دوشنبه ۱۵ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۲۸
هنر
Front Page

گفت وگو با «امير دژاكام»، كارگردان نمايش «ليلي و مجنون»
خورشيد هميشه رخشان
هوشنگ اميدي
010278.jpg

«امير دژاكام» نويسنده، كارگردان و مدرس تئاتر، نمايش «ليلي و مجنون» نوشته محمد ابراهيمان را به صحنه آورده. كارگردان نمايش مي گويد: اگر عشق را بهانه قرار داده ام تا حرف هاي ديگري بزنم به خاطر اينست كه عاشقي يك حالت است و عشق از آن معنا مي گيرد، عشقي كه از معرفت انسان مي آيد. به وضوح شاهدم كه سطح عشق از آن اوج عرفاني خود پايين آمده و مبتذل شده است و اين برآيند چيزي است كه من در اطراف خود مي بينم. و اما داستان: ليلي دختر سعد و قيس پسر ملوح در كلاس درس به هم دل مي بازند. اما درميان قوم شور و شري به پا مي شود. ناگزير از هم جدايشان كرده تا يكديگر را نبينند. كار جنون عاشقي در قيس بالا مي گيرد. سر به صحرا مي گذارد و همنشين جانوران بيابان مي شود و به مجنون شهرت مي يابد و ليلي با ابن سلام نامي ازدواج مي كند، اما مجنون كماكان بر سر جنون خود است. بعداز گذشت زمان پدر و مادر او مي ميرند. سرانجام ليلي هم مي ميرد و مجنون بر سر تربت او جان به جانان مي سپارد و در كنار او به خاك سپرده مي شود. در نمايش حاضر كه در سالن اصلي تئاتر شهر ساعت ۱۹ به صحنه مي رود، اردلان شجاع كاوه، بهرام ابراهيمي، حسين محب اهري، حسن سرچاهي، اليزا اورامي، بيتا عبائيان و... بازي مي كنند.
* راوي نمايش، بازيگر است يا قصه گو، آن هم در شرايطي كه پوشش لباس او با بازيگران متفاوت و شخصي است!
- اگر اين دو با هم يكي باشند اشكالي پيش مي آيد؟ ببينيد قصه گويي در تمام ملل مختلف وجود دارد و نقالي هم يكي از انواع قصه گويي است. مثلاً در آسياي ميانه به شكلهاي گوناگون نقال قصه خود را روايت مي كند. به شكل نشسته و دو زانو، در حالي كه فقط دست ها، بالاتنه و سر به كمك بازيگر مي آيند ولي او قصه خود را تعريف مي كند.
نقالي تنها شكل قصه گويي نيست، يكي از انواع قصه گويي هاست كه در ايران وجود دارد. اقتضاي اين اثر چنين بود كه انسان معاصر به درون قصه برود و در حالي كه راوي داستان است خودش نيز از آن متأثر بشود. اصل مطلب اينست كه وقتي انسان درگير سرنوشت بشود، وقتي كه آن را روايت مي كند حتماً از تأثيرات خودش هم خواهد گفت و در حادثه هم تأثيراتي مي پذيرد. به همين دليل «باران» (اليزا اورامي) انسان امروز وارد قصه شده و در آن درگير مي شود. پس بار ديگر خود و زندگي خويش را در درون قصه مي بيند.
* در تلفيق داستان كهن با زمان حال يك دو پارگي وجود دارد كه براي مخاطب ملموس نيست آيا اين براي نشان دادن جدايي ميان عاشق و معشوق است؟
- خب اين نمايش دو روي سكه است. اگر بخواهيم عادلانه به قضيه نگاه كنيم بايد هر دو روي سكه را ببينيم. انسانهايي كه در عشق شكست مي خورند يكي از دلايلش اينست كه به معرفت لازم نرسيده اند. همچنان كه نويسنده «محمد ابراهيمان» در هنگام تأليف دو روي سكه را مد نظر داشته من هم به آن توجه كرده ام و مطمئن هستم كه كار بسيار سختي است. پرده اول سنگين و تراژيك بود، بازيگران همين پرده بايد در پرده دوم نمايش،  بازي و داستاني كميك به اجرا بگذارند. پس واقعاً سخت است. در فاصله كمتر ازيك دقيقه از مرگ تراژيك مجنون بازيگر بايد تماشاگر را بخنداند. دقيقاً پنجاه ثانيه. بعداز آنكه مجنون در پرده اول كشته مي شود ما تازه شاهد اولين خنده هاي تماشاگر هستيم. بله براي ما هم سخت است كه اين دو پاره بودن نمايش را در دو نگاه نشان بدهيم.
010269.jpg

* نگاه نويسنده و كارگردان در داستان تأكيد بر عدم وصال درعشق است. آن طور كه پيداست نرسيدن را بهتر از رسيدن مي دانيد؟
- پرده دوم برخلاف پرده اول كه يك روايت فاخر، شريف و خدايي را مطرح مي كند، بي معنا شدن و معناباختگي صورت ها، روابط و نشست و برخاستن ها را عنوان مي كند. اگر اين نوع رابطه خالي از معناست من مقصر نيستم. اين رابطه ايست كه من و شما در جهان اطراف خود شاهد آن هستيم. اگر بعضي از روابط زندگي معاصر فاقد معنا شده اند بايد به دنبال كشف راه حل آنها باشيم و چرايي آن را بفهميم. آنچه كه راجع به جدايي گفتيد فقط تفسير من نيست، عين القضات مي گويد: «عاشق را فراق بهتر كه وصال/ كه در وصال بيم فراق است و در فراق اميد وصال» يادتان باشد كه در پرده دوم مجنون و ليلي به دلايل و مشكلات فردي نيست كه در عشق خود شكست مي خورند بلكه به دلايل اجتماعي و اقتصادي است و حتي شرايط بيروني كه خواه ناخواه زندگي آنها را تهديد مي كند. نه مجنون به خودي خود انسان بدي است و نه ليلي. هر دوي آنها عاشقند و از اين محبت خدايي به هم رسيده اند. اگر اشتباه نكنم احمد غزالي مي گويد: «عاشق را حساب با عشق است/ عاشق را با معشوق چه حساب». درواقع عشق را يك حالت تعريف مي كند نه يك رابطه، عاشق با معشوق رابطه و حسابي ندارد. عاشقي حالتي است كه با عشق تازه معني پيدا مي كند. عشقي كه خود هم يك معناست و از معرفت انسان شكل مي گيرد.
* پس چرا اين قدر سطح عشق را مبتذل نشان مي دهيد؟
- يك چيزي هست كه اينجا مصداق مي آورم. در فيلم هاي مختلف سينمايي و تلويزيون مي بينيم كه چقدر روابط عاشقانه سبك و خنده دار شده اند. اين خود نشاني از حقيقت زندگي است كه تصوير مي شود. بله! پرده دوم روايت مبتذل شدن صورت هاست. صورت هايي كه گاهي اوقات در جهان اطراف خود مي بينيم. چيزي كه به معنا باختگي رسيده و اصالت خود را از دست داده است.
* كجاي زندگي ليلي و مجنون هاي امروزي معنا باخته است، در حالي كه همه آنها حقيقت محض زندگي هستند هر كدام با تعريف مشخص خود؟
- بله. منتها فقط اسمها وصورت روابط باقي مانده است. همه چيز درواقع معناي اصلي خودش را از دست داده است. اما اگر باورم اين بود كه «زندگي» معناي خودش را براي ما انسانها از دست داده، در پايان نمايش ليلي نمي گفت: «ليلايم من»  هنوز عشق حضور دارد. من دو ليلاي پرده اول و دوم را از هم تفكيك نمي كنم. بلكه هنوز حضور دارند و معناي خود را حفظ كرده اند و اينست كه عشق تا ابد ماندگار خواهد ماند. «هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق» ولي چيزهايي هست كه درد من از آنهاست. جايي كه معني عشق هم ديگر معناي واقعي خود را نمي دهد، در حالي كه همين آدمها خود معناي عشق بوده اند.

سايه روشن هنر

چه كسي كودكان عراقي را كشت
مجموعه مستند «چه كسي كودكان عراقي را كشت؟» به كارگرداني هوشنگ ميرزايي و تهيه كنندگي گروه اجتماعي شبكه خبر در عراق جلوي دوربين مي رود.
كارگردان فيلم هاي مستند «زنان خرمشهر»، «سازنه»، «روناك» و «بم» افزود: فيلم چه كسي كودكان عراقي را كشت در قالب ۱۳ قسمت ۱۳ دقيقه اي توليد مي شود. وي تأكيد كرد: توليد اين مستند پس از ارزيابي دقيق مكان هاي فيلم برداري و آرام شدن نسبي فضاي عراق در اين كشور آغاز مي شود.
ميرزايي كه توليد مستند اجتماعي «ترس» را در منطقه لرستان دستمايه كار جديد خود قرار داده است، افزود: اين فيلم به موضوع مردي مي پردازد كه به اجبار براي نگهباني از قبرستان و جلوگيري از سرقت به آنجا مي رود.
«مسايا» نيايش نامه اي شاعرانه
010272.jpg
«مسايا» عنوان كتابي است از عليرضا توانا كه به تازگي منتشر شده است.
اين كتاب نجواها، مويه ها و دلتنگي هاي مردي از آغاز خلقت تا به امروز است كه چشم انتظار، به ظهور موعود دارد.
اين مرد زماني مسافر كشتي نوح، و زماني بسان نخل شرمگيني، تكيه گاه مريم مقدس، و زماني نيز بسان عنكبوتي بر دهانه  غار حرا بوده است.
اين نيايش نامه كه قابليت اجرا براي صحنه را هم دارد، نخستين بار به كارگرداني عليرضا توانا و بازي عباس ابوالحسني، توسط گروه فرهنگي «مولف» در سال ۱۳۸۰ اجرا شده است.
نيايش نامه «مسايا» با طرح جلدي از نويد بيژني در ۴۸ صفحه و به قيمت ۵۵۰ تومان با همكاري موسسه فرهنگي هنري مولف، از سوي نويسنده وارد بازار نشر شده است.
دنياي تصوير ويژه كودك و نوجوان
010275.jpg
ماهنامه فرهنگي هنري دنياي تصوير ويژه نامه تابستان ۸۳ خود را در زمينه سينماي كودكان و نوجوانان منتشر كرد.
رويدادهاي سينماي كودك و نوجوان ،راهنماي فيلم هاي مناسب كودك، پلنگ صورتي از گذشته تا امروز، يادداشت هاي كودكي كه همراه سپاهيان تالكين گم شد، نگاهي به فيلم سالار حلقه ها، درباره انيميشن جديد كمپاني ديزني، بياييد تاريخ سينما ياد بگيريم، سينما براي نوآموزان، داستان مصور شيرشاه، ديو و دلبر و دنياي تصوير، گربه چكمه پوش يا گربه جادويي، بازي هاي كامپيوتري سينمايي و هيولاي آزادشده از جمله مطالبي است كه در اين شماره دنياي تصوير به چاپ رسيده است.

خبر
بهزاد فراهاني: تئاتر خياباني تئاتر مردمي است
010281.jpg

تئاتر خياباني حد فاصل بين تئاتر مردمي و تئاتر حرفه اي است و مي تواند با حاكميت بر سالنها و سيستم بروكراسي مبارزه كند ، تئاتر را بين جوانان و نوجوانان مدارس و خيابانها ارايه كرده و كم كم طليعه دار تئاتر شود.
بهزاد فراهاني در جشن تئاتر خياباني با بيان اين مطلب متذكر شد: يكي از اين گروههاي نمايشي كه طي اين چند ساله گذشته همواره با برادري و اخوت تئاتر را در خيابان و بدون امكاناتي اجرا كرده اند ، گروه نمايشگران خياباني بوده و من همواره رنج آنها كه دلشوره اي براي اجراي كارهايشان بوده است ، ديده ام. وي افزود: اعضاي نمايشگران خياباني با جيب خود همواره پرچم تئاتر خياباني را افراشته نگاه داشته اند. فراهاني در ادامه گفت: به عنوان عضوي از هنرمندان تئاتر خياباني طي سالهاي ۴۰ تا ۵۰ بايد بگويم تئاتر خياباني عهده دار سرنوشت مردم است.
بهزاد فراهاني پس از دريافت تنديس ويژه انجمن نمايشگران خياباني از دست عزت الله انتظامي گفت: براي اولين بار است كه پس از ۴۰ سال كار هنري از يك هنرمند بزرگ ايراني جايزه خود را مي گيرم. اين براي من افتخار بزرگي است كه جايزه ام را از دست بهترين كسي كه شيوه بازيگري او براي همه ما الگو و آموختني است بگيرم. پس از سخنراني بهزاد فراهاني و اجراي موسيقي و چند نمايش خياباني ، علي نصيريان هنرمند قديمي تئاتر به ايراد سخنراني پرداخت .
وي نمايش خياباني را يك كار زنده نمايشي كه به ريشه هاي كهن نمايش هاي آئيني و سنتي ما بر مي گردد معرفي كرد و گفت: در گذشته كه دكور و نور و امكانات صحنه اي نبود در ميدان اصلي روستاها در نور طبيعي اين نمايشها اجرا مي شد و به نوعي تظاهرات نمايشي بود كه در قالب هاي مختلف ارايه مي شد مانند پرده خواني، معركه گيري، تعزيه خواني ، نمايشهاي شاد و عمو نوروز. اين نمايشها قبل از انقلاب تئاتر خياباني بود و بعد از انقلاب تبديل به كارهاي زيبا و پرانديشه اي با موضوعات اجتماعي شد.
نصيريان با اشاره به امكانات كم تئاتر خياباني تصريح كرد: اين نوع تئاتر براي اجرا نيازمند امكانات نيست و هنرمند به راحتي مي تواند فكر و درد خود را در چارچوب تئاتر خياباني اجرا كند و تماشاگر اين نمايش بدون آنكه بليتي تهيه كند به ديدن نمايش مي آيد و اصلا ملزم به ايستادن و تماشاي اجرا تا آخر نيست بلكه مختار به انتخاب است و حتي گاه به جاي پول بليط مي تواند همت عالي كند.
وي افزود: اين كار بسيار سختي است كه تو آنقدر جذاب باشي و جذابيت داشته باشي تا بتواني تماشاگر در حال عبور از خيابان را به سمت خود بكشاني و مجبور به ايستادن و ديدن تئاتر خود كني. در اين مراسم كه در محوطه باز خانه هنرمندان آغاز شد گروه هاي هنرمندان تئاتر خياباني از نقاط مختلف كشور به اجراي نمايش هاي آئيني پرداختند . اجراي برنامه گروه آذري، گيلكي ، خراساني و... با استقبال تماشاگران مواجه شد .

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   ايران  |   سياست  |   علم  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |