سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۳
سايه روشن هنر
از عوامل تئاتر رابعه تجليل شد
مسئولان تالار وحدت از عوامل نمايش رابعه تقدير و تجليل كردند.
در اين مراسم كه با حضور مسعودشاهي، آيينه ساز و ديگر مسئولان تالار وحدت و عوامل نمايش رابعه برگزار شد، مسعودشاهي، مديرعامل بنياد رودكي، درباره اجراي رابعه گفت: عوامل اجراي اين نمايش، خالصانه زحمات زيادي كشيده اند تا لبخندي بر لب هاي همه بنشانند و رضايت خاطر تماشاگران را فراهم كنند، پس بهتر است دراين فرصت كوتاه همديگر را كمك كنيم و ماندگاري اين اثر را فراهم كنيم.وي ادامه داد: اميدوارم كه از اين پس بتوانيم در كنار همديگر، نظرات مثبت و منفي را بشنويم و طي نشست هاي مختلف خودمان را ارزيابي كنيم به همين دليل هم ترجيح دادم تا به جاي ديدن هر يك از شما به صورت جداگانه، همه شما را در يك جمع مشترك ببينم.سپس حسين سحرخيز، كارگردان نمايش رابعه گفت: از تمامي افرادي كه در اين مدت با ما همكاري كرده اند تشكر مي كنم.
توكلي، نيز كه يكي از بازيگران اصلي نمايش رابعه بود، با اشاره به حضور فعال هنرمندان تئاتر در عرصه هاي مختلف هنري كشور، افزود: اين افراد در همه عرصه ها ثابت كرده اند كه همواره براي تمام كارهاي بزرگ هستند و از اين به بعد وظيفه مسئولان است كه اين تلاش ها را پاسخگو باشند.وي ادامه داد: تاسف من زماني برانگيخته مي شود كه مي بينم هيچ يك از مسئولان براي ديدن نمايش ها نمي آيند در حاليكه همه مي دانند ما با چه سختي هايي روبرو هستيم و بخشي از اين سختي ها به برنامه ريزان تئاتر و مديران برمي گردد. پس اميدواريم كه بالاخره اين افراد به فكر بيافتند چون براي افرادي كه تئاتر را شروع مي كنند از همان ابتدا هيچ چشم انداز و هدفي وجود ندارد.
مرجانه گلچين، نيز كه بعد از مدت ها با اجراي نمايش رابعه بر روي صحنه آمده بود نيز از تمام اعضاي گروهي كه طي اين هشت ماه در كنار او تلاش كرده بودند، تشكر كرد.
يكي از بازيگران نمايش نيز به نمايندگي از ديگر اعضاي گروه، گفت: تنها عاشق ها هستند كه مي توانند سختي هاي عشق را تحمل كنند و اين دقيقا شرايط گروه هاي تئاتري است.وي اضافه كرد: بايد شرايطي حاصل شود كه اين بچه ها با چيزهاي كوچك از اين عشق مأيوس نشوند.پس خوب است كه مسئولان اين بچه ها را دريابند و آنها را ببينند زيرا كه عرق ريختن ما بر روي صحنه تئاتر به همان اندازه صحنه مقدس است.
چيستا يثربي، نويسنده نمايشنامه رابعه نيز كه به دليل دير خبردار شدن از اين مراسم در لحظات پاياني اين جلسه رسيده بود، گفت: بعد از سال ها در عرصه تئاتر اجتماعي و اسطوره اي هيچ كاري با اين عظمت نديده ام.
وي افزود: جداي از تمام فراز و نشيب ها، ناكامي ها، نقاط قوت و... با اجراي اين نمايش راهي باز كرديم كه توجه به تئاتر ايران همراه با منابع كلاسيك فراهم شود و از اين رو اميدوارم كه مساعدت هاي مسئولان همراه ما باشد.
در اين مراسم پيام فروتن به عنوان طراح صحنه و سعيد ذهني به عنوان آهنگساز حضور نداشتند.

گفت وگو با «حسين سحرخيز» كارگردان نمايش «رابعه»
محتوا نبايد فداي فرم شود
000936.jpg
طيبه عليخانيان
عكس : مهران گل محمدي
رابعه بلخي، ملقب به «زين العرب» نخستين شاعره عارف فارسي گوي است. وي دختر كعب، امير بلخ و از اهالي قزدار، معاصر رودكي در دوران حكومت سامانيان بود. براساس منابع موجود، عطار نيشابوري شرح او را در ۴۲۸ بيت شعر در الهي نامه خود آورده است. روايت عطار به بخشي از زندگي رابعه بعد از دوران مرگ پدرش تا مرگ تراژيك خود رابعه مي پردازد. نمايش حاضر نوشته چيستا يثربي حاصل تلاش گروه تئاتر خورشيد است كه در تالار وحدت به كارگرداني حسين سحرخيز و با بازي مرجانه گلچين، صادق توكلي، احمد علامه دهر، علي گوهري و... بر صحنه بود.
با كارگردان نمايش گفت وگويي داشته ايم كه مي خوانيد.
* هدف شما در به صحنه آوردن يك متن عرفاني كه شخصيت زن محوريت آن را دارد چيست؟
- من وقتي در آلمان اقامت داشتم با داستان رابعه برحسب اتفاق آشنا شدم. داستان براي من شبيه رومئو و ژوليت بود. همان موقع تحقيقاتم را درباره رابعه شروع كردم اما وقتي به ايران آمدم از آقاي دكتر خوشنويسان خواستم كه در اين زمينه به من كمك كند. ايشان منابعي را در اختيارم گذاشتند. ابتدا مي خواستم داستان را با حركات موزون، موسيقي و نور كار كنم، اما نشد. تصميم گرفتم آن را به شكل نمايش دربياورم. با چند نويسنده صحبت كردم ولي با هم به توافق نرسيديم تا اينكه با خانم يثربي برخورد كردم و كار به همان شكلي كه من مي خواستم به انجام رسيد. وقتي نمايش رابعه در جشنواره به اجرا درآمد، با استقبال خوبي روبه رو شد و در نظرخواهي مردم بالاترين آراء را كسب كرد. ما انتظار داشتيم كه مسئولين مركز هنرهاي نمايشي براساس آراي هيأت داوران از چند نمايش حمايت كنند؛ اما مدير وقت مركز هنرهاي نمايشي متأسفانه توجهي به بيانيه نكرد و با ما قرارداد نبست.
* بيان بازيگران شما بيشتر شبيه فرياد است تا يك بيان نمايشي. مثل مرگ شاه و يا دايه كه بيان جوانش با اندام پير او در تضاد است.
- ببينيد تالار رودكي سالني براي تئاتر نيست و براي حركات موزون ساخته شده است. به همين دليل فاصله زيادي بين تماشاگر و بازيگر وجود دارد و اين مسأله باعث مي شود بازيگر انرژي و صداي بيشتري را داشته باشد تا آخرين تماشاگر داخل سالن صدايش را بشنود. وقتي چنين انرژي صرف مي شود بازيگر نمي تواند حس طبيعي خود را حفظ كند. اما در رابطه با شاه كه در حال مرگ است بايد بگويم ما كار كلاسيك انجام مي دهيم و مرگي كه در كار كلاسيك نشان داده مي شود مرگي طبيعي كه در زندگي روزمره شاهد آن هستيم، نيست. ما مرگ رئاليست نداشتيم. به همين دليل حس هايي كه شما از يك انسان روبه مرگ را توقع داريد مشاهده نمي كنيد. بلكه اين يك مرگ غيرمتعارف است.
* به عنوان كارگرداني كه شخصيت اصلي نمايش را بازي كرده ايد تا چه حد اصول كارگرداني را به اجرا گذاشتيد؟
- چون قبل از هر چيز بازيگر هستم، معتقدم در تئاتر و بخصوص در اين كار تمام عوامل دست به دست يكديگر داده اند تا نتيجه آن را كه بازيگري است روي صحنه مشاهده كنيم. يعني دكور، نور، موسيقي و حركات موزون عواملي هستند كه به كمك طلبيده مي شوند تا آن لحظه دراماتيك را روي صحنه خلق كنند. من مينياتوري با بازيگرانم كار مي كنم. شايد براي بعضي از بازيگران زياد خوشايند نباشد. لحظه حركت، نوع ايستادن، نوع حركت و فرم بدن را لحظه به لحظه با بازيگرانم كار مي كنم. چون در مجموع سعي كردم به يك فرم مينياتوري برسم. حال تا چه اندازه موفق بودم بايد تماشاگران نظر بدهند.
* شيوه كارگرداني شما رئاليستي است. اما در صحنه خواستگاران اين سبك ناگهان به سبك ديگري تغيير مي يابد.
- بله. اتفاقاً در صحنه خواستگاران فضا به هيچ وجه رئاليستي نيست. من سعي كردم در اين صحنه، نوع بازي و ديالوگ هايي كه به شعر تبديل شده است به سمت و سويي سوق پيدا كند كه خواستگاران از ديد رابعه شخصيت هاي كاريكاتوري باشند.
* جايگاه بكتاش با اين كه يك شخصيت سياسي است اصلاً تعريف نشده. مخاطب فقط او را عاشقي آواره و شيوا مي بيند.
- ما به وجه خزانه داري بكتاش كمتر پرداختيم. به عمد هم اين كار را كرديم. وجه مردمي بودن او بيشتر مد نظر بود تا خزانه داري اش. يكي از عواملي كه باعث جذب رابعه نسبت به بكتاش مي شود مردمي بودن اوست و ديگر اين كه او اشعار رابعه را با صدايي خوش بين مردم مي خواند و مي تواند عاملي براي گسترش اشعار رابعه در بين مردم باشد. نوع عشق رابعه به بكتاش صوري نيست. در صحنه باغ رابعه به بكتاش مي گويد: «عشق من آن طور نيست كه تو تصور مي كني. تو بهانه اي براي رسيدن من به آن عشق ازلي و ابدي هستي.» آن زمان خزانه دار درمي يابد با چه شخصيت بزرگي روبه رو شده و بيشتر شيفته او مي شود. در خود خزانه  دار نيز زمينه هاي عرفان وجود دارد. او با موسيقي، هنر و شعر در ارتباط است. رابعه شخصيت بزرگي است و قطعاً عشق او در سطح باقي نمي ماند. من حتي نمي خواستم كه بكتاش صورت زيبايي داشته باشد. سعي داشتم او صورتي معمولي داشته باشد. چون رابعه عاشق صورت نيست عاشق سيرت است.
* در كشمكش مثلث شكلي كه ميان بكتاش، رابعه و حارث صورت مي گيرد معلوم نيست كه در رأس آن كدام شخصيت قرار مي گيرد؟
- قصد، قهرمان پروري نبود. من از داستان رابعه دستمايه اي به دست آوردم براي مطرح كردن تقابل سه قدرت كه هميشه در تاريخ وجود داشته است. در نمايش رابعه سه قطب داريم. رابعه و بكتاش كه يكي به عنوان شاعر و ديگري به عنوان نوازنده در مقابل قدرتي مثل حارث كه اقتصادگراست، اين سه قطب، كنش و واكنش درام را ايجاد مي كند. هدف، مطرح كردن به شكلي انتزاعي و مجرد نبود. رابعه در كنش و واكنش با آنهاست كه هويت پيدا مي كند. صرفاً شاعره بودنش نمي تواند يك فاكتور مهم باشد.
* منظور شما اين است كه به بعد عرفاني رابعه بيشتر توجه كرده ايد؟
- مهم بعد عرفاني رابعه است. اما به دليل اين كه زمان نمايش در حدود ۲ ساعت و ۴۵ دقيقه شده بود و از آنجا كه اين زمان از حوصله تماشاگر امروز خارج است، بيشتر صحنه هاي مربوطه به بعد عرفاني بودن رابعه حذف شد و اين مسأله چنين تصوري را پيش آورده است.
* معمولاً شخصيت دايه در آثار دراماتيك به گونه اي تعريف مي شود كه رازدار رازهاي شاهزادگان است.اما دايه رابعه مدام اظهار بي اطلاعي مي كند.
- بالاخره رابعه در قسمتي از نمايش رازش را با او درميان مي گذارد. در شروع رابعه دچار به هم ريختگي شده و دايه نمي داند كه چه اتفاقي براي او افتاده است. بعداز درماندن طبيبان از درمان او، رابعه به تنها كسي كه رازش را مطرح مي كند دايه است. هميشه اين طور بوده است. دايه ها هميشه چنين نقشي را بازي مي كردند. او در ابتدا از عشق رابعه به بكتاش متعجب شده و اظهار مخالفت مي كند اما او رابعه را آنقدر دوست دارد كه مهم برايش آن چيزي است كه بانويش مي خواهد.
* چرا ميزانسن هاي ايستاي بازيگران بيشتر به صورت شكل هاي تيز و مثلثي يا هشتي است؟
- معمولاً اين طور نيست. در رابطه با صحنه هايي كه بازيگران زيادي روي صحنه هستند بايد فرمي انتخاب مي كرديم كه در عين حال كه شكيل باشد،  از ماسكه كردن شخصيت هاي اصلي نيز جلوگيري كند و تماشاگر بتواند از تمام زواياي سالن، نمايش را ببيند. در جايي كه عشق و لطافت است ما از حركت هاي ضربدري پرهيز كرديم و سعي كرديم از نظر مفهوم و معنا اين را در ميزانسن رعايت كنيم. حركت هاي هشتي زماني است كه ما حركت هاي موزون داريم و يا صحنه ايستادن درباريان و مردم است كه بايد به گونه اي بازيگران را بچينيم كه همه تماشاگران قادر به ديدن كار باشند.
* مبناي كار شما در رابعه بيشتر تأكيد بر فرم است يا محتواي اثر؟
- مسلم است كه محتوا هدف اصلي گروه است. فرم، موسيقي، دكور، نور و همه عوامل كمكي هستند. من معتقد نيستم كه محتوا بايد فداي فرم شود، بلكه اين فرم است كه بايد در خدمت محتوا قرار گيرد. ما هيچ حركت اضافه اي در نمايش نمي بينيم كه بي ارتباط با ساختار درام باشد. اولويت با محتواي درام است.
* نمايش رابعه يك داستان كهن و سنتي است. فضا و موقعيت آن مي طلبد كه رنگ هاي شاد استفاده شود ولي ما شاهد رنگ هايي هستيم كه كدر و تيره، سست و بي حال هستند.
- اتفاقاً من نظر ديگري دارم. در لباس سعي كرديم تنوع رنگ ايجاد كنيم. موقعي كه دربار را مي بينيد رنگ سبز، قرمز و زرد با زمينه سفيد دكور به چشم مي خورد.
* ولي رنگ هايي كه مي گوئيد خيلي كم استفاده مي شوند. لباس بازيگران زن و حتي مردها در سراسر نمايش رنگ خاكي و تيره است و به خصوص كه اجرا بيشتر در تاريكي و در شب مي گذرد.
- يكي دو صحنه بيشتر نيست كه در شب اتفاق مي افتد.
* پس چرا در بقيه مكان ها شب تداعي مي شود؟
- فضاي تيره اي كه در نورپردازي ايجاد كرديم حاكي از كليت فضايي است كه در جامعه حاكم است. به همين دليل نمي خواستم فضا خيلي روشن باشد و ما همه چيز را خوب ببينيم. مثل ديالوگ هايي كه رابعه بر سر قبر پدر مي گويد، ديالوگ هاي پرتنش و پر از غم و اندوه و ويراني است.
* در تئاتر معمولاً از موسيقي به ندرت استفاده مي شود ولي نمايش رابعه به صورتي است كه موسيقي متن دارد و به نوعي ضعف كار پشت آن پنهان شده است؟
- من موسيقي را به اين دليل نخواستم كه صرفاً يك موسيقي شنيده شود. موسيقي بايد در خدمت تئاتر قرار بگيرد. در بعضي از موارد آقاي ذهني موسيقي را مي ساختند و من مي ديدم با فضاي آن لحظه همخواني ندارد و آقاي ذهني آن را تغيير مي دادند و لحظاتي بوده كه ايشان معتقد بوده بايد موسيقي ساخته شود و من مي گفتم كه سكوت مي خواهم. خود سكوت يك موسيقي است.
به هر حال سعي كرديم موسيقي و حركت موزوني در صحنه نداشته باشيم كه در خدمت ساختار درام نمايش نباشد. همه چيز در خدمت تئاتر و آن اتفاق دراماتيكي است كه روي صحنه مي افتد.
* اگر حرف و سخني ديگر داريد بفرمائيد.
- اميدوارم با تغييراتي كه در مركز هنرهاي نمايشي ايجاد شد. ديگر براي هيچ گروهي اين اتفاق نيفتد كه مجبور باشد نمايش را با گيشه به روي صحنه ببرد. چون در اين صورت گروه را در مقابل شرايطي قرار خواهيم داد كه با اضطراب كار كند و نگران اين باشد كه آيا اين نمايش جوابگوي هزينه هاي او هست يا نه. اميدوارم مركز هنرهاي نمايشي و مديران جديد رابعه را تنها نگذارند و برخلاف مديريت سابق چتر حمايتي خود را بر سر نمايش رابعه باز كنند و نگذارند هفتاد و چند نفري كه با عشق و علاقه آمده اند و كار كرده اند با مشكلات اقتصادي روبرو شوند.

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
ايران
زندگي
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |