شنبه ۲۶ شهريور ۱۳۸۴
نگاهي به فيلم «خيلي دور خيلي نزديك» برنده هشت جايزه جشن سينماي ايران
رهيافتي تازه از زندگي
001245.jpg
001242.jpg
«خيلي دور خيلي نزديك» ساخته سيدرضا ميركريمي در بيست و سومين جشنواره بين المللي فيلم فجر نامزد دريافت ۱۳ سيمرغ بلورين جشنواره بود كه تعدادي از آنها را به دست  آورد و در بخش جنبي جشنواره نيز چند جايزه را به خود اختصاص داد. يكي از اين جوايز از سوي داوران ستاد احياء امر به معرف و نهي از منكر به كارگردان فيلم اهدا شد. آنچه مي خوانيد ديدگاه كارشناسان اين ستاد درباره «خيلي دور خيلي نزديك» است كه به مناسبت نمايش عمومي اين فيلم و موفقيت آن در جشن سينماي ايران در اختيار ما قرار گرفته است.
دكتر محمود عالم، متخصص برجسته مغز و اعصاب كه غرق در روابط كاري و اجتماعي است فرزندش سامان را فراموش كرده است. در آستانه عيد نوروز كه مقارن با تولد سامان است، متوجه وجود توموري در مغز فرزندش مي شود. توموري كه بر اساس آخرين يافته هاي علمي هيچ معالجه اي ندارد. دكتر مات و مبهوت از اين واقعيت،  شركت در جشن تولد فرزندش را از ياد مي برد و پسر كه بارها و بارها بدقولي هاي پدر را تجربه كرده، اميدي به شركت پدر در اين جشن ندارد.
زماني دكتر به خانه مي رسد كه صبح هنگام است، جشن به اتمام رسيده و سامان به همراه دوستان دانشجويش براي رصد ستارگان به كوير مسافرت كرده است. دكتر شرمنده از اين خلف وعده از آنجا كه مرگ سامان را بسيار نزديك مي بيند، تصميم مي گيرد هديه تولدش را كه يك تلسكوپ است به وي برساند. او با بنز آخرين مدلش، راهي سفر دوري مي شود كه نمي داند چه بر سر سامان و خود او خواهد آمد. در مسير حركت مخاطب درمي يابد، دكتر سرمست از مهارت و تبحر خويش در انجام امور، چندان اعتقادي به خدا و كمك و ياري او ندارد. او در مسير رسيدن به سامان با افراد مختلفي از جمله يك روحاني، خانم دكتر جواني و... برخورد مي كند كه از آنها توكل به خدا، اميد، لذت خدمت به همنوع، انديشيدن به مرگ و زندگي حقيقي و... را مي آموزد. در آستانه رسيدن به سامان در آخرين مرحله سفر، دكتر گرفتار طوفان شن مي شود و به همراه خودرواش در زير شن مدفون مي شود. هواي داخل خودرو رو به اتمام است در حالي كه هيچ اميدي به نجات خويش ندارد، آخرين نفس هايش به شمارش افتاده است به لطف همان كس كه دكتر به وجود و حضورش بي اعتنا بود افراد به كمكش آمده و به مدد سامان از قبر آهنين بيرون كشيده مي شود و به اين ترتيب پدري كه به غلط تصور مي كرد فرزند در حال مرگش، بيش از هر كس نياز به كمك دارد، خود در چنگال مرگ گرفتار آمده و بيش از همه، نيازمند كمك بود.
«خيلي دور خيلي نزديك» چهارمين فيلم بلند رضا ميركريمي پس از فيلم هاي «كودك و سرباز، زير نور ماه و اينجا چراغي روشن است» بشمار مي آيد. كانون توجه ميركريمي معطوف به مضامين ديني است. او جوان هنرمند مستعدي است كه از آثارش مي توان دريافت دغدغه هاي اصلي او مذهب و دين است. شهرت او بيشتر پس از ساخت «زير نور ماه» آشكار شد. دست اندركاران جشنواره كن در نظر داشتند سكانس پاياني اين فيلم را با توجه به اهداف خويش تغيير دهند اما ميركريمي بر مواضع اصولي خود ايستاد و حاضر نشد در خواست آنان را تمكين كند. او در اين فيلم و هم در فيلم «اينجا چراغي روشن است» تلاش كرد فهم عميق تري از دين به مخاطب ارائه دهد تا شايد آنها را در درك بهتر رهنمون باشد. فيلم «خيلي دور خيلي نزديك» از جنبه تكنيك  نسبت به فيلم هاي پيشين او، سينمايي تر است. وي موفق شده از طبيعت، رنگها و... در فهم هر چه بهتر محتوا استفاده بهينه نمايد. تمامي شخصيت هاي داستاني او با يك سفر بيروني و يا دروني (و در فيلم اخير تركيبي از هر دو) دچار تحول و تغيير مي شوند به نحوي كه احساس مي شود نه تنها شخصيت داستان بلكه مخاطب نيز به رهيافت تازه اي از دين و زندگي نائل مي آيد.
دكتر عالم در اوج رفاه و آسايش است به گونه اي كه خود و اطرافيان را فراموش كرده. آنقدر در منجلاب دنيا فرو رفته كه فلسفه وجودي خويش را نيز از ياد برده است. بيماري پسر، عنايتي است الهي تا او را به سوي حقيقت عالم رهنمون شود. او چندان به صانع هستي بخش معتقد نيست و بر اين باور است كه خدا ساخته ذهن انساني است. دكتر نسرين وقتي مي بيند دكتر از حاد شدن بيماري پسرش به شدت نگران است در ديالوگي مي گويد: «شما بايد اميدوار باشيد، خدا بزرگه. دكتر مي گويد: خدا؟! خدا خيلي بزرگه. خودمون ساختيمش كه هر وقت توي دردسر افتاديم يكي از راه برسه و بگه خدا بزرگه... تو از زندگي چي مي دوني؟ من با همين دستهام با همين دستهاي خودم خيلي ها رو از مرگ نجات دادم ولي هيچ وقت نديدم سر و كله خدا اون طرفا پيدا بشه اون هايي هم كه زير دستهام مردن، آدم هايي مثل شما انداختن گردن خدا. خدا خواسته، خدا ارحم الراحمينه و... خدا چرا به من كمك نمي كنه؟ حالا كه اين بچه احتياج به كمك داره چرا از اين دستها كاري برنمي ياد؟ خانم دكتر مي گويد: ببخشيد استاد، من فكر مي كنم اين آقا سامان نيست كه به كمك احتياج داره و... »
حق با نسرين است به واقع دكتر بيش از پسرش نياز به كمك دارد. او كه در تمامي عمر خود گوهر خلقت عالم را نشناخته و در حالي كه غرق در نعمت هاي خداوند رحمان بود، او را نديد و به خطا موفقيت هاي خويش را حاصل تبحر خود و تكنولوژي زمانه مي دانست، به ناگاه راهي در پيش رويش گشوده ديد كه او را از كوير وجود خويش به سوي حقيقت عالم رهنمون شد. حقيقتي كه مظاهر دنيا مانع رؤيت آن شده بود. دكتر فكر مي كرد حقيقت عالم همان چيزي است كه او در ظاهر و يا در زير انگشتان دستش مي بيند اما د ر وراي اين ظاهر، باطني است كه بازگشت همه به سوي اوست چه بخواهيم و چه نخواهيم. يكي از مصداق هاي خيلي دور خيلي نزديك، مي تواند خدا باشد. او هرگز از ما دور نيست. خود فرموده كه از رگ گردن به ما نزديك تر است. اين ما هستيم كه با اعمال و رفتارمان از او دور و يا به او نزديك مي شويم.
مصداق ديگر خيلي دور خيلي نزديك، مرگ است. دكتر مرگ خود را بسيار دور و مرگ پسر را نزديك مي ديد اما تقدير او را به سويي كشاند كه خود، زودتر از پسر در آستانه مرگ قرار گرفت. قرآن در خصوص كساني كه منكر خدا مي شوند مثالي مي آورد كه اين مثال به داستان اين فيلم شباهت دارد. خداوند مي فرمايد آنان كه منكر خدايند اگر روزي به تنهايي سوار قايقي شده و به وسط دريا بروند و اگر دريا طوفاني شود و خود را در آستانه غرق شدن ببينند، آن گاه كه درمي يابند هيچ قدرت دنيايي نمي تواند نجات بخش ايشان باشد به ناگاه از يك نيروي ماوراءالطبيعه كمك و مدد مي خواهند كه همانا آن نيرو، خدا است.
دكتر در طوفان شن در خودروي خويش كه به يك قبر آهنين شبيه بود گرفتار آمد. او كه اميد به نجات خويش نداشت و همه چيز را تمام شده مي ديد و گويا با عقب رفتن فيلم دوربين هندي  كمي كه در خودرو داشت، همه گذشته اش را در آخرين لحظات مرور مي كرد به ناگاه نور اميدي در دلش جوانه زد و اطرافيان با تلاش و كوشش او را از مرگ حتمي به خواست خدا نجات دادند. در سكانس پاياني صداي سامان را مي شنويم كه به كمك دوستان با كنار زدن شن هاي روي خودرو، شيشه سقف را كنار زده و دست خود را به سوي پدر كه نفس هايش به شماره افتاده دراز مي كند. دكتر ناباورانه در حالي كه بي رمق است دستش را به سوي پسر(كه گويا دست خدا از آستين سامان درآمده) دراز كرده و آن را مي گيرد. پدر از مرگ دور شد اما به حقيقت آفرينش و گوهر گرانبهاي خلقت نزديك شد.(مخاطب چهره سامان را در فيلم مشاهده نمي كند و تنها صداي او را از طريق تلفن همراه مي شنود. شايد به دليل سكانس پاياني كه پسر دست پدر را مي گيرد، تداعي كننده دست خدا و يا رحمت الهي كه با چشم ظاهر قابل رؤيت نيست باشد) يكي از سكانس هاي جالب اين فيلم، برخورد آقاي دكتر با يك روحاني در كوير است. دكتر مي بيند كه او در يك زمان با يك متوفي و يك جشن عروسي روبه رو است كه هر دو مراسم را بايد برپا كند(يكي مراسم كفن و دفن و ديگري خطبه عقد) روحاني تعبير زيبايي به كار مي برد كه هم متوفي و هم عروس هر دو به خانه بخت مي روند. به واقع مرگ و زندگي قرين يكديگرند و به عبارتي انسان بايد در زندگي، مرگ آگاه باشد. آن گونه زندگي كند كه گويا مرگ در نزديكي اوست.
مصداق ديگر خيلي دور خيلي نزديك، داستان پدر و پسر همين فيلم است. آنگاه كه دكتر غرق دنياي مادي خويش بود، سامان و لطايف روحي او را نمي ديد. آن قدر دور بود كه پسر جرأت بيان عشق نورسته اي كه در دلش جوانه زده بود را به پدر نداشت. سامان بر مركب مرگ سوار شده بود و به سرعت مي تاخت و دكتر در پي او براي نجاتش از مرگ، سفري را آغاز كرده بود كه در نهايت به حقيقت رسيد و از سرگشتگي نجات يافت و آن گاه كه از اين سرگشتگي و حيراني رهيد و خدا را يافت، فرزندش را نيز پيدا كرد. گويا توانست خود را از گمگشتگي درون و بيرون به لطف خداوند مهربان برهاند.
همان طور كه در قبل اشاره شد، ميركريمي در فيلم اخيرش به يك بلوغ سينمايي قابل قبول رسيده است. رنگ خاكستري خودروي دكتر و كوير خشك و تفتيده، نشان از درونيات فردي است كه تمام عمرش را در بي خبري به سر برده و از ياد خدا غافل بوده است. خوشبختانه ميركريمي در بيان ديني خود دچار شعار زدگي و اغراق نشده است. داستان، باورپذير است و مخاطب با رضايت از سينما خارج مي شود.
موضوع ديگر نگاه عفيفانه كارگردان در بيان مفاسد دكتر(مانند مشروب خواري و ارتباطش با زنان) است كه تنها به نظر و گذري بسنده مي شود كه اين اشاره در بيان لاابالي  بودن دكتر گويا است. اين نگاه بايد الگوي ديگر فيلمسازان قرار گيرد كه معتقدند تا مفاسد به وضوح و شفاف به تصوير كشيده نشود، پيام به خوبي انتقال نمي يابد.
نكته ديگري كه تذكر آن مي تواند در ارتقاء تكنيكي كارهاي بعدي ميركريمي مفيد باشد، اين است كه برخي مفاهيم اين فيلم مي توانست بهتر و گوياتر به تصوير درآيد. مواردي چون انقطاع اميد دكتر از همه علل و اسباب مادي و نجات دكتر كه بيشتر نمود مادي دارد تا امداد غيبي و نيز پلان آخر فيلم كه مي توانست آسماني تر به تصوير درآيد.

معرفي كتاب
سينماي مستند، سينماي ديگر
001254.jpg
سينماي مستند، سينماي ديگر عنوان كتابي است نوشته گي گوتيه كه توسط نادر تكميل همايون به فارسي ترجمه و از سوي انجمن سينماي جوانان ايران منتشر شده است.تا به امروز كتاب هاي زيادي در زمينه سينماي مستند و تاريخ آن به چاپ رسيده است و تعدادي از آنها نيز به فارسي ترجمه شده و ادبيات سينمايي ما را مزين كرده است. تفاوت كتاب حاضر با ديگر كتاب هاي مشابه در نگرش و رويكرد ويژه اي است كه مؤلف نسبت به سير تحولات سينماي مستند دارد و همين طور در تعريفي كه از اين  گونه سينمايي ارايه مي دهد.
فيلم مردم پسند
001251.jpg
فيلم مردم پسند نوشته علي شيخ مهدي، به كوشش دفتر پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي حوزه هنري، توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.اين كتاب مطالعه اي در عرصه سينما از منظر جامعه شناسي فيلم است كه در دو فصل، جايگاه فيلم مردم پسند را تبيين و برخي از ويژگي هاي مهم فرهنگ و هنر مردم پسند را ذكر مي كند كه عناوين آن عبارتند از: نخبه گرايان مخالف، مردم گرايان موافق، مرور تاريخي و پديده ستارگي.در قسمتي از كتاب مي خوانيم: مفهوم مردم پسندي اصطلاحي خاص در مطالعات فرهنگي است كه پيشينه آن به سال هاي پس از انقلاب صنعتي و به وجود آمدن شهرهاي پرجمعيت و صنعتي بازمي گردد. از نظر فرهنگ شناسان فرهنگي كه مبتني بر «پسند عموم» باشد فرهنگ «پاپيولر» اطلاق مي شود.
صحنه ۲۳ منتشر شد
001248.jpg
بيست و سومين شماره از ماهنامه تخصصي «صحنه» ويژه شهريور ۸۴ با آثاري از دكتر فرشيد ابراهيميان، داود حاتمي، حسن پارسايي، عباس ابراهيمي، اريك فرگوسن و... از سوي انتشارات سوره مهر منتشر شد.
«نمايش و دين» اجراي نمايشي و آئيني از داود حاتمي «آرتور و شقاوت» از فرشيد ابراهيميان، «گوشه نشينان آلتونا» اثر ژان پل سارتر، نوشته محمد غنيمي هلال، ترجمه قاسم غريفي، «بازيگري خلق يا تقليد؟» از سپيده نظري پور، «بررسي نشانه شناختي داستان» گراكوس شكارچي «اثر كافكا» يوسف فخرايي، «نگاهي به زندگي و آثار ساموئل جانسون» ترجمه آزاده فرامرزي ها، «وقتي كه آچار از دستم افتاد قلم جايش را گرفت!» گفت وگو با رضا سيدحسيني، «برابري در برابر مرگ» گفت وگو با احمد كاميابي مسك از علي جمشيدي «هيچ دانشگاه هنري آمادگي حضور در اين جشنواره را نداشت!» گفت وگو با محمود عزيزي (نويد دهقان)، «متأسفانه امروزه تئاتر سكوي پرتابي براي تلويزيون و سينما شده است» گفت وگو با رضا كرم رضايي عنوان برخي مطالبي است كه در صحنه مي خوانيم.

سينما
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |