يكشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۵۴
سياست نفتي( بخش پاياني )
بازيگري در نفت
005226.jpg
بخش نخست گفت وگو با حجت الله غنيمي فرد،مدير بين الملل شركت ملي نفت را ديروز خوانديد. دربخش پاياني ادامه سياست هاي كشور در زمينه توسعه صنايع نفت و سرمايه گذاري خارجي در اين صنعت بر رسي شده است.
زير ذره بين
اگر بازيگري در اقتصاد جهان را يك سويه بنگريم و با نفت مقايسه كنيم به راه غلط خواهيم رفت. در كشورهاي ديگر مثل ژاپن، آمريكا، فرانسه، غيره چند درصد از توليد ناخالص داخلي به نفت مربوط است.
با تمهيداتي كه انجام داده  اند براي جلوگيري از قطع جريان نفت، آنها شيرهايي را در داخل باز مي كنند كه اين مشكل را حل خواهند كرد.
* درست مي فرماييد ولي در دنياي كنوني نمي توانيم با كنترل ها و محدوديت هايي كه در دهه پنجاه و شصت داشتيم و محدوديت  سرمايه گذاري در صنايع نفت و گاز به توسعه مورد نظر دست پيدا كنيم.
در حال حاضر به نظر مي رسد كه بايد در ساختار موجود تغييراتي ايجاد كنيم.شما مي فرماييد در قوانين موضوعه، ما براي بهره برداري از خيلي از ميدان هاي نفت و گاز نيازمند سرمايه گذاري خارجي هستيم. ما ارز كافي براي سرمايه گذاري نداريم. شركت هاي بزرگ خارجي بايد بيايند و سرمايه گذاري كنند، نياز به بهره برداري از تكنولوژي و نيروي انساني آنها داريم. قاعدتاً بايد امتيازاتي بدهيد علاوه بر اين،مسأله ايجاد اعتماد ميان مصرف كنندگان و توليدكنندگان نفت است كه حضور شركت هاي خارجي به نوعي به ايجاد اعتماد ميان طرفين مي انجامد، اين امر براي امنيت ما نيز مهم است. چه كار بايد بكنيم، كه جذب سرمايه گذاري خارجي عملي شود. آيا مي خواهيم سهم و نقش بيشتري در بازار نفت دست يابيم يا در سطح فعلي باقي بمانيم؟
- ما بايد سياست هاي خودمان را داشته باشيم، در مجموع اقتصاد كشور جايگاه نفت را چگونه مي بينيم و با اين جايگاه نقش نفت را تعيين كنيم اگر همه توان كشور را مانند قبل از انقلاب براي نفت بگذاريم و در سال ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ به توليد شش ميليون بشكه در روز رسيديم و هيچ صنعت ديگري نتواند به جز به عنوان يك شكل غير واقعي از توليد مطرح باشد، چيزي كه عايد مي شود مي تواند اهميت بود و نبود ما در بازار باشد و قيمت نفت خام را در بازار مانند كاهش توليد در زمان انقلاب قيمت را از حدود ۵/۱۲ دلار به نزديك به چهل دلار برساند.
اين نقش خيلي راحت مي تواند توسط دو سه كشور ديگر از جمله عراق، عربستان، امارات و كويت جبران شود و بلافاصله جاي ما را كه سه ميليون بشكه كاهش داده بوديم بگيرند.
اين گونه نيست كه فكر كنيم اگر افزايش توليد بدهيم و به يك رقم بسيار بالايي برسيم بعد از اين جهان همه كارش را به ما وابسته بداند و از اين به بعد بتوانيم نقش مؤثري در بازار داشته باشيم.
اگر چنين هم باشد بايد بدانيم كه ضابطه هاي بازي بين المللي را نيز بايد بپذيريم .همه كشورها از جمله عربستان سعودي مي دانند كه به جز مقدار كمي تحمل كه در مقابل تصميمات ملي براي توليد نفت است، بازار جهاني مصرف نمي پذيرد كه بيش از حد كاهش توليد رخ دهد. به همين علت است كه در همه اين سالها تلاش شده تا بازار مصرف شاهد شوك نفتي دهه هفتاد نباشد.
در يك ديدگاه بلند مدت بازيگري فقط در نفت مهم است و يا در مجموعه اقتصاد شما .پراكندگي و تنوع بخشي به نوعي بايد باشد كه مثلاً اگر نمي توانيد بين ۵-۷-۱۰ توليدكننده اتومبيل باشيد مابين پانزده  تاي اول باشيد.
اگر بازيگري در اقتصاد جهان را يك سويه بنگريم و با نفت مقايسه كنيم به راه غلط خواهيم رفت. در كشورهاي ديگر مثل ژاپن، آمريكا، فرانسه، غيره چند درصد از توليد ناخالص داخلي به نفت مربوط است.
با تمهيداتي كه انجام داده  اند براي جلوگيري از قطع جريان نفت، آنها شيرهايي را در داخل باز مي كنند كه اين مشكل را حل خواهند كرد.
پس اگر اقتصاد را در مجموعه كلان مشاهده نكنيم امكان دارد يك سويه به انحراف برويم.
* برنامه شما چيست، با توجه به ديدگاه اقتصادي كه از كل كشور داريد؟
- تنوع بخشي در بخش نفت و گاز به اين معني كه بيشتر از تعدادي كه در حال حاضر از گاز استفاده مي كنيم بهره برداري كنيم. در آينده نزديك اين گاز را تبديل به گاز قابل صادرات كنيم، قراردادهايي كه در ماه هاي اخير براي تبديل گاز طبيعي به گاز مايع و صادرات آن عمل شده در تاريخ صنعت نفت ايران يك تحول است. اين تحول به اين معني است كه ما در صنعت گاز به مرحله پيشرفته تري وارد مي شويم، اگرچه زمان طولاني  در پي دارد تا عمل شود ولي نشان دهنده سياست تنوع بخشي است.
اگر فرض را بر تنوع بخشي بگذاريم به نظر من اين سياست بلندمدت به عنوان يكي از ابزارهايي كه مي تواند اقتصاد را در مجموع ببيند و يك سويه نباشد مؤثر باشد علاوه بر اين در زمينه توليد نفت خام سناريوهاي مختلفي را ديده ايم.
* بر اساس سناريو واقع بينانه اي كه تهيه شده است، جذب سرمايه گذاري در صنعت نفت و تنوع بخشي هاي پيش بيني شده با روند مناسبي پيش مي رود و طبق آن پيش مي رويم؟
- رشد اقتصاد ايران در منطقه باعث به هم خوردن تعادل نظامي و سياسي منطقه مي شود كه در نتيجه بسياري از كساني كه ما را به عنوان دوست خود نمي بينند از تقويت اقتصاد ما نگران خواهند بود. ساكت نخواهند نشست، از تبليغات مختلف تا اقداماتي كه ممكن است دريافت هر وجهي را به صورت حتي وام براي ما مشكل كند.
سرمايه گذاري خارجي به جايي مي رود كه هيچ گونه نگراني از بازگشت اصل و سود خود نداشته باشد.
در نتيجه اين كه آيا ما در عرض بيست سال آينده به اين هدف ها خواهيم رسيد و يا در عرض ده سال آينده به كجا خواهيم رفت به بسياري از سياست ها باز مي گردد.
* با وضع موجود و شرايط حاكم در معادلات جهان و منطقه، شرايط فعلي اگر ادامه پيدا كند به نتيجه مي رسيم يا نه آيا بايد تغييراتي در سياست ها ايجاد كنيم؟
- فرض ما بر اين بوده كه اگر وضع موجود ادامه يابد به نتيجه خواهيم رسيد ولي اگر سؤال شما اين است كه خواهيم رسيد يا نه؟
بعد از جنگ تحميلي به دنبال اين بوديم كه تحولاتي در صنعت نفت و گاز اتفاق بيافتد. بعد از بازسازي ها در مرحله اول ما به دنبال اين بوديم كه براي حوزه سيري قراردادي داشته باشيم كه اولين قرارداد بيع متقابل بعد از انقلاب بود.
بدون هيچ تنش سياسي بر اساس بررسي هاي مالي و فني يك شركت  آمريكايي را انتخاب كرديم هيچ مشكل نبود هر دو طرف به توافق رسيدند و قرار شد قرارداد انجام شود.
بازپرداخت نيز سالانه رقم كمي بود. مشكلي در برنامه ريزي ما نبود. ولي مشكلاتي براي ما پيش آوردند كه با تحريم ما مجبور شديم با مشكلات بعدي اين گونه قراردادها را به نحوي انجام دهيم كه در هر مرحله طرف خارجي در معرض تهديداتي قرار گرفت و هر يك از قراردادهاي ما با تأخيرهاي زماني عملي مي شد. به نظر مي رسد اين موارد را نبايد تنها در صنعت نفت مشاهده كرد بلكه بايد در مجموعه كشور مشاهده كرد.
* انتقادي كه مطرح است در همين مورد است چرا هماهنگي و تعامل در مجموعه كشور در اين زمينه وجود ندارد. ما فاقد يك ديپلماسي انرژي و پرسابقه براي جذب سرمايه گذاري هستيم.
كشور ما نه در حال حاضر بلكه در طول سال هاي گذشته با وجود ضرورت فاقد يك ديپلماسي در اين زمينه بوده است، در امر جذب سرمايه و صادرات اجراي طرح هاي مشترك با كشورهاي منطقه و فرامنطقه اي. مثل صادرات گاز به كشورهاي همسايه هنوز به طور عملي موفق نبوده ايم. وزارت خارجه به عنوان يك تسهيل كننده تعامل با اقتصاد جهان و دنيا و وزارت نفت كه مجري آن است هماهنگي ندارند؟
- بخشي از اين سئوال به وزارت خارجه مربوط مي شود كه خود آنان بايد پاسخ دهند ولي در مورد سهم صنعت نفت مي توانم بگويم كه ما با وزارت خارجه هيچگونه مشكلي در ايجاد هماهنگي در طول همه اين سال ها نداشته ايم. برخي برداشت هاي بيروني شايد از اين اقدامات ناشي از عدم اطلاع رساني باشد.
ما در يك دوره بعد از دوران سخت بحران اقتصادي خاوردور موفق شديم با هماهنگي با اعضاي اوپك به ويژه با عربستان به جايي برسيم كه هماهنگي هاي ما دو عضو اصلي اوپك را به جايي رساند كه بازار را از نظر عرضه كنترل كنيم در صورتيكه قبل از آن به دليل افزايش توليد ونزوئلا موجب عدم تفاهم در داخل اوپك شده بود. اين نقطه اشتراك ديپلماسي خارجي ما را با نفت در ارتباط نمي دانيد، دو كشور ايران و عربستان به حدي نزديك شده اند كه در حال حاضر مشاهده مي كنيد نظرات آنان در رابطه با انرژي اگر چه نه همه ولي درصد بسيار زيادي با هم مشترك است.
كمي به عقب برگرديم، چگونه نسبت به همسايه هاي ما از عدم وجود استراتژي مشترك سخن مي گوييم در حاليكه مي بينيد قراردادي مثل قرارداد صادرات گاز ايران به تركيه كه براساس اظهارات طرف هاي تركيه اي اين قرارداد از سال ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ قرار بوده امضاء شود.
اين را به عنوان يك هماهنگي نمي دانيد كه قرارداد امضاء شد و در كوتاه ترين فاصله زماني به اجرا درآمد.
* از اين موارد زياد است، حتي در مورد امضاي قرارداد حوزه نفتي آزادگان از يك تعامل سازنده و هماهنگ بين وزارت خارجه و وزارت نفت بوده است ولي اين امر مقطعي است و به يك روند غالب تبديل نشده است؟
- در مورد قرارداد آزادگان براي مثال يك هماهنگي حداقل سه سال و خورده اي را كه از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ ميلادي به نتيجه رسيده است، نمي توانيد استثنا قلمداد بكنيد در رابطه با قرارداد صادرات گاز به تركيه و ارتباطات انرژي بين ايران و تركمنستان را نمي توان يك استثناء قلمداد كرد. بلكه يك روند طولاني در سياست خارجي است. اگر در برخي موارد استثناء ناموفق بوده ايم، مثل آذربايجان كه در برخي بخش هاي انرژي نمي توانيد تفاهم هايي داشته باشيد به اين علت است كه آن كشور نفع اقتصادي و منافعي كه دارد ايجاب مي كند تصور كند با حضور برخي كشورهاي ديگر ايران را به عنوان مسير انرژي انتخاب نكند. ولي در همين كشور در بخش حوزه هاي گازي هماهنگ هستيم.
* براي مثال در همين رابطه با كشورهاي مشترك المنافع در شمال كشور دچار مشكل هستيم. در اين زمينه به نظر مي رسد وزارت خارجه و وزارت نفت به يك تفاهم در زمينه منافع ملي نرسيده اند و سياست ها تداوم ندارد؟
- وقتي از منافع  ملي صحبت مي كنيم در حد ملي بايد تصميم گيري كرد. در حد بخشي نيز بايد اجازه داد كه هر بخشي براساس تخصص خودش نظرات كارشناسي خود را بدهد. من نگران نيستم كه در يك امر خاص ديدگاه كارشناسان وزارت خارجه با ديدگاه كارشناسان وزارت نفت تفاوت داشته باشد.
ولي اينكه تفاهم ميان اينها باشد، تا منافع ملي در نظر گرفته شود. قاعده امر اين است كه بايد در مرحله بالاتري تصميم گيري شود مثل هيأت دولت مثل مجلس شوراي اسلامي.
آيا موردي را مشاهده مي كنيد كه دولت جمهوري اسلامي در هر مقطعي تصميمي را گرفته است و اين دو وزارتخانه هماهنگي نداشته اند.
* بحث ابتكار عمل مطرح است نه اجراي تصميم هاي دولت،آيا اين دو طرحي را عملياتي كرده اند. در ديپلماسي خارجي كشور، به نظر مي رسد كه وزن نفت در سياست خارجي كشور كم اهميت است؟
- چرا در يك كشور كه قسمتي از قدرت شما در نفت است، بايد آن را به عنوان ابزاري در همه موارد ديپلماسي خارجي در نظر بگيريد.
* اين يكي از مهمترين ابزارهاي سياست خارجي كشور ما مي تواند باشد؟
- آيا پس به اين ترتيب شما توجيه مي كنيد آمريكا به عنوان بالاترين قدرت نظامي بايد ديپلماسي خارجي اش هم چنين باشد؟
* بله. همين سياست را دنبال مي كند.
- اين سياست هست يا بايد باشد؟
* هست.
- وجودش مورد بحث من نيست. ما براي برنامه ريزي صحبت مي كنيم. ما بايد يك مدلي داشته باشيم كه به دنبالش باشيم و يا خود ايجاد كننده مدلي باشيم كه پارامترهاي آن را براساس تفاهم در بخش هاي مختلف به آن برسيم. من عقيده ندارم كه همه اموري كه به ديپلماسي خارجي كشور مربوط مي شود از الف تا ي، ديپلماسي هاي نفتي باشد.
* در مورد قرارداد آزادگان چه تحولي رخ داد كه با متحد آمريكا قرارداد امضاء شد؟
- امضاي اين قرارداد حاصل تلاش طولاني گروه عظيمي از متخصصين صنعت نفت بوده است و بايد به عنوان يك نقطه قوت هماهنگي ميان سازمان هاي مختلف داخلي از جمله نفت و وزارت خارجه از يك طرف و منطقي بودن مواضعي كه طرف ايران چه از نظر فني، مالي و ديگر بخش ها داشته كه توانسته طرف خارجي را قانع كند به حساب آورد.
چرا اين موفقيت بايد مورد سئوال قرار گيرد.
* ما در مورد اينكه اين كار خوب و قابل تقدير است، مشكلي نداريم، در اين مورد ما و ديگر رسانه ها به اهميت اين قرارداد اشاره كرده ايم. اما در مورد اينكه چگونه با متحد آمريكا اين قرارداد امضاء شده و تحولي كه در اين قرارداد رخ داده سئوال مي كنيم.
- اين نخستين و تنها قرارداد مهم و موفق ما نبوده است. من از موارد ديگر موفق هم صحبت كردم.
زمانيكه ما قراردادهاي سواپ را با قزاقستان شروع كرديم امريكا به آنها نيز فشارهايي آورد تا اين قرارداد امضاء نشود ولي امضا شد. من فكر مي كنم در برخي موارد شايد تحليل آنچه كه انجام شده نبايد توسط كساني كه انجام شده ارائه شود، كه به دنبال توجيه كار خود نباشند. اما به عنوان يك كارشناس مي گويم از انصاف به دور است كه اگر شرايط زماني در مقاطعي كه بر انقلاب گذشته ببينيم و هماهنگي هايي كه بين نهادهايي كه به اين كار مربوط مي شده اند، مثل وزارتخانه، بانك مركزي، وزارت دارايي، وزارت صنايع و ديگر نهادها را در نظر نگيريم.
اگر فقط تبلور كارها را در قرارداد نبايد ديد و هماهنگي هاي موجود در پس آن را مشاهده نكرد، امكان دارد به اين تصور برسيم كه براساس يك دستور اين قرارداد به امضاء رسيده است.
* سئوال ما اين است كه چه تحول و تغييري در نوع توافق ها رخ داد كه اين قرارداد به امضاء رسيد؟
- در همه قراردادهاي ما كشور ثالثي طرف ما را تحت فشار قرار مي داد. اين يك اتفاق جديدي نبوده است، بسياري از قراردادهاي ما مسير طولاني را طي كرده و همواره كشور ثالث طرف ما را تحت فشار قرارداده است.
* سئوال دقيق و مشخص در اين باره اين است كه چه تغييراتي در تقسيم سود حاصل رخ داده است؟ در مورد قرارداد با توتال سود حاصل براي طرف فرانسوي معادل ۱۵ درصد در نظر گرفته شده بود و اين ميزان در زمان خودش بسيار خوب و مناسب بود و مدير عامل توتال بارها آن را مورد تأكيد قرار داده است؟
- اين قرارداد در مناقصه اي كه برگزار شد به امضاء رسيد، در اين مناقصه بين المللي نفر اول به هر دليلي نتوانست انتخاب شود و نفر دوم انتخاب شد. غير از اين است كه بايد هزينه هاي بالاتري داشته باشد؟
* بله طبيعي است كه قيمت ها بايد بالا باشد و اصلاً اعتراض و مشكلي در اين مورد نيست و طبيعي است .در مورد آزادگان و قرارداد مربوط به آن آيا چنين اتفاقي افتاده است؟
- خير هيچ اتفاق خاصي نيافتاده است.
* پيش از امضاي قرارداد آزادگان يكي از بحث هايي كه طرف هاي ژاپني مطرح مي كردند اين بود كه ارزش اقتصادي ميدان آزادگان هنوز مشخص نيست و نمي توان در مورد آن يك برآورد دقيقي از ميزان سود و بهره وري كه از اين ميدان مي توان داشت ارائه كرد. به همين دليل تأكيد مي كردند كه تا زماني كه ارزش اقتصادي مشخص نشود، نمي توان قرارداد را امضاء كرد. ارزش اين ميدان چقدر است؟
- طرفين در نهايت نقاط مورد تفاهم همديگر را درك كردند و براساس اين تفاهم قرارداد را امضاء كردند. بنابراين اطلاعاتي كه شما مي گوييد طرف هاي خارجي نداشته اند در زمان امضاء داشته اند. در هر قراردادي كه در مورد حوزه هاي نفت و گاز امضاء مي شود طبيعي است بر اساس مدل ها و تخمين هايي آنچه در زير زمين است برآورد مي كنيد و هر چه اطلاعات شما بيشتر باشد تخمين مي تواند نزديك به واقعيت باشد. بعد از اين مدت مطالعات و مذاكرات امكان دارد كه اطلاعاتي كه از سوي ما به آنان داده شده قابل اعتماد تشخيص داده شده است و حاضر به امضاء شده است.
* ميزان ذخيره آزادگان و تخمين آن تغيير كرده است؟
- خير ميزان ذخيره درجا ۲۶ ميليارد بشكه و قابل استحصال ۶ ميليارد بشكه است. با صنعت فعلي و علم امروز به اين تفاهم رسيده ايم كه هر چه تكنولوژي توسعه يابد، روش هاي جديد براي بهره برداري از مخازن بيشتر مي شود. اين امر ممكن است در آينده تغيير كند؛ اين قرارداد براساس اطلاعات امروز است.

چرا قيمت نفت به ۴۰ دلار خواهد رسيد؟
005235.jpg
كشورهاي عضو اوپك باوجود فشارهاي وارد از طرف دولت جرج بوش تصميم به كاهش توليد خود گرفتند كه در اين زمينه عربستان بر ضد آمريكا عمل كرد و اوپك را تشويق به كاهش توليد نمود. صرف نظر از تأثير تصميم اوپك بر قيمت نفت،  مخالفت اين سازمان با آمريكا نشان داد كه روابط كشورهاي حوزه خليج فارس با آمريكا در پي اشغال عراق تا چه حد به سردي گراييده است.
همچنين رابطه آمريكا با ساير كشورهاي توليدكننده نفت مانند روسيه و ونزوئلا نيز طي يكسال اخير روند نزولي طي كرده كه به دليل اختلاف نظر دولت بوش و كشورهاي توليدكننده نفت وضعيت بازار نفت جهان حداقل تا پايان سال جاري، ملتهب باقي خواهدماند پيش بيني مي شود كه در سال جاري ميلادي، ميزان عرضه نفت كاهش يابد و با توجه به بالاماندن تقاضا به ويژه در آسيا، قيمت نفت به بالاتر از ۴۰ دلار در هر بشكه برسد.
در حال حاضر، عربستان صاحب بزرگترين ذخاير نفتي جهان است كه اين كشور، يك سوم نفت جهان و نيمي از نفت اوپك را تأمين مي كند. به همين دليل برقراري ارتباط صميمي با عربستان يكي از اولويت هاي دولت آمريكا بوده است.
در گذشته ارتباط نزديك اين دو كشور با يكديگر باعث افزايش نفوذ آمريكا در اوپك شده بود و نفت با قيمتي مناسب در جهان عرضه مي شد.
اما طي سه سال اخير روابط بين دولت بوش و عربستان به سردي گراييد. يكي از علل سرد شدن روابط اين دو كشور احتمال دخالت عربستاني ها در حملات ۱۱ سپتامبر و اشغال عراق توسط آمريكا بود كه عربستان به شدت با اشغال اين كشور همسايه مخالف بود. عربستان و ساير كشورهاي حوزه خليج فارس معتقد بودند كه اشغال عراق باعث ناامن شدن منطقه خواهد شد كه پيش بيني آنان رنگ واقعيت به خود گرفت.
علاوه بر اين اشغال توسط آمريكا باعث وقوع چندين عمليات تروريستي در عربستان، مراكش و تركيه شده است. همچنين تجاوز اسرائيل به سرزمين هاي فلسطيني در دوران حكومت جرج بوش چندين برابر افزايش يافته و بوش هر روز ايران و سوريه را تهديد مي كند.
در يك كلام، دولت بوش تمام دولت هاي خاورميانه را به نوعي آزار داده و به همين دليل همه آنها خواهان شكست بوش در انتخابات رياست جمهوري آمريكا هستند تا شايد تغيير سياست خارجي آمريكا باعث بازگشت ثبات و آرامش به اين منطقه از جهان بشود.
با آنكه كشورهاي حوزه خليج فارس نفوذي بر سياست خارجي آمريكا ندارند اما مي توانند از طريق كنترل عرضه نفت، بر اقتصاد اين كشور تأثيرگذار باشند. به طور حتم بالا بودن قيمت نفت، احتمال پيروزي بوش در انتخابات را كاهش مي دهد.
روسيه بزرگترين توليدكننده و دومين صادركننده نفت در جهان به شمار مي آيد. روسيه نيز مانند عربستان تأثير جدي بر عرضه نفت در جهان و تعيين قيمت اين محصول دارد. روابط روسيه و آمريكا طي يكسال اخير تيره شده، چون روس ها مخالف حمله به عراق بودند.
مسكو علاوه بر نگراني در مورد بي ثباتي خاورميانه، نگران بروز هرج ومرج در آسياي مركزي در پي اشغال عراق توسط آمريكا است.
از سوي ديگر، پوتين به شدت نگران برنامه آمريكا جهت احداث پايگاه نظامي دائمي در ازبكستان و قرقيزستان است. همين نفوذ آمريكا در گرجستان كه يك نقطه ترانزيت براي خط لوله انتقال نفت خزر به شمار مي آيد به دغدغه مسكو افزوده است.
با آنكه در ظاهر، پوتين و بوش،  رفيق يكديگر هستند اما بعيد است كه پوتين علاقه مند به پيروز شدن بوش در انتخابات رياست جمهوري باشد. در يكسال اخير، دولت پوتين كنترل خود را برشركت هاي نفتي روسيه افزايش داده تا كنترل توليد و صادرات نفت را در دست بگيرد. روسيه نيز مانند كشورهاي حوزه خليج فارس بر اقتصاد آمريكا تأثيرگذار است و اين كشور قادر است با كاهش توليد نفت و بالا بردن قيمت آن، سرنوشت انتخابات رياست جمهوري آمريكا را تعيين كند.
اما هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا مطمئناً رفيق جرج بوش نيست. چاوز هنوز هم معتقد است آمريكا يكي از حاميان اصلي كودتاي آوريل سال ۲۰۰۲ براي براندازي حكومت اين كشور بود. چاوز همچنين آمريكا را تهديد به قطع صادرات نفتي ونزوئلا به اين كشور كرد آن هم در شرايطي كه ونزوئلا ۱۴ درصد واردات نفت آمريكا را تأمين مي كند. پيش بيني مي شود كه چاوز براي كاهش احتمال پيروزي بوش در انتخابات، صادرات نفت به آمريكا را محدود نمايد.
گفته مي شود كه در صورت كاهش توليد يك ميليون بشكه اي نفت از سوي عربستان، روسيه و ونزوئلا،  قيمت نفت در جهان به بالاي ۴۰ دلار براي هر بشكه برسد. اين كشورها به خوبي مي دانند كه كاهش توليد براي آنان سودمندتر از افزايش توليد خواهد بود چون در صورت كاهش توليد، ميزان تقاضا براي نفت در جهان كماكان بالا باقي خواهد ماند.
پيش بيني مي شود ميزان تقاضا براي نفت در جهان در سال ۲۰۰۴، دو درصد افزايش يابد. البته تقاضا در آمريكاي شمالي و اروپا تنها يك درصد افزايش خواهد يافت. در عوض ميزان افزايش تقاضا در آسيا، ۴ درصد اعلام شده كه ميزان افزايش تقاضا در چين بيش از ۱۱ درصد خواهد بود.
در حال حاضر چين پس از آمريكا، بزرگترين مصرف كننده نفت در جهان به شمار مي آيد، با توجه به اينكه دولت چين يارانه هنگفتي براي قيمت سوخت مي پردازد، افزايش قيمت جهاني نفت تأثير چنداني بر رشد اقتصادي اين كشور نخواهد داشت.
در ساير كشورهاي آسيايي هم افزايش قيمت نفت تنها ۵/۰ درصد رشد اقتصادي كشورهاي منطقه را كند خواهد كرد.
به هر حال، كاهش عرضه نفت و تداوم بالا بودن تقاضا، قيمت اين محصول را به بالاتر از ۴۰ دلار براي هر بشكه خواهد رساند. اما احتمال دارد در كوتاه مدت قيمت نفت كاهش يابد كه اين كاهش مقطعي و بسيار كوتاه مدت بر اثر افزايش ذخاير استراتژيك آمريكا رخ خواهد داد.

اقتصاد انرژي
گراني بنزين در آمريكا
005232.jpg
در شرايطي كه سياستمداران آمريكا نگران افزايش بي سابقه قيمت بنزين هستند، برخي از صاحبان خودرو در كاليفرنيا (كه يكي از بازارهاي بزرگ صنعت خودرو آمريكا به شمار مي آيد) مجبور هستند خودروهاي خود را در پاركينگ خانه شان حبس كنند.در حال حاضر قيمت يك گالن (۸/۳ ليتر) بنزين در كاليفرنيا در حدود ۲۱/۲ دلار است در حالي كه قيمت اين فراورده در ساير نقاط آمريكا به طور متوسط ۸۲/۱ دلار مي باشد.
يكي از ساكنان كاليفرنيا مي گويد: گراني بنزين باعث شده كه مسافت ۲۵ دقيقه اي منزل تا محل كارم را كه قبلاً با خودرو طي مي كردم با مترو و اتوبوس طي كنم كه مدت زمان سفر به دو ساعت افزايش مي يابد.با آنكه قيمت مصوب بنزين در كاليفرنيا ۲۱/۲ دلار اعلام شده اما برخي از جايگاه هاي سوخت رساني، يك گالن بنزين را با دريافت ۹۶/۲ دلار به فروش مي رسانند. به همين دليل بسياري از صاحبان خودرو در كاليفرنيا به ايالت هاي ديگر سفر مي كنند تا بنزين ارزانتري بخرند.
آمريكايي ها برخلاف مردم اروپا عادت به پرداخت پول زيادي براي خريد بنزين ندارند به همين دليل نمي توانند گراني بنزين را تحمل كنند و به ويژه آنكه آنها وابستگي شديدي به خودرو دارند.در حقيقت، گراني بنزين به يك معضل بزرگ در سال انتخابات تبديل شده و به همين دليل جورج بوش و جان كري، دو نامزد انتخابات رياست جمهوري بر سر اين موضوع با يكديگر درگير شده اند.در اين ميان برخي از شركت ها در جايگاه هاي سوخت رساني، بنزين را با تخفيف ويژه به مردم كاليفرنيا ارائه مي كنند به همين دليل صف هاي طويلي مقابل اين جايگاه ها تشكيل مي شود.
در كاليفرنيا روزانه ۴۵ ميليون گالن بنزين مصرف مي شود در حالي كه توليد بنزين در اين ايالت تنها ۴۳ ميليون گالن است. به همين دليل بايد كسري دو ميليون گالني از ايالت هاي ديگر تهيه شود.با توجه به اين كه شهرهاي ايالت كاليفرنيا بسيار پراكنده مي باشند، امكان پياده روي و استفاده از وسايل نقليه عمومي براي رفت و آمد ميان آنها تقريباً غيرممكن است. در گذشته مردم كاليفرنيا قادر بودند با صرف ۱۵ تا ۲۰ دلار، باك بنزين يك خودرو معمولي را پر كرده و امور روزانه خود را انجام بدهند اما هم اكنون براي انجام اين كار بايد بين ۳۰ تا ۴۰ دلار پرداخت كنند.
يك شركت با چند مسئوليت
شركت هاليبرتن كه اخيراً هفت نفر از كاركنان آن در عراق مفقود شده اند، بزرگترين پيمانكار ارتش آمريكا در عراق است. هاليبرتن در عراق وظايف گسترده اي از تهيه غذا براي نظاميان آمريكايي گرفته تا بازسازي زيرساخت هاي نفتي عراق را برعهده دارد.البته هزينه هايي كه اين شركت در عراق پرداخته بسيار سنگين بوده است. به گفته مقامات اين شركت، تاكنون ۳۰ نفر از كارگران و يا افرادي كه به نوعي وابسته به اين تشكيلات بوده اند جان خود را از دست داده اند.
در حال حاضر ۲۴ هزار نفر از كارمندان اين شركت و شركت هاي وابسته به آن در عراق و كويت مشغول به كار هستند كه گفته مي شود مبلغ قرارداد هاليبرتن با دولت آمريكا در نهايت به ۱۸ ميليارد دلار مي رسد.
رياست اين شركت از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ برعهده ديك چني معاون فعلي رئيس جمهور آمريكا بود.
رانندگان اين شركت بيش از ساير كاركنان در معرض خطر قرار دارند چون در حال حاضر ۷۰۰ دستگاه كاميون در جاده هاي كويت و عراق در حال سرويس دهي دارد.
يكي از شركت هاي زيرمجموعه هاليبرتن كه از روز ۲۰ آوريل سال ۲۰۰۳ فعاليت خود را در بغداد آغاز كرده و كار اصلي آن خدماتي است، تاكنون ۶۴ رستوران در عراق تأسيس كرده كه نظاميان آمريكايي بيش از ۴۰ ميليون وعده غذا در اين رستورانها مصرف كرده اند.
اين شركت همچنين طي اين مدت، يك ميليون لباس را خشكشويي، ۵/۱ ميليون متر مكعب زباله را جمع آوري كرده و بيش از ۸ ميليون گوني نامه را به مقصد رسانده است.
البته بسياري از سياستمداران در آمريكا علت امضاي قرارداد ميان دولت اين كشور و هاليبرتن را ارتباطات پشت پرده كاخ سفيد با مقامات ارشد اين شركت اعلام كرده اند. با اين حال مديران شركت هاليبرتن به شدت اين ادعا را تكذيب كرده اند و در تلاش هستند تا نگرش منفي افكار عمومي نسبت به خود را تغيير بدهند.
براساس قرارداد ۱۰ ساله اي بين دولت آمريكا و هاليبرتن اين شركت موظف است ۷۲ ساعت پس از دريافت درخواست استمداد از ارتش، نيروهاي خود را به منطقه اعزام كند و حداكثر طي ۱۵ روز به ۲۵ هزار نيروي ارتش خدمات ارائه كند.
همچنين بخش مهندسي ارتش آمريكا قراردادي ۵/۲ ميليارد دلاري با هاليبرتن امضا كرده كه براساس اين قرارداد، وظيفه بازسازي صنعت نفت عراق به اين شركت واگذار شده است.
البته در حال حاضر وظيفه اصلي اين شركت، توزيع نفت در ميان شهروندان عراقي است.
در عين حال يك گروه از كارشناسان ارتش در حال تحقيق و تفحص در مورد عملكردهاي شركت هاليبرتن در عراق هستند شركت هاليبرتن متهم به گرانفروشي در خدمات تأمين سوخت و غذا براي سربازان ارتش است.
در خدمت اقتصاد خاورميانه
عراق غرق در بحران است و شدت درگيري ها در سرزمين هاي اشغالي رو به افزايش مي باشد با اين حال، منطقه خاورميانه از لحاظ رشد اقتصادي، دومين منطقه برتر جهان به شمار مي آيد.تلفيق عواملي چون بالا بودن قيمت نفت و پايين بودن نرخ هاي بهره  باعث تسريع در رشد اقتصادي شد. پيش بيني مي شود كه اين روند در سال جاري ميلادي نيز تداوم داشته باشد.
سال گذشته، متوسط نرخ رشد اقتصاد جهان ۲/۳ درصد بود در حاليكه اقتصاد خاورميانه ۹/۵ درصد رشد داشت.
در سالي كه گذشت بازارهاي سهام كشورهايي چون كويت، مصر و عربستان به ركوردهاي تازه اي دست يافت كه عامل اصلي آن قوي شدن شركت هاي وابسته به بخش نفت بود.
البته كماكان، مشكل اصلي در اين منطقه از جهان، وابستگي اقتصاد به نفت است. در پي بحران هاي نفتي دهه ۱۹۷۰، جمعيت منطقه خاورميانه دو برابر شده اما سهم كشورهاي منطقه در تجارت جهاني ۷۵ درصد كاهش يافته است.
با وجود تداوم افزايش قيمت نفت، ۳۰ درصد از جمعيت جوان خاورميانه بيكار هستند آن هم در شرايطي كه نيمي از جمعيت اين منطقه از جهان زير ۲۱ سال سن دارند.
البته برگزاري رقابتهاي فرمول يك جهان در بحرين براي اولين بار و همچنين رونق در صنعت ساخت و ساز دوبي، نشان از كاهش وابستگي اقتصادهاي منطقه به نفت است.

سايه روشن اقتصاد
گزارشي از خصوصي سازي  كشورهاي آمريكاي لاتين
آمريكاي لاتين سالي بي بركت را در خصوصي سازي هاي خود داشت، بسياري از فروش هاي بزرگ به تأخير افتاده و يا با موفقيت  انجام نشدند. با اين همه بسياري از كارشناسان نسبت به آينده خصوصي سازي هاي اين كشورها اميدوار هستند. در اينجا نگاهي به خصوصي سازي هاي در بخش هاي مختلف اقتصاد  آمريكاي لاتين در سال ۲۰۰۳ مي اندازيم.
بخش بانك
سال ۲۰۰۳ سال موفقي براي خصوصي سازي  بانك هاي آمريكاي لاتين نبود و كشورهايي مانند برزيل و كلمبيا خصوصي سازي چند بانك خود را تا سال ۲۰۰۴ به تعويق انداختند. رئيس جمهور برزيل با وجود اين كه تعهد داده بود دنباله رو تصميمات دولت قبلي اين كشور در زمينه خصوصي سازي بانك هاي مركزي و كوچك  برزيل باشد ولي در سال ۲۰۰۳ هيچ مزايده اي برگزار نكرد.
در آرژانتين نيز دولت در فروش بانك Nuevo Banco Suquia موفق نبود. براي خريد اين بانك فقط دو پيشنهاد دريافت شد كه هيچكدام رضايت بخش نبودند و دولت اعلام كرد فروش آنها را مجدداً تكرار خواهد كرد.
بخش آب و فاضلاب
در آرژانتين امتياز بهره برداري چهار ساله از آب و فاضلاب شهر بوينس آيرس به بخش خصوصي  واگذار شد. همچنين در شيلي دولت در حال واگذاري امتياز بهره برداري از چند شركت آب دولتي به بخش خصوصي است و تاكنون سه شركت آب دولتي در قراردادهاي ۳۰ ساله به سه شركت خصوصي واگذار شده اند.
ولي از طرف ديگر در نيكاراگوئه كنگره اين كشور لايحه اي را تصويب كرد كه بر اساس آن شركت آب «آناكال» در كنترل دولت باقي خواهد ماند. در اين لايحه «آناكال» به عنوان يك شركت خدماتي عمومي معرفي شده كه هدف آن خدمات رساني با پايين ترين هزينه ممكن است. در حالي كه قبل از آن شركت فوق يك شركت تجاري محسوب مي شد.
رئيس جمهور پاراگوئه نيز در اقدامي مشابه واگذاري شركت هاي آب به شهرداري ها را كه مي توانست قدم اول خصوصي سازي آنها باشد، ممنوع اعلام كرد.
بخش انرژي
در سال گذشته شركت برق دولتي مكزيك CFE قراردادهاي واردات گاز طبيعي مايع خود را به مزايده گذاشت و در پرو نيز واردات گاز مايع «Camisea» به بخش خصوصي واگذار شد. قرار است شركت Etevensa در سال ۲۰۰۴ اين گاز را وارد كشور كند. قبل از اين واردات كليه گازهاي مايع در پرو توسط بخش دولتي و شركت دولتي Electroperu انجام مي شد.
در بخش انرژي آمريكاي لاتين بسياري از خصوصي سازيها و مزايده ها به تأخير افتادند. مثلاً مزايده پروژه هيدروژني Yuncan تا ماه فوريه به تأخير افتاد.
در اكوادور نيز به دنبال كاهش توليد نفت، دولت اين كشور تصميم به برگزاري نهمين دور مزايده  بلوكهاي نفتي گرفت كه اين مزايده قرار بود در ماه آوريل ۲۰۰۳ برگزار شود اما تا ماه مارس سال ۲۰۰۴ به تأخير افتاد.
افزايش بودجه تحقيقات و رشد اقتصادي
005229.jpg

اقتصاددانان فرانسوي از دولت اين كشور خواسته اند، بودجه بيشتري را براي بخش تحقيقات و آموزش عالي در نظر بگيرد تا اينكه رشد اقتصادي فرانسه افزايش يابد.
رشد اقتصادي فرانسه كمتر از شركاي اروپايي اش و آمريكاست و نرخ بيكاري در اين كشور بالاتر از ۹ درصد مي باشد.
به اعتقاد كارشناسان اقتصادي فرانسه، دولت اين كشور بايد حداقل ۶ درصد توليد ناخالص داخلي را به امر تحقيقات اختصاص بدهد در حاليكه اين رقم در فرانسه هم اكنون ۴ درصد است.
افزايش روندخصوصي سازي در عمان
دولت عمان تا چند ماه ديگر قوانيني اجرا خواهد كرد كه براساس آن خصوصي سازي در بخش آب و برق اين كشور رونق خواهد يافت.
يكي از مقامات وزارت اقتصاد عمان گفت: هدف ما خصوصي سازي كامل شبكه برق و توزيع آب مي باشد به همين دليل قوانين جديد حداكثر تا پايان نيمه اول سال جاري ميلادي اجرا خواهد شد.
اجراي قوانين جديد بخشي از برنامه دولت عمان جهت وارد كردن شركت خارجي به سرمايه گذاري در نيروگاهها مي باشد. البته در كنار آن، دولت سهام سه نيروگاه بزرگ كشور را به مردم واگذار خواهد كرد.
دولت عمان براي كاهش وابستگي اقتصاد خود به نفت، اصلاحات اقتصادي گسترده اي را آغاز كرده كه يكي از اين اصلاحات، تقويت بخش خصوصي است.
پيش از اين،  دولت عمان، شركت مخابرات اين كشور را به بخش خصوصي واگذار كرده بود.
عمان در سال ۲۰۰۰ به سازمان تجارت جهاني پيوست .
افزايش فروش خودرو در تايلند
حجم فروش خودرو در تايلند در سه ماه اول سال جاري ميلادي ۹/۲۳ درصد افزايش يافت .تنها در ماه مارس ۵۴۴۱۸ دستگاه خودرو در تايلند بفروش رسيد كه ۶/۳۰ درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزايش نشان مي دهد.
گفته مي شود كه نرخ رشد اقتصادي تايلند در سال جاري ۸ درصد خواهد بود. سال گذشته اقتصاد تايلند ۷/۶ درصد رشد كرد و عنوان بالاترين رشد اقتصاد منطقه جنوب شرق آسيا را به خود اختصاص داد.

اقتصاد
ادبيات
انديشه
زندگي
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |