از دشوارترين موضوعات تخصصي هنر تشخيص آثار هنري و تعيين صحت امضاي(رقم) آنها است. منظور اين است كه بفهميم يك اثر هنري توسط چه كسي اجرا شده است و از آن دشوارتر تشخيص صحت آثاري است كه رقم دارند اما امضا و رقم آنها مشكوك است. در واقع آنچه اظهار نظر در مورد آثار هنري را دشوار مي كند سه مورد مهم است. اول آثاري هستند كه رقم ندارند و بايد تعيين كنيم صاحب اثر كيست.
دوم تعيين درستي و نادرستي آثاري كه رقم دارند يعني چگونه مي توان فهميد كه رقم يك اثر صحيح است و يا جعلي و حتي المقدور تعيين نويسنده اثر و دست آخر اين كه بدانيم هنرمند، اثر خود را در چه دوره از عمر هنري خود به اجرا در آورده است.
در موارد مختلفي هنرمندان تمايلي به امضاي اثر خود نشان نمي دادند. يا آن اثر را در آن لحظه دلخواه خود نمي دانستند و يا آثار و شيوه هنرمند آنچنان جا افتاده بوده است و شناخته شده كه خود اثر شيوه آنان محسوب مي شده و گوياي نام او و يا از سر تواضع و فروتني كارها و آثار را بدون رقم مي گذاشتند.
اما در مورد ديگر چنان كه مرسوم است هنرمندان از آثار اساتيد پيش از خود مشق مي كنند و در اين مشق ها رقم آنان را نيز نقل مي كنند. اين گونه آثار با گذشت و مرور زمان ايجاد شبهه مي كند. در پاره اي موارد اين مشق ها و نقل ها آنچنان به اصل خود نزديك و با آن يكي است كه تشخيص را دشوار مي كند. از طرفي گاه بعضي از هنرمندان چيره دست براي به نمايش گذاردن اشراف خود به همه شيوه ها و نماياندن قدرت قلم و پختگي آن اين چنين اقدامي مي كنند و دست آخر هستند كساني كه براي سودجويي اين گونه آثار هنري مخدوش مي نمايند و دست آخر اين كه در دوران فعاليت هنرمندي اوج و حضيض و فراز و فرودهايي وجود دارد كه آثار هنرمندان را دستخوش تلاطم خود مي كند. لذا اگر بيشتر از تاريخچه زندگي و حيات هنري هنرمند وقوف داشته باشيم بيشتر مي توانيم به آثار او بخصوص آنها كه در دوره كمال اجرا شده است اشراف پيدا كنيم.
به هر حال كارشناسي آثار هنري و بخصوص آثار خوشنويسي از دشوارترين كارهاي تخصصي است كه در واقع تشخيص قطعي را مي توان با در نظر داشتن موارد فوق و حتي اين كه به چه متوني بيشتر تمايل داشته است و نيز جنس كاغذ و مركب مورد استفاده اش (هر چند امروزه از طريق آزمايش كاغذ و مركب و رنگ مي شود تعيين عمر آثار هنري را انجام داد) و با همه اينها اگر استاد كارشناس، خود از آثار مورد نظر مشق و نقل كرده باشد و يا مشق نظري زياد داشته باشد اشراف و تسلط بيشتري در درك و فهم و تشخيص آنها خواهد داشت.از جمله نامدارترين هنرمندان بزرگ اين سرزمين كه نام ايران و تاريخ ايران با نام آنان گره خورده است ميرعماد حسني قزويني خوشنويس بزرگ قرن يازدهم است كه در طي ۴۰۰ سالي كه از روزگار او مي گذرد نه تنها سمت استادي كه سمت سروري بر همه خوشنويسان دارد. او در واقع نقطه عطف هنر خوشنويسي نستعليق است و لذا مشق كردن و نمونه سازي و مشابه سازي با آثار او براي هر هنرمندي ديگر هنرنمايي محض تلقي مي شود و به طور كلي طبيعي است كه از آثار يك چنين هنرمندي در طي اين چهار قرن مشق كنند و اين نقل ها گاه به گونه اي باشد كه كمتر قابل تمييز و تشخيص باشد.
اما امروز اگر بخواهيم اثري را كه قطعاً از او باشد تعيين كنيم با وجود همه دشواري هاي كار اما غيرممكن و ناشدني نيست (بخصوص كه براي تجليل و گراميداشت از خود او باشد.)
چرا بايد براي بزرگداشت او از ميان اين همه آثار به جاي مانده اثري را معرفي و منتشر كنيم كه قطعاً از آثار اين خوشنويس بزرگ نيست. اين مقاله نيز به همين دليل نگاشته شده و نيز نمونه اي آموزشي است براي نقد آثار هنري. كتاب تاريخ مختصر داستاني ايران كه توسط انجمن خوشنويسان ايران به چاپ رسيده است. كتابي است كه هر چند استادانه تحرير يافته است، اما با دقت و باريك بيني شاهد مواردي بسيار خواهيم بود كه مي توان رأي قطعي داد كه اين اثر از آثار ميرعماد بزرگ نيست و حيف است كه در بزرگداشت شخصيت والاي او اثري را با شك و شبهه و اما و اگر به نام او منتشر كنيم. حال آن كه مي دانيم كه اين كتاب با همه هنرنمايي خوشنويسي اش و زيبايي خطش، قدمهاي زيادي از عماد بزرگ عقب تر است.
چنان كه اشاره شد كتاب «تاريخ مختصر داستاني ايران» از مجموعه كتب خطي كتابخانه مجلس بهارستان كه توسط «انجمن خوشنويسان ايران» منتشر شده است. به طور قطع استادانه تحرير شده و در اين ترديدي نيست و هر چند كه در شيوه مير نوشته شده است اما به خط ميرعماد نيست. ذكر دلايل و مواردي چند كه به استناد آن مي توان اين نظر را مطرح كرد خالي از فايده براي خوشنويسان نيست و شايد فتح بابي باشد براي آموزش كارشناسي و نقد آثار هنري و سنجيدن آثار با محكي دقيق:
۱- در خط ميرعماد گنده نويسي (نوشتن حروف و كلمات بزرگتر از حدود قلم مورد استفاده) وجود ندارد(بخصوص در آثار كتابتي او) و حال آن كه موارد بسياري را در اين كتاب مشاهده مي كنيم كه حروف و كلمات بزرگتر از حد قلم (گنده نويسي) شده است.
۲- مدات (كشيده ها) نوشته شده در اين كتاب تمام قلم (تمام قوت) نيستند و حال آن كه در خط كتابت ميرعماد كشيده ها داراي تمام قوت (تمام قلم) هستند.
۳- مي دانيم در خوشنويسي، كلماتي كه از حروف متعدد تشكيل شده اند جمع تر نوشته مي شوند تا به اصطلاح دست و پا دراز نشوند. اما در اين كتاب اين گونه كلمات با طول زياد نوشته شده اند و در نتيجه چشم نواز نيستند.
۴- كشيده هايي مانند چها و چهه و شهه (اغلب كشيده هايي كه با (هـ) ي (ذوصادين) نوشته مي شوند ضعيف نگاشته شده اند و اين ضعف را در اتصال(چ) به (هـ) و (هـ) به كشيده به وضوح مي توان مشاهده كرد.
۵- از نكات ديگر مشهود در اين مكتوب كه بسيار ضعيف نگاشته شده و از خط مير بسيار دور است كلماتي چون (عر و عهد) است. اين دو كلمه از نظر اصول و قواعد نيز اشكال دارد.
۶- عدم تناسب در سواد و بياض (سياهي و سفيدي) و قوت و ضعف در بعضي از كلمات مانند طهمورث (اين كلمه در اتصال ط به هـ نيز ايراد اصولي دارد) و كلمه «بهمرسيه» بخصوص در اتصال هـ به حرف مابعد و سفيدي حاصله از آن و نيز سفيدي هاي حاصل از دندانه ي (ص ۱۱) و نيز عدم همساني بين بياض (سفيدي) بعضي از كلمات در سطرهاي يك صفحه مانند (جمشيد و بهمرسيه) (سطرهاي ۵ و ۶ صفحه ۱۱).
۷- عدم هم شكلي ويك دستي در كلمات مشابه و تكرار شده در يك سطر مانند كلمه ايرج در سطر ۴ صفحه ۱۳.
۸- كلمه كشيده(هم) در (صفحه ۱۴ سطر ۴) از نظر نسبت با حروف مابعد خود هم آهنگي ندارد (بزرگتر و قوي تر از ساير حروف و كلمات نوشته شده است.)
۹- كلمه اتفاق (اتصال ت به ف) و در نتيجه مجموع كلمه به هيچ وجه استادانه نوشته نشده است.
۱۰- در صفحه ۱۲ سطر ۸ بين كلمه (پنج و شهسه) كرسي مورب رعايت نشده است؛ به طوري كه اين نكته نظر را به خود جلب مي كند و شكستي به نظر مي رسد.
۱۱- در صفحه ۱۴ كشيده هاي (شد سطر دوم) (عر سطر سوم)، (عجم سطر ۱۰) و كلمه (اليسح سطر هفتم) بزرگ و با شيب زياد نوشته شده.
۱۲- كاف دالي در كلمه (كيكاوس سطر اول و جاهاي ديگر) ضعيف نوشته شده و اصلا در شيوه مير نيست.
۱۳- نكته مهم و قابل توجهي كه در مجموع صفحات خودنمايي مي كند اختلاف سر ج در كلماتي مانند (چهار يا جهان و امثال آن) است. مير عماد اين كلمه را به طرز خاصي اجرا مي كرده به طوري كه اتصال ج به هـ مستطيل ظريف خوابيده اي را مي سازد كه با اتصالات و بياض هاي بعد تناسب زيبا و چشم نوازي را بوجود مي آورد. اما خوشنويسي كه اين كتاب را خوشنويسي كرده است گويا در اجراي اين كلمه (جها و چهل) مردد بوده و به شكل هاي مختلفي آن را نوشته، حتي گاه سعي كرده تا به فرم كلمه مير نزديك شود اما در اين مورد كمتر موفق بوده است. كلمه چهار بخصوص در صفحه ۱۹ بيشتر به خطوط امروزي نزديك است تا به خط مير.
۱۴- دواير معكوس در صفحه ۱۹ بسيار متناسب و خوش قالب هستند و حال آنكه دواير معكوس در صفحه ۱۳ اينگونه نيستند.
۱۵- كلمه (عهد) مجدداً در صفحه ۱۸ سطر ۸ اصلاً استادانه نوشته نشده است.
۱۶- در صفحه ۲۱ كلمات ميكشند (سطر ۴)، شير (سطر ۶) و ذوي الاكتفاف (سطر ۷) زيبا و استادانه نيستند.
۱۷- در صفحه ۲۲ سطر ۷ كلمه المطلب فاصله ميم با حرف بعد يعني ط زياد است به طوري كه كل كلمه نازيبا به نظر مي رسد.
۱۸- به طور كلي اتصالاتي مانند دندانه هايي كه به كشيده وصل مي شوند (مانند دندانه ي در كلمه عليه كه لام را به كشيد متصل مي كند) بزرگ و نازيبا نوشته شده اند براي نمونه (ص ۲۲ سطر ۶). لازم به ذكر است كه اتصال دندانه به كشيده همه جا به اينگونه سنگين و افتاده نوشته شده است كه نشان دهنده اين است كه براي خوشنويسي اين كتاب به صورت شيوه درآمده كه با خط و شيوه مير كاملاً متفاوت است.
۱۹- كشيده عمر در سطر دوم صفحه ۲۳ اصلاً به خط و شيوه مير نزديك نيست و اين از موارد كاملاً مشهود اين كتاب به شمار مي رود.
۲۰- عدم تناسب بين بياض كلمات همسان مثلاً (در ص ۲۳ سطر ۸ كلمه بجها و جهل در سطر ۶ همان صفحه) كاملاً واضح است.
۲۱- از نكات بارز اين مجموعه كه قابل توجه است نازكي بيش از حد شد و ع كلمات كشيده و شيب آنها است (مانند ص ۲۴ سطر ۶ كلمه بمدنيه)
۲۲- در اغلب موارد كه دندانه هاي مكرر در كنار هم قرار گرفته اند مانند كلمه (نشست) (ص ۳۰ سطر ۶) دندانه ها طولاني و بلند نوشته شده اند و كلمه را سنگين و نازيبا كرده اند.
۲۳- كلمات عمر و عبد (ص ۳۲) و تكرار كلمه يحيي (ص ۳۴) اصلاً همسان، يك دست و روان و يك شكل نيستند و همينطور است حرف (هـ)ي وسط كه به (هـ)ي بال كبوتري موسوم است هر كدام به شكلي و اندازه اي مختلف و متفاوت نوشته شده است.
۲۴- كلمات بنشست (ص ۴۰ سطر آخر و ص ۴۱ سطر اول)، عهد (ص ۴۱ سطر ۲) و رحيم (ص ۴۳ سطر آخر) خوب نوشته نشده اند.
۲۵- در كلمه بيك (ص ۴۷ سطر ۱۰) دسته كاف كوتاه و كشيده افتاده به نظر مي رسد و لذا كلمه تناسب ندارد و نيز بياض كلمات خراسان و طغرل ص ۴۷ سطر آخر نسبت نامتعادل دارند.
۲۶- از مهمترين وجوه افتراق اين كتابت با خط ميرعماد نحوه نوشتن كلمه طيبه (الله) است. كه در اين كتاب بيشتر به شيوه امروزي تحرير اين كلمه نزديك است تا به خط و شيوه عماد
۲۷- صفحات ۴۲ و ۴۳ بهترين و زيبا ترين صفحات اين كتاب هستند.
به هر حال و در مجموع مي توان نتيجه گرفت كه اين كتاب از آثار ميرعماد نيست و خط اين كتاب بيشتر به شيوه دوره قاجار نزديك است و در نهايت نكات مشاهده شده كه يك شيوه خاص از يك خوشنويس را در اين كتابت به ما نشان مي دهد به طور دسته بندي شده به شرح زير مي باشد:
۱- از واضح ترين موارد نحوه تحرير كلمه طيبه الله است كه به شيوه قاجاريه و معاصر نزديك تر است.
۲- هرگاه دندانه هاي متعدد در كنار هم قرار گرفتند تناسب كلمه به هم خورده است و نيز مجموع كلمه بزرگتر از حدود قلم اجرا شده است.
۳- نحوه اتصال حرف لام يا كاف به (ح)ي آخر مانند كلمات سخ، بلخ، يكچند به شيوه ميرعماد نيست و در شيوه نويسنده كتاب است.
۴- نحوه تحرير كلمه (عر و عهد) با شيب زياد است و اين گونه كلمات غالباً از نظر اصول و قواعد نيز خالي از ايراد نيستند.
۵- كشيده هاي بعد از هـ (موسوم به هـ ذ و صادين) مانند چهر و شهر كاملاً بي تناسب و با شيوه عماد بيگانه است.
۶- كلماتي مانند (چهار و جهان) به شكل هاي گوناگون نوشته شده و در بعضي موارد به زحمت به شيوه مير نزديك شده است.
|
|
به مناسبت بزرگداشت شخصيت هنري ميرعماد حسني قزويني خوشنويس بزرگ ايراني سده دهم و يازدهم كنگره اي به همت سازمان ميراث فرهنگي و با كمك انجمن خوشنويسان ايران برپا شده است. در كنار برنامه هاي مختلف اين كنگره كتابي نيز به نام «تاريخ مختصر داستاني ايران» كه از مجموعه كتب خطي كتابخانه مجلس است، به نام اين شخصيت والا، توسط انجمن خوشنويسان ايران چاپ و منتشر شده است. اما كتاب ياد شده با همه زيبايي خطش، از خطوط ميرعماد بزرگ نيست و فاصله زيادي با خط ميرعماد دارد. اين موضوع محور بحثي نظري است با استاد عباس اخوين كه از جمله صاحب نامان خوشنويسي در ايران است و تخصصي ويژه در خط ميرعماد دارد.
استاد اخوين كه عمري است با خط ميرعماد مأنوس است و بحق تنها مروج شيوه مير عماد و به طور كلي خطوط قدما در دوران معاصر به شمار مي رود، با نظري دقيق و موشكافانه كتاب را تحليل و بررسي كردند و بر عدم صحت انتساب آن به ميرعماد نظر دادند.
اين مقاله، تدوين شده جلسات نقد شفاهي كتاب ياد شده است كه به حضور خوشنويسان و كارشناسان محترم خوشنويسي ارائه مي شود. صفحه كتاب همشهري آماده انعكاس ديدگاههاي مختلف در اين زمينه است.
۷- قوت قلم در كشيده ها بكار گرفته نشده و حال آنكه در كتابت مير كشيده ها با قوت قلم نوشته مي شوند.در پايان يك نكته نهفته ناگفته باقي مي ماند كه به مصداق ذوق اين باده نداني بخد ا تانچشي و آن اين كه از رويت و نگاه به خط ميرعماد و بهجت و سرور و لذت و حظي روحاني در من ايجاد مي شود كه كمتر خطي اين تأثير را در من مي گذارد. اين حظ روحاني و خاص برايم بزرگترين محك شناخت خط ميرعماد از خطوط ديگر (حتي خطوطي كه بسيار با مهارت نقل شده) است. اين كتاب تاريخ مختصر داستاني و كتابت آن، برايم آن بهجت و حظ آشنا را ندارد.