جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۵۸۴
index
معجزه گري به نام علي كريمي
او مي تواند خودش را هم دريبل بزند
008802.jpg
عكس: محمدرضا شاهرخي نژاد
احسان ظلي پور
از اتوبوس تهران ـ خرم آباد كه پياده شد پرسيد راه بروجرد از كدام طرف است. سوار يك ماشين شد و خودش را به بروجرد رساند. مقابل كمپ تيم  ملي پياده شد. ساكش را روي دوشش انداخت و پيش نگهبان رفت. نگهبان ابتدا او را به اردو راه نمي داد اما با هر كلكي بود خودش را به زمين چمن كمپ رساند. ايويچ سرمربي وقت تيم ملي وسط زمين در حال حرف زدن بود كه ديد يك نفر ساك به دوش سمت او مي آيد. وقتي مقابل ايويچ رسيد ساكش را روي زمين گذاشت و گفت: «گفته بوديد درهاي تيم  ملي باز است. مي خواهم با تيم تمرين كنم.» ايويچ لحظاتي با تعجب نگاهش كرد اما زمان تمرين براي او با ارزش تر از سر و كله زدن با يك غريبه بود. او را از زمين بيرون كرد و نگهبان هم او را به آن سوي ميله هاي كمپ راهنمايي كرد. در حالي كه خستگي راه آمده را هنوز از تن بيرون نكرده بود، دوباره سوار ماشين شد و به تهران برگشت. بعد از بازگشت به تهران در جمع دوستانش گفت: «كاري مي كنم كه براي آوردن من به تيم ملي نازم را بكشند! براي او هفت سال زمان زيادي نبود كه خودش را به فوتبال آسيا ديكته كند. ۱۸ آذر ماه سال ۸۳ او وقتي براي گرفتن جايزه بهترين بازيكن سال آسيا از پله هاي سكوي AFC بالا مي رفت ديگر آن پسربچه ساك به دوش هفت سال قبل نبود. شايد همان لحظات ايويچ براي يكي از دوستانش از داستان كشف اين استعداد توسط خودش مي گفت! با آن كت و شلوار شيك و كراوات و البته ظاهري بي تفاوت جايزه اش را گرفت و در ميان باران فلاش عكاسان، بي توجه به اطرافش از پله ها پايين آمد و سرجايش نشست. درست به همان سادگي كه چهار، پنج نفر را دريبل مي زند!

علي كريمي در اولين بازي كه براي تيم بزرگسالان فتح انجام داد از سمت چپ زمين چهار، پنج بازيكن بانك  ملي را دريبل زد و توپ را به سمت راست آورد و چون هنوز تجربه نداشت اين كار را از راست به چپ دوباره تكرار كرد. او يكي از پنج بازيكني بود كه همايون شاهرخي از جمع بازيكنان اميد فتح به تمرينات بزرگسالان دعوت كرد و از آن جمع پنج نفره حالا دو بازيكن بزرگ در سطح آسيا و اروپا توپ مي زنند؛ يكي همين كريمي و ديگري وحيد هاشميان!
در پايان همان فصل با تيم فتح در مسابقات جام رمضان شركت كرد و اين بار تكنيك خود را به رخ همه آنهايي كشيد كه براي ديدن بازي ها به مجموعه ۱۲ هزار نفري آزادي مي آمدند. قهرماني با فتح در يك شب جنجالي و پر حادثه براي كريمي فراموش نشدني است. حركات تكنيكي اعصاب خردكن او براي تماشاگران استقلال راهي نگذاشت به غير از حمله به سوي او! شايد اگر آن شب عليرضا منصوريان هواداران تيمش را آرام نمي كرد، كريمي جان سالم به در نمي برد. آخر آنها طاقت نداشتند مردان پر اسم و رسم تيمشان مدام با دريبل هاي خيره كننده يك پسربچه غريبه تحقير شوند. كريمي از همان شب در جاده علي كريمي افتاد.
«فوق العاده دريبل مي زد. او را مي شناختم اما مقابل آن همه تماشاگر و اينقدر خونسرد بازي كردن برايم تعجب آوربود. هواداران تيم ما از او خشمگين بودند. البته او موقع بازي شيطنت هم مي كرد.»
عليرضا منصوريان كه يكي از بازيكنان استقلال در بازي آن شب است اينگونه از كريمي تعريف مي كند. اين اتفاق در بهمن ماه سال ۷۶ روي داد و كريمي دو ماه بعد با امضاي يك قرارداد سه ساله توسط عابديني به پرسپوليس آمد. مت كوويچ مربي وقت پرسپوليس از كريمي در پست بال راست يا چپ استفاده مي كرد اما هيچ وقت او فيكس نبود. او در اولين بازي رسمي خود با پيراهن پرسپوليس در هفته سوم بازي هاي ليگ مقابل تراكتورسازي در تبريز اعجاز دريبل هايش را روي چمن هم به همگان نشان داد. او با دريبل پنج مدافع حريف يكي از چهار گل تيمش را به ثمر رساند. علي انصاريان در اين خصوص مي گويد:
«خيلي ها شايد آن گل را نديده باشند اما كريمي غوغا كرد. از وسط زمين شروع كرد به دريبل زدن تا رسيد جلوي دروازه كه بالاخره توپ را وارد دروازه كرد!» اما تا ۱۰ آذر سال ۷۷ كريمي هيچ وقت بازيكن فيكس پرسپوليس نبود. اما با آمدن علي پروين و حضور او پس از پنج سال در پرسپوليس كريمي تبديل به ستاره بي چون و چراي اين تيم شد.
«علي تنها بازيكني بود كه علي آقا به او مي گفت هر كاري دلت مي خواهد مي تواني انجام دهي. حتي به او مي گفت فقط دريبل بزن و برو توي محوطه جريمه حريف.» حامد كاويانپور يكي از دوستان صميمي كريمي با اين تعابير از رفيق خود تعريف مي كند. او در همان سال به تيم ملي هم دعوت شد. منصور پورحيدري او را همراه تيمش به بانكوك برد. در دو بازي اول نوازي نتوانست انتظارات را در جناح چپ برآورده كند تا بالاخره فرصت به كريمي رسيد و او هم تا آن جايي پيش رفت كه در فينال بازي هاي آسيايي بانكوك زننده يكي از گل هاي قهرماني ايران مقابل كويت بود. اما تيم ملي اميد برايش شگون نداشت و شايد اگر او آن روزها به تيم ملي دعوت نمي شد و داستان محروميت يك ساله او پيش نمي آمد او سال قبل (۲۰۰۳) عنوان بهترين بازيكن آسيا را از آن خود مي كرد.
بازي هاي ويتنام و درگيري با آن داور سوري براي او يك محروميت دو ساله به همراه داشت. ايگون كوردس سرمربي تيم ملي بعد از بازي مقابل روسيه كه كريمي به عنوان بهترين بازيكن زمين شناخته شد او را در بازي بعدي در تركيب فيكس قرار نداد. حتي انصاريان دوست صميمي او نيز اعلام كرد بدون كريمي بازي نمي كند. به هر حال انصاريان را راضي به بازي كردند و در نيمه دوم بعد از خطاي حريف روي انصاريان، علي كريمي با داور جروبحث كرد و كار به زد و خورد كشيد و آن محروميت كذايي دو ساله! يك سال بعد يعني در بهمن ماه سال ۷۸ بعد از نامه عذرخواهي كريمي به فيفا محروميت او به يك سال تقليل يافت و او دوباره به فوتبال بازگشت. اما اين بار پخته تر و با تجربه تر از گذشته و درست از همان روز هيچ كس از كريمي پرخاشگري به حريف يا داور را نديد.
روزها گذشت و او كامل تر شد. حتي زماني كه در پرسپوليس هم بازي مي كرد اروپا را براي كريمي كوچك تصور مي كردند اما پيشنهاد اغوا كننده الاهلي او را ساكن و شهروند امارات كرد. او در ليگي عضويت يافت كه تماشاگران متمول و دست و دلبازش عاشق دريبل هاي اين مارادوناي آريايي بودند. او گاهي اوقات براي ۳۰ دقيقه بازي هزاران در هم پول مي گرفت تا مقابل چشمان حيرت زده صاحبان چاه نفت دريبل بزند و هنرنمايي كند. حالا ديگر در او نشاني از آن پسر بچه خسته ساك به دستي كه با هزار فريب نگهبان كمپ تيم ملي در بروجرد را راضي به ورودش به كمپ كرده بود، وجود نداشت. كشتي او در ساحل سرزمين چاه هاي نفت لنگر انداخت و هيچ وقت ناخداي بي تفاوت اين كشتي اجازه روشن شدن دوباره اين موتور براي پهلو گرفتن در ساحلي شيك تر را نداد.
علي پروين درباره او مي گويد: «از همان روزي كه براي اولين بار او را ديدم به استعدادش پي بردم. در سال هاي گذشته كمتر بازيكني داشتيم كه مثل او دريبل بزند. او از آن جمله بازيكنان تكنيكي است كه قدرت پاهايش فوق العاده بالاست و وقتي يكي از پاهايش را تكيه مي كند حتي با ضربه زدن به آن هم نمي شود آن را تكان داد. او به درد هجده قدم حريف مي خورد. بايد دريبل بزند و جلو برود. يا گل مي زند يا روي او خطاي پنالتي مي كنند.»
در همه اين سال ها يك نفر چهار چشمي مراقب او بود. ابوالفضل جلالي مدير برنامه هاي اين بازيكن كه هميشه جاي او حرف مي زند و سياست هاي زندگي فوتبالي او را تعيين مي كند. اما او هرگز موفق نشد كريمي را راضي به حضور در اروپا كند. جلالي مي گويد: «باور نمي كنيد اين بچه چقدر نسبت به فوتبال بي تفاوت است. نه براي تمرين كردن و بازي كردن بلكه حتي براي تماشا كردن آن! شب فينال جام جهاني به جاي تماشاي بازي داشت سريال نگاه مي كرد. باور كنيد او بچه داري و سر و كله زدن با خانواده اش را بيشتر از فوتبال دوست دارد.»

اين بزرگترين مشكل علي كريمي است: بي انگيزگي مفرط نسبت به پيشرفت بيشتر در فوتبال! او بارها از تيم هايي نظير آتلتيكومادريد، يوونتوس و حتي بارسلونا پيشنهاداتي داشته اما هميشه ترجيح داده در فوتبال تنبل عرب ها حكمراني كند تا شانس خود را در دوئل با بزرگان فوتبال دنيا بيازمايد.
و حالا بهترين بازيكن سال ۲۰۰۴ آسيا در سخت ترين آزمون زندگي اش قرار دارد. بعد از آن ناكامي تيم  ملي در راه جام جهاني ۲۰۰۲ حالا او مي خواهد بخت خود را با اين تيم در جام جهاني ۲۰۰۶ آلمان آزمايش كند. شايد حضور او به همراه تيم ملي در جام جهاني آلمان هم بخت او را براي رفتن به تيم هاي اروپايي باز كند و هم انگيزه او را بيشتر.
ايران چشم به ساق ها و دريبل هاي معجزه گر اين مارادوناي سال ۲۰۰۴ دوخته است. او اگر اراده كند مي تواند همه دنيا را دريبل بزند، حتي خودش را ...

لانگ شات
مرجان شيرمحمدي
نويسنده يا بازيگر
008823.jpg
خسرو نقيبي
در ميانه  هاي دهه ۷۰ بازيگران جواني پا به عرصه سينماي ايران گذاشتند كه اين مسئله به نوعي حاصل موج ساخت فيلم هاي جوانانه بود. ميان اين چهره ها چند بازيگر كار خود را با مسعود كيميايي آغاز كردند. بازيگراني چون هديه تهراني، ميترا حجار و مرجان شيرمحمدي كه ميان اين بازيگران، آخري كمتر از ديگران در جريان اصلي سينماي ايران قرار گرفت و كارهايش پس از مرسدس  هم چندان به چشم نيامد.
درست در رزوهايي كه به نظر مي رسيد نام مرجان شيرمحمدي را بايد فراموش كرد، او در عرصه ديگري خبرساز شد. در قامت يك نويسنده با ذوق كه از همان نخستين نوشته هايش مي شد قريحه يك نويسنده خوب را در او جست وجو كرد. آنها كه «بعد از آن شب» را در نخستين روزهاي انتشار خواندند متوجه تفاوت هايي در كار شيرمحمدي شدند كه به نوعي كشف يك چهره جديد مي مانست. بعدتر البته بعد از آن شب به كتاب مطرحي بدل شد. زماني كه بنياد گلشيري جايزه بهترين نويسنده كتاب اول را به او اهدا كرد و در چاپ بعدي كتاب، اين جايزه روي جلد كتاب منتشر شده توسط نشر مركز نقش بست. در اين فاصله مرجان شيرمحمدي به سينما بازگشت و در ملاقات با طوطي عليرضا داوودنژاد بازي كرد. فيلمي كه مطمئناً خودش هم گمان نمي كرد حاصلي مشابه آنچه در پايان بر پرده رفت داشته باشد. همزمان با اكران آن فيلم شنيده شد كه شيرمحمدي كتاب دومش را هم آماده كرده؛ كتابي به  نام «يك جاي امن» كه به مانند كتاب اول متشكل از چند داستان كوتاه بود. در اين مدت شيرمحمدي باز هم چهره خبرسازي بود. تقريباً سال پيش در چنين روزهايي بود كه رسول صدرعاملي اعلام كرد سومين فيلم از سه گانه اش درباره دختران نوجوان را براساس يكي از داستان هاي كتاب بعد از آن شب خواهد ساخت.
008826.jpg
008829.jpg
داستان «باباي نورا» كه اتفاقاً جزو داستان هاي خيلي خوب كتاب اول هم نبود و مثلاً در مقام مقايسه با داستان «مسافر» ويژگي چنداني نداشت. باباي نورا روايت زندگي دختري نوجوان بود كه با يكي از دوستانش پدرش را با زني ديگر مي ديد و بعد خود اقدام به جست و جوي شواهد و مدارك درباره زن تازه مي كرد. همين خط داستاني گويا نظر صدرعاملي را جلب كرد و او فيلمنامه «ديشب باباتو ديدم آيدا.» را بر اين اساس سفارش داد و فيلم چند ماهي براي يافتن بازيگر اصلي معطل ماند اما سرانجام فيلمبرداري يكي دو هفته اي است به پايان رسيده و احتمال زيادي دارد كه فيلم در جشنواره فجر به نمايش درآيد. اين مسئله در تقارن با انتشار كتاب دوم سبب مي شود از مرجان شيرمحمدي بيشتر بشنويم. «يك جاي امن» از هفت داستان كوتاه تشكيل شده و اين بار هم به مانند كتاب قبل به نظر مي رسد شيرمحمدي روي يك ويژگي ساختاري تاكيد كرده؛ مهم ترين ويژگي بعد از آن شب در ساختار، سادگي و پيچ هاي ناگهاني در فرم در عين همين خصيصه بود اما در كتاب تازه اين ويژگي به «برش زدن تكه اي از زندگي» بدل شده؛ در داستان هاي يك جاي امن، شيرمحمدي سعي زيادي كرده تا بتواند ايجاز را چاشني روايت بخشي از زندگي طبقات مختلف تهران معاصر كند و هر چند در بعضي جاها اين معاصربودن بيش از اندازه  توي ذوق مي زند، اما به هرحال بايد به عنوان ويژگي اين روايت در نظر گرفته شود. جدا از اين كارها، شيرمحمدي در عرصه هاي ديگري هم فعاليت مي كند؛ او نقاشي هم مي كند و در مقطعي عنوان شد كه اين حرفه را از آيدين آغداشلو آموخته است.
مرجان شيرمحمدي چهره اي است كه هرچند در بازيگري توفيق چنداني نداشت اما حالا به عنوان يك نويسنده توانا بايد حضورش را پذيرفت. شايد انتخاب هاي دقيق تر در عرصه بازيگري بتواند موقعيت او را در سينما هم محكم تر از قبل كند.

يادداشت
سانتانا لوپز
نخست وزيري كه مي رود...
008820.jpg
همين چند ماه پيش درباره اوضاع رو به راه نخست وزيرهاي اروپايي نوشتيم و اين كه آنها پله هاي ترقي را يكي پس از ديگري طي مي كنند. مهم ترين چهره آن روز هم خوزه مانوئل باروسو بود. كسي كه سمت نخست وزيري پرتغال را واگذار كرد تا در راس اتحاديه اروپا قرار گيرد. اما حالا پس از گذشت چند ماه از آن روز،  اوضاع جانشين با روسو خيلي رو به راه نيست.
نخست وزير تازه كه از حزب سوسيال دموكرات پرتغال مي آمد در چند ماه انجام وظيفه اش تندترين و سخت ترين مشكلات را پيش رو داشته؛ به نحوي كه پرتغال از ژوئيه ۲۰۰۴ تاكنون دستخوش تحولات زيادي در بخش سياست داخلي شده است. در چنين شرايطي سانتانا لوپز نامه استعفاي خود و دوستش را نوشته و از رئيس جمهور هم درخواست كرده تا هرچه سريع تر به اين درخواست ترتيب نظر داده شود. طبق قانون اساسي پرتغال دولت نمي تواند بدون حضور نخست وزير به كار خود ادامه دهد.
وضع امروز لوپز البته خيلي به خواست او هم نيست. سامپايو رئيس جمهور اين كشور در پي تنش هاي اخير دستور انحلال مجلس را داده است. اين دستور تنها يك معنا دارد و آن عدم رضايت از كار لوپز است و همين هم سبب شده تا او و اعضاي دست راستي دولت در اين استعفا حضور داشته باشند. سانتانا لوپز البته ميان مردم پرتغال چهره محبوبي دارد. او شهردار ليسبون است و در اين چند سال آرامش حاكم بر پايتخت و طرح هاي اجرايي او سبب شده تا وجهه او نزد عامه از دست نرود.
با توجه به اين شرايط به نظر مي رسد پرتغال روزهاي آينده را هم در بحران سپري كند. بحراني كه تا برگزاري انتخابات زودرس مجلس در يكي دو ماه آينده ادامه خواهد داشت. پيش تر قرار بود انتخابات در سال ۲۰۰۶ برگزار شود اما انحلال مجلس سبب مي شود تا همه چيز به شكل كنوني درآيد.
در ماههاي اخير پرتغال ميان جناح هاي مختلف سياسي به آرامي در گردش است و به نظر هم نمي آيد اين روند تا رسيدن به يك مركز ثقل و رسيدن قدرت به يك جناح سياسي پايان بپذيرد. آنچه فعلاً شاخص و واضح است كناررفتن سانتانا لوپز از قدرت است. گويا روزهاي بد نخست وزيران هم در راه است.

چهره ها
ايران
هفته
جهان
پنجره
داستان
پرونده
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |