افسانه ازدواج اينگونه است: جايي خارج از فضاي مادي، روح كامل جفتي قرار گرفته است، روحي كه با روح شما سازگار است و پشت همه اينها حقيقتي به نام «ازدواج» نهفته است. همان طور كه همه زوج هاي جوان مي دانند بي شباهت به مثالي كه توماس اديسون درباره نوابغ گفته نمي باشد: «كه ۱ درصد آن ذاتي است و ۹۹ درصد بقيه آن سعي و تلاش». سخت ترين مرحله براي پايدار و سالم نگه داشتن ازدواج نظر جان گوتمي را به خود جلب مي كند. او روانشناس دانشگاه واشينگتن است و بيش از ۲ دهه است كه مشغول حل احساسات پيچيده حيرت انگيزي مي باشد كه دو انسان را براي يك سال، يك دهه و حتي اگر خوش شانس باشند يك عمر زندگي مشترك به هم نزديك مي كند.
گوتمي كه ۵۶ سال دارد بهترين شرايط را فراهم كرده است تا با سعي و تلاش بي وقفه به نتيجه اي دست يابد. در او روح يك دانشمند جاري است و احساسات يك مرد رويايي. او بازمانده يك طلاق است. در حال حاضر، با خانم روانشناسي به نام شوارتز گوتين ازدواج كرده است و از زندگيش فوق العاده راضي است. اين دو زوج با هم در كارگاه مركز تحقيقات مسايل زناشويي كار مي كنند. كار دلهره آور آنها اين است كه احساسات نامحسوس مثل لذت، تنفر و كشمكش ها را به صورت آمار و عدد درآورده اند. مبدأ اين تحقيق آزمايشگاه خانوادگي است. اين آزمايشگاه شامل مجموعه اي از اتاق هاي معمولي است كه مجهز به دوربين هاي ويديويي و مونيتورهاي متحرك مي باشد كه مي توانند احساسات و افكار صدها زن و مردي را بخوانند كه خودشان به طور داوطلبانه خواستار شركت در اين تحقيق شدند.
اين داوطلبان شرح كاملي از اسرار خصوصي زندگي زناشويي شان را براي اين محققين بازگو كرده اند. از داشتن روابط عاطفي گرفته تا انجام كارهاي جزيي مثل گذاشتن آشغال هاي بيرون از خانه. نتايج اين مطالعات اساس كتاب جديد گوتمن را تشكيل مي دهد كه شامل ۷ راهي است كه به ما كمك مي كند ازدواجي پايدار داشته باشيم. او همچنين اميدوار است كه كتابش يك نقشه علمي همراه با جاده هايي به سوي خوشبختي در اختيار زوجين قرار دهد.
در ميان نتايج غيرقابل انتظار، او به يافته هايي دست پيدا كرده است. ناراحتي مهم ترين عامل براي ويران كردن احساسات زندگي زناشويي نمي باشد ولي با اين حال بسياري از زوجين خوشبخت و موفق به خاطر آن با هم مشاجره مي كنند. اهداف بسياري از روش هاي درماني معروف اين است كه عصبانيت زوجين را كنترل كنند. اما گوتمن به اين نتيجه پي برد كه دشمن واقعي ،داشتن روحياتي مثل انتقاد، تنفر، حالت تدافعي به خود گرفتن و بي عاطفگي است. تحقيقات او نشان مي دهد كه بهترين راهي كه مي توان از دست اين دشمن رهايي پيدا كرد آن است كه زوجين از خيالات و نگراني هاي همسرانشان نقشه اي از عشق ايجاد كنند. همه زوج هاي خوشبخت از تمامي موانع موجود در مسير ازدواجشان عبور كنند. تحقيق گوتمن همچنين مخالف روابط مريخي- ونوسي زن و مرد است كه اعتقاد دارد زنان و مردان از دو دنياي متفاوت احساسي آمده اند. بر طبق مطالعات او، تفاوت هاي جنسيتي در به وجود آمدن مشكلات زناشويي تأثير زيادي دارد اما باعث بروز مشكل نمي شود.
|
|
درصد مساوي از زنان و مرداني كه از آنها مصاحبه به عمل آمده بود خاطرنشان كردند كه «اينكه همسران به طور مساوي همديگر را دوست مي دارند وسعي مي كنند هميشه دوست هم باشند مهم ترين عامل خوشبختي در روابط زناشويي شان به شمار مي رود گوتمن مي گويد كه مي تواند با احتمال بيشتر از ۹۰ درصد بدون اين كه مرتكب اشتباه شود پيش بيني كند كه كدام زوجين كارشان به دادگاه هاي طلاق ختم مي شود.
هفت سال اول زندگي به طور خاص مخاطره آميز و متزلزل است. زمان متوسط طلاق در اين گروه حدود سال پنجم رخ مي دهد. مرحله خطرساز بعدي حدود ۱۶ تا ۲۰ سال ازدواج پديدار مي شود كه ميزان متوسط طلاق در سال شانزدهم اتفاق مي افتد. او زندگي زوجي را شرح مي دهد كه اولين بار به عنوان «تازه عروس و داماد» با آنها ملاقات كرده بود. «حتي آن موقع هم هر مشكلي را كه مي خواستند با هم در ميان بگذارند با طعنه و كنايه يا انتقاد شروع مي كردند.» چيزي كه گوتمن از آن تحت عنوان «آغاز يك دعواي شديد» ياد مي كند. با وجود اين كه آنها ايمان كامل داشتند كه عاشق يكديگرند و نسبت به روابط شان متعهدند، گوتمن پيش بيني كرد كه آنها در يك دردسر بزرگ افتاده بودند. او مي گويد كه ۴ سال بعد از هم طلاق گرفتند. تعادل نامساوي اختيارات، همچنين، به طور فوق العاده اي در روابط زناشويي خطرناك است. گوتمن اين نكته را فهميد كه مردي كه وظايف و اختيارات خود را با همسرش تقسيم نمي كند احتمال اين كه زندگي اش در معرض نابودي قرار بگيرد خيلي زياد است.
چرا در تحقيقمان انگشت روي مردان گذاشته ايم؟ در پاسخ به اين سؤال، گوتمن با استناد به اطلاعات و تحقيقاتش مي گويد: «بسياري از زنان، حتي آنهايي كه ازدواجي موفق ندارند، بيشتر تمايل دارند تحت تأثير همسرانشان باشند.» او مي گويد: «اين مردان هستند كه بايد اصلاح شوند. تغييرات مي تواند ساده باشد مثل صرفنظر كردن از تماشاي بازي فوتبال هنگامي كه همسرمان نيازمند صحبت با ماست. «گوتمن در ادامه مي افزايد: «حركات سر و دست ثابت مي كند كه مرد با اين كار ارزش «با هم بودن» را بيشتر از «من» مي داند.
تحقيق گوتمن براساس كار بسياري از دانشمندان ديگري پايه ريزي شده است كه روي احساس در رفتار متقابل انسان تأكيد كرده اند. اساس مطالعات اوليه كه پيرامون روابط زناشويي بود همان حرف هايي بودند كه توسط زوجين در اول زندگي زده مي شد. اما اين نظرخواهي ها اغلب كامل نبودند. در دهه ۱۹۷۰، آزمايشگاه هاي روانشناسي متعددي دست به اين اقدام زدند تا با مشاهده مستقيم روابط زن و مرد بتوانند روابط آنها را مورد بررسي قرار دهند. لطف به يكديگر و داشتن احساسي خوب وسيله اي جديد براي روانشناسان بود. فيلم ويدئويي نيز ابزار ضبط بصري اي بود كه مي شد به واسطه تكرار مجدد آن جريانات احساسي بين زوجين را خيلي راحت تر مورد مطالعه قرار داد.
در سال ۱۹۷۸ محققاني به نام هاي پاول اكمان و والاس فزيزن يك سيستم رمز گذاري را براي صورت انسان اختراع كردند كه نهايتاً راه ديگري را براي ارزشيابي تبادلات فكري زن و مرد در اختيارشان قرار مي داد. اگر چه تأكيد مطالعات اوليه روي زوجيني بود كه دچار مشكل بودند با اين حال گوتمن فكر مي كرد كه مهم است زوجيني را مورد مطالعه قرار دهيم كه ازدواجي موفق داشته اند. او فكر مي كرد كه زوجين كارشناسان واقعي هستند. از دواطلباني كه در آزمايشگاه بودند مصاحبه هايي راجع به تاريخچه ازدواجشان به عمل آمد. سپس آن زوج ها روبه روي دوربين درباره موضوعاتي صحبت مي كردند كه باعث شده بود نزاعي بين آنها پيش آيد.
زوجي كه گوتمن در كتابش هم از آن ياد كرده است تيم و كارا نام دارند كه مدام سر اين مسايل با هم بحث مي كنند كه مثلاً چرا دوست تيم، بادي، اغلب شب ها را در منزل آنها به استراحت و خوشگذراني طي مي كند. محققان صحنه هاي اينچنيني را فيلمبرداري كرده و هر ثانيه از ارتباط آنان را مدنظر قرار مي دهند تا لحظات خوب و بد مربوط به الگوي آماري خود را محاسبه و به وجود آورند. اين الگوي آماري شامل سؤالاتي از اين قبيل است: «وقتي مرد مشغول صحبت كردن است چند دفعه همسرش به او چشم غره رفت؟ (كه اين خود نشانه تنفر است) يا اغلب چند بار مرد عصبي و بي قرار بوده است؟ (كه اين از علايم استرس و بي صبري است). تعداد دفعات بيانات مثبت و منفي به اضافه اطلاعات به دست آمده توسط دوربين هاي فيلمبرداري يك تصوير چند بعدي از روابط زن و مرد را در اختيار محققان قرار مي دهد. «تيم» و «كارا» نهايتاً به اين نتيجه رسيدند كه «بادي» مي تواند گهگاهي پيش آنها بماند به شرطي كه سنت نشود.
گوتمن و ساير محققان به كار خود به ديد يك بهداشت عمومي مي نگرند. حد متوسط زوج هايي كه در جستجوي كمكي هستند ۶ سال درگير مشكل بوده اند كه اين زمان خود به اندازه كافي طولاني است و موجب ايجاد لطمه هاي جديدتري به روابط زناشويي شان مي شود. گوتمن مي گويد كه اين تأخير، تأخير در حل مشكل، به همان اندازه خطرناك است كه به تعويق انداختن قسمت ماموگرافي براي بيماران مبتلا به سرطان سينه. بالاترين آمار طلاق در دنياي صنعتي امروز مربوط به ايالات متحده است.
مطالعات نشان داده است كه ارتباطي مستقيم بين ازدواج و رفاه و خوشگذراني وجود دارد. انسان هايي كه ازدواجي موفق دارند سالم ترند و حتي سيستم ايمني بدن آنها از آن دسته افرادي كه يا ازدواج ناموفق داشته اند و يا از يكديگر جدا شده اند بهتر كار مي كند. البته لازم به ذكر است كه فرزندان هم در اين ميان رنج مي برند. اگر والدينشان از هم جدا شوند، احتمال اينكه آنها دچار مشكلات روحي- رواني يا افت شديد تحصيلي شوند بسيار زياد است. اما لزوماً رفتن به مراكز مشاوره ازدواج كمكي نمي كند.
گوتمن مي گويد: «با درمان مشكلي حل نمي شود زيرا بر پايه دانش تجربي استواري بنا نشده است. بدين معنا كه علم به زوجين نمي گويد كه چه كنند تا روابطي مستحكم و شاداب داشته باشند.
نظرسنجي اي كه در سال ۱۹۵۵ انجام شد نشان داد كه بسياري از افراد ازدواج- درماني را پايان نيازهاي مختلف روان درماني قرار داده اند. روزنامه ها اينچنين مي نويسند كه قسمتي از مشكل در اينجاست كه «هركس از راه مي رسد خود را صاحب نظر و مشاور ازدواج مي داند.»
حتي درمانگرهايي كه داراي صلاحيت لازم مي باشند ممكن است از راههايي استفاده كنند كه هيچ پايه و اساس تحقيقاتي ندارد. مطالعات متعدد اخير نشان داده است كه روش هاي درماني رايج از مزاياي كمتري برخوردار است.
يك مثال: فرآيند اين كار «شنيدن فعال» نام دارد. اين روش را در اصل روان درماناني استفاده مي كردند كه بتوانند عيناً شكايات بيماران را خلاصه برداري كرده و به همان طريقي كه بيماران آن را احساس مي كنند ثابت كنند. «دارم گوش مي كنم كه پدرت هميشه خواهرت را بيشتر از تو دوست داشت و تو به خاطر اين تبعيض لطمه خوردي.»
گوتمن مي گويد: «در سال هاي اخير، اين تكنيك به طور غيرمؤثري به درمان روابط زناشويي كمك كرده است. حتي براي روان درمانان برجسته و زبده نيز مشكل به نظر مي رسيد كه در حين دعوا خود را كنار كشيده و بگويند: «خب، حالا مي فهمم كه تو فكر مي كني من يك آدم تنبل و چاقم كه خاصيتي هم نداره.»
گوتمن به اين نتيجه پي برد كه زوج هاي خوشبخت در طول بحث و مشاجره به گونه اي متفاوت با يكديگر برخورد مي كنند. آنان مرتباً سعي مي كنند براي جلوگيري از ايجاد نگرش منفي نسبت به هم اقداماتي انجام دهند تا بتوانند هنگام جر و بحث خود را كنترل كنند. گوتمن در كتابش به زوجي اشاره مي كند كه درباره اينكه چه ماشيني بخرند با هم بگومگو مي كردند. زن وانت كوچك را دوست مي داشت در حالي كه مرد جيپ را ترجيح مي داد. وسط اين داد و قال ناگهان زن دستش را روي كمرش مي گذارد و با زبان خود شكلك در مي آورد، درست مثل پسر ۴ ساله اش. يكدفعه آن دو با هم مي خندند و دعوا فيصله مي يابد. خانواده هاي موفق و خوشبخت اغلب كانوني ايجاد مي كنند كه گوتمن آن را «كانون استوار خانواده» مي نامد و اين به واسطه همكاري هر دو زوج با يكديگر و قدرداني از كارهاي هم مي باشد. آنها ياد مي گيرند كه با دو نوع مشكل روبرو شوند كه جزء لاينفك زندگي مشترك است:
۱) نزاع هاي قابل حل و ۲) مشكلاتي كه اگر به طور منطقي با آنها برخوردار نشود منجربه ايجاد اختلالات احساسي مي شود. گوتمن مي گويد ۶۹ درصد از كشمكش هاي روابط زناشويي مربوط به تقسيم بندي آخر مي باشد. زوجين موفق به گونه اي با اين مشكلات روبرو مي شوند كه بنيان ازدواجشان را هر روز بيشتر از روز قبل مستحكم تر مي كند. زوجي كه گوتمن روي آنان مطالعه مي كرد مدام راجع به نحوه خانه داري با هم مشاجره مي كردند. مرد از همسرش مي خواست كه پاكيزگي را رعايت كند و جداً نمي توانست اين مورد را ناديده بگيرد. بعد از ساليان سال، تصميم گرفتند تا با اخلاق ها و سلايق متفاوت يكديگر سازگاري پيدا كنند و مهمتر اينكه به اين مسئله پي بردند كه ارزش دلبستگي كه به همديگر دارند خيلي بيشتر از آن است كه به خاطر مسايلي بي اهميت آن را ناديده بگيرند.
همان طور كه روانشناسان اطلاعات زيادي راجع به ازدواج و پيوند زناشويي فرا مي گيرند، يكسري راههاي جديدي نيز براي درمان مشكلات بوجود آمده پيشنهاد مي كنند. فيليپ كوان و قارولن پاپ كوان، زن و شوهري كه مدت ۴۱ سال است ازدواج كرده اند و با هم در دانشگاه كاليفرنيا كار مي كنند،يكي از حساس ترين مراحل ازدواج خود را تجربه و بررسي مي كنند: «تولد اولين فرزند.»
محققان مي گويند دو سوم از زوج ها افت شديد احساسي و خوشنودي آني را با تولد اولين نوزاد در روابطشان تجربه كرده اند. پاپ كوان مي گويد: «اگر بخواهيم سعي كنيم آرزوهايي را كه دو نفر براي رسيدن و داشتن يك زندگي كامل در سر مي پرورانند از آنها بگيريم و در عوض آرزوي آن دو را به يكي تبديل كنيم كاري بس عبث انجام داده ايم.» زوج هاي خوشبخت آنهايي هستند كه همسرانشان را به ديد شريكي مي نگرند كه در كارهاي خانه و وظايف مراقبت از بچه به او كمك مي كنند. آقا و خانم كوان مي گويند: «يك راه براي كمك كردن به زوجين كه مي خواهند پا را فراتر گذاشته و مسئوليت بچه داري را هم به عهده بگيرند اين است كه جلسات گروهي منظمي را با ساير خانواده هاي جوان تشكيل دهند تا به واسطه آن نوعي حمايت بوجود آيد، حمايتي كه افراد اغلب عادت داشتند آن را در كانون خانواده و اجتماع جستجو كنند.»
دو محقق ديگر به نام هاي نيل جكسون، استاد دانشگاه واشنگتن و آندرو كريستين، مدرس دانشگاه UCLA، بعد از مطالعه رفتار متقابل زوجيني كه با هم درگيري داشتند راهي را ابداع كردند كه «اعتقاد درماني» نام دارد. هدف اين درمان اين است كه به مردم كمك كنند تا بتوانند با معيارهاي شخصيت تغييرناپذير همسرانشان يك عمر زندگي كنند. جكسون مي گويد: «لازم نيست انسانها فقط به خاطر نقاط اشتراكشان همديگر را دوست بدارند. بلكه مي توانند به خاطر چيزهايي كه باعث مي شود آنها مكمل يكديگر باشند به هم احترام بگذارند.» وقتي به دو نمونه آزمايشگاهي از تحقيقاتمان كه حاكي از رد نظريه رفتار درماني بود نظر مي افكنيم تنها نتيجه اي كه مكرراً به آن دست يافتيم اين بود كه زن و شوهر ها نمي توانستند تفاوت هاي خودشان را بپذيرند.
علي رغم تمام اين پيشرفت ها در درمان مشكلات موجود در روابط زناشويي، محققان هنوز بر اين باورند كه نمي توانند همه ازدواج ها را از خطر جدايي و طلاق نجات دهند و در واقع براي تعدادي از اين زوجين هم نبايد چنين كاري انجام داد. گوتمن مي گويد: «براي مثال سخت است كه رفتارهاي ناشي از خشونت هاي جسمي را تغيير دهيم و در مواردي هم هست كه تفاوت هاي زن و مرد آنقدر عميق و ريشه دار مي شود كه حتي بهترين درمان ها هم كارساز نخواهند بود. گوتمن مي گويد: «يك راه سريع براي اينكه بفهميم آيا زن يا مرد هنوز شانسي براي ادامه زندگي مشتركشان دارند يا خير اين است كه ببينيم چه چيز باعث آشنايي و ايجاد علاقه در اين دو شده است؟ يا به اصطلاح چه چيز در ابتدا آن دو را مجذوب هم كرده است؟ اگر زوجين بتوانند آن دقايق جادويي اوليه را به ياد آورند و در حالي كه مشغول تعريف كردن آن وقايع هستند لبخندي بر لبانشان نقش ببندد بايد گفت كه هنوز جاي اميدي باقي است.»
گوتمن خاطرنشان مي كند كه: «در اينجاست كه مي توانم بقاياي خاكستر آن عشق فراموش شده را دوباره از نو روشن و زنده كنيم و نهايتاً براي همه ما يك اميد سوسو مي زند.»
منبع:نيوزويك
ترجمه: نسرين رمضانعلي علي اكبر