گفت و گو: زهرا حاج محمدي
هتل گواشير. اتاق ۲۳۷. نامش عبدا... سرور احمدي .مي شناسمش. همان دو تار نواز معروف تربت جامي با آن قلندرش كه عاشقانه دوستش مي دارد. همو كه دو تار را از مادرش آموخته و امروز براي خودش استادي شده از قبل مادري هنرمند.
اينجا نشسته روي هره، كنار خيابان، ليوان پلاستيكي چاي در دستش. به تماشاي بم.
- پيش از اين آمده بودي بم؟
- «نه. حالا آمده ام. اصلاً خوشحال نيستم.»
و كودك يا كه شايد كودك نبود، پيرتر از كودك مي نمود. نه يا ده ساله مي نمود. نشسته روي دو زانو. مقابل مادر. دو تار مشقي دست گرفته، كاسه اش را با دستهاي كوچكش دور كرده و كودك نگاه مي كند به دستهاي مادر كه بغل زده كاسه دو تار را، چشمهايش را بسته و انگشتان روي سيم ها مي رقصند و عبدا... كوچك كه زل زده بود به دست هاي مادر، دست هاي خودش كه كوچك مي نمايد براي در آغوش كشيدن دو تار.
و مادر گفته بود كه در محضر حاج غلام علي ميرزا، دايي، مشق ساز مي كرده و باز مادر گفته بود كه عاشق ساز بوده. پدر هم مي نواخته و برادران و مادر به ياد عزيزان هر شب دو تار در دست گرفته. عبدا... از آن زمان عاشق تار شده. عبدا... سرور احمدي متولد ۱۳۲۸، زاده تربت جام. پيرتر از پنجاه و اندي به نظر مي رسد اما مهربان و دانش آموخته، كارمند اداره آب تربت جام، بعد از ۲۹ سال كار، بازنشستگي اي را پيش رو دارد كه هرگز بيكار نخواهد بود.
با بازنشستگي چه خواهي كرد؟
- هيچ وقت بيكار نبوده ام. سازم هميشه با من است. شاگرداني هم دارم. منزلم پذيراي دوستداران دوتار است. آنان كه عاشق اند. پولي هم نمي گيرم. دستمزد من همانهاست كه دو تار را دوست مي دارند و اهل دل اند.
سال ۵۲ براي خودش استادي شده بود. راديو و تلويزيون تربت جام او را مي شناخت و از او دعوت مي كرد تا دوتار بنوازد. با مرحوم نظر محمد سليماني از نوازندگان برجسته دو تار از همان جا آشنا شد و اين آغازي بود براي ديدار بامرحوم سيد عباس معارف.
سال ۵۹ با او آشنا شدم. در تالار وحدت. براي اولين بار اجراي هفته وحدت درست بعد از انقلاب به تهران رفته بودم. جلوي تالار وحدت او را ديدم. مدت ها او را نديدم تا سال ۶۷.
دوستي من با او از همين سال آغاز شد. آمد و شد ما زياد شد. بحث هاي زيادي درباره موسيقي داشتيم و حاصل اين بحث ها شد ابداعاتي در دو تار و نواختن آن. او به تربت جام علاقه داشت. عاشق دوتار و عرفان بود. نواهاي ناقص را با كمك هم كامل مي كرديم. پيچ هاي ناقص، پنجه هاي دوپيچ، پنجه هاي پس پيچ را با كمك زنده ياد معارف بود كه كامل كرديم.
مي گويند دو تار ساز عشق است و عرفان نوازنده با دو تار به اعلي عليين مي رود. جذبه به او دست مي دهد. زمزمه يا هو او را از خود بي خود مي كند. توسل مي جويد به مقام وحدانيت. به همين سبب است كه نواختن آن حال مي خواهد. شور و جذبه خاصي كه اگر نباشد، نوازنده دست به ساز نمي برد.
ساز هم مي سازي؟
- بله، دو تار تشكيل شده از سه قسمت، كاسه، دسته و صفحه، كاسه و صفحه از چوب و دسته ها از چوب زردآلو يا عناب ساخته مي شود، ۲ سيم و ۸ پرده هم دارد.
و شما تغييراتي در اين ساز به وجود آورديد؟
- بله، سازي كه ساختم نامش قلندر است. كاسه آن از قسمت بالا شبيه تار است. چيزي بين تار و رباب. الان نمونه اي از آن در انجمن موسيقي نگهداري مي شود. مرحوم معارف آن را دو تار كاسه ربابي مي ناميد. صداي اين ساز با دو تار قدري تفاوت دارد.
چرا قلندر؟
- از قديم رسم بوده كه سازها و مقام ها مقدس باشند. براي همين با وضو دست به ساز مي برند. از همين جاست كه مقام هاي ما در دو تار مقام هاي عرفاني است. مقام بوي محمد، مقام ۱۲ امام، مقام الله مدد. دو تار هم مقدس است و قلندر نامي مقدس براي سازي مقدس كه من آن را دوست دارم.
سرور احمدي ۴ پسر دارد و سه دختر. اين هفت، همه نوازنده دوتارند. نزد پدر مشق كرده اند. بزرگترين آنها ۲۳ سال دارد. دختري هنرمند كه هنوز در خانه پدر هنر مي آموزد و كوچكترين ۱۵ سال و پدر اوقات حس و حال، ساز در بغل مي گيرد و در تنهايي و غم بيش از ديگر زمان ها مي نوازد.
چرا نوازندگي در غم بيشتر اتفاق مي افتد؟
- حسي خاص دارد. حال نوعي ديگرگون مي شود. ساز تنها مونس و همدم مي شود. براي همين است كه ساز براي من در تنهايي و غم، حس و حال ديگري دارد و شايد براي همين است كه او را كمتر در عروسي ها مي توان ديد كه مي نوازد. ساز براي سرور احمدي هنري قابل عرضه در هر دكه و دكاني نيست. او با ساز و صداي ساز صفايي دارد و خلوصي كه اگر شنونده فارغ از آن باشد، ساز و ساز نواز نيز ناكوك مي شوند.
سرور احمدي، استاد پيشكسوتي است كه خارجي ها او را بيش از خود ما شناخته اند. سفرهاي زيادي به فرانسه، آلمان، انگلستان و ژاپن داشته است. در تهران و ديگر شهرها نيز اجراهاي متعددي داشته است.
فضاي اجرا در خارج از كشور چگونه است؟
- آنها مثل ما دوست دارند صداي ساز را به خصوص وقتي ساز عاشق باشد. آنها چيزي به نام عرفان كم دارند كه با نواي اين ساز حس و حالي از آن درمي يابند.
مرحوم شادروان ميرزا محمد سليماني، حاج غلام ميرزا احمدي، يوسف خان تيموري، اسدا... اسدي و عبدالكريم دوست كام احمدي، عاشقاني بودند كه نقاب در روي خاك كشيدند و نمانده از آنها جز يك چند نوايي ضبط شده. نواي دو تار آنها با آنها رخت بر بست و نسل هاي بعد بي توشه از اين اقيانوس هنر و معرفت.
چه بايد كرد براي زنده ماندن نواي سازهاي اهل دل؟
- ضبط و نگهداري تمام اين آواها لازم است، حتي ضبط و ثبت آثار هنرمندان ضعيف تر هم به همان اندازه واجب است، چه رسد به اساتيدي كه حضورشان و هنرشان هرگز تكرار نخواهد شد و مسئولان بايد ارج گذارند اين همه هنر را.