جمعه ۱۸ دي ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۶۰۵
index
گفت و گو با سيد محمد جندقي
فقط تضمين دفاع
نام: سيد محمد
نام خانوادگي: جندقي كرماني
متولد:۱۳۱۴ رفسنجان
پدر: در طفوليت به رحمت ايزدي پيوسته
مادر: حافظ قرآن و غزليات حافظ
فرزندان: دو دختر و دو پسر و سه نوه
009633.jpg
عكس ها: محمدرضا شاهرخي نژاد
سينا قنبرپور
شايد نخستين سؤالي كه هركس بخواهد درباره جواني شما بپرسد اين كه چطور علاقه پيدا كرديد حقوق بخوانيد و وكالت كنيد.
يك سال كه داشتم ديپلم مي گرفتم، برادر يكي از دوستانم مي خواست نتايج امتحاناتش را در رشته حقوق بگيرد. مرا فرستاد وقتي به دانشكده حقوق رفتم و آن جا را ديدم به شدت مرا جذب كرد و علاقه پيدا كردم در اين رشته تحصيل كنم دوست داشتم كار قضا را انجام بدهم، ولي بين ديپلم من و تحصيل در رشته حقوق فاصله افتاد. من تحصيلاتم را در رفسنجان و در دوره ابتدايي (سيكل اول) تمام كرده بودم و در تهران داشتم سيكل دوم را مي گذراندم. برادر ۱۹ ساله اي داشتم كه در همان موقع حدود سال ۱۳۳۸ در تصادفي جان سپرد و اين واقعه سبب شد تا من دوباره به رفسنجان برگردم زيرا به شدت در روحيه ام تاثير گذاشته بود. چهار سال بعد و به اصرار يكي از دوستانم براي امتحانات شركت كردم و او خودش برايم فرم پر كرد و به پست برد.
بالاخره در سال ۱۳۴۲ وارد رشته حقوق شدم. آن موقع حقوق، اقتصاد و علوم سياسي در دو سال اول مشترك بودند. همان موقع مرحوم پيرنيا به ما حقوق ماليه درس مي داد. بالاخره وقتي سال دوم رسيد گفتند بايد تفكيك شويد و من همان موقع به سراغ استاد خودم رفتم. مرحوم دكتر دامغاني آن موقع داشت يك مجموعه قانون مدني كه قبلاً نوشته بود را تصحيح مي كرد و من در اين كار كمكش مي كردم. او مشوق من شد كه باز هم تصميم به ادامه تحصيل در رشته حقوق گرفتم.
در اين مدت مجرد بوديد؟
نه من در سال ۱۳۴۰ ازدواج كردم. خرداد ۱۳۴۶ هم يك اولاد داشتم كه فارغ التحصيل شدم.
بعد از فارغ التحصيلي به سراغ حرفه وكالت آمديد!
نه، ابتدا اين كار را با مشورت مرحوم دكتر دامغاني انجام دادم ولي از آن جا كه نگران وضع درآمدم بودم در امتحانات پذيرش سه نهاد شركت كردم. وزارت كشور براي بخشداري ها، وزارت مسكن براي اداره حقوقي و دادگستري براي قضاوت. در هر سه امتحان قبول شدم ولي به دليل همان علاقه قبلي به قضاوت اين يكي را دنبال كردم. مرحوم دامغاني همان موقع به من گفت: «ما را نپسنديدي ولي پشيمان مي شوي»
پس شما ابتدا قضاوت كرده ايد؟يا نه بايد دوره اي را مي گذرانديد؟
قضاوت دو سال كارآموزي داشت. اما به دليل آن كه وزارت دادگستري مي خواست كمبود قاضي را جبران كند دوره ما را به يك سال تقليل داد و در همان دوره من نفر نهم شدم. به همين دليل نمي توانستم در تهران فعاليت كنم ولي اشتغال در هر نقطه ديگري را مي توانستم انتخاب كنم.
از اين بابت ناراحت نشديد؟
نه، در دوره اي كه ما شركت كرده بوديم پنج زني كه براي نخستين بار وارد دستگاه قضا مي شدند حضور داشتند. به عمد آنها را در رتبه هاي اول تا پنجم قرار داده بودند تا بتوانند در تهران مشغول به كار شوند. مرحوم خانم چوبك، ملك، خانم فرزد، بني مهد و همايون نخستين زنان قاضي را تشكيل مي دادند. آنها حسب توجيه مرحوم پرتو وزير وقت دادگستري بايد در تهران مشغول مي شدند.
خب با اين حساب شما دست به انتخاب كدام شهر زديد؟
من خوزستان را انتخاب كردم و راهي شهر مسجدسليمان شدم. خرداد ۱۳۴۸ بود كه گرماي ۵۰ درجه آن جا را تجربه كردم. با همسرم كه اهل تهران بود و دو اولاد راهي آن جا شديم. بگذاريد مطلبي را اين جا بگويم الان ما در آزمون ۱۳۸۳ وكالت يك هزار و ۶۰۰ نفر را پذيرش كرده ايم، همه اين متقاضيان مي خواهند در تهران مشغول كار شوند در حالي كه هيچ اشكالي ندارد به شهرستان بروند. هم به جهت آشنايي با وطن خودشان و هم به جهت كسب تجربه. مسجدسليمان پركارترين شهر خوزستان بود. بنابراين از همان موقع من نخستين كسي بودم كه وارد دادگاه مي شدم و آخرين كسي بودم كه دادگاه را ترك مي كردم.
سمتتان آن جا چه بود؟
من جانشين بازپرس بودم. مسجدسليمان يك بخش مستقل قضايي بود و به عبارتي يك دادگاه عام به معناي خاص. رسيدگي به امور جنحه هم در همين بخش انجام مي شد. وقتي مرحوم داوودي رئيس دادگستري خوزستان براي سركشي به مسجدسليمان آمد پيش او شكوه كردم،گفت: «اين يك توفيق اجباري است زيرا اين جا كار ياد مي گيري» و واقعاً همين طور شد.
با اين تجربه چطور شد كه به سراغ وكالت آمديد؟
خسته شدم. نزديك پنج سال در مسجدسليمان كار كردم. استعفا دادم. ولي مرحوم صادق احمدي وزير دادگستري استعفاي مرا نمي پذيرفت و بالاخره با هر زحمتي بود اين موافقت را گرفتم ۳۸ ساله بودم كه وارد حرفه وكالت شدم. در امتحانات شركت و به دليل داشتن سابقه كار قضاوت پذيرشم با تسهيل انجام گرفت. اما باز هم تهران نتوانستم بيايم. بنابراين باز هم خوزستان را انتخاب كردم و اين بار در خود اهواز مستقر شدم. اين وضع ادامه پيدا كرد تا سال ۱۳۵۶ كه بالاخره در تهران جا باز شد و توانستم به پايتخت بيايم. البته در اين مدت تجربه خوب ديگري داشتم و آن وكالت شركت اكتشاف و توليد نفت بود كه به صورت كنسرسيوم نفت اداره مي شد.
009636.jpg
اگر الان دوباره به سال هاي جواني تان بازگرديد و بخواهيد دست به انتخاب بزنيد، چه مي كنيد؟ باز هم به سراغ رشته حقوق و وكالت مي آييد؟
من عاشق كارم هستم. اگر برگردم و دوباره از دبستان شروع كنم باز هم رشته علوم انساني را برمي گزينم و دوباره رشته حقوق قضايي را به عنوان رشته تحصيلي ام انتخاب مي كنم. اعتقادم هم بر اين است كه آدم در هر لباسي مي تواند خدمت كند. آن سال ها در اهواز و در ابتداي فعاليت من مردي به دفترم مراجعه كرد. گفت آپارتماني خريده ولي مالك آن را تحويل او نمي دهد. من هم پذيرفتم كارش را انجام دهم و طبق تعرفه آن زمان حق الوكاله را اعلام كردم. او هم پذيرفت ولي از درون كيفش گردنبند همسرش را بيرون آورد و گفت من مي خواهم اين را بفروشم تا حق الوكاله شما را بدهم. اگر خودتان برداري كه كار من راحت مي شود و گرنه من همين كار را مي كنم. بسيار ناراحت شدم و گفتم برو هر موقع داشتي پول را بياور ولي وكالتنامه را امضا كن تا من پيگير كار شوم. كار آن مرد انجام شد آن مرد به اقساط پول حق الوكاله را پرداخت كرد. البته در يك مدت زمان چند ماهه ولي منظور اين است كه مي شود كار مردم را راه انداخت.
مطمئناً تجاربي غير از اين هم داريد كه اينك هم به عنوان رئيس كانون و هم به عنوان يك فرد با سابقه در اين حرفه مي توانيد آنها را در اختيار جوانان قرار دهيد؟
بله؛ توصيه ام اين است به ويژه به جوانان، كسي كه به دفتر وكيل مراجعه مي كند داراي دو مشكل است. ابتدا بايد مشكل و درد او را بررسي كنيم و به خوبي حرف هايش را بشنويم و بعد اگر ديديم حق با مراجعه كننده است آن وقت تلاش كنيم در راستاي گرفتن حق او. اگر اين مراجعه كننده هيچ نداشت تا آن جايي كه در توان داريم كمكش كنيم زيرا هدف ما احقاق حق و كمك كردن به مردم است. توجه داشته باشيد كه هيچ كس با تابلو وكيل به سراغ او نمي رود. در واقع وكيل در سايه صداقت، امانت و رفتار خوب با مردم است كه مي تواند موكل جذب كند. حالا در تهران باشد يا در شهرستان. اگر غير از اين كند خشت بر آب زدن است.
بگذاريد يك سؤال دوپهلو بپرسم. همه ما اوصاف ماده ۱۸۷ قانون برنامه توسعه اقتصادي دولت را مي دانيم. اگر الان يكي از جوانان متقاضي حرفه وكالت بوديد به سراغ شركت در امتحانات مشمولان ماده ۱۸۷ يا همان مشاوران قضايي مي رفتيد يا نه ترتيب ديگري مي داديد؟
ابتدا بدانيد كه اعتقاد من بر اين است؛ همه آنهايي كه در اجراي ماده ۱۸۷ پذيرفته شدند فرزندان ما هستند ولي چون سؤال را از شخص من پرسيديد بايد عقيده خودم را بگويم. اگر پنج دوره هم شركت كنم و قبول نشوم باز هم در امتحانات وكالت شركت مي كنم زيرا كانون وكلا حاصل تلاش ۷۰ تا ۹۰ ساله حقوقدانان ماست. ببينيد در امر دفاع استقلال مدافع مهم است و كانون به طور مستقل و بدون وابستگي به هيچ يك از سه قوه به كار خود ادامه داده و تمام هزينه هاي خودش را هم با دريافت هايي كه از وكلا و كانون دارد تامين مي كند و اين استقلال هم هميشه موردتوجه مسئولان قضايي بوده است.
شما گفتيد كه از همان ابتداي فارغ التحصيلي  از رشته حقوق دغدغه درآمد و تامين معاش را داشتيد. به هرحال شما بهتر مي توانيد وضع اشتغال وكلا و فارغ التحصيلان حقوق را درك كنيد. شما چه راهكار و راه حلي را براي معضل موجود و حل موضوع ماده ۱۸۷ و حفظ استقلال كانون وكلا داريد؟
بله سؤال به جايي است. از كانون و ما هم ايراد گرفته مي شود كه پذيرش كافي نداريد.
توجه كنيد كه تا سال ۱۳۵۷ فقط دو يا سه دانشكده حقوق داشتيم و تعداد محدودي فارغ التحصيل حقوق ـ دانشكده حقوق تهران، شهيد بهشتي (ملي سابق) و دانشكده شيراز بودند. بنابراين متقاضي چنداني نبود. در سال ۱۳۴۶ كه من فارغ التحصيل شدم ۱۴ نفر بوديم كه فارغ التحصيل شده بوديم و از ورود به حرفه وكالت اصلاً استقبال نمي شد. افزايش دانشكده هاي حقوق و سيل فارغ التحصيلان منجر به سيل مشتاقان يافتن كار شد. ما هم معتقديم كه كانون وكلا بهترين مكان براي پاسخ به اين تقاضاهاست. ولي آيا صرف داشتن پروانه، اشتغال هم هست؟ من مي گويم نه. زيرا همه به وكيل مراجعه نمي كنند تا زماني كه به مشكل بربخورند. راه چاره الزامي شدن وكالت است. قانوني داريم كه هنوز هم به قوت خود پابرجاست. در اين قانون كه مصوب سال ۱۳۵۶ است در ماده ۳۱ به وزارت دادگستري اجازه داده بود كه وكالت را در تهران و برخي شهرستان ها الزامي كند. قانون هم تعيين و تصريح كرده هركس ملائت مالي ندارد وكيل معاضدتي از سوي كانون براي او تعيين شود. خوشبختانه اين مسئله مورد توجه آيت ا... شاهرودي هم قرار گرفته و در آخرين ديدار ما ايشان آقاي كريمي راد را مسئول تهيه آيين نامه اي براي اين مهم كرده اند و اينك ما در كانون با آقاي كريمي راد جلساتي براي تدوين اين آيين نامه داريم.
اگر وكالت الزامي شود هم به نفع موكلان است و هم به نفع شاكيان زيرا در نهايت دقت و با استفاده از مباني حقوقي و مستندات لازم دعوا در محكمه طرح مي شود. بدين ترتيب هم از بار محاكم كاسته مي شود و هم از مسئوليت قضاوت، اما الان هركسي مراجعه مي كند قوه قضائيه را مسئول مي داند. بدين ترتيب هم قوه قضائيه و هم كانون ما به عنوان دو بال از فرشته عدالت به ايفاي نقش اصلي خود يعني احقاق حق مي پردازند.
آقاي جندقي به خاطر داريد نخستين پرونده اي كه رسيدگي كرديد، همان موقع كه در مسجدسليمان بوديد چه موضوعي داشت؟
بله، دقيقاً به ياد دارم روز ۲۸ خرداد ۱۳۴۸ بود. پرونده اي ارجاع شد و من دادرس علي البدل و جانشين بازپرس بودم. موضوع آن هم چاقوكشي بود. بايد حكم بازداشت موقت مي دادم. ناراحت بودم و همه اش با خودم اين مسئله را مرور مي كردم كه امشب فرزند اين مرد منتظر پدرش است. بالاخره راي دادم ولي شب تا صبح نتوانستم به خواب بروم. آن موقع مسجدسليمان در سال پنج هزار پرونده داشت. اواخر دوره خدمتم در مسجد سليمان در روز عاشورا و در پي نزاع دو دسته از جمعيت هاي محلي نزاعي خونين درگرفته بود آن هم سر مسايل جزيي و با كلي مجروح. پاسگاه ژاندارمري ۲۵ نفر متهم فرستاده بود. بعد از تحقيق و بازپرسي همه آنها را با قرار بازداشت روانه زندان كردم. چهار سال تجربه كرده بودم و اين بار شب را هم تا صبح خوابيدم! اما اولين پرونده  ام در حرفه وكالت يك تخليه ملك بود.
سؤال سختي است چون معمولاً جواب راحتي ندارد. شيرين ترين و تلخ ترين خاطره شما از حرفه وكالت چيست؟
واقعاً همين طور است. اما واقعيت اين است كه شيرين ترين خاطره براي وكيل دادگستري لحظه اي است كه متوجه مي شود براي موكلش حقي تضييع شده را بازستانده و تلخ ترين لحظه هم زماني است كه وكيل شاهد است با علم به اين كه موكلش حق داشته محكمه  راي به محكوميت امر داده است.
