تنها در خيابان قدم مي زند. گهگاهي براي رهگذراني كه از ديدنش به وجد آمده و به او «سلام» مي كنند دست تكان مي دهد و با لهجه اي واضح به فارسي جواب مي دهد: سلام
مرد خوش پوش كروات، با چهره اي كه به مردان شرقي مي زند، هنگامي كه صحبت مي كند نه هيجاني دارد و نه هيجاني القا مي كند. او مي گويد من رشته ام، شغل ام فوتبال است. شايد به خاطر همين باشد كه كمتر بحثي او را به وجد مي آورد. برانكو ايوانكوويچ، دستيار سابق ميروسلاو بلاژويچ ـ كه با هزار آرزو آمد و با هزار نااميدي رفت ـ و سرمربي تيم ملي كه رسانه ها و خبرگزاري هاي خارجي در موردش معتقدند او محبوب ترين مربي خارجي فوتبال ايران است.
برانكو، مردي يخي كه اگر به جز فوتبال بپرسي هيچ هيجاني از خود نشان نمي دهد. بايد يكي رو در روي او بنشيند تا با هيجان از او بپرسد و بي هيجان جواب بگيرد.
رودرروي كسي نشستن و با كسي گفت و گو كردن كه شايد كمتر نكته اي باشد كه از او پرسيده باشند. برانكو هيچ هيجاني در هنگام مصاحبه به تو القا نمي كند حتي اگر از جنگ داخلي يوگسلاوي سابق بپرسي. او رودرروي تو مي نشيند و به آرامي پاسخ مي دهد ولي نمي دانم اگر راكتي سقف همسايه اي را مي شكافت و درون خانه منفجر مي شد باز هم با آرامش در مورد جنگ حرف مي زد؟ شايد اگر او در آبادان يا خرمشهر به دنيا آمده بود حالا برانكو نبود اما هيجان يك جنگ را به دندان مي كشيد.
در سال هاي جنگ داخلي يوگسلاوي كجا بوديد؟
زماني كه ما در حال جنگ بوديم ليگ كرواسي ادامه داشت. آن موقع من مربي تيم وارتكس واراژدين بودم. برايم مهم بود كه حتي زمان جنگ، زندگي روال عادي اش را طي كند. به همين دليل هم بود كه ليگ تعطيل نشد. ما به عنوان مربي و ورزشكار از اين شانس برخوردار بوديم كه از جنگ معاف باشيم تا به عادي سازي روند زندگي مردم كمك كرده باشيم. شهر من (واراژدين) از جبهه جنگ دور بود و در اسلووني هم به آن صورت جنگ نبود. ما كه درشمال كرواسي هستيم فقط چند روز به صورت جدي جنگ را تجربه كرديم. بعد از آن درگيري سختي در نزديكي شهر ما صورت نگرفت ولي افراد زيادي بودند كه به صورت داوطلبانه خواستار حضور در جنگ بودند. در جنگي كه ما درگير بوديم و حالت آزاديبخشي براي مملكتمان داشت سعي كرديم زندگي عادي مردم ادامه داشته باشد.
بعضي از مسابقاتي كه ما انجام مي داديم اتفاقاً به جبهه جنگ نزديك بود ولي با اين حال ما بدون وقفه آن را انجام مي داديم. شهرهايي مثل شپنيك يا زادار يا اوسيك كه اتفاقاً به جبهه جنگ نزديك بودند اما فوتبال قطع نشد.
از شيوع جنگ در زمين فوتبال نگران نبوديد؟ از تركش يا حتي بمب و خمپاره؟
هميشه در حالت بسيار فوق العاده اي كار مي كرديم. چپ و راست خمپاره بود كه منفجر مي شد. آنقدر زياد كه حتي گاهي اوقات امكان مسابقه نبود و هرلحظه امكان اتفاقي بود. سعي مي شد اتوبوس هاي بازيكنان از شهرها عبور كنند كه منطقه بسته نظامي اعلام شده بود اما باز هم امكان بروز يك حادثه وجود داشت. گاهي اوقات به پناهگاه مي رفتيم و ...
خطر را از نزديك حس كرديد؟ يك اتفاق ...
بله، بارها اتفاق مي افتاد كه تمرينات را به خاطر حملات هوايي تعطيل مي كرديم.
دستمزدتان آن موقع چقدر بود؟
در مناطقي كه از جنگ دورتر بودند حقوق هم به موقع بود و هم كافي. مناطق آرام تر افراد بيشتري را جذب كرده بود. مي دانيد كرواسي زمين هاي حاصلخيز بسياري دارد اما اغلب آنها مين گذاري شده بود. وسعت مين گذاري به حدي بود كه طبق برنامه شش سال ديگر به طور كامل مين زدايي مي شود. جنگي كه در كرواسي ادامه داشت به خاك بوسني شيوع پيدا كرد. شرايط بحراني بود. بسياري شركت ها تعطيل شده بودند اما حقوق ها به موقع پرداخت مي شد. هنوز بسياري از آن شركت ها نتوانسته اند رو پاي خود بايستند.
حادثه خاصي در ذهنتان هست؟
اتفاقي را از نزديك نديدم ولي يادم مي آيد وقتي كه از يك مسابقه برمي گشتيم، تعدادي از بازيكنان مجبور بودند ما را ترك كنند و براي دفاع از شهرشان بروند. اين خطر وجود داشت كه برخي شهرها سقوط كنند و آنها براي دفاع مي رفتند.
خودتان هم لباس نظامي پوشيديد؟
لباس نظامي پوشيدم. درجه ام سرجوخه بود. حتي احساس كردم بايد به جنگ هم بروم ولي همزمان با جنگ ليگ كرواسي هم شروع شده بود و تصميم بر اين بود كه تحت هر شرايطي ليگ ادامه پيدا كند. اين شد كه به فوتبال برگشتم و لباس نظامي را از تن خارج كردم. من مدرسه افسران وظيفه را طي كرده بودم و بايستي به جنگ مي رفتم.
آن دوران چه حسي داشتيد؟ اين كه يك شب بخوابيد وقتي بيدار شديد ببينيد جنگ سراسر كشورتان را فراگرفته؟
حس بدي داشتم. شما هم حتماً حس من را تجربه كرده ايد. جنگ با عراق را مي گويم. وقتي اين اتفاقات در اواخر قرن بيستم رخ مي دهد احساسات آدم جريحه دار مي شود. باوركردني نبود آن هم در قلب اروپا. اين سؤال پيش آمده بود كه در اين مقطع به فكر كدام رهبري مي افتد كه بيايد و كشورگشايي كند؟ اين سؤال برايم پيش آمد كه مگر عقل شان را از دست داده اند؟ اين كه اين همه جوان و مردم جامعه را به دل جنگ بفرستند و به كشتن بدهند. اين همه آدم كشته شوند به خاطر اين كه فلان رهبر با فلان تفكر سياسي است. اين احساسات ناخوشايند گريبان گير من نبود، همه چنين حسي داشتند. كرواسي كه زماني كشور مستقلي بود تصميم بر كناره گيري از جنگ را داشت. شوروي سابق در كمال آرامش فروپاشيد و به كشورهاي كوچك تر تقسيم شد. يا چك و اسلواكي كه مجدداً از هم جدا شدند اما اين تقسيمات در يوگسلاوي سابق با جنگ انجام شد.
اين كه يوگسلاوي باشد يا كرواسي براي شما فرقي داشت؟
ما توانستيم به كشور مستقلي برسيم. كشوري هستيم كه خودمان بر سرنوشتمان اراده و قدرت نظر داريم. اين حقي است كه همه ملت ها دارند. ما هم به دنبال استقلال بوديم. البته جمهوري ما هنوز جوان است و جا براي بهتر و بهتر شدن دارد. مشكلات و نقاط قوت و ضعف اش هم در حال برطرف شدن است. كرواسي از چند سال قبل سابقه استقلال را داشته و اين چيز بدي نيست. همان طور كه مقدونيه، اسلوواني و بوسني و هرزگوين بود.
يعني اين مجموعه قبلي كشور مستقلي نبود؟
آن موقع جمهوري فدرال يوگسلاوي بود. يك سبك فدراليته خاصي بود. جمهوري ها خودمختاري داشتند اما به لحاظ مالي و امنيتي و بين المللي تابعيت يوگسلاوي را داشتند. آن زمان هركدام پارلمان، سيستم و ارگان هاي محلي داشتند اما خواست همه استقلال بود.
به دوره حكومت كمونيستي در يوگسلاوي بر گرديم. براي شما زندگي در آن روزها چگونه بود؟
اين اتفاقي كه منجر به فروپاشي شد زمينه هايي داشت كه سال هاي گذشته شكل گرفته بود. يوگسلاوي سابق هم نكات مثبت و خوب بسياري داشت براي مردم. من مي دانم كه در آن زمان سطح زندگي مردم خوب بود. از نظر سياسي هم يوگسلاوي جزو پيمان ورشو نبود و نه عضو كامل ناتو. بين شرق و غرب تقريباً مستقل بود. در همين يوگسلاوي سابق هم رشته هاي ورزشي با اعتبار و شخصيت بالايي در ميادين بين المللي حاضر مي شد. به طور مثال فوتبال يوگسلاوي سابق توانسته بود خود را در سطح بين المللي به جايگاه و اعتباري خاص نزديك كند. حدوداً ۴۰ سال سابقه برگزاري ليگ حرفه اي داشت.
بسكتبال، هندبال، واترپلو و ... هميشه مطرح بودند. سطح زندگي مردم يوگسلاوي سابق از بسياري كشورهاي اروپا بهتر بود. حتي آزادي هم در برابر كشورهاي شرقي زياد بود. مردم به هر كشوري كه مي خواستند مي توانستند سفر كنند.
اگر قرار بود سياستمدار باشيد كدام حالت را مي پسنديديد. يوگسلاوي يا كرواسي؟
من هميشه دوست داشتم كه كشور مستقلي داشته باشيم، بدون توجه به اين كه اين استقلال چگونه به دست خواهد آمد. وقتي شما مستقل باشيد سرنوشتتان را خودتان رقم مي زنيد. همان طور كه در خانواده دوست داريد مستقل باشيد. من به جريان هاي سياسي آنچنان واقف و وارد نيستم اما هر ۱۵ سال يكبار چنين اتفاقاتي رقم مي خورد. همين كشورهايي كه در اروپا به استقلال رسيدند در يك مجموعه به نام اتحاديه اروپا يكپارچه شده اند ولي اين اتحاد مقررات و شريط خاص خود را دارد.
هدف اصلي تمام اين تلاش ها ارتقاي سطح زندگي مردم است. الان اسلوواني عضو اتحاديه اروپاست و كرواسي هم كانديداي حضور در آن.
پس ۱۵ سال ديگر بايد در مورد كرواسي هم منتظر يك تغيير ديگر باشيم. فكر مي كنيد اين تغيير چه باشد؟
پيش بيني ناپذير است. من فكر نمي كنم چون سياستمدار نيستم. واقعاً مشكل است، اما آن چيزي كه مردم را به هم نزديك مي كند منافع مشترك است. فكر نمي كنم كشوري بتواند به صورت ايزوله اداره شود.
سربازي رفته ايد؟
بله، من دوره افسران ذخيره را طي كرده ام. فرمانده يك واحد چند صدنفره بودم.
چه سالي؟
۱۹۷۸ از خدمت سربازي ارتش يوگسلاوي خارج شدم و بعد به عنوان افسر ذخيره فعاليت مي كردم.
به نظرتان فرمانده نظامي خوبي هستيد يا رهبر يك تيم ۱۱ نفره كنار زمين فوتبال؟
من كماندو و فرمانده خوبي هم بودم. در سه مانوري كه داشتيم واحد و گردان من از همه بهتر بود ولي فكر مي كنم مربي بهتري باشم. ذات و شخصيت من با قواعد و قوانين خشك ارتش آنچنان همخواني ندارد. من به فوتبال نزديك ترم.
بلاژويچ را از كجا شناختيد؟
آشنايي من با آقاي بلاژويچ از سال ۱۹۹۳ شروع شد. در زمان جنگ. او برگشته بود به ديناموزاگرب. پاييز سال ۱۹۹۲ مربي وارتكس واراژدين بودم. آن موقع ما دو رقيب جدي بوديم، ديناموزاگرب و وارتكس. آشنايي ما در همان سال ها شكل گرفت و دو سال بعد به عنوان همكارش در تيم ملي كرواسي انتخاب شدم.
اولين برخوردتان يادتان مي آيد؟ دوستانه يا برخورد دو رقيب؟
اولين آشنايي و برخورد ما در زمين فوتبال رخ داد، وقتي با هم مسابقه داشتيم. البته مواضع و حركت ايشان هميشه دوستانه است و هميشه دوست دارد كه افراد را به طرف خودش جلب كند. او احترام خاصي بر همكاران خود قايل است.
اولين بازي كه رودرروي هم قرار گرفتيد چه كسي برنده شد؟
اولين بازي ۳-۳ مساوي شد شوخي نمي كنم. بازي دوم ۰-۴ باختيم. دو بازي آخر را در فاصله چهار روز يكبار يك بر صفر و يكبار دو بر صفر برديم. بعد از آن هم ايشان سرمربي تيم ملي شدند و ديگر رودررويي آنچناني با هم نداشتيم.
شايعات زيادي بود. خودشان توضيحات زيادي دادند. اما شما دستيارشان بوديد. در مورد انتخاب چيرو به عنوان سرمربي تيم ملي كرواسي چه نظري داريد؟
بيشتر به خاطر كار خوبش بود. بيشتر از سي سال است كه در سطح بالا مربيگري كرده. در يونان، فرانسه يا سوئيس كار كرده. در يوگسلاوي هم نتايج فوق العاده اي داشت. پس از ۲۴ سال با ديناموزاگرب قهرمان يوگسلاوي شد. وقتي كرواسي مستقل شد ايشان به كشورشان بازگشتند. همان لحظه ايشان مربي تيم قهرمان كه دينامو بود، شد. همان موقع جزو مربيان بسيار مطرح كرواسي بود. وقتي به كرواسي آمد قرار بود هم مربي و هم مدير باشگاه دينامو باشد. آقاي ايويچ مدير تيم ملي كرواسي بود كه بلاژويچ سرمربي تيم ملي كرواسي شد.
هميشه اين تصور وجود داشت كه ايويچ و بلاژويچ رابطه خوبي ندارند.
چيرو سرمربي بود و طبيعي است كه هرمربي نظر و سليقه خاص خودش را داشته باشد. ايويچ هم يك سال مدير تيم ملي كرواسي بود. بعد هم او رفت مشاور فني باشگاه موناكو فرانسه شد، بعد هم رفت امارات و بعد تركيه و ايران. همين قدر مي دانم كه در تيم ملي كرواسي يك سال مدير فني بود.
شما سبك ايويچ را مي پسنديد يا چيرو؟
ايويچ و چيرو دو تا از مطرح ترين مربيان هستند. وقتي به تيم ملي كرواسي رفتم اين دو مربي در بالاترين حد خود بودند. من تا آن زمان ۱۰ سال سابقه مربيگري داشتم. ولي در كنار اين دو مربي بودن خيلي چيزها را به من آموخت. هم از بلاژويچ و هم از ايويچ هر آنچه لازم بود گرفتم. اين دو در سطحي بودند كه واقعاً مي شد چيزهاي زياد ازشان ياد گرفت. همان كاري كه حالا هم انجام مي دهم. دانش مربيگري يك قانون مدون ندارد.
كدام سبك مربيگري را مي پسنديد؟ ايويچ يا بلاژويچ.
جواب من را شنيديد.
بدون محافظه كاري، فقط علاقه شخصي تان.
اگر به من مي گوييد هر دو را گفتم. فكر مي كنم جوابم كافي است. از هر دو مسايلي را گرفتم كه فكر كردم به تفكرات من نزديك است.
رابطه بلاژويچ و رئيس جمهور كرواسي تا چه حد بود؟
اين كه يك رئيس جمهور تا اين حد به فوتبال يا ورزش علاقه مند باشد من نمي دانم چگونه ممكن است ولي واقعيت دارد. بعضي از روساي كشورها هستند كه ورزش را دوست ندارند اما ما در المپيك مسئولان ارشد دولت هاي مختلفي را شاهد بوديم. در جام جهاني ۱۹۹۸ فرانسه هم شاهد روساي جمهور كشورهاي مختلفي بوديم. وقتي رئيس جمهور كشوري به ورزش علاقه مند باشد به نفع ما ورزشكاران است. اين غنيمت است. چيرو با رئيس جمهور فقيد كرواسي ۲۰ سال رفاقت ديرينه داشتند. رئيس جمهور سابق ژنرال ارتش بود. وقتي هم كه بازنشسته شده بود ارتباط نزديكي با هم داشتند. نظرات همديگر را قبول داشتند. طبيعي بود كه پس از انتخاب ايشان به عنوان رئيس جمهور و چيرو به عنوان سرمربي تيم ملي كرواسي رابطه ايشان نزديك تر شود. تا پيش از جام جهاني ۱۹۹۸ كمتر كسي كرواسي را به عنوان يك كشور مستقل مي شناخت ولي كرواسي با فوتبال به دنيا شناسانده شد. با فوتبال مردم دنيا بهتر كرواسي را شناختند. جام ملت هاي اروپا و سپس جام جهاني به نظرم نقطه عطف شناخت مردم دنيا از كرواسي بود. تا پيش از آن مردم يوگسلاوي را مي شناختند.
معمولاً روحيه ورزشكاران و نظاميان با هم متفاوت است. اين ارتباط نزديك به خاطر كدام حالت بود، نزديكي روحيه بلاژويچ به نظام يا رئيس جمهور به ورزش و ورزشكار.
ورزش پديده عجيبي است. آدم ها را به هم نزديك مي كند. اين در تمام دنيا رايج است. هيچ اشكالي ندارد كه يك سياستمدار يا نظامي به ورزش علاقه مند باشد. البته ورزشكاران را مي توان به نوعي با نظاميان مقايسه كرد. زيرا مرتب تحت رژيم يا اردو هستند. شرايط مسابقه، اردو، آماده سازي، كمپ، استراحت و تغذيه و ... داريم. اين يك زندگي برنامه ريزي شده است درست مثل زندگي نظاميان. همين ها را در ارتش مي بينيد. از طرفي ورزشكاراني كه به سربازي رفته اند بهترين ها بودند. نظم و انضباط آموختني است و ورزشكاران آن را به خوبي مي آموزند.
شما در دو دوره در دو كشور كار كرده ايد با دو رئيس جمهور. دهه ۹۰ ميلادي با رئيس جمهور كرواسي و حالا با رئيس جمهور ايران. كداميك را ورزشي تر ديديد؟
واقعاً نمي توانم مقايسه خوبي داشته باشم چون نمي توانم واقع بينانه به اين مسئله نگاه كنم. اما مي دانم رئيس جمهور فقيد كرواسي ـ توجمن ـ علاقه عجيبي به فوتبال داشت. من از نزديك شاهد اين مسئله بودم اما تاجايي كه مطلع هستم رئيس جمهور شما، آقاي خاتمي به ورزش علاقه خاص دارند. قبل از اين كه به جام ملت هاي آسيا در چين برويم نزد ايشان رفتيم. آقاي خاتمي در آن جا نشان داد كه چقدر با نام و نوع بازي بازيكنان آشنا هستند. از مسايل فوتبال هم مطلع است. حتي مسايل باشگاهي بچه ها را هم مي دانستند و صد البته روي تيم ملي اشراف خوبي داشتند. بعيد مي دانم اطلاعاتي كه رئيس جمهور شما دارند سواي علاقه مندي باشد. معمولاً روساي جمهور فرصت كافي براي ديدن مسابقات ندارند. با اين وجود اميدوارم در اين فرصت يك مسابقه را از نزديك تماشا كنند.
مكالمه با آقاي خاتمي داشتيد؟
هر وقت مي رويم حضورشان، با هم صحبت مي كنيم. خيلي خلاصه و نزديك و اعتراف مي كنم كه تحت تاثيرشان قرار گرفتم. شخصيتي مثبت هستند. انگيزه و خوشبيني را حس مي كنم. مهم تر از همه اين كه ورزشكاران حس كردند كه چقدر ايشان دنبال كار و نتيجه هستند. البته نتيجه نه به هر قيمتي. گفتند هر خدمت و امكاني كه از دست ورزش و مملكت برآيد در خدمت تيم ملي است. گفتند مهم اصل ورزش است و گرنه نتيجه فوتبال يا برد است يا باخت. اين تفكر باز مرا تحت تاثير قرار دارد.
با كدام يك از مسئولان مملكت ملاقات داشته ايد؟
با رئيس سازمان تربيت بدني با بسياري از نمايندگان مجلس ارتباط داشتيم و آشنا شديم. آقاي فراهاني هم همينطور.
روزها را چگونه سپري مي كنيد؟
فوتبال جزو فعاليت هاي روزمره من است. رفتن به كمپ، فدراسيون، ديدن مسابقات، مصاحبه، اردو و تمرين و مسابقه.
غير از فوتبال؟
معمولاً با فوتبال زندگي مي كنم. آمده ام براي همين كار. وقت ديگري ندارم.
قدم زدن، سينما رفتن يا فيلم ديدن و ...
گاهي اوقات پياده روي مي كنم. خب سينما هم نمي روم چون فارسي بلد نيستم.
قدم زدن در كدام خيابان را مي پسنديد؟
توي همين جايي كه هستم، جردن. كمي هم آن طرف تر سمت ولي عصر.
جذاب ترين خصوصيت ايراني ها كه هنوز برايتان جاي سؤال دارد ...
نظر مثبت و خوبي نسبت به مردم ايران دارم. به ويژه مهرباني و محبتي كه به من دارند. اين آن چيزي است كه من شاهدش بودم. فكر مي كنم اين محبت فقط به خاطر فوتبال نيست. اين محبت را در برابر ديگران هم دارند. محبت به كساني كه براي مملكتشان خدمت كرده اند بيشتر است.
چقدر از حرف هاي شما سياستمدارانه است؟
قبل از اين هم جواب داده بودم.
بدترين خصيصه اي كه در ايرانيان ديده ايد.
طبيعي است كه هر ملتي خوب و بد دارد. هر فرد هم همين طور. من عمومي گفتم. واقعاً با چيزي منفي برخورد نكردم. نمي دانم شايد به خاطر كار ويژه اي است كه ما داريم. زيرا فعاليت ما معمولاً مورد اقبال بيشتري قرار دارد. مي توانم بگويم به هيچ خصيصه يا خصلت منفي نرسيده ام. گفتم كه هيچ كس كامل نيست. ولي به صورت كلي عرض كردم. براي من اين جا جذاب است. شايد هم من خوشبين و مثبت هستم ولي اين حرف من واقعيت دارد.
روزي كه قرار شد بياييد ايران كار كنيد اولين فكري كه در مورد ايران به ذهنتان خطوركرد چه بود؟
وقتي دبيرستان مي رفتم در كتاب تاريخ در مورد ايران مطالبي خوانده بودم. طبيعي بود كه كار در ايران يك موقعيت جالب باشد كه با مردمي جديد و فرهنگي قديمي آشنا شوم. در آن لحظه تنها فكري كه مي كردم در مورد تلاشي بود كه بايد انجام مي دادم تا نتيجه بگيرم به هر حال استرس و دلشوره به آدم دست مي دهد. شما به كشوري پاي مي گذاريد كه حق اشتباه نداريد نه فقط من براي بقيه هم همين طور است.
تبليغات منفي كه در مورد ايران، بعضاً در نقاط مختلف دنيا مي شود، چقدر مدنظرتان بود؟
واقعيت اين است كه اصلاً راجع به تبليغاتي كه مي شد فكر نمي كردم. اصلاً به اين مسايل ـ سياسي ـ بها نمي دادم. براي من يك مسئله اهميت داشت و آن فوتبال بود. هميشه فوتبال براي من درجه اول اهميت را دارد. در آن زمان نه چيزي شنيدم و نه چيزي خواندم. كسي هم در مورد نكته اي به من هشدار نداد. پيش از من هم مربيان كروات ديگري آمده بودند. استانكو، مياچ و مت كوويچ. آن موقع هم اتفاقي نيفتاده بود.
اتفاقات منطقه اي ـ جنگ هاي افغانستان با عراق ـ چطور؟ شايد خيلي مواقع بسياري از مربيان از ورود به اين منطقه به همين دليل صرف نظر كردند.
من كه در اين مورد فكري نكردم. تقريباً سه سال كامل است كه اين جا هستم و تا آن جايي كه من مي دانم اغلب مربياني كه به ايران آمده اند تصميم گرفته اند كه بمانند. ورودي در اين مورد خاص بيشتر از خروجي است. تاجايي كه به من مربوط است لزومي نمي بينم كه بخواهم در تصميمم تجديد نظر كنم. هركشوري مقررات خاص خودش را دارد و همان طور مردم كه صلاح مي دانند اداره مي شود.
من هيچ مشكل خاصي نمي بينم كه بخواهم تجديد نظر كنم، اين كه حاضر شده ام قراردادم را دو سال ديگر تمديد كنم به اين دليل است كه بعيد مي دانم اتفاق خاصي رخ دهد.
خانواده تان هم همينقدر راحت اند؟
بله. كاملاً
اگر تصميم گيري بر عهده خانواده تان بود، كار در ايران را ترجيح مي داديد يا كرواسي؟
اگر قرار بود خانواده ام تصميم بگيرند كه از آشپزخانه هم خارج نمي شدم. اين مسلم است كه خانواده ام دوست دارند كنارشان باشم. خانواده شما هم فكر نمي كنم بدشان بيايد بيشتر پيش آنها باشيد. اگر خانواده شما چنين تصميمي مي گرفت شما چكار مي كرديد؟
موقعيت كاري ام را در نظر مي گرفتم.
نه شما چه تصميمي مي گرفتيد؟ بگويند جايي نرو، بمان تهران در خانه.
شايد تصميم شما را مي گرفتم.
طبيعي است. كار و حرفه ما اين است. بايد كار كرد، تلاش كرد، پول درآورد. من تصميم گرفتم در اين مقطع به خاطر كارم اين جا باشم. يك وقتي هم بود كه تصميم داشتم دركرواسي بمانم. ما مربيان هميشه آماده كاركردن هستيم بدون توجه به مكان آن، اگر غير از اين كه هست فكر مي كردم اصلاً به سمت و سوي مربيگري نمي آمدم. من پنج سال در مدرسه كار مي كردم، با عنوان معلم ورزش يا تربيت بدني. ۱۷ سال هم مي شود كه شركتي را اداره مي كنم. مغازه داشتم، حالا هم دارم. اين كه مي توانستم با همان ها بسازم و از كشورم خارج نشوم ولي با اين حال تصميم گرفتم به سمت فوتبال بيايم. كاري را انجام بدهم كه فكر مي كنم بلدم كه بتوانم درآمدي داشته باشم. اين است كه هميشه آماده بوده ام كه از شهري به شهر ديگر بروم و از يك كشور به كشور ديگر.
چرا كم مي خنديد؟
من بيشتر لبخند مي زنم. شما فكر كنيد سه سال در يك كشور ديگر زندگي و كاركردن به راحتي انجام مي شود. بدون لبخند مي شود؟ آيا اگر مثبت فكر نمي كردم مي توانستم سه سال دوام بياورم؟
در تمام طول مصاحبه هرلحظه فكر مي كردم كه الان بلند مي شويد و عصباني فرياد مي زنيد.
نمي دانم برچه اساسي به اين نتايج رسيديد. اول بايد كارمان را انجام بدهيم كه به خاطرش وقت اختصاص داده ايم. بقيه هم جاي خودش من كه چنين احساسي ندارم.
بلوك شرق به لحاظ نوع ديدگاه مردمش به هنر شباهت زيادي به ما دارد. وضعيت هنرمندان چطور است. يعني به همان اندازه كه يك فوتباليست اهميت دارد، هنرمند هم چنين جايگاهي دارد؟
در كرواسي مثل همه جاي دنيا ورزشكاران بيشتر مطرح هستند. به ويژه فوتباليست ها. متاسفانه افراد با استعداد ديگر مثل هنرمندان عموميت و مطرح بودن ورزشكاران ديگر را ندارند چه خوشمان بيايد و چه نيايد فوتبال بالاتر از همه اينها قرار دارد اينگونه است. در ورزش هاي ديگر هم همين طورست، به طور مثال آقاي رضازاده يك استثنا در ورزش ايران است اما در برابر فوتباليست ها مي بينيد كه پرداختن به او كمتر است. فوتبال رشته اي است كه فعلاً در صدر است. ما كه به رم رفته بوديم يك بازي كاملاً دوستانه برگزار كرديم. ۷۰ هزار بليت به دست آمده بودند براي تماشاي بازي، آن هم يك ديدار دوستانه. تمام روزنامه ها فوتبال است. اين مسئله در تمام دنيا همين طور است.