سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
به مناسبت چهلمين روز درگذشت پروفسور شاملو پدر روانشناسي باليني ايران
آنچه از ما به جاي مي ماند...
دنياي غريبي است! بعضي ها مي روند تا هر آنچه را كه دارند، در پاي اغيار ريزند و اما، بعضي ها مي روند،
تا هرآنچه را كه دارند، بارورتر كنند تا در بازگشتي عاشقانه، همه را به پاي دوست التفات نمايند!
009885.jpg
مهشيد رستمي
تولدي پويا
سال ،۱۳۰۸ نوزادي هستي خويش آغاز مي كند و رقم براقبال نيك پدر و مادري مي زند كه به يمن حلاوت ميلادش، او را «سعيد» مي نامند. ورود به مرز آگاهي از مسير دبستان و دبيرستان، شروع جهاني است لايتناهي تا «سعيد شاملو» كنجكاوي هايش را در اين عرصه، جست وجو كند. كنجكاوي هايي كه عطش دانستن و شرار سركش آگاهي ها را هر لحظه، بيشتر از لحظه قبل، دامن مي زند. آن قدر كه تا ورود به سرزمين هاي دور دست ادامه مي يابد!
در آن سال ها، امكانات و دستيابي هاي قابل توجه به علوم و فنون گوناگون، در برخي از كشورها، پلي مي شود ميان اشتياق سعيد شاملو، براي كسب دانايي هاي بيشتر و عينيت بخشي به آرزوهايي كه همچون كوه هاي زادگاهش ملاير، سر بركشيده، تا به آسمان آبي، آبي برد! پس او مي رود تا هر آنچه را كه بايد بداند، بداند تا بعد همه را پيشكش راه دوست، يعني وطن هميشه پيروزش نمايد.
سعيد شاملو حقيقتاً عاشق وطن بود.اين جمله را دكتر عليرضا جزايري گفت. او را در دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي ملاقات كرديم. در اتاقي كه روي در وروديش، تصوير بزرگي از شادروان پروفسور شاملو با گلي از روبان سياه، زده شده بود! اتاقي كه دكتر شاملو را سال هاي سال، ملاقات كرده بود!
شنيده بوديم كه دكتر عليرضا جزايري، كه خود دكتراي روانشناسي باليني از آمريكا را دارد يكي از دوستان قديمي و صميمي پروفسور شاملو است. وقتي صحبت را شروع كرديم، دكتر جزايري نگاهي از سر تأسف به تصوير دكتر شاملو انداخت و گفت:
گفتم كه عاشق وطن و مردمش بود. او با آن كه امكانات علمي اش در سطح بين المللي بود و خيلي راحت مي توانست مانند بسياري از محققين و متخصصين برجسته، جلاي وطن كند، ولي ترجيح داد در ايران بماند. چرا كه هميشه مي گفت؛ من بايد زمينه آموزش هاي تحقيقاتي و باليني را در اينجا گسترش دهم. خصوصاً در حوزه بهداشت رواني و آسيب هاي اجتماعي، هميشه به همه مي گفت: تا زماني كه مردم احتياج دارند، بايد در صحنه بود و براي آنان خدمت كرد و انصافاً هم كه خودش خدمت بسياري كرد. از سال ،۱۳۴۰ فعاليت هاي او هميشه در زمينه هاي مختلف و در جهت برداشتن باري از دوش مردم، خاصه بهداشت روان بود. ايجاد مراكز مشاوره در دانشگاه ها از جمله دانشگاه تهران، ارتباط تنگاتنگ با انجمن هاي روانشناسي، مراكز كودكان استثنايي و بي سرپرست، تلاش در طراحي سازمان نظام روانشناسي كشور، سال ها تحقيقات و انجام كارهاي اجرايي در همين راستا و در نهايت گروه روانشناسي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي را در سال ۱۳۷۳ بنيان نهادن، كه همه و همه در جهت تحقق آرزوهايش،  براي استفاده از علم، به لحاظ بهبود كيفيت زندگي مردم ايران بود. البته پروفسور شاملو آرزوهاي زيادي در اين ارتباط داشت. به عنوان مثال هميشه مي گفت: بايد كاري كنيم تا روانشناسي ايران در منطقه به عنوان شاخص ترين سازمان روانشناسي شناخته شود. همين طور برنامه هاي آموزشي علمي روانشناسي ما. و اصلاً آخرين سمينار روان درماني در شرق، بيشتر با همين نيت برگزار شد. چون او مي خواست تا روانشناسي ايران را با توجه به خصوصيات فرهنگي مان، به مردم جهان بشناساند و اين، كار بزرگي بود اگر بعد از چهل سال هويت بخشي و استقلال علم روانشناسي در كشور، توسط پروفسور شاملو، كه بحق، پدر روانشناسي ايران بود، چنين امكان و حاصلي به بار مي آمد.
مرد سال ۲۰۰۴
هنوز دانشگاه هاي جورج واشنگتن و ايلي نوي، خاطرات ارزنده اي را از عشق و استعداد و تلاش جواني ايراني، به نام «سعيد شاملو» به ياد دارند. پزشكي كه عطش سيري ناپذير علمي اش او را در همين دانشگاه ها، به درجه دكتراي روانشناسي باليني و فوق دكتراي روان درماني و سپس استادياري و تدريس و فعاليت در بخش روانپزشكي بيمارستان ايلي نوي رسانيد. چرا كه دكتر شاملو مي خواست تا با كسب علم و انتقال آن به وطن خويش، كاري بزرگ براي خدمت به ايران انجام دهد. اهداف پروفسور شاملو، همه و همه براي رشد و اعتلاي علم روانشناسي و پرورش متخصصان مربوط به اين علم بود. به دليل همين تلاش ها هم بود كه مركز بين المللي شرح حال نويسي (IBC) در كمبريج انگلستان، عنوان مرد سال ۲۰۰۴ را به وي كه دستاوردها و پيشگامي هايش در جامعه بين المللي چشمگير و برجسته بود، اهدا نمود. شخصيتي كه نظرات بسيار والايي درباره علم روانشناسي داشت.
ديدگاه هاي علمي پروفسور شاملو
دكتر عليرضا جزايري در باره ديدگا ه هاي وي، در يك تقسيم بندي ساده اما پرمحتوا گفت: هميشه دكتر، دو نكته را مدنظر قرار مي داد: ۱- مسايل آموزشي،
۲- ديدگاه هاي تحقيقاتي. او عقيده داشت براي تبحر و تخصص بيشتر، بايد به علاقه مندان رشته روانشناسي، فرصت مناسب داده شود. خاصه جوانان تا بتوانند اطلاعات و آگاهي هايشان را در ارتباط با چنين علمي گسترش و توسعه دهند. در حقيقت پروفسور شاملو معتقد به اين مساله بود كه مي بايد روانشناسي در سطح دانشگاه به سطوح بالايي برسد كه اين امر، در گرو آموزش ها و اندوخته هايي بود كه دانشجويان مي ديدند و كسب مي كردند. دوم، مواردي بود كه به كارهاي تحقيقاتي مربوط مي شد. به عقيده ايشان، كار آزمون و خطا، چيزي جز اتلاف زمان و صدمه به نيروهاي اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي و بالاتر از همه، نيروهاي انساني مملكت، چيزي بيشتر نبود، خصوصاً در باره آسيب هاي اجتماعي و ساير موارد مشابه مي گفت كه امر تحقيق بايد به صورت دايمي باشد و نتايج آنها، به طور مرتب در اختيار برنامه ريزان و متوليان و مجريان دولتي قرار گيرد.
از ديگر ديدگاه هاي شادروان شاملو، تأكيد ايشان به عدم محدوديت و فعاليت هاي دانشگاهيان رشته روانشناسي با مردم و جامعه بود. او هميشه مي گفت، بايد براي درك درست مشكلات مردم، به آنها نزديك شد. دكتر شاملو هيچ گاه روانشناسي را يك رشته لوكس ندانست بلكه هميشه علاقه مند بود تا متخصصان اين رشته به طور مستقيم با مردم جامعه مرتبط باشند. او حتي ترجيح مي داد در سمينارهايي كه برپا مي شود، مردم عادي نيز حضور داشته باشند و اين حضور براي او، به منزله نزديك شدن به مشكلات باليني آنان بود و دقيقاً به دليل نزديكي بيشتر با مسايل مردم بود كه در يك پيگيري مستمر، باني راه اندازي اولين دوره فوق ليسانس و دكتري روانشناسي باليني در ايران شد. چرا كه به نظر وي، برخورداري از علم و تخصص بيشتر و بالاتر در چنين رشته اي، راه را براي پيوستن به آنچه كه اصالت روانشناسي باليني بود هموارتر مي نمود.
در مجموع مي توانم بگويم، پروفسور شاملو، نسبت به اين حيطه بسيار حساس بود. به همين دليل هم اگر با بي توجهي يا ندانم كاري روبه رو مي شد، ساكت نمي نشست و انتقاد مي كرد. منتها انتقادي كه از روي دلسوزي و علاقه به سازندگي بود. در كل داراي روحيه اي مهربان، از خود گذشته، بخشنده و صبور و با گذشت در برابر خطاها و ناروايي ها بود و ميل به شراكت آنچه كه كسب كرده بود داشت، چه تجارب علمي، يا نظري و يا باليني و تحقيقي اش. هميشه مي گفت، مهم ما نيستيم، مهم آن چيزي است كه از ما به جا مي ماند. حتي هميشه به شاگردانش توصيه مي كرد و مي گفت: انسان بايد عاشق باشد تا در دنياي روانشناسي باقي بماند. پس چنين دنيايي، هرگز به دنيايي تجاري تبديل نخواهد شد و اين موضوعي است كه همه شما بايد مدنظر قرار دهيد. علم را براي علم بخواهيد نه براي تجارت، روانشناسي علمي مقدس است چرا كه به طور مستقيم با روح انسان پيوستگي دارد. به واسطه همين روانشناسي است كه مي توان به همه چيز، از جمله نهاد مهمي همچون خانواده تقدس و ارزش اجتماعي داد. به قول پروفسور شاملو، اگر معضلات خانوادگي در كشور ما حل شود، بسياري از آسيب هاي اجتماعي ما، حل خواهد شد. حتي در همين ارتباط ايشان در صدد بودند تا گرايش آسيب هاي اجتماعي را در شاخه روانشناسي باليني ايجاد كنند كه متأسفانه فرصت نشد. از ديگر كارهاي ناتمام وي، انجام يك سري تحقيقات كشوري بود كه در باره ويژه گي هاي شخصيتي ايرانيان بود. همين طور تهيه دايرةالمعارف روانشناسي باليني و چندين مورد ديگر كه در صورت انجام و تحقق همگي آنها به يقين، خاطره نيك پروفسور شاملو، براي جامعه روانشناسي، آن هم براي هميشه، حفظ و باقي خواهد ماند. چون خاطرات نيك، بي زوال ترين چيزي است كه براي انسان باقي مي ماند.
خاطره يك دوستي
وقتي بعد از ۱۵ سال به ايران برگشتم، به واسطه يكي از دوستان، به پروفسور معرفي شدم. حدود سال ۶۷ يا ۶۸ بود. گفته بودند در بيمارستان روزبه،  براي بيماران رواني فعاليت مي كند. رفتم بيمارستان. وقتي از ايشان نام بردم، مرا به يك ساختمان كوچك و قديمي راهنمايي كردند. وارد اتاقي شدم. يك ميز آهني، كه از نظر جنس، اصطلاحاً به آن «ارج» مي گفتند و يك صندلي! بسيار ساده و بي پيرايه. آن قدر كه پروفسور را نشناسمش!! خودم را معرفي كردم و گفتم: ببخشيد آقا، مي خواستم دكتر شاملو را ببينم! وقتي متوجه شدم آن مرد، پروفسور شاملو است، تازه به آنچه كه در باره اش شنيده بودم پي بردم. خاصه اين كه در ابتدا از من پرسيد: مي خواهي بماني يا برگردي؟ وقتي گفتم توصيه شما چيست؟ گفت، بمان. اين مملكت به متخصص نياز دارد.
***
پروفسور سعيد شاملو رفت. اما همانگونه كه عقيده داشت و مي گفت، مهم ما نيستيم مهم آن چيزي است كه از ما به جاي مي ماند. به جاي ماندن نام انساني كه عاشق دانستن و كسب علم است و همواره در صدد خدمت و ياري به وطن و همنوع خويش و اين نام ماندگار نام «سعيد شاملو» است كه روانش شاد باد.
آثار باقيمانده از پروفسور سعيد شاملو
تدوين سرفصل هاي روان شناسي باليني براي دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري. انتشار منابع تازه از رشته روانشناسي- تأليف و ترجمه كتاب هاي بهداشت رواني- روانشناسي باليني- روش هاي نو در روانكاوي- كاربرد روان درماني- مكاتب و نظريه هاي شخصيت- آسيب شناسي رواني- روش تهيه شرح حال- مصاحبه تشخيصي- تاريخ علم روانشناسي- روان درماني كودك- شخصيت ايراني (ناتمام) و تأليف مقالات نظري و پژوهشي در روانشناسي و منابع اطلاعاتي در زمينه ياد شده.

راه زندگي
ايجاد محيط  كاري با عملكرد بالا
در جهان پر رقابت كنوني سازمان ها بايد شكاف ميان عملكرد كنوني خود و آنچه كه واقعاً در توانشان مي باشد را پر كنند. اين كار مستلزم توجه به نيازهاي فردي، گروهي و سازماني است. يك خودشكوفايي بي قيد و شرط، كليد عملكرد فردي است و ايمان و باور نيز كليد كار گروهي است. يكي از راه هاي بسيار مؤثر ايجاد و تقويت اعتماد به نفس و وفاداري محول كردن وظايف متناسب با مهارت هاي افراد، آموزش جلب مشاركت، و نيز ايجاد فضاي احترام به خويش مي باشد. در چنين محيط كاري كاركنان مي آموزند كه چگونه عملكرد بهتري در جهت اهداف سازمان داشته باشند.
اغلب ميان آنچه كه افراد به طور واقعي هستند و انجام مي دهند و آنچه بالقوه توان انجام آن را دارند شكافي وجود دارد. ما در اينجا چهار راهكار اساسي را براي پر كردن اين شكاف و استفاده بيشتر از توانايي هاي فردي و گروهي ارائه مي دهيم:
تعهد: چه كاري مي خواهيم انجام دهيم؟
اعتماد: در مورد كاري كه مي توانيم بكنيم چه باوري داريم؟
شرايط: محيط فيزيكي و روابط ميان فردي جايي كه در آن كار مي كنيم.
شايستگي: در عمل چه كاري را مي توانيم به نحو بهتري انجام دهيم.در صورتي كه هر چهار عامل به طور مثبت موجود باشد عملكرد خواهد يافت.
خودشكوفايي بي قيد و شرط: كليد موفقيت نياز خودشكوفايي است. همه افراد چنين احساسي را در خود دارند و در صورت برخورد مناسب با اين نياز و تأمين به موقع آن آرامش دروني و اعتماد به نفس فرد بالا مي رود.
به جاي قضاوت در مورد افراد و زدن مارك به كار و يا محصول كار افراد (كار خوب، كار بد) تمركز مديران بايد بر آموزش افراد باشد چنان كه توانمندي هاي كاركنان ارتقا يافته و بتوانند استعدادهاي بالقوه خود را شكوفا و شخصيت واقعي خود را بيان و ابراز كنند.
خودشكوفايي براي مديران و رهبران و نمايندگان اهميت خاص و ويژه اي دارد. چرا كه تا افراد از خود شكوفايي بالايي برخوردار نباشند، نمي توانند در كاركنان تحت امر خود ايجاد انگيزه كرده و عملكرد فردي و گروهي آنان را بهبود بخشند. در چنين محيط كاري كه مدير خود فردي خودشكوفاست و به خود شكوفايي كاركنان نيز اهميت مي دهد، در افراد انگيزه ايجاد شد و اين قدرت را به آنها مي دهد كه آنچه در توان دارند به طرز ثمربخشي به انجام رسانند.
افزايش رضايت شغلي: كليد احيا و ابقاي فكري و اعتماد به نفس بالا رضايت شغلي است. رضايت شغلي مستلزم آن است كه نوع كار با نوع شخصيت و فيزيولوژي و روحيه انجام دهنده آن تناسب داشته باشد. وجود انگيزه نيز مي تواند عامل مؤثري در ثمربخشي و افزايش رضايت شغلي باشد.گاهي شخصيت حقيقي و حقوقي افراد منطبق نيستند، فردي كه دچار اين تناقض مي شود از كار خود راضي نبوده و در جايگاه كاري خود احساس رضايت و بالندگي نمي كند. لذا با كمي توجه به خصوصيات فردي و تأمين نيازهاي مادي و معنوي افراد و گروه ها مي توانيم بهبود مؤثري را در عملكرد فردي، گروهي و سازماني شاهد باشيم.
شهربانو ناصر

اجتماعي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |