دوشنبه ۱۵ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۲۸
خاورميانه اي جديد در قلب تاريكي
010305.jpg
منبع: New Internationalist
بر ساحل رود تمز در لندن اسكله اي قديمي به نام گريوسند قرار دارد كه رمان قلب تاريكي جوزف كنراد از آن آغاز مي شود. اين داستان كه روايت استعمار و وحشي گري در كنگوي بلژيك در سال ۱۸۹۹ است، از عرشه كشتي نلي شروع مي شود، يعني هنگامي كه قهرمان داستان مارلو به همراه ساير ملوانان منتظر مد است تا راهي دريا شوند. كنراد نوشت: «محل تلاقي تمز با دريا مانند دهانه آبراهي طولاني برابر ما گسترده بود. هوا در گريوسند تاريك بود و دورترها گويي در تيرگي سوگوارانه فشرده شده بود. هوا بي حركت بر فراز بزرگترين و وسيع ترين شهر جهان مانده بود...» مارلو به ناگهان مي افزايد: «و البته اين يكي از تاريكترين نقاط جهان بود.»
«قلب تاريكي» كنراد تنها بازتاب نگاه نژادپرستانه به آفريقا به عنوان «قاره تاريك» نيست، بلكه اشاره به همدستي در قتل عام در آفريقاست، لكه خون بر اجناسي كه در شرايطي شرم آور به دست مي آيد و تاراج ثروت آفريقا توسط اروپا. لندن امروز بر كناره رود تمز همچنان پوشيده در «تاريكي سوگوارانه» كنراد به نظر مي رسد.
در بارانداز تيلبري بر ساحل رود تمز هيچ مانعي براي فروش الوار وجود ندارد كه پول جنگ هاي دوردست را تأمين مي كند. اندكي دورتر، الماسها وارد فرودگاه هيثرو مي شوند. گمرك الماسهاي خون آلودي را كه براي تأمين سلاح جنگ افروزان فروخته مي شود، كشف نمي كند. تلفن هاي همراه كه با استفاده از ماده كاني كولتن ساخته مي شود- ماده اي كمياب كه توسط جنگجويان جمهوري دمكراتيك كنگو معامله مي شود- همه جا وجود دارد. در كانون مالي شهر، نهادهاي مالي و سرمايه گذاري از خونين ترين جنگ هاي آفريقا بهره مند شده اند.
جنگ سالاران، شركت ها، دلالان اسلحه و تبهكاري سازمان يافته كه براي چنگ اندازي بر منابع ارزشمند رقابت مي كنند، در دهه گذشته به تشديد مناقشات در آفريقا كمك كرده اند. جهاني شدن جنبه اي اصلي به جنگ هاي معاصر داده است: گروه هاي مسلح در دوردست ترين مناطق جهان با تجارت در «قلب فناوري جامعه شهري» مرتبط هستند. وجود شبكه بين المللي پيچيده اي از قاچاقچيان، دلالان و تاجران باعث مي شود تا بتوان رد پاي همه چيز از حلقه هاي الماس و لوازم باغباني تا اجزا ي تلفن همراه و دستگاه هاي بازي جديد را به مناقشات آفريقا پيگيري كرد.نخستين بار يك كارگر كشتي بود كه حقيقت راجع به غنائم لئوپولد پادشاه بلژيك در كنگو را كشف كرد. در سال ۱۸۹۷ ادوارد مورل درشهر آنتورپ شاهد تخليه بار از يك كشتي بود كه از كنگو آمده بود. وي متوجه شد با وجودي كه بار كشتي عاج و پلاستيك با ارزش بود، تنها كالاهايي كه براي انتقال به كنگو بارگيري مي شد، گلوله و سلاح گرم بود. وي نتيجه گرفت كه فقط يك توجيه مي تواند وجود داشته باشد: برده داري .مورل بعداً يك جنبش بين المللي حقوق بشر به نام جنبش اصلاحي كنگو راه انداخت.در بارانداز تيلبري، مي توان در هياهوي اقتصاد صنعتي اخيردر جهان، صداي ضعيف گذشته را شنيد. اما ما كه ثروت آفريقا نصيبمان مي شود، متوجه اين ارتباط يا تاراج سوي ديگر زنجيره منابع نمي شويم.
پارادكس وفور
آفريقا از نظر منابع طبيعي بسيار غني است، اما اين قاره بهاي بسيار گزافي را براي اين ثروت پرداخته است. در خلال دهه گذشته، جنگهاي مهيبي در آنگولا، سيرالئون، جمهوري دمكراتيك كنگو، سودان و ليبريا رخ داده است كه عامل آن جنگ بر سر الماس، الوار، طلا، مواد كاني و نفت بوده است. در طول جنگ داخلي ۱۰ ساله در سيرالئون، جنگ سالاران جبهه متحد انقلابي دست افراد را قطع مي كردند تا مردم را بترسانند و براي تأمين نبردهايي مانند «عمليات هيچ موجود زنده» الماس مي فروختند. در اين جنگ ۷۵۰۰۰ نفر كشته و دو ميليون نفر بيخانمان شدند. ابراهيم كامارا نماينده سيرالئون در سازمان ملل در جولاي سال ۲۰۰۰ گفت: «همواره گفته ايم كه اين مناقشه به ايدئولوژي يا اختلافات قومي يا منطقه اي مربوط نيست. ريشه مناقشه الماس، الماس و الماس است.»
اين پارادكس وفور است: هرچقدر كه ثروت كشوري بر اثر استخراج منابع اوليه و در نتيجه وا بستگي آن به اين منابع بيشتر شود، رده بندي توسعه انساني آن كمتر مي شود. از اين رو با وجودي كه خاك اين كشور آكنده از الماس است، ميانگين عمر هر سيرالئوني فقط ۵/۳۴ سال است. آنگولا نيز ثروت الماس و نفت فراواني دارد، اما يك چهارم بچه هاي اين كشور پيش از ۵ سالگي مي ميرند. شورشيان و دولت از ثروت نفت و الماس كشور براي ثروتمند كردن خود و تأمين هزينه خريد سلاح براي جنگ با يكديگر استفاده كردند، در حالي كه مردم فقيرتر شدند.
در حدود يك چهارم از ۵۰ مورد جنگ مسلحانه كه درسال ۲۰۰۱ در اين قاره جريان داشت، بهره برداري از منابع نقش اساسي داشت. اينها را جنگ منابع مي گويند. احتمال وقوع چنين جنگي در كشوري فقير با زيرساخت ضعيف، امكانات اندك براي درآمدزايي و برخوردار از منابع قابل غارت چهار برابر كشوري مشابه بدون اين ويژگي هاست.
در اين چرخه باطل، بهره برداري از منابع به جنگ مي انجامد و جنگ تداوم بهره برداري از منابع را تسهيل مي كند. منافع گروه هايي كه از جنگ درآمد به دست مي آورند، ايجاب مي كند كه جنگ ادامه يابد. در نتيجه اين جنگ ها خيلي براي پيروزي نيست، بلكه هدف فعاليت در جنايتي سودآور تحت لواي جنگ است.
البته منابع تنها عامل نيست. مناقشه از آميزه پيچيده اي از عوامل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و نظامي ناشي مي شود و كشورهايي كه دستخوش هرج و مرج مي شوند، نوعاً ضعيف، داراي حكومت اختناق آميز، غيردموكراتيك و از نظر اقتصادي آسيب پذير هستند. اما چطور مي شود كه اين كشورها به اين وضعيت گرفتار مي شوند؟ منافع فعاليت هايي مانند استخراج معدن و توليد الوار نوعاً نصيب اليگارشي كوچكي از شركت هاي خارجي و داخلي و نخبگان دولتي مي شود. در نتيجه كشور شديداً وابسته به استخراج نفت و مواد معدني به لحاظ آماري بيشتر در معرض فساد، داراي حكومت اقتدارگرا و بودجه نظامي بالا است. تمام اين عوامل سبب افزايش خطر جنگ داخلي مي شود. با وجوداين كه استثناهايي براين قاعده وجود دارد، اين استثناها بسيار انگشت شمار است.
در قلب آفريقا، بسياري ازدولت ها درآستانه اضمحلال هستند. بخش دولتي و زيرساخت اجتماعي اين كشورها زير فشار دولت ها و نهادهاي شمال مانند بانك جهاني و صندوق بين المللي پول براي بازپرداخت بدهي ها تقريباً از بين رفته اند. در اين حال، رهبران و رفقاي قدرتمند سياسي آنان درآمدهاي دولتي را براي منافع شخصي خود مصادره مي كنند. مردان جوان در اين مناطق نوعاً به گروه هاي شورشي ملحق مي شوند، چرا كه دولت هيچ امكاناتي براي آنان فراهم نمي كند و كاري برايشان پيدا نمي شود. دستبرد به منابع با ارزش راه دسترسي آنان به قدرت و ثروت است.
اين عوامل وضعيت بيرحمانه اي پديد مي آورد. در جنگ هابر سر منابع اغلب خشونت شديد و آشكاري عليه مردم اعمال مي شود، چرا كه قدرت دولت هاي فاسد به درآمد زياد از محل منابع بستگي دارد نه حمايت مردمي. جنگجويان فقط به غارت علاقه دارند و نيازي به نفوذ به قلب و روح مردم نمي بينند. در واقع عكس موضوع درست است. غارتگران با ترساندن مردم از طريق شكنجه و تجاوز نظام مند ناحيه اي را كه مي خواهند تصرف كنند، تخليه مي كنند. بقيه مردم به صورت برده جنسي، كودكان كارگر و بيگاري كنندگان به كار گرفته مي شوند.
ابر جنگ
در اوج جنگ در سيرالئون معلوم شد كه شورشيان جبهه متحد انقلابي- كه روش مورد علاقه شان براي ترساندن مردم قطع دست بود- الماس هايي مي فروشند كه از بازار غرب سر در مي آورد. پس همدستي كشورهاي مصرف كننده تا چه اندازه مؤثر است؟ چگونه الماس از معدني در آفريقاي جنوبي به روي حلقه اي برانگشتان شما مي نشيند؟ چگونه ماده كولتن از معدني در جمهوري دمكراتيك كنگو به تلفن همراهي مي رسد كه از مغازه مي خريد؟ در اين مسير، شبكه هاي پيچيده اي از قاچاقچيان، كار چاق كن ها و دلالان اسلحه وجود دارد. تجارت بين الملل كليد فهم كاركرد مؤثر اين شبكه هاست. در اين دنياي سري تبهكاري و پول، اقتصاد غيرقانوني به اقتصاد قانوني گره مي خورد.
قاچاق اسلحه حلقه مهمي در اين زنجيره است. براساس گزارش برخي منابع، احتمالاً فقط ۱۲۰ نفر مسئول بخش اعظم صادرات اسلحه سبك به آفريقا هستند، يعني همان كساني كه شبه نظاميان نسل كش رواندايي را مسلح كردند. منابع اوليه اغلب در قبال دريافت محموله هاي غيرقانوني اسلحه داده مي شود. شركت هاي كشتي راني و هواپيمايي نيز نقش مهمي ايفا كرده اند. در اكتبر ۲۰۰۲، سازمان ملل گزارش جامعي را درباره بهره برداري از منابع طبيعي در جمهوري دمكراتيك كنگو منتشر كرد كه در آن ادعا شده بود بين جنايت هاي صورت گرفته در اين كشور و ۸۵ شركت در اروپا، آسيا و آمريكاي شمالي ارتباط وجود دارد. اين گزارش نحوه قاچاق كولتن را به دبي و سپس به ساير مقاصد تجاري تشريح كرده بود.در سوي ديگر مسير، تاجران در نقاطي مانند آنتورپ، اوستند، لندن و تل آويو ثمره غارت را تصاحب مي كنند. الماس، كولتن يا طلا پس از پاك شدن لكه خون وارد اقتصاد قانوني مي شود. واقعيت اين است كه سازمان ملل هيچ تعريفي از منابع جنگ ندارد كه جلوي اين تجارت را بگيرد و هيچ سازوكاري براي تنظيم رفتار شركت هاي چند مليتي در مناطق جنگي وجود ندارد.
هيأت كارشناسي سازمان ملل تلاش كرد با استفاده از راهنماي اختياري شركت هاي چند مليتي كه توسط سازمان همكاري و توسعه اقتصادي تدوين شده است، تحقيقاتي را در ارتباط با نقش شركت ها در منازعات جمهوري دمكراتيك كنگو انجام دهد. اما دولت هاي اين سازمان تا به حال اقدامي صورت نداده اند.
شايد ديوان كيفري بين المللي استقامت بيشتري از خود نشان دهد. دادستان ارشد آن لوئيس مورنو اوكامپو گفته است تاجران خارجي كه آگاهانه پول يا سلاح در ازاي منابع در اختيار افراد داراي سابقه جنايت جنگي گذاشته اند، مي توانند تحت پيگرد قرار بگيرند. وي پارسال گفت: «مسير پول به تبهكاران مي انجامد. اگر حركت پول را متوقف كنيم، جرم صورت نمي گيرد.» به زودي تحقيقي در مورد جنايات جنگي، نسل كشي و جنايت عليه بشريت در كنگو آغاز مي شود كه اوكامپو آن را «مهمترين پرونده از زمان جنگ جهاني دوم» توصيف كرده است. وي افزود بين الماس هاي خونين و برخي كشورها از قبيل آمريكا، كانادا، انگليس، روسيه، فنلاند، زيمبابوه و چين ارتباط يافت شده است.
شكستن چرخه
به رغم اين روايات هولناك جاي اميد وجود دارد. در سال ۱۹۹۹، يك پنجم آفريقايي ها در كشورهاي جنگ زده زندگي مي كردند. امروز براي نخستين بار ظرف پنج سال گذشته بحران عمده اي وجود ندارد، هرچند كه جنگ در برخي نقاط ادامه دارد. نزاع ها ي بيرحمانه درسيرالئون و آنگولا در سال ۲۰۰۱ با انعقاد قرارداد صلح به پايان رسيد. قرارداد صلح امضا شده در سال ۲۰۰۲ در جمهوري دمكراتيك كنگو به آتش بس انجاميده است، هرچند كه در نقاطي در شرق كشور درگيري جريان دارد. جنگ در ليبربا به طور رسمي در اگوست ۲۰۰۳ به پايان رسيد. در سودان مذاكرات صلح در جريان است. چنين وضعي در بوروندي و ساحل عاج نيز وجود دارد. شايد مثبت ترين تحول، موافقت اتحاديه آفريقا با ارسال نيروي پاسدار صلح براي جلوگيري از جنگ در كشورهاي عضو باشد. مشكل پيچيده خلع سلاح ادامه دارد و بسياري از كشورهايي كه به طور رسمي در صلح به سر مي برند، دچار بي ثباتي، جنگ و بهره كشي اقتصادي هستند.مدت زيادي از انعقاد قراردادهاي صلح نگذشته، هجوم سرمايه گذاران آغاز شده است. در ميان صنايع استخراجي صحبت از «هجوم طلا به آفريقا» است. بانك جهاني براي طرح هاي سرمايه گذاري در جمهوري دمكراتيك كنگو و ليبريا تسهيلات اعطا مي كند. با اين حال، اين تفكر كه بهره برداري از منابع طبيعي باعث توسعه اقتصادهاي ويران مي شود، بي اعتبار شده است از جمله در جديدترين گزارش بانك جهاني در مورد صنايع استخراحي. بايد اين سؤال را پرسيد كه آيا كسي درس  عبرت از جنگ هاي وحشتناك بر سرمنابع آفريقا آموخته است؟
براي آن كه صلح در اين كشورها برقرار شود، فقر از بين برود و جوامع از نو ساخته شود، علل بنيادي منازعات بايد حل شود. گشودن مجراي سرمايه گذاري بين المللي پيش از پايان بهره كشي احتمالاً باعث كاشتن بذر فساد و جنگ بيشتر خواهد شد. اين راهبرد الگوي غارت را تكرار مي كند و تأثيري بر رهايي از چرخه جنگ ندارد. برخي كارشناسان معتقدند بهره برداري از منابع و جنگ مسأله اي چرخه اي است. اگر بتوانيم اين چرخه را متوقف كنيم، مي توانيم از پيشگيري از جنگ سخن بگوييم.
جنگ ها براي منابع آينده
در حالي كه جنگ منابع در برخي نقاط فروكش مي كند، كارشناسان در حال تدوين عوامل جنگ هاي احتمالي آينده هستند. به طور نمونه غرب مايل است از منابع انرژي خارج از خاورميانه استفاده كند. كشورهاي خليج گينه در غرب آفريقا شامل نيجريه، گينه استوايي، سائوتومه و پرنسيپ، چاد، كامرون، گابن، كنگو برازاويل و آنگولا منطقه اي را تشكيل مي دهند كه به دليل برخورداري از منابع عظيم و دست نخورده نفت به «خليج خاورميانه جديد» معروف شده است. آمريكا نفت آفريقا را از جمله منافع راهبردي ملي خود اعلام كرده است. پيش بيني مي شود تا سال ۲۰۱۵، نفت آفريقا ۲۵ درصد مصرف آمريكا را تأمين كند. خاورميانه جديد آفريقا در حال حاضر دستخوش بي ثباتي است. دست كم در دو مورد در اين كشورها درآمدهاي نفتي باعث انفكاك در جامعه و ايجاد جنگ داخلي شده است، يعني در آنگولا و كنگو برازاويل ايجاد صلح پايدار در آفريقا نهايتاً به معناي ايجاد دمكراسي، كاهش آسيب پذيري در قبال نفرين منابع از طريق كاهش وابستگي به اين منابع و ايجاد نظام هاي سياسي است كه نسبت به صاحبان به حق ثروت آفريقا يعني مردم فقير آن پاسخگو باشد. در غير اين صورت آينده همچنان شاهد جنگ افروزي غارتگران و جنگ سالاران است.

نشر سياست
فمينيسم و جنبش ماركسيستي
010296.jpg
تأليف: ماري - آليس واترز/ اولين ريد/ مترجم: مسعود صابري/ ناشر: طلايه پرسو/ چاپ اول، ۱۳۸۳/ ۱۱۱ صفحه، رقعي/ ۱۱۰۰ تومان.
اين كتاب از دو بخش تشكيل شده است. بخش نخست به بررسي تاريخي ديدگاه ها و عملكرد جنبش هاي اجتماعي دو قرن گذشته در زمينه رفع تبعيض از زنان در كشورهاي پيشرفته صنعتي به قلم ماري - آليس واترزمي پردازد. در اين بخش ماري - آليس واترز، كه از فعالان جنبش فمينيستي است به بررسي مواضع روندهاي مختلف سياسي در اين زمينه مي پردازد. اين بخش اساساً از يك ارزيابي تاريخي و بررسي سنن و اصول جنبش هاي فراگير اجتماعي و چگونگي برخورد آنها با جنبش فمينيستي درصد سال گذشته مي پردازد. در بخش دوم، اولين ريد، از صاحب نظران شاخص و محققان برجسته مبحث فمينيسم، به بررسي ريشه هاي تاريخي و اجتماعي ستم كشيدگي زنان از ديد گاه خود مي پردازد.
ما بردگان تا به كجا آمده ايم
010302.jpg
اثر: نلسون ماندلا - فيدل كاسترو/ ترجمه: مسعود صابري/ ناشر: طلايه پرسو/ چاپ دوم، ۱۳۸۲/ ۱۰۰ صفحه، رقعي/ ۷۰۰ تومان
اين كتاب شامل متن كامل سخنراني نلسون ماندلا و فيدل كاسترو در تظاهرات ماتانزاس است. همچنين در آخرين كتاب قطعنامه مصوب شوراي دولت كوبا به منظور اعطاي مدل خوزه مارتي (ارزشمندترين مدل اعطايي حكومت كوبا) به ماندلا چاپ شده است.
تروتسكي آنها و تروتسكي  ما
اثر: جك بارنز/ مترجم: مسعود صابري/ ناشر: طلايه پرسو/ چاپ اول، ۱۳۸۲/ ۱۸۴ صفحه، رقعي/ ۱۶۰۰ تومان
اين كتاب يك بررسي علمي از انقلاب  هاي قرن بيستم است. انقلاب هايي كه در بدو امر به لحاظ نيروهاي محرك دروني شان داراي چشم انداز مشتركي بوده اند. اما سرنوشت مشتركي نداشته اند. برخي، مانند انقلاب كوبا، به سوي سوسياليسم پيش رفتند. اما برخي ديگر نظير انقلاب هاي نيكاراگوئه و الجزاير، به سرمايه داري بازگشتند و از جوش و خروش افتادند.
از امپراتور تا شهروند
010299.jpg
نويسنده: آيسين جيورو-پويي/ مترجم: محمد جواد اميدوارنيا/ ناشر: مهاجر/ چاپ اول، ۱۳۸۳/ ۴۸۸ صفحه، رقعي/ ۳۵۰۰ تومان
خاطرات آخرين امپراتور چين برخلاف بسياري از كتاب هاي مشابه، درباره سفرهاي تفريحي، شكارها و زندگي روزمره نيست، بلكه بيان كننده اوضاع چين در آستانه انقلاب ۱۹۱۱، دسيسه هاي قدرت هاي بزرگ براي مداخله در امور كشورهاي ضعيف و درس عبرتي براي مردم كشورهاي در حال توسعه است.

سياست
ادبيات
اقتصاد
ايران
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |