دوشنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۸۴
شاه كليد قلابي
000291.jpg
مرتضي بروجردي
شهرام اعظم آنقدر خوب، مخيل از مواجهه اش با پيكر زهرا كاظمي گفته است كه نخست وزير كانادايي را به وجد آورده. اما آيا راهي نيست كه براي آخرين بار ابتكار عمل را ايرانيان به دست بگيرند و مرگ زهرا كاظمي تمام و كمال بررسي شود و از آن سو هم  فكري براي ماجراجويي هاي تكراري كانادايي ها انديشيده  شود؟
پايان نوروز ۸۴ ، در فراز و نشيب هاي خبري معمول روزانه، پرونده خاك گرفته و تا حدودي پايان يافته زهرا كاظمي دوباره به رسانه ها كشيده شد و بهانه  اين اتفاق هم چيزي نبود جز اظهارات مردي ۳۹ ساله كه خود را در هيبت اولين معاينه كننده خبرنگار ايراني الاصل كانادايي به رسانه هاي جهان معرفي كرده است؛كه از پيامدهاي اين اظهارات هم درخواست رسمي دولت كانادا بوده كه مي خواهد آنچه از جسد زهرا كاظمي باقي مانده است را بازپس گيرد و بر آن رأسا تحقيق كند كه ماوقع چه بوده است و چه بر او گذشته است.
اگر تير امسال هم برسد، بستگان زهرا كاظمي به بهانه دومين سالگرد فوت او گرد هم مي آيند. ديپلماسي ايران و كانادا هم دو سال است كه شعله اش با چراغ پرونده خبرنگار- عكاس آزاد متوفي آرام مي گيرد و هم آرامش از كف مي دهد و اين در حالي است كه آخرين لهيب اين پرونده به صورت جدي روابط دولتي دو كشور را به مخاطره انداخته است.
چنانچه گفته مي شود سفراي دو كشور پشت در اتاق هاي بالاترين مقام هاي اجرايي كشورهاي ميزبان مانده اند و البته آن كه حتي از دور هم دستي بر آتش داشته باشد، آسان مي تواند به ضرر ناشي از اين سكوت معنادار در رابطه دو كشور پي ببرد؛ آن هم در شرايطي كه اگر ايران تنها يك پرونده براي پي گيري در سطح بين المللي داشته باشد، برايش كافي است تا تمام هم و غم اش را مصروف آن كند. كه البته بيش از سالي گذشته است و پرونده هسته اي در يد و بيضاي حكومت چنان پرهزينه نشسته كه مي توان تقلاي وسعت ارتباطات خارجي ايران را در اين باره ديد و ارزيابي كرد.
از اين منظر هم حتي كانادا، بر پشت بام نشسته  قاره  جوان و يكي از نزديكان و هم پيمانان طرف اصلي دعواي هسته اي يعني ايالات متحده، با رابطه اي كمتر به چالش كشيده شده، بالقوه از ظرفيت هاي مناسب ديپلماسي مان بوده كه با اين پرونده و حواشي اش، ديگرگونه بالفعل شده و نتيجه دلخواه نداده است.
او چه كسي است؟
شهرام اعظم با چهره اي نه چندان متفاوت از عموم مردان ايراني كسي است كه همراه نامزد نوزده ساله اش از آگوست(مرداد) سال گذشته، جلاي وطن كرده و به اميد امان نامه گرفتن از اداره مهاجران كشوري ديگر، تاكنون در فنلاند و سوئد و آفريقاي جنوبي براي پناهندگي تلاش كرده است.
او پس از آزمايش شانس در سه قاره، آخرين بخت خود را در شمال قاره چهارم دنبال مي كند. اظهارات وي كه خود را پزشك بخش اورژانس بيمارستان بقية الله در شب انتقال زهرا كاظمي به آن جا معرفي كرده است، تهران را در شرايطي قرار داد كه پيش از آن با تدابير ويژه سران نظام از آن رهايي يافته بود؛ خلاصه اش اين كه شاه كليدي نشان داده شد كه در اذهان پي گيري كنندگان پرونده كاظمي در تمام دنيا شليك نهايي را مي كند و اما و اگرها را براي هميشه از «فرضيه  قتل مشكوك» اين خبرنگار بردارد.
او در توضيحي كه به يك سايت اپوزيسيون جمهوري اسلامي ايران نوشته است تصريح كرده كه يك پزشك نظامي است و حضورش در بيمارستان بقيةالله تهران كه زير نظر سپاه پاسداران اداره مي شود، بدان جهت است.
نحوه مواجهه اعظم با مسئله و ادبياتش، البته به يادمان مي آورد اظهارات احمد بهبهاني را كه سالها قبل مدعي شده بود مداركي دارد كه نشان مي دهد ايران در انفجار لاكربي مؤثر بوده است. همو بود كه بعدها تيم كارشناسان آمريكايي مستحق مراجعه به روانپزشكش دانستند و از پس آن هم كسي ديگر كه او هم پناهندگي اش را در تركيه دنبال مي كرد و بعد از فروريختن برجهاي دوقلو ادعا داشت پاي ايران وسط است كه از او هم كارشناسان آمريكايي نتيجه اي جز آنچه براي بهبهاني خواسته بودند، نگرفتند.
اعظم در توضيحاتش چيز جديدي به آن معنا كه پيش از اين گفته نشده باشد و از فروض بررسي پرونده نبوده باشد نمي گويد و در عين حال اصراري كه بر وجود زخم ها و كبودي هاي بسيار بر تن زهرا كاظمي دارد قابل توجه است. حتي اين كه لباس هاي او بر اثر اين شكنجه ها پاره شده بود و نظاير آن. در حقيقت اينها چيزهايي نيست كه ذهن شنونده را از حقيقت نداشتنش بازدارد؛ اتفاقاً از آن دست است كه نخست وزير كشور كانادا از شنيدنش چنان به وجد مي آيد كه بدون بررسي موضوع و پي گيري اين كه آيا اصلاً شهرام اعظم نامي در تهران سابقه پزشكي دارد و آيا اصلاً اين سابقه پزشكي- اگر بوده- در بيمارستان مذكور بوده و گذشته از اينها آيا وي در روزهاي حادثه دكتر اورژانس اين مركز گسترده درماني ايران بوده است، تنها ساعاتي بعد از اظهارات اعظم طي اظهارات شديد اللحني از ايران مي خواهد كه در اين باره توضيح دهد و البته پيش از آن از جامعه بين المللي هم درخواست مي كند كه موضوع را از ايران «به صورت جدي» پي گيري كنند.
او همچنين ضمن دفاع از اظهارات اهانت آميز وزير امور خارجه كشورش نسبت به ايران و اتهامهاي مكرر وي به سران جمهوري اسلامي تصريح مي كند كه «به نظر من نكته مهم اين بود كه شهادت اين پزشك ايراني را داشته باشيم.» و البته چنين اظهار نظراتي آن هم تنها چند ساعت پس از اظهارات اعظم نشان از برنامه اي از پيش تعيين شده دارد كه در مسيرش و طبق زمان بندي اش در حال اجراست.
چه اين كه اگر پزشكي كانادايي هم به ايران بيايد و درخواست پناهندگي كند و بر سبيل اغراض هايي معلوم عليه هيأت حاكمه كانادايي شهادت بدهد، رفتار ايران نيز چنين مي تواند خلق الساعه و بي دقت، ديپلماسي آرام دو كشور را متشنج كند؟
000288.jpg
استفان هاشمي كه تنها يادگار زندگي نافرجام زهرا كاظمي در سال هاي جواني اش و قبل از عزيمت اش به فرانسه است و چهره اي كاملاً ايراني دارد، اين روزها در شبكه خبري CNN و شبكه هاي ديگر خبري با صورتي از قبل گشوده تر، مدام خوشحالي اش را از پيدا شدن كسي كه «شاه كليد» پرونده مادر مي نامدش، ابراز مي كند،اما...
واكنش ايران
همزمان كه رسانه هاي كانادايي، از جمله روزنامه معتبر «تورنتواستار» پيشنهاد احضار سفيرشان را از ايران تكرار مي كنند و مدام با عطف به سخنان پزشك ايراني پناهنده شده بر قتل خبرنگار كاظمي اصرار مي كنند، دو تن از نمايندگان مجلس ششم قانون گذاري كشورمان كه اتفاقاً شديدترين اظهارات را در بدنه نظام درباره عوامل احتمالي اين مرگ داشته اند، به صورت واضح و آشكار، حضور فردي با مشخصات حقيقي و حقوقي شهرام اعظم را در پرونده اي كه ساعت به ساعت، آنها در بررسي اش حضور داشته اند را رد مي كنند مي گويند كه اعظم حتي در خيل كساني نبوده كه به گواهي آنان از جمع پرستار و پزشك براي اقامه شهادت و گواهي احوال زهرا كاظمي به نزدشان رفته اند.
اين از يك سو قابل توجه است؛ چرا كه براي مثال «محسن آرمين» نماينده مستعفي مجلس گذشته كه امروز مي گويد آن روزها از شهرام اعظم هيچ خبري و اثري نبوده، هموست كه قبل از اين در نطق پيش از دستورش در مجلس و در همان روزهاي گرم پرونده، برخي از مسئولان مرتبط با پرونده كاظمي را به شدت مورد انتقاد و اتهام قرار داد؛ از اين رو به نظر نمي رسد اين كه آن روز پي گيري اش براي اين پرونده در چشم كانادايي ها حتماً خوش آمده بوده امروز شهادت اش به قلابي بودن شاهد فعلي به چشمشان نيايد؛ با اين تفاوت كه دادخواهي آرمين در آن زمان حتماً هزينه هاي جانبي برايش داشت و اما شهرام اعظم در آغوش پناه كشوري ديگر ماجرايي- به اطمينان بايد گفت- نديده را چنين آب و تاب مي دهد و تعريف مي كند.
از سوي ديگر هم قابل توجه است رفتار واكنشي ايران كه البته كندي اش تعجب و اعتراض بسياري را برانگيخت. از حميدرضا آصفي روز سيزدهم فروردين خبري روي تلكس جمهوري اسلامي مخابره شد كه طي آن اظهارات شهرام اعظم كاملاً كذب خوانده شده بود.
آصفي اعلام كرد :طبق پي گيري هاي مقامات ايراني سابقه حضور چنين كسي در بيمارستان بقية الله وجود ندارد. سخنگوي وزارت خارجه ايران شهرام اعظم را در دسته  افرادي دانست كه در صدر كلاهبرداري هستند و البته بعداً دغل كاري و سودجويي شان برملا مي شود.
همچنين مقامات امور پزشكي ايران هم كراراً حضور اين فرد در بيمارستان بقية الله را تكذيب كردند.
نتيجه اي كه در انتظار است
چنان كه گفته مي شود به سفير جديد كانادا كه به ايران آمده اما هنوز براي تقديم استوار نامه به وي وقتي داده نشده است زيرا وي پيش از آمدن به ايران اظهارات نا مناسبي در مورد پرونده زهرا كاظمي داشته كه خلاف وظايف يك سفير است. سفير ايران نيز كه از ديپلمات هاي سابقه دار و عناصر موثر وزارت امور خارجه ايران است هم هنوزتأييد دولت كاندا رابراي شروع ماموريت در يافت نكرده است تا به كشور آبشارها رود وبه دفتر عاليجنابان كانادا فراخوانده شود.
ظاهرا ريشه اقدامات تلافي جويانه پروتكلي و تشريفاتي در بحران به وجود آمده بر اثر مرگ زهرا كاظمي است.
استفان هاشمي كه تنها يادگار زندگي نافرجام زهرا كاظمي در سال هاي جواني اش و قبل از عزيمت اش به فرانسه است و چهره اي كاملاً ايراني دارد، اين روزها در شبكه خبري CNN و شبكه هاي ديگر خبري با صورتي از قبل گشوده تر، مدام خوشحالي اش را از پيدا شدن كسي كه «شاه كليد» پرونده مادر مي نامدش، ابراز مي كند.
استفان يا همان كه بر او سلمان نام گذارده  بودند از تكاپوي وكلاي كانادايي پرونده مادرش خبر مي دهد و نام كاظمي با نام كوچك زيبا به جاي زهرا، بيشتر از قبل در خبرهايي كه مجريان اين شبكه ها مي خوانند شنيده مي شود. آنها دوباره بر گزارشي كه به برخورد جسم سخت با سر متوفي تأكيد مي كرد و البته گزارش رسمي دولت جمهوري اسلامي ايران بود، تأكيد مي كنند و در اين ميان چيزي كه كمتر به آن توجه مي شود تلقي ذهن مخاطبان ايراني و غير ايراني پرونده در سراسر دنياست كه چه مي شد اگر اين روزها از حقوق دانان و وكلاي وجيهه ايراني، جمعي گرد هم مي آمدند تا ماجرا را به دقت بررسي كنند كه هم التيامي سودمند بر زخم هنوز ناسور مرگ زهرا كاظمي بينديشند و هم از اين سو روشن كنند چقدر از آغاز تا به امروز گردانندگان كاناداي بزرگ در اظهاراتشان پاي از گليم ادب ديپلماتيك فراتر گذاشته اند و بي آن كه شاهدي داشته باشند و مدركي، بارها خود مسير اقامه دعوا عليه خودشان را فراخ كرده اند و مكرر هم به اين بهانه آزادي را در ايران محدود و محصور به دنيا گزارش كرده اند.
آيا اين تدبير كردن و ابتكار عمل به دست گرفتن به اين كه مسير ابهامات پرونده باز بماند و هر روز غائله اي جديد آفريده شود، نمي ارزد؟

رقابت آمريكا و چين بر سر هند
ماه گذشته كاندوليزا رايس وزير خارجه آمريكا از هند ديدار كرد و در اين كشور از تمايل واشنگتن براي كمك به هند و تبديل شدن آن به يك «قدرت بزرگ جهاني» حرف زد. «ون جيابائو» نخست وزير چين بلافاصله بعد از رايس، با وعده همكاري استراتژيك ميان دو كشور از پرجمعيت ترين كشورهاي دنيا، به دهلي رفت. هند اكنون مورد توجه قدرت هاي بزرگ در صحنه سياست آسيا قرار گرفته است.
چندين عامل موجب شده كه هند در سال هاي اخير به بازيگري مهم در عرصه جهاني تبديل شود. چين و آمريكا براي تحقق منافع خود در معادلات پيچيده ژئوپلتيك و پخش انرژي آسيا، به دهلي نو توجه نشان داده اند. اگرچه بعد از ۱۱ سپتامبر واشنگتن با پاكستان هم پيمان شده و از اين كشور حمايت بسياري مي كند، اما اهميت بالقوه ويژه اي را براي هند به عنوان اهرمي در مقابل گسترش نفوذ چين، قائل است. پكن دهلي را رقيب جدي براي منابع انرژي و مانعي براي استراتژي «ظهور مسالمت آميز» خود مي داند و به همين دليل تلاش مي كند هند را به گستره نفوذ خود بكشاند تا اين موانع برطرف شود.از سوي ديگر اختلافات مرزي هند و پاكستان و رابطه نه چندان مطلوب اين كشور با همسايگانش اين زمينه را ايجاد مي كند كه تلاش هاي آمريكا و چين براي بهبود روابط با هند به نتيجه اي نرسد. هند در رويكرد بين المللي خود هيچ توجيهي براي اين دو كشور (آمريكا و چين) قائل نشده و بيشتر در پي تقويت جايگاهش به عنوان يك قدرت نظامي اقتصادي و مستقل از نفوذ واشنگتن و پكن بوده است. به همين دليل مي توان گفت موانع بسياري وجود دارد كه اين كشورها را از رسيدن به اهدافشان در اين ارتباط سه جانبه باز مي دارد.
نگاه چين به غرب
ون جيابائو و همتاي هندي اش در ديدار اخيرشان در دهلي اعلام كردند، «روابط هندو چين اكنون وجهه اي جهاني و استراتژيك يافته. بنابر اين رهبران دو كشور براي ايجاد يك همكاري استراتژيك با هدف دستيابي به صلح و كاميابي، توافق كرده اند.» اين همكاري بر مبناي تجارت توسعه يافته دوجانبه، حل اختلافات مرزي كه سابقه آن به جنگ سال ۱۹۶۲ باز مي گردد، همكاري نظامي، هماهنگي در بخش امنيت انرژي، تبادلات فرهنگي، توافق بر سر استفاده از آب و افزايش ارتباطات هوايي و دريايي استوار است.اهداف اين همكاري توسعه يافته در يك بيانيه مشترك اينچنين اعلام شده: دو طرف از دموكراتيك كردن روابط بين المللي و چند جانبه گرايي حمايت كرده، خواستار ايجاد يك نظم جديد سياسي، اقتصادي بين المللي هستند كه منصفانه، منطقي، برابر و براي دو طرف سودمند باشد و همچنين در پي ارتقاي سطح گفت وگوهاي شمال- جنوب و همكاري جنوب- جنوب هستند. «به اين ترتيب دو طرف قبول دارند كه سلطه واشنگتن بر مناسبات بين المللي تهديدي براي ظهور هر يك از اين كشورهاست.تأكيد بر سازمان هاي چندجانبه و اهميت آن ها مورد توافق دو كشور هند و چين است و اين تأكيد مشترك حداقل تا وقتي هريك از اين كشورها نقش خود را به عنوان يك قدرت بزرگ قبول دارد، ادامه خواهد يافت. در حقيقت هند مي گويد نخست وزير چين از تلاش دهلي براي به دست آوردن يك كرسي دائم در شوراي امنيت حمايت مي كند، اگرچه به اين موضوع در بيانيه مشترك رهبران دو كشور اشاره اي نشده است. اما موضوع حتي اين هم نيست، اين توافقنامه نشان دهنده تمايل چين به حمايت از نقش بيشتر هند در امور جهاني است با اين اميد كه اين كشور دنيا را به سوي چند قطبي شدن و كاهش نفوذ واشنگتن پيش ببرد.
دست آوردهاي چين از روابط بهتر با هند بيشتر ماهيت فني دارد و هدف كلي آن جلوگيري از محاصره مرزهاي غربي آن است. چين براي توسعه استان هاي غربي خود به منابع تضمين شده جديد انرژي و راه هاي انتقالي مناسب نياز دارد. همچنين بايد اختلافات طولاني مدت مرزهاي جغرافيايي غربي خود را هم حل كند. براي تحقق هر دوي اين شرايط هند نقش محوري در موفقيت پكن دارد.
رشد سريع اقتصاد هاي چين و هند تأثير قابل توجهي بر بازارهاي انرژي در سراسر دنيا دارد. براي تضمين ادامه اين رشد، هر دوي اين كشورها بايد به دنبال منابع انرژي در خارج از كشورهايشان باشند، آن هم در شرايطي كه رقابت شديد بر سر منابع جديد انرژي روز به روز در جهان جدي تر مي شود. اگرچه ممكن است اين رقابت باعث جدايي هند و چين از يكديگر شود اما تاكنون كه دو طرف نشان داده اند همكاري بر سر موضوعات مربوط به انرژي را به رقابت ترجيح مي دهند.
نمونه اين همكاري در سودان ديده مي شود، جايي كه هند در خط لوله آن براي انتقال نفت از پالايشگاه چين، سرمايه گذاري كرده است. آسياي مركزي و روسيه هم مناطقي هستند كه اين دو كشور در آن به عنوان شريك براي به دست آوردن منابع انرژي با هم همكاري كرده اند. اما مهم ترين نمونه از همكاري چين و هند را مي توان در ايران و در ميدان نفتي يادآوران شاهد بود. اين پروژه نشان مي دهد كه چطور ژئوپلتيك منطقه در اثر نياز هند و چين به انرژي در حال تغيير است.
سرمايه گذاري هاي خارجي در بخش انرژي هيچ گاه به دور از موضوعاتي امنيتي و فارغ از اين موضوعات صورت نمي گيرد و در مورد چين و هند كه اين احتمال صفر است. هند براي بدست آوردن سهمي در ميدان هاي نفتي يادآوران و جفير، همكاري خود با ايران را در بخش هاي دفاعي و اطلاعاتي نزديك تر كرده است. در سال ۲۰۰۳ تهران و دهلي تمرين هاي مشترك دريايي انجام دادند كه باعث ناخوشايندي متحدان هند در آمريكا و اسرائيل شد. اين تفاوت آشكار ميان متحدان واشنگتن و دهلي يكي از دشوارترين نكات در روابط اين دو كشور است. چين اين را دليل ديگري براي گسترش روابط نزديك با هند مي داند.اگرچه به طور كلي هند و چين همكاري ميان خود را بهترين راه براي تضمين نيازهاي انرژي اشان در آينده مي دانند، اما نگراني هايي هم دارند. چين درياي آندامان كه ساحل ميانمار را محاصره كرده منبع مهمي از نفت براي تأمين سوخت اقتصاد خود به ويژه در استان هاي غربي كه نيازمند توسعه است، مي داند.
ايجاد يك بندر در«كيايوكپوي» ميانمار كه مستلزم سرمايه گذري هنگفت در زير ساخت هاي ارتباطي ميانمار است به چين امكان مي دهد كه سوخت توسعه اقتصادي استان هاي غربي خود را تأمين كند.
هند هم به درياي آندامان چشم دارد و در اين مورد به همكاري با چين هم فكر نمي كند؛ چرا كه دهلي ايجاد بندري در ميانمار را بخش اصلي استراتژي امنيتي خود براي منطقه مي داند. اين بندر پشتيبان طرح «فرماندهي دريايي شرقي» است كه هدف آن دسترسي نيروي دريايي هند به موقعيت «آب هاي آبي» است و به هند امكان مي دهد كه عمليات  نظامي خود را به دور از سواحلش انجام دهد.اما نكته اي كه روابط چين و هند را پيچيده مي كند، روابط هند با همسايگانش است. چين اختلافات مرزي خود را با همسايگانش حل كرده اما هند هنوز نه. چين گفت وگو با كشورهايي كه هند بايد مذاكره با آنها را شروع كرده، رابطه برقرار كرده است. چالش چين اكنون حفظ جايگاه خود در اين مناسبات چند جانبه است. بنگلادش نپال و ميانمار همگي در آينده نزديك روابط خود را با هند گسترش مي دهند، اما اين پاكستان است كه بزرگترين تهديد براي چين در رابطه اش با هند به حساب مي آيد. اگرچه هند و پاكستان به سوي توافق از راه مذاكره در باره كشمير پيش مي روند، اما بدون شك هر دو بايد راه درازي را طي كنند. در اين ميان هند به دنبال تضعيف نفوذ پاكستان است و پاكستان هم همين طور.
اتفاقات اخير در نپال به اين موضوع ابعاد جديدي داده است. بعد از بركناري دولت در نپال توسط پادشاه و وقتي هند اعلام كرد كه به كمك نظامي به دولت نپال ادامه نمي دهد، پاكستان بلافاصله براي پركردن جاي هند اعلام آمادگي نمود. پاكستان با هدف تضعيف نفوذ هند در كاتماندو دست به چنين كاري زد و در آينده نزديك هم به اين كار ادامه مي دهد. اگر چه اين اميد وجود دارد كه خط لوله گاز طبيعي از ايران به پاكستان و هند از اصطكاك هاي ديپلماتيك ميان اين دو كشور بكاهد، اما اين خط لوله بدون شك از تمايل دو طرف براي تضعيف ديگري كم نمي كند.روابط خوب چين با پاكستان همچنان عامل مهمي در روابطش با همسايگان غربي باقي مي ماند و دورنماي ايجاد بلوك قدرت چين- هند را كمرنگ مي كند. چين به پاكستان براي كنترل هند كمك كرده است و در اين سياست خطر جدايي طلبان منطقه (مسلمان نشين) شين جيانگ را از نظر دور ندارد. رهبري كنوني پكن به همگرايي مناطق غربي و تبديل آن به يك قدرت اقتصادي در حال رشد در شرق چين توجه ويژه اي نشان مي دهد. روابط خوب با يك كشور اسلامي همسايه كه قدرت هسته اي هم هست و در مرزهاي غربي واقع شده، در تلاش براي مقابله با اين تهديد، بسيار با اهميت است. به همين دليل، چين روابط نزديك نظامي خود را با پاكستان حفظ كرده است. ناخشنودي هند از اين رابطه توان چين در نزديكي به دهلي را محدود مي كند. در حالي كه چين و هند در مسير حل اختلافاتشان و ايجاد يك «همكاري استراتژي»قرار دارند، رقيب ديگري براي پكن در اين مسير پيدا شده و آن آمريكايي است كه مي خواهد با بالا بردن موقعيت هند، از اين كشور به عنوان ابزاري در استراتژي خود براي مهار چين استفاده كند.
اندكي پيش از سفر نخست وزير چين به هند، رايس پيشنهاد واشنگتن را به هندي ها داد. بسياري در واشنگتن هند را «همراه طبيعي» آمريكا مي دانند؛ چرا كه هر دوي اين كشورها دموكراسي هاي چند قومي دارند. اما نگراني هاي ژئوپلتيك، تمايل اين دو كشور را براي شكوفا كردن اين همپيماني كم  رنگ كرده است. در حالي كه واشنگتن توجه خود را از «جنگ با ترور» به سوي بازي سنتي مديريت ائتلاف هاي ژئوپلتيك و دنياي پيچيده امنيت انرژي معطوف كرده است، هند و آمريكا خواهند توانست «هم پيماني طبيعي»خود را محقق كنند.
رايس براي رسيدن به اين هدف از ديدار اخير خود از هند براي تشويق و ارتقاي اين همكاري ميان واشنگتن و دهلي استفاده كرد. اين همكاري مجموعه اي از مسايل از جمله فعاليت غيرنظامي هسته اي و برنامه هاي فضايي، تجارت دوجانبه و روابط نظامي را در برمي گيرد؛ اما رايس در اين سفر از همه بيشتر بر دموكراسي هند تأكيد كرد. واشنگتن با تأكيد بر نظام هاي مشترك سياسي دو كشور در حقيقت تفاوت هاي ميان چين و هند را مورد توجه قرار داده و به رخ مي كشد و دلايلي را گوشزد مي كند كه براساس آن دهلي بايد به شريك تازه شرقي خود باديده نه چندان خوش بينانه نگاه كند.واشنگتن اميدوار است كه با استفاده از روابط نزديك خود با دهلي، هند را به قدرت بزرگ منطقه تبديل كند. هدف آن هم اين است كه در مقابل چين در حال ظهور در جنوب آسيا مانعي قابل اعتنا ايجاد كند. روابط نزديك نيروي دريايي آمريكا و هند هم با همين هدف صورت گرفته است. همكاري دو كشور در جريان فاجعه سونامي در منطقه اين رابطه را تحكيم كرد.
اما در راه تحقق اين اهداف موانع زيادي وجود دارد. حمايت آمريكا از پاكستان مانند چين، مهم ترين موضوع بازدارنده براي هند است. واشنگتن با تصميمات اخير خود اين مشكل را پيچيده تر كرده است. يكي از اين تصميمات، توافق درباره فروش جت هاي اف- ۱۶ به اسلام آباد است. اين كه واشنگتن بعداً اعلام كرد جنگنده هاي بيشتري به هند مي فروشد و اين جنگنده ها پيشرفته تر از آنهايي است كه به پاكستان فروخته شده بازهم از ناخشنودي هندي ها كم نكرد. با اين حال آمريكا نمي تواند از تصميم خود براي فروش اين جنگنده ها به پاكستان صرف نظر كند چون در اين شرايط حمايت اسلام آباد را در افغانستان و در«جنگ با ترور» از دست مي دهد.
هند همچنين از اين كه سياست واشنگتن در انزواي اقتصادي ايران مانعي در راه تحقق نيازهاي اقتصادي اين كشور و ضرب شست نشان دادن به پاكستان است، بسيار ناخشنود است. براي واشنگتن چالش پيش رو يكي كمك به افزايش رشد هند و ديگري تشويق و تحريك آن به حركت به سوي غرب براي يافتن متحدان جديد است بدون آن كه نگراني اسلام آباد را برانگيزد. اين شرايط چارچوب دشواري را براي آمريكا در تعامل با هند ايجاد مي كند. آدام ولف
www.PINR.com

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |