چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۸۴
بحثي درباره ضرورت آموزش هاي اقتصادي به كودكان و نوجوانان
بچه هاي اشرافي
001392.jpg
طرح: فريد مرتضوي
ابراهيم اصلاني
«بايد زندگي كرد و آموخت، اما افسوس كه وقتي آموختيم ديگر مجالي براي زندگي نداريم.» كارولين ولز (۱)
بچه هاي ما از واقعيت هاي زندگي چه مي دانند؟ آنها براي زندگي آينده و كسب استقلال اجتماعي _ اقتصادي چه آمادگي هايي دارند و به عبارت بهتر، چه آمادگي هايي به آنان داده ايم؟ به طور حتم، توقع نداريم كه مدارس راه و رسم زندگي كردن را به بچه ها بياموزند؛ چرا كه در عمل، آموزش هاي مدرسه اي در اين مسير ناكارآمد بوده اند. ما، به عنوان پدر و مادر چه كرده ايم؟ آيا روش هاي تربيتي امروزي، پاسخگوي نيازهاي آينده  فرزندانمان خواهد بود؟
والدين ايراني، حتي اگر به سؤال هايي اين چنيني بينديشند و حتي اگر تربيت فرزنداني مستقل جزء آرزوهاي آنها باشد، كمتر توجهي جدي به موضوع نشان مي دهند. ما بچه هايي اشرافي تربيت مي كنيم، بدون آنكه خود جزو اشراف باشيم!
بسياري از والدين، امكاناتي براي فرزندان خود فراهم مي آورند كه تدارك آن متناسب با وضعيت جيب شان نيست و هرگز براي خودشان چنين پول هايي خرج نمي كنند.
نوجوانان و جوانان زيادي را ديده ايد كه موبايل هايي با قيمت ۳۰۰ هزار تومان به بالا در دست دارند، موبايل هايي كه بيش از آن كه تلفن همراه باشند، وسيله اي براي نوشتن جوك، ضبط فيلم، عكس، موسيقي و غيره هستند. بديهي است كه فيش هزينه مكالمه هاي اين عده را نيز بايد والدين عزيزشان پرداخت كنند. كم نيستند جواناني كه حتي بعد از ازدواج، از حمايت هاي مالي پدر برخوردارند و اين امر را نه تنها ناپسند نمي دانند بلكه وظيفه والدين تلقي مي كنند. هزينه هاي خريد كامپيوتر، واكمن، لباس و كفش و غيره كه به طور معمول بايد مدل بالا هم باشند گاهي با دردسرهاي زيادي از طرف پدر خانواده تأمين مي شود بدون آن كه به نوجوان يا جوان برومند ما كوچك ترين احساس شرمساري و خجالتي دست بدهد. آيا چنين كارهايي واقعاً وظيفه است؟ آيا از سر لطف و عواطف پدري و مادري صورت مي گيرد؟ آيا رسم جاهاي ديگر دنيا هم همين است؟ آيا اصلاً چنين رويدادي عاقلانه و بخردانه است و از آن نتيجه مثبتي عايد مي شود؟
از والدين سؤال مي كنيم كه چرا چنين رفتاري دارند؟ «مي گويند: بالاخره بچه ماست، نمي خواهيم در زندگي كمبودي داشته باشد و عقده اي شود. براي جوانان كار نيست و ناچاريم تا زماني كه كاري درست و حسابي جور نشده است، به فرزندمان كمك كنيم.» از نوجوانان و جوانان سؤال مي كنيم كه چرا چنين وضعيتي را مي پذيرند و چرا تا مدت ها چشم شان به جيب پدر است؟ مي گويند: اين وظيفه پدر و مادر است. آنها ما را به دنيا آورده اند و بايد سختي ها را هم بپذيرند.
در اين ميان، كمتر كسي از پايان مسير و آينده اي كه براي نوجوانان و جوانان در پيش است، سؤالي مي پرسد. اين واقعيت را بايد پذيريم كه نسل جوان امروزي به نسبت نسل هاي گذشته ، نسلي ظريف و شكننده است. برعكس ايده هاي قديمي كه دخترها و پسرها زندگي را با سختي شروع مي كردند و در آغاز زندگي مشترك، حتي حاضر بودند از صفر شروع كنند، امروزه معيار حداقل ها كاملاً تغيير يافته است. كمتر جواني را مي توان يافت كه بخواهد بدون اتكا به كسي و صرفاً با همت و تلاش خود به جايي برسد. به راستي اين همه تلاش پدرها و مادرها براي فراهم ساختن راحتي و آسايش فرزندان بعد از آغاز جواني و حتي تا سال ها بعد از آن چه ثمراتي دارد؟ پس تكليف كسب هويت فردي و استقلال اجتماعي _ اقتصادي چه مي شود؟
در مدرسه چيزي از پول نمي آموزند!
شايد چنين طرز فكري خوشايند والدين نباشد، ولي اين واقعيتي مسلم است كه راه پول درآوردن، از مدرسه و آموزش هاي آن نمي گذرد. نگاهي واقع بينانه به آنچه كه در اطراف  ما مي گذرد، نشان مي دهد كه اكثر پولدارها از طريق مدرسه به مال و مكنت نرسيده اند، با اين همه، چرا اصرار داريم كه با مدرسه رفتن و درس خواندن مي توان به جايي رسيد؟ كتاب «باباي دارا، باباي نادار» (۲) را بخوانيد. اين كتاب، واقعيتي مسلم را به صورت عريان و بي پرده با شما در ميان مي گذارد: «در مدرسه چيزي از پول به ما نمي آموزند» (ص۳۹) (۳).
كتاب با اين سؤال آغاز مي شود: «آيا مدارس، كودكان را براي رؤيارويي با دنياي واقعي آماده مي كنند؟» ؛ به طور معمول، بيشتر پدرها و مادرها، به خصوص آنهايي كه طبقه متوسط جامعه محسوب مي شوند، به فرزندان خود توصيه مي كنند: «در درس خواندن سخت بكوش، نمره هاي خوب بگير، به شغلي پردرآمد با مزاياي چشمگير دست خواهي يافت» (ص ۱۵).
شايد، والدين نيز به توصيه اي كه انجام مي دهند باور چنداني ندارند و يا با ديده شك به آن نگاه مي كنند، اما به هر دليل، آنان چيزي را از فرزندانشان مي خواهند كه با واقعيت هاي جامعه سازگار نيست. «معمولاً ثروتمندان از راه درس خواندن به ثروت نرسيده اند» (ص ۱۷) و اين واقعيت آشكار را نمي توان كتمان كرد. بنابراين، «ديگر به فرزندان به سادگي نمي توان گفت: به مدرسه برويد، نمره هاي خوب بگيريد و شغل هاي تضمين شده در انتظارتان است؛ مي بايد در پي يافتن راه هاي تازه اي باشيم كه بتوانيم درس خواندن فرزندانمان را به جهت درستي رهنمون شويم» (ص۱۸).
«فرزندان ما در يك نظام آموزشي كهنه و از كار افتاده، سال ها عمر خود را تلف مي كنند و مطالبي مي آموزند كه در زندگي واقعي هيچ به دردشان نمي خورد. براي دنيايي تربيت مي شوند كه ديگر وجود ندارد. امروز خطرناك ترين پند به فرزندان اين است كه: به مدرسه برويد نمره هاي خوب بگيريد و در انتظار شغلي مطمئن و پر درآمد باشيد؛ اين پند كهنه و بد است» (ص۲۷).
كتاب باباي دارا و باباي نادار را دو نويسنده آمريكايي نوشته اند و طبيعي است كه بسياري از آموزه هاي آن با جامعه ما سازگار نباشد، اما آن چه اهميت دارد، اصل موضوع است، يعني در مدرسه چيزي از پول نمي آموزند و ما هم در خانواده با روش هاي تربيتي كه اعمال مي كنيم، نه تنها اقدامي در اين باره انجام نمي دهيم، بلكه مانع كسب استقلال مالي فرزندانمان مي شويم.
واقع بين باشيم
والدين، آرزوي خوشبختي و سربلندي فرزندانشان را دارند و تصور مي كنند اقداماتي كه انجام مي دهند، به تحقق اين آرزو منجر خواهد شد. والدين ايراني از يك ويژگي شاخص ديگر نيز برخوردارند و آن غلبه احساسات و عواطف بر رفتارهاي منطقي است. پدرها و مادرهاي ايراني بيش از آن كه تربيت بچه را بلد باشند و مهم تر از آن، فلسفه تربيتي داشته باشند، با احساسات و عواطف خود، بچه تربيت مي كنند. ما ايراني ها، افتخار مي كنيم كه در برابر رفتار خشك غربي ها، انسان هايي باعاطفه و مهربان هستيم. اگر در فرهنگ غرب از فرزند توقع مي رود كه بعد از هيجده سالگي مستقل شود و دنبال زندگي خود برود، ما ايراني ها، حمايت از فرزند حتي تا سنين بزرگسالي را افتخاري براي خود تلقي مي كنيم، اما كدام نوع رفتار به منطق زندگي نزديك تر است؟ كدام رفتار باعث كسب هويت فردي و استقلال اجتماعي _ اقتصادي مي شود، آيا اگر رفتار غربي ها خيلي خشك است، رفتار ما هم سهل انگارانه و ناشيانه نيست؟ مي توان حد تعادلي را از دو نوع رفتار صرف منطقي و صرف عاطفي را اتخاذ كرد تا هم به منطق زندگي نزديك باشيم و هم جنبه هاي عاطفي فرهنگ مان رعايت شده باشد.
مشكل اصلي بسياري از والدين ايراني آن است كه، واقع بين نيستند و به عبارت بهتر، منطق زندگي را درك نكرده اند. زندگي با كسي سر شوخي ندارد و نيازهاي مالي بخش مهمي از زندگي هر فرد محسوب مي شود، «پول گونه اي از قدرت است. از آن قدرتمندتر، آموزش مسايل مالي است. پول مي آيد و مي رود، ولي اگر چگونگي كاركرد پول را بياموزيد، بر آن چيره مي شويد و به ثروتمند شدن مي پردازيد» ص ،۴۷ «يكي از دليل هايي كه دارايان همواره داراتر مي شوند اين است كه موضوع كاربرد پول را در خانه _ نه مدرسه _ ياد مي دهند» (ص۳۹).
ما پدرها و مادرها از پول و كاركردهاي آن چه مي دانيم و چه چيزي در اين باره مي توانيم به فرزندان خود آموزش دهيم؟ اين مكالمه بين بسياري از والدين و فرزندان تكرار مي شود:
«- خوب، فرزندم، اگر مي خواهي ثروتمند شوي، بايد پول در آوردن را بياموزي.
- چگونه مي توانم پول را در بياورم؟
- كله ات را به كار بيندازي.
معناي ساده اين سخن آن است كه: پاسخ درستي برايت ندارم، بيشتر مزاحم نشو» . (ص۵۴)
ما، واقعاً نمي دانيم فرزندانمان را به چه شيوه اي تربيت كنيم و يا آنها را چگونه در زندگي راهنمايي كنيم تا به آسايش و رفاه برسند.
اگر فرزندان ما به تحصيلات دانشگاهي نياز دارند، به طور حتم به نوعي سواد مالي و يا به تعبيري، به بهره هوشي مالي نيز نياز دارند تا بتوانند از پس زندگي خود برآمده و به شيوه اي مستقل و مسلط زندگي كنند.
آموزش هاي امروزي ما، چه در خانه و چه در مدرسه، براي آينده آنان ناكافي، ناكارآمد و چه بسا نابه  جا و خطرناك است.
واقع بين باشيم؛ ما و نظام آموزشي ما «كارمند پرورند، نه كارآفرين» و اين آموزش ها پاسخگوي نيازهاي آينده فرزندانمان نخواهد بود، چنان كه تا به حال نيز نبوده است.
ضرورت آموزش هاي اقتصادي
در بخشي از كتاب «باباي دارا و باباي نادار» آمده است ، ژاپني ها از سه نيرو آگاهند: نيروي شمشير، نيروي گوهر و نيروي آينه. شمشير نشان از نيروي جنگ افزارها دارد. گوهر نماد پول است. آينه نماد خودآگاهي است. بنا به افسانه ژاپني، خودآگاهي گران بهاترين اين سه نماد است. (ص۱۳۷)
مسأله مهم در زندگي هر يك از ما آن است كه به نيروي آينه توجه كنيم. بسياري از مردم به جاي گوش دادن به نداي هوشمند درون، به دنبال جمعيت راه مي افتند. بايد از خود بپرسيم: آيا روش ما براي زندگي درست است؟
«بيشتر وقت ها پول فراوان مسأله را حل نمي كند، بلكه آن را افزايش مي دهد. پول در خيلي موارد موجب آشكار شدن عيب هاي وحشتناك انساني مي شود. چنانچه الگوي شما بر پايه هزينه كردن هر چه به دست مي آوريد، شكل گرفته باشد، افزايش در دريافت پول، موجب افزايش در خرج كردن مي شود. انسان مي تواند بسيار درس خوانده و صاحب حرفه اي ارزنده باشد، ولي در همان حال از نظر مالي و كاركرد پول چيزي نداند» (ص ۱۳۰).
به اين ترتيب نه تنها فرزندانمان، بلكه بسياري از ما آدم هاي به اصطلاح بزرگ و مستقل نيز نياز به آموزش هاي مالي داريم. اين آموزش ها نه در خانه ارائه مي شوند و نه در مدرسه، و نه متأسفانه در هيچ جاي ديگر. حتي گاهي نگرش هاي منفي نسبت به طرح چنين موضوعاتي وجود دارد. وقتي مي گوييم «آموزش هاي مالي» ؛ عده اي تصور مي كنند كه مي خواهيم جامعه را به طرف سرمايه داري و دوري از معنويت سوق دهيم. اصلاً چنين نيست. درست استفاده كردن از پول و به عبارت بهتر، به خدمت درآوردن پول و نه در خدمت آن بودن، متناسب با نيازهاي رواني، ديني و اخلاقي ماست.
در هر حال، با نگاهي واقع بينانه، آينده نگر و منطقي به زندگي فرزندانمان، حتماً ضرورت آموزش هاي اقتصادي را درك خواهيم كرد.
راه ساده تأمين آسايش و رفاه براي فرزندانمان، آن است كه همه امكانات مورد نياز آنان را تا جايي كه مي توانيم برآورده سازيم. موبايل، اتومبيل، كامپيوتر، پوشاك و غيره؛ البته از نوع كلاس بالا براي فرزنداتان تهيه كنيد تا او راه و رسم استقلال در زندگي بياموزد! توجيه كنيد كه براي جوان ها كار نيست و چاره اي جز انجام اين كارها نداريد، شما هم بچه هايي اشرافي تربيت كنيد، بدون آن كه  خود جزو اشراف باشيد! اما منطق زندگي چه مي شود؟ راه ديگر تأمين آسايش و رفاه براي فرزندانمان، روي آوردن به آموزش هاي اقتصادي متناسب با ويژگي هاي فرهنگي خودمان است، چرا از ويژگي هاي فرهنگي سخن مي گوييم؟
رفتار فرهنگي ما درباره آسايش و رفاه، آكنده از كج فهمي ها و اشتباهات است، به عنوان نمونه بسياري از ما:
۱. كارهاي خدماتي را عار مي دانيم؛
۲. درآمدها و سودهاي بادآورده را به كار و تلاش ترجيح مي دهيم؛
۳. به منافع فردي مي انديشيم نه منافع جمعي و ملي؛
۴. به اسم و رسم و عنوان كار، بيشتر از ماهيت آن اهميت مي دهيم؛
۵. به درآمدهاي ثابت مانند حقوق كارمندي، بيشتر اعتقاد داريم؛
۶. كارمند بودن را به كارآفرين بودن ترجيح مي دهيم؛
۷. آدم هاي سختكوش و فعالي نيستيم؛
۸. بيشتر به پول خرج كردن اهميت مي دهيم تا پول درآوردن؛
و خلاصه آن كه، فرهنگ ما، فرهنگ كاري به معناي واقعي آن نيست. در شرايطي كه در كشورهاي پيشرفته، كار كردن از دوران كودكي و نوجواني آموزش داده مي شود و حتي جزو برنامه هاي درسي آنان است، والدين از فرزندانشان توقع دارند كه هم زمان با سن قانوني به استقلال  مالي برسند، بسياري از كارگران رستوان ها را دانشجويان تشكيل مي دهند؛ در كشور ما، براي جوان ها، كار نكردن و از جيب پدر خرج كردن نوعي هنر و آقايي محسوب مي شود. اگر چه همه جوان ها چنين شرايطي را ندارند كه هر چقدر دوست داشته باشند از جيب پدر خرج كنند، ولي به طور كلي، كمتر جواني به لحاظ اين شرايط شرمسار مي شود و خود را سرزنش مي كند. جواني كه ماشين در اختيار دارد، موبايل دارد و خرج تعمير و نگهداري ماشين و مكالمات نه چندان ضروري با موبايل را پدر مي پردازد، نه تنها خجالتي از اين وضع نمي كشد، بلكه گاه و بي گاه والدين را بدهكار نيز مي كند كه چرا فلان امكانات ديگر را فراهم نمي سازند.
زماني، كار كردن بچه ها در ايام تابستان، نه تنها عيب و عار تلقي نمي شد بلكه نشانه بزرگي و استقلال آنها نيز بود. اما در حال حاضر، كارآموزي بچه ها _ و نه الزاماً كاركردن آنها _ غير از شرايط اضطراري و خاص، به نوعي نامناسب و غير عرف تلقي مي شود. ما پدرها و مادرها دوست داريم پول توي جيب فرزندانمان بگذاريم تا خوش خوش بگردد اما دست به سياه و سفيد نزند. اما اين منطق زندگي نيست و از اين وضعيت، نه او سودي خواهد برد و نه ما.
بدون شك، بايد در ايران ضرورت آموزش هاي اقتصادي براي كودكان و نوجوانان درك شود تا وقتي آنها به سن جواني مي رسند، به اصطلاح دستشان به جيب خودشان برود، نه پدرشان. درك ضرورت چنين آموزش هايي، بيش از همه مستلزم تغيير نگرش هاي والدين، فرزندان و مدرسه است.
اقدام در سه سطح
جامعه امروز ايراني بايد بپذيرد كه نگاه درستي به مفاهيم كار و اشتغال ندارد. والدين ايراني هم با روش هاي نادرست و غيرمنطقي خود، به تقويت اين نگرش كمك مي كنند. مدارس ما هم، اصلاً توجهي به موضوع ندارند و در دنياي ديگري كه معلوم نيست، متعلق به چه دوراني است، سير مي كنند.
رفاه و آسايش فرزندان و جامعه آينده ما در گرو تربيت «بچه هاي اشرافي» نيست. آموزش هاي اقتصادي بايد به ترتيب در سه سطح مورد توجه قرار گيرد:
۱ _ خانواده: والدين ايراني بايد هم در بعد نگرشي و هم بعد رفتاري آموزش ببينند. هر نوع آموزش اقتصادي براي كودكان و نوجوانان، مستلزم كسب آمادگي هاي لازم از طرف والدين است. اين سوژه، يعني ارائه آموزش هايي در زمينه  اقتصاد زندگي براي والدين و فرزندان، مي تواند مورد توجه مراكز دولتي و خصوصي آموزشي و مشاوره اي قرار گيرد. مي توان با آموزش هايي، نگرش هاي واقع بينانه و منطقي را در والدين ايراني نسبت به ضرورت هاي كسب استقلال اجتماعي _ اقتصادي فرزندانشان تقويت كرد و بعد از آن به آنان آموخت كه چه رفتاري در قبال مسائل مالي و اقتصادي فرزندانشان داشته باشند.
۲. مدرسه: گفتيم كه آموزش و پرورش و مدارس نيز بايد ضرورت آموزش هاي اقتصادي براي كودكان و نوجوانان و به ويژه پسران را درك كنند. حداقل مي توان موضوع را به صورت آزمايشي با تعدادي از مدارس آغاز كرد، يا بعضي از مدارس غيرانتفاعي علاقه مند مي توانند در اين مسير پيشقدم شوند. اطمينان داريم كه استقبال دانش آموزان، ضرورت چنين آموزش هايي را هر چه بيشتر نمايان خواهد ساخت. پيشنهاد مناسب آن است كه اين آموزش ها در مرحله اول، از دبيرستان شروع شود.
۳. نوجوانان و جوانان: در كنار امكانات احتمالي آموزشي، نوجوانان و جوانان نيز بايد به روش هاي زندگي خود و به خصوص مسائل مالي بينديشند. آنها مي توانند روند فعلي زندگي مالي خود و آينده اي كه از آن عايد خواهد شد را مورد تجزيه و تحليل قرار دهند.
بسياري از نوجوانان و جوانان، چنين تحليل هايي را انجام مي دهند ولي رفتار حاكم بر جامعه و به تبع آن رفتار والدين، مانع نتيجه گيري و اقدامي مناسب مي شود.
راهكارهايي قديمي و جديد
در كنار اقدام در سه سطح ياد شده، والدين، مدارس و نوجوانان و جوانان مي توانند به روش ها و راهكارهايي كه در گذشته مورد استفاده بوده و يا در حال حاضر توصيه مي شود توجه داشته باشند:
۱. كار بچه ها در ايام تابستان به منظور حرفه آموزي و تمرين درآمدزايي.
۲. يادگيري مهارت هاي متعدد و به صورت دوره اي و طي سال هاي متمادي (مثلاً آموختن مقدماتي نجاري، نقاشي، موسيقي، خياطي، تعميركاري و غيره هر كدام طي يك سال).
۳. يادگيري مهارت هاي پايه اي حسابداري.
۴. آشنا كردن نوجوانان و جوانان با مفاهيم بورس، سرمايه گذاري، تجارت و غيره توسط والدين و تا حد امكان به صورت عملي.
۵. تعيين گزينه هاي مختلف در زندگي براي فرزندان و دادن حق انتخاب به آنان.
۶. رفت و آمد و مراوده با كساني كه در فعاليت هاي اقتصادي موفق بوده اند.
۷. پيگيري اخبار اقتصادي از قبيل افزايش و كاهش قيمت انواع كالاها، اخبار بورس و غيره.

فرهنگ
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |