پنجشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۵۱
دل دلي هاي قلندر در گفت وگو با استاد عبدالله سرور احمدي
نواختن حس و حال مي خواهد
005121.jpg

گفت و گو: زهرا حاج محمدي
هتل گواشير. اتاق ۲۳۷. نامش عبدا... سرور احمدي .مي شناسمش. همان دو تار نواز معروف تربت جامي با آن قلندرش كه عاشقانه دوستش مي دارد. همو كه دو تار را از مادرش آموخته و امروز براي خودش استادي شده از قبل مادري هنرمند.
اينجا نشسته روي هره، كنار خيابان، ليوان پلاستيكي چاي در دستش. به تماشاي بم.
- پيش از اين آمده بودي بم؟
- «نه. حالا آمده ام. اصلاً خوشحال نيستم.»
و كودك يا كه شايد كودك نبود، پيرتر از كودك مي نمود. نه يا ده ساله مي نمود. نشسته روي دو زانو. مقابل مادر. دو تار مشقي دست گرفته، كاسه اش را با دستهاي كوچكش دور كرده و كودك نگاه مي كند به دستهاي مادر كه بغل زده كاسه دو تار را، چشمهايش را بسته و انگشتان روي سيم ها مي رقصند و عبدا... كوچك كه زل زده بود به دست هاي مادر، دست هاي خودش كه كوچك مي نمايد براي در آغوش كشيدن دو تار.
و مادر گفته بود كه در محضر حاج غلام علي ميرزا، دايي، مشق ساز مي كرده و باز مادر گفته بود كه عاشق ساز بوده. پدر هم مي نواخته و برادران و مادر به ياد عزيزان هر شب دو تار در دست گرفته. عبدا... از آن زمان عاشق تار شده. عبدا... سرور احمدي متولد ۱۳۲۸، زاده تربت جام. پيرتر از پنجاه و اندي به نظر مي رسد اما مهربان و دانش آموخته، كارمند اداره آب تربت جام، بعد از ۲۹ سال كار، بازنشستگي اي را پيش رو دارد كه هرگز بيكار نخواهد بود.
با بازنشستگي چه خواهي كرد؟
- هيچ وقت بيكار نبوده ام. سازم هميشه با من است. شاگرداني هم دارم. منزلم پذيراي دوستداران دوتار است. آنان كه عاشق اند. پولي هم نمي گيرم. دستمزد من همانهاست كه دو تار را دوست مي دارند و اهل دل اند.
سال ۵۲ براي خودش استادي شده بود. راديو و تلويزيون تربت جام او را مي شناخت و از او دعوت مي كرد تا دوتار بنوازد. با مرحوم نظر محمد سليماني از نوازندگان برجسته دو تار از همان جا آشنا شد و اين آغازي بود براي ديدار بامرحوم سيد عباس معارف.
سال ۵۹ با او آشنا شدم. در تالار وحدت. براي اولين بار اجراي هفته وحدت درست بعد از انقلاب به تهران رفته بودم. جلوي تالار وحدت او را ديدم. مدت ها او را نديدم تا سال ۶۷.
دوستي من با او از همين سال آغاز شد. آمد و شد ما زياد شد. بحث هاي زيادي درباره موسيقي داشتيم و حاصل اين بحث ها شد ابداعاتي در دو تار و نواختن آن. او به تربت جام علاقه داشت. عاشق دوتار و عرفان بود. نواهاي ناقص را با كمك هم كامل مي كرديم. پيچ هاي ناقص، پنجه هاي دوپيچ، پنجه هاي پس پيچ را با كمك زنده ياد معارف بود كه كامل كرديم.
مي گويند دو تار ساز عشق است و عرفان نوازنده با دو تار به اعلي عليين مي رود. جذبه به او دست مي دهد. زمزمه يا هو او را از خود بي خود مي كند. توسل مي جويد به مقام وحدانيت. به همين سبب است كه نواختن آن حال مي خواهد. شور و جذبه خاصي كه اگر نباشد، نوازنده دست به ساز نمي برد.
ساز هم مي سازي؟
- بله، دو تار تشكيل شده از سه قسمت، كاسه، دسته و صفحه، كاسه و صفحه از چوب و دسته ها از چوب زردآلو يا عناب ساخته مي شود، ۲ سيم و ۸ پرده هم دارد.
و شما تغييراتي در اين ساز به وجود آورديد؟
- بله، سازي كه ساختم نامش قلندر است. كاسه آن از قسمت بالا شبيه تار است. چيزي بين تار و رباب. الان نمونه اي از آن در انجمن موسيقي نگهداري مي شود. مرحوم معارف آن را دو تار كاسه ربابي مي ناميد. صداي اين ساز با دو تار قدري تفاوت دارد.
چرا قلندر؟ 
005124.jpg

- از قديم رسم بوده كه سازها و مقام ها مقدس باشند. براي همين با وضو دست به ساز مي برند. از همين جاست كه مقام هاي ما در دو تار مقام هاي عرفاني است. مقام بوي محمد، مقام ۱۲ امام، مقام الله مدد. دو تار هم مقدس است و قلندر نامي مقدس براي سازي مقدس كه من آن را دوست دارم.
سرور احمدي ۴ پسر دارد و سه دختر. اين هفت، همه نوازنده دوتارند. نزد پدر مشق كرده اند. بزرگترين آنها ۲۳ سال دارد. دختري هنرمند كه هنوز در خانه پدر هنر مي آموزد و كوچكترين ۱۵ سال و پدر اوقات حس و حال، ساز در بغل مي گيرد و در تنهايي و غم بيش از ديگر زمان ها مي نوازد.
چرا نوازندگي در غم بيشتر اتفاق مي افتد؟
- حسي خاص دارد. حال نوعي ديگرگون مي شود. ساز تنها مونس و همدم مي شود. براي همين است كه ساز براي من در تنهايي و غم، حس و حال ديگري دارد و شايد براي همين است كه او را كمتر در عروسي ها مي توان ديد كه مي نوازد. ساز براي سرور احمدي هنري قابل عرضه در هر دكه و دكاني نيست. او با ساز و صداي ساز صفايي دارد و خلوصي كه اگر شنونده فارغ  از آن باشد، ساز و ساز نواز نيز ناكوك مي شوند.
سرور احمدي، استاد پيشكسوتي است كه خارجي ها او را بيش از خود ما شناخته اند. سفرهاي زيادي به فرانسه، آلمان، انگلستان و ژاپن داشته است. در تهران و ديگر شهرها نيز اجراهاي متعددي داشته است.
فضاي اجرا در خارج از كشور چگونه است؟
- آنها مثل ما دوست دارند صداي ساز را به خصوص وقتي ساز عاشق باشد. آنها چيزي به نام عرفان كم دارند كه با نواي اين ساز حس و حالي از آن درمي يابند.
مرحوم شادروان ميرزا محمد سليماني، حاج غلام  ميرزا احمدي، يوسف خان تيموري، اسدا... اسدي و عبدالكريم دوست كام احمدي، عاشقاني بودند كه نقاب در روي خاك كشيدند و نمانده از آنها جز يك چند نوايي ضبط شده. نواي دو تار آنها با آنها رخت  بر بست و نسل هاي بعد بي توشه از اين اقيانوس  هنر و معرفت.
چه بايد كرد براي زنده ماندن نواي سازهاي اهل دل؟
- ضبط و نگهداري تمام اين آواها لازم است، حتي ضبط و ثبت آثار هنرمندان ضعيف تر هم به همان اندازه واجب است، چه رسد به اساتيدي كه حضورشان و هنرشان هرگز تكرار نخواهد شد و مسئولان بايد ارج گذارند اين همه هنر را.

بنيان و اصالت هاي موسيقي محلي در گفت وگو با بهمن بوستان، پژوهشگر
روان مثل آب ملايم چون باد
005127.jpg
پس از آن كه جهان مدرن به دوران پپيشرفته تر خود پا گذاشت يك پرسش در ذهن اهل نظر و انديشه را به خود معطوف كرده بود. بر سر اصالت هاي از دست رفته چه خواهد آمد؟!» اين پرسشي بود كه بشر در آستانه قرن بيست و يك با تمام پيشرفت ها و توانايي هايي كه كسب كرده بود از خود مي پرسيد در حالي كه از پاسخ به آن بيم داشت. شايد همان روز اهل نظر و انديشه پيش بيني فرا رسيدن دوراني را مي كردند كه از فضاي پرتنش عصر صنعت به تنگ آمده و سادگي و اصالت را آرزو مي كنند.
تجربه رسيدن از پسامدرن ها به گذشته هاي دور و نزديك و پايبند شدن از نو به ريشه هاي اصيل تنها دامنگير دنياي ذهني و فكري بشر در ماهيت بيروني زندگي نشد كه بشر در آستانه هنر سمبوليك و نمادين قرن بيست و يك آرزوي سادگي اين اتفاق را داشت.
هنر اصيل «خواه نقاشي باشد يا موسيقي يا...امروز شايد به همين دليل باشد كه موسيقي فولكلور يا به تعبيري موسيقي بومي اين اندازه مورد توجه هنرمندان و نظريه پردازان اين رشته قرار گرفته است. جغرافياي اين توجه نه ايران خودمان كه مرزهاي اروپاي شرقي، آمريكا و آمريكاي لاتين را هم دربرمي گيرد.
اما به واقع موسيقي محلي چيست آيا مي توان چارچوب و خط و مرزي براي آن قايل نشد، آيا مي توان مقام تئوريك خاصي براي آن در نظر گرفت. چگونه مي توان از انواع ديگر موسيقي، آن را جدا كرد؟ اين پرسشي است كه همين بوستان، پژوهشگر سال هاي دور اين رشته، آن را چنين پاسخ مي دهد:
نام هاي مختلفي بر اين موسيقي گذاشته اند. موسيقي محلي، بومي و نواحي نام فرنگي آن هم فولكلور است. اما به عقيده من اين موسيقي هيچ يك از اين نام ها را برنمي تابد. بلكه «موسيقي ايران زمين» بهترين نامي است كه مي توان به اين نوع خاص از موسيقي اطلاق كرد. ايران سرزمين بزرگي بوده كه از زمان هخامنشيان تا دوره هاي بعد و امروز داراي الحان و نغمات موسيقايي بوده است. موسيقي در ايران با حضور باربد و نكيسا جان گرفت. دامنه اين الحان در ايران ديروز از ماوراءالنهر به بين النهرين مي رسيد. اين موسيقي اصالت و پايگاهي ديرينه دارد وقتي كه قدمت يك ساز آن «تنبور خراسان» به ۴ هزار سال پيش برمي گردد. ساختمان اين تنبور كه همه بخش هاي آن از درخت توت است جز گوشي ها كه از چوب گلابي است و حتي تار آن كه از ابريشمي است كه كرم ابريشم با خوردن برگ درخت توت آن را دور خود مي تند، نمايان گر سرشت اين ساز و ملودي است كه به طبيعت ربط فراوان دارد. ما همواره با سرشت خودمان زندگي كرده ايم. سازمان هم ريشه در سرشت خودمان يعني طبيعت وجودي بشر دارد. موسيقي ما نيز به سرشت ايراني خودمان باز مي گردد. اين موسيقي كه مترنم شده در لالايي  مادران، ناله مادران هنگام زايمان، آواز مادران هنگام كار روزانه و زمزمه  مادران هنگام شادي و غم از هيچ چيز ديگر جز طبيعت خودمان وام نمي گيرد و تنبور خراسان كه امروز از معروفترين سازهاي جهان است و «رادران استرون» حاكم «سرانديب» مخترع ساز رباب، پرده بندي اين ساز را بر اساس تنبور خراسان انجام مي دهد، نيز ارائه دهنده ملودي هاي طبيعي خودمان است. ملودي هايي كه مال ماست و مردمي كه در اين سرزمين وسيع بلند نظر بوده اند، آموخته بودند كه در عين فقر، تنگ چشم و تنگ دست نباشند. نهايت اين مي شود كه ما ايرانيان با موسيقي به دنيا آمده ايم، با موسيقي زيست كرده ايم، با موسيقي خنده كرده ايم، گريسته ايم، عاشق شده ايم، رنج كشيده ايم، دنيا را وداع گفته ايم. پس موسيقي بخشي از زندگي مردم ماست.
اين موسيقي روان است مثل باد ملايم، آب روان و صداي دريا وقتي كه طوفاني نباشد. براي همين است كه صائب مي گويد: «صداي آب روان خواب را گران سازد» بوعلي هم به اين دليل بيماران خود را كه از تنش هاي رواني رنج مي بردند با خوراندن دارويي چون شراب و صداي امواج رودخانه مداوا مي كرد.
سرزمين ما چنين سرزميني است. ذهنيت مردمان اين سرزمين با موسيقي شكل گرفته است و موسيقي بومي ما سرشار از اين تربيت هاي موسيقايي اجباري و طبيعي است.
نخستين محققان اين موسيقي چه كساني بوده اند و اين الحان ابتدا چگونه جمع آوري مي شد؟
مرحوم صبا نخستين كسي بود كه به جستجوي موسيقي نواحي ايران پرداخت. او آن زمان رييس هنرستان موسيقي رشت بود. در همان زمان با گشت در روستاها، به جمع آوري موسيقي هاي اين ديار مي پرداخت. او نخستين كسي بود كه به طور عملي  اين موسيقي ها را جمع  آوري كرد و از آنجا كه دانش نت نويسي و نت خواني داشت اصالت ملودي ها را كاملاً حفظ مي كرد. او حتي ملودي هاي تعزيه را با دقت مي نوشت. پس پر بيراه نخواهد بود اگر او را نخستين پژوهشگر موسيقي نواحي بناميم. وقتي او هنرستان موسيقي تهران را اداره مي كرد، شاگردانش را وادار كرده بودند كه نت بياموزند آن هم در شرايطي كه موسيقي سينه به سينه حفظ و آموزش داده مي شد. صبا و كلنل علي نقي خان وزيري حق فراواني بر گردن موسيقي ايراني دارند. ناصر الدين شاه نيز از علاقه مندان به موسيقي نواحي بود. او هنرمند ترين شاه قاجار بود. او در خوش نويسي، نقاشي، مجسمه سازي، شكار، كمانچه  نوازي، مثنوي و شاهنامه خواني تبحر داشت. بيشتر هنرمندان در زمان او به تهران آمدند. نوازندگان موسيقي از مناطق مختلف كشور نيز از هر كجا راهي تهران مي شدند. در عروسي  فرهاد ميرزا عين الدوله دسته ترك ها، خراساني ها، شيرازي ها و كردها هر كدام تك تك مي نواختند. كاري كه مرحوم ميرزا عبدالله و صبا انجام دادند اين بود كه گوشه ها را سر هم كردند. اسم آن شد رديف. آنها با اين كار قصد داشتند تركيبي از موسيقي مناطق مختلف ايران ارائه دهند كه همه را قانع مي كرد. به تدريج دانش موسيقي مبادله شد و رديف موسيقي ملي ايران به وجود آمد. اما اين موسيقي تنها بخش كوچكي از موسيقي سرزمين ايران بود چرا كه وسعت سرزمين ايران در قديم بسيار گسترده تر از امروز بوده است. من نيز تحقيقاتي در اين حوزه دارم. ۶ سال طول كشيد تا موسيقي قشم را بررسي كنم و مدت چهار سال و اندي بر روي موسيقي  زار كه يك موسيقي با كاربرد پزشكي است كار كردم.
ديگران چه كساني بوده اند؟
محمدرضا درويشي در اين زمينه بسيار كار كرده است. يك كتاب مشترك با او داشته ام اما مشكل او اينجاست كه خودش كاري نمي سازد بلكه تنها تحقيق مي كند. موسيقي محلي مثل ديگر انواع موسيقي تا وقتي كه اجرا نشود ميان مردم شناخته نمي شود. اگر امروز شهرام ناظري بر روي ملودي هاي كردي كار كرده و آن را در آواز خود به كار مي برد، نتيجه اين مي شود كه مردم با ملودي هاي كردي، آشنا شوند اما محمدرضا درويشي تنها استاد تدريس موسيقي است. از شايسته ترين اساتيد موسيقي در ايران حسين عليزاده است. او يك استثناء در موسيقي ايراني است. حتي گروه لطفي با وجود زحمات فراواني كه كشيدند در جامعيت تاريخ ايران، نظير حسين  عليزاده نبوده اند. او در فواصل سازهاي «سلو»گاه از ملودي هاي محلي استفاده مي كند. اين ملودي هاي يك ضربي نشانه تسلط او بر موسيقي است. عليزاده با جمع آوري بهترين هاي موسيقي نواحي ايران از آنها به عنوان چاشني موسيقي رديف استفاده مي كند.
* با توجه به ارزش ملودي ها و الحان موسيقي نواحي در موسيقي ملي كشور ما، چگونه مي توان از اين ملودي ها بر اساس اصول علمي و هارمونيك استفاده كرد. اين ملودي ها چگونه مي توانند در اثر استفاده نادرست و نابجا خراب شوند و چگونه بر اين تركيب بندي مي توان قضاوت كرد؟
- به عنوان مثال بيس و پايه موسيقي شيرازي و مركز فارس بر اساس دو بيتي هاي محلي است كه بهترين آنها را به بابا طاهر نسبت مي دهيم. موسيقي شعر باباطاهر، موسيقي سرشت است. آنچه ما بايد مراقبت كنيم اين است كه در بيس ملودي ها تصرف بيجا نكنيم تا در نهايت به جاي بزك كردن عروس چشمش را كور كنيم. موسيقي حساسيت هاي بسياري دارد. من معتقدم در موسيقي نفس و نظر داريم. من مدت چهار سال معاون استانداري اصفهان بودم. هر روز صبح راننده مجبور بود از ميدان نقش جهان بگذرد تا خواست مرا كه ديدن هر روز گنبد مسجد شيخ لطف ا... بود، برآورده كند و البته اين هميشه براي او جاي تعجب بود اما من هر روز اين گنبد را زيباتر از ديروز مي يافتم. اين را گفتم تا روش تر شود كه موسيقي را بايد با گوش دل شنيد نه گوش ظاهر. فكر مي كنيد ارزش يك شيء در موزه به خود اشيا است به نظر من به ارزش نفس هايي است كه هر روز به آن خورده است.
پس ملودي هاي محلي ارزش نظر و نفس دارند با آنها بايد زندگي كرد همان گونه كه مردمان پيش از ما با آنها زندگي كردند.
هر چه موسيقي ما از بنيادهاي كهن تري ريشه گرفته باشد، ارزش بيشتري دارد.

سربانگ
به ياد آوردن تدريجي خود
سيد عليرضا ميرعلي نقي
يكي از اميدبخش ترين اخباري كه در هياهوي اخبار مختلف موسيقي شنيدم، خبري كه مثل يك لحظه جرقه زد و ديگر ادامه نيافت، كوشش براي تأسيس دفتر ويژه ثبت مشخصات و تصوير و ... خلاصه، آرشيو هنرمندان استان كرمان است. به ويژه در رشته موسيقي كه كم اعتنايي با آن، بيشتر از ديگر هنرهاست.
بارها به طعن و كنايه از برخي دوستان پژوهشگر در خارج از كشور شنيده ام كه سال هاي بعد از انقلاب در ايران، دوره  سلطنت خوشنويسي بود و دوره  آوارگي موسيقي. در درستي بخش اول ترديد ندارم و حتي گمان مي كنم قاطبه محترم خوشنويسان ممالك محروسه در ايران، بيش از حد و اندازه  خود قدر ديده و بر صدر هر مجلسي نشسته و حق القلم هاي بي حد و قاعده گرفته اند و هنوز متأسفانه به دوره اي نرسيده ايم كه فرق بين آن كه واقعاً كار هنري مي كند و آن كه فقط مجري تكنيك هاي متعارف است ( در حد كارگر ساده يا كارمند بي تخصص و بي ابتكار) را تشخيص دهيم. در موسيقي هم كم و زياد همين نابساماني هست. موسيقي در كشور ما وضعيت نامعلومي دارد، در اوايل انقلاب نامعلوم تر بود و شايد آينده روشن تر باشد. رويكرد به موسيقي نيز ابعاد و منظرهاي گوناگوني دارد كه طبيعتاً هر كس از منظر خود به آن مي نگرد و دغدغه هاي خود را دارد. دغدغه   نويسنده اين يادداشت، حافظ تاريخ موسيقي بوده است و حافظه، متكي بر ذخاير است. انساني كه انبارهاي محفوظات خود را از دست مي دهد، همه چيز را مي بازد. از هويت فردي گرفته تا سنجش موقعيت خود در اجتماع و بالاخره تمام دارايي و هستي خود را كم كم يا يك باره از كف مي نهد. انسان بي حافظه، در نوعي بي زماني بلاتكليف و سرگردان است و اين بي زماني از نوع تعابير فلسفي يا احوالات عرفاني نيست. نوعي مصيبت است كه هر نسل بايد به سهم خود از بار سنگين آن بكاهد و سعي كند كه به ياد آورد و يادآوري كند، نه اين كه به بيابان فراموشي و بي خبري ره راند.
درست يا غلط ،شاعر بزرگ ملي ما مي گفت: «اين ملت حافظه  تاريخي ندارد و تجربه هاي خود را مرتب تكرار مي كند. كاري ندارم به اين كه چرا ذهنيت جمعي به حافظه  خود وفادار نيست و چرا هميشه اجبار داريم كه به قول معروف، چرخ را از نو اختراع كنيم. پيدا كردن علل اين مصيبت زدگي تاريخي، لازم است اما كافي نيست. الزام به عمل گرايي محض، حتي در نوع افراطي آن كه به هر حال ضررهاي خود را هم دارد، بهتر از اين بي عملي و نظريه بافي هاي پا در هواست كه بيماري مسري اهل هنر و اهل قلم شده و جاي كار مثبت و هدفدار را گرفته است. اولين قدم مهم در اين زمينه تشكيل آرشيو است با هدف گردآوري و گردآوري هر چه بيشتر، از هر آنچه بوده و هر آنچه هست، پيدا كردن اسناد قديمي، عكس ها، نوارها و احياي فيزيكي آنها با روش هاي پيشرفته، تكثير هركدام از اسناد در نسخه هاي متعدد و نگهداري در اماكن مختلف، تشويق جوانان به گردآوري و اگر مايل باشند، آموختن روش هاي تحقيق و متخصص شدن در آن، تعيين جوايز نقدي و تشويقي (از قبيل پرداخت هزينه تحصيل و يا چاپ كتاب و ...) به جوانان مبتكر در اين زمينه و ... بسيار راهكارهاي ديگر كه ديگران، بهتر مي توانند طرح كنند.
گردآوري و نگهداري، قدم هاي اول است و حداقل تا ده سال، هيچ نوع نخبه گزيني و اعمال سليقه اي در انتخاب و گردآوري ها نبايد اعمال شود، تجربه نشان داده است كه تمركز روي هر نوع بينش خاص يا سليقه  ويژه اي در هنر، باعث ضايع شدن بخشي ديگر مي شود و بهترين راه آن است كه با طرفي و تلاش هر چه بيشتر، به نجات دادن آنچه كه از پي قرن ها ايلغار و فراموشي باقي مانده است، اقدام كرد. نتايجي كه احياي حافظه  تاريخي ما براي احياي هنر و چشمه هاي خلاقيت در آينده خواهد داشت، نيازي به شرح و توصيف ندارد، اگر آنچه در بيانات مدير كل محترم ارشاد استان، جناب آقاي ملانوري شنيدم، به درستي پيگيري شود و با دلسوزي مراقبت شود، استان كرمان در احياي حافظه  تاريخي هنر و هنرمندانش، پيشگام ساير استان ها و سرمشق آنها خواهد بود.
آلبوم «به ياد بسطامي»
به زودي عرضه مي شود
005133.jpg

اصغر محمدي، سرپرست گروه موسيقي اشراق، به ياد مرحوم ايرج بسطامي آلبومي را منتشر خواهد كرد.
به گزارش خبرنگار سرويس هنري ايلنا، اصغر محمدي، سرپرست گروه موسيقي اشراق كه پيش از اين آلبوم «ظهور» را با صداي ايرج بسطامي عرضه كرده بود، مشغول ضبط كاستي با نام «به ياد بسطامي» است.
براساس اين گزارش، وي در اين آلبوم تمامي تصانيف بسطامي را با تنظيمي جديد ارائه خواهد كرد و چند قطعه تازه نيز خواهد ساخت.
اين گزارش حاكي است، احتمال دارد كه برادر مرحوم بسطامي خوانندگي اين قطعات را بر عهده داشته باشد.
گفتني است، گروه اشراق بعد از ايام محرم و صفر در ۱۲ استان كشور به اجراي كنسرت خواهد پرداخت.
آهنگ هاي اصيل آذري نت نويسي شد
چنگيز مهدي پور، براي نخستين بار آهنگ هاي اصيل آذري را نت نويسي كرده است.
به گزارش خبرنگار سرويس  هنري ايلنا، چنگيز مهدي پور، براي نخستين بار مشغول نگارش كتابي است كه در آن آهنگ هاي اصيل آذري را به نت درآورده است.
براساس اين گزارش، وي آهنگ هاي دستگاه سه گاه را كه شامل ۳۸ قطعه مي شود، به صورت نت درآورده است.
گفتني است، يكي از اساتيد صاحب نظر در موسيقي آذري به نام «رزيم خان يعقوب» نيز قرار است بر اين كتاب مقدمه بنويسد.
لازم به ذكر است، اين كتاب درنمايشگاه كتاب امسال عرضه خواهد شد.

گفت و گو
با فرج علي پور در سرسراي هتل گواشير كرمان
دستمزد گروه هاي نواحي را با دستمزد گروه هاي سنتي مقايسه كنيد
005118.jpg
مريم جباري
درآمد: فرج علي پور در ميان نوازندگان كمانچه نامي آشنا و صاحب اعتبار است. وي از همان اوان كودكي و نوجواني به موسيقي روي آورد و در خطه هنرپرور لرستان روح و روانش را با نغمه ها و ملودي هاي اين منطقه درآميخت. امروزه، علي پور آموزه هايش را با فرزندانش قسمت كرده و آنها را نيز به اين وادي كشانده است.
- از سال هاي كودكي ام علاقمند به ساز و موسيقي بودم. موسيقي در رگ و خون ما ريشه دارد، تمامي طايفه ما نوازنده بودند و همين امر سبب شد تا از بچگي به صداي ساز علاقه پيدا كنم به نحوي كه در كلاس اول كمانچه را به خوبي مي نواختم.
* نزد چه استاداني آموزش ديديد؟
- استادي نداشتم، يادگيري بيشتر به صورت شنيداري بود، از طريق گرام صداي نواختن ساز را مي شنيدم و به خاطر مي سپردم. در واقع به صورت تجربي و گوشي تكنيك هاي نوازندگي كمانچه را فرا گرفتم.
* كمانچه از سازهاي متداول و قديمي لرستان است؟
- بله! كمانچه بيش از ۵۰ سال است كه در بين مردم لرستان به عنوان ساز محلي جا افتاده است و اكثر مردم لرستان اين ساز را در خانه هايشان دارند.
* معمولاً چه قطعه هايي در منطقه لرستان از معروفيت افزون تري برخوردارند؟
- قطعات موسيقي مقامي، كه آوازهايشان بسيار معروف است. از جمله، لري علي سونه، عزيز بكي، ساري خواني، شاهنامه خواني، خسرو و شيرين، نظامي خواني، كه در بين اين آوازها علي سونه يا علي دوستي بيشتر در بين مردم رواج دارد.
* موسيقي عزايي هم با كمانچه نواخته مي شود؟
- با كمانچه هم نواخته مي شود، اما بيشتر با سرنا و دهل نواخته مي شود.
* چرا؟
- به نظرم به خاطر صداي رسايي كه سرنا دارد و از قديم هم موسيقي عزا و سوگ را با سرنا مي نواختند.
* چند قطعه كه در مراسم سوگ و عزا نواخته مي شود را نام ببريد؟
- شيوني، جنگه را، رارا، چمريونه. البته به مجموع اين آوازها چمريونه مي گويند.
* چمريونه هم از آوازهاي خاص لرستان است؟
- بيشتر در شمال و شمال غرب لرستان بين لك زبانان رايج است.
* قطعه هايي كه شما از آن نام برديد فقط با سرنا نواخته مي شود؟
- بله.
* چه قطعاتي را در موسيقي عزا با كمانچه مي نوازند؟
- مقام مويه را با كمانچه مي زنند و حتي گاهي اوقات بدون ساز هم خوانده مي شود.
* به جز موسيقي آواز و عزا موسيقي ترانه هم در لرستان رايج است؟
- بله. موسيقي كار و كوشش و رقص، ترانه هاي عاشقانه و ترانه هاي رزمي مثل دايه دايه و تفنگ، مرشد خوان يا (مرشدخو) جزو موسيقي ترانه هاي لرستان هستند.
* آقاي علي پور، فرزندان شما هم وارد عرصه موسيقي شدند؟ كمي از آنها بگوييد.
- بله! دو پسرم نوازنده كمانچه هستند و يكي از دخترانم سه تار و ديگري سنتور مي نوازد. همسرم نوازنده نيست ولي مشوق و شنونده خوبي است.
* اعضاي گروه چند نفرند؟
- ۴ نفر. آقاي محسن زهرايي (نوازنده تار و تنبك)، ماني آقاملايي(نوازنده تار)،  ميلاد علي پور (نوازنده دف)،  خودم هم كمانچه مي نوازم و خواننده و سرپرست گروه هستم.
* چه قطعاتي را در جشنواره اجرا مي كنيد؟
- يكسري قطعات حماسي، عاشقانه و عرفاني.
* چندمين بار است كه در جشنواره موسيقي نواحي شركت مي كنيد؟
- در جشنواره هاي فجر به دفعات متعددي شركت كرديم وچندين بار مقام اول را كسب كرديم ولي در جشنواره موسيقي نواحي اولين بار است كه شركت مي كنم.
* نظرتان درباره نحوه برگزاري اين جشنواره ها چيست؟
- به نظر مي رسد، روز به روز از تعداد هنرمندان برجسته كاسته مي شود و اين جشنواره ها به صورت خلاصه برگزار مي شود، من مخالف حضور جوانان در عرصه موسيقي و حضور در جشنواره ها نيستم اما بايد بپذيريم كه نبايد از حضور هنرمندان برجسته در اين جشنواره ها غافل شويم.
مسئله ديگري كه بايد به آن اشاره كنم، بي توجهي به مسائل مالي و تبعيض بين موسيقي سنتي و محلي است. متأسفانه هزينه بسيار اندكي به گروه هاي نوازنده موسيقي محلي پرداخت مي شود، در حالي كه به نظر بنده موسيقي محلي پايه موسيقي سنتي است و اين نوع حركت در جشنواره ها نوعي تبعيض بين موسيقي سنتي و محلي و بها دادن بيشتر به موسيقي سنتي است تا محلي.
* سخن آخر...؟
- ايجاد جشنواره ها و برنامه ها در اين زمينه نيازمند سيستم و مديريت دقيق است. مديريت قوي و بهادادن به هنرمندان تأثير بسزايي در اشاعه موسيقي، چه سنتي و چه محلي و ... دارد.

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |