گزارشي از شيوع جرم ميان كودكان و نوجوانان
دست هاي كوچك، جرم هاي آشنا
|
|
فقر، رفاه بيش از حد، بيكاري و حتي اوقات فراغت نامناسب از جمله مسائل قابل توجه در گرايش نوجوانان پر انرژي به طرف جرم است
آرزو پاك
در ميان ريشه هاي درهم پيچيده حقايق زندگي، همچون كابوسي در شب، ديوانه وار تاب مي خورند تا بي خبر، به راهي كه در دور دست ها به سوي تاريكي مي پيچد حركت كنند. مهم نيست چه كسي هستند. حتي مهم نيست پيرند يا جوان يا حتي نوجوانان پير شده از روزگار. مهم اين است كه هستند تا در خيابان هاي روشن و تاريك، نفس بكشند و با انجام جرمي حتي براي يك لحظه احساس خرسندي كنند. جالب اينجاست كه آنها هرگز تنها نيستند، زيرا بلدند چطور همديگر را پيدا كنند. با پس و پيش كردن آواها زبان ويژه اي براي خود ابداع مي كنند و همين زبان، ابزار دفاعي شان مي شود. زباني همراه با اداها و تغيير حالت در عضلات صورت و ايما و اشاره دست و انگشت كه گاه با سوت زدن همراه مي شود.
اين نوجوانان حتي براي آنكه شناخته نشوند، اسم هاي عجيب و غريبي روي خود مي گذراند. «فري دست قشنگ»، «گربه»، «زنبور»، «پنجه كثيف» و ... پس كمتر كسي اسم واقعي شان را مي داند، اما نكته جالب توجه آنان، حركات شگفت انگيز دستانشان است كه با مهارتي خاص از آن استفاده مي كنند. در يك چشم بهم زدن كيف مي زنند، غارت مي كنند يا سرانجام خطوط متعدد خونيني بر پوست و گوشت همنوعشان بر جا مي گذارند؛ خطوطي كه گاه موجب خاموشي ابدي آدمها مي شود.
براي هيچ كس پوشيده نيست كه زندگي اين آدم ها قضا و قدري مي گذرد. جامعه شناسان معتقدند، اين عده فرزندان نابساماني هاي اجتماعي هستند، نابساماني هايي كه اغلب پس از گرفتاري در حصار بسته شهرها، سرانجام موجب جرم و جنايت مي شوند. آسيب شناسان نيز با بيان اينكه جرم جوانان و نوجوانان و حتي كودكان، بويژه در شهرها، همواره روندي تصاعدي دارد، مي گويند: شكل گيري و رواج دسته هاي گانگستري را، بويژه در محلات فقير نشين شهرهاي بزرگ، نمي توان با ورود مهاجران اطراف و اكناف، بي ارتباط دانست. آگاهان مسائل اجتماعي نيز تاكيد دارند، موضوع عدم انطباق فرهنگي ميان مهاجران و بومي هاي هر منطقه، با تفاوت هاي ريشه اي، مشكلات بسياري را به دنبال مي آورد كه اين پديده امروزه نيز تا حدي با معضلات ريشه اي ديگر، گره خورده است.
نيم نگاهي به صفحات حوادث روزنامه ها نيز خبر از افزايش جرم و بزه در ميان اين دسته ازجوانان و نوجوانان دارد. چنانكه تاملي كوتاه بر اين موضوع، نشان مي دهد كه مجرمان نوبالغ، در حقيقت در زمره افرادي هستند كه با ارتكاب اعمال غير قانوني ارضا مي شوند و اين اعمال را اغلب به طور دسته جمعي مرتكب مي شوند.
مجرمان تازه بلوغ يافته، حيطه اعمال خلاف خود را در محلاتي تعيين مي كنند كه تسلط بيشتري به آن محدوده دارند و با توهم اينكه قانون در مورد برخي از آنان كه هنوز به سن قانوني نرسيده اند اغماض بيشتري نشان مي دهد تا حدودي بر انجام ادامه تخلفات خود تاكيد مي ورزند، چنانكه پژوهش هاي انجام شده اين ادعا را به اثبات رسانده است.
با بررسي هايي كه صورت گرفته، اغلب كارشناسان، ميانگين سن اين افراد را 13 تا 14 ساله تخمين زده اند و اين يعني رشد تخلف در ميان نوجوانان!
زماني كه فرد نوجواني با انجام بزه به درآمدي نسبتا قابل توجه دست مي يابد و كم كم به همين روش خلاف خو مي گيرد، به دشواري قادر است در سنين بزرگسالي شيوه زندگي اش را تغيير دهد يا شغلي را انتخاب كند كه دستمزدش كمتر از آن درآمدها باشد.
«محمد حسين فرجاد» جرم شناس و استاد دانشگاه با تاكيد بر اينكه در زمينه آسيب هاي اجتماعي صرفا با افزايش مواجه هستيم، در تعريف جرم و عمل مجرمانه مي گويد: جرم به عملي مي گويند كه با معيارهاي ارزشي جامعه، قانون، مذهب، اخلاق و فرهنگ جامعه انطباق نداشته باشد.
وي با اشاره به اينكه «جرم» زاده شرايط محيط اجتماعي، طبيعي، خانوادگي و فرهنگي است و نه تنها با واقعيت هاي جامعه انطباق ندارد، بلكه اجتماع را نيز دچار هراس و نوعي فوبيا مي كند، مي افزايد: در تمامي جوامع، زماني كه روند جرايم، افزايش مي يابد، متخصصان در حوزه اجتماعي، بي درنگ به مطالعات اجتماعي مي پردازند تا از سويي موجب كاهش جرايم شوند و از سوي ديگر اعتماد مردم را به خود و اجتماع جلب كنند، زيرا كه بزهكاري قابل شناسايي است و عوامل آن نيز در دراز مدت درمان مي شود.
به نظر اين استاد دانشگاه، اغلب جرايم عليه جان انسان ها، دارايي و ثروت آنان صورت مي گيرد و در هر حال براي برقراري امنيت اجتماعي، منطقه اي و كشوري بايد به طور جدي مورد توجه قرار گيرد.
فرجاد از برخي جرايم به عنوان جرايم اتفاقي ياد مي كند و توضيح مي دهد: برخي جرايم نيز به شيوه مقطعي رخ مي دهد، يعني اينكه انسان ها در مواقعي خاص مرتكب جرم مي شوند و دسته سوم جرايم را از روي عادت انجام مي دهند. وي در اين خصوص مي گويد: زماني كه عده اي به شيوه حرفه اي مرتكب جرم شوند و حتي در ازاي دريافت مبلغي مشخص اين بزه را انجام دهند، «مجرمان به عادت» شناخته مي شوند.
اين جرم شناس، سن 15سالگي را در كشور، سني بسيار حساس براي گرايش به جرم افراد عنوان مي كند و مي افزايد: افراد از سن 15 سالگي، قدرت ريسك و جسارت پيدا مي كنند و در تجمع گروه هاي جوان به شيوه اي عملي آموزش مي بينند و در صورتي كه كارشناسان و آسيب شناسان بخواهند گامي موثر براي كاهش جرم كودكان و نوجوانان كشور بر دارند، بايد با انجام پژوهش هاي دقيق ريشه جرايم را شناسايي
كرده و سپس به حل اين معضلات مبادرت كنند.
فرجاد، فقر، رفاه بيش از حد، بيكاري، نابساماني هاي اجتماعي، نبود وضعيت گذرا و حتي اوقات فراغت نامناسب و تفريحات ناسالم را از جمله مسائل قابل توجه در گرايش كودكان و نوجوانان پر انرژي به انحرافات اجتماعي مي داند و در ادامه اظهارات خود تاكيد مي كند: زندان نه تنها مكان مناسب و عبرت آموزي براي مجرمان نيست بلكه نزد كارشناسان به عنوان دانشگاه انحرافات اجتماعي و جرم نيز معرفي شده است. وي در پايان اظهارات خود، تجاوز جنسي، قتل، جيب بري و حتي سرقت ها ي مسلحانه را از عمده ترين جرم هاي افراد، به ويژه در سنين جواني، معرفي مي كند و مي گويد: با وجودي كه دادگستري كل كشور هم اكنون خواهان طرح هاي جديد پيرامون كاهش اعمال مجرمانه، بويژه در سنين حساس كودكي تا جواني است با اين حال بايد به آسيب شناسان، شيوه هاي بنيادين مقابله با جرم و مجرمان و مهمتر از همه، شناسايي زمينه هاي جرم در اجتماع را آموخت. هوشنگ شامبياتي، آسيب شناس نيز با اشاره به بزهكاري اطفال و نوجوانان، اظهار كرده است: بروز انگيزه هاي غريزي و عاطفي كه هر لحظه نوجوان را به سويي مي كشد و تعادل رواني او را بر هم مي زند، همچنين انواع ترديدهايي كه او را با سردرگمي روبه رو مي سازد، توفاني در دل افراد كم سن و سال برپا مي كند كه اين عده با كوچكترين عاملي، تعادل رواني خود را از دست مي دهند و دچار هيجان مي شوند. وي با تاكيد بر اينكه عواطف افراد در اين سنين، ثابت نيست مي گويد: كودكان و نوجوانان زود در غم و اندوه فرو مي روند و در زماني كوتاه ممكن است بسيار شاد شوند . بنابراين از ثبات حال برخوردار نيستند و به نشانه اي توازن و تعادل خود را از دست مي دهند. اين عده نگران نظر ديگران، بويژه اطرافيان و همسالان درباره خود هستند و شيوه برخورد و قضاوت آنها، حالات روحي شان را تغيير مي دهد.
شامبياتي همچنين، فعاليت هاي مجرمانه پدر، مادر، برادران يا خواهران را از جمله عوامل افزايش خطر بزهكاري در اعضاي جوان خانواده عنوان مي كند و مي افزايد : آموزش مهارت هاي اجتماعي در خانواده از طريق سرمشق گيري نيز يكي از عوامل ديگر بزهكاري نوجوانان حتي كودكان است.
مي گويند بيشتر كودكان و نوجواناني كه مجرم و سرگردانند را پسرها تشكيل مي دهند، ولي بايد اين حقيقت را پذيرفت كه چنين برآوردي نمي تواند به معني تعداد اندك دختران بزهكار يا مجرم تلقي شود. چرا كه برخي دختران در سنين پايين به فحشا كشيده مي شوند و برخي ديگرشان نوباوه مادر مي شوند . طبيعي است كه اين عده با مشكلات متعدد اجتماعي دست و پنجه نرم خواهند كرد. به هر جهت در ميان كودكان و نوجواناني كه در شرايط دشوار زندگي مي كنند، با وجودي كه تعداد دختران بزهكار زياد نيست ولي بايد تاكيد كرد اين عده با همان مشكلاتي روبه رو هستند كه پسرها نيز با آن آشنايي دارند، در اين باره مي توان به گدايان خردسالي اشاره داشت كه به هر دليل از خانه خارج و در شهرها اجير خلافكاران شده اند. تحقيقات نشان مي دهد اين بچه ها پنج تا۱۰ سال بدون بازگشت به محل تولد خود در مناطق جرم خيز به زندگي شان ادامه مي دهند. بزهكاران كوچك، از هر اصل و نسبي در تمام نقاط دنيا، بويژه شهرها پراكنده شده اند و اگرچه عده اي اغلب آنان را روستا زاده تلقي كرده اند، اما در ميانشان افراد غير روستايي ولي بي خانمان، بيكار و آواره محله هاي فقيرنشين نيز ديده مي شود.
مستندات نشان مي دهد، برخي از بزهكاران نوجوان كه هرگز به مدرسه نرفته اند، سخت مشتاق تحصيل هستند و در اين خصوص بسيار هم تلاش مي كنند، اين درحالي است كه بسياري از ترك تحصيل كرده ها همواره از تحصيل بيزارند و مانند اغلب بچه هاي مناطق محروم به دنبال شغل هايي نظير خياطي، جوشكاري، لوله كشي، رانندگي و... هستند. هرچندتحقيقات معتبر دانشگاه هاي خارجي، بازهم نبود محيطي سالم و مناسب براي بازي و ورزش بچه ها و نوجوانان را منشا بسياري از مشكلات زيست محيطي عنوان كرده اند كه جوانان زاغه نشين و سرگردان در كوچه ها و خيابان ها با آن درگيرند.
به هر جهت تنها راه حل مشتركي كه پژوهشگران آسيب هاي اجتماعي پيرامون كاهش بزه نوجوانان با آن موافقند اين است كه اقدامات ضد بزه، در آغاز با منحرف كردن جوانان از پيوستن به گروه هاي خلاف شروع شود. تحقيقات نيز نشان داده است كه در وهله نخست ابتدا بايد كودكاني را ياري داد كه در معرض خطر بيشتري قرار دارند، يعني كودكان و نوجوانان بين 6 تا۱۴ ساله!
پژوهشگران همچنين با تاكيد بر اين مسئله كه نبايد مساعدت به خانواده كودكان بزهكار را از ياد برد، معتقدند توجه به كودكان در سنين مذكور اقدام عاجلانه اي براي نجات آنهاست. آن هم درست پيش از اينكه كودك با جرايم و جنايات خو بگيرد يا روابط گسترده اي با دسته هاي خلافكار پيدا كند.
از جمله عوامل موثري كه در طرح هاي مذكور مورد توجه قرار گرفته، ضرورت ايجاد فعاليت هاي اجتماعي است، همچنين ايجاد فرصت و مجالي براي تفريحات سالم، راهنمايي و مساعدت هاي تربيتي، ممانعت از ترك تحصيل، به كار بستن تدابيري براي جلب اعتماد نوجوانان و حتي توجه دادن آنها به لياقت ها و استعدادهاي خودشان به شمار مي رود. اين عده تاكيد مي كنند: اقدامات مزبور زماني به نتيجه مي رسد كه بتوان به آنان تضمين داد كه آينده شان تامين و زندگي مفيد و ثمر بخشي در انتظارشان خواهد بود.
|