اگر 3 هزار تومان را براي 272 صفحه كتاب كه با كاغذ ايراني چاپ شده باشد، نمي خواهيد پرداخت كنيد و باز هم ميل داريد قصه هاي يك نقاش مهم را بخوانيد كه از خاطره هايي كه نمي شود چندان از واقعيت جدا كرد تشكيل شده است، دست كم مي توانيد يك گزارش كوتاه از بين صفحات اين كتاب را در دست داشته باشيد. پرويز كلانتري روي جلد كتاب نوشته است: نيچه نه، فقط بگو: مشداسماعيل اما حرف هايش نه چندان ربطي به نيچه دارد نه دخلي به مشداسماعيل و بزهاي فلزي اش كه تزئين كننده موزه هاي خيلي از كشورهاي دنيا شده است.كلانتري وقتي از آدم هاي خيلي مشهوري كه همه شان را مي شناسيم حرف مي زند، انگار دارد چيزي را از آن سوي دنيا مي گويد. او وقتي روايت سيل تهران را مكرر تعريف مي كند تازه ياد ما مي افتد كه در شهر بزرگ چندين ميليوني ما، همين چند سال قبل يك سيل آمد و بسياري چيز را با خود برد؛ سيل واقعيت داشت و حرف هاي كلانتري هم، اما او واقعيت ها را طوري كه مي   خواهد تعريف مي   كند؛ مثلا تكه اي از گزارشي از گذشته فرشيد مثقالي را بخوانيد:
فرشيد مثقالي در يك خانواده اسم و رسم دار اصفهاني به دنيا آمد. اصفهان اگرچه هيچ وقت نصف جهان نبوده، اما انصافا پايتخت هنر ايران است و از طرفي هم شكل گيري شخصيت هنري فرشيد از وقتي شروع شد كه همسايه ديوار به ديوار آقاي شاگال شد.
او اغلب شب هاي مهتابي در خواب راه مي افتد و از پنجره باور خودش را به مهتابي خانه شاگال مي رساند، به اميد اينكه دست هاي درازش را به ماه برساند. همه همسايه ها مي دانند كه فرشيد دچار خوابگردي است، اما كسي چه مي داند او در خواب در چه عوالم عجيب و غريبي را سير مي كند.
همسرش مي گويد: از وقتي كه با ميلتون گيلدر جادوگر رفت و آمد كرده، اين جادوگر توي لاله گوش فرشيد يك پياز لاله كاشته است و فرشيد گل لاله اي را كه از فرق سرش روييده هر روز توي آيينه پوسترهايش ورانداز مي كند
بين عكاس ها و ديگر اهالي تصوير نويسنده خوب كم نيست؛ اين موضوع دليل واضحي هم دارد. كسي كه اهل نقش و نگار است حس هنري خوبي دارد. طبعا مواد كار اهل تصوير از جنسي است كه با كلمه هاي كمي سروكار دارند و دقت استراحت آنها را موسيقي، قصه و ادبيات پر مي   كند. اگر يك خرده حساسيت زباني در انتخاب واژه ها در چنين آدم هايي موجود باشد معمولا نتيجه كار چيزي بين خوب و خيلي عالي از كار در مي آيد. از نسل فعلي آقاي كلانتري لحن صميمي و در عين حال فاخري دارد و از نسل آدم هاي جوان يا ميانسال امروز هم مي توان به اميد پارسانژاد و پيمان هوشمندزاده اشاره كرد كه چرخش قلم براي آنها مثل درست كادر بستن و به وقت فشردن شاتر، چندان كار سختي نيست و با حوصله كارهايي مي كنند كارستان.
پرويز كلانتري در نقاشي هايش سراغ خاك و كاه مي رود، درست تر بنويسيم: او كاهگل را براي كار نقاشي به علا وه معماري حجمي خود به كار مي گيرد و در كار سختي به نام به انجام رساندن آثار هنري كه فضاي بومي خاك كشورمان را نشان بدهند و از ميراث امروزين نظريه هاي هنري معاصر بهره مند باشند توانايي هاي خودش را ثابت كرده است. در قصه هاي بسيار كوتاه و در مقاله به علا وه قصه به علا وه خاطره هاي كلانتري، او هيچ وقت آنقدر مطلب كم نمي  آورد كه مجبور شود به سراغ بازي هاي بي مزه زباني برود. با كشف راه هاي جديد گفتن، كلانتري حرف ها را در قالب هاي غريب و بديعي مي ريزد كه دست كم به وقت يك بار خواندن، حوصله كسي را سر نمي برد.
درست مثل پيمان هوشمندزاده كه در اعتراض به به فروش نرفتن كتاب هاي شعر و پرفروش بودن انواع كالاهاي بي مصرف كلكسيوني، يك مجموعه از شعر به علا وه قصه به علا وه گزين گويه هاي خودش را به عنوان كالاي كلكسيوني و با قيمتي بسيار بالا به فروش مي رساند، پرويز كلانتري هم در نيچه نگو، فقط بگو مشداسماعيل به سراغ گنجينه اي از خاطره هاي خودش مي رود، آنها را زير و رو مي كند، درست آنها را صيقل مي دهد و صاف مي كند و مي پردازد. بعد مشتي خاك روي آنها مي پاشد و كاه را كه نماد گياه است و رويش، روي آنها قرار مي دهد. وقتي فراغتي از همه اين كارها پيدا كرد، كلانتري دقت مي كند كه لحن جانبدارانه اي نداشته باشد و با آنكه پاي ثابت تمام بازي ها خودش است، اما مكرر اشتباه مي كند و اشتباه كردن هايش را هم توجيه نمي كند تا خواننده خط قصه را پيدا كند، چون هيچ خط مشخصي براي اين نوشته ها نمي شود پيدا كرد و استادي كلانتري هم دقيقا همين جاست كه آنقدر خط هاي روايت را در هم مي تند و دير و دور سوال هايي را كه در ذهن خواننده شكل گرفته پاسخ مي دهد كه كسي نتواند قصه هايش را براي ديگران تعريف كند و علاقه مندان خواستار خريد كتابش شوند، البته اگر 3 هزار تومان براي يك كتاب كاهي با غلط هاي متعدد چاپي بدهيد به قاعده خيلي خوشحال نخواهيد بود. اما قصه ها چيزهايي را مي گويند و مخاطباني را دارند كه اين پول را مي دهند. در ابتداي كتاب با آخرين نفس هايم كه خاطرات هنري و غيرهنري لوئيس بونوئل است. او مي گويد كه خاطره هايش قرار نيست الزاما به تاريخ ها و اسم هاي درستي اشاره كند. اما تاريخ نويسي وظيفه او نيست و او خاطره هايش را مي گويد.
كلانتري  كه دايما به سيل تهران اشاره مي كند و تكه اي از حافظه تاريخي مان را احيا مي كند، از بونوئل بيشتر در ذكر تاريخ دقت دارد اما جزئيات و واقعيت ها را آن طوري تعريف مي  كند كه مي  خواهد، مثلا به اين تكه توجه كنيد: مثلا در چهار روايت از نامه اي منتسب به نيما كلانتري با اختراع يك دروغ خيلي بزرگ كه جعل نامه اي از نيما يوشيج به سيروس طاهباز توسط خود مرحوم طاهباز است، تمام آنچه را كه طاهباز براي نيما يوشيج انجام داد تعريف مي كند، بعد از قول يك روانشناس يا روانپزشك جعلي، مي نويسد كه طاهباز منتظر بود كه نيما از او تشكر كند و چون نيما در گذشته است، خودش نامه ها را جعل كرده و در آخر، سياوش پسر مرحوم سيروس طاهباز، به كلانتري مي گويد: اما چنين نامه اي و درگيري پدرم با آن واقعيت ندارد. كلانتري پاسخ مي دهد: ولي خيالبافي هاي من در خدمت واقعيت ها بوده است.

پيرترين مرد دنيا كه 113 ساله بود و فردهايل، نام داشت جمعه گذشته در 113 سالگي در حال خواب درگذشت. او كه دوره نقاهت بيماري ذات الريه را سپري مي كرد در حالي مرد كه فقط 12 روز تا جشن تولد 114 سالگي او باقي مانده بود. هايل در يكم دسامبر 1890 در نيوشارن متولد شد. در 20 سالگي با فلورا مورس ازدواج كرد. او سال 1979 همسرش را از دست داد. 3 فرزند از 5 فرزند او هم قبل از مرگ فرد از دنيا رفتند. او 9 نوه، 9 نتيجه و 11 نبيره داشت. زندگي فرد عادي بود و كارهايش را به تنهايي انجام مي داد او به رغم سن و سال بالايش به ورزش هم علاقه مند بود و ماه گذشته به تماشاي بازي تيم محبوب بيسبال خود رفت. او كه 50 سال قبل به عنوان سوزنبان و زنبوردار بازنشسته شد، از كار باغباني لذت خاصي مي برد و كمپوت ميوه و محصولات خانگي تهيه مي كرد.
او در۹۵ سالگي براي ديدن يكي از نوه هايش كه در نيروي دريايي ژاپن بود، عازم آن كشور شد. با اين حساب عجيب نيست كه بشنويد فردي در 103 سالگي هنوز هم خودش برف پشت بام را پارو مي كرد. در تاريخ 5 مارس 2004 موسسه ركوردهاي جهان گينس او را به عنوان پيرترين مرد جهان بعد از مرگ جان  رويداوست 114 ساله اسپانيايي، شناخت.
همچنين هايل ركورد دار گينس براي پيرترين راننده جهان هم بود. او در 108 سالگي هم باز مي توانست رانندگي كند.
هم اكنون هرمان دروفمان آلماني با 111 سال سن پيرترين مرد دنيا است.

محمد شريعتمداري وزير كنوني بازرگاني،  در دوران صدارت محمد ري شهري بر وزارت اطلاعات، معاون وي بود و هنوز هم از روابط صميمانه اي با بنيانگذار جمعيت دفاع از ارزش ها برخوردار است. شايد به همين دليل بود كه پس از كسب پيروزي نسبي خاتمي بر ري شهري در هفتمين رقابت انتخاباتي رياست جمهوري، وزارت بازرگاني به شريعتمداري سپرده شد تا به عنوان نماينده حزب اقليت در هيات دولت حضور داشته باشد. وزير بازرگاني معمولا با چهره اي آرام صحبت مي كند و ترجيح مي دهد كمتر در درگيري هاي سياسي و اقتصاي حضور يابد. ولي در هفته گذشته مسايل او با خودرو سازان ايراني در مسير واردات خودروهاي خارجي، فريادش را در آورد. شريعتمداري در اظهار نظري نااميدانه گفت: فرياد ما به جايي نمي رسد. وقتي به جزئيات مسايل وارد مي شويم، نتيجه مي گيريم كه فشار خودروسازان براي اين كه به هر ترتيب، مانع واردات خودرو شوند، موثر واقع شد.
شريعتمداري در حالي اينچنين در مقابل خودروسازان و قطعه سازان داخلي اظهار عجز مي كند كه چندي پيش از سوي رئيس جمهوري مامور آزادي تعدادي از زندانيان مطبوعاتي و حزبي شد و توانست با استفاده از روابط و جايگاه خود، اين ماموريت را با موفقيت به انجام برساند. به اين ترتيب به نظر مي رسد قدرت خودروسازان را نبايد دست كم گرفت!
نكته جالب توجه اين است كه مي گويند خودروسازان نه از حمايت مردم برخوردارند، نه مسوولان ارشد نظام. اما چگونه ممكن است به راحتي زورشان به وزير بازرگاني و خيلي افراد ديگر برسد؟

آلكس سالموند، رهبر حزب ملي گراي اسكاتلند گفته است كه شون كانري به احتمال قوي به اسكاتلند، سرزمين مادريش باز خواهد گشت. سالموند گفت كه شون كانري مامور سابق فيلم هاي 007 و از ستاره هاي هاليوود، به دنبال موقعيتي است كه هر چه زودتر از هاليوود خداحافظي كند و در آينده او را در حال گلف بازي كردن در يكي از زمين هاي گلف اسكاتلند، شاهد خواهيم بود. شون كانري، برنده جايزه اسكار، در ادينبورگ بزرگ شده، وي چندي است مرتبا از اسكاتلند ديدار مي كند و از چهره هاي برجسته اي است كه در مراسم گشايش ساختمان جديد پارلمان اسكاتلند در ماه گذشته شركت كرده بود. پيش از اين شايعاتي درباره اينكه شون كانري قصد خريد خانه اي در نزديكي يكي از زمين هاي گلف در اسكاتلند را دارد گفته مي شد. ظاهرا رفت و آمدهاي مكرر او به اسكاتلند بابت همين مورد بوده است، اما سالموند  بيان داشت كه اين دفعه مساله فراتر از يك شايعه است. سالموند ادامه داد: شون كانري در هنگام ورودش به پارلمان به شدت از سوي مردم مورد تشويق واقع شد و همه براي او هورا كشيدند. به نظر من، او عقيده دارد كه يك اسكاتلندي جهاني به شمار مي رود، وي به سرزمين مادريش عشق مي ورزد و با تمام وجود براي پيشرفت و معرفي اسكاتلند تلاش مي كند. سالموند مي گويد: شون كانري جمله اسكاتلند براي هميشه را روي ساعدش خالكوبي كرده كه اين خود خيلي از نكته ها را فاش مي كند. رهبر ملي گراي اسكاتلند ادامه داد: برگشتن شون كانري به اسكاتلند به هيچ وجه دور از واقعيت نيست، اما معني حرف من اين نيست كه وي به طور كامل از محل سكونتش در باهاماش به اسكاتلند كوچ مي كند پيش از اين شون كانري مبالغي را به حزب ملي گراي اسكاتلند اهدا كرده بود و گفته بود كه فقط در صورتي به اسكاتلند باز خواهد گشت كه تبديل به كشور مستقلي شود و ديگر تحت سلطه انگليس نباشد.

مودب ترين دزد جهان 
يك زن هلندي كه براي خريد، منزلش را ترك كرده بود هنگام مراجعت به منزل با مودب ترين سارق دنيا مواجه مي شود. اين دزد 18 ساله قبل از ورود به خانه كفش هايش را درآورده و زير پلكان مي گذارد.
زماني كه صاحبخانه از راه مي رسد دزد با او دست مي دهد و مودبانه خود را معرفي مي كند و ادعا مي كند كه براي جست وجوي توپش در پشت بام آمده و وارد منزل شده است.
صاحبخانه كه زني 41 ساله است سريعا پليس را در جريان مي گذارد و پليس هم سارق را در حالي كه سوار بر دوچرخه اش مي رفت دستگير كرد.از وسايل منزل چيزي كم نشده است، اما با اين وجود اتهامات ديگري براي فرد مزاحم مبني بر ورود بدون اجازه به منازل وجود دارد.
بزن بزن رسمي
صد ها هندي در يكي از روستاهاي شمال هند همه ساله با پرتاب سنگ به يكديگر همديگر را مورد محبت قرار مي دهند در اين بازي ! روستاييان روستاي دامي به دو گروه تقسيم مي شوند و با پرتاب سنگ به يكديگر اين رسم صد ساله را اجرا مي كنند. پليس نيز با برپا كردن چندين درمانگاه سيار، از مجروحان استقبال مي كند. خدايا امان از اين مخلوقات.
آنارشيسم فروشي
اسپانيايي هاي پر استرس از اين به بعد مي توانند همزمان با گوش دادن به موسيقي هاي خشن و پر سر و صدا، ماشين، كامپيوتر، تلويزيون و تلفن همراه را خورد و خمير كنند. باور كنيد فقط با پرداخت 40 پوند در هر جلسه مي توانيد خشم خود را بر سر هر چيزي كه دلتان بخواهد خالي كنيد! يك موسسه زرنگ با برپايي يك استوديو براي وسايل زندگي شما را با نيم ساعت آنارشيسم تنها مي گذارد. آنها پول خوبي به جيب زده اند.
استعداد بزرگ رانندگي 
زني پس از 15 بار امتحان رانندگي، بالاخره موفق شد تا گواهينامه خود را بگيرد. خانم فورستر تاكنون در 1300 كلاس رانندگي شركت كرده است و نزديك به 7 هزار پوند بابت شركت در اين كلاس ها پرداخت كرده است. در 9 سال گذشته وي به طور مرتب 3 روز در هفته به كلاس هاي رانندگي مي رفته است تا آماده دريافت گواهينامه شود. اين آدم با استعداد بعد از دريافت گواهينامه گفت: احساس خوبي دارم حتي بهتر از روزي كه ازدواج كردم.
آخرين دردسر
آخرين دردسر قانوني مايكل جكسون طرح يك شكايت عليه وي توسط يك دلال اشياي عتيقه در لس آنجلس است. وي ادعا دارد كه اين ستاره پاپ به دليل سرقت بايد 180 هزار دلار خسارت پرداخت كند.سايتThe smoking Gun گزارش مي دهد، شكايت طرح شده توسط گالري may fair مواردي چون ظرف نان نقره فرانسوي، شمعدان 13 شاخه و يك ساعت را شامل مي  شود.

نيويورك - طرفداران آرنولد شوارتزنگر يا همان ترميناتور خودمان حركتي را آغاز كرده  اند كه شايد در آينده بتوانند با اين تغييرات در قانون اساسي آمريكا، امكان رئيس جمهور شدن آن دسته از شهروندان آمريكايي كه در اين كشور به دنيا نيامده اند را فراهم كنند. در حال حاضر، طبق قانون اساسي آمريكا، آن دسته از شهروندان آمريكايي كه در آمريكا به دنيا نيامده اند، حق ندارند نامزد پست رياست جمهوري در اين كشور شوند و آرنولد شوارتزنگر نيز كه در اتريش به دنيا آمده است، از اين امر مستثني نيست. طرفداران شوارتزنگر در نظر دارند تا بند 5 تبصره يك ماده 2 قانون اساسي آمريكا را تغيير دهند. در قانون اساسي آمريكا نوشته شده است: هيچ كس جز شهروندان آمريكايي كه در اين كشور به دنيا آمده باشند يا هركسي كه پيش از تنظيم اين قانون شهروند آمريكا شده است، حق ندارد رئيس جمهور اين كشور شود. همچنين چنين شخصي بايد حداقل 35 سال سن داشته باشد و كمتر از 14 سال در آمريكا زندگي نكرده باشد. دانا روهراباكر از نمايندگان جمهوريخواه كنگره و از دوستان آرنولد، فرماندار كاليفرنيا، اميدوار است تا با تغييراتي در قانون اساسي آمريكا، امكان رئيس جمهور شدن هر كسي كه حداقل 20 سال شهروند آمريكا بوده است را فراهم كند. به هر حال در صورتي كه در آينده آرنولد را در پست رياست جمهوري آمريكا شاهد بوديم، خيلي مايل هستيم كه بدانيم آيا به همان راحتي كه در فيلم هايش از پس مشكلات برمي آيد، در واقعيت نيز يك تنه كارهايش را پيش خواهد برد يا آنكه اشكش درخواهد آمد؟!

براي استراحت و قدري گشت وگذار به كهنه ترين بناي كشوري ديگر آمده بود و زمين لرزيد و ساختمان ها بر سر آدم ها ريختند. در طول عمرش حداكثر كاري كه با دست انجام داده بود، جابه  جا كردن پرونده هاي پر از پول موكل هاي متعارف اش محسوب مي  شد اما روز تلخ زمستاني بم كنار كشيدن آوارها هم به تجربه هاي او اضافه شد. روت ميلينگتون بعد از برگشت به انگليس يك موسسه براي جمع آوري كمك هاي مردمي به بچه هاي يتيم بم تاسيس كرد و هفته آينده، ميهمان ماست. خانم ميلينگتون اخيرا جايزه جمعيت سلطنتي بشري اتريش را به خاطر نجات 1 تبعه اتريش و 9 ايراني از زير آوار دريافت كرد. از اين 10 نفر اكنون 7 نفر زنده اند.

اتو زدن در زير دريا
يك كلوپ غواصي در استراليا مدعي شد كه در ورزش اتو زدن در زير دريا ركورددار است. 43 نفر از اعضاي كلوپ اسكوبا دايوينگ شهر ملبورن در عمق 10 فوتي و در مدت 25 دقيقه اقدام به اتوزدن لباس با استفاده از يك اتوي غيربرقي سرد كردند. اين غواصان طي اجراي برنامه اتو زدن، مقدار 250 پوند براي كمك هاي خيريه جمع كردند. ورزش اتو زدن در زير دريا براي اولين بار توسط يك آلماني به نام آين لانگ ابداع شد.
راز مرگ عرفات 
وكيل سها عرفات، بيوه ياسر عرفات، مدارك پزشكي همسر سابق خود را دريافت كرده اما هنوز براي انتشار عمومي اطلاعات تصميمي نگرفته است. اين در شرايطي است كه شعله اختلافات پس از مرگ عرفات بالاتر مي رود ولي علت مرگ رهبر فلسطين همچنان در هاله اي از ابهام است. در گزارش هاي تاييد نشده ايدز، اختلالات خوني و مسموميت علت مرگ وي اعلام شده اند و گرچه نخست وزير فلسطين Ahmed aureia به خبرنگاران گفت اطمينان دارد كه مدارك پزشكي عرفات افشا خواهد شد، اما پرونده باز است. به خصوص كه مطبوعات طرفدار عرفات پاي سيا و موساد را وسط كشيده اند.

همه چيز. از محافظه كارها تا نامحافظه كارها خب! براي ما چه اجناسي داريد؟

اينكه يك مادر به بچه هايش 30 پوند انگليسي پول بدهد تا آنها چند روزي را كه ايشان به اسپانيا رفته اند با هم زندگي كنند اشكالي ندارد، مگر آنكه بچه ها 12 و 6 ساله باشند، اين خبر تيتر اول ديلي ميرور بود. شيكاگو تريبون، واشنگتن پست و لس آنجلس تايمز هر سه خبرهايي درباره جنايات سربازان آمريكايي در عراق و كشته شدن حداقل 3 عراقي در مسجدي در بغداد در صفحه اول خود جاي داده بودند و درگيري در مسابقه هاي بسكتبال حرفه اي هم خبري بود كه مورد توجه لس آنجلس تايمز قرارگرفت. كاريكاتور امروز از مايك تامسون است كه به فيلم بلوز برادرز اشاره دارد. در آن فيلم از يك هنرمند آرتا فرانكلين چهره افسانه اي سبك سول درباره سبك كاري اش سوال مي كند و او جواب مي دهد: سول و گاسپل كه دو نام براي يك سبك واحد است.