گفت وگو با كيومرث ملك مطيعي بازيگر مجموعه هاي طنز تلويزيوني
لودگي يا طنز
بهشته فارغي
اشاره:خستگي كارهاي روزانه را تنها مي توان با برنامه هاي شاد و طناز جعبه جادو از جسم و روح مخاطبان ايراني زدود، به همين دليل مديران شبكه هاي تلويزيوني تمايل دارند كه با افزايش برنامه هاي تلويزيوني ، به انبساط خاطر تماشاگران ايراني دامن زنند.
كيومرث ملك مطيعي در شخصيت «غلام ششلول بند» توانست جايگاه مناسبي را بين مخاطبان در مجموعه تلويزيوني «زير آسمان شهر» به دست آورد. او كه در سال ۱۳۱۵ در شهرستان انزلي تجربه آغازين زندگي را رقم زده است توانست در سن ۱۴ سالگي با تجربه بازيگري تئاتر به بازآفريني شخصيت هاي داستاني بپردازد، او با ۵۳ سال سابقه كار در حوزه بازيگري در سن ۶۹ سالگي توانسته است تجربه هاي مفيدي را در حوزه برنامه هاي طنز بياموزد. در زمينه تفاوت برنامه هاي طنز و لودگي تلويزيون با او گفت وگويي انجام داده ايم كه مي خوانيد:
* طنز در تلويزيون چه شاخصه هايي بايد داشته باشد؟
- طنز در لغت نامه دو معني مي دهد؛ يكي به مفهوم طنازي و عشوه گري است و ديگري تعبير مسخره كردن و طعنه زدن را دارد. اين دومفهوم در لغت نامه معين و دهخدا آمده است. اما در فرهنگ لغت فرانسه به نمايش كمدي و كمدين مي گويند. كمدي نمايشي است كه خنده آور باشد و كمدين كسي است كه مردم را مي خنداند. طنز موقعيتي است كه بازيگر در كمال جدي بودن مي تواند خنده را ايجاد كند. به طور مثال يك خانم يا آقا وقتي روي يخ راه مي روند چهار يا پنج نفر پشت سر آنها هستند خانم زمين مي خورد همه مي خندند اين فرد نخواسته كه آنها بخندند بلكه از شدت ضربه خوردن درد مي كشد.
* طنز موقعيت يا كلامي، كدام يك براي تلويزيون ارجح تر است؟
- موقعيت سوار بر كلام مي شود. بعضي وقت ها طنز به كلام نياز دارد كه موقعيت طنز را به وجود بياورد ولي بيشتر مواقع طنز موقعيت در تلويزيون مطرح مي شود. به طور مثال طنز مستربين كلام ندارد و طنز موقعيت است، اين نوع طنز را وقتي تمام دنيا مي بينند مي خندند بنابراين نيازي به استفاده از كلام و ديالوگ نيست، علي رغم اين مسئله، بعضي وقت ها ديالوگ به كمك حركت بازيگران مي آيد تا طنز را به وجود آورد.
* امروزه در برخي از مجموعه هاي تلويزيوني با طنز كلامي مواجه هستيم كه اغلب از زبان محاوره اي بهره مي گيرند آيا اين نوع طنز هم مخاطباني دارد؟
- صد در صد، چون فرهنگ، فرهنگ عاميانه است، لذا فرهنگ شفاهي و محاوره اي بيش از فرهنگ اختصاصي جايگاه دارد، به هر حال هر چيزي كه با مردم ملموس باشد مخاطب بيشتري را در پي خواهد داشت.
* چرا عرصه طنز تلويزيون در حد يك مجموعه تلويزيوني متوقف مي شود؟
- در مجموعه هاي تلويزيوني طنز، اغلب اشكال از سوي تهيه كنندگان است، براي اين كه آنها پول بيشتري به نويسندگان خوب و حرفه اي نمي دهند، بنابراين يك نويسنده غيرحرفه اي چه قدر مغزش گنجايش دارد تا۵۰ يا ۹۰ قسمت ازبرنامه ها را بنويسد؟ با اين كه در حوزه مسايل اجتماعي، سوژه هاي متنوعي وجود دارد كه بتوان روي آنها مانور داد اما نويسندگان غيرحرفه اي از عهده آنها برنمي آيند. به هر حال مغز آدم هم كششي دارد و به اصطلاح عامه وقتي نتواند به خوبي موضوع را پرورش دهد ناچار است كه به سوژه ها آب ببندد؛ به طوري كه اين اتفاق در قسمت سوم مجموعه تلويزيوني «زير آسمان شهر» افتاد.
* چگونه مي توان يك برنامه موفق طنز تلويزيوني را توليد كرد؟
- مردم بايد برنامه هاي تلويزيوني كه مي بينند را باور كنند. با باور مردم نسبت به برنامه ها، مخاطبان اين رسانه نيز تقويت مي شود، موضوعي كه براي مردم قابل باور نباشد آن چنان مورد استقبال قرار نمي گيرد. اگر به وضعيت سينما نگاه كنيد همين اتفاق رخ داده است. در طول اين سال ها من به ۸۰ درصد شهرهاي ايران سفر كرده ام اغلب شهرها يا سينما نداشتند يا تعطيل شده اند!
حسن فتحي، كارگردان تلويزيوني برنامه تاريخي مي سازد، اين موضوعات براي مردم و مخاطبان قابل باور است و يا وقتي مجموعه تلويزيوني «پس از باران» پخش مي شد چون نسل گذشته به نوعي با اين مضامين آشنايي دارد موضوع براي آنها قابل قبول است. در حالي كه امروزه اغلب جوان ها نه حوصله كتاب خواندن دارند و نه فرصت مطالعه، بنابراين لازم است كه پيام ها را در قالب امواج سمعي و بصري به آنها ارائه دهيم حال اگر در زمينه ايران و يا تهران قديم برنامه اي ساخته شود جوان ها از آن استقبال مي كنند.
* طنز با لودگي چه قدر فاصله دارد؟
- خيلي فاصله دارد. لودگي در قديم در تئاترهاي ما مرسوم بود. كسي كه نوكر خانه بود به ارباب متلك مي انداخت به عبارتي با او راحت بود، البته اين نوع نمايش ها از سياه بازي نشأت گرفته بود. در سياه بازي معمولاً شاه و وزير را مسخره مي كنند، طبيعي است كه اين نوع نمايش يك شيوه سمبليك بود وگرنه خود شاه و وزير اين قدر قدرت داشتند كه سر سياه را ببرند!
بعدها اين سياه بازي به شكل سفيد بازي درآمد، ديگر نوكر خانه سياه نبود سفيد بود. اين نوع نمايش هم همان وضعيت را نسبت به ارباب خانه داشت نه شاه و وزير، اغلب ارباب با زنش درگيري داشت چون نوكر هواخواه خانم خانه است بنابراين بايد مي زد سر ارباب خانه كه به نوعي مردم هم از اين بازيها بخندند اين رفتارهاي نمايشي را لودگي مي گويند.اما وقتي با حركت و كلام اين شيوه نمايشي طنز را اجرا كنيم از لودگي خارج مي شود. اين شيوه بازي را به خوبي در صحنه هايي از مجموعه تلويزيوني «پس از باران» ارائه كردم، در خاتمه بايد گفت كه لودگي با طنز فاصله دارد.
* هجو يا طنز چه تفاوت هايي با هم دارند؟
- اغلب هجو را در اشعار به كار مي برند، بنابراين بيشتر شاعران هجوياتي دارند كه اصلاً با طنز تفاوت دارد.
* در ميان مجموعه هاي تلويزيوني پاورچين، نقطه چين و زير آسمان شهر كدام يك به تعريف طنز نزديك تر هستند؟
- مجموعه تلويزيوني زير آسمان شهر در قسمت دوم به طنز بيشتر نزديك مي شد. اما در قسمت سوم با اين كه آقاي عبدي در نقش كاپيتان يك سلسله خالي بندي هايي را سر هم كرد ولي طنز مطلوبي از آب درنيامد. غفوريان به من مي گفت، چرا حرف هاي اينها را تطبيق نمي كنيد چون برخي از ديالوگ ها براي مردم قابل قبول نبود، به هر حال با تصديق كردن برخي از گفتار و موقعيت ها نمي توان گفت كه طنز توليد مي شود. اگر بازيگر با نگاه كردن بتواند اين مفهوم را القا كند كه چرا چاخان مي كني اين نوع نگاه طنز را خلق مي كند.
در طنز پاورچين، آثار مديري، به نوبه خود شكل جديدي از طنز را عرضه كرد ولي آن گونه كه مجموعه تلويزيوني «زير آسمان شهر» درخشيد هيچ مجموعه تلويزيوني طنز نتوانست بين مخاطبان مطلوبيت ايجاد كند! وقتي شبكه جام جم از بنده و خانم رنجبر به مدت ۵ دقيقه براي يك گفت وگوي تلويزيوني دعوت كرد اغلب مخاطبان ايراني ساكن در اروپا تلاش كردند كه از ما پرسش كنند. طبق نظرسنجي اين برنامه توانسته بود بيش از۸۰ درصد از مخاطبان تلويزيوني را جذب كند. ناگفته نماند كه بيشتر كارهاي مهران مديري هم قابل تقدير و تأمل است.
* طنز در تلويزيون راحت تر است يا در سينما؟
- در هر دو جا هيچ فرقي نمي كند، منتها در سينما مشكل است چون با يك دوربين كار مي كند از اين رو بازيگر بايد حس آن طنزرا مرتب و تكراري داشته باشد اما در تلويزيون با وجود تصاوير ۲ يا ۳ دوربين تلويزيوني دست و بال بازيگر در ارائه بازي طنز آميز بازتر است.
* چرا در عرصه طنز افراد محدودي فعاليت مي كنند؟
- عرصه بازيگري جديد مي گويد كه بداهه پردازي يك اصل مهم است، من با ۵۳ سال سابقه كار توانايي بداهه پردازي دارم، اين مسئله يك خصيصه ذاتي است يك تمرين خصوصي بازيگر است با بداهه خودش بازي مي كند و حرف مي زند. سوژه با سوژه متفاوت است. اگر بازيگري در حين اجراي نقش جمله اي را فراموش كند بايد آن چنان بداهه پردازي اش قوي باشد كه بتواند جايگزين آن جمله اي را جاسازي كند.
* چرا تهيه كنندگان تلويزيوني در ارائه طنز ناموفق بوده اند؟
- برخي از آنها به خود زحمت نمي دهند كه سراغ حرفه اي ها بروند و فكر مي كنند كه مبلغ دستمزدشان زياد است، چه طور يك كارگردان نبايد در پرونده ذهني خود اسامي بازيگران حرفه اي را داشته باشد؟ نزديك به ۹۰ كار حرفه اي داشته ام حالا چه طور من را نمي شناسند، به اين گروه از كارگردانان غيرحرفه اي برمي گردد. مرضيه برومند بازيگري خوب را مي شناسد، بنابراين وقتي كاري را شروع مي كند مي گويد من فلاني را براي نقش مورد نظر مي خواهم، به قيمت اش هم كاري ندارم. به من مربوط نيست هر طوري است با او كنار بيائيد. اما اغلب برخي از كارگردانان فكر مي كنند چون بازيگري ۲ ميليون تومان مي گيرد و فلاني ۴۰۰ هزار تومان، بهتر است بازيگر ارزان را بياورم تا كارم راه بيافتد.
اين است كه ماشين جوجه كشي بازيگري گذاشته اند! به هر حال اين مسئله به كم كاري كارگردان و تهيه كننده برمي گردد. كارگرداني بنده را براي دو روز كار دعوت كرد، تقاضاي ۵۰۰ هزار تومان حق الزحمه كردم، تعجب كرده بود كه چرا ۵۰۰ هزار تومان تقاضا مي كنم، گفتم، ۲ روز كار بازيگري نيست تجربه ۵۳ سال بازيگري است. وقتي جلوي دوربين مي آيم و تپق نمي زنم ترجيح مي دهم در منزل بيكار باشم و اين كار را نكنم! البته بعدها شنيدم كه آن كارگردان شخصي را براي بازي آورد و براي ۲ روز كار ۵۰ هزار تومان داد. فرقي نمي كند بازيگر، بازيگر است!
* چگونه مي توان بدون افراد كليشه اي طنز موفقي ارائه كرد؟
- هميشه با همان كليشه طنز موفقي مي توان ارائه كرد. بازيگران همه كليشه شده اند! همه به من مي گويند كه با همين لهجه گيلكي فارسي صحبت كنم، سعي مي كنم كادرها را فرق بگذارم. اگر پس از باران همه را كتك مي زدم كيلگي و فارسي حرف مي زدم و يا مباشر خان بودم حالا اگر يك آبدارچي هستم بين آنها فرق مي گذارند. مگر چارلي چاپلين كليشه نبود؟!
* تفاوت طنز تلويزيوني مديري با غفوريان در چيست؟
- كار آقاي مديري لحظه اي كميك است اما كار غفوريان طنز موقعيتي و يا كميك لحظه اي است. به عبارتي خشايار مستوفي يا غلام ششلول بند نمي خواست ادا دربياورد ولي مديري هم كمدي كلامي و هم موقعيتي را ارائه مي دهد چون مديري واقعاً به كار خودش مسلط است. من كاملاً قبولش دارم. مهران مديري طنز را خيلي قشنگ مي شناسد بنابراين يك سبك طنز خاصي را به كار مي برد. او كلام و موقعيت كميك را با هم ادغام مي كند.
* برخي از مجموعه تلويزيوني طنز ناخواسته تكيه كلام هايي را در جامعه رايج مي كنند، آيا اين رويه از ديد شما قابل قبول است؟
- بله، چون ما خودمان اين تكيه كلام ها را داريم و يك دوستي دارم در خيابانهاي صومعه سرا راه مي رود و مي گويد من ترا غش. (يعني من تو را مي بينم غش مي كنم) اين تكيه كلام اوست. بعضي وقت ها تكيه كلام ها را مردم مي پسندند، مثلاً در مجموعه تلويزيوني به نام «هديه خدا» كار مي كردم و نقش پرتقال فروشي را بازي مي كردم كه در بازي داد مي زدم. روزي كه وارد بازار شدم متوجه شدم كه تمام پرتقال فروش ها داد مي زنند بمي ايه بمي ايه! اگر تكيه كلام به جاي خودش مصرف شود بد نيست.
|