يكشنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۴
نگاهي به آخرين كتاب عليرضا كمري- محقق
تدوين تئوري خاطره نگاري
002169.jpg
ابراهيم زاهدي مطلق
نام كتاب: با ياد خاطره
مولف: عليرضا كمري
ناشر: سوره مهر
چاپ اول: ۱۳۸۳- ۲۰۸ صفحه
همانا هيچ كسي را نديده ام كه امروز چيزي بنويسد و روز بعد نگويد كه اگر اين تغيير صورت مي گرفت نيكوتر بود و اگر آن موضوع اضافه مي شد، خوش تر مي نمود و اگر اين مطلب جلوتر قرار مي گرفت خوب تر مي گشت و چنانچه اين موضوع كنار نهاده مي شد زيباتر بود. اين از بزرگ ترين عبرت هاست و دليلي است بر غلبه نقص بر همه بشر. (به نقل از غلامحسين يوسفي در مقدمه ديداري با اهل قلم- جلد ۲- ص ۱۴. مأخوذ از معجم الادباء ياقوت حموي)
اين جملات از زيباترين معاني است كه در پيشگفتار آخرين كتاب عليرضا كمري آمده است.
«با ياد خاطره» كه به گفته مؤلف، جلد اول از يك مجموعه ۳ جلدي است، از معدود آثار پژوهشي و تحقيقي در حوزه خاطره نگاري به شمار مي رود. اگرچه عده اي از صاحب نظران به لاغر بودن مباحث نظري و تحقيقي در خاطره نويسي اشاره مي كنند و كمبود چنين آثاري را به زبان مي آورند، اما اين اثر مي تواند بخشي از اين كمبودها را جبران كند.
عليرضا كمري به طور كاملاً تخصصي و البته در فضايي كاملاً غريبانه به كار تحقيق و پژوهش در زمينه خاطرات مشغول است.
اصرار و ابرام كمري به كار در حوزه خاطرات جنگ و رزمندگاني كه خاطره هاشان از طريق حوزه هنري و با همت دفتر ادبيات مقاومت و دوست  گرانمايه ام مرتضي سرهنگي چاپ شد و مي شود، او را به متخصص ترين فرد در اين حوزه تبديل كرد.
اين ادعا، گزافه نيست. كمري در حال تبديل شدن به مرجع بي نظير يا كم نظيري در حوزه خاطرات مكتوب و غيرمكتوب مربوط به جنگ است. البته، اين كه شانس خدمتي، كمري را به حوزه هنري و نزديكي مرتضي سرهنگي كشاند يا حوزه هنري توانست او را جذب كند، براي من نامعلوم است. اما حاصل اين اتفاق مبارك، دسترسي اين محقق به اصيل ترين و ناب ترين و دست اول ترين خاطرات رزمندگان جنگ شد. عليرضا كمري با درايت و علاقه خود، با تحقيق در پيشينه خاطره نويسي ايرانيان، در حال تدوين تئوريك مباحث خاطره نگاري است. اكنون مي توان منتظر اجتهاد اين محقق در حوزه اي بود كه به گفته خودش در كتاب «با ياد خاطره» نتوانسته است در پيشينه ايرانيان منابع در خوري به دست آورد.
آخرين كتاب عليرضا كمري چنان پرمايه است كه نقد آن- به دليل شاهد مثال هاي فراوان- نيازمند صفحات بيشتري است. به همين دليل، ناچار بايد با ذكر موارد كمتر، فقط به حد معرفي اثر اكتفا كرد تا خواننده، از سر اشتباه دچار نشاني غلط يا ناقص نشود.
علت يك نقيصه
«با ياد خاطره»، داراي پيش گفتاري عالمانه و جامع است. اطلاعات مطلوبي از پيشينه خاطره نگاشت ها به خواننده اش مي دهد. اگرچه خاطره نويسي پديده اي نوظهور نيست، اما به هر دليل، تا پيش از اين، كاري عالمانه و محققانه براي آن انجام نشده بود. شايد يكي از علل- و مهم ترين علل- آن هم ننوشتن خاطرات توسط كساني بود كه صاحب خاطرات جذاب بودند. اين نقيصه، البته پس از پيروزي انقلاب و پايان جنگ تحميلي تا حدودي رفع شد؛ پيدا شدن فرصت براي مبارزاني كه سال ها عليه رژيم پهلوي علم مخالفت برداشته و متحمل حبس ها و زندان ها شده بودند از يك سو و بازگشت رزمندگان از جبهه هاي جنگ از سوي ديگر جامعه را با خاطراتي انباشته و دوست داشتني رو به  رو كرد.
مبارزان راه آزادي كه پس ازحماسه بزرگ ۲۲ بهمن توانستند وقايع و سرگذشت خود را به زبان آورند، از رمز و راز مقاومت خود گفتند و از آن سوي ديوارها و سيمهاي خارداري كه رابطه آنان را با مردم قطع كرده بود. همچنين رزمندگاني كه پس از بازگشت به كاشانه خود و جداشدن از مرزهاي غربي و جنوبي از شگفتي هاي مقاومت نوجوانان و جواناني حرف زدند كه هنوز بايد در مدرسه مشق مي نوشتند.
اين گفته ها و خاطره ها- در عين غربت و مظلوميت- به وسيله دو مرد با انگيزه و با پشتكار هدايت و جمع آوري شد؛ هدايت الله بهبودي در بخش جمع آوري خاطرات انقلاب اسلامي و مرتضي سرهنگي در بخش جنگ و حماسه دفاع مقدس.
كتاب «با ياد خاطره» حاصل جمع انبوه خاطراتي است كه در حوزه هنري به چاپ رسيد و در دسترس عموم قرار گرفت.
كتاب حاضر كه درباره آن صحبت مي شود، به نوعي مقدمات چنين اتفاقي را فراهم خواهد آورد. اگر چه نويسنده اش هنوز چنين ادعايي ندارد، اما روند طبيعي و منطقي كار بايد به چنين اجتهادي منجر شود. البته اين مباني تئوريك، خوشبختانه بومي ترين مباني براي يك بحث علمي در علوم انساني است كه پيشينه چندان چشمگيري در ايران ندارد.
ايستگاه هاي كتاب
كتاب به دو بخش تقسيم مي شود كه در هر بخش با دو فصل روبه رو مي شويم؛ بخش اول شامل «كليات» مي شود كه فصل اول آن به «كليات خاطره» و فصل دوم به «كليات خاطره نويسي و خاطره نگاشته ها» اختصاص دارد. در هر بخش و فصل موضوعات ريزتري توضيح داده شده است كه براي هر جمله اش، اثري از كار محققانه ديده مي شود.
بخش دوم كتاب نيز «تاريخ خاطره نگاشته ها از آغاز تا اسلام» نام دارد كه فصل اول «دوره نخست» (آثار پارسي باستان) و فصل دوم «دوره دوم» (آثار پارسي ميانه) را شامل مي شود. گو اين كه مؤلف به مجلدات بعدي اين اثر اشاره مي كند كه در راه است، اما توضيح يا اشاره اي به زمان آماده شدن يا چاپ آنها نمي كند.
دور خيز عليرضا كمري در نگارش كتاب «با ياد خاطره» به گونه اي است كه نمي تواند نتايج تحقيقات خود را در خاطره نگاري با چاپ يك كتاب ۲۰۸ صفحه اي بنويسد.
خواننده اين اثر پس از پيش گفتار و سرآغاز با تعاريفي از «خاطره» و ريشه لغوي آن مواجه مي شود تا بداند با چه موضوعي روبه روست و وجه تسميه آن چيست. به استناد تعريفهاي مختلفي كه از آثار كلاسيك و متون قديمي دارد و همينطور با نگاهي به لغت نامه دهخدا، واژه خاطره را معني مي كند و سپس به خاستگاه خاطره از يك حديث قدسي مي پردازد و مي نويسد: «كنت كنزا مخفياً فأحببت ان اعرف» (من گنج ناشناخته اي بودم كه دوست داشتم شناخته شوم)كمري در اين كتاب، ريشه خاطره را شناسا شدن خاطره نگار ارزيابي مي كند.
او با همين روش و در ادامه تحقيقات و پژوهش ها به سراغ ابن سينا و «قصيده عينيه» اش مي رود و سپس به «ني نامه» حضرت مولانا در مثنوي معنوي سر مي زند تا بن مايه هاي خاطره نويسي را در گذشته تاريخ و ادبيات ايران پيدا كند. در تصور و تلقي كمري- با توجه به يافته هايش- ني نامه بهترين مثال يا مثل اعلاي خاطره معرفي مي شود. (صفحات ۳۱ و ۳۲)
002172.jpg
نگاهي به غرب
نويسنده كتاب در بخشي از اثر (كليات خاطره نويسي و خاطره نگاشته ها) به تاريخ خاطره و سير و تطور آن پرداخته و پس از شرح مختصري از گونه هايي كه مي توانند در فهرست خاطرات به شمار آيند، به غرب مي پردازد: «در غرب، زندگي نامه نويسي و خاطره نگاري سابقه اي طولاني دارد. اعترافات قديس آگوستينوس (قرن چهارم ميلادي) كهن ترين خاطره نگاشته اي است كه آوازه جهاني دارد. اوج رويكرد غرب به زندگي نامه نويسي و خود سرگذشت نگاري- و نيز پيدايي زندگينامه به صورت رمان- به دوره رنسانس و انقلاب صنعتي و رواج اومانيسم باز مي گردد.» (صفحات ۸۵ و ۸۶ از كتاب با ياد خاطره)
نويسنده در ادامه تأكيد مي كند كه به تعبير برخي، خاستگاه واقعي زندگي نامه هاي خود نگاشت، يونان و روم بوده است، زيرا در روزگاران دور، در اين فرهنگ، فرديت انسان معني و هويت خاصي داشته است.
كتاب با ياد خاطره به دقت و ظرافت، خاستگاه فلسفي «من» را جست وجو مي كند تا علت واقعي ننوشتن يادداشت هاي روزانه و خاطرات در مشرق زمين را به خواننده اش بشناساند. در ديدگاه فلسفي «اومانيسم» طبيعتاً «من» واجد احترام و اختياراتي است كه جز «خود» را نبيند. اصالت وجود، به انسان عصر اومانيسم فرصت مي دهد تا «خود» را عرضه كند؛ «من» را به جاي «ما» به كار ببرد. در حالي كه اين واژه (من) در شرق و ايران به نوعي تبختر يا خودپرستي تلقي مي شده و مي شود. شايد به همين علت- هنوز هم- اكثر مردم اين سرزمين از لفظ «ما» به جاي «من» بهره مي گيرند.
عليرضا كمري، حتي ننوشتن يادداشتهاي روزانه را- تلويحاً- به علت بي توجهي به «من» مي داند. هنوز هم مي توانيم جاي خالي يادداشتهاي روزانه را در نوشته هاي سياست مردان و... ديد. در حالي كه يكي از پراقبال ترين و پرفروش ترين آثار غرب به كتاب هايي مربوط مي شود كه يادداشت هاي روزانه افراد است.
تعرض به يك انسان شريف
گفتم كه عليرضا كمري را دوست دارم و گفتم كه بيش از كتاب مايلم از خودش و روحيه پژوهشگري اش بنويسم، اما او و نوشته هايش هم مثل همه افراد و نوشته ها خالي از ايراد و اشكال نيست.
من ضمن تأكيد به اين كه مايل نيستم اشكالات كار را بگويم، اما عرصه نقد، مجبورم مي كند به يك مورد- حداقل- اشاره اي بكنم. «تابستان سال ۶۶ وقتي در مقام بررسي خاطرات مكتوب مربوط به جنگ، براي يافتن موازين شناخت و تعريف روشن و قانع كننده اي از خاطره و گونه هاي آن به مباحث نظري ادبي و تاريخي رجوع كردم، دريافتم نه تنها در اين موضوع اثري در خور به دست نيست، بلكه اشارات و اظهارات موجود در برخي مقالات و مطاوي كتب، چندان وافي به مقصود و اطمينان بخش نمي توانند بود.»
اين عبارت (يا عبارات) را آوردم تا از خواننده بپرسم كه چنين نوشته هايي به نثر و سبك كدام دوره تاريخي نزديك است؟ به دوره حاضر يا به عصري كه «ياقوت حموي» نوشته مي شد؟ خواندن برخي از صفحات كتاب- و حتي نحوه سخنراني و گفت وگوي عليرضا كمري در ديدارها- نشان مي دهد كه او علاقه اي زياد به نثر كلاسيك دارد.
نوشتن با آن سبك و شيوه، البته چندان مقبول نويسندگان و داستان نويساني نمي شود كه با متون كهنه كلاسيك سر دوستي ندارند. ضمن احترام به متون كلاسيك و جايگاه رفيع آن، خوب است عليرضا كمري نوشته هايش را ساده تر و بي تكلف تر از اين بنويسد. چرا كه او براي دانشجويان رشته زبان و ادبيات فارسي، نمي نويسد؛ بلكه مخاطبان و خوانندگان واقعي آثار او، نويسندگان يا خاطره نگاراني هستند كه مي خواهند مباني تئوريك و پيشينه آن را هم بدانند. البته در كتاب «با ياد خاطره» ، اين رويه در فصل هاي دوم به بعد و بخش دوم كمتر ديده مي شود.
به نظر مي رسد عليرضا كمري خود را مقيد به اين نوع سبك كرده است. در حالي كه نوشتن با اين لحن و شيوه، او را وا مي دارد الزامات اين شيوه را هم بپذيرد و به آن تن دهد. از الزامات چنين روشي، جملات طولاني و بدون فعل است كه اكنون چندان پسنديده نيست. بازگشت اين مؤلف محقق به ساده نويسي و امروزي نويسي به معني سهل انگارانه نويسي يا تخفيف مطالب نيست؛ بلكه به معني ايجاد علاقه بيشتر نزد خواننده است و بس.

روزه و رمضان در آئينه شعر فارسي
002166.jpg
ماه مبارك رمضان همواره مضمون پردازش چامه هاي بلند شاعران ايراني از پدر شعر فارسي رودكي تا شهريار و... بوده است.
رمضان ماه روزه و ماه نهم از ماه هاي قمري بين شعبان و شوال است، رمضان در لغت  به معناي تابش گرما و شدت تابش خورشيد است.
بعضي گفته اند: رمضان به معني سنگ گرم است كه از سنگ گرم، پاي روندگان مي سوزد و شايد ماخوذ از «رمض» باشد كه به معني سوختن است چون ماه صيام گناهان را مي سوزاند به اين خاطر، بدين اسم موسوم شده است؛ زيرا ماه رمضان موجب سوختگي و تكليف نفس است.
اما صوم و روزه كه در اين ماه تكليف شرعي مسلمانان است عبارت است از احتراز از خوردن و آشاميدن و مفطرات ديگر از طلوع صبح تا غروب.
در قرآن مجيد يك بار «رمضان» و چهارده بار صوم و صيام و صائمين و صائمات... آمده است.
«شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن...» ماه رمضان است كه در آن قرآن فرو فرستاده شد... دستور روزه در آيه ۱۷۹ سوره بقره طرح شده است: «يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب علي الذين من قبلكم لعلكم تتقون.»
از همان آغاز كه رودكي پدر شعر فارسي، بناي بلند كاخ ادب را برافراشت، مفردات روزه، رمضان، صوم و صيام در آيينه شعر فارسي انعكاس يافتند.
اين انعكاس در تمامي انواع شعر مدحي، اخلاقي، تعليمي، غنايي و رثا ديده مي شود.
در شعر شاعران دوره اول، كاربردها سطحي است و از اعلام ماه رمضان يا عيد رمضان و مبارك باد گفتن آن فراتر نمي رود:
روزه به پايان رسيد و آمد نو عيد
هر روز بر آسمانت باد امروزا (رودكي)
همان بر دل هر كسي بوده دوست
نماز شب و روزه آيين اوست (فردوسي)
بر آمدن عيد و برون رفتن روزه
ساقي بدهم باده بر باغ و به سبزه (منوچهري)
عيد قربان بر او مبارك باد
هم بر آنسان كه بود عيد صيام (فرخي)
خجسته باد و مبارك قدوم ماه صيام
بر اولياء و احباي شهريار نام (نزاري)
نزد خداوند عرش بادا مقبول
طاعت  خير تو و صيام و قيامت (مسعود سعد)
روزه دار و به ديگران بخوران
نه؛ مخور روز و شب شكم بدران (به نقل از دهخدا)
ناصر خسرو مخاطب خود را به تامل درباره اين حكم عبادي فراخوانده مي گويد:
چون روزه نداني كه چه چيزي است چه سود است بيهوده همه روز تو را بودن ناهار
همه پارسايي نه روزه است و زهد نه اندر فزوني نماز و دعاست
از نماز و روزه تو هيچ نگشايد تو را خواه كن خواهي مكن، من با تو گفتم راستي
تا نپذيرد ز توي زي خداي نيست پذيرفته صلاه و صيام
سوي بهشت عدن يكي نردبان كنم يك پايه از صلات و دگر پايه از صيام
خاقاني شاعر تعليمي علاوه بر آن كه در شعر خود از مفردات صوم و صيام سود جسته است و صيام را از بهترين سكنات نفس دانسته است:
از جسم بهترين حركاتي صلاه دان
وز نفس بهترين سكناتي صيام دان
به خاطر آشنايي با عقايد ترسايي و دين مسيحيت از «روزه مريم» «صوم العذرا» ياد مي كند:
روزه كردم نذر چون مريم كه هم مريم صفاست
خاطر روح القدس پيوند عيسي زاي من
نيست  بر من روزه در بيماري دل زان مرا
روزه باطل مي كند اشك دهن آلاي من
اشك چشم در دهان افتد كه افتد افطار
از آنك جز كه آب گرم چيزي نگذرد بر ناي من
نظامي گنجوي نيز در مثنوي خسرو و شيرين در بيان مرگ مريم، روزه مريم را ياد مي كند:
چون مريم، روزه مريم نگه داشت
دهان در بست از آن شكر كه شه داشت
مولانا در كليات شمس، روزه مريم را براي نفس شكمخوار توصيه مي كند:
نفس شكمخوار را روزه مريم دهي
تا سوي بهرام عشق مركب لاغر كشي
خاقاني از مضمون روزه گرفتن و افطار كردن، در شعر غنايي، مدحي و رثايي نيز سود جسته است، در شعر غنايي مي گويد:
عشق آتشي است كاتش دوزخ غذاي اوست
پس عشق روزه دار و تو در دوزخ هوا
و در شعر مدحي مي گويد:
تا به رويش گرفته ام روزه
جز به يادش نكرده ام افطار
و در شعر رثايي، روزه گرفتن را به معني ترك و قطع علاقه به كار برده است آنجا كه از زبان امير رشيد الدين فرزند در گذشته اش مي گويد:
من كنون روزه جاويد گرفتم ز جهان
گر شما در هوس عيد بقاييد همه
در آثار سعدي شاعر معرفت و اخلاق نيز توجه به روزه و شرايط آن ديده مي شود. در يك مورد شاعر، توجه كامل به خدا را مطرح كرده و روزه و عبادتي را كه ريا و سمحه اي در آن طرح شود مطرود مي داند:
شنيدم كه نابالغي روزه داشت
به صد محنت آورد روزي به چاشت...
و درموردي ديگر تهمت و غيبت را از مبطلات روزه دانسته، مي گويد:
به طفلي درم رغبت روزه خاست
ندانستمي چپ كدام است و راست
يكي عابد از پارسايان كوي
همي شستن آموختم دست و روي
كه بسم الله اول به سنت بگوي
دوم نيت آور سوم كف بشوي
پس آنگه دهن شوي و بيني سه بار
مناخر به انگشت كوچك بخار
به سبابه دندان پيشين بمال
كه نهي است در روزه بعد از زوال
وزان پس سه مشت آب بر روي زن
ز رستنگه موي سر تا ذقن...
در شعر غنايي نيز سعدي از مضمون روزه و ماه نو بي بهره نبوده و هلال ابروي دوست را هلال عيد خود يافته است:
هر كه را خاطر به روي دوست رغبت مي كند
بس پريشاني ببايد بردنش چون موي دوست
ديگران را عيد اگر فرداست ما را زين بهست
روزه داران ماه نو ببينند و ما ابروي دوست
اما بهترين مضامين و عميق ترين مفاهيم در كليات شمس به چشم مي خورد.
شاعر شوريده مكتب عرفان با شريعت پيوند ناگسستني دارد از اين رو با حلول ماه رمضان ماه معراج آدمي، ماه پرورش عيساي روح، ماه بريدن از نان و رسيدن به جانان به وجد درمي آيد:
ماه رمضان آمد اي يار قمر سيما
بر بند سر سفره بگشاي ره بالا
اي ياوه هر جايي، وقتست كه باز آيي
بنگر سوي حلوايي تا كي طلبي حلوا...
مرغت ز خور و هيضه، مانده ست درين بيضه
بيرون شو از اين بيضه تا باز شود پرها...
در غزلي ديگر ماه رمضان را موجب قلب ضلالت و رسيدن به لشكر ايمان، ماه حيات جان، ماه صبر، ماه نزول قرآن، عروج روح و ماه دريده شدن پرده هاي ظلمت و پيوستن به ملائكه و مقربين مي خواند:
آمد شهر صيام، سنجق سلطان رسيد
دست بدار از طعام مايده جان رسيد
جان ز قطيعت  برست، دست طبيعت  ببست
قلب ضلالت  شكست لشكر ايمان رسيد
لشكر «و العاديات» دست به يغما نهاد
ز آتش «والموريات» نفس به افغان رسيد...
مولانا روزه را مادري مي داند كه كريمانه به سوي اطفال خويش آمده است پس نبايد دامان چنين مادري را آسان از دست فروهشت:
سوي اطفال بيامد به كرم مادر روزه
مهل اي طفل به سستي طرف چادر روزه
بنگر روي ظريفش بخور آن شير لطيفش
به همان كوي وطن كن، بنشين بر در روزه
بنگر دست رضا را كه بهاريست خدا را
بنگر جنت جان را شده پر عبهر روزه
هله اي غنچه نازان، چه ضعيفي و چه يازان
چون رسن باز بهاري بجه از خيبر روزه...
در اين ماه كه مهمان خدا هستيم، درهاي دوزخ بسته و درهاي بهشت به رويمان باز خواهد شد:
دلا در روزه مهمان خدايي طعام آسماني را سرايي
درين مه چون در دوزخ ببندي هزاران در ز جنت برگشايي...
در غزلي شيوا با رديف «صيام» به تاثير روزه در دل و جان مي پردازد كه آن از زبان خود مولانا خوشتر است:
مي بسازد جان و دل را بس عجايب كان صيام
گر تو خواهي تا عجب گردي، عجايب دان صيام
گر تو را سوداي معراجست بر چرخ حيات
دانك اسب تازي تو هست در ميدان صيام...
شاعر عباس صبوحي هم گفته است:
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آري افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان زلف ميفشان كه فقيه
بخورد روزه خود را به گمانش كه شب است
حافظ شاعر رند ادب فارسي نيز از بركت ماه رمضان بي بهره نبوده است.
حافظ در ديوان خود ۵ بار واژه «روزه» ۳ بار «رمضان» ، ۲ بار «صيام» و يك بار «روزه دار» را به كار برده است.
كاربرد اين مضمون تقريبا در تمامي غزل ها يكسان است و شاعر در بيشتر آنها به آمدن ماه رمضان و بر چيدن جام مي يا ديده شدن هلال عيد و در دادن جام و قدح اشاره كرده است.
يكي از معاني روزه كه در رساله اصطلاحات فخرالدين ابراهيم عراقي نيز آمده است اين است كه روزه در اصطلاح، قطع التفات را گويند.
انصاري گويد: «روزه جوانمردان طريقت به زبان اهل معرفت بشنو و ثمره سر انجام آن بدان، چنانكه تو تن را به روزه داري، و از طعام و شراب باز داري، ايشان دل را به روزه دارند و از جمله مخلوقات باز دارند تو از بامداد تا شبانگاه روزه داري، ايشان از اول عمر تا به آخر روزه دارند، و روزه و عيد خواجه حافظ نيز جز ازين مقوله نمي تواند باشد، در ذيل به شواهدي از ديوان حافظ اشاره مي شود:
روزه، يك سو شد و عيد آمد و دلها برخاست
مي زخمخانه به جوش آمد و مي بايد خواست
توبه زهد فروشان گران جان بگذشت
وقت رندي و طرب كردن رندان پيداست...
بيا كه ترك فلك، خوان روزه غارت كرد
هلال عيد به دور قدح اشارت كرد
ثواب روزه و حج قبول آن كس برد
كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد...
ساقي بيار باده كه ماه صيام رفت
در ده قدح كه موسم ناموس و نام رفت
وقت عزيز رفت  بيا تا قضا كنيم
عمري كه بي حضور صراحي و جام رفت...
بازآي و دل تنگ مرا مونس جان باش
وين سوخته را محرم اسرار نهان باش
زان باده كه در ميكده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش...
خبرگزاري فارس

سايه روشن هنر
جواد محقق:
مراسم ديني را نهادهاي مردمي پيش مي برند
مهر: جواد محقق - شاعر و سردبير ماهنامه رشد نوجوان گفت: در ادبيات بزرگسالان، تلاش قابل توجهي درمورد روزه و رمضان انجام نشده، اما در ادبيات گذشته ما آثار بيشتري در اين زمينه به چشم مي خورد، البته در ميان آثاري كه براي كودكان و نوجوانان آفريده شده، توجه به ماه مبارك و فريضه روزه بيشتر است، به طوري كه مي توان از اين مجموعه آثار كتابهايي را هم تدوين كرد.
اين شاعر با بيان اين مطلب افزود: مفاهيم بلندي كه فرا زماني هستند در هر دوره اي به نسبت نوع نگاه و توان شاعران و نويسندگان، مورد توجه و تحليل قرار مي گيرد، اما از آنجا كه هردوره اي براي خودش بياني دارد، نمي توان گفت در يك دوره پرداختن به آن موضوع به حد كمال رسيده است، چون اگرچنين باشد در دوره هاي ديگر نيازي به كارهاي دوباره نيست، به همين دليل اين طور نگاه كردن به قضيه شايد درست نباشد و بايد ديد سهم شاعران و نويسندگان دوره معاصر به پرداختن به اين موضوع و مضمون چقدر است.
جواد محقق خاطرنشان ساخت: چه نهادهاي دولتي و چه غير دولتي، اگر تصميم هاي نادرستي بگيرند و مديريت هاي ضعيفي را درخصوص آثار ديني اعمال كنند موجب دلزدگي مي شود و در اينجا تفاوتي در اينكه آن مجموعه، مجموعه دولتي يا غيردولتي باشد، وجود ندارد.
اگر هم تصميمات درست و به جايي گرفته شود، باز هم فرقي نمي كند كه اين مجموعه دولتي است يا غير دولتي.
اين شاعر كه خود نيز آثاري در حوزه ادبيات كودك و نوجوان خلق كرده است، ياد آور شد: دركشورما NGO هايي كه ظواهر غيردولتي دارند، وجود دارد و به طور غير مستقيم تغذيه شان از سوي نهادهاي دولتي صورت مي گيرد، مانند هيئت ها كه قديمي ترين NGO هاي ما هستند، اگرچه ظاهرا با عنوان لاتين NGO مطرح و شناخته نمي شوند، اما جدي ترين و قديمي ترين NGO ها در كشور ما مي باشند و تعدادشان نيز بسيارزياد است.
اين شاعر تصريح كرد: مراسم ديني و آييني كه به وفور در سالهاي ستمشاهي برگزار مي شد، صندوق هاي قرض الحسنه براي كساني كه محتاجند و...، تمامي اينها توسط NGO ها بدون حمايت دولتهاي وقت و در زير سلطه و مخالفت آنها به وفور درهمه جاي كشور از دورترين روستاها تا بزرگترين شهرها شكل مي گرفت، در نتيجه اگر درحال حاضر كه حكومت خود علاقه مند به فعاليت هاي ديني است، برنامه ريزي هاي درستي توسط نهادهاي دولتي و با امكانات موجود در اختيارشان انجام گيرد، بسيار مفيد خواهد بود، اگر برنامه ريزيها نادرست و مديريت لازم وجود نداشته باشد، طبيعي است كه چندان توفيق نخواهيم داشت، درنتيجه دولتي يا غيردولتي بودن نهاد، مهم نيست، بلكه برنامه ريزي و مديريت مهم است.
جواد محقق همداني در پايان گفت وگو با مهر، ياد آور شد: مشكلات نشر و انتشار كتابهاي ديني و معرفتي، مشكلات ويژه و اختصاصي نيست، يعني همان مشكلاتي كه درخصوص تمام كتابها درحوزه نشر و چاپ آثار وجود دارد، براي اين گونه آثار نيز مطرح است.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |