پنجشنبه ۵ شهريور ۱۳۸۳
روانشناسي زوج هاي خوشبخت
افسانه ازدواج اينگونه است: جايي خارج از فضاي مادي، روح كامل جفتي قرار گرفته است، روحي كه با روح شما سازگار است و پشت همه اينها حقيقتي به نام «ازدواج» نهفته است. همان طور كه همه زوج هاي جوان مي دانند بي شباهت به مثالي كه توماس اديسون درباره نوابغ گفته نمي باشد: «كه ۱ درصد آن ذاتي است و ۹۹ درصد بقيه آن سعي و تلاش». سخت ترين مرحله براي پايدار و سالم نگه داشتن ازدواج نظر جان گوتمي را به خود جلب مي كند. او روانشناس دانشگاه واشينگتن است و بيش از ۲ دهه است كه مشغول حل احساسات پيچيده حيرت انگيزي مي باشد كه دو انسان را براي يك سال، يك دهه و حتي اگر خوش شانس باشند يك عمر زندگي مشترك به هم نزديك مي كند.
گوتمي كه ۵۶ سال دارد بهترين شرايط را فراهم كرده است تا با سعي و تلاش بي وقفه به نتيجه اي دست يابد. در او روح يك دانشمند جاري است و احساسات يك مرد رويايي. او بازمانده يك طلاق است. در حال حاضر، با خانم روانشناسي به نام شوارتز گوتين ازدواج كرده است و از زندگيش فوق العاده راضي است. اين دو زوج با هم در كارگاه مركز تحقيقات مسايل زناشويي كار مي كنند. كار دلهره آور آنها اين است كه احساسات نامحسوس مثل لذت، تنفر و كشمكش ها را به صورت آمار و عدد درآورده اند. مبدأ اين تحقيق آزمايشگاه خانوادگي است. اين آزمايشگاه شامل مجموعه اي از اتاق هاي معمولي  است كه مجهز به دوربين هاي ويديويي و مونيتورهاي متحرك مي باشد كه مي توانند احساسات و افكار صدها زن و مردي را بخوانند كه خودشان به طور داوطلبانه خواستار شركت در اين تحقيق شدند.
اين داوطلبان شرح كاملي از اسرار خصوصي زندگي زناشويي شان را براي اين محققين بازگو كرده اند. از داشتن روابط عاطفي گرفته تا انجام كارهاي جزيي مثل گذاشتن آشغال هاي بيرون از خانه. نتايج اين مطالعات اساس كتاب جديد گوتمن را تشكيل مي دهد كه شامل ۷ راهي است كه به ما كمك مي كند ازدواجي پايدار داشته باشيم. او همچنين اميدوار است كه كتابش يك نقشه علمي همراه با جاده هايي به سوي خوشبختي در اختيار زوجين قرار دهد.
در ميان نتايج غيرقابل انتظار، او به يافته هايي دست پيدا كرده است. ناراحتي مهم ترين عامل براي ويران كردن احساسات زندگي زناشويي نمي باشد ولي با اين حال بسياري از زوجين خوشبخت و موفق به خاطر آن با هم مشاجره مي كنند. اهداف بسياري از روش هاي درماني معروف اين است كه عصبانيت زوجين را كنترل كنند. اما گوتمن به اين نتيجه پي برد كه دشمن واقعي ،داشتن روحياتي مثل انتقاد، تنفر، حالت تدافعي به خود گرفتن و بي عاطفگي است. تحقيقات او نشان مي دهد كه بهترين راهي كه مي توان از دست اين دشمن رهايي پيدا كرد آن است كه زوجين از خيالات و نگراني هاي همسرانشان نقشه اي از عشق ايجاد كنند. همه زوج هاي خوشبخت از تمامي موانع موجود در مسير ازدواجشان عبور كنند. تحقيق گوتمن همچنين مخالف روابط مريخي- ونوسي زن و مرد است كه اعتقاد دارد زنان و مردان از دو دنياي متفاوت احساسي آمده اند. بر طبق مطالعات او، تفاوت هاي جنسيتي در به وجود آمدن مشكلات زناشويي تأثير زيادي دارد اما باعث بروز مشكل نمي شود.
002157.jpg

درصد مساوي از زنان و مرداني كه از آنها مصاحبه به عمل آمده بود خاطرنشان كردند كه «اينكه همسران به طور مساوي همديگر را دوست مي دارند وسعي مي كنند هميشه دوست هم باشند مهم ترين عامل خوشبختي در روابط زناشويي شان به شمار مي رود گوتمن مي گويد كه مي تواند با احتمال بيشتر از ۹۰ درصد بدون اين كه مرتكب اشتباه شود پيش بيني كند كه كدام زوجين كارشان به دادگاه هاي طلاق ختم مي شود.
هفت سال اول زندگي به طور خاص مخاطره آميز و متزلزل است. زمان متوسط طلاق در اين گروه حدود سال پنجم رخ مي دهد. مرحله خطرساز بعدي حدود ۱۶ تا ۲۰ سال ازدواج پديدار مي شود كه ميزان متوسط طلاق در سال شانزدهم اتفاق مي افتد. او زندگي زوجي را شرح مي دهد كه اولين بار به عنوان «تازه  عروس و داماد» با آنها ملاقات كرده بود. «حتي آن موقع هم هر مشكلي را كه مي خواستند با هم در ميان بگذارند با طعنه و كنايه يا انتقاد شروع مي كردند.» چيزي كه گوتمن از آن تحت عنوان «آغاز يك دعواي شديد» ياد مي كند. با وجود اين كه آنها ايمان كامل داشتند كه عاشق يكديگرند و نسبت به روابط شان متعهدند، گوتمن پيش بيني كرد كه آنها در يك دردسر بزرگ افتاده بودند. او مي گويد كه ۴ سال بعد از هم طلاق گرفتند. تعادل نامساوي اختيارات، همچنين، به طور فوق العاده اي در روابط زناشويي خطرناك است. گوتمن اين نكته را فهميد كه مردي كه وظايف و اختيارات خود را با همسرش تقسيم نمي كند احتمال اين كه زندگي اش در معرض نابودي قرار بگيرد خيلي زياد است.
چرا در تحقيقمان انگشت روي مردان گذاشته ايم؟ در پاسخ به اين سؤال، گوتمن با استناد به اطلاعات و تحقيقاتش مي گويد: «بسياري از زنان، حتي آنهايي كه ازدواجي موفق ندارند، بيشتر تمايل دارند تحت تأثير همسرانشان باشند.» او مي گويد: «اين مردان هستند كه بايد اصلاح شوند. تغييرات مي تواند ساده باشد مثل صرفنظر كردن از تماشاي بازي فوتبال هنگامي كه همسرمان نيازمند صحبت با ماست. «گوتمن در ادامه مي افزايد: «حركات سر و دست ثابت مي كند كه مرد با اين كار ارزش «با هم بودن» را بيشتر از «من» مي داند.
تحقيق گوتمن براساس كار بسياري از دانشمندان ديگري پايه ريزي شده است كه روي احساس در رفتار متقابل انسان تأكيد كرده اند. اساس مطالعات اوليه كه پيرامون روابط زناشويي بود همان حرف هايي بودند كه توسط زوجين در اول زندگي زده مي شد. اما اين نظرخواهي ها اغلب كامل نبودند. در دهه ۱۹۷۰، آزمايشگاه هاي روانشناسي متعددي دست به اين اقدام زدند تا با مشاهده مستقيم روابط زن و مرد بتوانند روابط آنها را مورد بررسي قرار دهند. لطف به يكديگر و داشتن احساسي خوب وسيله اي جديد براي روانشناسان بود. فيلم ويدئويي نيز ابزار ضبط بصري اي بود كه مي شد به واسطه تكرار مجدد آن جريانات احساسي بين زوجين را خيلي راحت تر مورد مطالعه قرار داد.
در سال ۱۹۷۸ محققاني به نام هاي پاول اكمان و والاس فزيزن يك سيستم رمز گذاري را براي صورت انسان اختراع كردند كه نهايتاً راه ديگري را براي ارزشيابي تبادلات فكري زن و مرد در اختيارشان قرار مي داد. اگر چه تأكيد مطالعات اوليه روي زوجيني بود كه دچار مشكل بودند با اين حال گوتمن فكر مي كرد كه مهم است زوجيني را مورد مطالعه قرار دهيم كه ازدواجي موفق داشته اند. او فكر مي كرد كه زوجين كارشناسان واقعي هستند. از دواطلباني كه در آزمايشگاه بودند مصاحبه هايي راجع به تاريخچه ازدواجشان به عمل آمد. سپس آن زوج ها روبه روي دوربين درباره موضوعاتي صحبت مي كردند كه باعث شده بود نزاعي بين آنها پيش آيد.
زوجي كه گوتمن در كتابش هم از آن ياد كرده است تيم و كارا نام دارند كه مدام سر اين مسايل با هم بحث مي كنند كه مثلاً چرا دوست تيم، بادي، اغلب شب ها را در منزل آنها به استراحت و خوشگذراني طي مي كند. محققان صحنه هاي اينچنيني را فيلمبرداري كرده و هر ثانيه از ارتباط آنان را مدنظر قرار مي دهند تا لحظات خوب و بد مربوط به الگوي آماري خود را محاسبه و به وجود آورند. اين الگوي آماري شامل سؤالاتي از اين قبيل است: «وقتي مرد مشغول صحبت كردن است چند دفعه همسرش به او چشم غره رفت؟ (كه اين خود نشانه تنفر است) يا اغلب چند بار مرد عصبي و بي قرار بوده است؟ (كه اين از علايم استرس و بي صبري است). تعداد دفعات بيانات مثبت و منفي به اضافه اطلاعات به دست آمده توسط دوربين هاي فيلمبرداري يك تصوير چند بعدي از روابط زن و مرد را در اختيار محققان قرار مي دهد. «تيم» و «كارا» نهايتاً به اين نتيجه رسيدند كه «بادي» مي تواند گهگاهي پيش آنها بماند به شرطي كه سنت نشود.
گوتمن و ساير محققان به كار خود به ديد يك بهداشت عمومي مي نگرند. حد متوسط زوج هايي كه در جستجوي كمكي هستند ۶ سال درگير مشكل بوده اند كه اين زمان خود به اندازه كافي طولاني است و موجب ايجاد لطمه هاي جديدتري به روابط زناشويي شان مي شود. گوتمن مي گويد كه اين تأخير، تأخير در حل مشكل، به همان اندازه خطرناك است كه به تعويق انداختن قسمت ماموگرافي براي بيماران مبتلا به سرطان سينه. بالاترين آمار طلاق در دنياي صنعتي امروز مربوط به ايالات متحده است.
مطالعات نشان داده است كه ارتباطي مستقيم بين ازدواج و رفاه و خوشگذراني وجود دارد. انسان هايي كه ازدواجي موفق دارند سالم ترند و حتي سيستم ايمني بدن آنها از آن دسته افرادي كه يا ازدواج ناموفق داشته اند و يا از يكديگر جدا شده اند بهتر كار مي كند. البته لازم به ذكر است كه فرزندان هم در اين ميان رنج مي برند. اگر والدينشان از هم جدا شوند، احتمال اينكه آنها دچار مشكلات روحي- رواني يا افت شديد تحصيلي شوند بسيار زياد است. اما لزوماً رفتن به مراكز مشاوره ازدواج كمكي نمي كند.
گوتمن مي گويد: «با درمان مشكلي حل نمي شود زيرا بر پايه دانش تجربي استواري بنا نشده است. بدين معنا كه علم به زوجين نمي گويد كه چه كنند تا روابطي مستحكم و شاداب داشته باشند.
نظرسنجي اي كه در سال ۱۹۵۵ انجام شد نشان داد كه بسياري از افراد ازدواج- درماني را پايان نيازهاي مختلف روان درماني قرار داده اند. روزنامه ها اينچنين مي نويسند كه قسمتي از مشكل در اينجاست كه «هركس از راه مي رسد خود را صاحب نظر و مشاور ازدواج مي داند.»
حتي درمانگرهايي كه داراي صلاحيت لازم مي باشند ممكن است از راههايي استفاده كنند كه هيچ پايه و اساس تحقيقاتي ندارد. مطالعات متعدد اخير نشان داده است كه روش هاي درماني رايج از مزاياي كمتري برخوردار است.
يك مثال: فرآيند اين كار «شنيدن فعال» نام دارد. اين روش را در اصل روان درماناني استفاده مي كردند كه بتوانند عيناً شكايات بيماران را خلاصه برداري كرده و به همان طريقي كه بيماران آن را احساس مي كنند ثابت كنند. «دارم گوش مي كنم كه پدرت هميشه خواهرت را بيشتر از تو دوست داشت و تو به خاطر اين تبعيض لطمه خوردي.»
گوتمن مي گويد: «در سال هاي اخير، اين تكنيك به طور غيرمؤثري به درمان روابط زناشويي كمك كرده است. حتي براي روان درمانان برجسته و زبده نيز مشكل به نظر مي رسيد كه در حين دعوا خود را كنار كشيده و بگويند: «خب، حالا مي فهمم كه تو فكر مي كني من يك آدم تنبل و چاقم كه خاصيتي هم نداره.»
گوتمن به اين نتيجه پي برد كه زوج هاي خوشبخت در طول بحث و مشاجره به گونه اي متفاوت با يكديگر برخورد مي كنند. آنان مرتباً سعي مي كنند براي جلوگيري از ايجاد نگرش منفي نسبت به هم اقداماتي انجام دهند تا بتوانند هنگام جر و بحث خود را كنترل كنند. گوتمن در كتابش به زوجي اشاره مي كند كه درباره اينكه چه ماشيني بخرند با هم بگومگو مي كردند. زن وانت كوچك را دوست مي داشت در حالي كه مرد جيپ را ترجيح مي داد. وسط اين داد و قال ناگهان زن دستش را روي كمرش مي گذارد و با زبان خود شكلك در مي آورد، درست مثل پسر ۴ ساله اش. يكدفعه آن دو با هم مي خندند و دعوا فيصله مي يابد. خانواده هاي موفق و خوشبخت اغلب كانوني ايجاد مي كنند كه گوتمن آن را «كانون استوار خانواده» مي نامد و اين به واسطه همكاري هر دو زوج با يكديگر و قدرداني از كارهاي هم مي باشد. آنها ياد مي گيرند كه با دو نوع مشكل روبرو شوند كه جزء لاينفك زندگي مشترك است:
۱) نزاع هاي قابل حل و ۲) مشكلاتي كه اگر به طور منطقي با آنها برخوردار نشود منجربه ايجاد اختلالات احساسي مي شود. گوتمن مي گويد ۶۹ درصد از كشمكش هاي روابط زناشويي مربوط به تقسيم بندي آخر مي باشد. زوجين موفق به گونه اي با اين مشكلات روبرو مي شوند كه بنيان ازدواجشان را هر روز بيشتر از روز قبل مستحكم تر مي كند. زوجي كه گوتمن روي آنان مطالعه مي كرد مدام راجع به نحوه خانه داري با هم مشاجره مي كردند. مرد از همسرش مي خواست كه پاكيزگي را رعايت كند و جداً نمي توانست اين مورد را ناديده بگيرد. بعد از ساليان سال، تصميم گرفتند تا با اخلاق ها و سلايق متفاوت يكديگر سازگاري پيدا كنند و مهمتر اينكه به اين مسئله پي بردند كه ارزش دلبستگي كه به همديگر دارند خيلي بيشتر از آن است كه به خاطر مسايلي بي اهميت آن را ناديده بگيرند.
همان طور كه روانشناسان اطلاعات زيادي راجع به ازدواج و پيوند زناشويي فرا مي گيرند، يكسري راههاي جديدي نيز براي درمان مشكلات بوجود آمده پيشنهاد مي كنند. فيليپ كوان و قارولن پاپ كوان، زن و شوهري كه مدت ۴۱ سال است ازدواج كرده اند و با هم در دانشگاه كاليفرنيا كار مي كنند،يكي از حساس ترين مراحل ازدواج خود را تجربه و بررسي مي كنند: «تولد اولين فرزند.»
محققان مي گويند دو سوم از زوج ها افت شديد احساسي و خوشنودي آني را با تولد اولين نوزاد در روابطشان تجربه كرده اند. پاپ كوان مي گويد: «اگر بخواهيم سعي كنيم آرزوهايي را كه دو نفر براي رسيدن و داشتن يك زندگي كامل در سر مي پرورانند از آنها بگيريم و در عوض آرزوي آن دو را به يكي تبديل كنيم كاري بس عبث انجام داده ايم.» زوج هاي خوشبخت آنهايي هستند كه همسرانشان را به ديد شريكي مي نگرند كه در كارهاي خانه و وظايف مراقبت از بچه به او كمك مي كنند. آقا و خانم كوان مي گويند: «يك راه براي كمك كردن به زوجين كه مي خواهند پا را فراتر گذاشته و مسئوليت بچه داري را هم به عهده بگيرند اين است كه جلسات گروهي منظمي را با ساير خانواده هاي جوان تشكيل دهند تا به واسطه آن نوعي حمايت بوجود آيد، حمايتي كه افراد اغلب عادت داشتند آن را در كانون خانواده و اجتماع جستجو كنند.»
دو محقق ديگر به نام هاي نيل جكسون، استاد دانشگاه واشنگتن و آندرو كريستين، مدرس دانشگاه UCLA، بعد از مطالعه رفتار متقابل زوجيني كه با هم درگيري داشتند راهي را ابداع كردند كه «اعتقاد درماني» نام دارد. هدف اين درمان اين است كه به مردم كمك كنند تا بتوانند با معيارهاي شخصيت تغييرناپذير همسرانشان يك عمر زندگي كنند. جكسون مي گويد: «لازم نيست انسانها فقط به خاطر نقاط اشتراكشان همديگر را دوست بدارند. بلكه مي توانند به خاطر چيزهايي كه باعث مي شود آنها مكمل يكديگر باشند به هم احترام بگذارند.» وقتي به دو نمونه آزمايشگاهي از تحقيقاتمان كه حاكي از رد نظريه رفتار درماني بود نظر مي افكنيم تنها نتيجه اي كه مكرراً به آن دست يافتيم اين بود كه زن و شوهر ها نمي توانستند تفاوت هاي خودشان را بپذيرند.
علي رغم تمام اين پيشرفت ها در درمان مشكلات موجود در روابط زناشويي، محققان هنوز بر اين باورند كه نمي توانند همه ازدواج ها را از خطر جدايي و طلاق نجات دهند و در واقع براي تعدادي از اين زوجين هم نبايد چنين كاري انجام داد. گوتمن مي گويد: «براي مثال سخت است كه رفتارهاي ناشي از خشونت هاي جسمي را تغيير دهيم و در مواردي هم هست كه تفاوت هاي زن و مرد آنقدر عميق و ريشه دار مي شود كه حتي بهترين درمان ها هم كارساز نخواهند بود. گوتمن مي گويد: «يك راه سريع براي اينكه بفهميم آيا زن يا مرد هنوز شانسي براي ادامه زندگي مشتركشان دارند يا خير اين است كه ببينيم چه چيز باعث آشنايي و ايجاد علاقه در اين دو شده است؟ يا به اصطلاح چه چيز در ابتدا آن دو را مجذوب هم كرده است؟ اگر زوجين بتوانند آن دقايق جادويي اوليه را به ياد آورند و در حالي كه مشغول تعريف كردن آن وقايع هستند لبخندي بر لبانشان نقش ببندد بايد گفت كه هنوز جاي اميدي باقي است.»
گوتمن خاطرنشان مي كند كه: «در اينجاست كه مي توانم بقاياي خاكستر آن عشق فراموش شده را دوباره از نو روشن و زنده كنيم و نهايتاً براي همه ما يك اميد سوسو مي زند.»
منبع:نيوزويك
ترجمه: نسرين رمضانعلي علي اكبر

عصبانيت و راه حل آن
002160.jpg
جنون شكل پيشرفته عصبانيت است، هراس بي جهت درست مانند ترس مي باشد، يك حالتي كه در آن ما حتي فاقد كنترل رفتار و دنياي اطرافمان هستيم. تنفر يك حالت شرطي بسيار بدي از يك فرد است كه در فكر ما به وجود مي آيد ، از تماس با او اجتناب مي كنيم و ممكن است بدترين چيز را براي او آرزو كنيم، شايد حتي اميدوار باشيم كه او يك مصيبت را تجربه كند. هر سه هيجاني كه در اينجا نام برده شد، هر كدام به شكلي است كه در اينجا ما آنها را به طور ساده عصبانيت خواهيم ناميد. هيجانات ثانويه اي در حواس ما وجود دارند كه از هيجانات ديگر ناشي مي شوند، از قبيل: آسيب ديدن، ترس، گناه، ظلم، يأس و غيره. به طور كلي ما توسط دو باور كنترل مي شويم:
۱- ما باور داريم كه بايد بعضي چيزهايي را داشته باشيم كه ديگران مانع از اين شدند كه ما آنها را داشته باشيم. اين موارد مي تواند بعضي چيزهايي مانند: خواب، غذا، پناهگاه، آسودگي فكر، همسر يا اشخاص ديگري كه ما به آنها وابسته هستيم باشد.
۲- ما باور داريم شخصي كه ما درباره او احساس عصبانيت داريم مسئول است، براي اين كه ما اين گونه درك مي  كنيم. ما باور داريم كه اگر آن فرد نبود، ما بدبخت نبوديم، آن مرد يا زن مسئول درد و بدبختي ما است. عصبانيت همچنين مي تواند شروعي باشد كه دلالت دارد بر تغيير اساسي در يك فرد يا حتي در تمامي يك جامعه. عصبانيت مي تواند منبعي از انرژي باشد كه صرف تبديل شدن به سوي اتفاقات غيرعادلانه و منفي اطراف ما مي شود. با فهميدن، شناختن، بيان كردن و شرح دادن بسياري از نيازهاي ابتدايي مان قبل از عصبانيت، مي توانيم قدرت و عزت نفس خودمان را دوباره بدست آوريم. نياز ما با عصبانيتمان نسبت به ديگران برآورده نمي شود. ما مي توانيم ياد بگيريم كه اين انرژي را به طرق غيرخشن اظهار كنيم. تكنيك هاي گوناگوني براي تخليه هيجاني اين انرژي وجود دارد، كه به هيچ وجه به طرف ديگران صورت نمي گيرد. همچنين مواردي وجود دارد كه ما به منظور گرفتن نتيجه به عنوان اين كه مسئول هستيم ممكن است نياز به اظهار عصبانيت داشته باشيم. مي توانيم اين كار را بدون اين كه ديگران را فريب دهيم يا به آنها آسيب برسانيم انجام دهيم. تنفر از ديگران براساس ضعف و تا حدودي جبران قابليت ها مي باشد. يك شخص قوي بندرت متنفر مي شود. بنابراين ما مايل به فرونشاندن عصبانيت خودمان نيستيم، اما نسبتاً آن را تشخيص مي دهيم، بيان مي كنيم، راههاي غيرمضر آن را شرح مي دهيم، مي فهميم و آن انرژي را در جهت مثبت به سوي قدرتمند شدن خودمان و تغيير اجتماعي متمركز مي كنيم. فهرست كوتاهي از بعضي از علت هاي مشترك در اينجا وجود دارد كه ممكن است در ما احساس عصبانيت نسبت به شخص ديگري را به وجود آورد: (شما ممكن است بخواهيد ديگران را از چيزهايي كه منجر به تشويش شما مي شوند منع كنيد).
۱- وقتي ديگران كاري را انجام مي دهند كه موافق نظر ما نيست.
۲- وقتي ديگران ما را درك نمي كنند.
۳- وقتي ديگران مانع از ارضاي نيازهاي ما مي شوند.(يك نياز مي تواند روانشناختي باشد، از قبيل نياز براي مورد قبول ديگران قرار گرفتن، مورد احترام ديگران بودن يا داشتن عزت نفس)
۴-وقتي ديگران به ما احترام نمي گذارند.
۵- وقتي ديگران فكر مي كنند كه برتر از ما هستند.
۶- وقتي ديگران سعي در كنترل يا فرونشاندن ما دارند.
۷- وقتي ديگران ما را مورد انتقاد قرار مي دهند.
۸- وقتي ديگران به ما دروغ مي گويند يا درباره زندگي خصوصي ما صحبت مي كنند.
۹- زماني كه ديگران ما را اذيت مي كنند يا شخصي بر روي كارهاي ما دقيق مي شود.
۱۰- وقتي ديگران مقاصد شر يا انگيزه هاي پنهاني دارند.
۱۱- وقتي ديگران منفي نگر هستند، شكايت مي كنند، ناله مي كنند، انتقاد مي  نمايند.
۱۲- زماني كه بعضي افراد فكر مي كنند بيشتر از همه مي دانند.
۱۳- وقتي بدون اين كه بپرسيم به ما اطلاعات مي دهند.
۱۴- وقتي افراد نقش قرباني يا بدبخت را بازي مي كنند و مي خواهند به آنها توجه شود.
۱۵- زماني كه ديگران براي مراقبت از خودشان پرستار نمي گيرند يا محموله و بار خودشان را حمل نمي كنند.
۱۶- وقتي افراد زياد اشتباه مي كنند.
۱۷- زماني كه افراد به قولشان يا قرار ملاقات توجه نمي  كنند.
۱۸- وقتي ديگران ضعيف و وابسته  هستند.
۱۹- هر وقت سايرين به صورت خودپسندانه و طرق خودخواهانه عمل مي نمايند،  نسبت به نيازهاي ما بي اعتنايي مي كنند.
۲۰- هنگامي كه ديگران از ما يا سايرين استفاده مي كنند.
۲۱- وقتي ديگران سرد و غيرحساس هستند.
۲۲- زماني كه افراد نسبت به دنياي اطرافشان يا تعهدات خود احساس مسئوليت نمي كنند.
۲۳- وقتي ديگران تنبلي مي كنند.
۲۴- زماني كه نيازهاي ما را ناديده مي گيرند.
۲۵- وقتي ديگران ما را ناديده مي گيرند و ساير دلايل ديگر.
جالب توجه خواهد بود كه در برابر رفتار كردن طبق اين موارد از اول تا آخر در اين فهرست كلمه «من» را جايگزين كلمه «ديگران» نماييم. وقتي ما از دست خودمان عصباني هستيم براي خاتمه دادن به آن تغييرات مشابه را در عباراتمان ايجاد كنيم. اين تجربه ممكن است فاش كند كه بعضي از احساس عصبانيتي را كه ما نسبت به ديگران داريم واقعاً  يك فرافكني از احساس عصبانيت نسبت به خودمان است. اگر ما بتوانيم در آن موقعيت ها خودمان را درك كنيم و بپذيريم، ممكن است ديگران را هم درك كنيم و بپذيريم. اعمال مثبتي را كه پيش از عصبانيت يا تنفر مي توانيم انجام دهيم عبارتند از:
۱- آيا ما مي توانيم شخص ديگري بشويم؟ ويژگي هاي منفي و ضعف ها را بشناسيم. همه ما عيوبي داريم و لحظاتي وجود دارد كه ما از آنها آگاه نيستيم، به ديگران احترام نمي گذاريم و آنها را دوست نداريم.
۲- اگر ما اعتقاد داشته باشيم كه اتفاقات بيهوده تصادفي مي باشند و اين كه آنچه را در هر لحظه  براي جريان ترقي مان نياز داريم به درستي در زندگي معين كنيم، قادر خواهيم بود مسئوليت آنچه را كه اتفاق مي افتد برعهده بگيريم و ديگران را مقصر ندانيم.
۳- ما نياز به درك اين مطلب داريم كه تنها خالق حقيقت خودمان مي باشيم و اين كه مجذوب زندگي هستيم و ديگران با آنچه كه ما در درون خودمان احساس و فكر مي كنيم و با آنچه كه ما ياد مي گيريم هيچ مشابهتي ندارند.
۴- ما مي توانيم انرژي خود را به سوي تغيير دادن يا خنثي كردن آنچه كه ما را عصباني مي سازد هدايت كنيم.
۵- ما مي توانيم ويژگي منفي و ضعف هايمان را بشناسيم و بفهميم و بنابراين براي درك ديگران ترقي كنيم.
۶- ما مي توانيم بخشودگي را ياد بگيريم و ديگران و خودمان را به صورتي كه هستيم دوست داشته باشيم.
مترجم: مصطفي شبيري

زندگي
حركت با سرعت زندگي!
امروزه در رفتار بسياري از مردم نوعي شتابزدگي دائمي به چشم مي خورد. كافي است تنها نيم ساعت، بله فقط نيم ساعت وقت خالي پيدا كنيم و بي درنگ يك برنامه ديگر به ليست فشرده، برنامه هاي خود بيفزاييم. متأسفانه امروزه بسياري از ما به  جاي آنكه خوب زندگي كنيم سريع زندگي مي كنيم. اين دو مفهوم تفاوت هاي بسياري با هم دارند. به جاي آنكه كارها را با عجله انجام دهيد و هيچ لذتي از زندگي نبريد، مي توانيد مخالف آن عمل كرده و سعي كنيد سرعت زندگي خود را كاهش دهيد.
در اين نوشتار ۷ راهكار ارائه شده كه به شما كمك مي كند با سرعتي حركت كنيد كه آرامش بيشتري داشته و از زندگي خود لذت ببريد.
۱- از شتابزدگي بپرهيزيد. مهم نيست چه كاري انجام مي دهيد و مشغله شما چيست. زمان با سرعتي يكنواخت حركت مي كند. ثانيه به ثانيه، دقيقه به دقيقه و روز به روز و شما نمي  توانيد آن را متوقف سازيد. پس اين گذر دائمي زمان را پذيرفته و سعي كنيد گام هاي خود را با آن هماهنگ كنيد.
۲- به اطرافيان خود يادآوري كنيد كه به هيچ وجه قصد نداريد شتابزده عمل نمائيد. اين اقدام بسيار مهم و باارزش است. پس گام محكمي برداشته و به ديگران اجازه ندهيد شما را وادار به شتابزدگي نمائيد.
۳- حجم كار خود را كاهش دهيد. كاملاً طبيعي است كه با وجود يك برنامه كاري فشرده ناگزيريد شتابزده عمل كنيد. بنابراين اگر قصد داريد با آرامش بيشتري حركت كنيد بايد در برنامه هاي خود تجديد نظر كرده و از حجم آن بكاهيد. بله، گاهي اوقات لازم است به كساني كه شما را به همكاري دعوت مي كنند يا از شما طلب ياري دارند پاسخ منفي دهيد و بدين ترتيب فراغت بيشتري براي خود فراهم سازيد.
002163.jpg

۴- روزهايي را در برنامه كاري خود بگنجانيد و در آن روزها هيچ كاري انجام ندهيد. به جاي عمل كردن به توصيه شماره ۳، مي توانيد گامي فراتر نهيد و كار را كمتر و كمتر كرده و در نهايت يك روز هيچ كاري انجام ندهيد و به اين ترتيب در چنين روزهايي به علت نداشتن برنامه از پيش تعيين شده، انجام هر كاري بهترين گزينه ممكن خواهد بود.
۵- كارهاي خود را يكي پس از ديگري انجام دهيد. اگر نمي توانيد مقدار كار روزانه خود را كاهش دهيد (يا اينكه كاري انجام ندهيد) سرعت خود را با اعمال اين قانون ساده كم كنيد:
«انجام تنها يك كار در هر مقطع زماني»
در اين حالت شما تمركز بيشتري روي آن موضوع داشته و مسلماً آن كار زودتر به پايان خواهد رسيد.
۶- كارها را در موعد مقرر خود انجام دهيد. نيازي نيست همه كارها در يك روز انجام پذيرد. انجام كارها در موقع مناسب يكي از بهترين راهكارهاي ممكن جهت جلوگيري از شتابزدگي و فشردگي برنامه هاي روزانه شماست. به عنوان مثال: قبض  هاي آب و برق و تلفن را به محض دريافت پرداخت كنيد تا به گرفتاري هاي روزهاي آخر مهلت پرداخت آن دچار نشويد، چرا كه ممكن است در آن روزها حجم كار بيشتري داشته باشيد.
۷- ساعاتي را نيز براي كمك به ديگران اختصاص دهيد كه اين اقدام شما موجب مي شود تا به ارزش واقعي زمان پي ببريد.
ترجمه: علي قادري
منبعwww.coavhjim.com :

آزمون
همسر خود را بشناسيد
در اين تست همسر شناسي شركت كنيد تا توانايي خود را براي شناخت روابط زناشويي تان محك بزنيد.
۱) من مي توانم اسم بهترين دوست همسرم را بگويم.
صحيح .... غلط ....
۲) مي توانم بگويم اخيراً همسرم با چه فشارهاي رواني روبه رو است.
صحيح .... غلط ....
۳) اسم چند نفر از افرادي را مي دانم كه اخيراً موجب ناراحتي همسرم شده اند.
صحيح .... غلط ....
۴) مي توانم بعضي از روياهاي همسرم را به شما بگويم.
صحيح .... غلط ....
۵) مي توانم فلسفه اوليه همسرم در زندگي را برايتان شرح دهم.
صحيح .... غلط ....
۶) خويشاونداني را مي توانم نام ببرم كه همسرم زياد مايل نيست آنها را ببيند.
صحيح .... غلط ....
۷) احساس مي كنم همسرم به خوبي مرا مي شناسد.
صحيح .... غلط ....
۸) وقتي از هم جدا هستيم اغلب احساس مي كنم دلم برايش خيلي تنگ شده است.
صحيح .... غلط ....
۹) اغلب او را با تمام احساس صدا مي زنم.
صحيح .... غلط ....
۱۰) همسرم واقعاً به من احترام مي گذارد.
صحيح .... غلط ....
۱۱) در روابطمان گاهي اوقات جنگ است و گاهي صلح.
صحيح .... غلط ....
۱۲) احساسات هنوز بخشي از روابط زناشويي مان است.
صحيح .... غلط ....
۱۳) همسرم از كارهايي كه من براي مستحكم نگه داشتن روابطمان انجام مي دهم سپاسگزاري مي كند.
صحيح .... غلط ....
002166.jpg

۱۴) همسرم در كل شخصيت مرا دوست دارد.
صحيح .... غلط ....
۱۵) زندگي زناشويي ما نسبتاً رضايت بخش است.
صحيح .... غلط ....
۱۶) در پايان روز، همسرم از اينكه مرا مي بيند خوشحال است.
صحيح .... غلط ....
۱۷) همسرم يكي از بهترين دوستان من است.
صحيح .... غلط ....
۱۸) ما از صحبت كردن با يكديگر بسيار لذت مي بريم.
صحيح .... غلط ....
۱۹) بين من و همسرم تبادل فكري زيادي حاكم است.
صحيح .... غلط ....
۲۰) همسرم با احترام و دقت به حرفهايم گوش مي دهد، حتي اگر با نظراتم مخالف باشد.
صحيح .... غلط ....
۲۱) همسرم معمولاً كمك بزرگي براي برطرف كردن مشكلات در زندگي مان است.
صحيح .... غلط ....
۲۲) ما اهداف و ارزشهاي نسبتاً نزديكي داريم.
صحيح .... غلط ....
نمره: به ازاي هر جواب صحيح يك امتياز به خود بدهيد. كساني كه بالاي ۱۲ امتياز بياورند در روابط زناشويي بسيار قوي هستند. به شما تبريك مي گوئيم! كساني كه زير ۱۲ امتياز بياورند روابط شان نيازمند كمي بهبود است. اگر بتوانيد روي مسائل اساسي مثل بسط دادن روابط كلامي تان كار كنيد احتمالاً از داشتن زندگي سرشار از خوشبختي و كاميابي لذت مي بريد.
***
«كتاب عشق»: گوتمن كه نويسنده و روانشناسي است در آزمايشگاه عشق (Love lab) مشغول مطالعه روي زوجين مي باشد. او با استفاده از اطلاعات و يافته  هايش مي گويد كه مي تواند بدون ذره اي اشتباه تا ۹۰% پيش بيني كند كه كدام ازدواج پايدار خواهد ماند و كدام ناپايدار.

خانواده
انديشه
سياست
علم
فرهنگ
كتاب
ورزش
هنر
|  انديشه  |  خانواده  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  كتاب  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |