ياسين آرام
محمد يگانه، يكي از دولتمردان عصر پهلوي دوم بود كه در دوران طلايي اقتصاد ايران در كنار ديگر مردان اقتصادي واقع گرا به شاه و هويدا هشدارهايي داد كه يك دهه بعد بيدارباش هاي او تحقق يافت.
مردي كه در همه سال هاي وزارت و رياست هيچ گاه مسئوليت را قرباني جاه طلبي ها و منافع فردي نساخت. او حتي پس از انقلاب نيز با نمايندگان جمهوري اسلامي در صندوق بين المللي پول همكاري مستمر و مشفقانه داشت. او فارغ التحصيل دانشكده حقوق تهران بود و دكتراي خود را از دانشگاه كلمبياي آمريكا اخذ كرد. وي در سال ۱۹۴۹ به خدمت سازمان ملل متحد درآمد و تا سال هاي پس از انقلاب نيز در سازمان ملل و صندوق بين المللي پول اشتغال داشت. محمد يگانه در سال هاي دهه ۴۰ و ۵۰ به عنوان معاون وزير اقتصاد در دوره علم، رييس كل بانك مركزي و وزير آباداني و مسكن در دوره جمشيد آموزگار، وزير مشاور كابينه هويدا و وزارت دارايي دولت شريف امامي مشغول بود. در سازمان ملل نيز عنوان كارشناس انرژي، توسعه صنعتي _ بازرگاني و نفت را به عهده داشت.مطلب حاضر نگاهي دارد به خاطراتي از او كه اخيراً به چاپ رسيده است.
كتاب: خاطرات محمد يگانه
تهيه: مركز مطالعات خاورميانه دانشگاه هاروارد
ناشر: ثالث
چاپ: ۸۴/۳۶۶ ص
كتاب خاطرات محمد يگانه يكي از وزراي پيشين دوران پهلوي دوم، بيش از آنكه شخصيت يك دولتمرد پهلوي را آشكار سازد، به روابط درون دستگاه پهلوي مي پردازد. روايت شفاهي كه در متن خود نه به افسانه پردازي هاي برخي از رجال پهلوي مجال مي دهد و نه به داستان گويي مهمل روي مي آورد. او دولتمردي بود كه هربار كمتر از يك دوره در كابينه دوام مي آورد. استعفا، كناره گيري از مسئوليت، جدال با رانت خواران، مشاجره با دربار و حتي شاه جزو لاينفك وجود او بود. او هنگامي در جرگه همراهان رجال پهلوي وارد شد كه نسل جديدي از تكنوكرات ها به همراه حسنعلي منصور پا به عرصه سياست مي گذارند.
يك دهه در افت و خيزان كابينه هاي سال هاي دهه ۴۰ به كنه و بطن جامعه سياسي ايران دست مي يابد، آنگاه كه اقتصاد ايران به واسطه شكوفايي صنعت نفت در اوج بود. او و ديگر تكنوكرات ها در هرم قدرت جايگاه معتبر مي يابند، اما اقتصاددانان در مناسب ترين موقعيت ها زير سيطره افسانه پردازي هاي شاه، درباريان و نخست وزيران وقت بودند. صحنه اجتماع و فرهنگ ملهم از اتمسفر رونق نفت و توسعه افسارگسيخته شاه در مسير غيربومي پيش مي رفت. يكي از مهمترين ويژگي هاي اين دوره، ناكارآمدي دولتمردان كارآمد بود؛ مرداني كه در صحنه هاي بين المللي مي درخشيدند، اما در فضاي داخل كشور امكان استنشاق مطبوع نمي يافتند. تكنوكرات هايي كه در خارج از مرزها، خالق و مبدع طرح ها و ابتكارات جهاني بودند، اما در درون، ناشناخته و گمنام محسوب مي شدند. شاه در چشم برهم زدني آنان كه در صف نخست دانشگاه هاي معتبر و سازمان هاي بين المللي قدر مي ديدند، به خدمت گرفت تا نسل قديم سياستمداراني را كه دوران جواني و ضعفش را به ياد مي آوردند، پنهان سازد. محمد يگانه، يكي از همان دست دولتمردان ايراني بود كه در بيرون مرزها شناخته شده و از درجه اعتبار قابل قبول جهاني برخوردار بود، اما در ايران جز تني چند از كارشناسان زبده، نامي از او نشنيده بودند. او به دعوت دكتر مصدق به ايران آمد. چند صباحي ماند، اما اقبالي نيافت. بعدها در كابينه اميني هم به تقاضاي علي اميني به ايران دعوت شد، اما با ممانعت سازمان ملل مواجه شد. در دوران نخست وزيري اسدالله علم رسماً به عنوان وزير مسكن و آباداني آغاز به كار كرد. او در هر عنوان و مقامي به معضلات عميق و شكاف هاي زيرين اجتماعي _ اقتصادي ايران مي نگريست و چون تمدن بزرگ شاه ساخته تخيل و روياهاي او بود، جايگاهي براي توسعه بومي و حقيقي باقي نمي گذاشت. «شاه به طور كلي علاقه مند به طرح هاي به اصطلاح چشمگير و طرح هاي بسيار بزرگ بود، به طرح هايي با مدرن ترين تكنولوژي ولو اينكه اجراي اين طرح ها هنوز براي ايران گرفتاري توليد مي كرد يا سختي هايي داشت و گرفتاري هايي به وجود مي آورد. ايشان رشته هاي معمولي و فعاليت هايي كوچك را آن طوري كه بايستي به آن توجه بشود، در نظر نمي گرفتند. علاقه به كشاورزي داشتند، شايد بهترين راه حل كشت و صنعت است، باز هم طرح هاي بزرگ. در صورتي كه نصف افراد كشور در كشاورزي فعاليت مي كردند و كمكي به آنها ممكن بود قدرت توليد آنها را افزايش دهد و توليد كشاورزي را خيلي بالا ببرد. مدت ها طول كشيد كه ايشان متوجه شدند كشت و صنعت با آن ترتيبي كه در آمريكا وجود دارد، به مصلحت ايران نيست» . (۲۶۶)
بدين ترتيب محمد يگانه،مردي كه مي خواست در هيات يك تكنوكرات در كسوت وزير مسكن و آباداني نقش سازنده و كارسازي ايفا كند، به دور تسلسل باطلي دچار شد كه نتيجه ناكارآمدي سيستم پهلوي دوم بود. «منظورم اين است كه هدف من اين بود كه بتوانم اعم از اينكه در زمينه ساختمان باشد، ساختمان هاي ارزانقيمت يا آبادي شهرها باشد يا آبادي روستاها يا مسائل زمين و غيره ،اينها را روي اصولي بتوانيم بيندازيم كه مردم تشويق بشوند و دنبال اين كارها بروند، ولي در اين دوره اي كه من آنجا بودم، بعد از حدود يكي، دو، سه ماه در آنجا هم متوجه شدم كه بله اينجا ديگر كار كردن خيلي سخت است، براي اينكه منافع مختلفي وجود دارد، همه شان به يك طرفي مي خواهند بكشند و فشارها روي اين وزارتخانه است و آن پشتيباني هم وجود ندارد. مقداري گرفتاري هاي ما هم با وزارتخانه ها بود. روزي پيش هويدا رفتم به او گفتم: «آقا ما اين گرفتاري ها را با اين آقايان داريم. شما به عنوان رئيس و نخست وزير ما ممكن است يك جلسه اي ترتيب بدهيد و قضاوت بكنيد اگر من از لحاظ سياست شما و دولت ناحق مي گويم بگوييد كه اين صحيح نيست، به آن آقايان هم همين طور، به آنان بگوييد كه كارشان صحيح نيست» ايشان در جواب گفت: «آقا! آن عكسي (شاه) كه آنجا مي بيني، نخست وزير ايشان هستند، من سر آشپز Chef the cabinet هستم» . (ص۶۰)
اين ناكارآمدي در گستره وسيعي از دستگاه ها و ادارات نيز رواج يافته بود. بانك مركزي به عنوان يك نهاد مستقل از دولت كه انتظار مي رفت استقلال خود را حفظ و در جهت بهبود شرايط اقتصادي و اداري پيش رود، عاملي براي تخريب نظام ملي شد؛ نظامي كه با ارائه تسهيلات ويژه به سرسپردگان دستگاه نياز كاذبي فراهم مي كرد تا امنيت اقتصادي و امنيتي براي نيروهاي خودي فراهم كند. تعطيلي بانك بيمه بازرگانان، تحت تعقيب قرار دادن هژبر يزداني، بازگرداندن سيروس انصاري از آمريكا و قطع كمك هاي مالي كلان به او، از جمله درگيري هاي او با هيات حاكمه وقت بود. بانك بيمه بازرگانان، يكي از بانك هاي جعلي بود كه با روابط و مافياي اقتصادي و امنيتي به بقاي خود ادامه مي داد. «رئيس بانك، حسين شرافت كه پول ها را برداشته بود، براي خودش خانه سازي كرده، خانه درست كرده بود، قصري درست كرده بود و فرض كنيد سگي داشته خوراكش را از خارج وارد مي كرد، از بودجه بانك براي اين قبيل مخارج برداشت مي شد. مخارج زياد از بانك برداشت مي شد، به عناوين مختلف و بعد مثلا رسيدگي هاي ديگري كرديم نسبت به وضع كارمندان و اينها و اينها چطور هستند؟ پايين ترين حقوق را به كارمندانشان مي دادند و حداكثر كار را مي گرفتند، ولي چطور اينها را نگه داشته بودند؟ بعد معلوم شد كه با تهديدات بخصوص، فرضا اگر يك كارمندي مي آمده داد و بيداد مي كرده، اعتراضي مي كرده يا غيره، فوري يك اسمي مي گذاشتند روي اين يا آن گروهي كه بودند پنج نفر، ۱۰ نفر، از ساواك مي آمدند، مي گرفتند، مي بردند و اينها به زندان مي افتادند. بعد همان فاميل هاي اين افراد مي آمدند به آقاي حسين شرافت متوسل مي شدند كه البته آنها به اين عنوان كه اين افراد چپي و كمونيست هستند، مخالف رژيم هستند و اينها و بعد افراد فاميل آقايان يا خانم ها به آقاي شرافت متوسل مي شدند، ايشان مي رفتند با ايادي و دوستاني كه در ساواك و پرويز ثابتي داشتند و به آنها وام داده بودند و ...، به اين ترتيب اين افراد را كه خودش به حبس انداخته بود، مي آمدند آزادشان بكنند» . (۱۸۱)
|
|
محمد يگانه از نادر دولتمردان ايراني بود كه در سالهايي كه شاه و هويدا به قصد تاسيس يك پايگاه قدرتمند در منطقه و ايجاد فضاي باز اقتصادي بدون زيرساخت هاي مستحكم و مطمئن، شور و هيجاني كاذب در جامعه دميده بودند، از قدرت كناره گرفت تا به انتظار سقوط آن بنشيند
محمد يگانه از نادر دولتيان ايراني بود كه در سالهايي كه شاه و هويدا به قصد تاسيس يك پايگاه قدرتمند در منطقه و ايجاد فضاي باز اقتصادي بدون زيرساخت هاي مستحكم و مطمئن، شور و هيجاني كاذب در جامعه دميده بودند، از قدرت كناره گرفت تا به انتظار سقوط آن بنشيند؛سرنوشت بدي كه خود در سالهاي واپسين سلطنت پهلوي صداي آن را مي شنيد و به مقامات بالا گوشزد مي كرد.« اين را در شوراي مقدماتي اقتصاد مطرح كردم كه مسائل اقتصادي كشور از چه قرار هستند و چه راه حل هايي براي حل اين مسائل وجود دارد. به طور كلي در چند جمله مي توانم اين پيشنهادات را بگويم كه مطالعاتي كه ما كرده بوديم به اين نتيجه رسيده بوديم كه منشا اين گرفتاري ها از بخش دولتي است، از هزينه هاي بسيار زيادي كه به وسيله بخش دولتي مي شود و تورم را تشديد مي كند، از آنجا به وجود مي آيد و فشاري كه دولت به بخش خصوصي مي آورده و بازاريان و كارخانه ها و ... كه قيمت هاي خودشان را ثابت نگه دارند و سوء استفاده نكنند تا موقعي كه تورم در اقتصاد كشور وجود دارد و تعادلي بين عرضه و تقاضا وجود ندارد، اين سياست به هيچ وجه نمي تواند عملي بشود. در اين پيشنهادات ما نظرمان اين بود كه تعديلاتي در بودجه كل كشور لازم است و در عين حال هم بانك مركزي سياست هاي خودش راجع به تحديد اعتبارات به بخش خصوصي را ادامه بدهد. وقتي كه اين گزارش مطرح شد كه گرفتاري هاي ما كجاست و چه راه حل هايي در شوراي اقتصاد وجود دارد، آقاي نخست وزير وقت، اميرعباس هويدا گفتند كه: «بله، ما در گذشته هم از اين حرف ها زياد شنيديم كه اقتصاد در حال پيشرفت سريع است و با هزينه هاي زياد دولت اين گرفتاري ها و تورم و ... ايجاد مي شود و اين گرفتاري ها از آنجا به وجود آمده. با تجاربي كه ما در گذشته داشتيم، به نظر مي رسد كه اين هم يك alarm است، مثل گذشته داده مي شود و نتيجه اي كه ما خواهيم گرفت اگر چنانچه صبور باشيم اينها مي گذرد و با اين سياستي هم كه دولت دارد، مسائل حل خواهد شد...» ايشان بنابراين با اشاره به گذشته گفتند كه همان سياست هايي كه داريم، با آنها مي توانيم جلو برويم. وقتي كه من جواب نامساعدشان را شنيدم، بلافاصله به ايشان گفتم كه جناب نخست وزير! اين وظيفه من به عنوان يك عضو اين شورا بود كه اين مسائل را در حضورتان مطرح كنم. ايشان از حرف من ناراحت شدند و با صداي بلند گفتند: «نه شما نمي توانيد رفع مسئوليت از خودتان بكنيد» . در همان موقع من كاغذهايي كه داشتم، گزارش هايي كه داشتم، اينها را جمع كردم و صندلي خودم را پس كشيدم كه معنايش اين بود كه ديگر من حاضر نيستم در اين مذاكرات شركت بكنم و از اينجا هم كه بروم بيرون، در حال استعفا دادن هستم. گفتند: «چرا به اين ترتيب شما قهر مي كنيد، پيشنهاد شما كه هنوز رد نشده، فقط داريم بحث مي كنيم و اينها را بايستي پيش شاهنشاه ببريم، در حضورشان مطرح بكنيم و ببينيم كه ايشان چه مي فرمايند» . (۲۳۱)
محمد يگانه دو سال پيش از سقوط سلطنت پهلوي از ايران رفت. در سالهاي پس از انقلاب نيز چنانچه خود نيز مي گويد، يكي از نادر رجالي بود كه مورد وثوق نمايندگان جمهوري اسلامي قرار گرفت و براي پيشبرد امور بين المللي از هيچ كمكي مضايقه نمي كرد.