يكشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۵۴
نقدي بر كتاب «هويت ملي در ترانه هاي اقوام  ايران»
اثري روشمند
005259.jpg
005262.jpg

پويا سرايي
درآمد: «هويت ملي در ترانه هاي اقوام ايران» عنوان اثري درخور اعتنا و پژوهشي در حوزه موسيقي و ترانه سرايي است كه پژوهشگر خوش آتيه و پرمايه، بهمن كاظمي آن را انجام داده است. مقاله زير نقدي است بر كتاب يادشده كه نگارنده سعي كرده در آن وجوه سازنده، مفيد و نيز شبهات موجود در كتاب را مورد بحث و بررسي قرار دهد. اين كتاب از سوي موسسه مطالعات ملي روانه بازار نشر شده است.
آنچه امروزه در حوزه پژوهش موسيقي ايران به چشم مي خورد چه از لحاظ نحوه تحقيق و بيان يافته هاي جديد و چه از نظر تأييد پژوهش هاي جديد در شيوه عملي موسيقي نوعي بي ثباتي و آشفتگي را نشان مي دهد
شايد تصور شود پژوهش موسيقي در ايران، مقوله جديد و نوپايي است. اما بايد اذعان نمود توجه به مباحث نظري و پژوهشي موسيقي از دوران بسيار كهن همواره در كنار معرفت الحان (بخش عملي موسيقي) و تأليف الحان (بخش آهنگسازي) مطرح بوده است. براي مثال ابونصر فارابي در احصاءالعلوم (قرن چهار هجري) مي نويسد: موسيقي علم شناسايي الحان است و شامل دو علم است. علم موسيقي عملي و علم موسيقي نظري. علامه قطب الدين محمود شيرازي نيز در دره التاج مي نويسد: «... و آن [موسيقي] سه قسم بود: اول صناعت اداءالحان يا به تصويت انساني يا با آلات. دوم صناعت تأليف الحان و اين دو قسم عملي بود. سيم صناعت نظري موسيقي...»[مشحون- ۱۳۸۰- ص ۵] پيشينه پژوهش موسيقي در ايران را مي توان تا قرون سوم و چهارم هجري رديابي نمود. آن زماني كه اشخاصي چون يعقوب اسحق كندي، فارابي ابوالفرج اصفهاني و ساداتي در اين زمينه نوشتند. اين روند بعدها توسط بزرگاني چون: ابن سينا، صفي الدين ارموي، قطب الدين شيرازي و عبدالقادر مراغي غيبي دنبال شد. پس از آن تا اواسط دوران قاجاريه مطلب پژوهشي جديد و قابل تأملي نوشته نشد. در قرن معاصر نيز پژوهشگران و موسيقي دانان نسبتاً فراواني به تهيه كتاب و رسالت پژوهشي موسيقي همت گماردند؛ از قبيل: كلنل وزيري، روح الله خالقي، دكتر مهدي بركشلي، پروفسور مسعوديه، پروفسور فرهت و... در سالهاي اخيراً آشنايي موسيقي دانان ايراني با فرهنگ غرب و پرورش موزيكولوگهاي آگاه و تحصيل كرده، تكامل تكنولوژي و امكانات وسيع و كم خطاي پژوهش و حفظ موسيقي و به طور كل با پيشرفت روش شناسي تحقيق و نحوه پژوهش، تحقيقات بسيار ارزشمند و ريزبينانه، به چاپ رسيد. اما در نگاهي كلي، آنچه امروزه در حوزه پژوهش موسيقي ايران به چشم مي خورد، چه از لحاظ نحوه تحقيق و بيان يافته هاي جديد و چه از نظر تأييد پژوهش هاي جديد در شيوه عملي موسيقي نوعي بي ثباتي و آشفتگي را نشان مي دهد. با اين توضيح كه در برخي از نشريات تخصصي شاهد مطالب بسيار تخصصي، روشمند و جديد هستيم... درست در زماني كه برخي مطبوعات ديگر، مقالات بعضاً بي اساس، بي بنيان و داراي اشكالات فراوان استنتاجي و ساختاري به طبع مي رسانند و در عين ناباوري هيچ هيات يا ارگاني نيست كه به اين اوضاع، سر و سامان ببخشد. اين معضل در تأليفات كتب تخصصي پژوهشي موسيقي نيز ديده مي شود. به نحوي كه، از طرفي كتب معدودي، به شكل كاملاً علمي و تخصصي، عناوين پژوهشي مورد بحث خود را آناليز و بررسي مي نمايند و در همين زمان، كتب ديگري- كه هيچ شباهتي به كتب پژوهشي و علمي ندارند- مباحث فني را بعضاً غلط به ذهن مخاطبان تحميل مي دارند. (جالب است چاپ اين گونه كتب به نوبت دوم و حتي بيشتر نيز مي رسد!)اين بي ثباتي نمود ديگري نيز دارد و آن: «عدم تأييد پژوهشهاي جديد علمي و منطقي در ساير پژوهشها و همچنين بي تأثيري يافته هاي جديد پژوهشي در بخش عملي موسيقي»است. گويي هر پژوهشگر صرفاً براي خود پژوهش مي كند!... اهل عمل موسيقي هم كه عمدتاً ميانه اي با يافته هاي جديد پژوهشي ندارند!.. اگر پروفسور فرهت با دلايل كاملاً منطقي و علمي، نظام هفت دستگاه و پنج آوازي موسيقي كلاسيك ايران را نقض كند و نظام دوازده دستگاهي را درست بداند، براي كسي تفاوتي نمي كند!... گويا براي كسي مهم نيست كه دوازده باشد يا هفت، بنابراين همه باز مي گويند و مي نويسند: هفت دستگاه و پنج آواز...! و در اين بين، تكليف اين نظريه جديد پژوهشي (و كاملاً منطقي) چه مي شود؛ خدا مي داند!... و يا اگر بالغ بر بيست جلد كتاب، با دلايل مختلف و محكم اثبات كند مفاهيم موسيقي تونال غرب نظير: گام، محسوس تونيك و كدا... براي موسيقي شرق نادرست، غير منطقي و حتي مضحك است؛ باز مؤلف جديدي در كتابش تمامي اين مفاهيم را- در كمال اعتماد به نفس!- به كار مي برد! اميد است هر چه زودتر جو بي ثبات و آشفته اين حوزه، به فضايي پژوهشي- علمي و به دور از غرض و مرض تبديل گردد.


005265.jpg
005268.jpg

از جمله كتب ارزشمند و در خور توجه، در حوزه پژوهش موسيقي ايراني، مي توان به كتب «هويت ملي در ترانه هاي اقوام ايران» اشاره نمود. اين كتاب كه به تعبيرعام پژوهشي است در زمينه موسيقي محلي ايران،[ منظور انواع موسيقي هاي رايج در نقاط مختلف يك قلمرو سياسي به غير از موسيقي كلاسيك يا پيشرفته آن كشور. ر.ك- (مسعوديه ۱۳۶۵-ص ۱۷۸)] توسط آقاي بهمن كاظمي- پژوهشگر جوان و پرمايه تهيه و تدوين شده است.
- اين كتاب علاوه بر آنكه مشتمل بر اطلاعات نابي در زمينه موسيقي و فرهنگ قومي اقوام ساكن ايران است، از منظر جديدي به بررسي فرهنگ و موسيقي مناطق مختلف ايران مي پردازد. اين منظر جديد نظريه هشت قوميتي است كه براي نخستين بار توسط مؤلف كتاب مطرح شده است. در واقع مؤلف، ايران را تلاقي چند قوم بزرگ مي داند و بدين ترتيب موسيقي اين اقوام را نخست يك به يك تشريح و سپس در بخش آخر كتاب تأثيرات موسيقي اين اقوام را بر يكديگر و تأثيرات اين اقوام را بر فرهنگ ملي، بررسي مي نمايد. اما شايد مهمترين و شاخص ترين خط مشي و هدف اين تأليف پژوهشي، بررسي و تحليل و مقايسه ترانه هاي قومي با مضامين ملي ايران است (حتي پرسشهاي مطروحه در بخش اول پژوهش نيز در همين مورد است) به همين دليل مؤلف در ابتدا زبان، تاريخ، ادبيات، منشاء، محل سكونت قوم و به طور كل مختصات عمومي قوم را بيان مي كند و در آخر فصل،  به بررسي و آوانويسي ترانه هايي از قوم مورد نظر با مضامين ملي ايران مي پردازد. اين مقوله (ترانه هاي قومي با مضامين ملي) نيز به مانند چگونگي نگرش مؤلف به موسيقي مناطق ايران، دستاورد جديدي است و تا به حال هيچ كس نه در ايران و نه در خارج از ايران، به آن نپرداخته است. مؤلف، ترانه هاي قومي را به اين دليل كه اين ترانه ها: ۱- به عنوان يكي از ويژگي هاي عام فرهنگي به حساب مي آيد، ۲- ترانه هاي قومي به عنوان زيرمجموعه اي از خرده فرهنگ موسيقي ملي محسوب مي شود و ۳- تحليل اين ترانه ها به علت رابطه ناگسستني كلام و موسيقي در اين نوع قطعات، منجر به يافت نقاط جديدي در ادبيات هر قوم مي شود، محور پژوهش خود را بر اين موضوع استوار نموده است. روند بخشهاي مختلف اين كتاب، همان گونه كه مختصري ذكر شد، بر اين مبناست: در بخش نخست كليه مباحث بينشي و نظري پژوهش و مفاهيم استفاده شده در اين تحقيق و اهداف پژوهش تبيين شده است. در بخش دوم به طور اجمالي ويژگي هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي، تاريخي و جغرافيايي اقوام و آوانويسي و ترجمه اشعار سه ترانه با مضمون ملي از هر قوم ارائه شده است. بخش آخر شامل مقايسه تطبيقي ترانه هاي اقوام مختلف؛ بررسي فيگورهاي ريتميك و ملوديك مشترك بين هر دو قوم و تحليل ساختاري ريتم و ملودي ترانه هاست.
- از ويژگي هاي برجسته اين كتاب، روش مند بودن آن و به عبارت ديگر انطباق كامل ساختار و محتواي آن بر مبناي روش تحقيق است. لازم به توضيح است كه امروزه كتب بسياري در حوزه موسيقي ايران به چاپ مي رسد كه عنوان علمي- پژوهشي يا تحقيقي دارد اما متأسفانه فقط تعدادي از تأليفات داراي ارزش علمي مي باشند و مابقي به دليل روشمند نبودن (و در واقع رعايت نكردن اصول روش تحقيق) فاقد ارزش تحقيقاتي است هر چند كه شايد همين مقالات و يا تأليفات، داراي تحليل هاي قابل توجه و استنتاجهاي منطقي نيز باشند اما به دليل روشمند نبودن، تأليف علمي- پژوهشي تلقي نمي گردند. پر واضح است رسالات و كتب پژوهشي و علمي داراي مختصات و روش ويژه و لازم الاجرايي است. در اين گونه رسالات، از نحوه انتخاب عنوان پژوهش تا ارائه تحليل ها و استنتاج نهايي و حتي ذكر منابع،  همه و همه بايد بر اساس روش تحقيق باشد كه خوشبختانه كتاب هويت ملي در ترانه هاي اقوام ايران از هر حيث كاملاً روشمند و پژوهشي است. ذكر دقيق منابع، توضيح مشخص كليه مفاهيم استفاده شده و تحليل و نتيجه گيري بر اساس پرسشهايي مطروحه از جمله نقاط روشن و مثبت كتاب حاضر است.
بي شك همين روشمند بودن، راه را براي بروز بسياري از انتقادات مسدود خواهد نمود. توضيح اينكه در اين نوع رسالات پژوهشي روشمند، از ابتداي پژوهش پرسشها و اهداف تحقيق ذكر مي شود و پژوهشگر وظيفه دارد فقط و فقط در همين حوزه هاي طرح شده،  به ارائه يافته ها و تحليل آنان بپردازد. در اين ميان مشخص است اگر از مقوله اي ديگر (به غير از اهداف پژوهش) گذرا سخن به ميان رفته باشد و آن مقوله به درستي تبيين نشده باشد، انتقادي به مؤلف وارد نيست. چون محور و خط مشي اصلي تحقيق، قبلاً بيان شده است. در مورد اين كتاب نيز چون اهداف پژوهش و پرسشهاي مطروحه نخست اساساً حول محور ترانه هاي قومي با مضامين ملي است، ابراز هر انتقاد در هر مقوله اي خارج از اين موضوع، غير منطقي است.
- همان گونه كه مطرح شد، طرح هشت قوميتي براي نخستين بار در اين تأليف ارائه شده است. طبق اين نظريه ايران به عنوان سرزميني پهناور و با جامعه اي چند قوميتي، محل استقرار و تلاقي هشت قوم: كرد، لر، آذري، بلوچ، تالش، تركمن، عرب و فارس است. به نظر نگارنده ذكر مطالبي در اين باره ضروري رسيد: در عين اينكه، مؤلف در اين كتاب كليه مفاهيم و واژه هاي مورد استفاده خود را (نظير قوم فولكلور، هند قومي و...) كاملاً توضيح داده است. اما به نظر نگارنده، در مورد اصلي ترين و برجسته ترين محور پژوهش يعني نظريه هشت قوميتي و ارتباط آن با ايران، توضيحات كافي ابراز نشده است.(تنها در مقدمه از اين نظريه به عنوان دستاورد جديد پژوهشي نام برده شده و در همان بخش مختصري در مورد تلاقي اين اقوام در سرزمين ايران سخن گفته شده است) در حالي كه ابراز نظريه  جديد و خطيري به مانند اين نظريه، نياز به توضيحات كاملتري دارد. براي مثال در اين مورد بهتر بود انواع اقوام بزرگ و كوچك نام برده مي شد، امتياز اين هشت قوم نسبت به ساير اقوام ذكر مي گرديد، ساير خويشاوندان برون مرزي اين قوم (منظور بخشي از همان قوم كه در خارج از كشور سكونت دارند)ذكر و مورد بررسي قرار مي گرفت و...
از طرفي، پژوهش حاضر علي رغم اينكه حول محور بررسي ترانه هاي ملي اقوام ايران است، نوعي بررسي موسيقي محلي (يا مناطق و يا هر تعبير ديگر از اين دست) نيز محسوب مي شود [با اين تفاوت كه به قلمروهاي جغرافيايي (و آ نچه باعث مي گردد تا موسيقي محلي نام نهيم) توجه چنداني نشده و در عوض، موسيقي هاي مختلف رايج در نقاط مختلف ايران از منظر «قومي» مورد بررسي قرار گرفته است] پس در اين مورد، بهتر بود:
۱- مزيت اصلي اين نظريه نسبت به بررسي هاي ديگر در اين موضوع، به درستي روشن مي گرديد.
005271.jpg
005256.jpg

۲- انواع نگرش هاي رايج بر موسيقي نواحي ايران ذكر و طبقه بندي و مزايا و مشكلات آنان بررسي و ذكر مي گرديد و يا نيكو بود كليه كاستي هاي اقوال گذشته (در همين مورد) كه منجر به طرح نظريه جديد هشت قوميتي و يا همان بررسي قوم شناسانه موسيقي نقاط مختلف ايران شد، بيان مي شد. نگارنده مكرراً در اينجا متذكر مي گردد كه انتقاد از يك رساله پژوهشي صرفاً در زمينه ارائه يافته ها و استنتاجهاي مطرح شده در حوزه طرح پرسشهاي پژوهش مقرون به صحت است. بنابراين موارد بالا، جداي تحليل مي تواند پيشنهادي براي پربارتر نمودن اين تأليف محسوب شود و نه انتقادي ساختاري.

فرهنگستاني براي موسيقي
005274.jpg
هوشنگ ساماني
اگر قرار بود هم عرض «فارسي را پاس بداريم» در جهت حفظ و حمايت موسيقي ايراني به كار رود، آنگاه چه بايد مي گفتيم؟ آيا بايد «موسيقي را پاس بداريم؟» كدام موسيقي را؟ چگونه؟ براي چه؟ اصولاً چرا نهادي را به نام فرهنگستان زبان و ادب فارسي تشكيل مي دهيم تا از كليت زبان پارسي در برابر تحريف ها جلوگيري كند؟ چرا اين قدر دغدغه حفظ و گسترش واژگاني اصيل فارسي داريم؟
اگر از بابت دگرگوني همراه با تحريف زبان فارسي به عنوان يكي از مؤلفه هاي هويتي ايراني بودن نگرانيم، چرا اين نگراني در حوزه موسيقي اصيل احساس نمي شود؟  آيا موسيقي ايراني بخشي از شناسنامه ما نيست؟ و...
به نظر مي رسد تفاوت هاي بياني در زبان گفتاري و زبان موسيقايي باعث شده است تا حساسيت هاي اعمال شده در زبان فارسي به موسيقي ايراني سرايت نكند. بدين صورت كه هنگام گفتار و نوشتار به زبان فارسي، دوست داريم تمام واژگان به كار رفته فارسي اصيل و به دور از واژگان بيگانه باشد، اما وقتي نوبت موسيقي مي رسد برداشت ها به گونه ديگري است. چرا كه تصور مي شود طبع تنوع طلب انسان موسيقي هاي گوناگوني مي طلبد و ظاهراً نبايد به موسيقي ملي محدود شد.
نكته مشترك زبان موسيقي و زبان گفتاري نيز دقيقاً هم اينجاست. همانطور كه ما اجازه نداريم به بهانه تنوع طلبي، زبان گفتاري مان را به ملغمه اي از واژگان فارسي، تازي، انگليسي و غيره تبديل كنيم، همين منطق بر موسيقي رسمي كشور جاري و ساري است. يعني نبايد شرايطي پيش آيد كه موسيقي هاي غيرايراني و عموماً كم  ارزش به جاي موسيقي اصيل، پرده گوش هاي ايراني را بلرزاند. حكايت حفظ موسيقي ايراني از گزند ساير موسيقي ها، حكايت از زعفران و زردچوبه است كه اگرچه هر دو به جاي خويش مطلوبند اما اگر كسي زردچوبه را با زعفران مخلوط كند و حاصل آن را به جاي زعفران بفروشد، همان خواهد شد كه امروز با انبوهي از موسيقي هاي بدلي مواجهيم، بي آن كه مرجعي اصلي و بدلي را به عموم بشناساند و يا از اصلي در مقابل بدلي به دفاع برخيزد.
البته همان طور كه در نوشتار مي توانيم يك صفحه فارسي و يك صفحه ديگر عربي بنويسيم، در موسيقي هم ايرادي ندارد كه يك ساعت موسيقي ايراني گوش بدهيم و يك ساعت ديگر از نوع غربي يا عربي. با اين وصف نمي توان دغدغه هاي حفظ زبان فارسي را، نعل به نعل در خصوص حفظ موسيقي ايراني عنوان كرد. به عبارتي پالايش موسيقي هاي مصرفي و منتشره در كشور ساز و كار ديگري مي طلبد كه مي توان طرح و اجراي آن را در مجموعه اي به نام «فرهنگستان موسيقي ايران» جست وجو كرد.
اين فرهنگستان موسيقي نمي تواند و نبايد همانند فرهنگستان زبان فارسي تعيين تكليف كند كه مردم چه نوع موسيقي را گوش بدهند و اساساً چنين تفكري پيشاپيش محكوم به شكست است. آنچه اينك ضروري به نظر مي رسد، حفظ موسيقي اصيل ايراني به عنوان يك مشخصه ملي از گزند تحريف است و اين كار نه با دستور بلكه از طريق آگاهي بخشي ميسر خواهد بود.
امروزه غالب موسيقي هاي رايج در جامعه از دو سرچشمه اصلي سرازير مي شود. نخست رسانه پرقدرت صدا و سيما و ديگري نوارهاي كاست و كنسرت ها كه متولي آن مركز موسيقي وزارت ارشاد است. فرهنگستان موسيقي در برخورد با دو مركز يادشده، از يك موضع ارشادي، تعامل خوبي مي تواند داشته باشد و اين موضع ارشادي با شرح وظايف وزارت ارشاد البته سنخيت بيشتري دارد.
يعني اگر فرهنگستان موسيقي نمي تواند مركز موسيقي وزارت ارشاد را ملزم به توليد و نظارت بر توليد گونه اي خاص موسيقي بنمايد، اما در عوض قادر خواهد بود از متولي مربوطه بخواهد براي هر اثري در شرف انتشار، شناسنامه اي گويا تدوين كند تا مخاطب آن با شناخت بيشتري به استقبال آن اثر بروند. علاوه بر اين فرهنگستان موسيقي مي تواند از ميان آثار منتشر شده، آنهايي كه بر اساس جوهره موسيقي اصيل ايراني پرداخت شده اند را جهت هر نوع تشويق و حمايت به مراكز مربوطه معرفي نمايد. در مجموع اين شيوه نظارتي فرهنگستان باعث مي شود تا توجه عمومي به مقوله موسيقي ملي به عنوان يكي از مؤلفه هاي هويتي ايرانيان، بيشتر شود و در اين ميان اگر كساني نسبت به انتشار موسيقي هاي غير ايراني اقدام مي كنند، دست كم با آگاهي بخشي شفاف، مخاطبان خويش را به آنچه كه مي شنوند، آگاه سازند.
شيوه تعامل فرهنگستان موسيقي با صدا و سيما به لحاظ قدرتمندي آن رسانه و گستردگي زياد مخاطبان، نمي تواند همانند تعامل با مركز موسيقي وزارت ارشاد باشد. ذائقه سازي و تغيير ذائقه، واقعيت غيرقابل انكاري است كه صدا و سيما در طول شبانه روز مي تواند انجام دهد و معمولاً هم انجام مي دهد. به همين دليل تنها پخش شناسنامه دار انواع موسيقي از آنتن هاي سازمان كفايت نمي كند. در اينجا لازم است علاوه بر نظارت ياد شده، موسيقي هاي مصرف از نظر مدت زماني، درصدبندي شوند كه درصد پخش انواع موسيقي از جمله موسيقي اصيل ايراني را «فرهنگستان موسيقي ايران» تعيين مي كند.
ضرورت وجودي فرهنگستان موسيقي با وظايف ياد شده و مشابه آن، وقتي بيشتر درك مي شود كه نيم نگاهي به تغيير ذائقه شنيداري جامعه در چند دهه اخير داشته باشيم. مردماني كه روزگاري، مناجات  را در افشاري و مخالف سه گاه، اذان را در بيات ترك، نوحه را در دشتي و شادماني را در چهارگاه سرمي   دادند، اكنون به سبب بي توجهي برخاسته از كم دانشي، چنان مقهور گام هاي مينور و ماژور غربي و شور عربي و نغمه هاي استانبولي شده اند كه گويي اين تازه واردان اصل و مقدم بر موسيقي اصيل ايراني اند. پاپ خوان هاي وطني و غيروطني در كنار برخي مجريان موسيقي مجالس مذهبي، علي رغم تضاد فكري آشكاري كه دارند، در يك اتحاد ناخوانده و نانوشته، ميراث شنيداري اين مرز و بوم را نشانه گرفته اند و با توليد تقليد انواع نغمه هاي دور از فرهنگ خودي، بخشي از هويت ملي را به اندك متاع مادي مي فروشند و متأسفانه هيچ مركزي كه بتواند اين روند را متوقف و يا كند بكند، وجود ندارد.

۴۰۰ هنرمند موسيقي محلي در جشنواره فرهنگ ايران زمين
005277.jpg
۴۰۰ هنرمند در قالب گروه هاي موسيقي محلي از نقاط مختلف كشور در نخستين جشنواره فرهنگ ايران زمين به اجراي موسيقي فولكلور و بومي خطه خود مي پردازند.
به گزارش خبرگزاري فارس، در بخش موسيقي اين جشنواره كنسرت هايي توسط چند گروه محلي از سراسر كشور اجرا مي شود كه همزمان با شروع جشنواره در تهران و سپس به صورت چرخشي در استان هاي مختلف شامل اصفهان، آذربايجان شرقي، خراسان، خوزستان، سيستان و بلوچستان، فارس، كردستان، گلستان، گيلان،  لرستان و هرمزگان خواهد بود.
تنوع موسيقي محلي و فولكلوريك، ويژگي هاي اقليمي و آئيني، رنگ بندي سازها و تفاوت و تنوع نغمات محلي، مظاهر و جلوه هاي فرهنگ موسيقايي ايران زمين است كه در ابعاد گوناگون در اين بخش اجرا خواهد شد.
موسيقي محلي انتخاب شده در اين جشنواره پس از كارشناسي و پژوهشي هاي بسيار برگزيده شده و نه تنها از خصوصيات موسيقايي بلكه از ويژگي هاي آئيني و نمايشي برخوردارند و بسياري از آنها ابعاد نمايشي و حماسي دارند.
نخستين جشنواره فرهنگ ايران زمين با هدف تحكيم مباني وحدت ملي از طريق شناخت اقوام ايراني و ايجاد زمينه هاي مناسب براي آشنايي ونزديكي اين اقوام و حفظ آداب و رسوم و عادات اجتماعي فرهنگهاي ايراني همزمان در تهران و 11 استان ديگر برگزار مي شود .

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |