شنبه ۲۶ شهريور ۱۳۸۴
بررسي يوتوپيا در انديشه مانهايم
تولد جهان ديگر
001266.jpg
دكتر مسعود يزدي
اشاره:
مقاله حاضر نقد يوتوپيايي را در انديشه مانهايم مي شكافد و حوزه نفوذ آن را نشان مي دهد. همچنين ريشه هاي فكري مانهايم را در انديشه ماركس به بررسي مي نشيند.
نويسنده تأكيد دارد كه يوتوپيائيه فاقد ايدئولوژي و خرده ايدئولوژي است، زيرا آن نوعي انديشه منفي است كه نقطه مقابل تفكر تحصيلي قرار مي گيرد. انديشه منفي، راه فراتر رفتن از هست هاست براي دگر شدن اين دگرشدن «با آگاهي پتانسيل» كه وضع موجود را مورد سؤال قرار مي دهد، همراه است. تفصيل موضوعات مورد اشاره، در زير از نظرتان مي گذرد.
001263.jpg
در جهان كاپيتاليسم نيز رشد پتانسيل منجر به فروپاشي جهان داده شده مي شود. جهان داده شده خود را مقابل پتانسيل قرار مي دهد و هر اندازه كاپيتاليسم رشد كند، امكان فرو ريزي دنياي كاپيتاليسم بيشتر خواهد بود. در اين جا انديشه يوتوپيايي خود را نشان مي دهد
در جهان مانهايم است كه يوتوپيا چون پديده اي ارزشمند، خود را در معرض قضاوت مي گذارد. «نقد» يوتوپيايي، نقطه مقابل جهان يوتوپيايي است. در اينجا «نقد» صورت مي پذيرد ولي نه به شكل يوتوپيايي آن. يوتوپيا آن بخش از واقعيت است كه جهان را مورد بررسي قرار مي دهد و اين بررسي يوتوپيايي در حقيقت همان نقد يوتوپيايي است. يوتوپيانيسم، دگرگون شدن جهان توسط يوتوپياست. يوتوپيا چيزي جز دوباره ديدن جهان نيست. اين دوباره ديدن همان يوتوپيا در شكل اصيل خود است. شكل اصيل يوتوپيانيسم همان دفاع از يوتوپياست. يوتوپيا شكل اصيل و واقعي جهان نقد بر يوتوپياست. دنياي نقد خود را در معرض جهان يوتوپيانيسم قرار مي دهد. از اين رو اين جهان نقد است كه از مرزهاي يوتوپيا فراتر مي رود. فراتر رفتن از آنچه كه هست خصلت يوتوپيانيسم است. جهان فراسو بعد آن سوتر را مورد گزينش قرار مي دهد. يوتوپيا چه چيزي مي تواند باشد اگر ميان يوتوپيا و وضع موجود در آن پيوندي به چشم نخورد.
يوتوپيا خصلت جهان فراسو است. جهان فراسو نقد جهان داده شده را در بردارد. در جهان داده شده، آگاهي ناب به چشم مي خورد. آگاهي ناب در كنار يوتوپيانيسم به دست مي آيد. در آگاهي ناب، يوتوپيا خصلت اصلي وجودي خود را به دست مي  آورد. اين همان تجلي يوتوپيا در آگاهي ناب است. آگاهي ناب در يوتوپيانيسم خود را نشان مي دهد.اما در اين جا بايد به خصلت ايدئولوژي نيز توجه كرد. در جهان ايدئولوژي آگاهي ناب جاي خود را به يوتوپيا مي بخشد.
ايدئولوژي به زعم ماركس مجموعه اي از ايده ها براي توجيه وضع موجود است. براي مانهايم نيز، ايدئولوژي نقد يوتوپياست. يوتوپيا در حقيقت نقد وضع موجود است. در يوتوپيا جهان ايدئولوژي به چالش كشانده مي شود. وضع موجود توسط ايدئولوژي معنا و مفهوم مي يابد. ايدئولوژي آنچه وجود دارد را موجه جلوه مي دهد. در نظريه مانهايم مانند ماركس نوعي ستيز طبقاتي ميان ايدئولوژي و يوتوپيا به چشم مي خورد. يوتوپيا در صدد برافكندن وضع موجود است و ايدئو لوژي به دنبال توجيه آن است. در اينجا مي توان خط فكري ماركس را در مانهايم مشاهده كرد. اين موضوع نه تنها به معناي ابزار توليد ذهني، بلكه به معناي توليد دماغي و ذهني، نشان دهنده جهاني است كه وضع موجود را توجيه مي كند. وضع موجود نشان دهنده آن چه هست، است. در حقيقت، آن چه كه هست خود را در جهان ايدئولوژي مي يابد.
در اين جا مي توان به انواع ايدئولوژي ها مانند كنسرواتيسم (محافظه كاري) ليبراليسم و... اشاره كرد. كنسرواتيسم (محافظه كاري) بيانگر جهان اجتماعي در نگاه توجيه كننده وضع موجود است.
روي هم رفته وضع موجود به اقسام مختلف ايدئولوژي ها تقسيم مي شود و در اين جا مي توان گفت اين پاره ايدئولوژي ها هستند كه نقطه مقابل يوتوپيا قرار مي گيرند. ايدئولوژي يك كل كامل نيست، بلكه تكه ها و شاخه هايي است كه وضع موجود را در اشكال مختلف آن توجيه مي كند هر پاره ايدئولوژي نشان دهنده و بيان كننده موقعيت انسان در جهان است. ايدئولوژي جهان انساني را در موقعيت آن چه هست، عرضه مي كند. روي هم رفته جهان انساني خود را در تقسيم بندي مي بيند زيرا دچار تنش و تخالف است. بنابر اين مانند ماركس مي توانيم بگوييم جهان انساني سراسر لبريز از تخالف بوده و هر شيء اجتماعي خود انباشته از دنياي تنش است. بدين سبب نظم اجتماعي پديده اي آسيب پذير است. آسيب پذيري اجتماعي خود نشانه اي از وجود تخالف در جامعه است. تخالف، به عنوان علامتي از بحران به نوبه خود نشانگر تنش است. در تنش ايدئولوژي و يوتوپيا مكان واقعي خود را مي يابند. وجود ايدئولوژي و يوتوپيا بيانگر تقابل اين دو است.
جهان نفي
بنابر اين مي توان گفت كه يوتوپيانيسم به طور كلي نوعي از انديشه منفي است. انديشه منفي در مقابل آنچه تحصلي است معنا  مي يابد. تفكر تحصلي به طور كلي درصدد تثبيت هست ها است. انديشه تحصلي تمامي پديده را از راه اثبات هستنده ها و هر پديده اي را از راه تثبيت مي جويد. ماركوزه نيز، راه نفي را كه همان راه فراتر رفتن از آنچه هست، برمي گزيند. فرا روي از آنچه هست نقطه عطف گسست از تمامي پديده هاست، از اين رو نقطه عطف خود در اينجا، نقطه نفي است. در اين نقطه عطف، مجموعه هاي مثبت به كنار مي روند و جهان نفي مي تواند خود را نشان مي دهد.
جهان نفي، جهان دگر شدن است و در اين دگر شدن، فرد و جهان پتانسيل خود را پيدا مي كنند، دنياي پتانسيل، همان دنياي نفي است كه با مجموعه آنچه هست در تضاد قرار مي گيرد. در اينجا تفاوتي ميان پتانسيل و امر واقعي به چشم مي خورد.به نظر ماركوزه جهان واقعي جهان پتانسيل را در بردارد. اما اين پتانسيل، واقعي را نفي كرده و مي توان گفت پتانسيل نوعي دنياي نفي است. «خود» در اين جا نوعي نفي «واقعي» و واقعي نيز نقطه مقابل پتانسيل است. جهان حقيقي (واقعي) درصدد سركوبي پتانسيل و پتانسيل داراي نيروي بالقوه ويران سازي است. در اين جا ماركوزه تحت تأثير ارسطو است و دنياي يوتوپيا در حقيقت همان دنياي پتانسيل سركوب شده است.
حاصل آن كه هر نوع نيروي پتانسيل، در حقيقت نوعي تلاش براي رهايي از واقعيت است. آيا مي توانيم در اين باره شباهتي ميان مانهايم و ماركوزه بيابيم؟ قطعاً چنين است، اما در اين جا اين نكته نيز وجود دارد كه براي بعضي از قشرها وجود آگاهي پتانسيل، خود نشانه اي از آگاهي طبقاتي است. در ماركس نيز اين گونه است؛ آگاهي طبقاتي نوعي آگاهي پتانسيل، به شكلي بالقوه ويران گر بوده و فراتر از وضع موجود قرار مي گيرد.
پديده شناسي آگاهي پتانسيل
در اين جا ما به پديده شناسي آگاهي پتانسيل برخورد مي كنيم. آگاهي پتانسيل خود داراي نيرويي است كه وضع موجود را مورد سؤال قرار مي دهد. در اين حوزه برآيند نيروهاي پتانسيل و واقعي قابل مشاهده  است. نيروهاي پتانسيل در صدد ريزش هست ها است و از اين رو از واقعيات فراتر مي رود. نيروهاي پتانسيل در بطن جهان واقعي رشد مي كند و در اينجا نوعي تضاد طوفاني ميان پتانسيل با دنياي واقعي ديده مي شود.
در جهان كاپيتاليسم نيز رشد پتانسيل منجر به فروپاشي جهان داده شده مي شود. جهان داده شده خود را مقابل پتانسيل قرار مي دهد و هر اندازه كاپيتاليسم رشد كند، امكان فروريزي  دنياي كاپيتاليسم بيشتر خواهد بود. در اينجا انديشه يوتوپيايي خود را نشان مي دهد و در حقيقت، اين يوتوپياست كه نقطه مقابل آن چه هست قرار مي گيرد.
انديشه منفي نيز خود را در اين جا نشان مي دهد. انديشه منفي آن انديشه اي است كه خود را در مقابل جهان داده شده قرار مي دهد. انديشه يوتوپيايي، باعث رشد و توسعه جهاني ديگر مي شود و اين جهان ديگر است كه در كنار مجموعه آن چه هست تكامل مي يابد. تكامل از راهي طوفاني طي طريق مي كند. اين تكامل سراسر انباشته از بحران هاست كه بر فرد نيز اثر مي گذارد.
مانهايم در قسمت ديگري از آثار خود طرح برنامه ريزي براي آموزش و پرورش را مطرح مي كند. آموزش و پرورش خود بيانگر مي تواند وسيله اي براي كنترل بحران باشد. با اين همه بحران نشان دهنده موقعيت فرد در جامعه است. فرد در بخشي از طوفان هاي اجتماعي قرار مي گيرد. در اينجا برنامه ريزي آموزشي داراي اهميت خاص مي شود. برنامه ريزي آموزشي داراي اين خاستگاه است كه فرد را داراي انديشه انتقادي مي كند. دانش انتقادي نه تنها به معناي بعد ويرانگر پتانسيل نيست، بلكه اين دانش در خدمت برنامه ريزي و جهت گيري در راه آزادي است. آزادي خود نياز به برنامه ريزي دارد و در حقيقت اين آزادي است كه دانش و آزادي را همراه خود دارد. جهان مدرن كنوني نياز به افرادي دارد كه جهان برنامه ريزي و جهان اجتماعي را سازمان داده و از طريق سازمان دهي آزادي را به دست آورد وجود سازمان و سازمان دهي از عناصر مشخص برنامه ريزي است. براي جامعه مدرن وجود برنامه يك اصل قطعي است. از اين رو جهان اجتماعي داراي نياز قطعي به برنامه ريزي است. در جهان اجتماعي مدرن، نهادها و سازمان ها رشد كرده و جايي ويژه براي خود مي گشايند. رشد اين نهادها مي تواند جامعه را با مشكلات عديده اي  مواجه سازد. اين نهادهاي پيچيده هستند كه فرد را در قالبي مدرن قرار مي دهند و فرد در قالبي مدرن و چند بعدي، خود را مي يابد.

رويدادهاي انديشه
هم انديشي «جهاني شدن و هنر: ايران و تركيه»
مهر: فرهنگستان هنر در نظر دارد هم انديشي يك روزه اي با عنوان «جهاني شدن و هنر: ايران و تركيه» را در ۳۰ آبان ماه امسال برگزار كند.
نظر به اهميت و نقش مطالعه هنر در كشورهاي جهان سوم و ضرورت طرح و بررسي جايگاه عناصر فرهنگي و هنري بومي در جامعه امروزي كه جهاني شدن، تعامل گفت وگوي تمدن ها مورد توجه اكثر ملل دنياست، فرهنگستان هنر در نظر دارد هم انديشي يك روزه اي با عنوان «جهاني شدن و هنر: ايران و تركيه» را برگزار كند.
محورهاي هم انديشي عبارتند از: مرزهاي مشترك فرهنگي در آثار تاريخي ايران و تركيه، نقش فرهنگي و هنر تركيه در اروپا، نقش فرهنگ و هنر تركيه در دنياي اسلام، جايگاه جهاني شدن در توليد آثار هنري و فرهنگي تركيه، تحولات فن آوري در عرصه هنر و ارتباطات، ارتباطات مدرن و مراقبت از فرهنگ هاي بومي، تحليل جامعه شناسي رسانه ها در تركيه، افكار عمومي تركيه و مرزهاي فرهنگي آن كشور، هجوم فرهنگي استعمار و جامعه فرهنگي تركيه و ابعاد هنر جهاني تركيه در زمينه هاي مختلف.
دبير علمي هم انديش «جهاني شدن و هنر: ايران و تركيه» دكتر عبدالحسين لاله است.
همايش «روابط فرهنگي ايران و جهان» برگزار مي شود
فارس:«روابط فرهنگي ايران و جهان» عنوان همايش بين المللي است كه با حضور جمعي از استادان، پژوهشگران و دانشجويان داخلي و خارجي، نيمه دوم آذرماه امسال در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران برگزار خواهد شد.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه اينترنتي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، اين همايش بين المللي با همكاري معاونت پژوهشي و آموزشي اين سازمان و دانشگاه تهران برپا مي شود.
بر اساس اين گزارش، در اين همايش موضوعاتي نظير مفهوم شناسي روابط فرهنگي، فرهنگ و روابط بين الملل فرهنگ، مدرنيسم و پست مدرنيسم و سياست گذاري فرهنگي مورد بحث و بررسي قرار خواهد گرفت.
اين گزارش مي افزايد: قرار است در اين همايش مقالاتي با موضوعات عوامل پايه دار در روابط فرهنگي ايران و جهان، جايگاه فرهنگ ايراني در فرآيند جهاني شدن، چالشهاي اسلام و غرب و فن آوري ارتباطات، چالشها و فرصت ها ارائه شوند.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |