چهارشنبه ۲۳ شهريور ۱۳۸۴ - - ۳۸۰۰
سينما يك جور تجارت است
رامبد جوان آدم انتقادپذيري است ولي بخشي از اشكال هاي فيلمش را به حساب شرايط مي گذارد
001476.jpg
عكس : جواد منتظري
ميثم قاسمي
اسپاگتي در 8 دقيقه را ديده ايد؟ اولين تجربه كارگرداني رامبد جوان در سينما؛ آن هم پس از كش وقوس هاي فراواني كه بر سر دادن مجوز كارگرداني به او پيش آمده بود.
رامبد جوان از جمله جوان هاي با استعداد سينما و تلويزيون است. محل مصاحبه، دفتر محمدرضا تخت كشيان، تهيه كننده پركار اين روزهاي سينماست.
جوان همان طور است كه در فيلم ها ديده مي شود، بخصوص خنده هايش ... و انتقادپذير است؛ شايد هم انتقادهاي تند و تيز در مورد فيلمش، او را اين طور كرده است. البته خودش هم معتقد است كه اسپاگتي آن طور كه بايد از كار درنيامده؛ شايد هنوز بايد مدتي در ديگ مي ماند!
طرح فيلم مال خودش است كه مي گويد از سالها پيش آن را در ذهن داشته و بدين ترتيب هرگونه شباهت اسپاگتي در 8 دقيقه با فيلم صورتي به كارگرداني فريدون جيراني كاملا اتفاقي است.
بعد از چند سئوال كلي، انتقادهايم را شروع مي كنم و تقريبا تا آخر گفت وگو ادامه مي دهم. اولين انتقاد مربوط به صحنه اي است كه براي نخستين بار، آتيلا پسياني در فيلم ديده مي شود، در حالي كه لباس هاي فاخر پوشيده و مانند شوهاي خشن راه مي رود. مي پرسم اگر اين صحنه در فيلم نبود چه مي شد؟ مي گويد: هيچ، فقط يك صحنه فانتزي بامزه را از دست مي داديم . اما به نظر نمي رسد سكانسي بامزه باشد؛ انگار به مسير اصلي داستان نمي چسبد. مي گويد: دوتا شكل دارد؛ يا ما نتوانستيم اين سكانس را در فيلم جا بيندازيم، يا مخاطب نمي تواند با فيلمي كه هر لحظه هر كار كه دلش مي خواهد انجام مي دهد، ارتباط برقرار كند. ما در سينمايمان اتفاق فانتزي كم داريم؛ يعني اتفاقاتي كه خارج از جرياني است كه در واقعيت رخ مي دهد. شما هيچ وقت در واقعيت نمي بينيد آدم هايي كه مي خواهند به خواستگاري بروند، ناگهان خشن كار كنند،  اما در سينما اين اتفاق مي افتد .
منظورم را بار ديگر توضيح مي دهم كه كاري به تخيلي بودن اتفاقات در سينما ندارم. اين حالت بارها رخ داده است؛ بخصوص در فيلم هاي علمي- تخيلي، اما سكانس ورودي آتيلا پسياني در فيلم، اصلا ارتباطي منطقي با سير داستان نيز ندارد. تقريبا اين موضوع را مي پذيرد، اما مي گويد: ما بايد چفت و بست هاي فيلم را درست كنيم. آدم هاي اين داستان، نوع رفتار،
لباس پوشيدن، حرف زدن و كلا زندگيشان كاريكاتوري است. هرجا كه آتيلا پسياني بازي داشت، ما به خودمان اجازه داديم كه هر جور خواستيم، پيش برويم. يعني نقش آتيلا، شخصيتي است كه مي تواند براي دلبري از گلشيد هر كاري بكند . بازهم روي منطق داستان اصرار مي كنم و او ادامه مي دهد: اصلا نبايد ارتباطي داشته باشند. من هم نخواستم فكر كنم ارتباط اينها با هم در چه چيز است. حتي آنها در روز مي آيند و يك دفعه شب مي شود. من مي خواستم كاري بكنم كه فرق داشته باشد. مي خواستم كارهاي عجيب و غريب بكنم. باور كنيد نه من و نه آقاي طالبيان و بعدها ديگران، هيچ وقت درباره اينكه منطق سكانس ها بايد چطور كنار يكديگر قرار بگيرند، فكر نكرديم. يكسري اتفاق كاملا بي ربط را كنار هم گذاشتيم. مثل يك شو؛ البته يك شوي دراماتيك .
مسئله بعدي به سراغ كمدي موقعيت رفتن است. فيلم هاي كمدي كه در سينماي ايران ساخته مي شوند، پر از صحنه هايي هستند كه از فرط استفاده، ديگر نه تنها خنده دار نيستند، بلكه كسالت آورند. در اسپاگتي هم بعضي از اين صحنه ها ديده مي شوند و البته سئوال كلي تر، راجع به كمدي موقعيت است. چرا ما سراغ كمدي كلامي نمي رويم؛ آن هم در كشوري كه به هزار و يك دليل، مردم در مكالمات روزمره شان هم مدام از طنز استفاده مي كنند؟ رامبد جوان در اين باره مي گويد: اصولا علاقه زيادي به شوخي كردن دارم. بعد هم تصميم گرفتم فيلمي بسازم كه بفروشد. من نمي توانم از بودجه دولتي استفاده كنم، چون رابطه اش را ندارم. از طرف ديگر بلد نيستم طوري فيلم بسازم كه بتواند بودجه دولتي را كسب كند، پس بايد از بودجه خصوصي فيلم بسازم. وضعيت بخش خصوصي هم كه خراب است. فيلمسازي نيز صنعت گراني است، پس اگر فيلمي بسازيم كه نفروشد، بخش خصوصي آسيب جدي مي بيند. من به خودم اين اجازه را نمي دهم كه يك تهيه كننده را مجاب كنم تا در فيلمي سرمايه گذاري كند كه نمي فروشد، مگر اينكه خودم بخواهم سرمايه گذاري كنم و بگويم براي عشقم فيلم مي سازم كه البته هيچ وقت اين كار را نخواهم كرد، چون عشقبازي گراني است! من سينما را كاملا تجارت مي بينم؛ پولي كه خرج مي كني بايد برگردد. در نتيجه وقتي آقاي تخت كشيان تصميم مي گيرد روي فيلم من سرمايه گذاري كند، من هم طوري فيلم مي سازم كه پولش برگردد .
شايد مي شد طوري فيلم ساخت كه هم بفروشد و هم از نظر كيفي در سطح خوبي باشد، اما رامبد جوان نمي پذيرد كه قضيه به همين راحتي است. معتقد است اين كار سليقه اي است و نوع نگاه او با ديگران متفاوت.
همين طور كه صحبت ادامه پيدا مي كند، بحث به امكانات فيلمسازي در ايران مي رسد. رامبد جوان برخي از مشكلاتش در ساخت اسپاگتي را به علت نبود امكانات فني لازم مي داند و مي گويد: ما كارهايي كرديم كه كمتر در سينماي ايران اتفاق مي افتد. من به سمت نوعي فيلمسازي رفتم كه به امكانات نسبتا بهتري نسبت به آنچه كه در كشور داريم نياز داشت.
نياز به خلق صحنه هايي داشتيم كه تا به حال اتفاق نيفتاده بودند. مثلا مي خواستيم سكانس جنگ دو زن را مثل فيلم ماتريكس بسازيم، ولي نشد. بزرگترين مشكل ما در اين كشور ويژوآل افكت (جلوه هاي تصويري) است. اين كار نياز به تبديل فيلم 35 ميلي متري به ديجيتال و كاركردن روي آن و باز تبديل به فيلم 35 است كه چنين امكاناتي به صورت درست و حسابي وجود ندارد. ما تست كرديم و نتيجه كار اصلا به درد نمي خورد. بايد فيلم را به خارج از ايران مي فرستاديم كه فرصت نداشتيم. كمدي، نياز به فانتزي دارد و فانتزي و تخيل با امكانات به وجود مي آيد .
حرف هاي جوان تقريبا قابل قبول است، اما مي توان فيلمي كمدي ساخت كه با سلايق جوان جور دربيايد و در عين حال با امكانات موجود هماهنگ باشد. وقتي اين حرف را مي زنم او تقريبا سپر مي اندازد و مي گويد:  اين فيلم به هر حال ايرادهايي دارد. مثل هر فيلم ديگر . وقتي اين حرف را مي زند، انگار تازه به مرحله خود انتقادي رسيده است، مي گويد كه عجولانه به سراغ ساخت اين فيلم رفته اند و از سوي ديگر به علت كمي بودجه، مراحل پيش توليد بدرستي طي نشده است. رامبد جوان از فيلم ارباب حلقه ها مثال مي آورد و مراحل فني پيش توليد آن را به دقت شرح مي دهد. البته طبيعي است كه اگر فيلمي چنين پيش توليدي داشته باشد،  قطعا كار خوبي از آب درخواهد آمد. او مي گويد وقتي پيش توليد درست و حسابي نداشته باشي كار از دستت در مي رود و گاف مي دهي كه حرف درستي هم هست.
مسئله بعدي كه به آن مي رسيم مشورت است كه جوان روي آن خيلي تاكيد دارد. دوست دارد كار گروهي انجام بدهد، اما در ايران چند نفر هستند كه بتوانند براي اجراي چنين پروژه هايي به او مشورت بدهند و اصلا چند نفر حاضر مي شوند اين كار را انجام بدهند؟ كار گروهي در ايران بسيار سخت است. رامبد جوان در اول گفت وگو بارها تاكيد مي كند كه دوست ندارد كارش مثل بقيه باشد. مي خواهد با همه و حتي با خودش فرق داشته باشد. مي گويد: من هيچ وقت پاتوق ندارم. بلد نيستم هميشه يك جا بروم. مي توانيد به من بگوييد فيلم  نساز، اما نمي توانيد بگوييد مثل بقيه فيلم  بساز. البته من در شب افتتاحيه فيلم به مردم گفتم چه بخواهيد و چه نخواهيد من فيلمساز شدم! و قصد دارم به كارم ادامه بدهم. اگر قرار باشد همه مثل هم فيلم بسازند، اصلا چه فايده اي دارد ؟
جوان سالهاست كه تيزر مي سازد و براي اين كار جايزه هم برده است. مي گويد بيش از 450 تيزر ساخته كه البته بسياري از اين تعداد نيز رد شده اند. دليل اصلي رد آثارش هم متفاوت بودن آنهاست. گاهي
متفاوت بودن مايه دردسر مي شود.
اسپاگتي در 8 دقيقه اگرچه اولين تجربه كارگرداني رامبد جوان در سينماست، اما او حداقل يك كار موفق پخش شده از تلويزيون نيز دارد. سريال گمگشته با بازي آتيلا پسياني كه ماه رمضان از تلويزيون پخش شد و مورد استقبال مردم نيز قرار گرفت. او دو كار ديگر نيز حدود 3 سال پيش براي تلويزيون ساخته است كه هنوز پخش نشده اند. بازي در چند سريال و فيلم سينمايي هم در كارنامه رامبدجوان ديده مي شود كه شايد متفاوت ترين و البته بهترين كار بازيگري اش در سريال ولايت عشق در نقش امين باشد.
او راجع به اولين تجربه كار كارگرداني اش در سينما مي گويد: اين يك تجربه بود. فهميدم اگر مي خواهي كار متفاوت انجام بدهي از كجا بايد شروع كني و كجاها بايد كار را جمع كني. ما به كار سرعت داديم و يك جاهايي از دستمان دررفت، وسط كار فهميديم كه برخي از كار ها را نمي توانيم انجام بدهيم. البته شانس آورديم، وسط فيلمبرداري متوجه نشديم كه آن موقع ديگر فاجعه مي شد. الان اگر بخواهم فيلم بسازم خطاهايم كمتر مي شود، اما در هر صورت دوست دارم كارهاي عجيب و غريب انجام بدهم .
رامبد جوان اين روزها سرگرم بررسي يك طرح جديد است. فيلمي به اسم امروز شيطان افسرده است كه قرار است تا آخر امسال ساخته شود، تهيه كننده اين فيلم نيز تخت كشيان است. جوان فيلم مگس را نيز در نوبت اكران دارد كه البته در آن فيلم فقط بازي كرده است.

نقش هاي متفاوت
رامبد جوان از معدود بازيگران ايراني است كه هم توان بازي در نقش هاي جدي را دارد و هم توان بازي در نقش هاي طنز، هرچند معمولا نقش هاي طنزي كه جوان آنها را بازي كرده، موفق تر از كارهاي جدي اش بوده اند. او حتي در مقابل دوربين رسول ملاقلي پور هم نقش آفريني كرده است. با اين حال آدم هاي سينمايي معتقدند كه جوان هر وقت كاراكتري جدي را با شوخي هاي گاه و بيگاه جان بخشيده، موفق تر بوده است. از اين گروه بازي هاي او مي توان به فيلم هاي صورتي و سيندرلا اشاره كرد.

كمدي مدرن
نخستين بازي هاي رامبد جوان مقابل دوربين براي خيلي ها يادآور بازي بازيگران كمدي سينماي روز جهان بود؛ بازيگراني چون جيم كري و بيلي كريستال كه در نوع كمدي خود، تفاوت هايي بنيادين با كمدين هاي سينماي كلاسيك دارند. در كمدي مدرن جدا از اتكا به ديالوگ، بازي با اجزاي صورت نقشي مهم و كليدي دارد و اين مسئله اتفاقا در بازي هاي رامبد جوان نقشي كليدي دارد. از جمله بازي هاي جوان در اين سبك مي شود به سريال هاي خانه سبز و كت جادويي اشاره كرد.

پرسوناژ
ساناز اقتصادنيا
001416.jpg
نجف دريا بندري
مو سپيد ادبيات ايران، يكم شهريور ماه تولدش را جشن گرفت اما براستي او چند ساله شد؟ اول از همه بايد يك عذرخواهي بزرگ از اين نويسنده و مترجم محبوب بكنيم، زيرا كه تولد او، يكم شهريور بود و ما آخر شهريور به او تبريك مي گوييم.
دل دل مي كرديم كه اصلا درباره اش بنويسيم يا نه. پيش خودمان گفتيم: صبر كنيم تا دوباره مناسبتي شود. مثلا بزرگداشتي، داوري دوباره اي، چيزي. در خبرها خوانديم كه مجموعه گور به گور، شامل داستان هايي از ويليام فاكنر قرار است دوباره تجديد چاپ شود .
فكر كرديم چه بهانه اي از اين بهتر تا با همين چند خط به ظن خودمان بتوانيم اداي ديني كنيم به مترجم اثر، نجف دريا بندري. اين كتاب در سال 71 براي اولين بار توسط نشر چشمه منتشر شد و پس از آن در سال 83 ، همزمان با هفدهمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران، براي دومين بار تجديد چاپ شد. نشر چشمه قرار است سومين چاپ آن را بزودي روانه بازار كتاب كند.
نويسندگان و مترجم ها را معمولا آنها كه اهل كتاب و كتابخواني اند، بيشتر و بهتر مي شناسند، اما محبوبيت دريابندري فقط بين طبقه كتابخوان و احيانا روشنفكر نيست. او با نوشتن و چاپ كتاب مستطاب آشپزي، از سير تا پياز به همراهي همسرش فهيمه راستكار، خودش را بيشتر به ايراني ها معرفي كرد.
حالا ديگر كتاب آشپزي او،  تكيه گاه محكمي است براي آنها كه مي خواهند قدم هاي اول را در رشته آشپزي بردارند.
شايد بهتر باشد اين فرهنگي موسپيد را يكي از فعال ترين و پركارترين آدم هاي دوره خودش (و حتي دوره بعد از خودش) بدانيم. دريابندري با اينكه از بيماري رنج مي برد و بنيه كافي براي فعاليت شبانه روزي ندارد، اما هيچ گاه از خواندن، نوشتن و ترجمه كردن دست برنداشته است.
او اين روزها هم مشغول نگارش زندگينامه و خاطرات خودش است. بسياري از كتاب هايي كه او (شايد براي اولين بار حتي) ترجمه كرده است، توسط مترجمان ديگر نيز ترجمه شده،  اما هيچ گاه ترجمه ديگران قابل مقايسه با برگردان دريابندري نبوده و كتاب هاي او هميشه منبع و مرجع مناسبي براي مقايسه و تدريس است.
اما كاش ما كمي بيشتر مراعات حال او را كرده و با ملاحظه بيشتري رفتار كنيم. يادم نمي آيدكه دريابندري در جشني، بزرگداشتي يا مراسمي حاضر شده باشد و از او به زور- براي سخنراني دعوت نكرده باشند. با پاهاي لرزان، او را روي صحنه مي آورند تا متني را كه از پيش آماده نكرده است، از بر بخواند يا بداهتا چيزي بگويد خوشايند ديگران. اگر مي خواهيم او به نوشتن و فعاليتش ادامه دهد، بد نيست ما هم ملاحظه حالش را بكنيم. مو سپيد ادبيات،  احتياج به آرامش بيشتري دارد.
001419.jpg
پوپك گلدره
بيشتر از 20 روز پيش بود. بهتر است تاريخ دقيقش را يادمان نيايد. اين جور حرف ها كه تاريخ نمي خواهد.
بيشتر از 20 روز پيش بود كه در خبرها خوانديم و نوشتيم كه پوپك گلدره به كما رفت ، پوپك گلدره در اغما ، پس از دو روز جست وجو و ... جاده چالوس، آمل، سريال نرگس به كارگرداني سيروس مقدم، ماشين پاترول، تصادف، ... و چيزهاي ديگري كه مي دانيم و نمي دانيم.
دختري كه وقتي او را در مجموعه دنياي شيرين دريا ديديم، باورمان نمي شد متولد سال 50 است. در سيندرلا باورش كرديم. در آخر بازي برايش نگران شديم. در ساعت خودش پا به پايش خنديديم و در موج مرده براي پاكي و رهايي اش از خطر دعا كرديم.
حالا، او روي تخت بيمارستان است و ما با تمام حس هايي كه در فيلم هايش داشته ايم، دست به گريبانيم.
خواستيم سري به بيمارستان مهر بزنيم، اما دلمان راه نيامد. هي به ما نهيب زد كه دوباره تا كسي روي تخت بيمارستان افتاد، سراغش را گرفتيد؟ طاقتش طاق شده است و نمي خواهد بازيگر شاد و خندان فيلم ها را بي حركت و با يك دنيا لوله و سرم و چيزهاي ديگر ببيند. خيلي ها دلش را دارند و محض احترام هم كه شده، سري به بيمارستان مي زنند.
محمد رضا جعفري جلوه، معاون امور سينمايي و سمعي و بصري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هم به عيادتش رفته و شخصا در جريان آخرين وضعيت پزشكي و جسماني او قرار گرفته است.
در وبلاگ ها مي گرديم، در سايت ها و اصلا در اينترنت، مي خواهيم آماري داشته باشيم از آنچه تا به حال درباره پوپك  گلدره نوشته شده است.
نتيجه اما جز چند سايت و وبلاگ كه فقط خبر
به كما رفتن او را نوشته اند و نهايتا فيلم شناسي او، چيز ديگري نيست.
طبق معمول،همه تازه يادشان افتاده كه بد نيست درباره بازيگرهايي كه بعضا اسمشان سوپراستار نيست هم بنويسند.
خبرها و گفته ها را يكي يكي رد مي كنيم. وضعيت پوپك  گلدره وخيم گزارش شده است ، او با بازي اش در سيندرلا... ، گلدره سابقه دريافت تنديس بهترين بازيگر ... ... بهتر است اصلا اين پنجره ها را ببنديم؛ پنجره هايي كه فقط منتظر شنيدن اخبار داغ و جنجال آفرين هستند.

فرهنگسراها
فرهنگسراي سالمند: همه چيز در اين فرهنگسرا پيدا مي شود. كافي است هفته اي يك دفعه به آنجا سر بزنيد. از جمله دوره هاي حفظ كل قرآن كريم ويژه بانوان است كه ويژه گروه هاي 18 تا 27 سال برگزار مي شود. قرآن آموزان در اين دوره، طي 4 سال، حافظ كل قرآن مي شوند.
همچنين دوره هاي روخواني و فصيح خواني نيز در اين فرهنگسرا برپا مي شود. علاقه مندان مي توانند با شماره تلفن هاي 9-33358688 تماس بگيرند.
فرهنگسراي بانو: اگر طالب صنايع دستي هستيد، دست نگهداريد. موسسه خيريه سراج با همكاري اين فرهنگسرا يك بازارچه خيريه صنايع دستي برگزار مي كند. در اين بازارچه آثاري مثل گلدوزي، سوزن دوزي، شمع و... تا 28 شهريور در معرض ديد شهروندان قرار خواهد گرفت. علاقه مندان مي توانند از ساعت 10 صبح تا 21 شب به خيابان وليعصر(عج)، ضلع شمالي پارك ساعي، كوي ساعي، فرهنگسراي بانو مراجعه كنند.
مجموعه فرهنگي خواجوي كرماني: اگر دوست داريد بيشتر با موضوعات قرآن و مهدويت آشنا شويد، مي توانيد ساعت 10صبح امروز به خانه فرهنگ كوثر واقع در خيابان ري، پارك كوثر مراجعه يا با شماره تلفن 55636655 تماس بگيريد.
خانه فرهنگ امامزاده يحيي: بانوان علاقه مند به گل و پرورش گياه، كلاس آموزش گياهان آپارتماني را از دست ندهند. اين كلاس، امروز از ساعت 10 تا 12 صبح برگزار مي شود. شماره تلفن 33508668 پاسخگوي شماست.
خانه فرهنگ نور: هر كسي نياز به آموزش فوريت هاي پزشكي دارد. كلاس هاي فوريت هاي پزشكي توسط انجمن پرستاري ايران برگزار مي شود. اين كلاس ها درحد كمك هاي اوليه نظير نجات جان و كم كردن صدمات مصدومان برپا خواهد شد. علاقه مندان با شماره تلفن 44088708 تماس بگيرند.
فرهنگسراي علوم: خطر اعتياد كجاي زندگي ما به كمين نشسته؟ اگر مي خواهيد اين خطر را بيشتر بشناسيد، در همايش آسيب شناسي رواني اعتياد كه امروز در فرهنگسراي دانشجو برپاست، شركت كنيد. در اين همايش حسن رفيعي (مديركل دفتر اعتياد سازمان بهزيستي)، دكتر آل داود (معاون فرهنگي و پيشگيري بهزيستي شهرستان تهران)، دكتر يگانه، دكتر طاهرخاني، دكتر اوحد، دكتر سليمي و دكتر شهركي سخنراني خواهند كرد. اين همايش از ساعت 15 الي 19 برگزار مي شود. علاقه مندان مي توانندبا شماره تلفن 55765883 تماس بگيرند.
سازمان فرهنگي- هنري شهرداري (منطقه جنوب): بهداشت رواني خود را دست كم نگيريد و هر كاري را براي سلامت آن انجام دهيد. مراكز منطقه جنوب سازمان فرهنگي- هنري، دوره هاي مختلف مشاوره را برگزار مي كنند. اين دوره ها در خانه هاي فرهنگ قلم، تلاش، سلمان فارسي و فرهنگسراي انقلاب به صورت رايگان برگزار مي شود.
همچنين تورهاي رايگان تله كابين توچال هم در اين مجموعه برگزار خواهد شد. خانه هاي فرهنگ خزانه، قلم، سلمان فارسي، كتابخانه
شيخ صدوق و فرهنگسراي ورزش منتظر شما علاقه مندان هستند.

ذهن زيبا
در بلندي، خود را تنها مي يابم؛ آنجا همه با من خموشند.
نيچه

مرد خردمند، اتفاقاتي را كه در نظر مردم عادي مصيبت جلوه مي كند وسيله كاميابي و لذت خويش قرار مي دهد.
مترلينگ

از صبح تا شب
حميدرضا پورنصيري
اگر تا ساعت 9 صبح از خواب بيدار شده ايد و از قضا روزنامه را هم خريده ايد و داريد اين ستون را مي خوانيد، بدانيد كه در اين ساعت تكرار سينماي حرفه اي كه شب گذشته از شبكه دو پخش شده بود، نمايش داده مي شود. تا دو ساعت بعد هم شبكه يك روياي سبز را نشان مي دهد. ساعت 13:40 تكرار سريال ماموران پرونده هاي راكد از شبكه سه و ساعت 15:10 تكرار قل سوم از شبكه يك، ديگر گزينه هايي هستند كه مي توانيد امروز تماشا كنيد.
ساعت 19 از شبكه تهران بازرس فويل نمايش داده مي شود و ساعت 9 شب در حالي كه شبكه سه شبي از شب ها را پخش مي كند، شبكه دو تاغروب را براي بينندگانش نشان مي دهد كه البته هيچ كدام را نمي توان يك سريال جذاب و درست و حسابي دانست، اما اگر نظر من را بخواهيد، ترجيح مي دهم سعيد پورصميمي را با لهجه شمالي در شبكه سه تماشا كنم تا ابوالفضل پورعرب را كه باز هم خودش را در تا غروب تكرار كرده است. ساعت 21:15 براي آنها كه به حوزه ارتباطات و اينترنت علاقه دارند، برنامه IT از شبكه چهار پخش مي شود و وقتي اين برنامه حدود ساعت يك ربع به 10 تمام شد، طرفداران سينما مي توانند از همين شبكه، برنامه سكانس برتر را ببينند كه هر بار به بررسي و نمايش لحظات ماندگاري از شاهكارهاي تاريخ سينما مي پردازد. ساعت 23:00 باز هم از همين شبكه چهار مي توانيد آواي ايراني را تماشا كنيد، اما فيلم امشب شبكه دو كه حدود ساعت 12، پخش مي شود، يك فيلم كلاسيك است با حضور استيو مك كوئين. فرار بزرگ محصول سال 1963 است و جان استورجس آن را كارگرداني كرده كه به فرار تاريخي زندانيان جنگ جهاني دوم از اردوگاه هاي آلماني  هاي نازي مي پردازد. علاوه بر مك كوئين كه نقش اول فيلم را برعهده دارد، چارلز برانسون، جيمز گارنر و ريچارد آتن بورو نيز در فيلم بازي كرده اند؛ فكر مي كنم براي آخر شب پيشنهاد جذابي باشد، هرچند كه اگر چشم هايتان سنگين باشد، مي توانيد فردا بعدازظهر تكرارش را تماشا كنيد.
مجموعه كتاب هاي كوچك نيلا از آن سري كتاب هاي جذابي ست كه جان مي دهد براي زندگي در قرن بيست و يكم. آخر، هم صفحات شان كم است، هم در قطع كوچك چاپ مي شوند و هم ارزان هستند و از همه مهم تر هم اينكه داستان هاي جذابي دارند؛ از شاهكارهاي ريز و درشت نويسنده هاي معروف گرفته تا دست نوشته هاي خواندني يك بازيگر. يكي از كتاب هاي اين مجموعه كه پيشنهاد مي كنم پيدا كنيد و بخوانيدش دكه بين راه است؛ نوشته سام شپارد و با ترجمه حميد امجد. شپارد كه بيشتر به عنوان بازيگر شناخته شده تا نويسنده، اين داستان هاي كوتاه را در سال 91 نوشته؛ آن هم هنگامي كه به عنوان بازيگر، سر صحنه فيلم
Homo Faber ساخته فولكر اشلندروف حاضر بوده. كتاب از شش داستان ـ يا به قول مترجم شش تكه تشكيل شده و در هر شش  قسمت به جاي اينكه با يك فراز و فرود كلاسيك در داستان روبه رو باشيم، فقط با مشتي ديالوگ و گفت وگو مواجه مي شويم؛ گفت وگو هاي ساده  و پيش
پا افتاده اي كه بتنهايي وظيفه انتقال داستان را برعهده دارند، بدون اينكه قبل از شروع شان شرحي از اوضاع و احوال محيط و شخصيت ها داده شود.
تكرار كن، فقط فضا، گاري كوپر يا چشم انداز، قهرمان در آشپزخانه است، اوستوس و دكه بين راه نام هاي اين شش تكه اند كه پس از خواندن كتاب مي شود يك رابطه هايي ميان آنها پيدا كرد، اگرچه به  ظاهر، مستقل از يكديگرند. اين كتاب 38 صفحه اي را انتشارات نيلا با قيمت 200 تومان در سال 83 منتشر كرده كه هنوز از چاپ اول فراتر نرفته است. يكي ديگر از كتاب هاي جالب اين مجموعه، كنت دراكولا و داستان هاي ديگر است كه باز هم نويسنده  اش از اهالي سينماست، با اين تفاوت كه از سام شپارد خيلي معروف تر است. وودي آلن يكي از آن نوابغ سينماي امريكاست كه شهرتش را بيش از هر چيز مديون كمدي هاي درجه يك و لحظات ناب فيلم هايش است. با اين حال در اين كتاب كوچك مي شود پنج داستان كوتاه از آلن پيدا كرد كه تا حدود زيادي حال و هواي فيلم هايش را دارد؛ با همان فضاها و اتفاقات عجيب و غريب و خيالي. مثلا در يك داستان مي شود ماجراي رفاقت نويسنده با پيكاسو و همينگوي و اسكات فيتزجرالد را خواند و در داستان بعدي از سرنوشت اختراع انواع ساندويچ ها اطلاع يافت؛ تازه لذت اين داستان ها وقتي دو چندان مي شود كه در لحظه لحظه اش تصوير وودي آلن با آن عينك كائوچويي از مد افتاده، جلو چشم تان باشد كه روبه روتان ايستاده و دارد ماجرا را تعريف مي كند.اين كتاب 39 صفحه اي، داستان هاي خاطراتي از دهه بيست، بله، ولي موتور بخار مي تواند اين كار را بكند؟، كنت دراكولا، خاطرات اشميد و خبرنامه بهاره را با ترجمه احسان نوروزي در خود دارد و قيمتش مثل كتاب شپارد 200 تومان است، با اين تفاوت كه يك سال زودتر از آن منتشر شده است.
شماره چهارم ماهنامه شهرزاد كه عناوين ادبيات، تئاتر و سينما را يدك مي كشد هم منتشر شد. شهرزاد كه در اين چند شماره، ديباچه خود را به شمارش رويدادهاي فرهنگي اختصاص داده است، در اين نوبت هم به جشن سالگرد انتشار دون كيشوت، مراسم اعطاي جوايز بهترين موسيقي فيلم، درگذشت رهبر اركستر ايتاليا، اثر جديد خوزه ساراماگو، حضور ادبيات ايران در فرانسه، نامزدان جايزه بين المللي بوكر، برنده جايزه شعر اليوت، شعرخواني يك شاعر ايراني در فستيوال جهاني شاعران و برخي ديگر از حوادث فرهنگي ايران و جهان پرداخته است.
در بخش ادبيات، شهرزاد در يكي از مقالاتش به بررسي ترجمه جلال آل احمد از نمايشنامه سوء تفاهم آلبر كامو پرداخته و سررشته هايي از برخي سوء تفاهمات را درباره سوء تفاهم كامو به دست مي دهد. بخش مهمي از سينماي شهرزاد اين شماره نيز به آسيب شناسي نشر كتاب هاي سينمايي اختصاص يافته است.

خبرسازان
آرمانشهر
ايرانشهر
در شهر
طهرانشهر
علمي
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  خبرسازان   |  در شهر  |  طهرانشهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |