چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۴
مقدمه اي بر آسيب شناسي روش هاي تربيت كودكان
تربيت به كدام روش؟
002568.jpg
معمولاً  والدين هنگام تربيت كودك از رفتار او انتقاد مي كنند. اگر كودك مرتب از كسي كه برايش مهم است انتقاد بشنود (كه متأسفانه اين كار هميشگي پدر يا مادر است) به فردي بدون اعتماد به نفس تبديل مي شود كه انگيزه و قدرت قضاوت خود را از دست داده و هميشه از خود عيب جويي مي كند. در مقابل اگر از رفتار كودكمان هرگز انتقاد نكنيم و آموزش هاي لازم را به او ندهيم نه تنها نمي تواند عزت نفس مورد نيازش را به دست آورد بلكه احساس مي كند والدينش به او اهميتي نمي دهند. توجه و انتقاد، تربيت و اعتماد به نفس دست در دست هم بايد پيش بروند. از طرفي توجه مناسب به كودكان داشتن و در عين حال كنترل كردن آنها بسيار مشكل است و موفقيت مان در تربيت كودك دقيقاً  به روشي كه اتخاذ مي كنيم بستگي دارد. بايد به گونه اي رفتار كنيم كه كودك بتواند انتقاد ما را مثبت تلقي كند و بداند كه به شخص او ايمان داريم و از او بيزار نيستيم.
ما كودكانمان را نسبت به آنچه كه فكر مي كنيم هستند و مي خواهيم باشند تربيت مي كنيم. اگر آنها را نافرمان بدانيم به اجبار متوسل مي شويم و روي آنها اعمال قدرت مي كنيم. اگر به قوه قضاوتشان ايمان داشته باشيم تشويقشان مي كنيم كه خود تصميم بگيرند. اگر ذهنشان را ناتوان و فاقد استدلال بدانيم مدام به آنها دستور مي دهيم و بالاخره اگر فكر نكنيم منطقي هستند تشويق منطقي و ملايمي به كار مي بنديم.
مشكل اينجاست كه كودكان تمام خصوصيات فوق را دارند. سركش، منطقي و خوب، تابع اميال آني و نسبت به بحثي منطقي نفوذناپذير هستند. بنابراين مجبور مي شويم راههاي تربيتي متفاوتي به كار بريم و اغلب مطمئن نيستيم كه مناسب ترين راه كدام است.
والدين هنگام تربيت كودك غالب اوقات با پرسش هاي زير روبه رو مي شوند:
۱- چگونه مي توانم كودكم را راهنمايي كنم بدون آن كه به او تلقين شود خودش نمي تواند فكر كند؟
۲- چه كنم كه كودك از رفتار نادرستش خجالت بكشد نه از وجود خودش؟
والدين مي خواهند به كودكان خود بياموزند كه آنها خوبتر از آن هستند كه اعمال ناشايستي داشته باشند.
۳- چگونه مي توانم روي كودكم اعمال قدرت كنم بدون اين كه اعتماد به نفس او نسبت به قدرت دركش را تضعيف كنم؟
هدف از تربيت كودك اثبات اين نيست كه تنها والدين مسئول هستند بلكه تشويق كودك به مسئوليت پذير بودن است.
۴- چگونه مي توانم به كودكم بگويم كه چه قدر بي دقت يا بي فكر است بدون اين كه از اعتمادش به ارزش و توانايي هايش كاسته شود؟
هدف  از تربيت كودك اين نيست كه او را وادار كنيم به عيوبش فكر كند بلكه قصد داريم جنبه هاي خوب وي را گسترش دهيم.
براي اين كه بتوانيم رفتار متعادلي با كودكمان داشته باشيم بايد بدانيم چه اهدافي براي كودكمان در نظر گرفته ايم.
هدف گزيني
هنگام تربيت كودكان، براي آنها اهداف كوتاه و بلند مدت در نظر بگيريم .از اهداف كوتاه مدت مي توان به موارد زير اشاره كرد:
۱- اتاقش را مرتب كند و لباس هايش را سر جايش بگذارد؛ ۲- سر وقت از خانه بيرون رود و به موقع برگردد؛ ۳- دوستان يا خواهر و برادرش را دست نيندازد؛ ۴- تكاليف مدرسه اش را به موقع انجام دهد و...
اما اهداف بلند مدت والدين اين است كه كودكي تربيت كنند كه نسبت به ديگران با ملاحظه و بر زندگي خود مسلط باشد و معمولاً  اين اهداف بلند مدت هستند كه در گرماگرم رفتار والدين با كودكان به دست فراموشي سپرده مي شوند، اهدافي چون :
۱- گسترش دادن معيارهاي معنوي كودك.
مي خواهيم كودكي پرورش دهيم كه بتواند تصميم بگيرد چه كاري را انجام دهد و يا ندهد و چرا؟
۲- آموختن خوب و بد به كودك.
كودك بايد بداند كدام رفتارها پذيرفتني نيستند و چه كند تا رفتاري پذيرفتني داشته باشد.
۳- در حين تربيت كودك داشتن روابط مثبت با او.
بدين ترتيب مي خواهيم او به عشق ما نسبت به خود اعتماد داشته باشد تا در زمان نياز بتواند از آن بهره مند شود.
۴- ايجاد عزت نفس قوي در كودك.
مي خواهيم كودكاني پرورش دهيم كه نسبت به رفتارشان احساس مسئوليت كرده و روي ديگران تأثير مثبت بگذارند.
به همان اندازه كه اين اهداف را در تربيت فرزندانمان در نظر داريم بايد به اين كه چه نوع تربيتي بيشترين تعادل را برقرار مي سازد توجه كنيم.
هدف از تعليم و تربيت، پرورش كودكي است كه بتواند مستقل از پدر يا مادرش عمل كند بنابراين حتي وقتي مقرراتي وضع مي كنيم بايد به او اجازه دهيم تا اندازه اي روي نحوه اجرا كردن آنها خود تصميم بگيرد
ما والدين
۱- قصد داريم قدرتمان را بدون ستيز اثبات كنيم. وقتي پدر يا مادري سعي مي كنند كودك خود را با تأكيد بر روي قدرتش تربيت كنند اصرار طبيعي كودك جهت حفظ عزت نفس خود، او را وادار به مقابله مي كند آنچه كه در اين مواقع اتفاق مي افتد چنين است:
پدر يا مادر: من جلوي كارهايت را مي گيرم!
كودك: راههايي پيدا مي كنم تا از دست تو خلاص شوم.
- راههاي قوي تري به كار مي گيرم تا تو را كنترل كنم
- راههاي غيرمستقيم قوي و ويران كننده اي مي يابم تا از اين كنترل جلوگيري كنم.
-در آن صورت تمام امتيازات تو را انكار مي كنم.
- زندگي را برايت جهنم مي كنم.
در گفت و گوي فرضي فوق اهداف تربيتي كودك زير سايه خشم و عصبانيت براي كسب قدرت قرار گرفته و در هاله اي از ابهام فرو رفته است. كودك با پس زدن اعتماد و عشق پدر يا مادرش به تنبيه كردن او مي پردازد، ديگر رازهاي خود را با او در ميان نمي گذارد، لبخند نمي زند يا شيطنت و بازيگوشي نمي كند. ممكن است به تمام حرف ها گوش كند، اما كارها را در سكوتي پر از ترس و انزجار انجام مي دهد.
۲- مي خواهيم قدرتمان را به كودك نشان دهيم بدون اين كه نقش تهاجمي يا تندي را ايفا كنيم.
كودكاني كه والدينشان آنها را با فرياد زدن، غرولند و انتقاد و يا كتك زدن تنبيه مي كنند بيش از كودكان ديگر پرخاشگر هستند. والدين خشن، كودك خشن پرورش مي دهند.
۳- مي خواهيم كه كودكمان بدون اين كه از ما بترسد به حرفمان گوش كند.
اگر كودك از والدين خود بترسد دچار رنج و اندوه شده و براي دوري از عصبانيت پدر يا مادر دروغگو مي شود و در ضمن از آنها فاصله مي گيرد كه اين روش براي او بسيار مضر است.
۴- مي خواهيم بدون ايجاد فضايي حقارت بار كودك خود را آموزش دهيم.
مرتب تذكرات منفي دادن مثل: «ناليدن بس است!» ، «سروصدا نكن!» ، «اين قدر تنبل نباش!» ، «چه طور جرأت مي كني اين جوري با من صحبت كني!» ، «چراعاقل نمي شوي!» فضاي خانه را عذاب آور مي سازد. به علاوه چنين تذكرات منفي نتيجه اي معكوس داشته و كودكان به سمت رفتاري نامطلوب تر سوق داده مي شوند. كودكي كه دائم اخطار مي شنود ممكن است با خود فكر كند، «شايد من از آن نوع اشخاصي هستم كه حتماً  آن كارها را مي كند.»
۵- مي خواهيم در مواقع ضروري از رفتار كودك انتقاد كنيم اما به خود او تهمت ناروا نزنيم.
وقتي كودك عدم تأييد پدر يا مادرش را احساس كند ممكن است آن قدر آزرده شود كه ديگر علاقه اي به شنيدن حرف هاي او نداشته باشد. انتقاداتي مانند: «تو تنبلي ،خودخواهي، بي مصرفي!» سازنده نيستند. كودك در برابر چنين انتقادي با گوش نكردن به آن از خود دفاع مي كند- و شايد بدتر- آن را باور كرده و قبول مي كند كه او «بد» يا «بي ارزش» است.
انواع تعليم و تربيت
در اين قسمت سه نوع روش تعليم و تربيتي كه همه آنها رايج هستند اما تنها يكي از آنها موثر مي باشند را شرح مي دهيم:
والدين مستبد
آنچه را كه تربيت استبدادي مي دانيم نوعي سرپرستي ديكتاتوري است. در اين نوع تربيت حرف پدر يا مادر قانون است، بي چون و چراست- و نيازي به توجيه ندارد.
وقتي پدر يا مادري به كودك مي گويد: «اين كار را بايد انجام دهي چون من مي گويم.»اين روش ممكن است بتواند كودك را تحت كنترل در آورد، اما او منطق پشت اين دستورات را درك نمي كند. در اين گونه مواقع رفتار «خوب» كودك ناشي از ترس يا اطاعت بدون فكر است و به جاي اين كه بياموزد معقولانه رفتار كرده و تصميماتي حساب شده بگيرد مي آموزد كه چگونه از دستورات پيروي كند و اين نوع تربيت جلوي بلوغ فكري كودك را مي گيرد. كودكان والدين مستبد وقتي فكر مي كنند كه چگونه بايد رفتار كنند درست  يا غلط بودن كار را در نظر نمي گيرند، بلكه فكر مي كنند كه كدام كار، بزرگترها را عصباني يا آرام مي كند. بدين ترتيب ابتكار عمل، اعتمادبه نفس و عزت نفس كودك تحليل مي رود.
والدين سهل گير
اين والدين كاملاً  عكس والدين مستبد عمل مي كنند در حقيقت اين گونه والدين چون اعتقاد دارند تعليم و تربيت استبدادي نمي تواند رفتار خوب و طبيعي را به كودك بياموزد خلاف آن رفتار مي كنند. والدين سهل گير به جاي اين كه خودشان «قوانين» را وضع كنند از كودكانشان دعوت مي كنند تا در تصميماتي كه آنها چه كاري بايد انجام دهند وچگونه رفتار كنند و بهترين چيز براي آنها چيست كاملاً  شريك باشند. اين والدين با دادن مسئوليت  به كودك سعي دارند وي را تشويق كنند تا احساس مسئوليت كرده و قوه استدلالش بالا رود.اين نوع تعليم و تربيت برخلاف قصد خوب و تشويق مطلق اش به نظر مي رسد كه نمي تواند به اهداف مورد نظر دست يابد. والدين سهل گير نقش قانونگذاري خود را رد مي كنند و بدين ترتيب نمي توانند به كودك در كشف استعداد نهاني خود كمك كنند و حتي زماني كه به كودك قدرت مي د هند تا نسبت به خود نظر دهد. در بالا بردن درك و قوه تشخيص كودك شكست مي خورند و عجب اين كه در بسياري از موارد همان تأثير رفتار والدين مستبد را روي كودكشان مي گذارند و هر دو نوع والدين در القا كردن معيارهاي رفتاري معقول و ثابت به كودكانشان شكست مي خورند.
هيچ يك از شرايط فوق به كودك نمي آموزد كه تصميماتش چه عواقبي در پي خواهد داشت. در خانواده مستبد كودك ياد مي گيرد كه وقتي گير افتاد تنبيه مي شود و در خانواده سهل گير كودك معتقد است هيچ نوع تنبيه اي مناسب نيست. كودك شخص مستبد نمي تواند خودش تصميم بگيرد و كودك شخص سهل گير نمي تواند رفتارش را ارزيابي و اصلاح كند. بيش از حد كنترل كردن و يا آسان گرفتن كودك هر دو براي عزت نفس و توسعه كف نفس مضرند.
والدين مقتدر
به نظر مي رسد كه تعليم و تربيت مقتدرانه بهترين كنترل و رشد را در كودك موجب مي شود. در اين روش والدين از قوانين و منطق استفاده مي كنند. پدر يا مادر بدون اين كه مستبد باشد قدرت خود را ابراز كرده و قوانين را بر مبناي دليل و برهان وضع مي كند. مثلاً «آن كار را نبايد انجام دهي!» يا «اين كار را بايد انجام دهي!» مواردي هستند كه غالباً با توضيحاتي كافي همراهند.
دلايل پشت اين قوانين جملاتي از قبيل «براي اين كه من مي گويم!» نيستند بلكه مثلاً «ممكن است آسيب بيني» يا «باعث آزار ديگران مي شوي.» و از اين دست مي باشند. اين نوع تعليم و تربيت موجب مي شود عزت نفس كودك افزايش يافته و قوه دركش بالا رود.
مؤثرترين نوع تعليم و تربيت
موثرترين نوع تعليم و تربيت تركيبي از اتخاذ قوانين و توضيح دلايل آنهاست. براي اتخاذ اين نوع تعليم و تربيت بايد چنين مهارت هايي داشته باشيم:
۱- اتخاذ مقررات به صورت واضح و مثبت.
۲- تشويق و ترغيب كودك به پيروي از مقررات
۳- توضيح دلايل قوانين وضع شده
۴- اعمال قوانين به طور دائم و در عين حال منطقي
مقررات
اولين وظيفه تعليم و تربيت روشن كردن انتظارات خودمان از كودك است، هر چه دستورات مشخص تر باشند بهتر است.
۱- در لحظه اي كه اوامر يا دستورات را صادر مي كنيم بايد متوجه لحن صداي خود باشيم، برخي از روش هاي دستور صادر كردن بايد به گونه اي باشد كه كودك راحت تر از آن پيروي كند. لحن صداي ما نبايد تهديدآميز يا پر از خشم باشد.
۲- در يك زمان نبايد چند نوع دستور صادر كرد. وقتي كه بزرگسالان دستورات متعدد مي دهند كودكان احساس عصبانيت و حقارت مي  كنند.
۳- هشدار دهيد!  اگر بگوييد: «تا ۱۰ دقيقه ديگر مي رويم.» كمتر باعث اعتراض مي شويد تا بگوييد: «همين حالا مي رويم!» كودكان وقتي نمي توانند پيش بيني كنند كه چه اتفاقي در حال وقوع است بيشتر مضطرب مي شوند. دستوري كه از كج خلقي  ناشي مي شود ممكن است تمركز و احساس كنترل كودك را از بين ببرد. حتي يك اخطار چند دقيقه اي به او اجازه مي دهد تا ذهنش را مرتب كرده و نقشه اش را بازسازي كند، بنابراين دستور را پذيرفتني مي يابد. (البته ممكن است كودكي سعي كند از اين وضعيت استفاده كرده و مدت اخطار را طولاني تر نمايد كه در اين گونه مواقع بايد حق استفاده از مدت زمان اخطار پس گرفته شود.)
۴- اجازه دهيد كودك نحوه اجراي اوامر يا دستورات را خود انتخاب كند.
روي هم رفته هدف از تعليم و تربيت، پرورش كودكي است كه بتواند مستقل از پدر يا مادرش عمل كند بنابراين حتي وقتي مقرراتي وضع مي كنيم بايد به او اجازه دهيم تا اندازه اي روي نحوه اجرا كردن آنها خود تصميم بگيرد.
تعليم و تربيت تشويق آميز
تشويق نياز ضروري تعليم و تربيت است. از آنجايي كه ما مي خواهيم كودكي پرورش دهيم كه رفتار خوب و معقول داشته باشد، پس تشويق رفتارهاي خوب قسمت مهم و اساسي تربيت است. در ضمن بايد يادمان باشد كه به جاي بيش از حد ستايش كردن كودك، از رفتار خوب او تعريف كنيم و نسبت به كارهايش از خود توجه و همياري نشان دهيم. بهترين راه تقويت رفتار مثبت، توجه كردن به كاري است كه كودك انجام داده است. وقتي كودكان خوب رفتار مي كنند ولي آن قدر كه همه كودكان نياز دارند مورد توجه قرار نمي گيرند احساس بي اهميت بودن مي كنند. كودكي كه طبيعتاً خجالتي است يا از ديگران كنار ه گيري مي كند ممكن است مجبور باشد كه براي به دست آوردن تأييد والدين سعي و تلاش مخصوصي كند. سوزانا -۱۲ ساله _ به اين نتيجه رسيد چون رفتار خوبي داشته است، نتوانسته مانند خواهر و برادر خرابكارش توجه والدينش را جلب كند. او مي گويد: «بعد از مدتي دست از تلاش برمي داري- مي داني مثل حرف زدن سر ميز شام مي ماند. خواهر و برادرم مدام حرفم را قطع مي كنند- خوب، اگر شكايت كنم بعد مامان و بابا مي گويند: «بگذاريد حرفش را بزند.» مثل اين مي ماند كه آنها دارند اجازه مي دهند حرف بزنم... بنابر اين فقط مي گذارم آنها ادامه دهند و بعضي وقت ها به ساعت نگاه مي كنم و دقيقه  شماري مي كنم اما آنها به من توجهي نمي كنند و تنها چيزي كه مي گويند، اين است كه من قابل اعتماد و خوب هستم پس مجبور نيستند نگرانم باشند.
سوزانا ممكن است كه براي جلب توجه والدينش نسبت به خواهر و برادر شلوغش كمتر اصرار ورزد ولي هنوز به توجه نياز دارد. والدين سوزانا بايد براي او و شنيدن حرف هايش وقت كافي در نظر بگيرند. كودكان نبايد براي جلب توجه ما مجبور بشوند بجنگند يا دلقك بازي درآورند.
حتي المقدور به جاي تنبيه رفتار بد، رفتار خوب را پاداش دهيد. پاداش دادن به رفتار مثبت خيلي بيشتر عزت نفس كودك را بالا مي برد تا اين كه به سبب رفتار بد او را تنبيه كنيد.
با روش هاي بسيار ساده اي مي توان به رفتار مثبت كودك پاداش داد:
۱- علاقه نشان دادن (از طريق مراقبت كردن و پرسيدن)
۲- همكاري و همياري داشتن(ارائه كمك يا پيشنهاد)
۳- ستودن(ستودن موارد خوب)
۴- ابراز صميميت كردن (لبخند، نوازش، بغل كردن كودك)
با روش هاي فوق در عين حال كه كودك را تربيت مي كنيم مي توانيم با او صميمي تر شويم و كودك به وسيله تشويق تربيت مي شود.
توضيح قوانين
توضيح دادن قوانين به كودكان بسيار مهم است، زيرا كودك بهتر مي تواند شرايط را درك كند. دلايل را مي توان به دسته هاي زير طبقه بندي كرد:
* چه رفتاري به كودك صدمه مي زند و چرا؟
* چه رفتاري به ديگران صدمه مي زند و چرا؟
* چرا رفتاري پذيرفتني نيست؟
گرفتار بحث هاي داغ شدن
كودكان حتي قبل از اين كه معناي واقعي استدلال منطقي را درك كرده باشند، ياد مي گيرند درباره دلايل قوانين بحث كنند. بسياري از والدين سعي مي كنند روش والدين مقتدر را به كار گيرند. اما گاهي اوقات به طور مستبد يا سهل گير رفتار مي كنند. جرو بحث ما را از توان مي اندازد حتي ممكن است بيشتر از آنچه كه مي خواهيم انعطاف ناپذير و يا برعكس انعطاف پذير شويم. چنين تغييراتي در نوع تربيت، سكوت و  آرامش دلخواه را از ميان مي برد. بي ثباتي پدر يا مادر كودك را گيج مي كند و بدين ترتيب او دست به امتحان هر چيزي مي زند و به فكر مي افتد كه:« چگونه هر كاري كه دوست دارم انجام دهم و از تنبيه شدن دربروم؟»
كودك با ايجاد مزاحمت، التماس يا چرب زباني كردن، ناليدن و يا پا به زمين كوبيدن چيزي را مطالبه مي كند و بدين ترتيب در خانواده بلوايي به پا مي شود. زماني كه با كودكان بحث مي كنيم و متقابلاً او نيز با ما بحث مي كند ممكن است عصباني شويم و بحث مان به جنگي مبتذل تبديل شود و به كودك مان حرف هايي بزنيم كه عهد كرده بوديم هرگز نگوييم. بايد بين ابراز عشق مان به كودك و توجهي اي كه مستلزم انعطاف ناپذيري است تعادل برقرار سازيم. در اين مورد قوانين ساده اي وجود دارد كه بايد به خاطر بسپاريم:
۱- موضوع را پيچيده نكنيد و ساده توضيح دهيد.
وقتي كودك در مورد موضوعي بسيار بحث مي كند و دلايل شما را قبول ندارد، به جاي اين كه به او بگوييد:« داري خودت را با اين نق زدن ها اذيت مي كني. » رفتار كودك و موقعيت را تا آنجا كه امكان دارد به وضوح شرح دهيد.« تو از من پرسيدي كه مي تواني به مهماني بروي، من هم گفتم «نه» و توضيح دادم چرا و ترجيح مي دهم كه ديگر ادامه ندهم. »بدين ترتيب بدون اين كه دليل را كنار بگذاريم مي توانيم موقعيت محكم و استوار خود را در مقابل كودك حفظ كنيم.
۲- اغراق نكنيد
بعضي مواقع كه دلايل والدين كودك را متقاعد نمي كند عواقب كار را بيش از حد جلوه ندهيد- مثلاً چيزي را خطرنا ك تر از آنچه كه هست جلوه ندهيد.
اگر الان بگذارم به ميل خودت رفتار كني، مي داني چه اتفاقي مي افتد؟ مسابقه بعد و بعدي را مي بازي و ديگر مربي از تو پشتيباني نمي كند و بايد هر نوع ورزشي را ببوسي و كنار بگذاري و تمام زحماتت از بين مي روند.
۳- دست نيندازيد- كودك را وادار به تفكر نماييد
به كودك كمك كنيد تا نسبت به كاري كه مي خواهد انجام دهد فكر كند و درست تصميم بگيرد.
۴- تهديد نكنيد، پشتيباني كنيد
تهديدها دم طاقچه اند و والدين و كودكان در يافتن راه هاي جديد تهديد كردن يكديگر زرنگ هستند. كودكان خود را عصباني تر و نافرمان تر نشان داده و والدين را تهديد مي كنند و والدين هم متقابلاً به كودكان ابراز عشق و علاقه نمي كنند و به آنها پول و حتي غذا نمي دهند. از آنجايي كه تهديد نشان دهنده قدرت است، هر يك غالباً ديگري را بيش از اندازه تهديد مي كند و مدعي است كه مي تواند به ديگري آسيب بيشتري برساند.
به جاي تهديد بايد به كودك بفهمانيم كه از قدرت مان براي رفاه او استفاده مي كنيم. هدف تعليم و تربيت مراقبت از كودك است نه اثبات قدرت. بنابر اين بايد با كودك مان صحبت كنيم و به او توضيح دهيم و برايش دليل آوريم. براي تربيت صحيح كودك هيچ راه ميان بري وجود ندارد. اين كار سخت با ارزش بوده و پايه و اساسي جهت تربيت كودكاني مسئول مي باشد.
روش هاي درست آموزش كودك
۱- به رفتار مشكل ساز كودك خرده بگيريد نه خود كودك
با اين فرض شروع كنيد كه رفتار نامطلوب كودك مشكلي حل شدني است و چون ذات كودك بد نيست پس رفتار بدش اصلاح خواهد شد.
۲- آن رفتار به خصوص و مشكل موجود را توضيح دهيد
مشخص كنيد كه كودك چه كار اشتباهي انجام داده است و در مورد آن به او توضيح دهيد و در درك مشكل به او كمك كنيد. مهم تر از همه مطمئن شويد كه آيا او مي فهمد كه چه رفتاري بدي از او سر زده است؟
۳- براي حل مشكل راه حل هاي گوناگون و مناسبي پيشنهاد دهيد.
اين كار بسيار مهم است زيرا به اين وسيله كودك مي آموزد چگونه مشكلي را حل كند.
۴- به كودك كمك كنيد تا متوجه شود «تنبيه» نتيجه مستقيم رفتار بدش است.
بهتر است كه كودك به جاي اين كه صرفاً «تنبيه» شود بفهمد كه تاوان رفتار نامناسبش را مي پردازد و همين امر باعث مي شود كه مسئول رفتارش باشد.
۵- مطمئن شويد كه كودك از برنامه اي كه تهيه كرده است پيروي مي كند.
وقتي راه حل هاي گوناگون تعيين و نوع رفتار كودك انتخاب شد بايد مراقب بود وي از آن پيروي كند.
نويسنده: تري اپتر
ترجمه: ناديا زكالوند

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
علم
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |