چهارشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۸۴
نگاهي به كاستي هاي نظام آموزشي آمريكا
شكاف آموزشي؛ از رنگ پوست تا كيفيت يادگيري
000012.jpg
ريچارد روداستين پژوهشگر مؤسسه سياست هاي اقتصادي و استاد افتخاري دانشگاه كلمبيا است. جديد ترين كتاب تأليفي او «كلاس درس مدرسه؛  استفاده از توان اقتصادي،  اجتماعي و آموزشي براي اصلاح و رفع شكاف آموزشي ميان (دانش آموزان) سفيدپوستان و سياه پوستان» نام دارد.
ريچارد روداستين معتقد است؛ كاهش شكاف ها و تبعيض هاي آموزشي، راهي براي ارتقاي سطح آموزشي دانش آموزان است و افزايش تعداد مدارس راهي براي جبران كمبودها نيست.
شكاف آموزشي، اكنون بحث روز جهان تعليم و تربيت در دنياست.
در اين بحث، به بررسي نظرات ريچارد روداستين درباره نظام آموزشي ايالت متحده آمريكا، تبعيض  هاي آموزشي، اقتصادي و اجتماعي ميان سياه  پوستان و سفيد پوستان در طبقه هاي مختلف اجتماعي به ويژه تأثير اوضاع اقتصادي- فرهنگي والدين بر وضعيت تحصيلي فرزندانشان مي پردازيم. اين مقاله را از شماره نوامبر ۲۰۰۴ نشريه معتبر مديريت و رهبري آموزشي كه در آمريكا منتشر مي شود، ترجمه كرده ايم.

شكاف آموزشي و كمبودهاي ميان سفيد پوستان و دانش آموزان طبقه پايين، يكي از بزرگترين و يا بهتر بگوييم شكست هاي سيستم آموزشي ايالات متحده است.تحليلگران سياسي، دليل اصلي اين شكست و اختلاف طبقاتي حاكم ميان دانش آموزان را- كه عاملي در ناكامي بسياري از برنامه هاي آموزشي آمريكاست- نكات زير مي شمرند:
۱- توقع و انتظار بسيار پايين دانش آموزان طبقه پايين؛
۲- استفاده از آموزگاران كم تجربه و كم سواد؛
۳- الگوبرداري و برنامه ريزي نامناسب و بد آموزشي (انتخاب سيستم آموزشي نامناسب)؛
۴- كلاس هاي پرجمعيت (تجمع بيش از حد استاندارد در كلاس درس)؛
۵- شرايط آموزشي غيراستاندارد و بدون توجه به اصول آموزشي و بي نظمي آموزشي.
۶- مديريت و كنترل غيرمتمركز.
موارد ذكر شده به صورت انفرادي و يا تركيبي از چند مورد را مي توان از عوامل اصلي و مهم اوضاع نابسامان آموزشي در آمريكا دانست. از سوي ديگر بسياري از استادان آموزشي، علت اين نابساماني را ناآگاهي مسئولين مدارس و عقب ماندگي و عدم پيشرفت آنها همگام با شرايط آموزشي ديگر كشورهاي جهان مي دانند.
به عقيده بسياري، اگرچه شرايط اقتصادي و نژاد كودكان (رنگ پوست آنها) عوامل مهم در آموزش كودكان محسوب مي شوند، اما اگر آموزگاران به نحوه تدريس و رفتار با دانش آموزان مسلط باشند، شرايط نابسامان اقتصادي و نژادي ازميان مي رود. بنابراين هرچند رنگ پوست، نژاد و وضعيت اقتصادي- معيشتي خانواده، مي تواند بر روي تحصيل دانش آموزان تأثيرگذار باشد اما به عقيده بسياري مي توان راهي براي جبران آن يافت. جايگاه اجتماعي- فرهنگي (طبقه اجتماعي) خانواده ها نيز بي تأثير در وضعيت آموزشي دانش آموزان نيست.
تجربه هاي آموزشي- پرورشي كودكان
تفاوت طبقاتي عامل بسيار مهمي در تفاوت فرهنگي، اجتماعي، تربيتي، تحصيلي و... كودكان است. به طوري كه خانواده هاي متعلق به طبقات مختلف اجتماعي، كودكاني با تربيت و عادات متفاوت، قيد و بندهاي ويژه رفتاري، شيوه هاي مختلف برقراري ارتباط و شيوه هاي مختلف آموزشي و يادگيري دارند. به عبارتي تفاوت طبقه اجتماعي، تأثير بسزايي بر تمايلات و رفتارهاي كودكان دارد.
مسأله «جايگاه اجتماعي» يا «طبقه اجتماعي» والدين، مسأله اي با اهميت و تأثيرگذار بر كودكان است. براساس تحقيقات انجام شده، والدين شاغل متعلق به طبقه اجتماعي متوسط و كمي بالاتر كه حرفه آنها با نوعي تلاش و تقلاي اجتماعي همراه است، بيش از والديني كه حرفه آنها ايستا است، مي توانند فرزندشان را در حل مسايل اجتماعي ياري كنند. درواقع حرفه والدين و ميزان درگيري آنها با اجتماع،  باعث تقويت كنجكاوتر و افزايش توان آنها در مقابله با مسايل اجتماعي و شخصي مي شود؛  از اين رو فرزندان طبقه تحصيلكرده كنجاوتر و فعال تر از فرزندان طبقه كارگر هستند.
۳۵ سال پيش «كن» (۱۹۶۹) دريافت والديني كه در پست هاي علمي مسئوليتي دارند، فقط زماني فرزندشان را تنبيه مي كنند كه فرزندشان به طور مشخص از فرمان و دستورشان سرپيچي كند، اما والديني كه در پست هاي رياستي فعال هستند، بدون توجه به نوع رفتار فرزندشان و حتي زماني كه فرزندشان از آنها سرپيچي نكرده و اوامر آنها را كمي دير اجرا كرده است، او را تنبيه مي كنند.
هارت و ريزلي(۱۹۹۵) با تحقيقي ديگر تأثير طبقه اجتماعي والدين بر كودكان را بررسي كرده و نشان دادند طبقه اجتماعي والدين بر توانايي كودكان تأثير بسزايي دارد. آنها دريافتند والدين تحصيلكرده به طور متوسط در هر ساعت بيش از ۲ هزار كلمه، والدين طبقه كارگر حدود ۱۳۰۰ كلمه و والدين مرفه حدود ۶۰۰ كلمه با نوزادان و كودكان خود صحبت مي كنند. بنابراين در سن ۴ سالگي، گنجينه لغات كودكان طبقه تحصيلكرده ۵۰ درصد بيش از كودكان طبقه كارگر و ۲ برابر كودكان طبقه مرفه است.
در پژوهشي ديگر ارتباط بين طبقه اجتماعي والدين و نوع و نحوه تنبيه ها و تشويق ها مورد بررسي قرار گرفت. در اين بررسي دريافتند كودكان طبقه تحصيلكرده به طور متوسط در مقابل هر ۶ تشويق، يك بار تنبيه مي شوند كه اين ميزان در كودكان طبقه كارگر ۲ تنبيه در مقابل ۶ تشويق است. اما درباره كودكان طبقه مرفه تفاوت هايي گزارش شده است به طوري كه كودكان اين طبقه معمولاً براي هر دو تنبيه، يك بار تشويق مي شوند. اين تفاوت ها يكي از دلايل دشواري آموزشي است چرا كه هماهنگ كردن دانش آموزان طبقات مختلف اجتماعي، بسيار دشوار و گاه ناممكن است. هر يك از اين كودكان به نحوي تشويق يا تنبيه شده اند. از اين رو آموزگار براي تشويق يا تنبيه آنها با مشكل مواجه مي شود. براساس اين تحقيق كودكاني كه از سن بسيار پايين براي رفتارهاي مثبت خود تشويق شده و پاداش دريافت كرده اند، متوقع تر از همسالان و همكلاسي هاي خود بوده و انتظار دارند آموزگار نيز به همان نحو با آنها رفتار كند كه اين امر بي شك امكان پذير نيست و اين خود سرآغاز مشكل در امر آموزش و پرورش كودكان است.
000018.jpg
اكثر كودكان سياه پوست از مشكل دهان و دندان رنج مي برند. براساس آمار، تعداد دندان هاي پوسيده كودكان فقير (عمدتاً سياه پوست) سه برابر كودكان طبقه متوسط است
بررسي تفاوت در وضعيت سلامت و بهداشت كودكان متعلق به طبقات مختلف اجتماعي
بسياري از جامعه شناسان و روانشناسان معتقدند طبقه اجتماعي كودكان بر سلامت و بهداشت آنها تأثير مستقيم دارد.
به طور مثال مشكل بينايي كه از مهم ترين عوامل تأثيرگذار بر وضعيت تحصيلي دانش آموزان است، در طبقه پايين اجتماع بسيار مشكل ساز و رايج است.
براساس پژوهش هاي انجام شده، كودكان طبقه پايين (فقرا) دو برابر كودكان ساير طبقات اجتماعي، بيمار مي شوند كه در اين بين مشكل بينايي از شايع ترين بيماري ها است. دليل اصلي ابتلاء كودكان طبقه پايين (فقرا) به انواع بيماري ها مشكلات تغذيه، سوء تغذيه و نابساماني مراقبت هاي بهداشتي- پزشكي در مادران و كودكان به ويژه مادران طبقه پايين است.
از سوي ديگر بعضي عادت ها در طبقه پايين بيش از ساير طبقات ديده مي شود. به طور مثال، به دليل پايين بودن سطح درآمد والدين طبقه پايين (فقرا) و ناتواني والدين براي ثبت نام فرزندشان در كلاس هاي گوناگون آموزشي- تفريحي كودكان، آنها به تماشاي تلويزيون روي مي آورند كه اين امر باعث اختلال در بينايي آنها مي شود. بر اين اساس ۴۲ درصد كودكان سياه پوست و ۱۳ درصد كودكان سفيد پوست چهار ساله و پايين تر از آن، تلويزيون تماشا مي كنند كه بالا بودن علاقه كودكان سياه پوست به تماشاي تلويزيون به فقر مالي والدين آنها برمي گردد.
مسأله و مشكل بينايي، زماني به معضل تبديل مي شود كه كودكان پيش از ورود به مدرسه فقط از جهت دوربيني و نه از جهت نزديك بيني مورد آزمايش قرار مي گيرند و اين نقص بر مشكل بينايي آنها مي افزايد. نكته مهم تر اينكه در صورت تشخيص بيماري در كودكان فقير والدين از عهده مخارج درمان و يا حتي خريد عينك عاجز بوده و مشكل بينايي تا پايان عمر همراه كودكان خواهد بود.
مشكل بينايي باعث ناتواني در خواندن و نوشتن و يادداشت برداري از مطالب نوشته شده روي تخته سياه مي شود كه اين ناتواني باعث عقب افتادگي درسي دانش آموز شده و او را از درس و مدرسه منزجر مي كند و اين امر يكي از دلايل ترك تحصيل در فقرا است.
گذشته از مشكل بينايي، اكثر كودكان سياه پوست از مشكل دهان و دندان رنج مي برند. براساس آمار، تعداد دندان هاي پوسيده كودكان فقير (عمدتاً سياه پوست)، سه برابر كودكان طبقه متوسط است. كودكان فقير اغلب به دليل ابتلا به دندان درد و يا مشكلاتي نظير آنها نمي توانند در كلاس درس تمركز داشته باشند و دايماً با درد و ناراحتي خود درگير هستند.
پژوهش ها نشان مي دهد كودكان فقير نسبت به كودكان طبقه متوسط ۵ برابر بيشتر در معرض آلودگي خون با سرب هستند، چرا كه اغلب به دليل پايين بودن سطح درآمد والدين در منازل غيراستاندارد از جهت بهداشتي زندگي مي كنند. سوخت گرمايي نامناسب يكي از بزرگترين مشكلات منازل طبقه پايين (فقرا) است. علاوه بر اين كيفيت نامناسب اتاق ها، رطوبي بودن منازل و... عواملي جهت تشديد و ايجاد انواع بيماري ها است.
بالا بودن تعداد نفرات، سوخت نامناسب منازل، عدم تهويه صحيح، تماس با انواع كپك ها و قارچ ها (به دليل رطوبي بودن منازل)، انواع جانوران موذي (چون موش، سوسك، ساس، كك، شپش)، دود سيگار و ديگر مخدرها و... از عوامل بيماري زا در كودكان طبقه پايين اجتماع به ويژه بيماري هايي چون تنگي نفس (آسم) است.
بيماري در خانواده هاي فقير، بيش از طبقات متوسط و مرفه و در كودكان تك والدي (پدر يا مادر را از دست داده اند) بيش از كودكاني كه هر دو والد را دارند، گزارش شده است.
تنگي نفس (آسم) يكي ديگر از بيماري هاي تنفسي رايج در فقرا است كه باعث ايجاد اختلال در خواب كودكان شده و در نتيجه اين كودكان روز بعد با كسالت و خواب آلودگي در كلاس درس حاضر مي شوند. در صورت حاد شدن بيماري، كودك حتي براي لحظه اي نمي خوابد كه به دنبال اين اختلال، افت تحصيلي به وجود مي آيد. از سوي ديگر كودكان مبتلا به تنگي نفس از ورزش نيز معاف مي شوند كه اين مسأله عاملي براي اضافه وزن، تنبلي، افسردگي، مشكلات رفتاري و... آنها است.
والدين طبقه متوسط در صورت ابتلاي فرزندشان به تنگي نفس درصدد درمان آن برمي آيند، حتي اگر بيماري و درمان آن مدتها به طول انجامد، اما كودكان فقير از اين امتياز نيز محروم بوده و بيماري تا آخر عمر همراه آنها است.
در مقايسه كودكان مبتلا به تنگي نفس، ۸۰ درصد كودكان طبقه پايين (فقرا) در طول يك سال حداقل ۷ روز از حضور در كلاس درس به دليل بيماري محروم مي شوند كه اين ميزان (غيبت از كلاس درس) در كودكان طبقه متوسط مبتلا به تنگي نفس كمتر گزارش شده است.
فقرا به دليل كمبود يا نبود مراقبت هاي بهداشتي بيش از همسالان خود درمعرض ابتلا به بيماري قرار دارند و اغلب به بيماري هاي حاد و نه معمولي و گذرا دچار مي شوند. بيماري ها گاه چنان حاد و پيشرفته است كه آنها را از ادامه تحصيل بازمي دارد.
با وجود برنامه هاي متعدد ايالات متحده مبني بر ارتقاء سطح خدمات و سرويس هاي بهداشتي ارائه شده به طبقات مختلف اجتماعي به ويژه خانواده هاي كم درآمد، هنوز نقاط ضعف بسياري ديده مي شود. اين ضعف ها ناشي از عدم كارايي بعضي برنامه ها و ناآ گاهي خانواده ها از برنامه ها است. در بسياري موارد نيز خانواده هاي تحت پوشش آن طور كه بايد و شايد سرويس دهي نمي شوند.
000021.jpg
بي ثباتي اوضاع اقتصادي، اجتماعي و...
اوضاع نابسامان اقتصادي و كاهش ميزان درآمد خانواده هاي كم درآمد، عاملي ديگر در تشديد وضعيت نابسامان اقتصادي اين خانواده ها و ناكارآمدي برنامه هاي دولت ايالات متحده است.
بهاي اجاره مسكن به نسبت درآمد خانواده هاي كم درآمد روبه افزايش است و اين امر باعث افزايش فشار اقتصادي بر خانواده ها و كوچ يا فروپاشي بنيان خانواده ها مي شود.
در بعضي از مدارس ويژه خانواده هاي كم درآمد، ميزان بي ثباتي گاه بيش از ۱۰۰ درصد گزارش شده است، به طوري كه به جهت فقر مالي والدين و جابه جايي دايمي آنها حداقل ۲ دانش آموز در طي يك سال تحصيلي از ميانه سال ثبت نام كرده و به تحصيل در مدرسه جديد مشغول مي شوند.
براساس آمار سال ،۱۹۹۴ ۳۰ درصد از دانش آموزان بسيار فقير حداقل ۳ بار در طول يك سال تحصيلي، مدرسه خويش را تغيير داده اند كه اين ميزان در خانواده هاي طبقه متوسط ۱۰ درصد است و ميزان جابه جايي سياه پوستان ۲ بار در سال در مقايسه با دانش آموزان سفيد پوست گزارش شده است.
اختلالات رفتاري به ويژه هيجان و استرس ناشي از اين جابه جايي هاي مكرر نه تنها بر همكلاسي ها، دوستان و آموزگاران دانش آموز تأثير مي گذارد، بلكه تأثير بسزايي بر روي دانش آموز گذاشته و او را گيج، سردرگم، كلافه و هيجان زده مي كند. حتي آموزگاراني كه به طور ثابت در مدرسه اي به تدريس مي پردازند، نسبت به آموزگاراني كه دايماً مكان تدريس خود را جابه جا مي كنند؛ تسلط بيشتري به درس داشته و بيشتر و بهتر پاسخگوي نيازهاي آموزشي دانش آموزان خود هستند.
سرمايه هاي مالي
تغيير در برنامه هاي بلند مدت اقتصادي، عامل مهم ديگري در ناتواني پيش بيني وضعيت دانش آموزان است. بسياري از تحليلگران اقتصادي به اين تفاوت توجه كرده و ميزان درآمد ساليانه خانواده ها را عاملي براي پيش بيني وضعيت اقتصادي آتي خانواده ها مي دانند. اما با مقايسه درآمد دو خانواده سفيد پوست و سياه پوست در شرايط مشابه اقتصادي (برابري درآمد دو خانواده)، درمي يابيم با وجود تشابه درآمد دو خانواده، خانواده سياه پوست به مراتب فقيرتر از خانواده سفيد پوست است كه اين خود توجيهي منطقي در جهت نابساماني شرايط تحصيل دانش آموزان سياه پوست در مقايسه با هم طبقه هاي سفيد پوست خود است.خانواده هاي سفيد پوست نسبت به هم طبقه هاي سياه پوست خود از امكانات به مراتب بهتري براي كمك به فرزندانشان برخوردار هستند. سياه پوستان طبقه متوسط ۶۴ درصد درآمد كمتري نسبت به سفيد پوستان طبقه متوسط دارند و درآمد خالص آنها نيز ۱۲ درصد كمتر از سفيد پوستان است. بنابراين سفيد پوستان طبقه متوسط از شرايط به مراتب بهتري براي زندگي،  برآوردن نيازهاي طبيعي و معمول خود و فرزندانشان نظير اجاره مسكن، تغذيه، تحصيل و... نسبت به هم طبقه هاي سياه پوست خود برخوردار هستند. از سوي ديگر سفيد پوستان متعلق به طبقات مختلف اجتماعي با هيچ گونه تبعيض نژادي، كه خود عاملي براي كاهش چشمگير توانايي ها و عملكردها است، روبه رو نيستند كه اين امر تأثير بسزايي در شرايط زندگي و در نتيجه در رفتار فرزندانشان دارد.
اغلب سياه پوستان طبقه متوسط، اولين نسل از خانواده خود هستند كه به شرايط مناسب تري دست يافته اند؛ از اين رو كمتر مي توانند به فرزندانشان كمك كنند (از جهت مالي توان بالايي ندارند) و اين مسأله خود و فرزندانشان را در شرايط نامناسب اقتصادي و اجتماعي قرار مي دهد.
با بررسي اين نمونه ها درمي يابيم كه نمي توان همه سفيد پوستان يا همه سياه پوستان طبقه متوسط را از جهت مالي ناتوان تلقي كرد، اما به طور متوسط سفيد پوستان طبقه متوسط در مقايسه با سياه پوستان هم طبقه خود از شرايط بهتر اقتصادي و اجتماعي برخوردار هستند كه اين خود عاملي براي پاسخ گويي به نيازها است.
نكته ديگر ميزان ذخيره مالي يا به عبارتي بودجه تخصيص داده شده خانواده ها به امر تحصيل فرزندانشان است. به طوري كه آگاهي از توان مالي والدين براي ادامه تحصيل فرزندشان، آنها را به ادامه تحصيل تا مقاطع عالي و يا انصراف از تحصيل در همان مقاطع ابتدايي تحصيل وامي دارد. از مقايسه دانش آموزان طبقه متوسط سياه پوست و سفيد پوست كه والدين آنها درآمدي مشابه دارند درمي يابيم كه دانش آموزان سفيد پوست از شرايط مناسب تري برخوردار بوده و فرزندان آنها پس از اتمام تحصيل به دانشگاه راه مي يابند و براي دستيابي به هدف (دانشگاه) تلاشي مضاعف در مدرسه و مقاطع مختلف تحصيلي انجام مي دهند.
000015.jpg
در پژوهشي ارتباط بين طبقه اجتماعي والدين و نوع و نحوه تنبيه ها و تشويق ها مورد بررسي قرار گرفت. در اين بررسي دريافتند كودكان طبقه تحصيلكرده به طور متوسط در مقابل هر ۶ تشويق، يك بار تنبيه مي شوند كه اين ميزان در كودكان طبقه كارگر ۲ تنبيه در مقابل ۶ تشويق است. اما درباره كودكان طبقه مرفه تفاوت هايي گزارش شده است به طوري كه كودكان اين طبقه معمولاً براي هر دو تنبيه، يك بار تشويق مي شوند
رمز موفقيت و پيشرفت
براي دستيابي به هدف و از بين بردن شكاف ها و كمبودهاي آموزشي اجراء همزمان اين سه نكته راهگشا است؛
۱- ارتقاي سطح آموزشي مدارس؛ آموزش صحيح و ارتقاء سطح آموزشي عاملي براي آموزش بهتر و بيشتر و كاهش كمبودها و شكافهاي آموزشي است. جدا از اصلاح ساختار آموزشي مدارس، صرف هزينه و افزايش بودجه مدارس به منظور برگزاري كلاس هاي فوق العاده آموزشي، علمي و تفريحي براي كليه دانش آموزان راهي براي يكسان سازي كيفيت آموزشي براي دانش آموزان طبقات مختلف اجتماعي است.
نكته مهم در اين ميان سن برآوردن نيازهاي آموزشي است. روانشناسان سن آموزش را از ۳ سالگي مي دانند و معتقدند به هر ميزان سرمايه گذاري آموزشي از سن پايين تري آغاز شود نتايج بهتري نيز حاصل مي شود. پاسخگويي به نيازهاي آموزشي نياز به كارشناسي دقيق و آغاز برنامه ها از سن پايين است.
۲- برنامه ريزي دقيق و منظم به منظور اجراي برنامه هاي فوق برنامه درسي، تفريحي، بهداشتي و... و برنامه ريزي براي اوقات فراغت دانش آموزان به ويژه دانش آموزان طبقه پايين (فقرا)، همپاي دانش آموزان طبقه متوسط و مرفه.
نكته مهم در اين باره توجه به همه جانبه بودن برنامه ها و عدم تمركز آنها روي موارد خاصي چون مسايل درماني- بهداشتي و يا آموزشي است. اجراي اين قبيل برنامه ها چه در دوران مدرسه و چه در تابستان و اوقات فراغت دانش آموزان باعث افزايش اعتماد به نفس، سطح آگاهي و دانش دانش آموزان مي شود كه اين امر تأثير مستقيم بر محيط اطراف و شخصيت هر يك از آنها دارد.
گنجاندن برنامه هايي چون ورزش هاي قهرماني، آموزش حركات موزون، موسيقي، تئاتر، بازديد از موزه ها، مطالعه كتاب به ويژه كتاب هاي علمي و... باعث تحريك و بيدار شدن حس كنجكاوي، خلاقيت، نظم و انضباط فردي و آموزش مهارت هاي گروهي مي شود. تداوم اين برنامه ها در تابستان (اوقات فراغت دانش آموزان) باعث دو برابر شدن مهارت هاي فوق شده و تأثير بسزايي بر رفتار و شخصيت دانش آموزان به ويژه دانش آموزان طبقه متوسط و پايين دارد.
۳- و نكته آخر اين كه دولت (آمريكا) موظف به بهبود اوضاع اجتماعي و اقتصادي مردم و رفع تبعيض ها است تا در سايه آن دانش آموزان فارغ از مسايل و مشكلات اقتصادي و اجتماعي والدين و در اوضاعي متوازن به تحصيل بپردازند. اتخاذ اين سياست ها علاوه بر ارائه خدمات بهداشتي- درماني به ويژه به كودكان طبقه پايين (كم درآمد)  و خانواده هاي آنها، تأمين مسكن مناسب، رفع تبعيض ها، افزايش درآمد خانواده ها از ديگر وظايف دولت (آمريكا) است.
هرچند بسياري از مشكلات و اختلالات آموزشي- رفتاري دانش آموزان بي ترديد نشأت گرفته از طبقه اجتماعي آنها است اما مي توان با اتخاذ تدابيري مشكلات را به راحتي حل كرد. به طور مثال مي توان با ايجاد پايگاه ها يا كلينك هاي سنجش بينايي، وضعيت بينايي كليه دانش آموزان به ويژه دانش آموزان متعلق به خانواده هاي كم درآمد (فقير) را دايماً كنترل كرد و به محض بروز مشكل به درمان آنها همت گماشت. مشابه همين كار را مي توان درباره خدمات دندانپزشكي يا ديگر نيازهاي پزشكي انجام داد.
جدا از اينها افزايش درآمد خانواده هاي كم درآمد و يا با درآمد متوسط راهي براي دستيابي شخصي اين خانواده ها به خدمات مورد نياز خويش است.
اكنون، براي اجراي اين قبيل برنامه هاي تكميلي، پيش از ارتقاي سطح كيفي آموزشي- پرورشي مدارس زود است اما مسئولين امر موظفند بر طبق آنچه گفته شد به سرعت و به دقت نكات ياد شده را به مرحله اجرا بگذارند.
نزديك به نيم قرن، تحليلگران اقتصادي و اجتماعي و افراد تحصيلكرده به تأثير منفي مشكلات اقتصادي و اجتماعي والدين و اجتماع بر وضعيت آموزشي دانش آموزان آگاه بوده و آن را عامل مهمي در جهت ايجاد شكاف ها و نواقص آموزشي مي دانستند؛ اما اغلب از بيان واضح و دقيق تأثير مستقيم وضعيت اقتصادي خانواده ها بر كودكان اجتناب مي كردند.
افزايش درآمد خانواده ها به ويژه خانواده هاي كم درآمد مستلزم بهبود اوضاع اقتصادي- اجتماعي جامعه است. در نهايت اين كه فعاليت انفرادي سازمان آموزش و پرورش بدون بهبود اوضاع اجتماعي- اقتصادي جوامع و در نتيجه خانواده ها، پاسخگوي نيازهاي كودكان نيست.
منبع: EDUCATIONAL LEADERSHIP
مترجم: مهتاب صفرزاده خسروشاهي


فرهنگ
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
سينما
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |