جمعه ۱۸ دي ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۶۰۵
ورزش
Friday.htm

همراه با ديويد مويس در گذشته و آينده اورتون
فراتر از جدول
آيا اورتون رو به زوال است اين جمله اي است كه بحث داغ روز است مويس در اين رابطه مي گويدهرچند شكست مقابل تاتنهام آن هم با كسب چنين نتيجه اي ناگوار است اما زمان و مسابقات زيادي در راه است اورتون بايد از سد منچستر بگذرد و به صدر برسد اين همان چيزي است كه مويس را به آرامش مي كشاند
009576.jpg
آنچه چيدمان ساده جدول ليگ برتر نشان مي دهد چيزي فراتر از شمارش امتيازها و نمايش تيم هاي برتر نيست. رده هاي متوالي اين جدول سرد و نمايشي از عدم هيجان است. تنها نگاه ها به چند رديف اول خيره مي شود و با ديدن تيم هاي چلسي، آرسنال، منچستر يونايتد و اورتون رو به آخرين رديف مي رود كه مربوط به تيم رو به زوال وست بروم است. اين كه تيمي چون اورتون بيش از ۱۰ امتياز با آرسنال فاصله دارد و يا منچستر با چلسي كمتر از ۱۰ امتياز، محاسبه مي شود و تمام. اين پيگيري مخصوص كساني است كه در هرج و مرج زندگي گوشه اي براي كركري هايشان نگه داشته اند و مي خواهند بدانند چلسي محبوبشان يا اورتون و... كي به صدر جدول مي رسند و با چه امتيازي.
اما جدا از اين چيدمان سرد و بي انرژي و با كنارگذاشتن آن گونه اي ديگر از رقابت ها به چشم مي خورد؛ هياهو و التهاب ما بين اورتون و منچستر، چلسي و آرسنال و همين طور خزيدن هركدام به رديف اول جدول. اگر جزو كساني هستيد كه تيم مورد علاقه تان اورتون است و با ديدن آن در پله هاي جدول و شمارش امتيازها كنار مي رويد تا همين جا كافي است. اما اگر سرتان براي
جار و جنجال ها و واقعيت هاي تيمتان درد مي كند به ادامه نيز نگاهي داشته باشيد.
۱
ديويد مويس ـ مربي اورتون ـ وقتي صاحب خرابه هاي اين باشگاه شد با حس رقابت شديدـ كه گاهي رو به نفرت مي رفت ـ نسبت به آلكس فرگوسن كار خود را آغاز كرد. حتي قبل از ورود او به اورتون كليه اخبار و عملكردهاي او توسط مويس دنبال شد،از نوامبر ۱۹۸۶ كه فرگوسن از تيم آبردين به منچستر آمد و همه روزهاي بعد از آن، مويس حتي نخستين بازي او را مقابل آكسفورد به خاطر مي آورد. چرا كه او نيز ميان تماشاگران ورزشگاه مانور پارك حضور داشته است و از نزديك رهبري رقيب موردعلاقه اش را تماشا مي كرده است.
با اين اوصاف آغاز چشمگير اورتون در اين فصل، تا آن جا كه از تيم منچستر يونايتد نيز پيشي بگيرد غافلگيركننده بود. اين پيروزي و تاختن در رديف سوم جدول و جزو سه تيم برتر بودن براي ديويد مويس معنايي با ارزش تر به همراه داشت و آن برد در مقابل رقيب قديمي فرگوسن بود. اغراق نخواهد بود كه براي مويس شب هاي بازي منچستر از لحاظ هيجان و اضطراب با بازي هاي اورتون برابري مي كند و اين عين جمله اي است كه او شب بازي منچستر و ليون به زبان آورد. مويس جزو منتقدان و نظردهندگان اصلي براي منچستر است و نظرهاي او تيتر داغ و رديف اول.
بازي هاي گذشته منچستر و كارنامه پربارش، حضور فرگوسن و نحوه ذكاوت و تمرين هاي ويژه اش جزو سوژه هاي مويس هستند براي نفوذ و آموزش.
ديويد مويس معتقد است: «بايد در هر لحظه براي آموزش و تعليم آماده بود چرا كه داستان هاي بد و شايعه هاي وحشتناك زماني   آغاز مي شود كه اتفاق بدي رخ داده باشد و گرنه با اتفاق هاي خوب همه خاموش اند.» اين شيوه آموزش و مربيگري مويس زبانزد است؛ درست مانند زماني كه مويس جزو دنبال كننده هاي اصلي تمرين هاي بازيكنان ايتاليايي و نحوه آموزش تراپاتوني بود.
۲
جار و جنجال هاي اخير تيم  اورتون و حاشيه سازي هاي روز جزو معضلات اصلي ديويد مويس در فصل جاري به حساب مي آيد. پرداختن بيش از حد به وين روني مشهورترين بازيكن اين تيم چهره اورتون را به باشگاهي بي لياقت و فاقد شايستگي براي داشتن بازيكنان بزرگ جلوه داد. از طرفي نحوه تمرينات و تورهاي تعيين شده او با نقدهاي پي در پي همراه شد و در كنار همه اين اوصاف وضعيت نامطلوب مالي باشگاه دامنه لازم جهت پس افتادن را فراهم كرد.
اين شرايط بحراني و اتفاق هاي خاص كه در زمان ليگ برتر به يك باره اتفاق افتاد نادر است براي نشان دادن جوهره اصلي مويس بزرگترين سد به شمار مي آيد. اما با همه آنچه گفته شد تا قبل از هفته پيش سومين تيم برتر اورتون بود اما به آرامي زور مشكلات بر مويس چيره شد.
مدير مالي باشگاه اورتون با پيشنهادي ويژه ـ كه تقريباً بعد از آغاز مربيگري مويس مطرح شده بود ـ وضعيت اقتصادي باشگاه را كمي سر و سامان داد. در ايده طرح شده چنين آمده بود كه مي شود از هواداران ميليوني اورتون ـ كه در آخرين آمار ۸/۱۲ ميليون نفر اعلام شده بود ـ علاوه بر حمايت هاي دايمي و دلگرمي بازيكنان در جهت تامين بودجه لازم باشگاهي استفاده كرد. بدين ترتيب كه با سرمايه گذاري هاي هرچند محدود و فروش سهام آنها را در سود و پيشرفت باشگاه سهيم  كرد. اين نظريه كه در سال ۲۰۰۲ در باشگاه اورتون قوت گرفت با مخالفت جدي مويس روبه رو شد. اين ايده نو از نظر مربي اورتوني ها جدا از نتايج مثبتي كه به همراه داشته است اثرات منفي مخربي به همراه خواهد داشت چرا كه هواداران خواستار تشويق و حمايت از تيمي هستند كه استقلال مالي داشته باشد و بدون ضعف و استعانه روي پاي خود بايستد. اين عقيده مويس با كمك مشاورين باشگاه به نظر مثبت تبديل شد.
در همان زمان مطبوعات بريتانيايي متن اعتراض  نامه مويس را با تكيه بر اين گفته آغاز كردند كه ديويد مويس معتقد است: «پول به فوتبال ارتباطي ندارد» اين جمله  اي بود كه مويس نگون بخت يك بار در مصاحبه هاي انجام شده به زبان آورده بود. او بعد از اين بارها و بارها جمله گفته  شده اش را كه بيشتر تبديل به دسيسه مطبوعاتي شده بود توضيح داد و ربط نداشتن پول با فوتبال را از لحاظ خلق نكردن استعداد و آفرينش روح فوتباليست شدن توضيح داد و...
بالاخره با اين نظر موافقت و طرح موردنظر پيشنهاد شد. بلافاصله بعد از ارايه اين بحث تماس هاي مكرر مردم آغاز شد و دقيقاً ۱۴ روز بعد از اين جريان كليه تقاضانامه هاي مربوطه به پايان رسيد و...
اتفاقات گفته شده بعد از سال ۲۰۰۲ و ايستادن مجدد اقتصاد باشگاه به صورت كاملاً محدود دنبال شد. آغاز فصل جاري فلش بك ناگواري براي اورتوني ها داشت چرا كه با تعويض مديريت مالي باشگاه و سپردن امور به چالز كوالي دوران ركودي جديد آغاز شد و دامنه زد به همه مشكلاتي كه وجود داشت. بارديگر تبليغ تقاضانامه هاي اورتون پخش شد اما اين بار با عكس العمل كمتري از سوي مردم!
۳
زماني كه جنجال همه مطبوعات سفر وين روني شده بود و زماني كه جنجال ها برعدم شايستگي باشگاه تكيه داشت، ديويد مويس تلاش زيادي در ثبت و ورق زدن تاريخ درخشان اين تيم در رسانه ها انجام داد. تاكيد بيشتر مويس بر دهه ۸۰ بود زماني كه بازيكناني چون گري لينيكر، هاردمن پيتر و نويل سائوت هال و... جزو مهره هاي دلرباي اورتون بودند. مويس براي دوران زندگي باشگاه فراز و نشيب هاي زيادي را به تصوير مي كشد درست مانند زماني كه لينيكر به بارسلونا رفت و تيغه تيز انتقادها تيم را تك بعدي خواند و بعد از آن افول تيم و به قعر جدول رفتن را به دنبال داشت.
سال ۱۹۹۳ وقتي تيم تك بعدي با حضور جورويل دوباره قوت گرفت بعد از آن تا سال ها در فراز ماند. طي سال هاي ۹۶ـ۱۹۹۵ اورتون تشخيص فصل را با پيروزي پشت سر گذاشت و در فراز ماندن اورتون به ۱۹۹۷ و ۹۸ نيز رسيد و طي اين سال ها دوبار از سقوط در فينال رهايي يافت و...
بدين ترتيب مويس بارها و بارها آنچه اورتون به واسطه آن درخشيده بود را به رخ كشيد. مويس در فصل جاري ليگ برتر تعهد و عشقي كه بارها در مصاحباتش نسبت به اورتون اعلام كرده بود را ثابت كرد و دفاع ازروني سردمدار همه آنها بود. مويس معتقد بود چطور تيمي كه بازيكنان بزرگي مانند روني را به دنياي فوتبال عرضه مي كند شايستگي نگهداري آنها را ندارد؟! و... بالاخره روني به منچستر رفت اما اين آن چيزي نبود كه مويس به آن اعتقادي داشته باشد.
۴
«رقابت زمينه ساز پيروزي مي شود» اين جمله را مي توان با شيوه مربيگري منحصر به فرد او منطبق دانست. هرچند براي هويت چلسي و آرسنال نيز جزو رقباي اصلي هستند اما كنارزدن منچستر يعني پس زدن رقيب اصلي و رسيدن به جنگ واقعي. از دست دادن جايگاه سومين جدول در هفته اي كه گذشت و تعظيم مقابل فرگوسن براي مويس فاجعه اي از ياد نرفتني است. حالا بيش از سه امتياز ما بين آنها فاصله افتاده است. بازي ها فوق العاده اند و حس نبرد داغ داغ.
آيا اورتون رو به زوال است؟ اين جمله اي است كه بحث داغ روز است؟ مويس در اين رابطه مي گويد: «هرچند شكست مقابل تاتنهام آن هم با كسب چنين نتيجه اي ناگوار است اما زمان و مسابقات زيادي در راه است.»
شكست هاي اورتون با چارلتون و تاتنهام جزو شكست هاي تاريخي است و بردهايي مقابل
تيم هايي چون ليورپول و منچستر سيتي جزو درخشان ترين لحظه هاي اورتون به حساب مي آيند.
مويس با شخصيت قدرتمند و افسانه ايش به همين آسودگي از ميدان خارج نمي شود. او قطعاً پروژه ها و ترفندهاي طرح شده و اجرا نشده بسياري دارد. «اورتون بايد از سد منچستر بگذرد و به صدر برسد. اين همان چيزي است كه مويس را به آرامش مي كشاند.»
منابع:bbc و newspaper asia.com

يادداشت
ستاره ها در تعطيلات
در زندگي يك فوتباليست حرفه اي همه چيز به علاوه فوتبال مي شود، زندگي شخصي، تعطيلات، برنامه ريزي ها و... و اين امري اجتناب ناپذير است. با فروكش كردن مسابقات و ليگ ها در سرتاسر جهان با آغاز سال نو ميلادي، داغ ترين سؤال ها و بحث هاي روز مربوط به چگونه گذراندن تعطيلات ستاره هاي فوتبال است. جواب اين پرسش ها نيز جالب توجه و مهم اند چرا كه تا حداقل يك هفته پيداكردن آنها، سوژه سازي و خلق حاشيه ها تعطيل مي شود.
هواداران بوندس ليگا تا ۳۹ روز با تيم هاي محبوبشان خداحافظي كرده اند و همين طور فرانسوي ها، ايتاليايي ها  و... با تعطيلي بيش از دو هفته. زيدان در پاسخ به سؤالات خبرنگاران در زمينه چگونه گذراندن تعطيلات گفته است: «بهترين فرصت براي بودن در كنار خانواده پيش آمده است و من تمام طول تعطيلات را همراه خانواده در سفر خواهم بود.» زيدان اضافه كرده: «فوتبال در تعطيلات نيز همراه او خواهد بود البته نه به صورت تمرين هاي مستقيم بلكه به لحاظ انجام دادن حركاتي محدود در جهت دفرم نشدن فيزيك بدن و رعايت رژيم غذايي.»
حاشيه سازان دنياي فوتبال علاقه دارند از ساده ترين ها تيتر يك بسازند و جاي خالي بحث هاي داغ را كه به دليل ركود تعطيلات زمستاني ايجاد شده است، پر كنند.
در اين ميان كارلوس نيز معتقد است: «فوتبال در هر روز زندگي مان حضور دارد حتي تعطيلات.» روبرتو كارلوس ورزش دوم مورد علاقه اش را اسكي مي داند و قصد دارد حجم وسيعي از فرصت تعطيلات را با اين امر سپري كند. همچنين وي به جشنواره «ضربه آزاد مستر بين المللي» اشاره مي كند كه حتي در روزهاي سپري كردن تعطيلات ستاره ها را دور هم جمع مي كند. كارلوس معتقد است: «اغلب كساني كه به فوتبال به صورت حرفه اي مي پردازند و لحظات هر روزه شان با توپ سپري مي شود اغلب براي سپري كردن تعطيلات و شركت در اين جشنواره ميلي نشان نمي دهند.»
با اين وجود جشنواره شوت آزاد هرسال آمارهاي جالبي را ثبت مي كند و آنها را به ركوردهاي بازيكنان اضافه مي كند. گاهي سياست هاي حرفه اي نيز همراه برنامه هاي زمستاني و تعطيلات مي شود. به عنوان مثال بلافاصله بعد از تشخيص اين كه ستاره اي در منطقه تفريحي خاصي ساكن شده است، پايگاهي كوچك براي عكسبرداري و تهيه گزارش تاسيس مي گردد و اين مي شود خوراك روزنامه هاي محلي كه معمولاً با فروش زيادي همراه خواهد بود.
به عنوان مثال سپري كردن تعطيلات ميهايلوويچ مهاجم مياني اينتر در تعطيلات سال گذشته تا ماهها پس از پايان تعطيلات نيز ادامه يافت. عكس هاي مربوط به او هنگام ماهيگيري و يا تمرين شوت با فرزندش در لحظاتي كه در زيباترين نقطه مرتع هاي منطقه سوآناي ايتاليا حضور داشته است. به همين ترتيب بارديگر خبرهاي مرده فوتبال داغ داغ مي شوند.
با همه اين اوصاف آنچه در تعطيلات زمستاني براي بازيكنان فوتبال اروپا رخ مي  دهد گاهي خودجوش و فاقد هرگونه برنامه ريزي قبلي است. به عنوان مثال در سال ۱۹۹۷ وقتي شوت حيرت انگيز كارلوس به دروازه بارتز در كارنامه او ثبت شد، سيل ابراز احساسات و علاقه هاي فراوان به سوي او هجوم آوردند و اين جريان حتي در زمان تعطيلات نيز ادامه يافت. چنانچه امروز نيز برخي از عكس هاي مربوطه در آرشيو سايت اختصاصي او موجود است.
در تعطيلات سال ۹۷ مردم منطقه كوپاناي برزيل كه كارلوس به همراه خانواده تعطيلات را در آن جا سپري مي كرد، به منظور تشكر از اسطوره فوتبال سرزمينشان هداياي گرانبهايي براي او تهيه ديدند. مردم خود به عنوان اصلي ترين عامل در خودجوشي چنين اتفاقاتي نقش دارند.
رايان گيگز هافبك منچستر يونايتد در اين رابطه مي گويد: «خيلي از مواقع وقتي مردم نسبت به ما ابراز علاقه مي كنند، شرايط سختي را به وجود مي آورند كه راحتي و آسايش بودن در كنار دوستان و يا اعضاي خانواده را سلب مي كنند.» وي ادامه مي دهد: «اما تعطيلات سال ۲۰۰۴ متفاوت و مي توان گفت به يادماندني بود.» تعطيلات سپري  شده سال گذشته گيگز چنين بوده است كه مردم منطقه ساحلي بلتون در منچستر از طريقي ـ كه گيگز نيز هنوز بي اطلاع است ـ به برنامه سفر و بليت هاي رزرو شده او پي مي برند و گروهي از مشتاقان و علاقه مندان شروع به تعقيب كردن او و خانواده اش مي كنند. اين گروه كه خود از جوانان و حتي مسن هاي منطقه بلتون به  حساب مي آمدند بلافاصله بعد از ساكن شدن گيگز در منطقه اي خاص به جلب ساير هواداران مي پرداختند و در مكان هاي عمومي و لحظات تفريحي با آنها همراه بودند البته نه در حدي كه ايجاد مزاحمت كنند.
گيگز در اين رابطه مي گويد: «ابتدا فكر كردم كه وقوع اين اتفاق لحظات بدي را براي خانواده ام ايجاد خواهد كرد به خصوص اين كه هنگام تعويض هتل و رفتن به منطقه تفريحي جديد حضور آنها اجتناب ناپذير بود.» وي ادامه مي دهد: «... اما خوشبختانه اعضاي خانواده با اين جريان كنار آمدند و حتي توانستند با آنها رابطه مطلوبي برقرار كنند. ما عكس هاي يادگاري و خاطره انگيزي با اين مردمان مهربان انداختيم.»
از نظر او رابطه برقراركردن، پس زدن و يا توجه كردن به اين دسته از هواداران بايد با ملايمت و عاري از هرگونه خشم باشد چرا كه گاهي باعث شكسته شدن اسطوره مقدس ذهنشان مي شود.
منبع:blueKipper.com

مقاله
اميرخان روياي قهرماني در المپيك
نمي توانم پرواز كنم
داستان تمام شد. مديران اتحاديه بوكس انگليس اعلام كردند اميرخان با آنها يك قرارداد چهارساله بسته كه او را تا المپيك ۲۰۰۸ به بوكس آماتور پايبند مي كند. اتحاديه مشتزني انگليس حاضر است ساليانه هفتاد هزار پوند به او بپردازد تا پسرك بوستوني، تمام انديشه اش را معطوف المپيك ۲۰۰۸ پكن، مدال طلاي باارزش المپيك كند. پل كينگ، مدير اين اتحاديه مي گويد: «به راهي رسيده ايم تا اميرخان را تا المپيك بعدي در كنارمان نگه داريم. اين آغاز راهي طولاني است كه در آن آينده اميرخان و پيشرفت او، مهم ترين نگره است.»
تري ادواردز، مربي تيم ملي انگليس هم كه حالا مي تواند با خيال راحت به پرورش پرفروغ ترين استعداد آينده كشورش فكر كند. «او هنوز پخته نشده. در چهارسال آينده است كه مي تواند پرورده شود و تجربه بيندوزد.»
آتن آغاز داستان
يك پسرك چشم و مو مشكي بوستوني كه ۱۷ سال بيشتر نداشت، با كاروان انگليس به آتن رفت. وقتي سخن از بوكس به ميان مي آيد، اولين چيز عضلات پيچيده، كوهي از عضله، يكي مثل محمدعلي، لنوكس لوييس يا مايك تايسون است كه جلوي چشم مان ظاهر مي شود اما داستان مشتزني آماتور، آن هم در سبك وزن، كمي متفاوت است. بنابراين اگرچه در وهله اول، اميرخان ۱۷ ساله در ميان ورزشكاران جورواجور انگليسي محو بوده اما مسابقات پرهيجان او، نمايش هاي فوق العاده اش و ستيزش براي رسيدن به افتخار در اوان جواني، انگيزه اي كه وامي داشتش از جان مايه بگذارد و سرانجام حضورش در فينال بازي هاي المپيك ـ و مدال نقره اي كه كسب كرد ـ اسم اميرخان را بر سر زبان ها انداخت، يك پسرك مومشكي كه چند روزي است از مرز ۱۸  سالگي گذشته و خيلي ها او را مستعدترين بوكسور جوان سراسر بريتانيا مي دانند. بنابراين جاي تعجب نداشت وقتي از آتن برگشت، واسطه هايي مثل فرانك وارن زير پايش نشستند تا او را اغوا كنند كه به جرگه بوكسورهاي حرفه اي و ثروتمند بپيوندد. بوكس حرفه اي، تركيب فريبنده و پرطمطراقي است و حالا كه اميرخان ۱۸  ساله شده، مي تواند از دوستان آماتورش جدا شود و به جرگه حرفه اي ها بپيوندد. جنجال بزرگي بر سر اين موضوع در جزيره درگرفت. مشتزنان نامدار بريتانيايي يكي يكي جلوي خبرنگاران نشستند و در اين باره اظهارنظر كردند. خيلي ها گفتند زمانش رسيده او به ميانه حرفه اي ها بپرد و بعضي ها هم با اتحاديه همداستان شدند و گفتند بهتر است اميرخان به طلاي پكن فكر كند. تازه آن موقع او ۲۱ ساله خواهد بود و اگر خواست، با تجربه اي بيشتر مي تواند زير لواي حرفه اي ها برود. ظاهراً نظر دومي ها بيشتر به مذاق او خوش آمده، چون پس از درنگ بسيار، آماده است تا گام در راهي طولاني بگذارد كه به پكن ۲۰۰۸ ختم مي شود.
در اين ميان، يك نكته سوسو مي زند كه مهم ترين وجه افتراق اميرخان با همتايانش، جواناني كه گام در راه شهرت و مبارزه گذاشته اند، است. او جوان است و پراميد، اما بسيار باتجربه سخن مي گويد. رفتارش دوستانه است اما آزموده. او مي داند چه مي كند، چه مي خواهد و بايد چگونه عمل كند تا شاهد مقصود را در آغوش بگيرد. همين شاخصه است كه باعث شده اميرخان بخت زيادي براي رسيدن به خواسته اش داشته باشد و خب، انگليسي ها هم اين را مي دانند. به همين دليل است كه سخت تلاش كردند تا او را راضي كنند آماتور بماند و مهياي ستيزهاي چهارسال بعد شود و به همين دليل است كه اين همه روي او سرمايه گذاري كرده اند: «چهار سال تا المپيك مانده. ممكن است دو سال ديگر، دستم بشكند و ديگر نتوانم مسابقه بدهم.» اين را اميرخان باواقع بيني تلخي مي گويد: «يا ممكن است درست دو هفته قبل از شروع المپيك دستم بشكند، بايد دقت كنم و مراقب باشم. بايد در زندگي انتخاب هاي درست و خوبي انجام بدهي اما گاهي هم فرا مي رسد كه باعث مي شوي ديگران تحقير و يا مايوس شوند. ممكن است در همان دورهاي آغازين مسابقات شكست بخوري و تمام.» يك دليل ديگر براي آزمودگي ستاره ۱۸ ساله. او از شكست ديگران درس مي گيرد و اجازه نمي دهد تجربه ها، عبث از لاي انگشتانش فرو بلغزند و هدر بروند: «به پائولا رادكليف نگاه كنيد. فشار زيادي روي او بود همه مي گفتند به آتن مي رود تا طلاي ماراتن را ببرد اما به كجا رسيد؟ در پكن هم فشاري مشابه بر من وارد مي شود و اين فشار مي تواند انرژي شما را بگيرد.مردم خيال مي كنند به آن جا مي روم و تا قهرماني پرواز مي كنم اما نه، واقعيت اين چنين نيست. هر بار كه تورنمنتي را آغاز مي كني، به بحبوحه نبردي دشوار پا گذاشته اي و ناچاري كه حواست را جمع كني.»
من واقع بين هستم
«حالا همه چيز به حوادثي بسته است كه از حالا تا شروع المپيك چين روي مي دهد.» هر كس پاي حرف هاي اميرخان بنشيند، مايوس مي شود و آشفته. شايد هم نااميد شود از درخشش دوباره ستاره جوان انگليسي و به وهم مي افتد كه پسرك افت كرده و دارد مقدمه چيني مي كند براي يك سقوط اما چنين نيست. در اولين مسابقه اش پس از المپيك، خان مايكل ايوانز آمريكايي را در رينگ گرفتار كرد و ۳۵ بر ۱۳ او را خرد كرد تا نشان دهد آماده است. از همين حالا براي قهرماني جهان، يكه تازي در المپيك خيز برداشته است: «هيچ وقت نمي داني چه مي شود، ممكن است به پكن بروم. اتحاديه بوكس آماتوري اعلام كرده امكانات لازم را در اختيارم مي گذارد ولي من مسابقات حرفه اي را دوست دارم. خب شايد چهار سال زودتر از آنچه تصورش را كنم بگذرد و بعد چشم باز كنم و خودم را در پكن ببينم. در جهان اتوپيايي دوست دارم به المپيك بروم. اما تا آن موقع مي تواند حوادث زيادي اتفاق بيفتد و من بايد مراقب خودم باشم. بنابراين همه چيز پنجاه، پنجاه است. ولي... خوشبختانه، نوامبر آينده مي توانم در مسابقات جهاني حاضر شوم و يك طلاي خوش نگار ببرم، كاري كه بوكسورهاي بريتانيايي هنوز از عهده  اش برنيامده اند. بعد بايد ببينم چه مي شود. اما در اولين گام، اداره تمام امور را به خانواده ام مي سپارم تا دست كم فشار از روي من برداشته شود و بتوانم توجهم را معطوف بوكس كنم و تمرين.»

|  ايران  |   هفته   |   جهان  |   پنجره  |   داستان  |   چهره ها  |
|  پرونده  |   سينما  |   ديدار  |   حوادث   |   ماشين   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |