يكشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۵۴
به مناسبت رحلت رسول اكرم(ص)
عينيت قرآن
005202.jpg
حجت الاسلام والمسلمين علي ذوعلم
زير ذره بين
تفرقه و اختلاف به جاي وحدت و اتفاق، جهل و نگراني به جاي علم و آگاهي، ظلم و بي انصافي به جاي عدل و داد، رفاه زدگي و اسراف به جاي دستگيري و انفاق، دشمني و خصومت به جاي مهرباني و گذشت، انفعال و تسليم در برابر بيگانگان به جاي مقاومت و جهاد و بالاخره پذيرفتن ولايت و حاكميت كافران به جاي ولايت و حاكميت رسول خدا(ص) و جانشينان او... حقايق تلخي است كه امروز در جهان اسلام شاهد آن هستيم و نشان مي دهد فاصله اي ژرف بين امت و پيامبر وجود دارد
۱- از عايشه پرسيدند: اخلاق پيامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: «خلق و خوي پيامبر(ص)، قرآن بود.» شخصيت جامع و چند بعدي پيامبراسلام و كمال و عظمت معرفتي، اخلاقي و وجودي آن بزرگوار، قرآن مجسم و ناطق است كه به عنوان نماد مطلق و تام «انسان كامل» در ميان آدميان، حجت و الگويي ماندگار مي باشد.
اگر قرآن كريم، كلام تشريعي حضرت حق است، پيامبر اكرم(ص) كلمه الله الاعظم و كلام تكويني خدا است. اگر قرآن كتابي است با حقايق جاودانه و هميشگي، پيامبر اكرم(ص) نيز حقيقتي عيني و جاودانه است. اگر قرآن بطون و لايه هاي معنايي و مصداقي عميق و گسترده اي دارد كه تلاش براي كشف آن حقايق بايد استمرار داشته باشد، پيامبر اكرم(ص) نيز ذخيره اي تمام نشدني و حقيقتي است عيني و انساني، كه شناخت ابعاد مختلف شخصيت ايشان و دستيابي به عمق سيره، سلوك و سنت آن حضرت به جهاد و اجتهادي مستمر نيازمند است. اگر نياز بشريت به قرآن هرگز پايان نمي يابد و تكامل علمي و اجتماعي انسان، نياز او را به حقايق قرآن كريم نه تنها كاهش نمي دهد كه روزافزون مي سازد، نياز انسان امروز و فردا به پيامبر اكرم(ص) و درس ها و آموزه هاي ايشان پايان ناپذير است و اگر اسلام خاتم اديان و قرآن خاتم كتب آسماني است، پيامبر اكرم(ص) خاتم النبياء و قله رفيع كمال انساني است. او خليفه الله الاعظم و واسطه ابدي نزول فيض الهي است كه: «و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين». قرآن كريم نسخه مكتوب حقيقت نور محمدي(ص) است و پيامبر اكرم(ص) آينه تمام نماي صفات حسناي حق و نور مطلق خداوند متعال بر عالم و آدم.
۲- پيامبر اكرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع) فرمود: علي! كسي جز تو و من خدا را نشناخت و كسي جز خدا و تو مرا نشناخت و كسي جز خدا و من تو را نشناخت. شناخت و معرفت حضرت حق- جل و علا- در حد اعلايي كه براي غيرخدا ميسر است، جز براي كساني كه در كانون نور محمد(ص) و علي(ع) قرار دارند، امكان پذير نيست، چرا كه اين معرفت و شناخت معرفتي است شهودي و نه ذهني، معرفتي است متناسب با اوج كمال و تعالي شناسنده، نه مدرسه اي و استدلالي. از آن سو نيز معرفت تام نبي(ص) و وحي(ع) جز براي حضرت حق، براي كسي حاصل نمي شود، چرا كه ديگران همه فروتر از اين دو وجود مقدس- كه نور واحدي از منشأ واحدند- مي  باشند و دستيابي به معرفت تام آنان برايشان مقدور نخواهد بود. حضرت حق در قرآن كريم فراوان درباره پيامبر اكرم(ص) و معرفي ايشان سخن گفته است كه براي آشنايي با جايگاه عظيم نبي اكرم(ص) به اين آيات بايد مراجعه كرد: در قرآن كريم اطاعت خدا و پيامبر(ص) در كنار هم مطرح و اطاعت از رسول خدا، همان اطاعت خدا شمرده شده است.(۱) آزار و ايذاء پيامبر اكرم(ص) موجب عذاب دردناك و لعنت خداوند در دنيا و آخرت تلقي شده(۲) و دوستي خداوند متعال مشروط به اطاعت از پيامبر اكرم(ص) گرديده است.(۳) خلق و خوي الهي پيامبر اكرم و رحمت و عطوفت آن حضرت مايه انسجام و وحدت مسلمانان به شمار آمده(۴) و با تعبير «وانك  لعلي خلق عظيم»(۵)، توصيف شده، تعبيري كه تنها درباره پيامبر به كار رفته است. پيامبر اكرم(ص) عامل رهايي و آزادي مردمان از زنجيرها و بندهاي سخت معرفي شده است.(۶) بندهايي كه از سويي خرافات و عادات زشت و از سوي ديگر ستمگران و سلطه جويان بر فكر و انديشه و رفتار و حركت تعالي جويانه انسان ها ايجاد كرده اند. او «عبدخدا» معرفي شده است(۷) كه با عبوديت و بندگي ذات حق، به عالي ترين درجه عبوديت دست يافته و از همه تعلقات و وابستگي ها رها شده است.گستره فيض و لطف نبي اكرم(ص) نه تنها همه مردمان و آدميان(۸) كه عالميان را شامل شده و آن حضرت به عنوان «رحمه للعالمين» معرفي شده است.(۹)... اين توصيف ها گوشه اي از معرفي پيامبر(ص) در قرآن است كه مروري همراه با تأمل و درنگ در اين آيات و ديگر آيات، مي تواند آفاق و ابعاد شخصيت الهي نبي اكرم(ص) را براي ما روشن سازد.
۳- علاوه بر اين، برخي سوره هاي قرآن كريم اساساً در شأن پيامبر اكرم(ص) است و اين غير از سوره هايي است كه به وجود مبارك آن حضرت تأويل شده است. «يس» كه قلب قرآن كريم است و سرچشمه هايي از معرفت و حكمت از آن جاري است، به پيامبر اكرم(ص) منسوب است. سوره ۴۷ قرآن كريم به نام نامي آن بزرگوار نام نهاده شده است: «محمد(ص) علاوه براين سوره فتح، سوره حجرات، سوره نجم، سوره مجادله، سوره تحريم، سوره قلم، سوره مزمل، سوره مدثر، سوره بلد، سوره ضحي، سوره شرح (انشراح)، سوره تين، سوره علق، سوره قدر، سوره كوثر برخي از سوره هايي است كه ناظر به شأن و جايگاه عظيم و مرتبه رفيع آن حضرت در پيشگاه خداوند متعال است. هر كدام از اين سوره ها و آيات نوراني آن، مالامال از حرمت و لطفي است كه خالق متعال براي اين برترين بنده مقرب خود قائل است.
۴- پيامبر اكرم(ص) نه تنها مبلغ دين الهي و معلم آيات حكمت، كه مربي و اسوه انسان ها است: «لقدكان لكم في رسول الله اسوه حسنه»(۱۰). بنابر اين پيوند پيروان آن حضرت با اين وجود مقدس، هنگامي معني دار و مؤثر است كه آن بزرگوار را به عنوان مقتدا، امام، الگو و پيشواي حقيقي بشناسند و در مسلك و سلوك، از ايشان پيروي كنند. آياتي فراوان از قرآن كريم احكام و دستوراتي را خطاب به پيامبر اكرم(ص) بيان مي كند كه خطوط روشن الگو بودن آن حضرت را ترسيم و سرمشق هايي را كه پيروان آن بزرگوار بايد براي خود «اصل» قرار دهند مشخص مي نمايد. نگاهي گذرا به اين سرمشق ها، جامعيت دين و عرصه هاي گوناگوني را كه بايد يك مسلمان واقعي بدان توجه داشته باشد. تبيين مي نمايد. اين دستورات و احكام صريح و گويا براي هركسي بدون نياز به چيز ديگري جز فهم عبارات قرآن كريم، روشن مي كند كه همه عرصه هاي عبادي، اقتصادي، سياسي، تربيتي، اجتماعي، نظامي، فرهنگي، اخلاقي و... در قلمرو الگوبرداري و پيروي از پيامبر اكرم(ص) قرار مي گيرد و هيچ زمينه اي از زمينه هاي اساسي و پايه اي زندگي نهان را نمي يابيم كه سرمشق ها و خطوط اصلي آن براي پيروان پيامبر تعيين نشده باشد. اگر قرآن كريم مخاطبان خود را به تأسي و الگوگيري از پيامبر اكرم(ص) فرا مي خواند، خود نيز خطوط روشن آن را ترسيم كرده است. عبادت و شب زنده داري(۱۱)، جهاد و مبارزه با كفار و منافقان(۱۲)، رشد دانش و معرفت و آگاهي(۱۳)، مهرباني و تواضع با مؤمنان و هم كيشان(۱۴)، انفاق و كمك به مستمندان و دستگيري از افتادگان(۱۵)، مهرباني با يتيمان و بي سرپرست ها(۱۶)، كسب قدرت همه جانبه براي حفظ استقلال و آسيب ناپذيري جامعه اسلامي(۱۷)، نيكي و خدمت به همگان (۱۸)، و صدها دستور و توصيه قرآن كريم به پيامبر اكرم(ص)، نشان مي دهد كه پيروان آن حضرت چه خطوط كلي را در زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي خود بايد سرمشق خويش قرار دهند تا بتوانند با مسير كمال و رشد حقيقي- كه آن حضرت در قله آن قرار دارد- هماهنگ شوند و به آنچه او نائل شده بود، نزديك گردند.
۵- ... و يك مسلمان واقعي تا هنگامي كه پيامبرش را نشناسد، به او عشق نخواهد ورزيد و تا هنگامي كه به او عشق نورزد، خطوط اساسي زندگي خود را از او نخواهد گرفت. از همين روي، قرآن كريم «ولايت پذيري» نسبت به پيامبر اكرم(ص) را به عنوان يك ويژگي مهم و اصلي مؤمنان مطرح مي كند: «نه، سوگند به پروردگارت كه ايمان نياورند، مگر آن كساني كه در هر نزاعي كه ميان آنها است تو را داور قرار دهند و از حكمي كه تو مي دهي هيچ ناخشنود نشوند و يكپارچه تسليم آن گردند»(۱۹). «هيچ مرد و زن مؤمني را نرسد كه چون خدا و پيامبرش در كاري حكمي كردند، آنها را در كارشان اختياري باشد. هر كه از خدا و پيامبرش نافرماني كند، سخت در گمراهي افتاده است.»(۲۰) اكنون مي توان به درنگ و تأملي عميق در اين آيات صريح الهي،  به ريشه اصلي گمراهي و حيرت و تباهي كه امت اسلام بدان دچار آمده است، پي برد. اگر فاصله امت با پيامبرش اين چنين ژرف و عميق نبود، هرگز امت پيامبر به چنين روزگاري گرفتار نمي آمد. تفرقه و اختلاف به جاي وحدت و اتفاق، جهل و نگراني به جاي علم و آگاهي، ظلم و بي انصافي به جاي عدل و داد، رفاه زدگي و اسراف به جاي دستگيري و انفاق، دشمني و خصومت به جاي مهرباني و گذشت، انفعال و تسليم در برابر بيگانگان به جاي مقاومت و جهاد و بالاخره پذيرفتن ولايت و حاكميت كافران به جاي ولايت و حاكميت رسول خدا(ص) و جانشينان او... حقايق تلخي است كه امروز در جهان اسلام شاهد آن هستيم و نشان مي دهد فاصله اي ژرف بين امت و پيامبر وجود دارد كه جز با بازگشت به قرآن و خطوط روشن آن- كه در گرو پيروي و تأسي به تجسم عيني و انساني آن است- اين فاصله ژرف پيموده نخواهد شد. باشد كه به مدد جلوه اي از فيض «رحمه للعالمين» امت او از غفلت و جهالت رهايي يابند. ان شاءالله.
پاورقي ها دردفترروزنامه موجود است .

ياد
005205.jpg
هشتمين نشانه
ياسر هدايتي
«صلاح آن است كه يك كسي از سادات طالبيه، كه به زهد و علم در عالم مستثني باشد، نيابت خود دهي و او را بعد از خود وليعهد گرداني تا اين فتنه ها فرو بنشيند»
واقعيت اين است كه مسئله ولايت عهدي امام رضا(ع) در هاله اي از احتمالات پيچيده شده است. گروهي از علما، مانند شيخ صدوق صاحب (عيون الاخبار الرضا) و شيخ مفيد در (الارشاد) اعتقاد دارند كه اين كار از ابتدا ريشه در نگاه خاص مامون داشته است .
اما بر اساس آنچه كه در ابتداي سخن از كتاب جوامع الحكايات،  سديدالدين محمد عوفي، مورخ و نويسنده بزرگ قرن هفتم و بعضي از مستندات تاريخي ديگر نقل شده فضل بن سهل وزير ذوالرياستين مامون باعث پيشنهاد ولايت عهدي به حضرت علي بن موسي الرضا (ع ) شد .
اگر چه بعضي از افراد نظير جرجي زيدان دركتاب تاريخ تمدن اسلامي اعتقاد دارند كه پيشنهاد ولايت عهدي از طرف فضل بن سهل بوده است وبه صحت عقيده فضل وتمايلات شيعي او نيز اصرار دارند اما از طرفي ديگر از آنجا كه فضل اصالتا مجوسي بوده و با نفوذ در خاندان برمكيان توانست به مقاماتي برسد و بنا بر روايات تاريخي پدرش يا خودش در همان زمان برمكيان مسلمان شدند، بايد گفت: اصرار ولايتعهدي بر فرض اگر هم از جانب سهل باشد مطمئنا با تمايلاتي دوستانه همراه نبوده است. در اينجا بايد اضافه كرد كه خود امام(ع) نيز بارها مأمون را از نفوذ فضل و برادرش در دستگاه خلافت بيم داده بود و حتي از پرده پوشي فضل نسبت به كارهاي برادرش يعني حسن بن سهل در بغداد نيز به مأمون آگاهي داد كه اين ماجرا خود عامل بزرگي در تصميم گيري نهايي مأمون بر قتل فضل بن سهل محسوب مي شود.
به هر حال امام رضا(ع) درنهايت ،ولايت عهدي را با قيد شرايطي پذيرفت. اگرچه اين پيشنهاد رنگ تهديد و اجبار نيز گرفته بود. مسئله ولايتعهدي با تلاش هاي امام براي افشاگري همراه بود و شرط اصلي دخالت نكردن در عزل و نصب ها كه همان شريك نبودن در حكومت جائر زمان براي حضرت محسوب مي شد، نيز به همين منظور بود و امام بدين ترتيب توطئه هاي مأمون را يكي پس از ديگري خنثي مي كرد و كار بدانجا رسيد كه عرصه بر مأمون تنگ شد و چاره اي جز به شهادت رساندن امام(ع) براي خود نديد.
سرانجام خورشيد فروزان وجود امام(ع) در روز ۲۹ صفر سال ۲۰۳ .ق غروبي سرخ را به مشرق ايمان نشست و بار ديگر سياست مزورانه عباسي تن به شكست داد.
قيام و قعود
يكي از شاخص ترين ويژگي هايي كه پيشوايان و رهبران هر جامعه بايد از آن برخوردار باشند، شناخت عيني جامعه و انتخاب شيوه هدايت آن متناسب با شرايط زمان است. امام حسن مجتبي(ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود اميرالمؤمنين(ع)، زمام امور مسلمين را به دست گرفت و اين درحالي بود كه معاويه ادعاي خلافت مسلمين را داشت. معاويه كه مردي زيرك و سياس بود با بكار بستن حيله ها و ترفندهاي عمروعاص و سخاوت در واگذاري بيت المال، مسلمانان را فريفت و عقل و هوش و دل و دين آنان را به يكباره برد و خود را به عنوان خليفه و جانشين پيامبر اكرم(ص) معرفي كرد.
از اين  رو فضاي سياسي دوران امامت حسن بن علي(ع) بسيار فريبكارانه بود. امام حسن(ع) چگونه مي توانست حقيقت پنهان مانده در پس چهره نفاق و دورويي امويان را آشكار سازد و از حريم دين صيانت نمايد؟
امام حسن(ع) ابتدا راه قيام را برگزيد. اما ديري نپاييد كه سپاه او از در بي وفايي درآمد و با ديدن كيسه هاي زر معاويه و وعده هاي فريبنده او از گرد امام(ع) پراكنده شدند. امام حسن مجتبي از يك سو شخصي عوام فريب و حيله گر را در برابر خود داشت و از سوي ديگر مردمي سست ايمان و بي اراده را در كنار خود، مردمي كه پس از پشت سر گذاشتن جنگ هاي متعدد جمل، صفين و نهروان، ديگر انگيزه شمشير به دست گرفتن براي حمايت از دين را نداشتند.
امام حسن(ع) وقتي اوضاع را چنين يافت مدبرانه راه مبارزه تدريجي را برگزيد تا بدين طريق به معاويه مهلت بيشتري داده شود تا چهره و هويت واقعي خود را - كه با عوام فريبي بر مردم پوشيده بود - آشكار سازد. امام حسن(ع) قعود ظاهري را با انعقاد پيمان نامه صلح با معاويه پيوند زد و معاويه در طي دوران خلافت خود بندهاي مندرج در صلح نامه را يكي پس از ديگري نقض كرد، علي(ع) را بر منبر سب كرد و ناسزا گفت، آزادگان و احرار را به جرم بردن نام علي(ع) به شهادت رساند، نماز جمعه را در روز چهارشنبه خواند، يزيد معاند با دين را به عنوان خليفه و جانشين پس از خود معرفي كرد و اين در حالي بود كه در صلح نامه تصريح كرده بود خلافت پس از معاويه از آن حسن بن علي(ع) است و چنانچه براي او اتفاقي افتاده باشد، خليفه مسلمين امام حسين(ع) خواهد بود.
امام حسن(ع) بنا بر مصالح مجبور به پذيرش قعود ظاهري شد، نه قعود واقعي و با اين كار زمينه را براي قيام امام حسين(ع) فراهم نمود. آري! دوران ده ساله امامت امام حسن(ع) با قيام آغاز و سپس با قعود ظاهري پايان يافت و اين در حالي بود كه دوران ده ساله امامت امام حسين(ع) با قعود ظاهري آغاز و سپس با قيام و شهادت سرخ در كربلا پايان گرفت. اين سر حديث شريف پيامبر اكرم(ص) است كه فرمود: «حسن و حسين امام هستند چه قيام كنند و چه قعود»، يعني امام حسن و امام حسين هر دو هم قيام داشتند و هم قعود و هر دو حالت قيام و قعود در راستاي برنامه هاي هدايت گرانه آنها بوده است. سرانجام معاويه كه ديگر تاب تحمل امام حسن(ع) را نداشت و مي خواست راه را براي خلافت يزيد هموار سازد با زهر كين اسوه صلابت و پايداري را به شهادت رساند.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
زندگي
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |