند. اكران فيلم بعد از نمايش آن براي تعداد قابل توجهي از كاردينال هاي واتيكان و تاييد آنها هموار شد. آخرين خبر درباره مصايب  مسيح فروش حق پخش فيلم در اروپا به يك شركت فرانسوي است.

آن شب اتفاق افتاد
اما هر اندازه مصايب مسيح جنجال برانگيز بود، هفتاد و ششمين دوره اهداي جوايز اسكار در يكي از كم حاشيه ترين دوره هاي خود جوايزش را دقيقاً مطابق پيش بيني ها اهدا كرد. در اسكار هفتاد و ششم يك فيلم ۱۱ جايزه اي ديگر نيز به فهرست بيشترين برندگان اسكار پيوست تا از اين لحاظ دوره هفتاد و شش واجد ويژگي قابل توجهي باشد. يك روز پيش از برگزاري اسكار مستقل هاي هاليوود آنها كه خود را در بطن جريان استوديويي هاليوود نمي دانند برگزيدگان خود را معرفي كردند. مستقل ها در اهداي جوايزشان (Independent Spirit Awads) بي  اعتنا به ارباب حلقه ها چهار جايزه اصلي خود را به فيلم تحسين برانگيز سوفيا كاپولا، گمشده در غربت اهدا كردند. بهترين فيلم،كارگردان، فيلمنامه نويس، بازيگر نقش اول مرد (بيل موراي) جوايزي بود كه گمشده در غربت دريافت كرد و چارليز ترون و شهره آغداشلو نيز جوايز نقش اول و دوم زن را به ترتيب براي هيولا و خانه اي از شن و مه  دريافت كردند. جوايز Spirit به فيلم هاي خارج از جريان حرفه اي و استوديويي  هاليوود تعلق مي گيرد.
در اين ميان اسكار اما تمام توجه خود را به ارباب حلقه ها معطوف كرد و ۱۱ جايزه خود را به اين فيلم داد. اعضاي آكادمي در يكي از دقيق ترين دوره ها از نظر انطباق جوايز ما پيش بيني هاي اوليه جوايز اصلي را به آخرين قسمت تريلوژي سه گانه ارباب حلقه ها دادند تا يك  بار ديگر ثابت شود هاليوود به جلوه هاي ويژه و ساخت تكنيكي بيش از مولفه هاي هنري ارزش مي دهد. بعد از ارباب حلقه ها با ۱۱ مجسمه، دو فيلم رودخانه مرموز و ارباب و فرمانده، دورترين نقطه دنيا، هركدام دو جايزه دريافت كردند تا موفق ترين فيلم هاي اين دوره بعد از ارباب حلقه ها لقب گيرند. در اين ميان رودخانه مرموز با شش نامزدي و دو جايزه در جايگاه بهتري نسبت به ارباب و فرمانده با ۱۰ نامزدي و دو جايزه قرار گرفت.

جكسون مي تازد
پيتر جكسون بعد از هفت سال وقت گذاشتن بر روي تريلوژي ارباب حلقه ها هنگام دريافت جايزه بهترين فيلم به عنوان تهيه كننده گفت: «خوشحالم از اين كه بالاخره آكادمي فانتزي را ديد» اما ارباب حلقه ها اكثر جوايز خود را از رشته هاي تكنيكي و فني كسب كرد و اين نشان از وجه صنعت گونه آن دارد تا هنري. جوايز بهترين جلوه هاي ويژه بهترين چهره پردازي، بهترين تدوين، بهترين طراحي لباس، بهترين موسيقي، بهترين مديريت هنري (طراحي صحنه)، بهترين فيلمنامه اقتباسي، بهترين صدا و بهترين آهنگ در كنار جوايز بهترين فيلم و بهترين كارگردان ۱۱ جايزه اي بودند كه نصيب ارباب حلقه ها شدند. تا بيلي كريستال مجري برنامه اسكار در پايان جوايز بگويد: «ديگر از نيوزلند كسي نبود تا جايزه بگيرد» فيلم ارباب و فرمانده نيز دو جايزه خود را از رشته هاي فني كسب كرد. بهترين فيلمبرداري و بهترين تدوين صدا دو جايزه ارباب و فرمانده بودند. انيميشن «به دنبال نيمو» مطابق پيش  بيني ها به «برادر خرس» در «وعده ملاقات در بلويل» پيشي گرفت تا يك بار ديگر قدرت انيميشن سه بعدي ثابت شود و البته علاقه آكادمي به آن سوفيا كاپولا نيز كه يك  روز قبل فاتح اصلي جوايز مستقل ها بود براي آن كه دست خالي از مراسم بازنگردد جايزه بهترين فيلمنامه غيراقتباسي (Original) را دريافت كرد تا شاهد خوشحالي ممتد وصف ناپذير پدرش فرانسيس فورد كاپولاي بزرگ هنگام اعلام نامش، باشد. كاپولاي دختر اين جايزه را در رقابت با كساني چون جيم شريدان (در آمريكا)، اندرو استاتون (به دنبال نيمو)، دنيس آركاند (حمله بربرها) و استيون نايت (چيزهاي زيباي كثيف) دريافت كرد. جايزه بهترين فيلم غيرانگليسي زبان نيز در يكي از بي رونق ترين دوره هاي اين رشته به كانادا و دنيس آركاند به خاطر «حمله بربرها» رسيد كه پيش از اين به عنوان شانس اصلي اين جايزه معرفي مي شد. حمله بربرها در كن نيز دو جايزه بهترين بازيگر زن و فيلمنامه را دريافت كرده بود. فيلم هايي از سوئد، ژاپن، هلند و جمهوري چك براي دريافت اين جايزه با كانادا رقابت مي كردند. اما چهار جايزه بازيگري كه ارزشي همپاي بهترين فيلم و كارگردان دارند نيز بنابر پيش بيني ها داده شد. عمده حاشيه اهداي جوايز امسال نيز در هنگام صحبت هاي برندگان اين رشته ها به وجود آمد. جايي كه شون پن و تيم رابينز يك بار ديگر از تريبون اسكار براي بيان ديدگاه هاي سياسي خود استفاده كردند. گرچه امسال مراسم با پنج ثانيه تاخير در سراسر دنيا پخش مي شد و آكادمي رسماً برندگان را از بيان هرگونه ديدگاه هاي سياسي منع كرده بود، اما باز هم اسكار شاهد اين مسايل بود. هرچند در مقياسي بسيار كوچكتر از سال گذشته كه مايكل مور سخت ترين انتقادات را بر جورج بوش وارد كرد.
شون پن امسال عاقبت بعد از سه بار نامزدي ناموفق توانست مجسمه را به خانه ببرد. او براي رودخانه مرموز جايزه بهترين بازيگر نقش اول مرد را دريافت كرد. پن هنگام دريافت جايزه از مردم خواست كه به جورج بوش راي ندهند. رودخانه مرموز كلينت ايستوود بازيگر شناخته شده سينماي جهان يك برنده ديگر نيز در ميان رشته هاي بازيگري داشت. تيم رابينز براي رشته بهترين بازيگر نقش دوم مردم اين جايزه را براي رودخانه مرموز به ارمغان آورد. او نيز كه به همراه همسرش سوزان ساراندون از مخالفان سرشناس حمله آمريكا به عراق بودند، زمان دريافت جايزه گفت: «مطمئنم بسياري از كساني كه به من راي دادند با سياست هايم مخالفند.» چهره محزون بيل موراي هنگام معرفي بهترين بازيگر نقش اول مرد نشان از عمق ناراحتي او از عدم دريافت اين جايزه داشت. پن در جوايز گلدن گلاب نيز بهترين بازيگر مرد درام شده و موراي جايزه بهترين بازيگر مرد كمدي را دريافت كرده بود. براي بازيگران زن نيز از همان ابتدا مشخص بود كه چارليز ترون و رنه زلوگر برگزيدگان خواهند بود. ترون كه امسال تقريباً تمام جوايز مربوط به خانم ها را دريافت كرده است هنگام دريافت جايزه باز هم از مادرش تشكر كرد كه نقش زيادي در ارتقاي حرفه او داشته است. ترون در فيلم «هيولا» نقش يك آدمكش را با چند كيلو اضافه وزن بازي مي كند. رنه زلوگر نيز در حالي جايزه بهترين نقش مكمل زن را دريافت كرد كه در ميان نامزدها، نام شهره آغداشلو وجود داشت و بسياري از ايراني ها منتظر بودند تا نام او به عنوان برنده خوانده شود و ايران براي اولين بار يك برنده اسكار داشته باشد. اما زلوگر در «كوهستان سرد» آنقدر خوب بازي كرده بود كه اعضاي آكادمي را مجاب به اهداي جايزه به او كند. تركيب برندگان بازيگري اسكار كاملاً منطبق با جوايز گلدن گلاب بود.
بليك ادواردز نويسنده و كارگردان قديمي نيز به خاطر ۵۰ سال فعاليت حرفه اي يك اسكار افتخاري دريافت كرد. اسكار هفتاد و ششم در يكي از كم حاشيه ترين و كم جنجال ترين دوره خود در نبود فيلم هاي شاخص و رقابت هاي فشرده ميان فيلم ها سپري شد تا علاقه مندان و پيگيران سينما از حالا به فكر سال آينده و برندگان آن باشند.

|  ايران  |   جامعه  |   داستان  |   دهكده جهاني  |   رسانه  |   شهر  |
|  عكس  |   علم  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |