پنجشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۸۴
فلسفه دين
001392.jpg
النور استامپ
ترجمه: مسعود خيرخواه
اشاره: هرگونه تفكر عقلاني و فلسفي پيرامون سرشت، ساختار و كاركرد تاريخي دين در حوزه مطالعات فلسفي دين يا فلسفه دين مي گنجد. اگر چه فلسفه دين عمري به قدمت خود فلسفه داشته ولي در عصر جديد نوع نگاه به پديده دين چه به عنوان امري وحياني يا تاريخي رنگي ديگر به خود گرفت و فلسفه دين پذيراي گرايشها و موضوعات متنوعي در درون خودشد، به طوري كه امروزه فلسفه دين، تنها به الهيات محدود نمي گردد بلكه گستره وسيعي از موضوعات مرتبط با علوم انساني را پوشش مي دهد. مطلبي كه از پي مي آيد، ترجمه اي است از دانشنامه راتلج در باب «فلسفه دين» و اهم مسائل مرتبط با آن كه مي خوانيم.
فلسفه دين، تفكر فلسفي درباره دين است. عمري به قدمت فلسفه دارد و در هر دوره اي بخشي معيارين از فلسفه غرب بوده است. در نيمه پاياني سده بيستم،  علاقه به آن رشد روزافزوني داشته و همچنين گستره موضوع هايي كه فيلسوفان دين مورد بررسي قرار داده اند به نحو چشمگيري افزايش پيدا كرده است.
فلسفه دين، در پاره اي مواقع، به فلسفه دين به معناي اصلي و الهيات فلسفي تقسيم مي شود. اين تفاوت بازتاب دوره اي اوليه در فلسفه تحليلي است، كه در اين ميان فيلسوفان احساس مي كردند، تفكر درباره «دين» فقط در حالتي واجد اعتبار فلسفي است كه خود را به خداشناسي صرف محدود و از همه اديان جدا كند، اما امروزه بيشتر فيلسوفان برآنند كه هر وجهي از دين، از جمله اصول يا اعمال مختص به اديان مشخصي را به گونه اي فلسفي بررسي كنند. به لحاظ فلسفي، اين اصول و اعمال عموماً  فقط به خاطر خودشان جالب توجه نيستند، بلكه اغلب سؤالهايي را نيز ايجاد مي كنند كه براي موضوع هاي ساير حوزه هاي فلسفه مفيدند. براي مثال، تفكر درباره [مفهوم مسيحي]  تطهير/ تقديس، پاره ا ي مباحثه هاي معاصر درباره سرشت اختيار را روشن مي كند.
۱.فلسفه و باور به خدا
فلسفه دين به مثابه بررسي خداشناسي صرف، كه هسته مشترك آيين هاي توحيدي غربي است، برخي از مسائل را طرح و بررسي مي كند. از جمله اين كه، خدا چگونه امري به شمار مي آيد؟ آيا براي انسانها حتي ممكن است كه صفت هاي خدا را بشناسند؟ و اگر ممكن است، اين صفت ها چه هستند؟ خدا موجودي واجب تلقي شده است كه مشخصه اش عليم و قادر بودن، خيريت محض، نامتغير بودن و جاودانگي است،  كسي كه جهان را از سر اختيار خلق كرده و به نحوي ويژه با اخلاق مرتبط است.
براساس اين مفهوم از خدا، برخلاف هر چيز ديگري در جهان، خدا واحد و بي شريك است. بنابراين اين مسأله مطرح مي شود كه آيا زبان  قادر خواهد بود بر خدا دلالت كند(يا نه)؟ برخي متفكران، از جمله ابن ميمون، استدلال كرده اند كه قادر نيست و واژه هاي به كار برده شده درباره خدا و موجودات مشترك لفظي هستند. ديگران استدلال كرده اند كه زبان ما مي تواند براي اطلاق بر خدا استفاده شود، يا به اين دليل كه برخي واژه هاي استفاده شده براي موجودات را مي توان به معنايي تمثيلي بر خدا اطلاق كرد.
البته، همه تصور سنتي از خدا را نمي پذيرند. براي مثال، معتقدان به وحدت وجود، تمايز ميان خدا و موجود را رد مي كنند. برخي فيلسوفان مفهوم سنتي خدا را بر اين اساس كه بعضي مشكلات فلسفي، از جمله مسأله شر، را حل نشده باقي مي گذارد، مورد انتقاد قرار مي دهند. بسياري از فمينيست ها نيز آن را مردسالارانه تلقي كرده، رد مي كنند.
با مفروض گرفتن مفهوم سنتي خدا، آيا مي توان  به وجود چنين خدايي پي برد؟ براهيني وجود دارند كه براي اثبات وجود خدا مطابق اين مفهوم، اقامه شده اند. در برهان وجودي سعي شده كه نشان داده شود بايد موجودي كامل وجود داشته باشد. در برهان جهان شناختي استدلال مي شود كه وجود جهان حاكي از وجود علتي متعالي براي جهان است و در برهان غايت شناختي از طرح و تدبير موجود در طبيعت به وجود طراح و مدبري استدلال مي شود. فيلسوفاني بر اين عقيده بوده اند كه پديده رايج تجربه ديني نيز برهاني براي وجود متعلقي فراطبيعي در چنين تجربه اي ايجاد مي كند. بيشترين فيلسوفان معاصر اين برهان ها را ناموفق مي دانند.
اما نسبت ميان عقل و باور ديني دقيقاً  چيست؟ آيا به برهان نياز داريم؟ يا ايمان بدون برهان عاقلانه است؟ ايمان چيست؟ در تضاد با عقل است؟ برخي فيلسوفان استدلال كرده اند كه هر باوري كه بر پايه دليل نيست، معيوب يا حتي قابل تخطئه است. اين موضع  ديگر چندان مورد دفاع نيست. از سوي ديگر، برخي فيلسوفان معاصر اظهار داشته اند كه هيچ نوع دليلي براي باورديني لازم نيست. اين موضع نيز مورد مناقشه است.
برخي فيلسوفان تصور كرده اند مسأله شر، كه برهاني عليه وجود خدا عرضه مي كند، اين مسائل را مرتفع مي كند. از منظر آنها، خدا و شر نمي توانند با هم وجود داشته باشند، يا در هر صورت وجود شر در اين جهان دليلي بر آن است كه وجود خدا را تضعيف كند. در پاسخ به اين چالش نسبت به باور ديني، پاره اي فيلسوفان اظهار كرده اند كه فقط با اعتقاد به عدل الهي، يعني تلاش براي عرضه وجهي اخلاقاً كافي درباره اين كه خدا وجود شر را لازم دانسته است، مي توان از باور ديني دفاع كرد. فيلسوفاني ديگر استدلال كرده اند كه بدون اعتقاد به عدل الهي مي توان با نشان دادن ضعف روايتهاي برهان از طريق شر عليه وجود خدا، از باور ديني دفاع كرد.
سرانجام، برخي متفكران استدلال كرده اند كه فقط رهيافتي عملي و سياسي واكنش درست نسبت به وجود شر در جهان است.
كساني كه وجود شر را براي استدلال عليه وجود خدا به كار مي گيرند تصور مي كنند كه خدا، اگر وجود داشت، مي توانست و بايد در نظم طبيعي جهان دخالت مي كرد. همه اين نظر را نمي پذيرند. اما با فرض اين كه چنين نظري درست باشد، مداخله خدا را چگونه بايد بفهميم؟ آيا او از طريق مشيت خود مداخله مي كند تا جهان را به غايتهاي معيني هدايت كند؟ آيا فعل مداخله الهي را بايد معجزه به حساب آورد؟ معجزه چيست و آيا اصلاً عاقلانه است كه باور كنيم معجزه اي رخ داده است؟ برخي مردم تصور كرده اند كه اين باور كه معجزه ها رخ مي دهند با تصديق علم ناسازگار است يا با آن تضعيف مي شود. بسياري از مردم نيز گمان مي كنند برخي آراي علمي كه مورد پذيرش عامه قرار گرفته اند، باعث ترديد در باورهاي ديني خاصي مي شوند.
خدا موجودي واجب تلقي شده است كه مشخصه اش عليم و قادر بودن، خيريت محض، نامتغير بودن و جاودانگي است كسي كه جهان را از سر اختيار خلق كرده و به نحوي ويژه با اخلاق مرتبط است
۲. فلسفه و عقايد
و اعمال ديني
افزون بر موضوع هاي به وجود آمده از مفهوم سنتي خدا، موضوع هاي ديگري هم وجود دارد كه از عقايد مشترك در آيين هاي توحيدي غربي نشأت مي گيرد. از جمله، اين نظر كه وجود انسان با مرگ پايان نمي پذيرد بلكه در زندگي پس از مرگ ادامه مي يابد. اگر چه در باورهاي راجع به سرشت زندگي پس از مرگ تنوع بسياري هست. معمولاً  زندگي پس از مرگ شامل بهشت و دوزخ تلقي مي شود. براي گروههايي از مسيحيان، شامل برزخ و اعراف هم مي شود. همه اين عقايد مجموعه اي از مسائل فلسفي را به وجود مي آورند.
به همين شكل در نظرگاه هاي راجع به اين كه چه چيزي باعث مي شود انسان در بهشت پذيرفته شود، تنوع زيادي وجود دارد. مسيحيان عموماً  بر اين باورند كه ايمان، اگر نه شرط كافي، شرط لازم است ،اما آنها همچنين تصور مي كنند كه ايمان به اين معنا به واسطه رنج و مرگ عيسي مسيح است كه مي تواند نتيجه بخش باشد. در تلقي مسيحيان گناه اوليه مانع اتحاد با خدا و زندگي در بهشت است و تصور مي كنند كه كفاره (گناه شويان مسيح= رنج و مرگ مسيح بر صليب براي جبران گناهان انسان) مسيح راه حل اين مشكل است. به واسطه تاوان دادن مسيح، بخشايش و رحمت الهي در دسترس انسانهايي است كه مشتاق پذيرفتن آن هستند. بيشتر مسيحيان تصور كرده اند كه اين اشتياق خود موهبتي از جانب خداوند است، اما برخي تصور كرده اند كه انسانهاي بي بهره از لطف و عنايت الهي قادرند امور خير را بخواهند يا حتي انجام دهند. اين كه چگونه اين عقايد را تفسير كنيم، يا اين كه آيا مي توان تفسيري يكپارچه از آنها ارائه كرد، موضوع بحث فلسفي بوده است.
مشخصه حيات ديني فقط باور و تجربه ديني نيست بلكه چيزهاي بسيار ديگري هم هست. براي بسياري از معتقدان، آئين و نيايش سازنده حيات ديني اند. در تصور مسيحي ها شعاير هم مهم هستند، اگر چه پروتستان ها و كاتوليك ها درباره سرشت و تعداد شعائر اختلاف نظر دارند. براي مسيحي ها، قلب حيات ديني، كه به واسطه كفاره مسيح و قبول رحمت الهي از جانب فرد مؤمن ممكن شده است، عبارت است از ارزش هاي ديني، يعني ايمان، اميد و محبت.
بسياري از متدينان، تصور مي كنند كه اين امور و امور ديگر براي حيات ديني اساسي است چرا كه خداوند آنها را وحي كرده است. اين وحي شامل كتابي (يا الحاقيه اي در آن) است، قرآن براي مسلمانان، تورات براي يهوديان، عهد قديم و جديد براي مسيحيان. اين كه چگونه بايد متن (=نص) مقدس را فهميد و به چه شيوه اي متون مقدس ديني را تفسير كرد، انبوهي از موضوع هاي فلسفي را پديد مي آورد.
برخي متفكران با اين كه فيلسوف نيستند، از نظر فلسفه دين مهم اند. براي مثال، «جان كالوين» و «مارتين لوتر» از جمله متفكراني هستند كه آرايشان درباره موضوعاتي چون برائت و كفاره به طرز چشمگيري بر درك اين مفاهيم اثر گذاشت و «ژاك ماريتن» و «پي ير تيلار دوشاردن» ، كه تأثيرشان بر الهيات فلسفي معاصر قابل توجه بوده است.
منبع: Routledge Encyclopedia of Philosophy,1998,v.8,pp.۲۴۸-۲۵۰

مشاركت سياسي آگاهانه
001395.jpg
عظيم ايزدي اودلو
اشاره:مشاركت مردم در تعيين سرنوشت خود، از موضوعاتي است كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران برآن تأكيد شده است. اين تأكيد تا جايي است كه به ضرس قاطع مي توان گفت تمامي حوزه هاي سياسي، با رأي مردم تعيين مي شوند.
به عبارتي ديگر قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، با گنجاندن وجه جمهوريت با ابتناء بر معيارهاي اسلامي براي انتخاب كردن و انتخاب شدن، كوشيده مطلوبيت و مزاياي جامعه دموكراتيك و آرماني را در خود جاي دهد. مقاله حاضر با رويكردي به مشاركت آگاهانه، به اين موضوع مي پردازد.

مشاركت سياسي به معناي درگير شدن فرد در سطوح مختلف فعاليت در نظام سياسي از حضور در پاي صندوق هاي رأي تا كسب منصب حكومتي كه اساساً مبتني بر حق شهروندي است، تنها در دموكراسي معنا و مفهوم پيدا مي كند.(۱) در واقع تمايز دموكراسي با ساير نظام هاي سياسي اين است كه بسترهاي لازم براي تأثيرگذاري همه افراد جامعه در سياست را به عنوان حق شهروندي آنان فراهم مي نمايد.
دموكراسي يا حكومت مردم، واژه اي است يوناني و معني آن حكومت مستقيم و بدون واسطه مردم است. بسياري از متفكران معتقد هستند كه خاستگاه دموكراسي، يونان باستان بوده است. اين بحث كه شهروندان در يك جامعه به چه دليل، چرا و چگونه و با چه ابزاري در سرنوشت گروهي خود دخالت مي كنند، از زمان دولت شهرهاي يونان باستان مورد توجه متفكران نام آوري چون افلاطون و ارسطو بوده است. يونانيان باستان، قدرت را در كليت آن متعلق به همه شهروندان مي دانستند و معتقد بودند كه بهترين نوع حكومت زماني تحقق مي يابد كه دارندگان صفت شهروندي در قدرت سياسي شركت كنند، يعني حكومت و قانون به اراده آنان صورت پذيرد و هر كدام از آحاد مردم نيز قادر باشند در برهه اي به مقامات حكومتي برسند، هر چند كه دموكراسي يونان باستان بسيار محدود، تنگ نظرانه و قوم مدارانه بوده است.
دموكراسي در معناي كنوني آن، تنها نظام سياسي است كه حضور شهروندان در عرصه سياست و مداخله آنان در امور حكومتي را به عنوان حق شهروندي به رسميت شناخته است. ماكس وبر معتقد است كه دموكراسي به نظام سياسي گفته مي شود كه درآن مردم، مشاركت كننده در نظام حكومتي به شمار مي آيند و نه افراد منفعل؛ و كليد مفهوم مشاركت در معناي شهروند بودن است. در ديدگاه وبر، شهروند بودن به معناي توانايي مشاركت در تصميم گيري و تنظيم سياست ها و نيز شركت داشتن در انتخاب رهبران است.(۲) بنابراين نظريه دموكراسي سياسي به مثابه نظم سياسي و شيوه حكومتي بر آن اشاره دارد كه در آن شهروندان طي انتخابات رقابتي، آزادانه حكومت خويش را بر مي گزينند.
ويژگي منحصر به فرد دموكراسي در مقايسه با نظام سياسي ديگر، حضور شهروندان در عرصه سياست و مشاركت آنان در تعيين سرنوشت سياسي خود است. بنابراين براي اينكه يك نظام خصلت مردم سالارانه داشته باشد بيشترين شمار مردم در صورتبندي قدرت و سياست مشاركت مي كنند. شهروندان حق انتخاب كردن نمايندگان و كارگزاران حكومت را داشته و خود نيز مي توانند به مناصب و مسئوليت هاي سياسي راه يابند. از اين منظر كه مي بينيم مشاركت همگاني در امور حكومتي و برگزاري انتخابات از لوازم اصلي دموكراسي است.
امروزه صاحبنظران سياسي مشاركت سياسي را يكي از شاخصه هاي جامعه دموكراتيك مطرح مي كنند، هر جامعه اي كه ادعاي دموكراتيك بودن را داشته باشد، اما نتواند مشاركت مردم را در اعمال حاكميت از طريق نهادهاي مدني و تشكل هاي سياسي فراهم كند، ادعاي دمكراتيك بودن و حاكميت مردم حرف بي معنايي خواهد بود. در حقيقت يكي از مؤلفه هاي تعيين كننده جامعه مدني، وجود آزادي هاي فردي و فراهم بودن زمينه براي شهروندان جهت مشاركت در سياست و امور حكومتي و همچنين شركت در تشكل هاي حزبي و صنفي براي تحقق خواسته هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي است. در واقع مشاركت سياسي نوعي تظاهر علني مردم براي تعيين سرنوشت جمعي خود است. به گفته دكتر علي اصغر كاظمي، بدون مشاركت، فرد عنان قدرت سياسي را به دست كساني مي سپارد كه مهار  آنها به سادگي ممكن نيست. تنها از طريق مشاركت است كه قدرت سياسي به طريق مسالمت آميز دست به دست مي گردد و ميزان توسعه سياسي يك كشور بستگي به مستقيم به اين مؤلفه اساسي دارد.(۳)
در ميزان مشاركت سياسي شهروندان عوامل بسياري تأثيرگذار هستند. بنابراين مشاركت سياسي در تمام سطوح بر طبق پايگاه اجتماعي، اقتصادي، تحصيلات، شغل، جنسيت، سن، مذهب، قوميت، ناحيه و محل سكونت، شخصيت و محيط سياسي كه درآن مشاركت سياسي صورت مي گيرد فرق مي كند. در مجموع برخي از پژوهشگران معتقدند كه مشاركت سياسي بسته به چهار عامل مهم تغيير مي كند: انگيزه هاي سياسي، موقعيت اجتماعي، ويژگي هاي شخصي و محيط سياسي. البته به اين عوامل بايد مهارت ها، منابع و تعهد را افزود. براي مثال هر چه فرد بيشتر در معرض انگيزه هاي سياسي به صورت بحث درباره سياست، تعلق به سازماني كه به شكلي به فعاليت سياسي مي پردازد، قرار گيرد، به همان اندازه در سياست فعالانه مشاركت خواهد كرد.
بطور كلي در تبيين مشاركت سياسي دو نظريه ابزاري و تكاملي وجود دارد:۱- نظريه ابزاري؛ در اين نظريه مشاركت را وسيله اي براي يك هدف يعني براي دفاع يا پيشبرد يك فرد يا گروهي از افراد در برابر جباريت و استبداد در نظر مي گيرند. بنابراين نظريه پردازان ابزارگرا استدلال مي كنند كه افراد بهترين داور منافع خودشان هستند، حكومتي كه مردم در آن مشاركت داشته باشند كارآمدتر است. افرادي كه از تصميمات تأثير مي پذيرند حق دارند در گرفتن تصميمات مشاركت داشته باشند و مشروعيت حكومت بر مشاركت استوار است. وارثان نهايي نظريه ابزاري فايده گرايان و كثرت گرايان هستند. ۲- نظريه تكاملي؛ طرفداران اين نظريه استدلال مي كنند كه شهروند آرماني، يك شهروند مشاركت كننده است و بنابراين مشاركت، اعمال مسئوليت اجتماعي در نظر گرفته مي شود. مشاركت يك تجربه يادگيري است كه شهروندان را نه تنها آگاه از حقوق خود بلكه آگاه از وظايف و مسئوليت هايش پرورش مي دهد. چنين ديدگاهي در نوشته هاي ارسطو،  جان استوارت ميل، دوتوكويل و روسو يافت مي شود و نيز بخش مهمي در انديشه هاي محافظه كارانه و سوسياليستي است.(۴)
قانون اساسي جمهوري اسلامي در بند دوم اصل سوم يكي از وظايف دولت را «بالا بردن آگاهي هاي عمومي در همه زمينه ها با استفاده صحيح از مطبوعات و رسانه هاي گروهي و وسايل ديگر» معرفي مي كند
نكته مهمي كه در پيرامون مسئله «مشاركت سياسي» مطرح است اين است كه مشاركت سياسي بايد آگاهانه، خودجوش، سازمان يافته، آزادانه و مبتني بر علايق فردي، گروهي و صنفي باشد. مشاركت سياسي با اين گونه ويژگي ها در جامعه شناسي سياسي به عنوان مشاركت سياسي مطلوب در دموكراسي تعبير مي شود. در حقيقت مشاركت سياسي مطلوب بايد به دور از جنبه هاي دستوري و تجويزي باشد. به قول «اريك فروم» صرفاً انتخاب كردن و مشاركت داشتن مهم نيست بلكه آگاهانه و خودآگاهانه برگزيدن مهم است.(۵) بنابراين مشاركت سياسي بايد آزادانه، آگاهانه و مبتني بر حق شهروندي باشد. مشاركتي كه پيرومنشانه باشد مشاركت سياسي به معناي دقيق كلمه و مورد مطلوب در دموكراسي ها نيست. همانطوري كه هارولد لاسكي مي گويد: «... مادامي كه اعضاي دموكراسي آگاهانه براي بكارگيري قدرتشان آموزش نديده باشند، نمي توان گفت كه اين قدرت را در تملك دارند.» (۶)
آگاهي و خودآگاهي از شرايط لازم براي مشاركت سياسي است. نمونه اين گونه مشاركت را در قانون اساسي كشورمان مشاهده مي كنيم. قانون اساسي جمهوري اسلامي در بند دوم اصل سوم يكي از وظايف دولت را «بالا بردن آگاهي هاي عمومي در همه زمينه ها با استفاده صحيح از مطبوعات و رسانه هاي گروهي و وسايل ديگر» معرفي مي كند. همچنين در مقدمه قانون اساسي نيز آمده است كه «... قانون اساسي زمينه چنين مشاركتي را در تمام مراحل تصميم گيري هاي سياسي و سرنوشت ساز براي همه افراد اجتماع فراهم مي سازد تا در مسير تكامل انسان هر فردي خود دست اندركار و مسئول رشد و ارتقاء و رهبري گردد كه اين همان تحقق حكومت مستضعفين در زمين خواهد بود.»
پي نوشت ها:
۱- راش، مايكل. جامعه و سياست، مقدمه اي بر جامعه شناسي سياسي، ترجمه منوچهر صبوري، تهران،  ،۱۳۷۷ انتشارات سمت، ص ۱۲۳
۲- كيويستو، پيتر. انديشه هاي بنيادي در جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري،  تهران، ،۱۳۷۸ نشر ني ، ص ۸۶
۳- كاظمي، علي اصغر، بحران نوگرايي و فرهنگ سياسي در ايران، تهران ، ،۱۳۷۶ نشر قومس، ص ۱۰۱
۴- راش، همان منبع ، ص ۱۳۹
۵- اميني، علي اكبر، نقد و بررسي كتاب «بحران نوگرايي و فرهنگ سياسي در ايران» ، مجله اطلاعات سياسي _ اقتصادي، شماره ۱۲۲-،۱۲۱ ص ۸۴
۶- منتل، شوارتس، ساختارهاي قدرت، ترجمه به كوشش ناصر جمال زاده، تهران، ۱۳۷۸ نشر مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص ۷۵

تازه هاي انديشه
001401.jpg
جايگاه و مسئوليت هاي رئيس جمهور
دكتر محسن اسماعيلي- دفتر نشر فرهنگ اسلامي- بها ۵۰۰۰ ريال
گروه انديشه:«پس از مقام رهبري رئيس جمهور عالي ترين مقام رسمي كشور است و مسئوليت اجراي قانون اساسي و رياست قوه مجريه را جز در اموري كه مستقيماً به رهبري مربوط مي شود، برعهده دارد.»
اين متن يكصد و سيزدهمين اصل قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در خصوص جايگاه و مسئوليت هاي رئيس جمهور است كه در طول سال هاي پس از انقلاب اسلامي، به ويژه  سال هاي اخير، از بحث برانگيزترين موضوعات حقوق اساسي كشور بوده است.
به نظر مي رسد در اين زمينه نيز متأسفانه گرفتار افراط و تفريط هايي بوده ايم كه البته بي تأثير از گفتمان ها و انگيزه هاي سياسي هم نبوده است.
اين نوشتار در پي آن است كه تنها با در نظر گرفتن اصول و معيارهاي حقوقي به تحليل، تفسير و نقد مفاد اصل مذكور پرداخته و با بررسي تحولات تاريخي آن، گامي براي ريشه يابي اختلاف ها و يافتن راه حل ها بردارد.
نويسنده اميدوار است تا ضمن استفاده از ديدگاه صاحب نظران و خوانندگان و افزودن مطالب ديگري كه در همين خصوص آماده كرده است، در آينده گام بلندتري برداشته شود.
وي تأكيد مي كند كه شتاب در انتشار اين نوشتار تنها به دليل ورود به آستانه انتخابات دوره نهم رياست جمهوري و در نتيجه مشاركت گسترده و آگاهانه تر مردم است.
001389.jpg
جستارهاي فرهنگي
جستارهاي فرهنگي اثر مهدي مهريزي در ۱۰۲ صفحه و شمارگان ۲۰۰۰ نسخه منتشر شد.
كتاب «جستارهاي فرهنگي» اثر مهدي مهريزي مجموعه مكتوب سخنراني هاي وي در موسسه توسعه تحقيقات و توسعه علوم انساني است.
اين مجموعه شامل موضوعات ذيل است : فلسفه فقه، اهداف دين و مقاصد شريعت، ماهيت انساني قيام امام حسين (ع)، زن از ديدگاه متفكران اسلامي، اختلاف در فهم نصوص ديني.
مهريزي درباره فلسفه فقه نوشته است : فلسفه فقه موضوعي نو و ناشناخته است، از اين رو در بدو امر شايد معاني متفاوتي را در ذهن ها تداعي كند. شايد خيلي ها گمان كنند فلسفه فقه در جستجوي توجيهي براي احكام موجود در فقه اسلامي است. اما فلسفه فقه معرفتي متمايز از تفسير و تاويل احكام شريعت و ممتاز از علم فقه است و طبق تعريفي كه مطرح خواهد شد جزو فلسفه هاي مضافي است كه امروزه در كنار بسياري از علوم مطرح مي شوند. در واقع فقه به عنوان يك علم در برابر پرسش هاي اساسي و كلاني قرار مي گيرد كه خود قادر به پاسخگويي به آنها نيست . از اين رو ، به دانش قبلي نياز است كه فراتر از فقه باشد و بتواند به اين پرسش ها پاسخ دهد.
شماره ۹ جنگ انديشه
شماره ۹ جنگ انديشه با عنوان «چالش هاي بنيادين ما در دين، علم و سياست» نوشته دكتر حميدرضا آيت اللهي، منتشر شد.
دكتر حميدرضا آيت اللهي، عضو هيات علمي گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي در كتاب خود با عنوان «چالش هاي بنيادين ما در دين، علم و سياست» به موضوعات،مفاهيم و مسائل فلسفه دين، پلوراليسم ديني، رويارويي علم و دين در جامعه غرب و ايران و مباني اخلاقي و ارزشي در رويكردهاي سياسي _ اجتماعي پرداخته است. وي در پيشگفتار اين كتاب نوشته است: «اين كتاب تلاشي در جهت باز نمودن نحوه تفكر بنيادين درباره دين است كه در جامعه فعلي جهاني در شاخه اي به نام فلسفه دين بدان پرداخته مي شود. در اين كتاب پس از بيان وضعيت جهاني در تحليل بنيادين دين، ويژگي هاي نگرش مبنايي ديني در جامعه ما نيز تجزيه و تحليل شده است» .
اين نويسنده تلاش كرده است در آغاز هر مقاله به صورت شفاف، مسائل طرح شده و سوالات را بيان كند. مثلا در بخش «مفاهيم و مسائل فلسفه دين» در آغاز نوشته است: «اين بحث درباره مفاهيم و مسائل فلسفه دين است و اميد است پاسخ پرسش هايي همچون پرسش هاي زير را دربرداشته باشد: اين شاخه از فلسفه در جهان در چه موقعيتي است، چه موضوعات و مسائلي را دربرمي گيرد؟ در صدد تجزيه و تحليل چه مسائلي است؟ و اين تجزيه و تحليل با چه روش ها و مفاهيمي انجام مي شود؟»
كتاب «چالش هاي بنيادين ما در دين، علم و سياست» كه از سوي موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني منتشر شده، با بهاي ۱۰۰۰ تومان در دسترس خوانندگان است.
ادبيات و پديدارشناسي
گروه انديشه: بيست و نهمين كنفرانس جامعه بين المللي ادبيات و پديدارشناسي تحت عنوان ادبيات و زمانمندي در روزهاي بيست و پنجم و بيست ششم ماه سال جاري با حضور انديشمندان و متفكراني از كشورهاي مختلف جهان چون كانادا، مكزيك، انگليس، ايتاليا، آمريكا و لهستان در دانشگاه هاروارد برگزار خواهد گرديد. در اين كنفرانس، از جمهوري اسلامي ايران دكتر آريا عمراني از پژوهشگران حوزه پديدارشناسي كشورمان،  به دعوت مؤسسه جهاني تحقيقات پديدار شناسي، به ايراد سخنراني خواهد پرداخت. موضوعات مطروحه در بيست و نهمين اجلاس جامعه بين المللي ادبيات و پديدارشناسي كه از شاخه هاي مؤسسه جهاني تحقيقات پديدارشناسي محسوب مي گردد، دربرگيرنده عناويني چون زمانمندي در سير خلق آثار نويسندگان، زمانمندي در آثار انديشمنداني چون نيچه و كامو، زمانمندي در سير آشكار نمودن عواطف، احساسات و فرجام در اثر ادبي، زمانمندي در توصيف و روايت، ترتيب زماني در بازآوري و فقدان است.

سوگ
به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)
گوهر قم
001398.jpg
سيد محمدرضا خليل نژاد
شهر قم در دل خويش گوهري در بر گرفته كه در طول قرون متمادي، حبل المتين اولياي الهي و خيل عالمان و فرهيختگاني سترگ بوده است، نزول اجلال حضرت معصومه(س) به قم، منشأ خيرات و بركات بسياري براي قم گرديد و در پرتو زيارتي شدن اين شهر خداوند متعال دهها منفعت فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي را متوجه مردم اين شهر و ديگر ملت اسلامي گردانيد و از بركات بي نظير آن كه؛ اين شهر بزرگترين پايگاه دين و عاليترين حوزه علميه در جهان شد.
قم شهري است كه خشت اول معنويت آن را گروهي از صحابه و دوستان ائمه اطهار(ع) از اعراب اشعري با مصالح ايمان و ملاط تولي به كار گذاشته و شالوده اين شهر مقدس را از سال ۸۳ ه . ق و در دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) طرح ريزي نمودند.
مكتب اماميه اولين بار توسط اعراب اشعري در قم افتتاح گرديد كه فقه شيعه به طور رسمي و علني در آن تدريس مي شد و مشعل هدايت و ارشاد در اين شهر فروزان گرديد و تربيت يافتگان اين مكتب الهي بر ساير بلاد اسلامي نورافشاني كردند.
در سال ۲۰۰ه . ق و يك سال پس از سفر تبعيد گونه حضرت رضا(ع) به شهر مرو، حضرت فاطمه معصومه(س) همراه عده اي از برادران ديني خود براي ديدار و تجديد عهد با امام زمان خويش راهي ديار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسيدند ولي از آنجا كه در آن زمان مردم ساوه از مخالفين اهل بيت(ع) بودند با مأموران حكومتي همراهي نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند كه عده اي از همراهان حضرت در اين حادثه غم انگيز به شهادت رسيدند. حضرت معصومه(س) در حالي كه به شدت مجروح و غمگين بودند با احساس ناامني در شهر ساوه فرمودند؛ مرا به شهر قم ببريد، زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما مي باشد. سپس حركت حضرت به سمت قم رقم خورد.
بزرگان قم وقتي از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند، به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالي كه «موسي بن  الخزرج» بزرگ خاندان اشعري، زمام شتر آن مكرمه را به دوش مي كشيد، ايشان در ميان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر مقدس شد و در منزل شخصي موسي بن الخزرج اجلال نزول فرمود. آن بزرگوار هفده روز در شهر ولايت و امامت به سر برد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود و واپسين روزهاي عمر پربركت خويش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهي به پايان رساند. سرانجام آن همه شور و شوق از اجلال نزول كوكب ولايت و توفيق زيارت بانويي از تبار فاطمه اطهر (سلام ا... عليها) با افول نجمه آسمان عصمت و طهارت، مبدل به دنيايي از حزن و اندوه شد و اين غروب غم انگيز عاشقان امامت و ولايت را در سوك و عزا نشاند.
پس از به پايان رسيدن مراسم دفن حضرت، موسي بن  الخزرج سايباني از حصير و بوريا بر قبر شريف آن بزرگوار برافراشت و اين سايبان برقرار بود تا زماني كه حضرت زينب(س)؛ دختر امام جواد(ع) وارد قم شد و قبه اي آجري بر آن مرقد مطهر بنا كرد.
تربت پاك حضرت معصومه(س)؛ قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهل بيت(ع) و دارالشفاي دلسوختگان عاشق ولايت و امامت شد. امام صادق(ع) فرمودند؛ به راستي براي خدا حرمي است و آن مكه است و براي رسول خدا(ص) حرمي است و آن مدينه مي باشد و براي اميرالمؤمنين(ع) حرمي است و آن كوفه است و براي ما حرمي است و آن شهر قم است و در آينده اي نزديك زني از فرزندان من به نام «فاطمه» در آنجا دفن مي شود، كسي كه او را زيارت كند، بهشت بر او واجب مي شود، راوي مي گويد: اين فرمايش حضرت زماني بود كه هنوز موسي بن جعفر(ع) به دنيا نيامده بود.
نام شريف آن بزرگوار فاطمه و القاب ايشان «معصومه» و «فاطمه كبري» است. پدرش حضرت موسي بن جعفر(ع) و مادرش نجمه خاتون(س) مادر حضرت رضا(ع) است. آن حضرت اول ذي القعده سال ۱۷۳ ه . ق در مدينه منوره به دنيا آمد و در سن ۲۸ سالگي در روز دهم يا دوازدهم ربيع الثاني سال ۲۰۱ ه . ق در شهر قم از دنيا رفت.
آن حضرت را مي توان الگو و نموداري از فضائل اهل بيت(ع) دانست. يكي از والاترين عناويني كه نشان دهنده آشنايي كريمه اهل بيت(ع) با معارف بلند اسلام و مكتب حياتبخش تشيع است؛ محدثه بودن آن حضرت است كه بزرگان علم حديث بدون هيچ درنگي احاديث و روايات رسيده از آن حضرت را قبول و به آن استناد مي نمايند.
از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود؛ هنگامي كه فتنه ها و آشوب ها شهرها را فرا گرفت بر شما باد كه به قم و حوالي و نواحي آن رو بياوريد، زيرا كه بلا از قم و اطراف و جوانب آن دفع شده است و همچنين است از حضرت كاظم(ع) كه فرمودند؛ قم آشيانه آل محمد(ص) و پناهگاه شيعيان آنهاست.
سيد شهيد، مرحوم قاضي نورا... شوشتري؛ رضوان ا...عليه، نقل فرموده است كه حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند؛ «آگاه باشيد كه براي خدا حرمي است و آن مكه است و براي رسول خدا(ص) حرمي است و آن مدينه است. آگاه باشيد كه براي امير المؤمنين(ع) حرمي است و آن كوفه است. آگاه باشيد كه حرم من و فرزندان من بعد از من، قم است. آگاه باشيد كه قم كوفه كوچكي است. آگاه باشيد كه براي بهشت هشت در است كه سه تاي آن به سوي قم مفتوح مي باشد. در سرزمين قم، زني از فرزندان من كه نام او فاطمه و دختر موسي- بن جعفر- است از دنيا خواهد رفت و شيعيان من همگي به بركت شفاعت او داخل بهشت خواهند گرديد.
پانوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
فرهنگ
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |