چهارشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۸۴
تعارض نقش ها در خانواده ها
نقشه خانوادگي
000003.jpg
وجيهه زحمتكش
هر عضو خانواده حداقل سه نقش را بر عهده دارد كه با آنها زندگي مي كند. آنچه اهميت دارد، اين است كه شما نقشي را بر عهده داشته باشيد كه با آنچه مي كوشيد و انجام مي دهيد هماهنگ باشد
نقش ها، مشخص كننده توقعي هستند كه از همبستگي مثبت عاطفي بين افراد بوجود مي آيد. در خانواده، نقش ها در سه طبقه عمده مشخص مي شوند: رابطه زن- شوهر، پدر- فرزند و خواهر- برادر- اين خطوط، كانال هايي هستند كه مي تواند پيام ها و احساسات را رد و بدل كند. تمام افراد خانواده با شبكه اي از پيوندها كه همه را در برمي گيرد به يكديگر متصل هستند. به طوري كه هر فرد تحت تأثير ديگري است. واضح است كه هر فرد مي تواند در زمان واحد در ميان كشش هاي مختلف قرارگيرد و هر كس عهده دار نقشي است و از هر نقش، انتظارات متعددي مي رود. نقش هاي خانوادگي هميشه به معني جفت است زيرا لااقل بين يك زوج رابطه برقرار مي كند. شما نمي توانيد بدون داشتن شوهر، نقش زن را داشته باشيد و همين طور يك فرد بدون داشتن فرزند نمي تواند نقش پدر داشته باشد. ممكن است باورها درباره معنا و مفهوم نقش  متفاوت  باشد. مهم آن است كه براي افراد خانواده اين نقش ها چه معني مي دهند.
در شبكه خانوادگي علاوه بر پيوندهاي دوتايي(جفت) پيوند هاي سه تايي(مثلث) نيز شكل مي گيرد. مثلث، تله اي است كه بيشتر خانواده ها در آن گرفتار مي شوند. مثلث ها مي توانند اوضاع را پيچيده تر و غامض كند. ما در خانواده، نه به صورت جفت بلكه به صورت مثلث زندگي مي كنيم. هر گاه يك خانواده پنج نفري دور هم جمع باشند ۴۵ واحد مختلف به كار مشغولند: پنج فرد، ده جفت و سي مثلث. مثلث ها بسيار مهم هستند زيرا عملكرد خانواده بستگي زيادي به چگونگي كاربرد اين مثلث ها دارد.
از آنجايي كه فقط دو نفر مي توانند در يك زمان به هم مربوط باشند، در مثلث همواره يك نفر به صورت منفرد وجود دارد. پردردسر بودن هر مثلث بستگي به فرد منفرد دارد كه آيا به خاطر تنها بودن احساس بد مي كند يا نه. فرد تنها در مثلث اختيار دارد كه رابطه بين دو نفر ديگر را بر هم بزند، خود را از آنان كنار بكشد يا به عنوان يك ناظر علاقه مند از آنان حمايت كند. زماني كه دو نفر با يكديگر صحبت مي كنند، فرد سوم ممكن است مانع صحبت آنان شود بايد سعي كند كه توجه آنان را به خود جلب كند. اگر دو نفر در مورد مسئله اي به توافق نرسند يكي از آنان از فرد سوم مي خواهد كه با او متفق شود. بدين ترتيب مثلث عوض مي شود و يكي از اعضا اصلي جفت، در خارج قرار مي گيرد. طبيعت كلي در تغيير مثلث بستگي به آن دارد كه آن فرد تنها، چه كسي است. تلاش در زندگي خانوادگي براي يافتن راه هايي است كه دو فرد بتوانند در مسائل شركت كنند يا بدون آن كه احساس به حساب نيامدن كنند، به مشاهده ديگران بپردازند. هر كس محتاج آن است كه مستقيم و صريح صحبت كند تا ديگران بدانند كه او چه حس مي كند و به چه مي انديشد نه اين كه اخم كند و احساسات خود را تلنبار كند. هر فرد، تصوير ذهني خود را دارد. مثلاً پدر خانواده از نظر همسرش با آنچه به نظر پسرش مي رسد، فرق مي كند. در خانواده هاي بالنده تمام اين عناصر و تعبيري كه هر فرد از آنها دارد آزادانه مطرح و قابل بحث است اما خانواده هاي آشفته يا از تصويرهاي خانوادگي خود بي خبرند يا تمايل و توانايي مطرح كردن آنها را ندارند.
اولين قدم براي قابل تحمل ساختن مثلث، كه هر عضو مثلث به روشني درك كند كه وقتي سه نفر حضور دارند در يك زمان واحد توجه به هر سه به يك اندازه ممكن نخواهد بود. افراد خانواده درمي  يابند كه امكان ندارد كسي هميشه در رأس همه چيز باشد. چه كسي مي تواند چهل و پنج واحد را در يك لحظه رسيدگي و نظارت كند؟
دومين قدم در زماني كه شما خود، فرد منفرد هستيد، اين است كه مشكلتان را بر زبان آوريد تا بقيه هم بتوانند بشنوند.
سومين قدم اين است كه با اعمال خود نشان دهيد كه منفرد بودن دليلي براي عصبانيت، آزردگي يا شرمندگي نيست.مشكلات از آنجا برمي خيزد كه عده اي احساس مي كنند كه منفرد و تنها بودن به معني خوب نبودن است. هر چه خانواده  بزرگتر باشد با واحدهاي بيشتري سر و كار داشته و براي هر فرد نيز مشكل تر خواهد بود كه سهمي را كه در انجام امور بر عهده دارد ايفا كند.(البته به اين معني نيست كه خانواده هاي بزرگ هميشه دچار شكست هستند، اتفاقاً بيشتر خانواده هاي بالنده فرزندان زياد دارند.)
هر چه تعداد فرزندان خانواده بيشتر باشد فشار بيشتري بر روابط زناشويي وارد مي شود:
خانواده ۳ نفره: ۹ واحد
خانواده ۴ نفره: ۲۲ واحد
خانواده ۵ نفره: ۴۵ واحد
۱۰ نفره: ۱۲۵۵ واحد
هر بار كه عضوي به خانواده اضافه مي شود وقت و منابع محدود بايد بر اجزاي بيشتري تقسيم شود. خانه بزرگتر و پول بيشتري بايد فراهم كرد. فشار به قدري خردكننده است كه روابط زناشويي بر اثر مسامحه ضعيف مي شود. در چنين مواقعي است كه بسياري از زوج ها با يكديگر قطع رابطه مي كنند و خانه را ترك مي گويند. بزرگسالاني كه دچار ناكامي، يأس و مرگ عاطفي باشند، نمي توانند رهبران خوبي براي خانواده باشند مگر اين كه روابط زناشويي حمايت و شكوفا شود و هر دو شريك، بخت مساعد براي رشد و پيشرفت خود داشته باشد. پدر و مادر خوب و متعادل بودن، امري محال نيست. فقط بايد با مهارت عمل كنند؛ از روابط خانوادگي آگاه باشند و در حفظ خويشتن و زنده نگاهداشتن روابط زناشويي بكوشند.
چگونگي ايفاي نقش در خانواده به طور جدي بر ارزش فردي اعضاي خانواده اثر مي گذارد. اما وقتي كه نقش هاي افراد خانواده با يكديگر برخورد كنند، چه خواهد شد؟ مثلاً زماني كه نگهداري از حيوانات خانگي براي فرزند پسر، منبع علاقه و خوشي است اما براي مادر اسباب زحمت مي شود و يا مردي كه به همسرش گفت كه تصميم گرفته تنهايي به مرخصي برود، او مي خواست براي مدتي از همه خواهش ها و مسئوليت هاي خانوادگي دور باشد، اين امر براي مرد، خواستي دروني بود ولي همسرش آن را وازدن و طرد تلقي مي كرد. همين طور زماني كه خانمي مصمم شود به زندگي خود تنوع و جاذبه ا ي بخشد بنابر اين شغلي را قبول مي كند، اين مسئله براي او يك پيشرفت است ولي از نظر شوهر، دليل بر نارضايتي و نشانه ناتوانيش در تأمين رفاه خانوادگي است. اين نوع موقعيت ها غالبا نتيجه نياز به رشد است اما ممكن است از سوي ديگران به اين صورت درك نشود. چه بايد كرد؟ آيا پسر خانواده مي تواند بي آن كه مادرش را برنجاند حيوانات را نگاه دارد؟ آيا مرد جوان قادر خواهد بود بي آن كه رابطه اش با همسرش به طور جدي به هم بخورد به سفر برود؟ آيا خانم مي تواند بدون آن كه در همسرش احساس حقارت ايجاد كند، شغلش را حفظ كند؟ همه اين مراحل به معناي بحران و نگراني موقت بوده، محتاج به يك دوره تطبيق و سازگاري جديد است.
اولين بحران، دوران بارداري و تولد كودك است
دومين بحران، زماني است كه كودك شروع به گفتن كلمات قابل فهم مي كند.
بحران سوم، وقتي است كه كودك با دنياي خارج از خانه مثلاً مدرسه ارتباط برقرار مي كند.
چهارمين بحران، زماني بوجود مي آيد كه كودك به دوره نوجواني قدم مي گذارد.
پنجمين بحران، زماني رخ مي  دهد كه فرزند بالغ در جستجوي استقلال، آماده قبول برخي مسئوليت هاست و مايل است روي پاي خود بايستد.
بحران ششم، وقتي سر مي رسد كه جوان، همسر اختيار مي كند و بستگان همسرش عناصري خارجي هستند كه مي بايد در خانواده پذيرفته شوند.
بحران هفتم، ورود به مرحله ميانسالي و ظهور دوره يائسگي در زنان است.
هشتمين بحران، به احساس از دست دادن توانايي جنسي مردان مربوط مي شود.
بحران نهم، دوره پدربزرگ يا مادربزرگ شدن است با تمام امتيازها، دام ها و تله ها.
خانواده تنها گروه اجتماعي است كه در يك محيط كوچك و در يك مدت كوتاه اين همه تغييرات متفاوت را تحمل مي كند. هر گاه سه يا چهار بحران به طور همزمان در خانواده اي رخ دهد زندگي احتمالاً بيش از حد معمول سخت و ناراحت كننده مي شود، همين زمينه اي مستعد براي پيدايش فاصله بين دو نسل و اختلافات زناشويي مي باشد. اما اگر بفهميد كه چه مي گذرد مي توانيد، كمي راحت تر باشيد و براي تغيير وضع، روش بهتري را پيش گيريد. اين فشارها، طبيعي و بهنجار هستند كه غالباً قابل پيش بيني است، پس اشتباه نكنيد و آنها را ناهنجار ندانيد. در همه اينها، جنبه مثبتي هست. تغيير و تفاوت، عوامل دائمي و بهنجار و سالمي هستند كه در هر خانواده  وجود دارند. اگر افراد خانواده خود را براي تغيير و تفاوت آماده نكرده باشند، در خطر فرو افتادن قرار دارند. آشنايي با شبكه خانوادگي موجب مي شود كه فشارها و نقش هاي خانواده سبك تر شوند. پس لازم است بدانيد:
الف) هر عضو خانواده بايد جايي براي خود داشته باشد براي هر خانواده و اعضاي آن اهميت دارد كه جاي هر فرد كاملاً شناخته شده، پذيرفته شده و مفهوم باشد.
ب) هر عضو خانواده با عضو ديگر خانواده مرتبط است و مهم است كه اين ارتباط، كاملاً درك شود.
ج) هر عضو خانواده بر ديگران اثر مي گذارد و از آنان نيز اثر مي پذيرد.
د) هر عضو خانواده به سبب روابط بسياري كه با ديگران دارد، بالقوه كانون بسياري از نقشهاست. اين وضع، طبيعي است. آنچه كه اهميت دارد، چگونگي اجتناب از كشش نيست، بلكه مهم است كه چگونه مي توان با كشش موجود به راحتي كنار آمد.
ه) از آنجايي كه خانواده در بستر زمان گسترش مي يابد، همواره وضع حاضر بر گذشته بنا مي شود. در نتيجه براي پي بردن به آنچه در حال حاضر مي گذرد، احتياج به چشم انداز از گذشته هست. نگاه به گذشته، زمان حال را روشن خواهد كرد.
و) هر عضو خانواده حداقل سه نقش را بر عهده دارد كه با آنها زندگي مي كند. آنچه اهميت دارد، اين است كه شما نقشي را بر عهده داشته باشيد كه با آنچه مي كوشيد و انجام مي دهيد هماهنگ باشد.
تمرين
۱- دور هم بنشينيد و درباره نقش خود، همسر و فرزندانتان با يكديگر صحبت كنيد.
۲- نقشه خانوادگي خود را ترسيم كنيد: جفت ها و مثلث ها را. (جفتها را با خط سياه و مثلث ها را با خط قرمز)
۳- هر خط سياهي كه بين يك جفت مي كشيد به نوع روابط آن دو نيز فكر كنيد.
۴- كشش هاي بين افراد خانواده شما مظهر چيست؟  عشق، توجه، راحتي، وظيفه.
۵- آيا هر يك از شما، زندگي شخصي هر عضو از خانواده  را به رسميت مي شناسد؟
۶- در كشش هاي پرفشار چگونه برخورد مي كنيد؟ تحمل كردن(نقش قرباني) جنگيدن(گردن كلفتي) بيچارگي(تمارض) وعده دادن(فريب) يا انتقال مسئوليت به ديگران(تقاضاي كمك از ديگران)؟
۷- دقت كنيد درباره اتفاقاتي كه هر روز رخ مي دهد، كشش كجاست و شما براي سبك كردن آن چه مي توانيد بكنيد؟
۸- به نقشه خانوادگي خود نگاه كنيد. آيا كساني هستند كه نقشي مطابق اسم داشته باشند اما در واقع نقش ديگري را ايفا كنند يعني اسم فرزند را داشته باشند، اما نقش والد را ايفا كنند مثلاً دختر در نقش مادر و پسر در نقش پدر عمل كند؟ در چنين وضعيتي فرزند غالباً فقط مسئوليت هاي نقش جديد را دارا مي شود و نه امتيازات آن را براي عهده دار شدن نقش جديد، او نقش واقعي خود را ترك مي كند و نقش جديد، وضعي است به كلي تنها و نامطمئن. فرزندان اول خانواده بيشتر از ساير فرزندان در چنين وضعيتي قرار گرفته اند تا آنجا كه آنان نه شتر هستند و نه مرغ.

پل ارتباطي والدين با فرزندان
000006.jpg
زبان پل ارتباطي بين والدين و فرزندان است. در واقع زبان يكي از مهمترين وسايل ارتباطي است كه عدم رشديافتگي كامل و صحيح آن باعث بروز بسياري از مشكلات در زمينه هاي ديگر (تحصيل و...) خواهد شد.
از آنجا كه دوران كودكي يكي از حساسترين دوره هاي رشد زبان است و از اهميت بسزايي برخوردار است، لازم است والدين در اين دوران با برخي از روشهاي كمكي به كودكان آشنا شوند. دليل اين امر آن است كه ريشه اغلب اختلافات گفتاري و لكنت زبان در كودكان سخت گيريها، نگراني ها و حساسيت هاي افراطي والدين است. والدين بايد آگاه باشند كه كودكان نياز دارند كه مرتب گوش كردن و چگونگي خودابرازي را ياد بگيرند. پس اگر به عنوان يك والد (پدر و مادر) علاقمند به رشد زبان كودكان خود هستيد، سعي كنيد جهت تشويق رشد زبان كودكانتان از توصيه ها و پيشنهادهاي زير در خلال و طول فعاليتهاي روزانه استفاده كنيد:
۱- اطمينان حاصل كنيد وقتي كه با كودك صحبت مي كنيد به شما توجه مي كند. قبل از اينكه چيزي بگوييد او را صدا بزنيد يا با مهرباني او را در آغوش بگيريد.
۲- مطمئن شويد وقتي كه با او صحبت مي كنيد، به حرفهاي شما گوش فرا مي دهد. براي اطمينان از توجه كامل او به آهستگي صحبت كنيد و با او تماس چشمي برقرار كنيد.
۳- سعي كنيد عوامل بازدارنده را حذف كنيد. براي مثال تلويزيون را خاموش كنيد و اسباب بازي ها را جمع كنيد چون اين عمل براي درك انجام آنچه كه شما به آنها مي گويد كمك مي كند. (مثلاً علاوه بر گفتن بنشين، با حركات هم نشان دهيد.)
واضح و روشن صحبت كنيد نه خيلي سريع. اين كار براي آن است كه كودكان وقت كافي براي انجام گفته هاي شما داشته باشند. بچه ها به احتمال زياد به گفتار آهسته، شمرده و جمله به جمله بيشتر توجه مي كنند. مثلاً كتت را دربيار، لطفاً برو دستهايت را بشور.
۴- اطلاعات را در جايي كه لازم است تكرار كنيد. مطمئناً تكرار به آنها كمك مي كند ياد بگيرند.
۵- كودكان را تشويق كنيد تا با شما ارتباط و تماس برقرار كنند. اگر كودك واژه اي را به طور نادرست به كار مي برد لغت صحيح را تكرار كرده و تا جائي كه مي توانيد بر صدا و لغتي كه با آن مشكل دارند، تأكيد كنيد. سعي نكنيد كودكان را مجبور به تكرار لغت صحيح بعد از خودتان كنيد، زيرا ممكن است كودكان دوباره به صورت نادرست اين كار را انجام دهند و اين ممكن است موجب دلسردي آنها براي تلاش دوباره شده و بر كاربرد نادرست آن لغت تأكيد كنند. لازم نيست گرامر و تلفظ كودكتان را تصحيح كنيد، در عوض آنچه را كه كودك بدون اصرار و پافشاري شما به صورت صحيح مي گويد، تكرار كنيد. زيرا اين عمل براي آماده كردن كودك جهت شنيدن لغات و صداها به صورت صحيح بهتر است.
۶ - بر لغات و صداهاي اصلي كه مي خواهيد كودك ياد بگيرد، تأكيد كنيد. براي مثال به خاطر آوردن و يادآوري تمام لغاتي كه ما براي شكل دادن جملات استفاده مي كنيم يعني اسامي، موقعيت ها، لغات عملي و توصيفي و لغات مفيد اجتماعي.
۷- ايده هاي اصلي و اطلاعات جديد را حتي الامكان به روشهاي مختلف تكرار كنيد.
۸ - به كودكتان جهت پاسخگويي وقت كافي و لازم بدهيد. كودك شما ممكن است جهت سازماندهي به تفكر و احساساتش در قالب عبارات وقت زيادي صرف كند. از تمايل به قطع كردن صحبت كودك يا پايان دادن به جملات او خودداري كنيد. بيشتر كودكان براي پاسخگويي ۳ الي ۵ ثانيه وقت صرف مي كنند. براي كودكي كه تأخير زباني و گفتاري دارد، ممكن است ۵ الي ۱۱ ثانيه وقت جهت پاسخگويي نياز باشد. بهتر است همواره نيم يا يك دقيقه به كودكان براي پاسخگويي فرصت دهيم.
۹- از الگوهاي جملات، صداها و لغاتي كه براي كودكتان ضروري است، آگاهي داشته باشيد.
۱۰- در قالب جملات ساده و با صداي بلند درباره آنچه كه شما يا كودكتان انجام مي دهيد، صحبت كنيد. همچنين اين ايده خوبي است كه درباره احساس خود و ديگران سخن بگوييد.
۱۱- با اضافه كردن لغات و نظرهاي جديد به آنچه كودكتان مي گويد، گفته هاي او را بسط و گسترش دهيد.
۱۲- يكي از بهترين روشهاي رشد مهارتهاي گوش دادن و صحبت كردن كودكان، خواندن است. بنا بر اين از هر فرصتي استفاده كنيد و براي كودكان كتاب بخوانيد يا داستان تعريف كنيد.
در پايان بايد اضافه كنم كه «در خانه اي كه درخت محبت گل مي دهد، كودكان بلبل زباني مي كنند» .
منبع:
http://www.tqq.com/language.htm
ترجمه: ناصر ويسي


را ه زندگي
پشتكار كليد موفقيت
به خاطر داشته باشيد مرتكب خطا شدن بخشي از يادگيري است.
پشتكار كليد موفقيت است. بعد از هزاران تلاش انجام شده براي لامپ هاي روشنايي الكتريكي، توماس اديسون، گفت: «من شكست نخورده ام، بلكه من ۱۰ هزار راهي را كه به اين مسئله جواب نمي داد را شناسايي نمودم.»
ماريولميوكس، هلن كلر، ابراهام لينكلن، ماري كوري و يك فهرست بي انتهايي از فاتحان بزرگ دريافته اند كه موفقيت به ناچار محصول كساني است كه پشتكار به خرج داده اند.
دستيابي به يك شغل مطلوب يا موفقيتي در كسب و كار، ممكن است مشكلاتي را بروز دهد، اما اين بخشي از يادگيري است. مردمي كه پشتكار داشته اند موفق شده اند. آنها از اشتباهات خود درس گرفته اند.
آيا شما پشتكار داريد؟ يا بعد از مواجه شدن با اولين مشكلات، منصرف مي شويد؟ 
ميزان پشتكار خود را ارزيابي نماييد
به خود امتياز دهيد- از يك تا سه، مقياس يك يعني كم و سه يعني بالا.
۱- خودم را باور دارم.
۲- اهداف شغلي شفافي دارم.
۳- محدوديت هاي خود را نظاره و اداره مي كنم.
۴- نااميدي ها را پس مي زنم.
۵- در برابر فشارها مقاومت مي كنم.
۶- خانواده و دوستانم مرا در تعقيب و پيگيري اهدافم ياري مي كنند.
۷- مي توانم خودم را با تغييرات تطبيق دهم.
۸- متمركز شده و پروژه هايم را تكميل مي كنم.
۹- اهداف من با مقصود و ارزش هايم سازگار است.
۱۰- مي توانم فعاليت هاي غيرمتداول را زماني كه باور كنم كه درست مي گويم و درست مي  انديشم انجام  دهم.
به خود طبق مقياس امتياز بدهيد. امتياز بالاي شما، معرف پشتكار زياد شماست.
000009.jpg
نكاتي براي پشتكار داشتن
۱- اهداف خود را شفاف كنيد
آن را بر اساس مأموريت، اشتياق، نيازها و قابليت هاي خود تنظيم كنيد. متوجه شويد چرا شما دنبال اين هدف هستيد. در ضمن شما و اطرافيانتان چگونه از اين هدف بهره مند خواهيد شد. هدف خود را در زمان حال تجسم كنيد. چه كاري را قصد داريد انجام دهيد، با جزييات، مشخص و مثبت. نتايج خروجي مورد نظر خود را بنويسيد.
۲- مصمم به انجام اهداف خود شويد
اهداف، استراتژيها و برنامه  زمان بندي خود را مشخص نماييد. منابعي كه شما را ياري مي كنند تا به اهداف خود دست يابيد مانند مردم، مشاركت ها و اينترنت بشناسيد. هدف را به فازهاي كوچك تقسيم  كنيد. برنامه را از انتهاي برنامه خروجي هاي مورد نظر و زمان نهايي موفقيت به عقب مرور كنيد.
۳- نظام هاي پشتيباني را توسعه دهيد
به طور مرتب با مردم مثبت، مشوق و كساني كه اهداف شما را حمايت مي كنند و موفقيت هاي شما را جشن مي گيرند ملاقات كنيد و ديگر منابع تقويت كننده مثبت مانند كتاب، نوار و موضوعات متعالي را انتخاب كنيد.
۴- ويژگي ها و رفتارهاي پربار را انتخاب كنيد
در گذشته نمانيد. اتفاقات خوب را پيش بيني كنيد. به نداي دروني خويش گوش دهيد. افكار و جملات منفي را با موارد مشابه مثبت جايگزين نماييد. يك برنامه روزانه از تجربيات مفيد را ثبت نماييد.
روي آنچه كه مي توانيد انجام دهيد متمركز شويد. اقدامات خود را تصديق و تأييد نماييد. اقدامات خود را با استانداردهاي پپشرفت فردي ارزيابي نماييد.
با خود تشويقي خود را متقاعد نماييد، مسير و اهداف خود را با نظرات ديگران يا در مقايسه با ديگران تغيير ندهيد.
۵- اشتياق ريسك پذيري را توسعه دهيد
از خطاها نترسيد. سؤال كنيد: بدترين چيزي كه مي تواند اتفاق بيافتد چيست؟ ارزيابي كنيد ببينيد آيا مي توانيد با بدترين حالت زندگي كنيد يا مي توانيد گامي در جهت تغيير اتفاقات رخ داده برداريد.
تحقيق كنيد و اهداف خود را براي كاهش پيامدهاي منفي به كار گيريد. به طور مثال، با مردم موفق و افرادي كه به اهداف مشابه شما دست يافته اند مصاحبه كنيد. از اشتباهات درس بگيريد.
در حال زندگي كنيد. نگران روياهايي كه ممكن است اتفاق بيافتد نباشيد. مشكلات را از منظر فرصت هايي براي رشد ببينيد.
از وابستگي ها دوري كنيد. هر چه بيشتر وابستگي داشته باشيد، به همان اندازه ترس از دست دادن آنها در شما قوت مي گيرد.
۶- يك چرخه زندگي سالم را اجرا نماييد
مراقب افكار، جسم، احساسات و روح خود باشيد. زمان هاي استراحتي را براي فكر كردن و ارزيابي در نظر بگيريد. تمريناتي مانند نفس كشيدن عميق، ورزش و مديتيشن را براي دفع تنش انجام دهيد. به اندازه بخوابيد، تغذيه سالمي داشته باشيد. زماني را براي تفريح و گذراندن با دوستان در نظر بگيريد.
۷- خيال پردازي را تمرين كنيد
تصور كنيد امروز با هدف خود داريد زندگي مي كنيد. خروجي هاي مطلوب مورد نظر خود را در ذهن تجسم كنيد. جنبه هايي از اهداف خود را ببينيد، بو كنيد، لمس كنيد و بشنويد. هر صبح كه سر مي رسد، اهداف خود را مرور كنيد و در شب پردازش ها را تكرار كنيد.
۸- به طور روزانه روي اهداف پافشاري و تمركز كنيد
با هر «نه» اي به شكست، به «بله»  اي به موفقيت نزديك مي شويد. اگر شما از گذشته ها درس بگيريد و در فضاي يادگيري باقي بمانيد به موفقيت دست خواهيد يافت. هر روز، به طور متناوب و منظم، از خودتان سؤال كنيد آيا فعاليت هاي شما كمكي به دستيابي به اهدافتان مي كند. باور داشته باشيد كه به اهداف خود دست خواهيد يافت.
باور داشته باشيد پشتكار، اهداف، افكار، احساسات و اقدامات شما را به نتايجي فوق تصور نائل خواهد نمود.
نويسنده : كارول كانچير
ترجمه : نيره سادات ديانه


اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |