سه شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۸۴
سودان، هنگامي كه صلح فرا رسد
000783.jpg
جان گارانگ رهبر جنوب سودان، كمتر از سه هفته پس از به قدرت رسيدن و تلاش براي پايان بخشيدن به جنگ چند دهه اي در سقوط بالگرد درگذشت. كارانگ تلاش ويژه اي در جهت حصول اطمينان از روند صلح پايدار در منطقه كه به نظر مي رسد صلح شكننده اي بر آن حكمفرماست به عمل مي آورد.مرگ گارانگ اكنون سودان را با مسائل مهمي روبرو كرده است .سودان در آرزوي صلحي پايدار است .
جان گارانگ هنگام اداي سوگند به عنوان نايب رياست جمهوري سودان تأكيد كرد كه حضورش در خارطوم نشانه واضح و روشني از اتمام جنگ است. از زمان درگذشت وي در حادثه هوايي سقوط هلي كوپتر بيش از پنجاه نفر در آشوب هاي خارطوم كشته شدند و خشونت سرتاسر شهرهاي جوبا و مالاكال را دربرگرفت.
سخنان گارانگ پيرامون صلح هنگام اداي سوگند بسيار اميدواركننده بود. البته ناگفته نماند كه سوداني ها تا پيش از به قدرت رسيدن وي اعتقاد و اعتمادي به وي نداشتند و گارانگ كه اهل قبيله دپنكا بود بعد از ده ها سال خشونت قبيله اي در جنوب سودان توانست جبهه واحدي را عليه حكومت مركزي پايه گذاري كند. او كه از سوي دولت مركزي براي گفت وگو با شورشيان به جنوب رفته بود، خود به آنان پيوست و رهبري شورشيان را از همان زمان به عهده گرفت.
اكنون سودان جنوبي به معناي واقعي كلمه ويران شده است. بسياري از روستاها، دسترسي به آب سالم و تميز ندارند. دو نسل در جنگ زيسته اند و مفهوم برنامه ريزي در بسياري از جوامع آن از بين رفته است. در بين سوداني ها اين پرسش مطرح است كه چرا امروز تلاشي كنند و دانه اي بر زمين بكارند در حالي كه اميدي به فرداي خود و زنده ماندن ندارند! اين مفهومي ندارد جز آن كه هنوز دورنماي صلح و آرزوي آن همه چيز را تحت تأثير خود قرار داده است.
به تدريج اما به نظر مي رسد مردم به كشت و كار خواهند پرداخت چرا كه سوداني ها دائماً به خود نويد صلح مي دهند و در ميان تمامي صحبت هايشان پيرامون آينده از اين عبارت كه «هنگامي كه صلح فرا رسد... »استفاده مي كنند. آنها معتقدند وقتي صلح فرا رسد، جاده ها و مدارس دوباره ساخته خواهند شد، كودكان مجبور به شركت در جنگ نيستند، پناهندگان و آوارگان به خانه هاي خود بازمي گردند، اين امر بعد از ۲ ميليون كشته و ۴ ميليون آواره چندان غيرمنتظره و پرسش زا به نظر نمي رسد.
از آنجايي كه صلح در سودان جنوبي بستگي به عملكرد دو گروه، رهبران قبايل قومي و دولت سودان داشته، نقش گارانگ در گروه اول بسيار ضروري و حياتي بود.
گارانگ همواره سعي بر از بين بردن نفاق گروهي و دعوت آنها به اتحاد و همبستگي داشته تا بتوانند در مورد صلح با حكومت مركزي در شمال، به توافق برسند.
در جنوب احزاب مختلف قدرت يافته اند؛ علت شايد آن باشد كه دولت سودان قدرت سياسي در خارطوم را سالهاست كه انحصاري كرده است و اين كار را بر اساس استراتژي هزينه-كارآمد انجام داده است.در سودان كه از نظر منابع بسيار فقير است اين كار چندان مشكل به نظر نمي رسد. به راحتي مي توان يك نزاع قومي را با تجهيز يك گروه عليه ديگري، تبديل به جنگي خونين كرد. خارطوم نيز براي كنترل طغيان و شورش در دارفور همين سياست را پيش گرفت. پس از درگذشت گارانگ هيچ جانشين مشخصي براي او وجود ندارد كه بتواند اين خشونت پويا را در جنوب، متوقف سازد.
000786.jpg
براي دولت سودان، اعتقاد و اعتماد به قوانين بين المللي و پاسخ ها و واكنش هايي براي اعتبار بخشيدن به فشار خارجي وجود دارد. گارانگ در توافقنامه صلح شمال- جنوب نقش بسزايي را ايفا كرد و توانست رهبران شمال و جنوب را به پاي ميز مذاكره بكشاند و با مرگ گارانگ رهبران سودان بر آن شدند تا با نفاق و تفرقه كه منجر به ويراني كشور شده مقابله كنند و چنانچه آنان به اين باور برسند كه صلح هنوز هم يك هدف دست يافتني است كه ارزش كنار آمدن و كنار گذاشتن تفاوت ها را دارد، روند صلح به مراتب آسان تر به نظر مي رسد.
در عين حال، به تدريج به نظر مي رسد كه بعد از ۲ ميليون كشته در جنگ، عبارت« هنگامي كه صلح فرا رسد... »بيش از يك آرزو براي مردم سودان جنوبي معنا يابد. سودان كه از نظر وسعت بزرگترين كشور آفريقا است در سالهاي اخير تحت تأثير درگيري هاي شمال و جنوب همواره با مسايل قومي مواجه بود كه با امضاي قرارداد صلح بين شمال و جنوب و تعيين جان گارانگ به عنوان معاون رئيس جمهور اميد رسيدن به صلحي پايدار در اين كشور پديدار شد. كشته شدن گارانگ اكنون روند صلح را با مخاطره روبه رو كرده است و از سوي ديگر ممكن است بار ديگر به درگيريهاي قومي در اين كشور دامن بزند. كشورهاي غربي كه همواره به مساله سودان با نگاهي متفاوت از كشورهاي اسلامي نگريسته اند، اكنون تلاش گسترده اي را آغاز كرده اند تا به نفوذ خود در اين منطقه بيفزايند. درگيري در ايالت دارفور كه به كشته شدن و آوارگي صدها هزار نفر منجر شد، فرصت مناسبي را براي غرب پيش آورد تا ضمن جهاني كردن مساله سودان، دولت مركزي را تحت فشار افكار عمومي جهان قرار دهد. دولت مركزي سودان بالاخره تحت فشار افكار عمومي و براي حفظ تماميت ارضي كشور با امضاي قرارداد صلح با جنوب تحت نظارت محافل بين المللي موافقت كرد و بدين صورت باد را از بادبان كشورهايي كه در صدد تجزبه سودان بودند گرفت ولي كشته شدن گارانگ بار ديگر اين صلح را به مخاطره انداخته است. مطبوعات غربي نيز در ماه هاي اخير نگاه ويژه اي به اين كشور داشتند و اكنون بايد منتظر بود تا پيامدهاي رفتن جان گارانگ را از صحنه سياسي سودان ديد.
جان گارانگ پيش از آن كه يك نظامي باشد سياستمداري بود كه سعي در رسيدن به خواسته هاي خود در همه زمينه ها داشت و او نيز مانند حكومت مركزي پس از ده سال جنگ و ويراني دريافت كه رسيدن به هدف هايش را از طريق مسالمت آميز دنبال كند.
بر اساس قرارداد صلح، ايالت هاي جنوبي اين امكان را خواهند يافت كه پس از دوره اي بار ديگر در يك همه پرسي در مورد خودمختاري اظهار نظر كنند.
آينده سودان در گرو صلح ناپايداري است كه اكنون بر آن كشور حاكم است و پاسداري از اين صلح بستگي به عزم سياستمداران شمال و جنوب دارد.
هرالدتريبون - ترجمه : سايه رشيدي

سودان
000789.jpg
منطقه جنوبي كوير صحرا در قاره آفريقا كه جغرافي دانان مسلمان آن را بلادالسودان ناميده اند و اكنون كشور سودان را تشكيل مي دهد، از شمال به مصر، از شرق به درياي سرخ و اتيوپي، از جنوب به كنيا، اوگاندا و زئير، از غرب به جمهوري آفريقاي مركزي و چاد و از شمال غربي به ليبي محدود است و از لحاظ وسعت بزرگترين كشور  آفريقايي است.
اين كشور در قسمت شمالي و جنوبي داراي تفاوت هايي است كه ريشه در وضع اقليمي و تاريخ اين كشور دارد.
رودخانه نيل كه از دو شاخه نيل سفيد و نيل آبي سرچشمه مي گيرد در شرق اين سرزمين جريان دارد و اين دو شاخه در خاك سودان با يكديگر تلاقي مي كنند. در طول رودخانه نيل آبشارهاي نسبتاً بلندي وجود دارد.
نواحي بين نيل سفيد و نيل آبي به جزيره موسوم است. سرزمين سودان مسكن اقوام مختلفي بوده و آنان تمدن هايي در اين منطقه به وجود آوردند كه اكثر آنها تا قرن اخير ناشناخته باقي مانده اند.مصريان باستان تا مناطق مجاور چهارمين آبشار نيل را در تصرف خود داشتند كه در آن قوم نوبه به سر مي بردند. از اين روي منطقه اي كه ميان آبشار اول تا تلاقي دو شاخه نيل واقع شده به نام نوبه خوانده مي شود. علاوه بر قوم نوبه اقوام ديگري نيز در اين مناطق سكونت داشتند. از جمله اين اقوام، قوم شيلوك است كه سلطنت فونج به دست جنگجويان آن بنيانگذاري شد و وارث فرهنگ باستاني نوبه گرديد. در قسمت شرقي نيز قبايل بجه ساكن بودند. در مورد اصل و نسب قوم فونج هاله اي از ابهام وجود دارد و اطلاعات درباره آنها بسيار متناقض است. عده اي از محققان برآنند كه اين قوم مهاجراني از ناحيه نيل سفيد بوده اند و جمعي ديگر آنان را مهاجراني از برنوياي حبشه مي دانند.
با فتح مصر توسط مسلمين (۶۴۱/۲۰) مسلمانان به سمت جنوب نيز روي آوردند. حاكم مصر عبدالله بن سعد ابي سرح، نيرويي را براي محاصره دنقله اعزام كرد. در حالي كه قوم فونج بر منطقه علياي نيل آبي تسلط داشت، اعراب مهاجر در مناطق سفلاي آن سكني گزيدند. ميان اين دو گروه مهاجر درگيري هاي بروز كرد.
پادشاهي فونج توسط عماره و نقاس در سنار پايه گذاري گرديد(۱۵۰۴/۹۱۰). در همان سال هاي نخست ورود اسلام به منطقه، قوم فونج بدان ايمان آوردند و عماره دونقاس و پسرانش داراي اسامي اسلامي بودند. سلطان فونج صاحب اختيار قلمرو پهناور سودان از آبشار سوم تا دامنه تپه هاي حبشه و از صحراي شرقي تا كردفان بود.
اين حكومت داراي قدرت زيادي نبود و بيشتر حكام محلي قدرت را در دست داشتند.
لشكركشي هاي حكام مصر در زمان بني عباس به مناطق مركزي و جنوبي سودان هيچ  يك به نتيجه نرسيد و مقاومت قوم نوبه سدي را در شمال به وجود آورده بود. در قسمت شرق نيز قبايل بجه برخوردهايي با مهاجرين شمالي داشتند تا سرانجام رئيس اين قوم اسير و به بغداد فرستاده شد.(۸۵۴/۲۴۰)
با فتح مصر توسط فاطميان (۹۶۹/۳۵۸) اين حكومت سعي نمود تا با مناطق جنوب روابطي برقرار سازد. از طرف فاطميان سفيري به دربار دنقله فرستاده شد و مهاجراني از نوبه روي به مصر نهادند و عده اي از سياهپوستان اين ناحيه به نيروهاي نظامي مصر پيوستند.
با تضعيف حكومت فاطميان سرنوشت سودان نيز دگرگون شد و روي كار آمدن ايوبيان به شورشي از سربازان سياه انجاميد كه توسط صلاح الدين فرونشانده شد.(۱۱۶۹/۵۶۴)
شمس الدوله توران شاه برادر صلاح الدين، به سرزمين نوبه نفوذ كرد و قسمت هايي از آنجا را به تصرف درآورد(۱۱۷۳/۵۶۸).
با وجود اين، دوران حكومت ايوبيان مصر همراه با روابط صلح آميز با نوبه بود. با انقراض ايوبيان و روي كارآمدن مماليك (۱۲۴۹/۶۴۷) تهاجمات گسترده اي به نوبه آغاز شد و اختلافات داخلي در نوبه به مماليك فرصت داد تا بر بخش هاي بزرگتري از اين منطقه تسلط يابند.
با پيوستن مصر به قلمرو عثماني، نيروهاي عثماني در زمان سلطان سليم اول به سرزمين نوبه حمله بردند.
نيمه دوم قرن شانزدهم دوره فعاليت گسترده اسلامي در سودان قلمداد مي شود و مردان روحاني از مصر، بغداد و مغرب به اين منطقه آمدند تا شريعت و معارف ديني و اصول عرفاني را به پيروان خود تعليم دهند.تأسيس خاندان هاي ديني از خصايص اسلام در سودان اين عصر است. طريقه قادريه توسط تاج الدين البهاري كه از بغداد آمده بود در جزيره قوت گرفت و خانواده روحاني شائقيه نيز نفوذ بسيار يافت.
حوادث تاريخي كه هنوز بر سودان سايه افكنده است در قرون نوزدهم و بيستم تحت تأثير نفوذ انگليس و ديگر اروپاييان قرار گرفت و با استقلال سودان اين كشور چندين ديكتاتوري را آزمود. قيام مهدي در واكنش به حضور انگليسي ها از صفحات درخشان تاريخ سودان است. در سال هاي اخير سودان بالاخره به آرامشي نسبي در شمال رسيد ولي مسئله جنوب همچنان سياست اين كشور را تحت تأثير خود قرار داده است. درگيري ها در جنوب در زمان جعفر نميري به اوج خود رسيد ولي با روي كارآمدن عمرالبشير ابعادي جهاني به خود گرفت. قرارداد صلح بين شمال و جنوب آخرين فصل از تاريخ سودان معاصر است.
اميرعباسي

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |