امروز كشورهايي كه خود را پدرخوانده حقوق بشر مي دانند، در برابر ملاحظات انساني و اخلاقي تعهدي ندارند و هر گاه معادلات سياسي يا منافع اقتصادي شان ايجاب كند آنها را به راحتي زير پا مي گذارند. تاريخ، نمونه هاي بسياري از اين دست را شاهد است كه مي توان براي نمونه به حمله نظامي عامدانه يك ناو جنگي آمريكا به هواپيماي مسافربري ايرباس جمهوري اسلامي ايران و به شهادت رسيدن قريب ۲۹۰ نفر انسان بي گناه اشاره كرد.
دوازدهم تيرماه، سالگرد اين حادثه دردناك براي ملت ايران بود. لذا در اين مقاله به بررسي اجمالي اين حادثه خواهيم پرداخت.
چگونه؟
هواپيماي ايرباس جمهوري اسلامي ايران در دوازدهم تير ۱۳۶۷ (۳ جولاي ۱۹۸۸) به همراه ۲۷۵ مسافر و ۱۶ خدمه، فرودگاه بندرعباس را به مقصد دوبي ترك كرد. سطح پرواز اين هواپيما ۱۴۰۰۰ پا تعيين شده بود. در ساعت ۱۰:۱۵ دقيقه محلي (۴۵: ۶ گرينويچ) شروع به اوج گيري كرد و در ساعت ۲۴: ۱۰ دقيقه به وقت محلي سطح ۱۲۰۰۰ پا را گزارش كرد، ولي بعد از آن ديگر تماسي از طرف خلبان گرفته نشد.
دقيقاً در همان روز ناو جنگي نيروي دريايي ايالات متحده آمريكا موسوم به وينسنس به طور غيرقانوني وارد آب هاي ايران در خليج فارس شده بود. گويي اين ناو كه يكي از پيشرفته ترين ناوهاي جنگي آمريكا محسوب مي شود در خليج فارس به دنبال يافتن طعمه اي است كه پس از دقايقي آن را مي يابد. كاپيتان ويليام راجرز فرمانده ناو وينسنس پس از پرواز يك هواپيماي ايراني در منطقه دستور به شليك دو فروند موشك سطح به هوا مي دهد. هر دو موشك به هواپيماي مسافربري برخورد و پس از لحظاتي هواپيما منفجر و در نزديكي جزيره ايراني، «هنگام» سقوط مي كند. در اين حادثه دردناك تمام سرنشينان هواپيما كه در ميان آنها ۶۶ كودك زير ۱۲ سال و ۵۲ زن و همچنين ۴۲ تبعه كشورهاي يوگسلاوي، كويت، افغانستان، هندوستان، پاكستان، ايتاليا و وابسته نظامي پاكستان در ايران و خانواده اش ديده مي شدند جان باختند.
مقامات آمريكايي در نخستين واكنش اعلام كردند كه هواپيماي منهدم شده نظامي بوده و قصد داشته است تا به ناو فوق پيشرفته وينسنس حمله كند. اما حتي پس از روشن شدن موضوع در مورد نوع هواپيما و كوتاهي عامدانه ارتش آمريكا باز هم سعي در توجيه عمل خود نموده و حاضر نشدند به تخلف خود اقرار كنند بلكه رئيس ستاد مشترك نيروهاي مسلح آمريكا اظهار كردند: «اقدام ناو دريايي آمريكا براي دفاع از خود بوده است.» البته برخي از مقامات واشنگتن اذعان كردند كه حمله به هواپيماي ايراني ايرباس در خليج فارس يك فاجعه بوده است، هر چند از نظر سياسي و استراتژيكي گريزي از آن نبوده است. راديو آمريكا در ۱۷ تير ۶۷ با پخش برنامه اي اعلام كرد: «برقراري صلح تنها نفعي است كه آمريكا در خليج فارس به دنبال آن است و اين فاجعه انساني(انهدام ايرباس) ضرورت دست يابي به آن هدف را به شدت افزايش داده است.»
# چه كرديم؟
واكنش مقامات ايراني به اقدام آمريكا در انهدام هواپيماي مسافربري ايرباس، بدون هيچ گونه تهديدي به اقدامات تلافي جويانه در آينده بود كه البته چنين واكنشي با توجه به اوضاع آن زمان تا حد زيادي قابل قبول و داراي توجيه بود. ديپلمات ها و صاحب نظران مسائل جنگ ايران و عراق علت خودداري ايران از توسل به اقدامات تلافي جويانه عليه واشنگتن را كسب حمايت بين المللي و جلوگيري از احتمال توسل آمريكا به اقدامات مشابه گذشته اعلام كردند. در چنين شرايطي امام خميني با هدف جلوگيري از شبهه افكني براي تضعيف روحيه ملي پيامي را با اين مناسبت صادر كردند و در آن با توجه به بروز شايعاتي در مورد معامله پنهاني براي پايان دادن به جنگ فرمودند: «امروز ترديد به هر شكلي خيانت به اسلام است. غفلت از جنگ خيانت به رسول الله است.» پس از پيام شورانگيز رهبر كبير انقلاب مسئولان كشوري و لشكري نيز در پيام ها و سخنراني هايي مختلف خواستار وحدت و مقاومت ملي در مقابل توطئه هاي دشمن شدند.
عليهذا در آن مقطع زماني سياست جمهوري اسلامي ايران اينگونه رقم خورد كه ايران نخست موضوع را در شوراي امنيت سازمان ملل، سپس در شوراي اجرايي سازمان ايكائو و در نهايت در ديوان دادگستري لاهه مطرح و پيگيري كند.
# فاجعه در شوراي امنيت
پس از وقوع اين تجاوز آشكار، جمهوري اسلامي ايران در نامه اي خواستار تشكيل جلسه فوري شوراي امنيت براي رسيدگي به موضوع شد. اين درخواست سبب شد تا ۲۵ تير ۶۷ (۱۶ ژوئيه ۱۹۸۸) شوراي امنيت تشكيل جلسه داد و پس از استماع سخنان علي اكبر ولايتي وزير وقت امور خارجه ايران و جورج بوش معاون رئيس جمهور آمريكا قطعنامه ۶۱۶ را تصويب كرد. در اين قطعنامه شورا با ابراز تأسف عميق از اينكه يك هواپيماي غيرنظامي ايران اير در پرواز برنامه ريزي شده بين المللي ۶۵۵، با شليك موشك از ناو جنگي ايالات متحده آمريكا بر ضرورت تبيين حقايق اين سانحه تأكيد كرد. در پايان نيز اجراي فوري و كامل قطعنامه ۵۹۸ مورد تصريح قرار گرفته و از آن به عنوان تنها عامل حفظ ثبات و صلح در منطقه ياد مي شود.
پس از بررسي اين قطعنامه به سادگي روشن مي شود كه قطع نظر از ارتباطي كه بين مسئله جنگ و ساقط شدن هواپيماي ايراني ايجاد شده و يا پيش بيني نشدن محكوميت و جبران خسارت وارده و ساير مسئوليت هاي ناشي از حمله، واكنش شورا در برابر اقدام جنايتكارانه آمريكا بسيار ضعيف بوده و تنها به ابراز تأسف و همدردي مطلق بسنده كرده است.
همچنين واكنش اين شورا قابل مقايسه با حادثه انفجار هواپيماي پان امريكن بر فراز شهر لاكبري نيست، چرا كه در آن حادثه پس از سه سال تحقيق و بازجويي مقامات آمريكايي و انگليسي اعلام كردند كه ۲ تبعه ليبي در اين حادثه نقش داشته اند. پس از آن بلافاصله شوراي امنيت با تصويب قطعنامه ۷۳۱ از دولت ليبي خواست متهمان ادعا شده توسط آمريكا و انگليس را به اين دو كشور تحويل دهند. مضافاً بر اينكه غرامت اين حادثه نيز بايد پرداخت شود. پس از تعلل ليبي در قبال اين قطعنامه شوراي امنيت در قطعنامه ۷۴۸ با لحن شديدتري از ليبي خواست تا به خواسته هاي آمريكا و انگليس تن دهد.
حال اين پرسش مطرح است كه شوراي امنيت چگونه واكنش هاي متفاوت خود را با دو قضيه مشابه با فاصله كمتر از يك سال توجيه مي كند؟ البته با توجه به ساختار شوراي امنيت و جو فشار و تهديدي كه در هنگام تصويب قطعنامه ۶۱۶ عليه جمهوري اسلامي ايران وجود داشت و نيز وضعيت جبهه هاي جنگ مي توان صدور همين قطعنامه ناقص را نيز نوعي پيروزي به حساب آورد.
# ايكائو هم سياسي است
|
|
پس از شوراي امنيت نوبت به شوراي سازمان بين المللي هواپيماي كشوري (ايكائو) رسيد. به دنبال درخواست ايران از اين شورا، جلسه اي در ۲۳ تيرماه ۱۳۶۷ در مقر اصلي اين سازمان در مونترال كانادا برگزار شد. نماينده ايران در اين جلسه ضمن قرائت نامه اي خواستار محكوميت صريح ايالات متحده آمريكا به دليل استفاده از سلاح عليه هواپيماي مسافربري ايران و استفاده از زور و تهديد عليه فضاي جمهوري اسلامي ايران و كشورهاي خليج فارس شد. در پاسخ به اين درخواست ها نماينده آمريكا شرح حادثه را چنين بيان كرد: «در روزهاي ۲ و ۳ جولاي، منطقه خليج فارس ناامن بود. كشتي هاي مختلفي از جمله يك كشتي پاكستاني و ليبريايي هدف حمله قرار گرفتند. در همان روز يك هواپيماي ۱۴- F و يك هواپيماي مسافربري از فرودگاه بندرعباس برخاستند. به رغم تلاش هاي ناو وينسنس براي شناسايي هواپيما ازجانب اين هواپيما پاسخي دريافت نشد و فرمانده ناو براي دفاع از خود به سوي هواپيما شليك كرد.» در اين جلسه نماينده آمريكا نه تنها حاضر نشد به تخلف ناو وينسنس اشاره كند بلكه وقايع را طوري بيان كرد كه گويي اين هواپيماي ايران بوده است كه با رعايت نكردن موارد فني و ايمني موجب حادثه شده است.
شورا پس از شنيدن سخنان طرفين در بيانيه اي از دو طرف خواست تا در بررسي موضوع با شورا همكاري كنند. در جلسه بعدي شورا هيأت تحقيق گزارش خود را ارائه كرد و در آن گزارش اظهار كرد كه:«هواپيماي ايرباس به طور طبيعي بلند شده و پرواز آن در همه مراحل كاملاً طبيعي بوده است.» در نهايت شورا با صدور بيانيه اي ضمن ابراز تأسف از استفاده از سلاح عليه هواپيماي مسافربري اين حادثه را غيرعمدي و به دليل اشتباه در شناسايي هواپيما دانست. اين تصميم شورا در عين حال كه غيرمنصفانه و ناعادلانه بود اين قضيه را ثابت مي كرد كه شورا تحت تأثير برخي از ملاحظات سياسي، نتوانست اصول و قواعد حقوقي در اسناد بين المللي را اعمال و اجرا كند.
# احقاق حق در لاهه
از آنجا كه بيانيه ايكائو براي ايران رضايت بخش نبود پرونده را به ديوان بين المللي دادگستري (لاهه) ارجاع داد و همان خواسته هاي پيشين خود را تكرار كرد. اما در مقابل ايالات متحده صلاحيت ديوان براي رسيدگي به موضوع را مورد اعتراض قرار داد. به رغم اعتراض آمريكا ديوان روز ۱۲ سپتامبر ۱۹۹۴ را براي رسيدگي به اين موضوع قرارداد ولي در نهايت اين قضيه در ديوان بررسي نشد، زيرا در توافقات دو طرفه قرار شد موضوع در خارج از ديوان بررسي شود.
علت اين تصميم گيري هم آن بود كه در آن زمان با توجه به نفوذ و قدرت ايالات متحده در بيشتر محافل سياسي و قضايي مقامات ايراني اميدي به صدور رأي از جانب ديوان بين المللي دادگستري مبني بر محكوميت آمريكا در قضيه ايرباس نداشتند.
مطابق توافق ايالات متحده پذيرفت تا به بازماندگان هر مسافر ايراني كشته شده غير شاغل ۱۵۰ هزار و مسافران كشته شده شاغل ۳۰۰ هزار دلار به عنوان ديه و ساير هزينه ها پرداخت كند. همچنين توافق شد اين مبلغ كه در مجموع رقمي حدود ۶۹ ميليون دلار از طريق سفارت سوئيس به طور مستقيم به بازماندگان قربانيان پرداخت و قيمت هواپيما نيز به خود دولت پرداخت شود.
# فلسفه فاجعه
جرج بوش معاون وقت رئيس جمهوري آمريكا در شوراي امنيت در ضمن توجيه اعمال خلاف ارتش آمريكا در سرنگوني هواپيماي مسافربري جمهوري اسلامي ايران اظهار داشت: «اگر ايران به جنگ خود با عراق پايان داده بود، قطعاً حادثه ايرباس اتفاق نمي افتاد.» اين سخنان نماينده آمريكا در شوراي امنيت بيانگر اين واقعيت بود كه حمله ناو وينسنس به هواپيماي غيرنظامي ايران در راستاي اجراي سياستي بود كه آمريكا و متحدانش براي جلوگيري از پيروزي ايران و شكست عراق اتخاذ كرده بودند.
موافقت ضمني و مشروط ايران با پذيرش قطعنامه ۵۹۸ از سويي و خواست طراحان اين قطعنامه به دنبال اجراي بي قيد و شرط قطعنامه از سوي دو طرف جنگ از سويي ديگر سبب شد تا ابرقدرت ها فشارهاي خود را عليه ايران براي قبول بي قيد و شرط و فوري قطعنامه تشديد كنند. ريگان در سخنراني ۲۱ سپتامبر ۱۹۸۷ (چند ماه قبل از فاجعه ايرباس) خود در مجمع عمومي سازمان ملل با سخنان تهديد آميزي از ايران آشكارا خواست تا قطعنامه را بپذيرد و در غير اينصورت به پذيرش آن وادار خواهد شد. از جمله اين فشارها در آن سال ها مي توان به جنگ سفارتخانه ها، تحريم واردات نفت ايران، بسته شدن دفتر خريدهاي نظامي ايران در انگلستان، تحريم كالاهاي ايران، بمباران سكوهاي نفتي رشادت، رسالت، نصر، سلمان و مبارك، حمله به ناوچه هاي ايراني و در نهايت در ۱۲ تيرماه ۱۳۶۷ حمله به هواپيماي مسافربري اشاره كرد.
مهدي قمصريان