با اين زندگي حرفه اي كه اتفاقاً از مناطق دورافتاده هم آن را شروع كرده ايد دوست نداشتيد فرزندانتان هم همين راه را ادامه بدهند؟
چرا، مخصوصاً پسر آخرم كه هنوز مجرد است را ترغيب كردم ولي او معتقد بود كه بايد رشته ديگري را ادامه بدهد.
نگفت چرا به اين نتيجه رسيده است؟
چرا، گفت پدر راحت بگويم تو پول نداري و من هم مي خواهم دنبال رشته اي بروم كه درآمد مناسب تري داشته باشد. به همين دليل هم به سراغ معماري رفت و الان در اين رشته تحصيل مي كند. راستش برخلاف آنچه درباره وكلا مي گويند من اصلاً به ياد ندارم پول قابل توجهي براي وكالت هايم گرفته باشم.
فرزندان ديگرتان چه؟
من چهار فرزند دارم. سه تاي آنها ازدواج كرده اند. دو نوه بزرگ دارم كه دبيرستاني اند و يك نوه ديگر كه هنوز كوچك است. دختر بزرگم (فرزند ارشدم) مامايي خواند، پس از او پسرم (فرزند دومم) كامپيوتر خواند و دختر ديگرم هم براي تحصيل به خارج از كشور رفت.
سؤالي كه مي پرسم اصلاً نمي خواهم موجب سوءتفاهم بشود ولي به جهت آن كه زياد شنيده ام مي پرسم. مي گويند وكلا خيلي خسيس هستند.
مي خندد و... نه اينطوري نيست. حداقل در مورد من اينطور نيست راستش را بخواهيد در ميان موكلينمان قشري هست كه فكر مي كنم با وجود وضع درآمد خوب و با توجه به ميزان كارشان آنها خسيس باشند!
الان كارآموز هم مي پذيريد كه براي جامعه وكالت آينده تربيتشان كنيد؟
بله، سه تا كارآموز دارم. مسئله وكيل سرپرست مسئله بسيار مهمي است زيرا كارآموزان سيره و شيوه وكيل سرپرست را آموزش مي بينند. هميشه هم به كارآموزانم و ديگر متقاضيان وكالت توصيه ام اين است؛ «مطالعه» بعد «مشاوره». اين دو بايد آويزه گوش آنها باشد و وكالت هم بدون صداقت، امانت و پيگيري به جايي نمي رسد. يك مسئله ديگر هم هست. هيچ وكيلي نمي تواند بگويد كارت را تضمين مي كنم او فقط مي تواند دفاع را تضمين كند.
تفريح شما چيست؟
بهترين تفريح من هميشه مطالعه بوده است. هميشه كتابي در دست دارم و اگر غير از اين باشد مثل اين است كه چيزي گم كرده ام.
آخرين كتابي كه مشغول مطالعه آن بوده ايد چيست؟
موضوعش تاريخ است. تاريخ سياسي ايران.
ورزش هم مي كنيد مخصوصاً الان در اين موقعيت سني؟
متاسفانه هيچ ورزشي نمي كردم و نمي كنم. در واقع ورزش من پياده روي است. البته قبل از انتخابات كانون كوه هم مي رفتم ولي حالا از صبح تا بعد از ظهر مشغول كار كانون هستم و اگر فرصت كنم مشغول بعضي پرونده هايم.
راستي چطور است كه شما از ساعت شش و ۳۰ دقيقه صبح اينجا هستيد؟براي من اصلاً قابل باور نبود كه رئيس كانون وكلا در محل كارش اينقدر زود حاضر شود!
چند دليل دارد. اول اين كه من وقتي شش و ۳۰ دقيقه اين جا باشم تمام كارهاي كانون را تا هشت صبح انجام داده ام. دليل ديگر هم اين است كه من ساعت پنج صبح بيدارم، چه زود بخوابم و چه دير. دليل ديگر اين كه وقتي كارم را زود انجام دهم مي توانم پذيراي مراجعان به كانون باشم و در نهايت اگر خودم محكمه اي داشته باشم به آن مي توانم بروم و دفاع كنم.
آقاي جندقي خودتان چند برادر و خواهر داريد؟
چهار برادر و خواهر دارم. برادرانم كشاورزند و در رفسنجان مشغول، خواهرم هم خانه دار است.
همسرتان چه مي كند؟ آيا او هم مثل پسرش معتقد است وكالت شغل با درآمدي نيست؟
همسرم خانه دار است. ۴۳ سال است كه با من زندگي مي كند و هيچ وقت مشكلي نداشته ايم. فقط زماني كه از قضاوت به وكالت تغيير حرفه دادم ناراحت شد ولي همواره همراه من بوده و هست.
بيشتر به چه پرونده هايي در سابقه كاري تان رسيدگي كرده ايد؟ مثلاً قتل هم رسيدگي كرده ايد؟
نه قتل نه، من بيشتر پذيراي پرونده هاي حقوقي بوده ام. البته پرونده دعاوي خانواده را هم رسيدگي كردم. اما اگر پاي فرزندي در ميان بوده كاري كرده ام كه آنها به تفاهم و سازش برسند زيرا معتقدم زن و شوهر از زماني كه داراي فرزند مي شوند محكوم به حبس ابدند و بايد براي سلامت آن بچه با هم تفاهم بيشتري داشته باشند. يادم هست يكي از همكارانم همسرش به من مراجعه كرد تا داور او در طلاق بشوم. با وجود نارضايتي همكارم از اين كار من وارد دعوا شدم و مرتباً وقت دادرسي را به تاخير انداختم تا بالاخره موفق شدم آنها را به آشتي وادارم. آنها فرزند داشتند. اينك حدود ۲۰ سال است كه با هم زندگي مي كنند. بچه هايشان هم دانشگاه دانشجو هستند.
شما خودتان هم فكر مي كرديد روزي رئيس كانون وكلاي مركز بشويد، آن هم براي سه دوره؟
.... وقتي در سال ۱۳۷۵ براي انتخاب هيات  مديره آگهي دادند من هم شركت كردم و از طرف برخي گروه ها كانديد شدم. اما يك روز قبل از انتخابات يك طرح دوفوريتي مانع برگزاري انتخابات شد. دوباره در پايان سال ۱۳۷۶ در خيابان سعدي اين كار انجام شد. يعني بعد از تصويب قانون اخذ كيفيت پروانه وكالت. من در آن انتخابات نفر ششم شدم. مطلقاً نمي خواستم رياست را برعهده بگيرم اما چون با گروهي آمده بوديم كه آنها پيشنهاد داده بودند و من هم با توجه به قانون داشتن حداقل ۲۰ سال سابقه وكالت بيشترين سابقه را داشتم و بدين ترتيب بعد از ۱۸ سال توقف در انتخابات كانون به اين ترتيب من به رياست هيات مديره كانون انتخاب شدم.
چه حسي داشتيد و چه كرديد؟
انتظارات از ما فوق العاده زياد بود. ما جا و مكان درستي نداشتيم ساختمان ما در خيابان سعدي مكان مناسبي نبود و به همين دليل كارها يا در اتاق من يا در دفتر يا دبيرخانه انجام مي گرفت. با پيگيري اقداماتي كه دكتر افتخار جهرمي و دكتر داوود فاطمي در سال ۷۵ براي خريد زمين انجام داده بودند هيات امناي ساختمان را تشكيل داديم كه خودم هم عضو آن بودم و بالاخره با فراز و نشيب بسيار و فقط با كمك خود وكلا توانستيم در سال ۱۳۸۰ ساختمان را افتتاح كنيم. همان طور كه مي دانيد اينك اين ساختمان يك ساختمان منحصر به فرد است. مهندس ميرميران از شركت ماه دشت از ابتدا هر طبقه اي را براي كاري تعريف كرده بود. در سال ۱۳۸۲ هم ساختمان كانون رتبه اول در معماري را كسب كرد كه بيانگر انجام يك اقدام درست بود.
آقاي جندقي قرار بود براي ما عكسهاي جواني تان را بياوريد.
در آن موقع در شهر ما اصلاً عكاسي نبود و من براي دريافت مدرك ابتدايي ام راهي شهر ديگري شدم آن جا عكس گرفتم. از آن عكس هايي كه فقط شبهي از آدم معلوم بود...!

در باره اين گفت و گو
«از ساعت شش و ۳۰ دقيقه صبح مي توانيد كانون باشيد!» اين جمله اي بود كه مدير دفتر رئيس كانون وكلاي مركز گفت تا قرار مصاحبه را تعيين كنيم. باور انجام شدن اين مصاحبه در چنين ساعتي مشكل بود و بالاخره با كمي  گفت و گو قرار ساعت هشت صبح را گذاشتيم. همان روزي كه مدارس به دليل آلودگي هوا تعطيل شده بودند. دير رسيديم ولي «سيد محمد جندقي» منتظرمان بود؛ در طبقه چهارم ساختمان كانون وكلاي دادگستري مركز كه خودش پس از سال ۱۳۷۶ پيگير ساخت اين بنا شده بود.
اين وكيل ۶۹ ساله نخستين رئيس كانون وكلاي دادگستري پس از انقلاب اسلامي است. او پس از يك دوره دو ساله وقفه به دليل قانون انتخابات كانون دوباره در راي گيري ۲۲ اسفند ۸۲ به عنوان نفر دوم اعضاي اصلي انتخاب شد و پس از اين، با راي گيري اعضاي اصلي و علي البدل هيات مديره كانون وكلا به رياست دوره
بيست و سوم مديريت كانون برگزيده شد.
ديدار با جواني مردي كه اينك در جايگاه و هم شان دادستان كل كشور مشغول فعاليت است راحت انجام گرفت ولي با وجود يادآوري خاطرات آن دوره جندقي معتقد بود خيلي چيزها را نبايد بگويد زيرا «خودستايي» يا «خودخواهي» تلقي مي شود. به همين دليل خيلي از آنچه ما شنيديم را شما نمي خوانيد ولي به هرحال مي توانيد با رئيس قديمي ترين نهاد مدني ايران به نوعي آشنا شويد. او برخلاف آنچه اينك دانشجويان حقوق متقاضي اخذ پروانه وكالت به دنبال آن هستند كارش را در يكي از شهرستان هاي دور كشور آغاز كرده و پس از مدت ها كار به تهران آمده و در پايتخت دفتر وكالت زده است.
گرچه در ابتداي كارش به عنوان جانشين دادستان بخش مستقل مسجدسليمان به پرونده هاي كيفري رسيدگي كرده ولي در دوره وكالت علاقه اي به رسيدگي به پرونده هاي كيفري نداشته و بيشتر حل مسايل حقوقي را پذيرفته است. جندقي كه پرونده هاي خانواده و دعاوي مربوط به آن را هم رسيدگي كرده است؛ مي گويد: زن و مرد وقتي صاحب بچه شدند ديگر به حبس ابد محكومند و بايد با تفاهم و مشاركت اين ثمره را به بار بنشانند. شايد بيش از هر قشري داوطلبان اخذ پروانه وكالت جوياي دانستن زندگي جواني اين وكيل دادگستري باشند.

براي بي حوصله ها
009627.jpg
009630.jpg
اگر پنج دوره هم شركت كنم و قبول نشوم باز هم در امتحانات وكالت شركت مي كنم زيرا كانون وكلا حاصل تلاش ۷۰ تا ۹۰ ساله حقوقدانان ماست

ديدار
ايران
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
سينما
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |