پنجشنبه ۱۷ دي ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره ۳۶۰۴ - Jan 6, 2005
قرباني اسيد پاشي در دادسرا
اشك سرد بر گونه هاي سوخته
010815.jpg
گروه حوادث: دختر جواني كه چندي پيش از سوي پسري كه به او علاقه مند شده بود مورد اسيدپاشي قرار گرفته بود با مراجعه به دادسراي امور جنايي به طرح شكايت پرداخت.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت به ظهر رسيده بود كه يك خودرو پرايد مقابل در ورودي دادسراي امور جنايي تهران ايستاد، دو دختر جوان از آن پياده شدند، كه توجه همگان را به خود جلب كردند. يكي از آن دو روسري مشكي بر روي صورتش انداخته بود، آرام آرام در حالي كه دختر ديگر در قدم برداشتن او را ياري مي كرد به سمت در ورودي دادسرا راه افتاد. ظواهر امر نشانگر وقوع يك اسيدپاشي بود. دختر با همان گام هاي آهسته به سمت شعبه هفتم ،
بازپرس قيصري حركت كرد. خبرنگاران آهسته به دنبال وي وارد شعبه شدند. بازپرس قيصري با ديدن دختر جوان ، غم بر چهره اش نقش بست. وقتي خواهر آمنه روسري مشكي را از روي صورت دختر جوان برداشت ناگهان تمام بدنم لرزيد. خواهر  آمنه اشك بر چهره اش جاري شد و بازپرس قيصري سر بر روي ميز گذاشت. ديدگان آمنه ديگر سوي ديدن ندارد تا ببيند كه همه با ديدن چهره وي چگونه متأثر شدند. اسيد موهايش را سوزانده بود. صورتش به شدت دچار سوختگي شده و دستان وي آثار دلخراشي از اسيدپاشي را داشتند. اسيد حتي دندان هاي آمنه را نيز از بين برده بود.
در چشمان همه حاضران، اشك جمع شده بود و با اندوه به صحنه دلخراشي كه مقابلشان بود نگاه مي كردند.
وقتي آمنه شروع به صحبت كرد همه سراپا گوش شدند، دختر جوان كه تازه از دانشگاه فارغ التحصيل شده بود و در يك شركت خصوصي مشغول به كار بود در خصوص چگونگي وقوع اين حادثه گفت: متهم پنج سال از من كوچكتر است. وقتي من ترم آخر دانشگاه بودم او تازه وارد دانشگاه شد. هم رشته بوديم و در يك درس با هم همكلاسي شديم. او پسري بود كه گويا خانواده اش او را به گونه اي تربيت كرده بودند كه هيچ وقت «نه» نشنيده بود، به همين دليل يك بار بر سر يك موضوع درسي با هم بحثمان شد و با لحني ناپسند جواب مرا داد. ديگر از آن روز به بعد هيچ حرفي بين ما رد و بدل نشد. تا اين كه درسم تمام شده و مشغول به كار شدم. يك روز عصر وقتي در خانه بودم زنگ تلفن به صدا درآمد. در آن سوي خط زني خود را به عنوان مادر يكي از پسران دانشكده معرفي كرد و از من خواست تا اجازه حضور در منزلمان به عنوان خواستگار را به او بدهم. وقتي فهميدم خواستگار كيست همان لحظه پاسخ منفي دادم. ولي پسر مذكور دست بردار نبود و هر روز تلفني مزاحمم مي شد. سر كوچه محل كارم مي ايستاد و در زمان بازگشت به خانه با صحبت هايش ناراحتم مي كرد. چندين بار به او گفتم تا از خيال ازدواج با من بيرون بيايد ولي او دست بردار نبود. تهديدم مي كرد كه اگر با وي ازدواج نكنم اسيد به صورتم خواهد ريخت ولي من باور نمي كردم كه يك پسر تحصيلكرده دست به چنين عملي بزند. موضوع را با خانواده ام در ميان گذاشتم، والدينم مي خواستند به كلانتري شكايت كنند ولي مانع آنها شدم، فكر مي كردم پسر جواني است و بازداشت او درست نيست، باور كنيد نمي دانستم به چه حيواني لطف مي كنم.
روز حادثه نوزدهم ماه رمضان بود، در آن روزهاي عزيز كار در شركت را زودتر تمام مي كرديم تا به افطار منزل برسيم. آن روز ساعت ۳۰/۱۶ دقيقه از شركت بيرون آمدم. سر كوچه كه رسيدم احساس كردم كسي به من نزديك مي شود. برگشتم تا فردي را كه پشت سرم است ببينم كه ناگهان مايعي سوزنده بر وجودم ريخته شد، ديگر نمي دانم چه شد تمام بدنم مي سوخت. درد بيچاره ام كرده بود. فقط ديدم كه همان پسر بود، او با گام هاي سريع از محل دور شد و من را كه از درد به خود مي پيچيدم در آن كوچه خلوت رها كرد.
آمنه در اين لحظه شروع به گريستن كرد، گريه اي دردناك كه بغض بر گلوي همه حاضران آورد.
010818.jpg
آمنه، در حالي كه مي گريست، ادامه داد: «دكتر گفته است گريه نكنم براي چشمانم بد است ولي چگونه مي توانم. باور كنيد خيلي سخت است. براي يك لحظه چشمانتان را ببنديد. مي فهميد كه دنيا را تيره و تار ديدن چقدر دشوار است. من دختري بودم كه هر لحظه زندگي برايم معنا داشت. درس مي خواندم، كار مي كردم تا فرداهايم را بهتر كنم. اين پسر تمام زندگيم را تباه كرد مگر گناه من چه بود؟ جرمم اين بود كه او را دوست نداشتم و نمي خواستم همسر او شوم. چرا بايد قرباني خواسته نامعقول او مي شدم. با او چه خواهند كرد؟ حكمش حبس است و بعد از سال ها آزاد خواهد شد ولي او هر ثانيه زندگيم را به مرگ تبديل كرد، فكر اين كه روزي آزاد شود تمام بدنم را مي لرزاند. ترا به خدا برايم دعا كنيد تا بهبود يابم. سوختگي چشمانم آن قدر زياد است كه دكترها فقط اميد به معجزه دارند، تمام روزهايم مثل اين كه در زندان هستم مي گذرد، درد و رنج توانم را گرفته است، اين پسر زندگي تمام خانواده ام را از بين برد. مادرم كارش را رها كرده است، خواهرم دانشگاه نمي رود، خواهر كوچكترم براي دانشگاه درس مي خواند او نيز تمام وقتش را صرف بهبود من كرده است. هيچ كس به تنهايي نمي تواند كار هايم را تماماً  انجام دهد. پدرم ساعتها مقابلم مي نشيند و سكوتش از هزاران حرف ناگفته بدتر است. گريه هاي بي صداي مادرم ذره ذره آبم مي كند. از قانون مي خواهم حكمي براي اين پسر صادر كند كه هر پسر ديگري وقتي كلمه اسيد را مي شنود تمام بدنش به لرزه بيفتد، اسيدپاشي از ارتكاب قتل بدتر است. با قتل، در يك لحظه انساني مي ميرد ، اما در اسيد پاشي تمام زندگي مصدوم ويران مي شود.
اين پسر با تصميم قاطع اين عمل را انجام داده بود. خودش در جلسه دادرسي گفت كه از ساعت ۱۰ صبح روز حادثه در پارك نزديك محل كارم نشسته بود تا محلول اسيد را بر صورت من كه تنها به خواستگاري او پاسخ منفي داده بودم بپاشد تا خشم خود را خاموش كند ولي آخر چه كسي چنين حقي را به او داده است. پس معناي خواستگاري چيست؟
آمنه در پاسخ به اين سؤال كه از قانون مي خواهي چه حكمي براي متهم صادر كند گفت: «نمي دانم. در حال حاضر تنها مي خواهم خدا كمكم كند تا سلامتيم را بازيابم. ديد چشمانم برگردد. سپس با گذشت زمان تصميم درست بگيرم. من آزارم به يك مورچه نرسيده بود حالا نمي دانم بايد چه تقاضايي از قانون بكنم. فقط مي خواهم حكمي صادر شود كه درس عبرتي براي ديگران باشد.»
آمنه در پايان از پرسنل بيمارستان لبافي نژاد كه براي بهبود چشمان وي تلاش بسياري كرده بودند تشكر كرده و سپس عنوان كرد: «وقتي مرا به بيمارستان ... كه يك بيمارستان درماني براي بيماري هاي سوختگي است بردند كمك زيادي به من نكردند. حتي چشمانم را كه به شدت مي سوخت خواهرم شست وقتي التماس مي كردم جلوي كور شدن چشمانم را بگيريد مي گفتند:  اين درد اسيد است كه آزارت مي دهد ولي بعداً  فهميدم كه اگر چشمانم را همان لحظه به طور دقيق و با تكنيك پزشكي مي شستند شايد به اين وضعيت وخيم نمي رسيد.» رسيدگي قضايي به اين پرونده در شعبه هفتم بازپرسي دادسراي امور جنايي ادامه خواهد يافت.

شكايت جديد در پرونده مرد آدم ربا
010821.jpg
گروه حوادث: با طرح شكايت جديدي در پرونده مرد جواني كه متهم به آدم ربايي دختران جوان و تعرض به آنان در حوالي پارك لويزان بود، رسيدگي به پرونده در دايره ۱۱ در دستور كار ويژه قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار ما، اين شاكي جديد كه دختري جوان و از همسايگان مرد متهم است صبح ديروز با حضور در دايره ۱۱ اداره آگاهي تهران با طرح شكايتي جديد از مرد جنايتكار نزد مامور اداره آگاهي به تشريح جزئيات حادثه پرداخت.
وي گفت: اسفند ماه سال گذشته بود كه پس از اتمام كلاس كنكور از آموزشگاه به طرف خانه در حركت بودم. وقتي به خانه رسيدم و قصد بازكردن در را با كليد داشتم ناگهان متهم كه در همسايگي ما بود به طرفم آمد و پس از احوالپرسي از من پرسيد كه مادر و پدرم در خانه هستند يا خير. من كه هيچ اطلاعي از اين موضوع نداشتم به او گفتم صبر كند تا ببينم پدرم در خانه هست. در را باز كردم ناگهان مرا به داخل پاركينگ هل داد و با گرفتن دو دستم مرا به تهديد به طبقه بالاي ساختمان كه در حال تعمير كردن بوديم برد و قصد آزار مرا داشت. من كه از اين موضوع بسيار وحشت زده شده بودم از ترس اين كه مرد همسايه بلايي به سرم بياورد سكوت كردم. چند دقيقه نگذشته بود كه مادرم به خاطر اين كه من دير كرده بودم نگران شده بود به همين خاطر دم در خانه آمد و صداي مرا كه از ترس ناله مي كردم، شنيد. همان موقع داد زد چه كسي بالاي ساختمان است همين كه بالا آمد و مرا در آن وضعيت ديد ترسيد و پسر همسايه مان را ديد كه پشت كولر پنهان شده بود. به طرفش دويد اما او فرار كرد و از محل دور شد.
اين دختر در ادامه افزود: بعد از اين واقعه از ترس آبرويمان و تهديدي كه از سوي خانواده پسر جوان شده بودم هيچ اقدامي نكردم تا اين كه متوجه شدم وي دستگير شده است. اين مرد دو دختر نوجوان را هم مورد تجاوز قرار داده كه آنان نيز براي طرح شكايت به دادسرا مراجعه خواهند كرد.
به اين ترتيب با طرح شكايت هاي جديد از اين مرد، با دستور قاضي پرونده رسيدگي به آن در دستور كار ويژه پليس قرار گرفت.

انفجار مهيب در تهران ۳ كشته برجاي گذاشت
010812.jpg
گروه حوادث: انفجار لوله هاي گاز هنگام حفاري جان سه نفر از شهروندان تهراني را گرفت.
به گزارش خبرنگار ما، انفجار لوله  گاز «خيابان افسريه» واقع در منطقه ۱۵ شهرداري تهران ساعت ۲۳ و ۱۵ دقيقه رخ داد. در اين حادثه بيل مكانيكي با لوله گاز برخورد كرد و ابتدا سبب نشت و سپس باعث انفجار شديد آن شد. سه نفر از كاركنان سازمان آب و شركت گاز در دم جان سپردند و يك نفر ديگر كه به شدت زخمي شده بود به بيمارستان منتقل شد.
شدت انفجار به حدي بود كه شيشه هاي منازل و مغازه هاي اطراف تا شعاع ۳۰۰ متر شكسته شد.
افسر نگهبان ستاد فرماندهي آتش نشاني تهران گفت: چندين منزل مسكوني كه در مجاورت محل انفجار قرار داشتند، تخريب شد.
محمود شادكي كه از حضور ديرهنگام اورژانس گله مند بود افزود: اين حادثه ۵ ميليارد ريال خسارت بر جاي گذاشته است.
010809.jpg
مجيد عرب زاده، مدير اداره بررسي علل حريق و حوادث سازمان آتش نشاني در مورد علت بروز حادثه گفت: نبود نقشه لوله هاي سوخت شهري و شناسنامه دار نبودن مكان لوله ها علت اصلي انفجار لوله هاي گاز در تهران است.
مقدم، رئيس سازمان آب منطقه اي به خبرنگار ما گفت: برحسب روال موجود براي حفاري در اين منطقه در ساعت قبل از عمليات با شركت گاز منطقه اي تماس گرفته و موضوع حفاري به اطلاع آنها رسانده شد اين در حالي است كه مسئولان گاز منطقه اي گفتند: براساس ضوابطي كه بين كليه نهادهايي كه به نوعي ناگزير به حفاري هستند وجود دارد، آنها در حفاري هاي خود تنها تا عمق حداكثر ۳۰ سانتي متر را مي توانند با بيل مكانيكي حفر كنند و براي اعمال بيشتر در جهت رعايت نكات ايمني بايد به شيوه دستي عمل كنند.
رئيس كلانتري ۱۵۶ افسريه از شهروندان خواست تا در صورت آسيب ديدن يا تحمل ضرر از حادثه مذكور براي تعيين خسارات به اين كلانتري مراجعه كنند.

متهم به قتل در دادگاه: قصد كشتن دختر ۱۵ ساله را نداشتم
گروه حوادث: مردي كه به انگيزه سرقت دختر ۱۵ ساله اي را در بيمارستان مفرح تهران به قتل رسانده بود، صبح ديروز با توجه به رضايت اولياي دم، از لحاظ جنبه عمومي جرم محاكمه شد.
به گزارش خبرنگار ما، اين جلسه در شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان و به رياست قاضي ياورزاده و چهار مستشارش به نام هاي رحيمي، كوه كمره اي، شريفي و باقري برگزار شد.
در ابتداي جلسه محاكمه، خاكي نماينده دادستان با قرائت كيفرخواست صادره از سوي دادسراي امور جنايي تهران گفت: در اين پرونده، غلامرضا.ت (۲۴ ساله) متهم به مباشرت در قتل عمدي مرحومه مرجان و سرقت اموال از فروشگاه تعاوني بيمارستان مفرح تهران است كه تحقيقات صورت گرفته در دادسراي امور جنايي منجر به صدور قرار مجرميت و كيفرخواست گرديده است. در خصوص اتهام قتل عمدي وي با توجه به اعلام رضايت بلاقيد شرط اولياي دم متوفي و از لحاظ جنبه عمومي موضوع ماده ۲۰۸ و ۶۱۲ از قانون مجازات اسلامي تقاضاي كيفر مي نمايد در صورت سرقت به شرح مندرج در كيفرخواست با توجه به اينكه متهم مستخدم بوده و مستنداً به بند ۶۵۶ و با رعايت ماده ۶۶۷ از همان قانون از محضر دادگاه محترم تقاضاي صدور حكم قانوني را دارم دادگاه خطاب به محمد حسن.الف هويت شما محرز و در پرونده منعكس است شكايت خود را مطرح كنيد؟
من مديرعامل فروشگاه بيمارستان مفرح هستم. در تاريخ ۴/۴/۸۲ متوجه شدم كه اموال و مقداري پول از تعاوني بيمارستان به سرقت رفته است. به كسي مظنون نبوديم تا اينكه در آبان ماه ۸۲ كارگر خدماتي بيمارستان به نام غلامرضا متهم حاضر در دادگاه به اتهام قتل عمدي دختري به نام مرجان بازداشت شد در بازرسي از منزل وي يك ضبط، تلويزيون و ريش تراش كشف شد و معلوم شد بقيه اموال شركت تعاوني توسط ايشان به سرقت رفته و به گفته خودش بقيه اموال را به افراد نامشخصي فروخته است. از غلامرضا به اتهام سرقت اموال فروشگاه شكايت و تقاضاي محكوميت و رد اموال مسروقه را دارم.
دادگاه خطاب به متهم از وي خواست تا خود را معرفي كند؟
وي گفت: غلامرضا هستم داراي سابقه كيفري زناي محصنه، بازداشت موقت از تاريخ ۱/۸/۸۲ -۲۴ ساله و كارگر خدماتي بيمارستان مفرح.
قاضي: شما متهم به قتل عمدي مرجان (۱۵ ساله) و سرقت وسايل و وجهي از فروشگاه بيمارستان، قرائت و تفهيم مي شود آيا اتهام را قبول داريد يا خير؟
متهم: بله قبول دارم.
قاضي: انگيزه شما از وقوع جنايت چه بود؟
متهم: روز واقعه ۲۹/۷/۸۲ بود من در انتهاي باغ بيمارستان مفرح نشسته بودم و در مورد بدهي خودم به صاحبخانه يا كسبه محل و مشكلات مالي خودم فكر مي كردم چون قبلاً چند مرتبه به تعاوني بيمارستان دستبرد و اموالي به سرقت برده بودم اين دفعه دنبال كسي مي گشتم كه كمكم كند در همين لحظه كه غرق در افكار خودم بودم دختري را ديدم كه پوشيده در چادر به طرف من مي آمد و به اطراف نگاه مي كرد فهميدم راه خروجي بيمارستان را گم كرده است. به محض اين كه به من رسيد پرسيد درب خروجي بيمارستان كجاست فهميدم راه را بلد نيست. به او سمت انتهاي بيمارستان را نشان دادم و به دروغ گفتم آن جاست مي دانستم در قفل است. در يك لحظه حدس زدم كه اين دختر گردنبند يا گوشواره در اختيار دارد كه مي توانم از او بگيرم. همان طور كه مي رفت پشت سر او راه افتادم. اول دستم را روي شانه اش گذاشتم برگشت مرا نگاه كرد فرياد كشيد. دهانش را گرفتم. او را هول دادم به زمين افتاد. مي خواستم هر چه زودتر او را ساكت كنم چون تازه كار پيدا كرده بودم و بيمه شده بودم. اگر قضيه لو مي رفت از كار اخراج مي شدم. انگشتم را روي خرخره اش گذاشتم مي خواستم خفه اش كنم تلاش كرد. بلند شد فرار كرد پايش به سنگ خورد و به زمين افتاد. همان طور كه افتاده بود روي كمرش نشستم شالگردن را دور گردنش پيچانده و آنقدر پيچاندم كه بالا آورد احساس كردم مقاومتش را از دست مي دهد ولي تعجب مي كردم چرا نمي ميرد چاقويي در جيب داشتم بيرون آوردم و ضربات زيادي به وي زدم. روسري اش را به داخل دهانش فرو كردم تا وقتي مطمئن شدم مرده است.ساعت ۲ به خانه ام رفتم. باجناقم مهمان ما بود. نهار خوردم. دو ساعت خوابيدم. بيدار شدم. سرو صورتم را شستم به خانه پدرم رفتم كه در آن جا كار بنايي مي كردند. تيشه اي برداشتم هوا تاريك، به طرف بيمارستان رفتم.در همان انتهاي باغ با تيشه زمين را حفر كردم به خيال خودم قبري درست كردم به سراغ جسد رفتم ديدم جنازه سنگين شده است. يك دست به پشت او يك دست به پاهايش انداختم احساس كردم هنوز خونش گرم است. دست هايم خوني شد. مچ دست جنازه را گرفتم و او را به داخل قبر گذاشتم و با خاك رويش را پوشاندم و دست و صورتم را شستم.
در پايان جلسه دادگاه، متهم در آخرين دفاع اظهار داشت: من خيلي پشيمانم. اشتباه كردم.

تشكيل دادگاه و پليس ويژه اطفال و نوجوانان (بخش سوم)
بر اساس تبصره يك ماده ۳۱ هرگاه با توجه به وضع محكوم عليه و جرم ارتكابي، به جاي مجازات حبس يا جريمه نقدي موضوع بند۱ اين ماده، انجام دادن خدمات عمومي مانند آموزش حرفه و فن، كار در مراكز نگهداري معلولان و سالمندان، نظافت و آبياري درختان و فضاي سبز پاركها مناسب باشد، دادگاه مي تواند با رضايت محكوم عليه او را به انجام دادن آن خدمات تحت مراقبت مددكار اجتماعي محكوم نمايد، مشروط بر آنكه ميزان آن براي افراد غير شاغل بيش از ۸ ساعت كار روزانه و در مورد شاغلان جمعا بيش از ۱۲ ساعت نباشد. مجموع ساعات خدمات عمومي نبايد ماهانه بيش از ۲۴۰ ساعت باشد. هرگاه محكوم عليه بدون عذر موجه از انجام دادن خدمات عمومي امتناع نمايد، دادگاه مي تواند پس از دريافت گزارش مددكار اجتماعي، براي بار اول، ساعات كار خدمات عمومي را تا يك چهارم افزايش دهد و در صورت تكرار آن را به خدمت عمومي ديگري تبديل يا به يكي از مجازات هاي مندرج در بند۱محكوم نمايد. دادگاه مي تواند با توجه به وضع محكوم عليه و جرم ارتكابي مجازات حبس يا جريمه نقدي موضوع بند ۱ اين ماده را به اقامت در محل سكونت در ساعاتي كه دادگاه تعيين مي كند يا به حبس در كانون اصلاح و تربيت در دو روز آخر هفته تبديل نمايد.
درماده ۳۲ اين قانون آمده است: در مورد نگهداري يا محكوميت به حبس در كانون اصلاح وتربيت، دادگاه اطفال و نوجوانان مي تواند با توجه به گزارش هاي رسيده از وضع طفل يا نوجوان و رفتار او در كانون اصلاح و تربيت يك بار در تصميمات قطعي شده سابق تجديدنظر نمايد، به اين ترتيب كه مدت تصميم يا محكوميت را يك چهارم تقليل دهد يا نگهداري در كانون اصلاح و تربيت را به تسليم طفل يا نوجوانان به ولي يا سرپرست قانوني تبديل نمايد.
تصميم دادگاه مبني بر تجديد نظر در صورتي اتخاذ مي شود كه طفل يا نوجوان حداقل يك سوم از مدت نگهداري يا محكوميت به حبس در كانون اصلاح و تربيت را گذرانده باشد. تصميم دادگاه در اين مورد قطعي است. اين امر مانع از استفاده از آزادي مشروط و ساير تخفيفات قانوني با تحقق شرايط آنها نخواهند بود.
بر اساس اين قانون در جرايمي كه مجازات قانوني آن قصاص يا حد است، هرگاه در رشد و كمال عقل مرتكب شبهه وجود داشته باشد دادگاه اطفال و نوجوانان وي را به يكي از مجازاتهاي مذكور در بند ۲ و۳ ماده ۳۱ اين قانون محكوم مي نمايد.
دادگاه اطفال و نوجوانان براي تشخيص رشد و كمال عقل مي تواند از نظر پزشكي قانوني يا از هر طريق ديگري كه مقتضي بداند،  استفاده كند.
در جرايمي كه مستلزم پرداخت ديه يا ضمان است دادگاه مطابق قانون حكم به پرداخت ديه و خسارت صادر مي كند.
بر اساس ماده ۳۵ اين قانون در مورد تعدد جرم در جرايم مستلزم تعزير يا مجازات بازدارنده دادگاه مكلف است براي هر يك از جرايم ارتكابي مجازات جداگانه تعيين كند. دراين صورت فقط مجازات اشد قابل اجرا خواهد بود. هرگاه فعل واحد داراي عناوين متعدد جرم باشد مجازات جرمي داده مي شود كه اشد است و چنانچه مجموع جرايم ارتكابي در قانون عنوان جرم خاصي داشته باشد مرتكب به مجازات مقرر در قانون براي آن جرم محكوم مي شود. مقررات تكرار جرم در مورد اطفال و نوجوانان رعايت نمي شود.
فصل چهارم اين قانون به تخفيف و تعليق اجراي مجازات پرداخته است و بر اساس آن دادگاه مي تواند در صورت احراز جهات مخفف، مجازات حبس را در موارد ذيل طبق قانون تخفيف دهد.
۱- اظهارات و راهنمايي هاي متهم كه در شناختن شركاء و معاونان جرم و كشف اشيايي كه از جرم تحصيل شده است موثر باشد. ۲- اوضاع و احوال خاصي كه متهم تحت تاثير آنها مرتكب جرم شده است، از قبيل: رفتار و گفتار تحريك آميز مجني عليه يا وجود انگيزه شرافتمندانه در ارتكاب جرم؛ ۳- اعلام متهم قبل از تعقيب و يا اقرار او در مرحله تحقيق كه موثر در كشف جرم باشد؛ ۴- وضع خاص متهم يا سابقه او؛
۵- اقدام يا كوشش متهم به منظور تخفيف آثار جرم و جبران زيان ناشي از آن.
براساس ماده ۳۸ اين قانون احكام دادگاه اطفال و نوجوانان جز در مورد مجازات ها، مشمول عفو يا تخفيف مجازات محكومان قرار نمي گيرد. و در كليه محكوميت هاي تعزيري و بازدارنده دادگاه مي  تواند اجراي تمام يا قسمتي از مجازات را از يك تا سه سال معلق نمايد.
دادگاه جهات و موجبات تعليق و دستورهاي را كه بايد محكوم عليه در مدت تعليق از آن تبعيت نمايد در حكم خود تصريح و مدت را نيز برحسب نوع جرم و حالات شخصي مجرم تعيين نمايد.
مطابق ماده ۴۱ اين قانون دادگاه با توجه به اوضاع و احوال محكوم عليه و محتويات پرونده مي تواند اجراي دستور يا دستورهاي ذيل را در مدت تعليق از محكوم عليه بخواهد و محكوم عليه مكلف به اجراي دستور دادگاه مي باشد:
۱- مراجعه به مددكار اجتماعي يا روانشناس و همكاري با آنان؛ ۲- اشتغال به تحصيل در يك موسسه آموزشي و فرهنگي يا حرفه آموزي؛ ۳- مراجعه به بيمارستان يا درمانگاه براي درمان بيماري يا ترك اعتياد خود؛ ۴- خودداري از معاشرت با اشخاصي كه دادگاه معاشرت با آنها را براي محكوم عليه مضر تشخيص مي دهد؛۵- خودداري از رفت و آمد به محل هاي معين؛ ۶- خودداري از اشتغال به كار يا حرفه معين؛ ۷- خودداري از تجاهر به ارتكاب محرمات و ترك واجبات؛ ۸- معرفي خود در مدت هاي معين به شخص يامقامي كه دادستان تعيين مي كند.
ادامه دارد

حوادث
اجتماعي
اقتصادي
دانش انفورماتيك
بـورس
خارجي
سياسي
داخلي
شهري
علمي فرهنگي
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   دانش انفورماتيك   |   بـورس   |   حوادث   |   خارجي   |   سياسي   |   داخلي   |  
|  شهري   |   علمي فرهنگي   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |