سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۳۴
۲۰ درصد دانشجويان جديد خوابگاه ندارند
به يك هم اتاقي... نيازمنديم 
۷۰ درصد از دانشجويان پذيرفته شده در كنكور، خوابگاهي هستند، اما وزارت علوم فقط نياز 50 درصد خوابگاهي ها را آن هم به صورت غير استاندارد فراهم كرده و حتي فراتر از آن وزارت علوم در اين زمينه مسووليتي را متوجه خود نمي داند.
۲۰ درصد دانشجويان پذيرفته شده در كنكور سراسري امسال در نامناسب ترين شرايط زندگي دانشجويي خود را سپري مي كنند. اين در حالي است كه وزارت علوم تامين خوابگاه دانشجويان را از وظايف و دستورا لعمل هاي خود نمي داند.
علي محدث خراساني، مدير كل دانشجويان داخل وزارت علوم مي گويد: هرچند وضعيت معيشت و زندگي دانشجو از دغدغه هاي مسوولان دانشگاهي كشور است، اما واقعيت اين است كه از وظايف اين وزارتخانه نيست. وزارت علوم هيچ قانون و بخشنامه اي براي تامين نيازهاي سكونتي دانشجويان ندارد و تاكنون نيز هرچه كرده اضافه بر خدمات و وظايف اين وزارتخانه بوده است.
به اعتقاد وي، نيمي از دانشجويان مربوط به دانشگاه هاي غير دولتي كشور هستند. دانشگاه هاي غير دولتي نيز خدمات رفاهي به دانشجويان نمي دهند و دانشجويان هم چنين توقعي ندارند. دانشجويان غير دولتي خود مشكل اقامتي شان را حل مي كنند و دانشگاه ها خود را پاسخگو نمي دانند. واقعيت اين است كه در حال حاضر دانشگاه هاي كشور با مشكلات مالي روبه رو هستند و شهريه دانشجويان دولتي پاسخگوي هزينه دانشگاه ها نيست.
اگرچه محدث خراساني مي گويد كه وزارت علوم تعهدي به تامين خوابگاه هاي دانشجويان ندارد، اما از طرفي غلامرضا ظريفيان، معاون امور دانشجويي وزارت علوم مي گويد كه بر اساس مصوبه دولت، وزارت علوم تعهدي براي تامين خوابگاه دانشجويان دوره هاي شبانه ندارد. به نظر مي رسد كه وزارت علوم تعهداتي را در مورد خوابگاه دانشجويان روزانه برعهده گرفته است.
۳ سال قبل سرانه فضاي خوابگاه هر دانشجو 10 متر مربع بود. اين سرانه با ميزان استاندارد يعني 14 متر مربع، فاصله زيادي داشت، اما امسال اين سرانه به 12 متر مربع رسيده است كه از نظر وزارت علوم موفقيت بزرگي محسوب مي شود. ظريفيان مي گويد: سالانه از سوي سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور 12 ميليارد تومان به امر احداث يا خريد خوابگاه در كل كشور اختصاص پيدا مي كند، اما به دليل رشد كمي دانشجويان، دانشگاه ها 60 تا 70 درصد دانشجويان را خارج از استانداردها پذيرش مي كنند كه اميدواريم با شيوه هاي مختلفي در اين بخش مانند مشاركت بيشتر دولت، خيرين، استفاده از بخش خصوصي در تاسيس پانسيون هاي دانشجويي، افزايش خوابگاه هاي خودگردان و همچنين همكاري شهرداري مشكلات موجود در اين زمينه برطرف شوند.
مشكل خوابگاه ها تنها با بودجه دولت حل نمي شود، مشكل بودجه يك مشكل ثانويه است؛ هر چقدر بودجه صرف كنيم باز هم براي تبديل به احسن كردن خوابگاه ها پول لازم داريم.
محدث خراساني مي گويد: مشكل اوليه، مشكل فرهنگي است. والدين و دانشجويان بايد بدانند كه تنها راه، تامين مسكن خوابگاه هاي دانشجويي نيست، بلكه دانشجويان مي توانند در آپارتمان هاي نزديك دانشگاه يا در كنار يك خانواده مطمئن پانسيون شوند. اين مساله هم سودآور است و هم قابل اطمينان، اما اغلب خانواده ها از اين كار اجتناب مي كنند و فقط به خوابگاه هاي دانشجويي هرچند غير استاندارد راضي مي شوند.
به گفته وي، دولت نيز مصوبه دعوت از بخش خصوصي براي تاسيس پانسيون هاي دانشجويي را به وزارت علوم تحويل داده و تعداد زيادي از بخش هاي خصوصي با كسب مجوز از وزارت علوم درصدد تاسيس پانسيون دانشجويي هستند. اما هنوز هم خانواده ها سخت نگران وضعيت فرزندان خود هستند، علاوه بر هزينه هايي كه به آنان تحميل مي شود زندگي جوانان در خانه هاي مجردي دانشجويي آن هم بدون نظارت خانواده و دانشگاه عامل نگراني خانواده هاست. تنها دانشگاهي كه قادر به تامين خوابگاه تمامي دانشجويان خود است، دانشگاه تهران است. مابقي دانشگاه هاي سراسري قادر به تامين خوابگاه كمتر از 30 درصد دانشجويان خود هستند.
دعوت از بخش خصوصي مي تواند بهترين راه حل اين مشكل باشد.

تجربه شب اول قبر در هتل
جهانگردي به روش وطني 
يك اتفاق كاملا ساده ، سنتي، آسان، كم خرج، پرسود، اكشن، بامزه، ابتكاري، وطني و غيروارداتي 
029349.jpg
محمدعلي اينانلو
دو و نيم ساعت از نصف شب گذشته بود كه بيدار شدم. دومين كاري كه كردم خاموش كردن زنگ ساعت بود، سالهاست كه قبل از ساعت بيدار مي شوم. البته اولين كار كمي نفرين و ناله به جان مكتشف آنتي بيوتيك بود كه آدم را مجبور مي كند نيمه شب بيدار شود. دكترها هم كه قربانشان برويم آنچنان آدم را مي ترسانند كه اگر 2 دقيقه آنتي بيوتيك را ديرتر بخوري حسابت با كرام الكاتبين است. با تنبلي شبانه غلتي زدم كه براي بلند شدن و خوردن كپسول آماده تر شوم، دستم آن طرف تخت به يك موجود ديگر خورد! يا للعجب مثل اينكه واقعا كارم با كرام الكاتبين افتاده است، بلافا صله يادم افتاد كه يك نوبت كپسول را نخورده  بودم، حتما مرده ام. تصور كردم به همين زودي در محكمه الهي مورد لطف قرار گرفته ام، دوباره دستي به موجودي كه آن طرف تخت خوابيده بود زدم، با ترس و لرز سرم را از زير پتو بيرون آوردم. در كوره نوري كه نمي دانم از كجا تابيده بود يك عدد كله گرد بزرگ بي سر ديدم كه مثل كدوتنبل از زير پتو بيرون آمده و مثل آفتاب عالم تاب طلوع كرده بودو هيچ شباهتي هم به تعريفي كه از حوري ها شنيده بودم، نداشت. اي داد و بيداد، ديدي يك نوبت نخوردن آنتي بيوتيك بلا يي بر سر ما آورد؟
ديدي آن همه قله كوه ها را فتح كرديم، به قلب گرماي كويرها رفتيم، در برف دو متري گير كرديم و نمي دانم حالا با يك آنفلوآنزاي ساده از دار دنيا رفتيم؟ ديدي آن همه از گرگ و ببر و پلنگ و خرس و خنزير از فاصله دو متري فيلم گرفتيم و مي  زديم، حالا با يك سرماخوردگي از دنيا رفتيم؟ ديدي چطوري مار جعفري به ما حمله كرد و طوري نشديم. حالا با يك آنفلوآنزا به ديار باقي شتافتيم؟ دوباره نگاهي به همسفر آخرتم كردم، چنان از زير پتو خرناس مي    كشيد كه پنداري پلنگ نعره مي    كشد! حتم كردم كه از يك سرماخوردگي ساده مرده ام و در قبرهاي دو طبقه بهشت زهرا دفنم كرده اند، آخر آدم كه بي    سوال و پرسش به بهشت نمي    رود تازه اين كله اي كه من مي    بينم هيچ شباهتي به حوري وغلمان ندارد. مامور جهنم هم كه ماموريت خودش را دارد نمي    آيد بيخود و بي    جهت دراز به دراز بغل مرده دراز بكشد، حتما مرده  ام و اينجا هم قبر دو طبقه است. حالا همه حرف ها به كنار، مردن حق است؛ شتري است كه دم درخانه همه مي خوابد. همه ما دير يا زود بايد برويم اما اين سرشكستگي را كجا ببرم؟آخر از اين دنيا گذشته در آن دنيا هم صغير و كبير ما را مي    شناسند. ما كه آدم گم و گوري نبوديم، كلي براي خودمان در دنياي ماضي برو و بيايي داشتيم، كيا بيايي داشتيم، كلي آدم ما را مي    شناختند، كلي آدم مي    دانستند كه ما كارمان فتح قله ها است، بالا رفتن از ديواره هاست، عكس و فيلم گرفتن از خرس و پلنگ است، حالا چه جوري سرمان را بلند كنيم؟ چه جوري به سر و همسر، دوست و رفيق، جواب پس بدهيم، آخه اين دنيا هيچي، در اون دنيا نمي پرسند مرد حسابي خجالت نكشيدي كه با دومتر قد و يك متر و نيم سبيل از كوه پرت نشدي، دركوير گم نشدي، گرگ و پلنگ بهت حمله نكرد، حالا از يك آنفلوآنزاي ناقابل مردي؟ هرچقدر هم كه توضيح بدهي بابا آنفلوآنزايي كه من گرفتم آنفلوآنزاي معمولي كه نبود، افغاني بود، ويروسش از بنگلادش آمده بود، ميكربش از بوركينافاسو وارد شده بود، چنين بود، چنان بود، اينطوري بود، آنطوري بود، اما مگه حرف به كله اين جماعت فرو مي رود، الا و بلا مرغ يك پا دارد، حرف خودشان را مي زنند. آدم را سكه يك پول مي كنند، آدم را خوار و خفيف مي كنند كه چي؟ كه چرا از كوه پرت نشدي و چرا پلنگ تو را نخورد، چرا از يك سرماخوردگي معمولي مردي؟!
هيچ جاي دنيا يك آدم غريبه را توي هتل در اتاق يك مسافر ديگر بدون اطلاع و اجازه او نمي فرستند. اين كار گذشته از آنكه نقض حق مالكيت و نقض قرارداد في مابين مسافر و هتل است، ممكن است مشكلات امنيتي ايجاد كند
دوباره با ترس و لرز نگاهي به همسفر  آخرتم انداختم، كله اش همچنان برق مي  زد و صداي خرخرش طاق اتاق را تكان مي داد، اتاق؟ حرف اتاق كه آمد حواسم جمع تر شد، خوابم هم كه به كلي پريده بود، اينجا قبر دو طبقه نبود، قبر دو طبقه كه افقي نيست، عمودي است، يعني يكي بايد بالا باشد يكي پايين، اما در اينجا نه من رو بودم نه همسفرم، نه من زير بودم نه همسفرم. دو تايي در شرايط مساوي به صورت كاملا هم عرض و افقي بدون هيچ اختلاف سطحي روي يك تخت خوابيده بوديم، خوابم به كلي پريد، حواسم جمع شد. يادم آمد، شب قبل به اصفهان رسيده بودم. از طرف سازمان عمران زاينده رود به اصفهان دعوت شده بودم كه درباره راه هاي پيشرفت و گسترش صنعت جهانگردي سخنراني كنم. از فرودگاه به هتلي كه برايم در نظر گرفته شده بود آمدم. اسمم يادداشت شده بود. كارت مربوطه را پر كردم. كليد اتاق 401 را گرفتم. شام را در اتاق خوردم. يادداشت هايم را مرتب كردم و خوابيدم. اطمينان دارم كه تنها به فرودگاه آمدم، كارت هتل را تنهايي و به نام يك نفر محمدعلي اينانلو ، پر كردم، حالا هم كه خودم هستم؛ محمدعلي اينانلو ، پس اين يكي كيست كه به طور نيمه صميمانه اي با من در يك تخت خوابيده است؟!
همسفرم، هم تختم، هم بالينم همچنان آن سوي تخت خوابيده بود و مثل ببر خرناس مي      كشيد. نيمي از سر زيبا و براقش مثل آفتاب از زير پتو بيرون زده بود، با ترس و لرز پتو را چند سانتيمتري عقب زدم. كله براق مربوطه به يك صورت چاق و چله مزين به محاسني سياه و سفيد و سبيل هايي مبسوط ختم مي    شد. آهسته و بي   صدا از تخت بيرون آمدم. از باب احتياط پيراهن و شلواري به تن كردم. پاورچين به پاي تلفن آمدم، شماره صفر را گرفتم. تلفن پنج، شش بار زنگ زد، اما كسي گوشي را برنداشت، قطع كردم، نگاهي به هم بالينم انداختم، خوشبختانه در خواب سنگيني بود و صداي خروپفش سقف را تكان مي داد و كله زيباي بي مويش از بالاي پتو پيدا بود. صحنه پليسي شده بود، تلفن جواب نمي داد، من به شدت ترسيده بودم، هم بالينم هر لحظه ممكن بود كه بيدار شود، هيچ اميدي به آينده نبود، خدا يا خداوندا پس از يك عمر آبروداري، پس از يك عمر كف نفس، پس از يك عمر... آهسته و بي صدا كفش هايم را پوشيدم، خدا خدا مي كردم كه هم تختم بيدار نشود، آرام دستگيره در را پيچاندم خوشبختانه جيرجير نكرد، آمدم بيرون، در را از ترس سروصدا نيمه باز گذاشتم، منتظر آسانسور نشدم، پله ها را سه تا يكي پايين آمدم، لابي هتل نيمه  تاريك بود، يكي پتو انداخته بود روي زمين خوابيده بود، يكي هم روي مبل دهانش باز بود، اما زنده بود و خرخر مي كرد، كمي نشستم، نفسم جا آمد، به شدت ترسيده بودم، نگاهي به پله ها انداختم، خوشبختانه خبري از كله براق هم بالينم نبود. آرام، با ترديد و با ترس و لرز آن را كه روي مبل به صورت نشسته خوابيده بود، صدا زدم:
- آقا... آقاجون.
هيچ جوابي نيامد، با ترديد دستي به شانه اش زدم، ناگهان مثل فنر از جا پريد:
- هان.... چيه يس، چي چي شدس؟
با وجوداينكه كله ام براق نبود توضيح: كاملا براق نبود! و هيچ محاسني هم نداشتم اما به شدت او را ترسانده بودم.
- هان... چي چي شدس حجي؟!
- هيس... هيچي آقا نترس، يه نفر تو اتاق منه!
- يه نفر؟ كي بردش بالا؟!
كمي مكث كردم، آب دهانم را قورت دادم:
- من نبردم، خودش اومده!
- خودش اومدس؟!
او هم با ترس آدم روي زمين خوابيده را بيدار كرد:
- مش اصغر اين حج آقا مي گد يكي رفتس بالا!
- رفتس بالا؟!
بلند شد، چشمانش را ماليد، آهسته و با ناله برايش توضيح دادم:
- آقا من نيمه شب بلند شدم، ديدم يكي رو تخت من خوابيده.
- تختتون چند نفره س؟
- دونفري 
- خب باشد، رو تخت دونفري بيشتر نيمي تونن بخوابن. شوما يه نفر، اونم دو نفر!
- آخه من اول شب كه خوابيدم تنها بودم.
- تنها بودين؟ چرا تنها بودين؟!
نمي   دانستم جوابش را چي بدهم، تنها چيزي كه به ذهنم رسيد، گفتم:
- آقا شما مدير هتلين؟
- نخير من شيف شبم.
لابد منظورش مسوول شيفت يا نوبت شب بود:
- ممكنه زنگ به مدير هتل بزنين؟
مطمئن بودم كه مدير هتل همه چيز را حل خواهد كرد. لابد اشتباهي در شماره اتاق شده، حالا حتما جاي هم تخت زيبايم را عوض خواهند كرد و قضيه به خير و خوشي پايان خواهد يافت، مي ماند ترس و لرز حقير كه آن را هم با يك صبحانه پر و پيمان فراموش خواهم كرد.
نگهبان شيفت شب چندبار شماره اي را گرفت تا سرانجام از آن سوي خط كسي جواب داد:
- آقاي مهندس... حج آقا مي گد يه كسي تو اتاق شس!
- ...
نمي دانم از آن طرف مدير هتل چه جوابي داد، مسوول شيفت شب گوشي را به طرف من گرفت:
- آقاي مهندس...
لابد آقاي مهندس آدم مهمي بود، پرسيدم:
- ايشون مدير هتلن؟
- بله مديرس ايشون 
گوشي را گرفتم و با نهايت ادب و خضوع و خشوعي كه بلد بودم سلام كردم و عذرخواهي كردم از اينكه ساعت 3 بعد از نيمه شب ايشان را از خواب ناز بيدار كرديم و قضيه را توضيح دادم، پس از توضيح مفصل و سوزناك من ايشان با عصبانيت فرمودند:
- خب... حالا مگه چي شده س؟!
- هيچي نشده آقاي مهندس، عرض كردم كه يكي تو اتاق منه!
- اتاقتون چند تختي س؟
- 3 تختي 
- شوما يه نفرين؟
- بله 
- خب عيبي ندارد، مسافر ديگه اي نداشتيم كه بفرستيم. حالا دو نفري بخوابين تا فرداشب اگه مسافر بود 3 نفري تون مي كنيم؟!
- هيچ عكس العمل ديگري نتوانستم نشان بدهم:
- آقاي مهندس، ببخشين، ولي من مي خواهم تنها باشم. كارت اتاق رو هم تنهايي پر كردم.
- تنها باشين؟ تو اتاق 3تختي؟ فكر مي فرماين كه هتل رو خريدين حج آقا؟!
از اينجا كلي با هم بحث مبسوط كرديم. به او گفتم وقتي من كارت اتاق را پر كرده ام، يعني قانونا تنها ساكن آن اتاق منم و در مدتي كه در كارت قيد شده، مالكيت اتاق متعلق به من است. هيچ جاي دنيا يك آدم غريبه را توي هتل در اتاق يك مسافر ديگر بدون اطلاع و اجازه او نمي فرستند. اين كار گذشته از آنكه نقض حق مالكيت و نقض قرارداد في مابين مسافر و هتل است، ممكن است مشكلات امنيتي ايجاد كند، از كجا معلوم يكي از اين 2 مسافر نسبت به آن ديگري موجود خطرناك و قابل اعتمادي نباشد؟
اما آقاي مهندس با خونسردي گفت:
همين است آقا، فكر كردي اينجا كجاست؟
اين بار ديگر هيچ جوابي نداشتم، حرفش اساسي بود، جوابش دندان شكن بود، مكث كردم، منتظر شدم و آقاي مهندس كه ضمن مهندسي، مديرهتل هم بود گوشي را گذاشت. نگهبان شيفت شب و آن ديگري كه با دهان باز خوابيده بود با لبخندي تمسخرآميز به من خيره شده بودند. مي   دانستند كه مدير هتل به من جواب دندان شكني داده است، لابد اين اتفاق دفعه اول نبود، بار آخر هم نخواهد بود، آنها آشنايي قبلي با اين نوع بيدار شدن ها و با اينگونه تلفن هاي نيمه شبي داشتند، اتاق 3تختي مال 3نفر است، آنكه مي   خواهد تنها باشد غلط مي   كند، بيجا مي   كند، گوشي تلفن را رها كردم.
- هيچ كار ديگري از دستم بر نمي  آمد. در اين ميان ويروس هاي آنفلوآنزاي افغاني هم به من حمله كردند، اشك هايم را با كاغذهاي متن سخنراني فردا كه در مورد راه هاي پيشرفت و گسترش جهانگردي بود پاك كردم و مطمئن بودم كه هم بالين زيباي من با كله كاملا براق در خواب ناز خرخر مليحي مي كند و مي داند كه در فرهنگ پيشرفته هتلداري، اتاق 3 تخته مال 3نفر است. به خصوص كه جدا در راه گسترش و پيشرفت جهانگردي باشي.

معلول استخدام كنيد
۵ ميليون تومان وام بگيريد
سعيده امين 
كارفرمايان در ازاي استخدام هر معلول 5 ميليون تومان وام مي گيرند.
برنامه هاي تشويقي به اين ختم نمي شود. انجمن حمايت از معلولان علاوه بر پرداخت 23 درصد حق بيمه معلول به كارفرما، در ازاي بيمه كردن فرد معلول فقط 3درصد سود در قبال وام 5 ميليوني دريافت مي كند. در عوض كارفرما بايد متعهد شود تا حداقل به مدت 5 سال كارگر معلول را در اشتغال خود نگه دارد. دستمزد فرد نيز بايد طبق قانون كار پرداخت شود و كارفرما موظف است كارگر معلول را بيمه كند.
اين قانون هيچ محدوديت زماني و مكاني ندارد و مي تواند در هر زمان و در هر نقطه از كشور اجرا شود. صندوق حمايت از معلولان نيز متعهد است تا وام مورد تقاضاي كارفرما با سقف حداكثر 5 ميليون تومان را در اسرع وقت پرداخت كند.
واقعيت از زبان آمار
۲ ميليون و 700 هزار معلول در كشورمان زندگي مي كنند و روزانه 110 معلول نيز به اين جمعيت اضافه مي شود. فقط يك درصد معلولان در كشور ما مشغول به كار هستند و سازمان بهزيستي، 6 درصد آنان يعني 130 هزار نفر را تحت حمايت مالي خود قرار داده است كه به هر كدام ماهيانه 17 الي 20 هزار تومان مقرري تعلق مي گيرد.
علي همت محمودنژاد، مديرعامل انجمن دفاع از حقوق معلولان مي گويد: 520 هزار نفر نيمه بينا و نابينا، 520 هزار نفر ناشنوا و نيمه شنوا، يك ميليون و 300 هزار نفر معلول جسمي و حركتي و 360 هزار نفر معلول ذهني جمعيتي است كه از بسياري از حقوق اجتماعي و اقتصادي محروم هستند. اين دورنماي كلي از وضعيت معلولان كشور است. هيچ كارفرمايي مايل به استخدام معلولان نيست و جامعه توانمندي هاي معلولان را باور ندارد. فكر مي كنيد معلولان با اين شرايط چگونه بايد امرار معاش كنند.
فقط از زبان آمار مي توان شرايط زندگي يك معلول را توصيف كرد.
۲۰ ميليارد در انتظار
هفته گذشته بود كه جمع زيادي از معلولان در اعتراض به اعتبار 15 ميليارد توماني سازمان مديريت و برنامه ريزي به معلولان، مقابل مجلس شوراي اسلامي تحصن كردند. به اعتقاد آنها اين اعتبارات كه به صورت وجوه اداره نشده در اختيار هر استان قرار مي گرفت براي حل مشكلات معلولان كافي نبود. بعد از اين تحصن به پيشنهاد سازمان مديريت و برنامه ريزي 5 ميليارد تومان به اعتبار اوليه افزوده و مقرر شد اين اعتبارات در اختيار سازمان بهزيستي جهت هزينه براي معلولان قرار گيرد.
و حالا به گفته مديرعامل انجمن حمايت از معلولان، 20 ميليارد تومان اعتبار دست نخورده در انتظار داوطلبان استخدام معلولان نشسته است، اما چون سازمان بهزيستي براي اين كار به اندازه كافي اطلاع رساني نكرده و از طرفي كارفرمايان ميلي به استخدام معلولان ندارند، اين اعتبار بلااستفاده باقي مانده است.
سيداكبر واعظي، صاحب يك كارخانه توليدي در خصوص اينكه چرا كارفرمايان از جذب معلولان در بخش توليدي اجتناب مي كنند، يادآور شد: هدف هر صاحب واحد توليدي افزايش سود با كاهش هزينه توليد است. بيشتر كارفرمايان در مورد توانمندي ها و قدرت و سرعت كار معلولان اطمينان لازم را ندارند، به همين دليل ترجيح مي دهند از يك كارگر سالم براي جذب در واحد توليدي يا خدماتي بهره مند شوند.
البته وي معتقد است اختصاص وام 5 ميليون توماني با سود 3 درصد راه مطمئني براي تشويق كارفرمايان به اشتغال معلولان است.
تردد دشوار است 
يكي از دشواري هاي اشتغال معلولان، نحوه تردد آنها از محل كار تا منزل است. اين مشكل عموما يكي از موانع جذب معلولان به كار است، چون معلولان اغلب به موقع نمي توانند در محل كار حاضر شوند. نداشتن امكانات اياب و ذهاب معلولان بارها از سوي سازمان بهزيستي مطرح شده است.
متاسفانه امسال توسط سازمان شهرداري ها و دهداري هاي كشور 200 دستگاه خودرو ون خريداري شده، اما ماه هاست كه در انبارهاي شركت زامياد بلااستفاده مانده است.
معلولان بليت فروش 
اولين گام شجاعانه در ارتباط با جذب معلولان در مشاغل خدماتي را شركت واحد اتوبوسراني برداشت. شركت واحد اتوبوسراني از هفته آينده 50 نفر از معلولان را در باجه هاي بليت فروشي مشغول به كار مي كند.
محمودنژاد با بيان اينكه ماه هاست انجمن حمايت از معلولان در مورد جذب معلولان با نوريان، مديرعامل شركت واحد اتوبوسراني مشغول مذاكره است، يادآور شد: سرانجام شركت واحد توافق كرد كه 500 نفر از معلولان را كه از ناحيه دست و توان ذهني مشكلي ندارند در باجه هاي بليت  فروشي استخدام كند. حدود 640 متقاضي براي اين كار ثبت نام كردند و در مرحله اول شركت واحد با اعزام بازرسان ارزيابي، 50 نفر را گزينش كرده و براي اشتغال به كار جذب كرده است.
وي مي  گويد: شركت واحد قول محكمي به ما داده است و معلولان كه تعداد قابل توجهي از آنان نيز سرپرست خانواده هستند، از اين كار استقبال زيادي كردند. البته ناشنوايان، نابينايان و عقب ماندگان ذهني در اين گزينش شركت داده نشده اند و انجمن حمايت از معلولان در حال رايزني با شركت هاي خصوصي و دولتي براي جذب اين افراد در مشاغل آسان است.
مكان فعاليت اين معلولان از ابتداي هفته آينده معلوم مي شود و مراحل بعدي گزينش نيز در ماه هاي آينده صورت خواهد گرفت.

كمبود دانش آموز
شنيده ايد كه مي گويند يك بار قيف هست، قير نيست، يك بار قير هست، قيف نيست حالا حكايت آموزش و پرورش ما شده است. وقتي مي شنويم 35 مدرسه در يكي از روستاهاي شهرستان تفت به دليل نداشتن دانش آموز تعطيل شده اند، جاي خوشحالي اش باقي است كه رابطه بالعكس نشده است. گرچه بخشي از دليل اين كمبود دانش آموز خوشحال كننده است؛ يعني كنترل جمعيت، اما بخش ديگر آنكه دليل عمده كمبود دانش آموز، مهاجرت از منطقه است. رئيس آموزش و پرورش شهرستان تفت به خبرنگار ايرنا گفت: كمبود دانش آموز موجب شده است تا دانش آموزان چند روستا به صورت مجتمع در يك مدرسه تحصيل كنند.
حالا خودتان حدس بزنيد كه مسير دور مدارس چقدر موجبات ترك تحصيل دانش آموزان اين روستا، مخصوصا دختران را كه با محدوديت هاي رفت و آمدي مواجه هستند، فراهم مي كند.

يزد هم الكترونيكي مي شود
از آنجايي كه پروژه الكترونيكي شدن تهران و شهرهاي بزرگ به نتيجه رسيد! مقدمات راه اندازي شهر الكترونيك در يزد هم فراهم شده
است. جالب اينجاست كه امام جمعه شهرستان يزد 2 ميليارد و 700 ميليون ريال اعتبار به اين موضوع اختصاص داده است.
رئيس سازمان آمار و فن آوري اطلاعات شهرداري يزد هدف از راه اندازي شهر ديجيتالي را ايجاد منابع اطلاعات مناسب در زمينه جديد براي تصميم گيري هاي شهر اعلام كرد.
با ايجاد يك نقشه به روز كه از پيامدهاي شهرهاي الكترونيك است، مردم مي توانند تمام اطلاعات مورد نياز خود در زمينه شهري، ساختماني، خلافي خودرو، زمين و ديگر فعاليت هاي عمراني را از طريق شبكه جهاني اطلاع رساني دريافت كنند.

۶۷‎/۱ درصد راي مي دهند
در حالي كه هنوز كانديداهاي رياست جمهوري براي انتخابات خرداد 84 مشخص نشده است، اما مركز افكار سنجي دانشجويان ايران طي يك نظرسنجي اعلام كرده است:67/1 درصد شهروندان تهران در نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري شركت مي كنند.13/5 درصد شهروندان تهران هم اعلام كردند كه در انتخابات شركت نمي كنند و۱۵‎/۶ درصد نيز هنوز تصميم نگرفته اند. اين نظرسنجي در بين يكهزار و 606 نفر از شهروندان نقاط مختلف تهران صورت گرفته است.

ويروسي به نام صدام
گول زدن كاربران اينترنتي هم سوژه داغي شده است. يك روز ايميلتان را باز مي كنيد و يك نامه اعجاب انگيز مي بينيد كه مثلا به شما وعده داده، مي توانيد پولدار شويد. وقتي نامه الكترونيكي را باز مي كنيد، ديگر صاحب كامپيوترتان نيستيد، به همين سادگي. چون ويروس، سرتاپاي آن را مثل قارچ خود رو گرفته است. ويروس جديدي آمده كه ادعا مي كند عكس هايي از مرگ صدام حسين را به همراه دارد. اين اسپم به عنوان ايميل وارد كامپيوترتان مي شود و مي گويد: صدام ديكتاتور عراق مرده و مي توانيد براي ديدن عكس هايش، اين فايل را باز كنيد. باز كردن همانا و ويروسي شدن دستگاه همان.
نمونه ديگري از اين ويروس با عنوان: عكس هاي دستگيري اسامه بن لادن به تازگي، كامپيوترها را از كار مي اندازد. مواظب باشيد گول اين حرف ها را نخوريد و اصلا طرف اين ايميل ها نرويد. گفته مي شود هرچند عملكرد اين ويروس كاملا مخرب بوده، اما سرعت توزيع و گسترش آن بسيار پايين است.

گواهينامه هاي الكترونيكي
گرفتن گواهينامه و پشت فرمان نشستن حداقل براي بسياري از پسرها و دخترهايي كه به سن 18 سال رسيدند، دست كمي از آرزوي قبولي در كنكور ندارد. چون عده اي از آنها، حتي توانايي خريد ماشين را هم دارند ولي نداشتن گواهينامه يعني فعلا، ماشين نه. صدور گواهينامه هم مراحل خاص خود را دارد كه اين مراحل اصولا دستي است و زمان بر.
اما رئيس اداره فن آوري نيروي انتظامي اعلام كرده، گواهينامه هاي رانندگي به زودي به شيوه رايانه اي تهيه و صادر مي شود. سرهنگ محمد قائمي در اين باره مي گويد: شيوه رايانه اي صدور گواهينامه جايگزين شيوه سنتي دستي خواهد شد. اين شيوه كاهش خطاهاي انساني به ويژه در بخش نوشتاري را به همراه دارد.
اين شيوه هم اكنون به صورت آزمايشي در تهران آغاز شده است.

قانون جديد
مبلغ جريمه در تهران 10000 ريال
029352.jpg
۱۰۱۷-راندن دوچرخه پايي در حال رها كردن فرمان، ممنوع است.
دوچرخه پايي به خودي خود وسيله اي بسيار نامتعادل و كنترل آن دشوار است، به خصوص وقتي راننده آن براي انجام كارهاي نمايشي در حين حركت فرمان دوچرخه را رها كند. در اين حالت عدم تعادل و كنترل روي دوچرخه از يك سو براي خود دوچرخه سوار و از سوي ديگر براي افراد و وسايل نقليه اي كه در اطراف دوچرخه در حال تردد هستند، خطرساز مي گردد. علاوه بر اين در صورت مواجهه با موانع غيرمنتظره، دوچرخه سوار فرصت نشان دادن عكس العمل مناسب را پيدا نمي كند.

در شهر
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
زيبـاشـهر
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |