چهارشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۸۴ - سال سيزدهم - شماره ۳۶۶۷ - Apr 6, 2005
سرقت مسلحانه در شهرك قدس
گروه حوادث: جستجوي پليس براي يافتن سارق مسلحي كه اقدام به ربودن يك خودرو پژو ۲۰۶ كرده و مالك خودرو را نيز به شدت مجروح كرده بود در دايره ۱ آگاهي آغاز شده است.
به گزارش خبرنگار ما، چند روز پيش مردي به قصد فروش خودرو پژو ۲۰۶ سفيد رنگ خود در يكي از روزنامه هاي كشور آگهي فروش چاپ كرد. بعد از چاپ اين آگهي چند مشتري به منزل فروشنده واقع در شهرك قدس(غرب) مراجعه كردند. تا اين در نهايت ساعت ۲۰ روز چهاردهم فروردين ماه يك مرد ميانسال به عنوان مشتري به خانه فروشنده آمد. فروشنده جوان جمشيد نام داشت. خريدار از جمشيد خواست تا يك دور كوچك با خودرو وي بزند. جمشيد قبول كرد و هر دو سوار پژو ۲۰۶ شدند. هنوز مسافتي طي نشده بود كه ناگهان فرد خريدار كه پشت فرمان قرار داشت كلت كمري را از جيب خود خارج كرده و جمشيد را تهديد به قتل كرد. جمشيد كه جان خود را در خطر مي ديد از سارق مسلح خواست تا خودرو را برداشته و كاري با او نداشته باشد. ولي سارق مسلح كه چهره اش توسط جمشيد شناسايي شده بود با شليك گلوله به ناحيه بيني و كتف جمشيد او را مجروح كرده و سپس از خودرو بيرون انداخت. سارق مسلح سوار خودرو پژو ۲۰۶ متواري شد. اهالي كه جمشيد را مي شناختند موضوع را به اطلاع خانواده وي رساندند. جمشيد در حال حاضر در بيمارستان آتيه در حال درمان است و وضعيت جسمي مناسبي ندارد.
شاهدان به مأموران انتظامي كه براي بررسي موضوع به محل آمده بودند گفتند: «سارق همدستي داشت كه سوار بر خودرو پرايد در گوشه اي از خيابان به انتظار وي ايستاده بود.»
پرونده اين سرقت مسلحانه در حال حاضر در دايره ۱ اداره آگاهي زير نظر بازپرس حسيني در حال بررسي است.

اولين محكوم به اعدام سال ۸۴ :
زن ۵۰ ساله همسر صيغه اي خودرا كشت
003222.jpg
گروه حوادث: پرستار ميانسالي كه در پي رابطه پنهاني با مرد ۶۲ ساله اي وي را به انگيزه انتقامجويي به قتل رسانده بود، صبح ديروز در آخرين دفاع خواهان بخشش از سوي اولياي دم شد.
به گزارش خبرنگار ما، جلسه محاكمه ساعت ۳۰/۹ دقيقه آغاز شد. در ابتدا پس از حضور قضات پرونده در جايگاه، قاضي عزيز محمدي _ رئيس دادگاه _ از رضوانفر نماينده دادستان خواست تا در مقام دفاع به قرائت كيفرخواست بپردازد. رضوانفر در خصوص جزئيات حادثه گفت: در اين پرونده كبري-ب (۵۰ ساله) متهم به قتل عمدي مرحوم احمد است. اين حادثه در ساعت ۱۱ مورخ ۲۹ آذرماه سال ۸۳ به وقوع پيوسته و پس از اطلاع موضوع به پليس ۱۱۰ كرج،  مأموران اداره آگاهي در بيمارستان شهيد مدني حضور يافتند. در نخستين بررسي ها مشخص شد كه احمد درحالي كه آثار ضرب و جرح بر روي سه نقطه از بدنش مشهود بوده توسط همسر صيغه اي اش به بيمارستان منتقل شده است. ظاهراً پس از انتقال احمد به بيمارستان وي در حالي كه هنوز بي جان نشده بود به مسئولان اورژانس گفته كه همسرش قصد كشتن وي را داشته است. به اين ترتيب پس از مرگ احمد همسرش به نام كبري توسط مأموران انتظامي در محل بازداشت شد. وي در نخستين بازجويي ها به قتل همسرش اعتراف كرد و مدعي شد مقتول به وي مبلغ ۵/۸ ميليون تومان بدهي داشته است و شب حادثه چون از دادن پول طفره مي رفته، عصباني شده و مجسمه عقابي كه بالاي شومينه بود به طرفش پرتاب كرد و سپس با آن مجسمه ضربه اي را به سرش زده است. رضوانفر براساس اظهارات متهمه در پرونده ادامه داد: سپس كبري به آشپزخانه رفته و با آوردن چاقوي بزرگي سه ضربه به سه نقطه از بدن احمد وارد كرده و حدود يك ساعت در حالي كه احمد غرق در خون بود، با او صحبت كرده است. اين زن مدعي است در آن لحظات با احمد شروع به سيگار كشيدن كردم. او وقتي ديد من بسيار ناراحت هستم به من گفت: نگران نباش من مي گويم خودزني كرده ام و نماينده دادستان افزود: در همان لحظه بود كه كبري به پليس ۱۱۰ تلفن زده و موضوع را به صورت خودكشي مطرح كرده است، بنابراين اظهارات و درخواست اولياي دم تقاضاي صدور حكم قانوني را براي متهمه دارم.
در ادامه جلسه دادگاه، اولياي دم احمد. ر هر يك در جايگاه قرار گرفتند و تقاضاي قصاص نفس (اعدام) براي متهم كردند.
اين گزارش حاكي است، سپس كبري (متهم به قتل) در جايگاه قرار گرفت و به دفاع از خود پرداخت. وي پس از تفهيم اتهام در نخستين اظهاراتش مدعي شد: من هفت فرزند دارم. چندسالي بود كه همسرم زمين گير شده بود و من به عنوان نان آور خانه كار مي كردم. بعد از چندسال همسرم فوت كرد و من به عنوان خدمتكار در يك شركت خدماتي مشغول به كار شدم. تا اينكه به خانه احمد رفتم. در نخستين ملاقات فهميدم همسرش چند سال پيش طلاق گرفته و او با چند تن از فرزندانش زندگي مي كند. بعد از مدتي احمد به من پيشنهاد ازدواج داد و من در شرايطي كه او حاضر باشد با سه فرزند ۱۲ و ۱۵ و ۲۰ ساله ام زندگي كند اين پيشنهاد را قبول كردم، به اين ترتيب مرا صيغه ۹۹ ساله خود كرد.
متهم در ادامه گفت: پس از مدتي كه از صيغه مان گذشت با اصرار احمد خانه ام را كه ۴۰ ميليون تومان قيمت داشت به ارزش ۲۰ ميليون تومان فروختم و خانه كوچكي براي فرزندانم خريدم. در اين مدت نيز هيچ كس از اين رابطه خبري نداشت. همان موقع احمد كه فهميد خانه ام را فروخته ام از من ۵/۸ ميليون تومان به عنوان قرض گرفت و قرار شد بعد از رفع مشكلاتش آن را به من برگرداند.
اختلاف بين من و احمد آنقدر بالا گرفت تا اينكه روز حادثه زماني كه از وي خواستم تا پولم را به من برگرداند، او منكر هر بدهي شد و مدعي شد كه من هيچ پولي به او قرض نداده ام. همين موضوع باعث عصبانيت من شد و در آن لحظه مجسمه اي را كه روي شومينه بود، برداشتم و به سرش كوبيدم و ...
در  آن لحظه متهم در پاسخ به سئوال قاضي مبني بر اينكه مدت زمان جنايت چقدر طول كشيد، گفت: بعد از ضربه اي كه به سر احمد وارد كردم او را به روي كاناپه نشاندم و با يكديگر شروع به سيگار كشيدن كرديم او به من گفت: نگران نباش من مي گويم خودكشي كرده ام. اما من كه از ديدن خون وحشتزده بودم چهار مرتبه به پليس ۱۱۰ زنگ زدم بعد رفتم همسايه ها را صدا كردم و احمد را به بيمارستان رساندم. قاضي: به عقيده ما انگيزه شما چيزي جز مسائل اخلاقي و مالي بوده چرا كه نحوه وقوع جنايت بسيار فجيع بوده است. انگيزه اصلي شما چه بود؟
كبري: آقاي قاضي اين مرد مرا گول زد. مرا از بچه هايم جدا كرد. من با خداي خودم عهد كرده ام. مي دانم گناهكارم. تا پاي چوبه دار هم خواهم رفت. اما بدانيد احمد مرا با حرف هايش خام كرد.
سپس قاضي عزيز محمدي خطاب به يكي از فرزندان مقتول پرسيد: آيا سابقه درگيري و دعوا بين شما و فرزندان متهمه وجود داشت؟
فرزند احمد در حالي كه ايستاد گفت: فقط يك مرتبه آن هم پسر كوچك كبري به خانه ما آمد، اما پدرم او را راه نداد. در آن لحظه بود كه پسرش به زور وارد حياط شد و شروع به فحاشي كرد.
در ادامه وكيل متهمه به دفاع از موكل خود پرداخت و كبري زماني كه در مقام آخرين دفاع قرار گرفت خطاب به قاضي و اولياي دم گفت: من اصلاً قصد كشتن احمد را نداشتم. در آن لحظه دست خودم نبود. انگار دچار يك جنون شده بودم. مي دانم اشتباهي كرده ام اما به همان خداي بزرگ مرا ببخشيد.
در پايان نيز قاضي عزيز محمدي پس از اعلام ختم جلسه دادگاه حكم قصاص كبري را صادر كرد.

دانشجوي رشته زمين شناسي مرتكب قتل شد
«تصميم گرفتم او را بكشم! و از كشتن او هم پشيمان نيستم» اين جمله را دختر دانشجويي كه مدتي با مردي ۳۰ ساله ارتباط داشته و پس از اينكه مطمئن شد مرد جوان با او قصد ازدواج ندارد، حركتي جنون آميز انجام داد.
چهارشنبه هفته گذشته نزديك ساعت ۳ بعداز ظهر مأموران كلانتري ۱۴ خرم آباد از طريق تماس مأموران راهنمايي و رانندگي اين استان، در جريان يك تيراندازي قرار گرفتند.
مأموران با اطلاع از موضوع سريعاً خود را به محل رسانده و در بدو ورود دختري را كه با سرو وضع به هم ريخته و با حالتي پريشان قصد متواري شدن داشت را دستگير كردند...
بدون اينكه مأموران از دختر جوان سئوال و جوابي كنند، او خودش را مريم، دانشجو و ۲۴ ساله معرفي كرد . او مدام در حالي كه مضطرب و پريشان بود داد مي زد و مي گفت: من او را كشته ام من قاتل هستم و از اينكه او را كشته ام هيچ ناراحت و پشيمان نيستم مرتب آه مي كشيد و مي گفت: انتقام چندساله خودم را گرفتم راحت شدم...
مأموران با نيابت قضايي سريعاً مرد جواني را كه تير خورده بود به بيمارستان رساندند اما وي به علت اينكه تير به سرش اصابت كرده بود بعد از چند ساعت در بيمارستان جان باخت.
مأموران كلانتري ۱۴ با انتقال مريم به كلانتري او را مورد بازجويي قرار دادند. مريم در بازجويي پليس ، از انگيزه وقوع جنايت گفت:
من، مريم ۲۴ سال دارم، در حال حاضر دانشجوي رشته زمين شناسي واحد دانشگاه آزاد خرم آباد هستم، در طول دوران تحصيل دانشگاهي در اكثر پارتي ها، جشن هاي تولد همكلاسي ها و عروسي ها بدون اينكه خانواده ام با خبر شوند شركت مي كردم.
منزل ما با دانشگاه كمي فاصله داشت، وقتي به اكثر پارتي هايي كه مي رفتم با منزلمان تماس مي گرفتم و مي گفتم من شب در خوابگاه دانشگاه پيش دوستهايم هستم و هميشه اين بهانه را وقتي كه به خانه نمي رفتم براي خانواده ام ذكر مي كردم.
در چند پارتي و مهماني با چند پسر آشناشدم ، يكي از آنها سياووش ، نوازنده بعضي از سازهاي موسيقي شاد در پارتي ها و مراسم عروسي بود . او با اخلاقش مرا مجذوب خود كرده بود در تمام دوراني كه با او دوست بودم ، آنچه كه از دستش بر مي آمد، برايم انجام مي داد .
مدتي گذشت ، در اين مدت سياووش خيلي به من نزديك شده بود ، با درد دلي كه با من داشت فهميدم متاهل بوده و زنش را به دلايلي كه تفاهم نداشته اند طلاق داده است .
در اولين بار كه به منزلش رفتم ، به من گفت : در اين مدت تمام فاميلها، از روابط ما با خبر شدند ، تصميم دارم با تو ازدواج كنم وبا اين حرفها مرا اغفال كرد و اين روابط ادامه داشت تا اينكه يك روز به من گفت :« تو دختر خوبي نيستي ، كسي كه با ديگران رابطه نامشروع داشته باشد، چگونه مي تواند زن خوب و قابل اطميناني براي شوهرش باشد، ضمن اينكه قبلاً تو(مريم) با چند نفر ديگر به نامهاي فلان و فلان ارتباط داشته اي.»
مريم در ادامه اعترافات خود گفت : بعد از اينكه فهميدم از ازدواج با من قطعا منصرف شده، قصد كشتن و انتقام از او در ذهنم خطور كرد، در فكر اين بودم كه چگونه از او انتقام بگيرم.طاهره دوستم كه بچه تهران و با من هم ترم بود و از تمام زير وبم دوستي ما خبرداشت، به من گفت : اين كه كاري ندارد من با اينكه بچه اين طرفها ( خرم آباد ) نيستم اما دوستهايي دارم كه مي توانم برايت اسلحه اي تهيه كنم. من هم كه خون جلوي چشمانم را گرفته بود قبول كردم .
سپس من ، طاهره و دوستش ( منصور) به شهركي در نزديكي خرم آباد رفتيم و يك قبضه كلت كمري به مبلغ ۶۰ هزار تومان خريديم و با سياوش قرارملاقات گذاشتم.
بعد از اينكه سياووش مرا طرد كرده بود ، با شناختي كه از او داشتم مطمئن بودم به راحتي با درخواست من موافقت نمي كند به همين خاطر به او گفتم : سياووش حالا كه قصد گرفتن مرا نداري حداقل با من باش و يكي از دوستايم پارتي بريز وبه پاش خوبي دارد من دوست دارم در اين پارتي هم همراهم باشي .
مريم در ادامه اظهار داشت : بعد از اينكه درست وحسابي با حرفهايم اورا تطميع كردم قرار وآدرس ملاقاتي را كه با دوستم ( طاهره و دوستش منصور ) طرح ريزي كرده بوديم ، به سياووش دادم و به او گفتم ابتدا در اين محل همديگر را مي بينيم سپس با همديگر به پارتي مي رويم .
روز «قرار» دقيقا همه كارها بر وفق مرادم پيش رفت . در محل قرار كه زير پل و محل خلوتي بود ، بدون مقدمه اي گفتم : «  سياووش تو زندگي مرا سياه كردي !» حالا با اين اوضاع با من ازدواج مي كني يا با اين اسلحه مخت را داغون مي كنم «. چون از دستش خيلي عصباني بودم تا جواب «نه» از دهانش خارج شد بلافاصله يك گلوله به سرش شليك كردم ، با صداي گلوله يكباره مردم جمع شدند من قصد داشتم با استفاده از شلوغي فرار كنم هنوز چند قدمي دور نشده بودم كه توسط پليس دستگير شدم.
گفتني است ، پليس با توجه به اعترافات متهم ، ديگر متهمان را شناسايي و دستگير كرد. هم اكنون متهمان با تشكيل پرونده اي تحويل مراجع قضايي استان شدند .
تحليل كارشناسي
يكي از كارشناسان اداره كل مشاوره و مددكاري ناجا عقيده دارد: دختران جوان جامعه ما با نيت ازدواج مبادرت به ايجاد رابطه با جنس مخالف مي نمايند. اما به علل متعدد اين مقصود حاصل نمي شود. و زندگي پاك اين دختران جوان آلوده مي گردد. واميدها يكسره به سرخوردگي مبدل مي شود تا جايي كه يك دختر جوان دانشجو كه زندگي پاك خود را با همه آرزوهاي شيرينش ازدست رفته مي بيند به جرم و جنايت روي مي آورد و دراين راه حتي حاضراست زندگي خويش را قرباني كند.
ازجمله علت هاي مذكور بي بندوباري در روابط است كه معمولا درمجالس خوشگذراني عاري از شئونات اخلاقي و مذهبي جلوه مي كند. دختران جوان گاه به قصد انتخاب همسر و تشكيل پيوند زناشويي به اين مجالس روي مي آورند. به تدريج يك پيوند عاطفي ايجاد مي گردد. و شدت مي يابد و گاهي اوقات حتي به روابط نامشروع مي انجامد.
دختران جوان بخصوص دانشجويان غير بومي با هدف و نيت ازدواج تن به برقراري اين روابط با جواناني مي دهند كه عموما نيت ازدواج ندارند. اگر چنين نيت صادقانه اي در سر داشتند با انجام ازدواج به طور رسمي به زندگي مشترك اقدام مي نمودند اما همين جوانان بي بندوبار زمانيكه كه تصميم به ازدواج مي گيرند بدون هيچ ترديدي يك دخترپاكدامن و عفيف را ترجيح مي دهند. چنانكه جوان مزبور نيز صراحتا بيان داشت: «تو دختر خوبي نيستي. كسي كه با ديگران رابطه نامشروع داشته باشد چگونه مي تواند زن خوب و قابل اطميناني براي شوهرش آينده اش باشد. »

حادثه در جهان
قتل براي تصاحب كفش هاي گرانقيمت
سايت جنايي: دو جوان ۱۹ و ۱۵ ساله كه هفته گذشته براي تصاحب كفش هاي ۱۱۰ دلاري يكي از دوستان خود وي را به قتل رسانده بودند، روز گذشته توسط پليس شيكاگو دستگير شدند.
به گفته مأمور تحقيق پرونده ادوان فاستر ۱۹ ساله و يك نوجوان ۱۵ ساله ديگر كه پليس به دليل سن كم وي از افشاي نامش خودداري كرده با يك مورد اتهام قتل عمد و يك مورد سرقت مسلحانه روبه رو شده اند. قرار است متهم ۱۵ ساله نيز شامل مجازات افراد بالغ شود.مأمور تحقيق پرونده در اين خصوص مي گويد: آنها تنها براي به دست آوردن كفش هاي مقتول وي را به قتل رسانده اند.
فاستر در نوار ويدئويي كه توسط پليس پر شده است به شركت در قتل استون ترت اعتراف كرده است. خانواده متهم ۱۵ ساله نيز بلافاصله پس از شنيدن خبر دستگيري وي براي وي وكيل مدافعي استخدام كردند. پليس در حال حاضر در حال تحقيق بر روي اين مسئله است كه فاستر با وجود آنكه محل زندگيش در شهر ديگري بوده روز حادثه در شيكاگو چه مي كرده و ارتباط وي با متهم ۱۵ ساله چه بوده است.پليس بدن نيمه جان استون را در يك كوچه بن بست در حالي كه كفش ها و كيف پولش به سرقت رفته بود پيدا كرد. استون لحظاتي پيش از مرگ هويت قاتلان خود را براي پليس آشكار كرده بود. مادر استون در اولين مصاحبه مطبوعاتي پس از انتقال جسد پسرش به پزشكي قانوني در حالي كه به شدت مي گريست اعلام كرد كه استون اين كفش هاي گرانقيمت را چند روز پيش خريداري كرده بوده است. وي در اين خصوص گفت: وي كفش هاي اير جردن را براي اين خريد كه مايكل جردن بسكتباليست محبوب وي بود. كشتن وي تنها براي تصاحب كفش هايش بسيار بي معنا بوده است. آنها نبايد تنها براي يك جفت كفش پسرم را از زندگي محروم مي كردند. قرار است اولين جلسه رسيدگي به پرونده اين متهمان هفته آينده تشكيل شود.
رهايي پس از ۱۳ سال حبس
سي.ان.ان: مردي كه ۱۳ سال پيش به اتهام قتل دستگير و محاكمه شده بود پس از تعيين علت اصلي فوت مقتوله آزاد شد.
به گفته وكيل مدافع متهم دادگاه زماني كه ۱۳ سال پيش قرار بود حكم نهايي را در خصوص علت فوت مقتوله ارائه كند اختلافات فراواني ميان نظريه پزشكي قانوني و مدارك موجود در صحنه قتل وجود داشت. در آن زمان دو فرضيه موجود بود كه طبق يكي از آنها متهم مي توانست قاتل باشد و طبق ديگري بي گناه. در فرضيه اول پزشكي قانوني اعلام كرده بود كه علت فوت مقتوله تصادف بوده است. اما در كنار جسد يك شيشه ويسكي وجود داشت كه جراحات وارده بر سر مقتوله مي توانست ناشي از آن نيز باشد.لاري سوتز ۵۳ ساله در سال ۱۹۹۲ به اتهام قتل محاكمه و به ۲۰ تا ۶۰ سال حبس محكوم شد. پليس جنازه كريستي رينگلر ۱۹ ساله را در كنار يكي از جاده هاي منتهي به ميشيگان پيدا كرد.
لاري پس از آزادي از زندان در مصاحبه اي مطبوعاتي در اين خصوص گفت: به هيچ وجه خود را يك بازنده نمي دانم. من هنوز اميدوار هستم بخصوص كه طرفداران بسياري هم دارم. به گفته مأمور تحقيق پرونده لاري مقتوله را در شب حادثه در يكي از ميكده هاي اطراف شهر ديده بود. لاري در طول جلسات دادگاه همواره ادعا كرده بود كه شب حادثه به مقتوله پيشنهاد كرده بود كه وي را به منزل برساند اما وي ادعا كرده بود كه قصد دارد كمي پياده روي كند و به همين دليل لاري پس از خداحافظي با وي به ميكده بازگشته بود.
در ماه ژانويه قاضي دادگاه اعلام كرد كه مدارك مستدلي براي متهم شناختن قطعي لاري وجود ندارد. در همين فاصله زماني شاهد عيني پيدا شد كه با شهادت خود بي گناهي لاري را پس از ۱۳ سال به اثبات رساند. فرشته نجات لاري ادعا كرد كه شب حادثه پدرش حين رانندگي در جاده اي كه جنازه مقتوله در آن پيدا شده است با يك عابر تصادف كرده اما از ترس مجازات فرار كرده است و در تمام طول اين سال ها از صحبت كردن در اين زمينه خودداري كرده است. پدر اين خانم ۵ سال پيش فوت كرده و به همين دليل دختر وي تصميم گرفته بود با شهادت خود لاري را نجات دهد.

مرد شكاك به روز اعدام نزديك مي شود
گروه حوادث: حكم اعدام مردي كه در ذهن خود تصور خيانت همسرش به خود را شكل داده بود و مرتكب قتل يكي از پسران جوان فاميل و جراحت به همسرش شد در آخرين مراحل اجرا قرار دارد.
به گزارش خبرنگار ما، هفتم مهرماه سال ۸۲ مرد جواني كه به شدت نگران بود به يكي از مراكز نيروي انتظامي شهرستان كرج مراجعه كرد و به مأموران گفت: «چند روز قبل برادرم به همراه پسردايي ام از منزل خارج شدند و از آن زمان تاكنون هيچ خبري از برادرم نيست و پسر دايي ام نيز پاسخ مناسبي به ما نمي دهد تا از نگراني نجات يابيم.»
مأموران با شنيدن اظهارات پسر جوان براي انجام تحقيقات به منزل پسردايي شاكي كه داوود نام داشت مراجعه كردند. متهم در خانه نبود. به دليل آشفتگي و اضطراب شاكي كه همراه مأموران بود مأموران با روش خاص وارد خانه شدند. به محض ورود جسد روح الله ۲۴ ساله كه با چندين ضربه چاقو به قتل رسيده بود مقابل ديدگانشان نمايان شد.شاكي با مشاهده جسد برادرش در حالي كه متأثر و داغدار بود به مأموران گفت: «داوود مرد شكاكي است، در حال حاضر جان همسرش نيز در خطر است.»
مأموران بلافاصله عمليات پليسي براي يافتن داوود و همسر جوان او را كه به نظر متواري مي آمدند آغاز كردند.جستجو هاي مأموران به يكي از بيمارستان هاي شهرستان كرج رسيد. زني جوان كه با دو ضربه چاقو مجروح شده بود به حراست بيمارستان گفته بود كه همسرش كه مردي شكاك است پسردايي خود را كشته و مرا نيز مجروح كرده است. مأموران حراست موضوع را به اطلاع مأموران انتظامي رساندند. مأموران آگاهي آن استان كه در حال جست وجو براي يافتن داوود و همسرش بودند وقتي از حضور زني مجروح در بيمارستان مطلع شدند به سرعت خود را بر بالين زن رساندند. چند دقيقه قبل از حضور مأموران داوود كه با دو ضربه چاقو همسرش را مجروح كرده بود و خود او را به بيمارستان انتقال داده بود وقتي متوجه شد همسرش هنوز زنده است بار ديگر خود را به بيمارستان رساند و قصد كشتن همسرش را داشت كه مأموران آگاهي به موقع خود را به اتاق زن مجروح رسانده و داوود را در حال ارتكاب جرم دستگير كردند.
داوود كه كارمند اداره برق بود در تحقيقات اوليه پليس به قتل روح الله اعتراف كرد و درخصوص انگيزه خود مدعي شد: «از مدتي قبل تصور كردم كه همسرم با پسردايي ام در ارتباط است، اين مسئله روح مرا آزار مي داد تا اينكه روز حادثه به منزل دايي ام رفته روح الله را به بهانه اي از خانه خارج كردم وقتي به خانه خودمان رسيديم در يك فرصت مناسب او را با چاقو كشتم و سپس همسرم را نيز مجروح كردم، همسرم در حال جان سپردن بود كه تصميم گرفتم او را به بيمارستان برسانم ولي بعد از آنكه زنم تحت مداوا قرار گرفت بار ديگر فكر كشتن او در ذهنم شكل گرفت و بار ديگر به قصد قتل او به بيمارستان رفتم.» پرونده اين جنايت در دادسراي كرج مورد بررسي قرار گرفت و پس از تشكيل كيفر خواست به شعبه ۷۱ كيفري استان ارجاع داده شد. جلسات دادگاه اين پرونده قتل با حضور اولياي دم و درخواست اعدام متهم برگزار شد. روز نوزدهم اسفند ماه سال ۸۲ حكم قصاص نفس داوود صادر و به ديوان عالي كشور ارسال شد. حكم مذكور بعد از بررسي در شعبه ۲۰ ديوان عالي كشور مورد تأييد قرار گرفت.در حال حاضر مراحل استيذان اين پرونده در حال انجام است تا حكم اين مرد شكاك به اجرا درآيد.

زورگيران سوپرماركت در چيتگر
گروه حوادث: مردان جوان كه با حمله به يك سوپرماركت، مبلغ ۵۰هزار تومان سرقت كرده بودند با عمليات ويژه پليس در پارك چيتگر به دام افتادند.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت ۵۰/۲۰ روز ۳/۱/۸۴ صاحب يك سوپرماركت در حالي كه وحشتزده بود با مركز پليس ۱۱۰ تماس گرفت و مدعي شد كه مغازه اش توسط دو مرد مسلح مورد دستبرد قرار گرفته است. پس از حضور مأموران در محل حادثه واقع در خيابان ملاصدرا صاحب سوپرماركت تحت بازجويي قرار گرفت. وي در اظهاراتش عنوان كرد دو مرد جوان پس از حمله به سوپرماركت مبلغ ۵۰ هزار تومان به همراه مقداري اجناس را سرقت كرده و با يك خودروي پيكان قهوه اي رنگ از محل گريخته اند. با اعلام گزارش به مأموران گشت انتظامي، مشخصات خودروي پيكان به تمامي واحدها اعلام شد. چند ساعت بعد از سرقت زماني كه مأموران كلانتري ۱۵۴ جاده تهران- كرج در حال گشت زني در حوزه استحفاظي خود بودند متوجه خودروي پيكان تحت تعقيب با چهار سرنشين شدند. بنابراين به آنان دستور ايست دادند اما سرنشينان خودرو بدون توجه به تذكرات پليس اقدام به فرار كردند. به اين ترتيب مأموران ضمن تعقيب خودرو با رعايت قانون اسلحه اقدام به تيراندازي كردند و توانستند خودرو را مقابل پارك چيتگر متوقف كنند. در همان لحظه چهار سرنشين خودرو اقدام به فرار در پارك كردند كه مأموران توانستند دو سارق را كه مهدي و كيومرث نام داشتند، دستگير كنند.
در نخستين بازرسي از خودرو اموال مسروقه كشف شد، همچنين دو متهم ضمن اعتراف به سرقت مسلحانه از سوپرماركت، به چند فقره زورگيري اعتراف كردند.
بر پايه اين گزارش، متهمان هم اكنون با قرار در بازداشت به سر مي برند.

متهم در دايره رسيدگي به پرونده هاي سرقت مسلحانه:
هميشه دوست داشتم پليس باشم
گروه حوادث: پسر جواني كه مدعي است عاشق شغل پليسي بوده و با اين علاقه دو قبضه سلاح كمري را با خود حمل مي كرده است توسط مأموران انتظامي بازداشت شد.
به گزارش خبرنگار ما، دوم فروردين ماه چند نفر از اهالي منطقه امام زاده حسن به كلانتري ۱۴۹ مراجعه كردند و فردي را كه در همان حوالي با عنوان مأمور اطلاعات جوانان را به اتهام پخش قرص هاي اكستازي و مصرف مواد مخدر مورد سؤال و جواب قرار مي داد، به مأموران معرفي كردند. مأموران كلانتري براي بررسي موضوع به سمت فردي كه مدعي بود مأمور اطلاعات است رفتند. فرد مذكور هيچ گونه كارت شناسايي با خود همراه نداشت. در بازرسي بدني از وي دو قبضه كلت كمري و ۵۵ فشنگ جنگي كشف شد.
مأموران كلانتري علي ۲۲ ساله را به همراه سلاح هاي كشف شده از وي به دايره ۱ آگاهي انتقال دادند تا مشخص شود وي در حقيقت مأمور اطلاعات است و در غير اين صورت تحقيقات لازم از وي صورت گيرد.
در بررسي هاي پليسي معلوم شد علي در هيچ ارگان دولتي مشغول به كار نيست و بيكار نيز است.
علي در مراحل بعدي بازجويي به مأموران گفت: «هميشه علاقه شديدي داشتم كه پليس شوم. به همين دليل مدتي قبل به يكي از استانهاي غربي كشور رفته و دو قبضه سلاح خريداري كردم و تا زمان دستگيري با جعل عنوان تظاهر به پليس بودن مي كردم و مرتكب هيچ سرقتي نيز نشده ام.»
در حال حاضر سلاح هاي متهم مورد بررسي قرار دارد تا مشخص شود داراي سوابق جنايي هستند يا خير.
بررسي بيشتر در اين خصوص در دايره ۱ آگاهي ادامه خواهد يافت.

سارق بدشانس در دايره ۱ آگاهي
گروه حوادث: ماموران انتظامي بعد از دستگيري يك پسر جوان كه رفتاري مشكوك داشت موفق به كشف يك سلاح كمري و تعداد زيادي فشنگ از وي شدند.
به گزارش خبرنگار ما، سوم فروردين ماه ماموران كلانتري ۱۱۴ خيابان قياسي در حين گشت زني در حوالي صحن حضرت امام(ره) متوجه يك پسر جوان حدوداً ۲۵ ساله شدند كه در حالي كه يك ساك دستي آبي رنگ را با چهره اي آشفته و مضطرب در دست داشت سوار يك خودرو پيكان كرم رنگ شد. پسر قصد خروج از صحن مطهر را داشت كه ماموران وي را متوقف كردند.
در بازرسي از ساك دستي آبي رنگ يك قبضه سلاح كمري و تعداد زيادي فشنگ كشف شد.
علي رضا ۲۵ ساله همراه اموال كشف شده از وي به دايره يكم اداره آگاهي انتقال يافت. متهم در بازجويي ها به افسر پرونده گفت: «چند ساعت قبل از دستگيري به همراه برادرم به بهشت زهرا رفته بوديم. در حال قدم زدن در محدوده بهشت زهرا ناگهان متوجه يك خودرو پرايد شديم كه در آن باز مانده بود. در يك لحظه تصميم گرفتم ساك دستي كه روي صندلي عقب خودرو بود را برداشته و فرار كنم. چند دقيقه بعد نقشه خود را عملي كرده و در حال فرار بودم كه ماموران مرا دستگير كردند.»
در حال حاضر، ماموران دايره ۱ آگاهي در حال بررسي بيشتر پرونده هستند تا مشخص شود كلت كمري و فشنگ ها متعلق به علي رضاست يا در غير اين صورت ادعاي وي چقدر به حقيقت نزديك است؟!

حوادث
اجتماعي
اقتصادي
دانش انفورماتيك
بـورس
خارجي
سياسي
داخلي
شهري
ورزش
يادداشت
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   دانش انفورماتيك   |   بـورس   |   حوادث   |   خارجي   |   سياسي   |   داخلي   |  
|  شهري   |   ورزش   |   يادداشت   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |