چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۴
گزارشي از ششمين دوره جايزه ادبي نويسندگان و منتقدان مطبوعات
پيشنهادي براي ادبيات
002589.jpg
مريم كريمي
چند سالي است كه جوايز ادبي به ويژه در حوزه داستان از گستردگي فراواني برخوردار شده اند. وجود چندين جايزه ادبي در طول سال باعث مي شود كه داستان نويسي و داستان خواني رونق گرفته و جدي تر به آن پرداخته شود. علاوه بر اين ،تنوع جوايز نيز باعث مي شود كه ادبيات ايران شفاف تر به جامعه معرفي شود.
امسال ششمين دوره جايزه ادبي نويسندگان و منتقدان مطبوعات در حال انجام است كه گردانندگان آن را اهالي مطبوعات تشكيل مي دهند. به منظور آشنايي با چگونگي برگزاري اين برنامه و چند و چون اجراي آن گزارشي مي خوانيد كه با دبير و اعضاي هيات داوري آن گفتگو شده است.
امسال ششمين دوره جايزه ادبي نويسندگان و منتقدان مطبوعات در دو بخش مجموعه داستان و رمان همانند پنج دوره قبلي برگزار مي شود.
آخرين خبرها از اين جايزه نشان داد كه چه آثاري به مرحله نهايي رسيده اند. «هتل ماركوپولو» خسرو دوامي، نويسنده ايراني مقيم آمريكا، «من قاتل پسرتان هستم» احمد دهقان كه با «سفر به گراي ۲۷۰ درجه» برگزيده جايزه ادبيات داستاني دفاع مقدس شد، «ما اينجا هستيم» بهروز ناكره ئي، «مكث آخر» يونس تراكمه كه تراكمه آن را بعد از سالها و گويا به اصرار بابك تختي منتشر كرد، «عاشقيت در پاورقي» مهسا محب علي در گروه مجموعه  داستان و در بخش رمان نيز «مرده اي كه حالش خوب است» احمد آرام، «ماهي ها در شب مي خوابند» سودابه اشرفي، «آداب بي قراري» يعقوب يادعلي، «نقطه گريز» فرزانه كرم پور: «وقت تقصير» محمدرضا كاتب كه با كتاب «هيس» قبلا در همين جايزه برگزيده شد، و «استخوان خوك و دست  جذامي» مصطفي مستور ۶ اثري هستند كه به مرحله نهايي رسيده اند.
تركيب هيات داوران امسال اين جايزه چهار عضو جديد را پذيرفته است. اسدالله امرايي، علي اصغر سيدآبادي، محمدرضا رستمي و محمدحسن شهسواري و نيز حسن محمودي، مهدي يزداني خرم و احمد غلامي كه دبير هيات داوران نيز مي باشد.
امسال رمان «شالي به درازاي جاده ابريشم» مهستي شاهرخي به درخواست نويسنده و «پاگرد» اثر محمدحسن شهسواري و «تو مي گي من اونو كشتم» احمد غلامي هم به دليل حضور نويسندگانشان از فهرست داوري كنار گذاشته شدند.
اين جايزه تا چند روز ديگر نتايج نهايي خود را اعلام مي كند و شايد هم همانند دوره پنجم هيچ اثري به عنوان اثر ممتاز معرفي نشود.
احمد غلامي دبير هيات داوران جايزه ادبي منتقدان و نويسندگان مطبوعات درباره ويژگي جايزه امسال و نحوه انتخاب آثار و داوريها گفت: كار داوري از اواخر سال ۸۳ آغاز شد اما چون اغلب كتابها بعد از نمايشگاه منتشر مي شوند حجم بيشتر كار انتخاب آثار و داوريها بعد از اين موعد انجام شد.
وي درباره مراحل داوري توضيح داد: در مرحله اول هر داور يك كتاب مي خواند، اگر نظرش مثبت باشد كتاب به مرحله بعدي راه مي يابد و اگر منفي باشد اثر كنار گذاشته مي شود.
در مرحله دوم به همين ترتيب امايك اثر با دو راي منفي كنار گذاشته مي شود. در سومين مرحله اگر اثر دو راي مثبت داشت بالا مي آيد و اگر دو راي منفي داشته باشد حذف مي  شود. در چهارمين مرحله هر كتاب بايد سه راي مثبت داشته باشد.
در مرحله نهايي نيز كتابها به صورت توافقي و براساس آراء جمع نتيجه مي گيرند.
در واقع راي گيري مخفي در همان روز اعلام نتايج انجام مي گيرد.
غلامي همچنين درباره بدنه ثابت تركيب هيات داوران عنوان كرد: براي جلوگيري از ايجاد مشكل در نظم كار، تركيب هيات داوران بدنه ثابت است اما براي پاسخ به سليقه هاي متفاوت و ايجاد تنوع هر سال چند داور جديد كار داوري را به همراه اين بدنه ثابت انجام مي دهند. البته اين داوران جديد هم حتما بايد همكار رسانه اي باشند. به اين ترتيب كه يا خبرنگار روزنامه باشند و يا اينكه درآمدشان از طريق نوشتن نقد و مطلب در روزنامه باشد.
وي درباره مشكلات داوري يادآور شد: ما خيلي دوست داريم همكاراني نيز از روزنامه هايي كه خط مشي شان با ما يكي نيست در كار داوري شركت كنند و از آنها چندين بار هم خواسته ايم ولي شركت نكرده اند و خودشان را در امر داوري مرتبط با انجمن قلم مي دانند.
احمد غلامي سپس درباره هزينه هاي اين جايزه توضيح داد: در اين جايزه كسي به خاطر داوري پول نمي گيرد. ما طي تماسي با چند ناشر خصوصي از جمله نشر افق، چشمه و... از آنها مي خواهيم كه در امور مادي براي برگزاري اين جايزه كمك كنند. مثلا دو سال گذشته آقاي كاشيگر در صحبتي با يك شركت تجاري توانستند مبالغ جايزه را براي ما تامين كنند. مبلغ جايزه هم معمولا بين يك يا دو سكه بهار آزادي است.
اين داستان نويس درباره كيفيت آثار ارائه شده در جايزه امسال معتقد است: سير داستان نويسي در ايران نوسانات خيلي زيادي نداشته است كه براين اساس بگوئيم آثار تفاوت زيادي كرده اند. ما در هرمي قرار گرفته ايم كه نه در رأس آن هستيم و نه در پايين آن بلكه در بدنه متوسط به بالا هستيم. در اين وضعيت گهگاه آثار درخشان و شاخصي هم داشته ايم اما بر مبناي آثاري كه جايزه مي گيرند نمي توانيم درباره ادبيات سالهاي اخير قضاوت كنيم.
وي متذكر شد: خيلي از نويسندگان ما جوان هستند و طبيعي است كه فرصت بيشتري براي قضاوت مي خواهند اما من به آينده ادبيات ايران خيلي خوشبين هستم. اگر همين عده حرفه اي كار را دنبال كنند وضع خوبي خواهيم داشت.
او معتقد است كه داستان نويسي ايران رو به جلو است و تصريح كرد: من اصلا اين حرف ها را قبول ندارم كه مي گويند داستان ما متوسط يا ضعيف است يا دچار رخوت شده، همه دارند تلاش مي كنند و حتما كارهاي خوبي در آينده خواهيم داشت.
احمد غلامي گفت: انتخاب در جايزه منتقدان خيلي سخت است. اين جايزه با جايزه هاي ديگر كه خود را موظف مي دانند هر سال كتابي انتخاب كنند تفاوت دارد.
اين جايزه مي گويد ما كتابي را انتخاب مي كنيم كه با انتخابمان نوع ديدگاهمان را به ادبيات نشان دهيم و به خواننده نيز اثري را معرفي كنيم. اگر چنين نباشد اثري را انتخاب نمي كنيم. البته اين امر دليل بر اين نيست كه كتابها خوب نيستند. مثلا كتاب زويا پيرزاد «چراغ ها را من خاموش مي كنم» خوب بود؛ اما در جايزه ما نبود و ما كتاب «همنوايي شبانه اركستر چوب ها»ي رضا قاسمي را انتخاب كرديم كه نوع ديدگاه و سليقه مان را به ادبيات نشان مي داد. يا در يك دوره اي كتاب سناپور و كاتب با هم بودند اما كتاب كاتب انتخاب شد. يعني مهم براي ما اين است كه اثر روايت گر بينش، فرهنگ، ديدگاه و سليقه ما به ادبيات معاصر ايران باشد به همين دليل انتخاب براي ما دشوار است.
وي افزود: ما خود را موظف نمي دانيم كه حتما كتابي انتخاب كنيم و جايزه بدهيم مثلا در دوره پنجم اثري برگزيده نشد و اين براي ما اصل است.
اسدالله امرايي مترجم كه امسال به جمع هيات داوران اين جايزه دعوت شده است درباره جايزه امسال و آثار راه يافته توضيح داد: واقعا آثار خيلي درجه يكي نداشتيم. برخي از داستانها در بعضي مجموعه ها درخشان بود ولي بقيه در حد متوسط رو به پائين بودند.
امرايي گفت: تلاش ها در داوري اين بود كه هيچ كتابي را نخوانده نگذاريم.
وي ادامه داد: به هر حال انتخابهاي ما چندان هم از انتخابهايي كه ممكن است در جوايز ديگر صورت بگيرد دور نبود جز در يكي دوموردجزيي.
اسدالله امرايي با اشاره به اين كه اثرخوب خود را نشان مي دهد اضافه كرد: نگاه ما در اين جايزه بيشتر ساختاري است تا موضوعي. درواقع اول به اين مسئله توجه مي كنيم كه اين اثر داستان هست يا نه. ديگر اينكه نويسنده براي خواننده مي نويسد و اگر خواننده اي نباشد نويسنده اي هم وجود ندارد. به هر حال داستان براي خوانده شدن نوشته مي شود. بنا بر اين ما نمي توانيم بگوئيم كه براي دل خودمان مي نويسيم.
وي با اشاره به وجود امر تكرار در برخي مجموعه ها گفت: با اين وجود ما قطعاً در داستان نويسي روبه جلو هستيم به هر حال اين كميتها در جايي به كيفيت تبديل مي شوند يعني روزگاري تعداد داستان نويسان ما به تعداد انگشتهاي دست نمي رسيد.
ولي امروز ما داستان نويسان زيادي داريم چه در داخل و چه در خارج از كشور كه اثر خلق مي كنند و جاي اميدواري دارد.
وي با اشاره به تنوع موضوعي در آثار اين دوره گفت: با توجه به اين كه ساختار براي ما مهمتر است خيلي فرق نمي كرد كه داستان فضاي جنگي باشد يا به مسئله بعد و قبل جنگ پرداخته باشد. مجموعه هايي را كه خوانديم تقريباً تمام سلايق را دارا بود حتي مجموعه هايي را خوانديم كه خواندنشان عذاب آور بود. اما وقتي روي صندلي داوري مي نشيني ناخودآگاه مي داني كه بايد جواب پس بدهي پس اين موضع ها را بايد كنار بگذاري.
حسن محمودي داستان نويس و از داوران بدنه اصلي اين جايزه نيز درباره مقايسه آثار ارائه شده با ساير آثار در دوره هاي پيشين و ساير جايزه هاي ادبي گفت: روند مقايسه مشكل ايجاد مي كند، ما نمي توانيم ادبيات يكسال را نسبت به سال ديگر مقايسه كنيم ما داريم يك روند را طي مي كنيم در برخي سالها آثار شاخصي آمده كه نقطه عطفي محسوب مي شود. مثلاً از سال ۸۰ به اين طرف كه درباره يكي دو اثر تقريباً همه متفق القول اند اما در كل ما با روند رو به رشدي در ادبيات داستاني روبرو هستيم كه دارند ما را به جلو مي برند.
محمودي درخصوص تفاوت اين جايزه با ساير جوايز ادبي خاطرنشان ساخت: با توجه به اينكه اين جايزه را اهالي مطبوعات راه اندازي كردند فكر كرديم خود اين افراد مي توانند پيشنهادهايي بدهند كه به رشد ادبيات كمك كند. يعني از كاري كه ارزش پيشنهاد دادن به مخاطب داشته باشد و يا داراي مؤلفه هاي خوبي باشد حمايت كنند و اين فلسفه وجودي ماست. در اصل بهترين جايزه همان حمايت در رسانه هاست بنا اين است كه اين آثار معرفي بهتري شوند.
وي افزود: ما سعي كرديم آثاري را انتخاب كنيم كه در كل روند داستان نويسي پيشنهادهايي براي ادبيات ما داشته باشند.حسن محمودي در ادامه درباره برخي حاشيه ها و گفته ها كه در سالهاي اخير پيرامون جوايز ادبي ايجاد شد. توضيح داد: در اين سالها انتقادات خيلي زيادي به جوايز ادبي شده است. در واقع در يك آسيب شناسي مي توان گفت كه اين جايزه ها دارند تبديل به ضدهدف اوليه شان مي شوند. واگر همينطور پيش برويم ممكن است نويسنده اي هم پيدا شود كه از اين كه جايزه اي به او تعلق نگرفته خوشحال باشد. در حقيقت اگر در داوري صداقت، اعتقاد و ايمان باشد اين حواشي تأثيري ندارند. به هر حال حواشي ادبيات ما هميشه زياد بوده است . متأسفانه همه جوايز ما داراي ضعف شده حتي خود جايزه منتقدان مطبوعات هم دارد دچار ضعف مي شود. اين ضعفها جايي پيش مي آيد كه ما صراحت را كنار مي گذاريم و در لاك محافظه كاري پيش مي رويم.
محمودي گفت: اينكه در روزنامه ها و نشريات بر برخي آثار نقد مي نويسند و همه اش تعريف مي كنند يعني چه؟ من تعجب مي كنم مگر مي شود ما ادبياتي را كه خلق مي كنيم همه اش خوب باشد؟!
اين داستان نويس تصريح كرد در فضاي فعلي برخي جوايز ادبي با مشكل روبرو هستند.
ما بايد كمي صادق تر، رك تر و بي رحم تر باشيم تا اثري را كه واقعاً شايسته حمايت باشد انتخاب كنيم و مخاطب را گمراه نكنيم كه كمترين ضررش بي اعتمادي آنهاست.
علي اصغر سيدآبادي از ديگر داوران مدعو به اين جايزه هم معتقد است: اين جايزه صرفاً دنبال كار خوب نيست يعني نمي خواهد بهترين كار آن سال را انتخاب كند، بلكه دنبال آثاري است كه پيشنهادهاي جديدي در حوزه رمان و داستان كوتاه داشته باشند.
سيدآبادي گفت: جايزه اي است كه به فرم و چگونه نوشتن بيشتر اهميت مي دهد و محتوا هم نسبتش با فرم بيشتر اهميت مي يابد.
وي افزود: اگر از اين زاويه نگاه كنيم امسال كارها نسبت به سالهاي قبل كار خوب خيلي سخت پيدا مي شد كاري كه پيشنهاد جديدي در دو حوزه رمان و داستان باشد امسال به نوعي شاهد افت بوديم و كار خوب كم بود.
سيدآبادي درباره دليل اين مسئله توضيح داد: بخشي آن را واقعاً نمي دانم اما بخش ديگر شايد به بحران كاغذي كه سال گذشته دامنگير نشر شد مربوط شود. چون تعداد آثار پائين تر است.
وي با اشاره به تفاوت اين جايزه با ساير جوايز يادآوري كرد: در جايزه دولتي چون دولتي است بايد نگاه همه جانبه باشد ولي در جايزه خصوصي به هر حال سليقه معدودي است و هيچ ايرادي هم نيست چون آنها خيلي روشن اعلام مي كنند كه ما اين مواضع را داريم و به اين نوع ادبيات جايزه مي دهيم.
ادعايي هم ندارد كه بهترين مطلق است چون ما بايد با نسبيتي با اين جوايز برخورد كنيم و نيز با توجه به معيارهايي كه آن گروه خاص دارد.
علي اصغر سيدآبادي در پايان گفت: نكته مثبت اين جايزه شايد اين باشد كه دنبال يك ويژگي خاص در آثار است كه اميدوارم جايزه هاي ديگر اين را هم روشن كنند كه بدانيم دنبال چه سليقه اي در ادبيات هستند.

نگاهي به «استخوان خوك و دست هاي جذامي»
اين برج فرو مي ريزد
002592.jpg
«استخوان خوك و دست هاي جذامي»
نوشته: مصطفي مستور
نشر: چشمه
رمان استخوان خوك و دست هاي جذامي در برج هفده طبقه خاوران روي مي دهد. رمان در واقع از هفت داستان تشكيل شده است كه براي هفت خانواده از ساكنان برج در جريان است. در فصل اول (داستان كلاً پنج فصل دارد) ابتدا با اين هفت خانه و ساكنانش آشنا شده و تا حدودي وارد برج مي شويم. داستان ها در اين فصل كاملاً مجزا هستند. اين جدايي با فصل بندي نيز مشخص شده است. در فصل دوم ماجراها و حوادثي كه در حول ساكنان برگزيده از اين برج هفده طبقه در جريان است تا حدودي آشكار مي شود. در فصول سوم و چهارم اين حوادث پيش رفته و داستان ها به تدريج تا حدود كمي در هم مي آميزند و گه گاه ساكنان برج يكديگر را ديده و از كنار هم عبور كرده و داستان هاي شان در كنار هم روايت مي شود اما همچنان مرزبندي بين داستان ها غالب است. اين مرزبندي با پيشرفت داستان به تدريج كمرنگ تر مي شود و در نهايت در فصل پنجم ديگر خبري از فصل بندي منسجم فصل اول نيست و داستان ها در كنار يكديگر روايت مي شوند.
در فصل اول، داستان با شخصيت دانيال كه در طبقه چهاردهم برج همراه با مادر پيرش زندگي مي كند آغاز مي شود و اين نحوه آغاز در تمام فصول رعايت مي شود. پايان فصل اول مربوط است به محمد مفيد كه در طبقه هفدهم زندگي مي كند. اما در فصول مياني (۲ و ۳ و ۴) فصل با شخصيت هاي طبقه ششم به پايان مي رسد و فقط در فصل پاياني است كه دوباره به طبقه هفدهم و محمد مفيد باز مي گردد. از آنجا كه اسامي و جايگاه شخصيت هاي داستان در برج داراي اهميت است، اين اسامي و جايگاه بر اساس طبقات به همراه خلاصه اي از داستان هر طبقه ارائه مي شود:
شخصيت هاي طبقه چهارم: نوذر( صاحبخانه)، ملول، بندر، داوود مرغي(همكاران نوذر) و عباس محتشم(مقتول)
خلاصه داستان طبقه چهارم: نوذر شخصيت خلافكاري است كه درصدد بالا كشيدن زمين هاي پيرمرد ثروتمند بدون خانواده اي به نام عباس محتشم است. عباس محتشم در حال برگشتن از خارج كشور و در هم ريختن نقشه هاي نوذر است و او مصمم به قتل عباس محتشم است و براي اين كار از ملول و بندر و داوود مرغي استفاده مي كند اما در نهايت...
شخصيت هاي طبقه پنجم: سوسن( صاحبخانه)، كيانوش (كيا) و غلام سگي
شخصيت هاي طبقه ششم: شهرام(صاحبخانه)، اسي، شادي، ماندانا، منوچهر، پريسا، شهره، سياوش(ميهمان ها)
خلاصه داستان طبقه ششم: پدر و مادر شهرام به آمريكا (كاليفرنيا) رفته اند و او در خانه پارتي كوچكي به راه انداخته است. پريسا دست به خودكشي مي زند اما دوستانش او را نجات مي دهند و...
شخصيت هاي طبقه هشتم: حامد(صاحب خانه)، عاليه خانم (مادر حامد)، مهناز(نامزد حامد)، نگار كاويان(معشوق حامد)
خلاصه داستان طبقه هشتم: حامد دانشجوي عكاسي است و در عكاسي كار مي كند. مهناز نامزد حامد در هلند(آمستردام) در حال اتمام درس مهندسي و بازگشت است. در اين ميان نگار كاويان كه در داروخانه كار مي كند براي عكس گرفتن به حامد مراجعه مي كند. نگار شباهت غريبي به مهناز دارد. رابطه اي عاطفي بين حامد و نگار برقرار مي شود. حامد در ميانه اين مثلث عشقي در اين انديشه است كه معيار او براي دوست داشتن چيست و آيا در اساس عاشق نگار هست يا نه. در نهايت او....
شخصيت هاي طبقه نهم: دكتر محسن سپهر، سيمين( همسر سپهر )، درنا (دختر سپهر)، مادر سپهر، نصرتي (وكيل سپهر)
خلاصه داستان طبقه نهم: دكتر محسن سپهر روزنامه نگاري است كه چنان در كارش غرق شده است كه از خانه و همسر غافل شده و در فرآيند جدايي از همسرش(سيمين) قرار دارد. در اين بين وكيلش (نصرتي) به او اطلاع مي دهد زن حامله است و قصد دارد دخترشان (درنا) را از او بگيرد. از طرفي سيمين به دكتر سپهر مي گويد كه مي خواهد كودكش را سقط كند. اكنون محسن سپهر بايد يك معادله چند مجهولي را حل كند...
شخصيت هاي طبقه چهاردهم: دانيال، مادر دانيال
خلاصه داستان طبقه چهاردهم: دانيال شخصيتي است كتابخوان و روشنفكر با يك عينك ته استكاني كه از دنيا و مردمش به شدت بيزار است. او سر و صورتي دفرمه دارد و دلتنگي هايش را از پنجره طبقه چهاردهم فرياد مي زند. مادر او پيرزني است مذهبي و با حقوق بازنشستگي شوهر مرحومش زندگي مي كنند. اما به تدريج با پيشرفت داستان دانيال شخصيت ديگري از خود بروز مي دهد. گويي او در مرز عقل و جنون دست و پا مي زند و...
شخصيت هاي طبقه هفدهم: دكتر محمد مفيد، دكتر افسانه مهرپرور(همسر دكتر مفيد)، الياس(فرزند خانواده) خلاصه داستان طبقه هفدهم: دكتر محمد مفيد استاد نجوم است و همسرش دكتر افسانه مهرپرور متخصص بيماري هاي زنان. همه چيز در اين خانه به سامان است جز يك چيز: الياس فرزندشان سرطان خون دارد و در حال مرگ است. دكتر از بانك بين المللي خون براي پيوند مغز استخوان استمداد مي كند اما امكان پيدا شدن مورد مناسب يك در هفتصد و پنجاه هزار است. نااميدي بر اين خانه سايه افكنده است و نياز به يك معجزه شديداً احساس مي شود اما...
اكنون به بررسي نكاتي چند در رابطه با برج مي پردازم:
۱-شخصيت هاي داستان در طبقات ساختمان از بد به خوب چيده  شده اند. منفورترين آدم برج (نوذر) در طبقه چهارم زندگي مي كند. آدمهاي مربوط به او نيز از جنس خود او هستند. كساني چون ملول و بندر و داوود مرغي. در طبق پنجم سوسن كه يك فاحشه است زندگي مي كند. و در طبقه ششم شهرام و دوستان مستش. با بالا رفتن از برج با آدمهايي معمولي چون حامد(طبقه هشتم) و دكتر سپهر(طبقه نهم) روبرو مي شويم. و بهترين آدمهاي برج در طبقات چهاردهم( دانيال) و هفدهم (آخرين طبقه، دكتر مفيد) زندگي مي كنند. به عبارت ديگر ساختار برج شخصيت آدمها را مشخص مي كند.
۲- اسامي شخصيت ها نيز تا حدودي با شخصيت شان هماهنگ است. يعني آدمهاي مثبت داستان اسم شان محمد مفيد و افسانه مهرپرور است. شخصيت هاي خنثي محسن سپهر و حامد و نگار كاويان و البته شخصيت هاي منفي بايد شهرام و سياوش و اسي و ماندانا و ملول و بندر و غلام سگي باشند. چنين نگاه ساده انگارانه اي يك آسيب جدي براي داستان محسوب مي شود.
۳- سه تن از شخصيت ها در داستان با مادرشان زندگي مي كنند:(دانيال، حامد، دكتر سپهر). اين طور به نظر مي رسد كه پدرها تحمل سختي هاي زندگي در جهان داستان را نداشته و زودتر مرده اند.
۴- دو تن از ساكنان برج به هيچ وجه با موقعيت برج نشين شان هماهنگ نيستند. اول نوذر كه موقعيتش ايجاب مي كند مكاني خلوت تر از يك برج را براي كارش برگزيند و ديگري دانيال كه موقعيت مادر پير و مذهبي او كه هر هفته براي زيارت مي رود به هيچ وجه با طبقه چهاردهم برج خاوران هماهنگ نيست و حسابي نامعقول است.
اما داستان جز آنچه شرح آن رفت از دو اشكال اساسي رنج مي برد:
۱-زاويه ديد: زاويه ديد داستان داناي كل است. چنين زاويه ديدي در راستاي همان چينش شخصيت ها در طبقات برج است. گويي دستي توانا از موضعي برتر براي ديگران سرنوشت را مقدر مي كند. به عبارت ديگر اين زاويه ديد از تسلط يك انديشه مشخص و از پيش تعيين شده بر تمامي روايت خبر مي دهد. در حالي كه بهتر آن بود زاويه ديد اول شخص براي اين داستان ها انتخاب مي شد. در اين صورت خواننده مي توانست از فاصله نزديك تري با شخصيت ها، انديشه ها و مشكلات شان آشنا و درگير شود و خود را در جريان داستان قرار داده و با آن همراه شود. اما انتخاب زاويه ديد داناي كل چنين فرصتي را از خواننده دريغ كرده است.
۲-كاركرد فضاها: فضاهاي داستان را مي توان به دو دسته تقسيم كرد: الف- فضاهاي داخل برج خاوران، ب- فضاهاي بيرون از برج خاوران
اگرچه ممكن است چنين ديدگاهي عجيب به نظر برسد اما فضاهاي بيرون از برج به كل زائد بوده و در كليت داستان پيش برنده نيستند و در ساختار داستان جايي ندارند. در واقع آنچه مي خواهم بگويم اين است كه شخصيت اصلي اين داستان آدمهاي برج نيستند، بلكه خود برج خاوران است. به همين دليل است كه آنچه در بيرون برج مي گذرد - اگرچه مهم- اما آنچه مهم تر است تاثير آن در برج است. در حقيقت بزرگ ترين مشكل داستان در همين نكته نهفته است. با شروع داستان و ساختاري كه شرح آن رفت به نظر مي رسد اين برج خاوران است كه در مركز توجه است و داستان هاي به ظاهر نامرتبط جاري در برج جايي به تدريج در هم تنيده مي شوند. اما اين انتظاري است كه هرگز برآورده نمي شود و آدمهاي برج نشين هر كدام فقط شخصيت داستان خود هستند و نه برج. در واقع چنين قطع ارتباطي رمان را به هفت داستان كوتاه كه در كنار هم تعريف شده اند تبديل كرده است كه شخصيت هايش بر حسب اتفاق يكديگر را در آسانسور، محوطه برج، خيابان و يا آرايشگاه مي بينند و بس؛ و از فضاي برج چنان كه بايد و شايد استفاده شايسته اي نشده و داستان به بي راهه رفته است. شايد يكي ديگر از مشكلات داستان تعدد موضوعات و مضامين آن باشد. به عبارتي تقريبا هر كدام از داستان ها ساز جداگانه اي را مي نوازند و فقط داستان طبقات پنجم و هشتم از مضامين نزديكي برخوردار است.

موسيقي
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |