جان گارانگ رهبر جنوب سودان، كمتر از سه هفته پس از به قدرت رسيدن و تلاش براي پايان بخشيدن به جنگ چند دهه اي در سقوط بالگرد درگذشت. كارانگ تلاش ويژه اي در جهت حصول اطمينان از روند صلح پايدار در منطقه كه به نظر مي رسد صلح شكننده اي بر آن حكمفرماست به عمل مي آورد.مرگ گارانگ اكنون سودان را با مسائل مهمي روبرو كرده است .سودان در آرزوي صلحي پايدار است .
جان گارانگ هنگام اداي سوگند به عنوان نايب رياست جمهوري سودان تأكيد كرد كه حضورش در خارطوم نشانه واضح و روشني از اتمام جنگ است. از زمان درگذشت وي در حادثه هوايي سقوط هلي كوپتر بيش از پنجاه نفر در آشوب هاي خارطوم كشته شدند و خشونت سرتاسر شهرهاي جوبا و مالاكال را دربرگرفت.
سخنان گارانگ پيرامون صلح هنگام اداي سوگند بسيار اميدواركننده بود. البته ناگفته نماند كه سوداني ها تا پيش از به قدرت رسيدن وي اعتقاد و اعتمادي به وي نداشتند و گارانگ كه اهل قبيله دپنكا بود بعد از ده ها سال خشونت قبيله اي در جنوب سودان توانست جبهه واحدي را عليه حكومت مركزي پايه گذاري كند. او كه از سوي دولت مركزي براي گفت وگو با شورشيان به جنوب رفته بود، خود به آنان پيوست و رهبري شورشيان را از همان زمان به عهده گرفت.
اكنون سودان جنوبي به معناي واقعي كلمه ويران شده است. بسياري از روستاها، دسترسي به آب سالم و تميز ندارند. دو نسل در جنگ زيسته اند و مفهوم برنامه ريزي در بسياري از جوامع آن از بين رفته است. در بين سوداني ها اين پرسش مطرح است كه چرا امروز تلاشي كنند و دانه اي بر زمين بكارند در حالي كه اميدي به فرداي خود و زنده ماندن ندارند! اين مفهومي ندارد جز آن كه هنوز دورنماي صلح و آرزوي آن همه چيز را تحت تأثير خود قرار داده است.
به تدريج اما به نظر مي رسد مردم به كشت و كار خواهند پرداخت چرا كه سوداني ها دائماً به خود نويد صلح مي دهند و در ميان تمامي صحبت هايشان پيرامون آينده از اين عبارت كه «هنگامي كه صلح فرا رسد... »استفاده مي كنند. آنها معتقدند وقتي صلح فرا رسد، جاده ها و مدارس دوباره ساخته خواهند شد، كودكان مجبور به شركت در جنگ نيستند، پناهندگان و آوارگان به خانه هاي خود بازمي گردند، اين امر بعد از ۲ ميليون كشته و ۴ ميليون آواره چندان غيرمنتظره و پرسش زا به نظر نمي رسد.
از آنجايي كه صلح در سودان جنوبي بستگي به عملكرد دو گروه، رهبران قبايل قومي و دولت سودان داشته، نقش گارانگ در گروه اول بسيار ضروري و حياتي بود.
گارانگ همواره سعي بر از بين بردن نفاق گروهي و دعوت آنها به اتحاد و همبستگي داشته تا بتوانند در مورد صلح با حكومت مركزي در شمال، به توافق برسند.
در جنوب احزاب مختلف قدرت يافته اند؛ علت شايد آن باشد كه دولت سودان قدرت سياسي در خارطوم را سالهاست كه انحصاري كرده است و اين كار را بر اساس استراتژي هزينه-كارآمد انجام داده است.در سودان كه از نظر منابع بسيار فقير است اين كار چندان مشكل به نظر نمي رسد. به راحتي مي توان يك نزاع قومي را با تجهيز يك گروه عليه ديگري، تبديل به جنگي خونين كرد. خارطوم نيز براي كنترل طغيان و شورش در دارفور همين سياست را پيش گرفت. پس از درگذشت گارانگ هيچ جانشين مشخصي براي او وجود ندارد كه بتواند اين خشونت پويا را در جنوب، متوقف سازد.
|
|
براي دولت سودان، اعتقاد و اعتماد به قوانين بين المللي و پاسخ ها و واكنش هايي براي اعتبار بخشيدن به فشار خارجي وجود دارد. گارانگ در توافقنامه صلح شمال- جنوب نقش بسزايي را ايفا كرد و توانست رهبران شمال و جنوب را به پاي ميز مذاكره بكشاند و با مرگ گارانگ رهبران سودان بر آن شدند تا با نفاق و تفرقه كه منجر به ويراني كشور شده مقابله كنند و چنانچه آنان به اين باور برسند كه صلح هنوز هم يك هدف دست يافتني است كه ارزش كنار آمدن و كنار گذاشتن تفاوت ها را دارد، روند صلح به مراتب آسان تر به نظر مي رسد.
در عين حال، به تدريج به نظر مي رسد كه بعد از ۲ ميليون كشته در جنگ، عبارت« هنگامي كه صلح فرا رسد... »بيش از يك آرزو براي مردم سودان جنوبي معنا يابد. سودان كه از نظر وسعت بزرگترين كشور آفريقا است در سالهاي اخير تحت تأثير درگيري هاي شمال و جنوب همواره با مسايل قومي مواجه بود كه با امضاي قرارداد صلح بين شمال و جنوب و تعيين جان گارانگ به عنوان معاون رئيس جمهور اميد رسيدن به صلحي پايدار در اين كشور پديدار شد. كشته شدن گارانگ اكنون روند صلح را با مخاطره روبه رو كرده است و از سوي ديگر ممكن است بار ديگر به درگيريهاي قومي در اين كشور دامن بزند. كشورهاي غربي كه همواره به مساله سودان با نگاهي متفاوت از كشورهاي اسلامي نگريسته اند، اكنون تلاش گسترده اي را آغاز كرده اند تا به نفوذ خود در اين منطقه بيفزايند. درگيري در ايالت دارفور كه به كشته شدن و آوارگي صدها هزار نفر منجر شد، فرصت مناسبي را براي غرب پيش آورد تا ضمن جهاني كردن مساله سودان، دولت مركزي را تحت فشار افكار عمومي جهان قرار دهد. دولت مركزي سودان بالاخره تحت فشار افكار عمومي و براي حفظ تماميت ارضي كشور با امضاي قرارداد صلح با جنوب تحت نظارت محافل بين المللي موافقت كرد و بدين صورت باد را از بادبان كشورهايي كه در صدد تجزبه سودان بودند گرفت ولي كشته شدن گارانگ بار ديگر اين صلح را به مخاطره انداخته است. مطبوعات غربي نيز در ماه هاي اخير نگاه ويژه اي به اين كشور داشتند و اكنون بايد منتظر بود تا پيامدهاي رفتن جان گارانگ را از صحنه سياسي سودان ديد.
جان گارانگ پيش از آن كه يك نظامي باشد سياستمداري بود كه سعي در رسيدن به خواسته هاي خود در همه زمينه ها داشت و او نيز مانند حكومت مركزي پس از ده سال جنگ و ويراني دريافت كه رسيدن به هدف هايش را از طريق مسالمت آميز دنبال كند.
بر اساس قرارداد صلح، ايالت هاي جنوبي اين امكان را خواهند يافت كه پس از دوره اي بار ديگر در يك همه پرسي در مورد خودمختاري اظهار نظر كنند.
آينده سودان در گرو صلح ناپايداري است كه اكنون بر آن كشور حاكم است و پاسداري از اين صلح بستگي به عزم سياستمداران شمال و جنوب دارد.
هرالدتريبون - ترجمه : سايه رشيدي