|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
گزارش روزنامه همشهري از بازسازي صحنه حادثه دلگشا
متهم پرونده: من فقط سه تير شليك كردم
گروه حوادث : علي رغم صدور نظريه كارشناسي اسلحه در پرونده حادثه خيابان دلگشا، هنوز بازپرس پرونده از محتواي اين نظريه با خبر نيست. اين در حالي است كه وكلاي اولياي دم پرونده نيز روز گذشته نسبت به نحوه بازسازي صحنه قتل اعتراض كردند.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت ۳۰/۱۵ روز شنبه محسن.ع ۲۹ ساله از مأموران كلانتري ۱۳۲ نبرد در حالي كه لباس فرم نيروي انتظامي به تن داشت ، به همراه سربازي كه روز حادثه او را همراهي كرده بود در محل وقوع حادثه حاضر شدند.
حادثه پس از گذشت يك ماه بار ديگر كليد خورد.در روز حادثه ساعت ۱۵/۴ به محسن كه مأمور گشت انتظامي كلانتري ۱۳۲ نبرد بود اعلام شد خودرو لندرور به شماره پلاك مشخص در محدوده خيابان ۳۵ متري حسيني مشكوك به نظر مي رسد. محسن و تيم همراهش اقدامات خود را براي شناسايي خودرو آغاز كردند و دقايقي بعد متوجه خودرو مورد نظر شدند. خودرو را تحت تعقيب قرار دادند. خودرو به طرف خيابان عارف به حركت درآمد.همان موقع محسن كه سرباز راننده خودرو او را همراهي مي كرد دستور توقف به راننده جوان را داد. راننده به سرعت حركت مي كرد و بي توجه به علايم پليس به راه خود ادامه مي داد. آنها وارد خيابان عارف شدند.
در زمان بازسازي باران به شدت مي باريد. خودرو وكيل پرونده در نقش خودرو مقتول كه سرنشين آن يكي از سربازان نيروي انتظامي بود، پايين تر از خيابان دلگشا ايستاد.
متهم به قتل در حين انجام بازسازي صحنه دائما مي ايستاد و هر وقت به او مي گفتند تا كاري را انجام دهد، همان كاري را مي كرد كه مأموران مي خواستند.
محسن در جريان بازسازي صحنه، حوادث آن روز را به خاطر آورد: ترافيك در خيابان دلگشا زياد شد. خودرو لندرور متوقف شد من پياده شدم و به طرف خودرو رفتم. در طول راه اسلحه را از فشنگ خالي كردم وقتي به سرنشين خودرو رسيدم او قصد داشت تا مرا خلع سلاح كند. با او درگير شدم. مرد جوان بار ديگر از خلوتي خيابان استفاده كرد و از محل گريخت. سريع سوار ماشين كلانتري شدم و با دستور از سرباز خواستم تا او را تعقيب كند. در حين تعقيب يك تير هوايي شليك كردم. اما او توقف نكرد. يك تير به لاستيك خودرو زدم. پس از طي مسافتي، راننده جوان به داخل كوچه خالقي پيچيد. در روز حادثه مادران براي بردن فرزندانشان مقابل مدرسه تجمع كرده بودند. شاهدان حادثه كه مادران، دانش آموزان و كسبه آنجا بودند همگي در محل بازسازي صحنه قتل حضور يافته بودند.
در ادامه صحنه بازسازي، محسن از اتومبيل پليس پياده شد. به طرف خودرو دويد. محسن ادامه مي دهد: از طرف كمك راننده با اسلحه مصطفي را تهديد كردم اما او به طرفم حمله ور شد قصد داشت مجددا مرا خلع سلاح كند. در حالي كه ديگر درگير بودم و مدرسه تعطيل شده بود اقدام به تيراندازي كردم. به پايش زدم. تنها سه تير شليك كردم. او پياده شد. به طرف او رفتم و براي اينكه فرار نكند اسپري به صورتش زدم. او به زمين افتاد. بچه ها جيغ مي كشيدند. وكلاي اولياي دم با اصرار از مسئولان بازسازي صحنه خواستند تا اظهارات چند تن از شاهدان را بشنوند.
يكي از شاهدان حادثه چنين گفت: صداي شليك گلوله را كه شنيدم برگشتم. متهم را ديدم كه از اتومبيل پياده شد. سريع به طرف جوان رفت و سه گلوله شليك كرد. هيچ درگيري بين آنها نبود مقتول در را باز كرد و گفت چه كار كردم كه مي زني؟ همان موقع اسپري را به صورتش پاشيد. سرباز ديگري از اتومبيل پليس پياده شد و در حالي كه به كاپوت مي كوبيد گفت: چرا زدي بيچاره مان كردي. ۲۰ دقيقه طول كشيد تا جوان را به بيمارستان ببرند. متهم فرياد مي كشيد اجازه تير داشتم. وقتي مأموران آمدند به جاي اينكه جوان را به بيمارستان ببرند. شروع به گشتن خودرو جوان كردند اما هيچ چيزي پيدا نكردند.
سربازي كه رانندگي اتومبيل را به عهده داشت گفت: من داخل اتومبيل نشسته بودم. متوجه درگيري شدم. پياده شدم و به طرف مقتول رفتم و با باتوم به دستش زدم. وي پس از اين اظهارات سكوت اختيار كرد.
با اعلام خبر وقوع يك قتل به مأموران بازسازي صحنه، آنها به سوي محل وقوع قتل حركت كردند. متهم نيز همراه آنها بود.
گفتني است، در صحنه بازسازي دوربين و كارت خبرنگاري خبرنگار همشهري توقيف شد كه با پيگيري بعد از يك روز به خبرنگار ما برگشت داده شد.
|
|
|
سرقت تلفن همراه به قصد فخرفروشي
گروه حوادث: زوج جواني كه قصد ربودن تلفن همراه يك پسر را در ميدان آزادي داشتند در صحنه جرم دستگير شدند.
به گزارش خبرنگار ما، عصر روز شنبه يك زوج جوان كه قصد ربودن تلفن همراه پسري را در ميدان آزادي تهران داشتند توسط مردم دستگير شده و به پليس تحويل داده شدند.
اين زوج جوان اصغر ۲۷ ساله و زهرا ۱۹ ساله نام داشتند. اصغر در مراحل بازجويي پليسي در خصوص انگيزه ارتكاب اين سرقت مدعي شد: قصد رفتن به جشن عروسي يكي از آشنايانمان را داشتيم در مسير متوجه يك پسرجوان در ميدان آزادي كه در حال صحبت كردن باتلفن همراهش بود شديم، زهرا با لحن شوخي به من گفت: «مي خواهي تلفن همراه اين پسر را بدزديم تا در جشن عروسي به ديگران پز بدهيم. با قبول پيشنهاد زهرا به سرعت يك نقشه طراحي كرده و به سوي پسر رفتيم. زهرا از من فاصله گرفت و به پسر نزديك شد. همسرم با ترفندي پسر را به يك منطقه خلوت كشاند در اين زمان من طبق نقشه به آنان نزديك شده و با اين ادعا كه پسر قصد مزاحمت براي همسر مرا داشت با او گلاويز شدم و در اين لحظه زهرا تلفن همراه پسر را از دستانش بيرون كشيده و فرار كرد. پسر شروع به داد و فرياد كرده و بدين ترتيب مردم دور ما جمع شدند و در نهايت منجر به دستگيري من و زهرا شد.
اين زوج جوان روز گذشته توسط بازپرس توكلي در شعبه پنج دادسراي امور جنايي تهران مورد تحقيق قرار گرفتند.
بررسي هاي بيشتر پليسي از اصغر و زهرا تا روشن شدن علت اصلي اين سرقت و احتمال ارتكاب جرايم مشابه از سوي آنان ادامه خواهد يافت.
|
|
|
متهم به قتل در دادگاه كيفري
به خاطر سوء ظن خواهرم را كشتم
|
|
گروه حوادث: مرد جواني كه در پي سوء ظن، خواهرش را به قتل رسانده بود، صبح ديروز با توجه به رضايت اولياي دم، محاكمه شد.
به گزارش خبرنگار ما، در جلسه محاكمه كه در شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان و به رياست قاضي افتخاري و چهار قاضي مستشار برگزار شد، در ابتدا حيدري به قرائت كيفرخواست پرداخت و گفت: در اين پرونده حسن (۲۸ ساله) متهم به قتل خواهرش به نام فاطمه در تاريخ ۳۰/۵/۸۳ است.
وي كه در محل حادثه (شهرري) دستگير شد در بازجويي مقدماتي تنها انگيزه قتل فاطمه را رابطه نامشروع وي عنوان كرده است. او مدعي است كه خواهرش دچار فساد اخلاقي شده بود به همين خاطر او را به قتل رسانده است.در ادامه جلسه اولياي دم با حضور در جايگاه اعلام رضايت كردند. سپس حسن متهم به قتل پس از تفهيم اتهام به دفاع از خود پرداخت. وي گفت: من قتل را قبول دارم. خواهرم دچار فساد اخلاقي شده بود.متهم در ادامه بيان داشت: خواهرم ازدواج كرده بود. اما شوهرش دچار اعتياد بود و نمي توانست مخارج خانه اش را تأمين كند. چند روز قبل از حادثه خواهرم را ديدم كه سوار يك خودرو پيكان بود كه سرنشين آن ناشناس بود. وقتي به خانه برگشتم و از او ماجرا را پرسيدم فاطمه مدعي شد كه در خانه بوده و هيچ كجا نرفته است.
آن شب مهمان داشتيم به همين خاطر خيلي موضوع را پي گيري نكردم تا اينكه روز حادثه كه جمعه بود يك چاقو خريدم و به خانه اش رفتم. از او خواستم تا واقعيت را بگويد اما او هيچ چيزي نگفت من هم از شدت عصبانيت او را كشتم.
بر پايه اين گزارش وكيل مدافع متهم به قتل با ارائه لايحه اي از دادگاه درخواست عفو و بخشش را كرد. قاضي افتخاري با اعلام ختم جلسه دادگاه اعلام كرد به زودي حكم از لحاظ جنبه عمومي جرم صادر خواهد شد.
|
|
|
همسر زنداني استراليايي،
بچه دار شدن را حق قانوني خود دانست
هرالدسان: يك زن استراليايي ۲۹ ساله كه با يك قاتل محكوم به حبس ابد ازدواج كرده نخستين بار درباره حق قانوني اش براي بچه دار شدن و تشكيل خانواده لب به سخن گشود. او معتقد است كه همسرش تغيير كرده و آرزوي تشكيل يك خانواده را دارد.
تروور لوئيس باريج شوهر محكوم اين زن كه ۳۳ سال دارد همسر قبلي اش را به علت اين كه جاسوسي پليس را مي كرده با تبر به قتل رسانده است تقاضا دارد امكان ايجاد روابط بيشتر با همسرش برقرار شود.گفتني است،اين زن زماني كه براي ملاقات نامزد سابقش به زندان آمده بود با باريج برخورد كرده و به او علاقمند مي شود.
چندي بعد كه نامزد سابق او به علت مصرف بيش از حد مواد مخدر در زندان فوت مي كند، روابط باريج با اين زن آغاز و منجر به ازدواج آن دو مي شود. دادگاه يك بار با تقاضاي بچه دار شدن اين زوج مخالفت كرده است اما با پيگيري اين زن و شوهر موضوع در حال بررسي مي باشد؛ ولي تاكنون نتيجه نهايي اعلام نشده است.
|
|
|
هيولاي آلاباما به ۱۲ قتل ديگر اعتراف كرد
سايت جنايي: مردي كه متهم به تجاوز و متعاقب آن قتل يك زن آلابامايي شده بود، در جريان تحقيقات پليس فدرال به ۱۲ مورد قتل ديگر اعتراف كرد. اين جنايات به اعتراف وي در ۴ ايالت ديگر آمريكا صورت گرفته است. مقامات مي گويند با توجه به نحوه وقوع اين قتل ها ممكن است وي با ۴ مورد قتل مشابه ديگر نيز در ارتباط باشد.دادستان كل ايالت آلاباما ، تروي كينگ مي گويد: جرمي برايان جونز هيولايي است كه بدون دليل انسان ها را قرباني مي كند. جونز در صورت اثبات قتل ليزا ماري ، شهروند آلابامايي ۴۴ ساله به اعدام محكوم خواهد شد . آلاباما از جمله ايالاتي است كه مجازات اعدام در آن وجود دارد.مقامات پليس مي گويند: علاوه بر مواردي كه جونز به ارتكاب آنها اعتراف كرده است و ۴ مورد قتل مشابه ،تحقيقات پليس هم اكنون بر روي احتمال دست داشتن وي در ۷ مورد قتل در اوكلاهاما ، دو مورد در جورجيا و يك مورد در آركانزاس متمركز شده است. پليس همچنين احتمال ارتكاب جناياتي را كه در مناطق بدنام آتلانتا روي داده است را توسط وي ، دور از ذهن نمي دانند.پاول بورچ ، افسر ارشد پليس مي گويد: او از تجاوز و قتل لذت مي برد. حجم جنايات وي باور نكردني است.
|
|
|
۲۱ سال زندان براي متهم مبتلا به ايدز
آسوشيتدپرس: بيمار مبتلا به ايدزي كه بدون هشدار در مورد بيماري خود با زنان و دختران كم سن و سال ارتباط برقرار كرده و آنان را نيز در معرض آلوده شدن به اين بيماري مرگبار قرار مي داد ، روز گذشته توسط قاضي دادگاه واشنگتن به تخطي از قانون و به خطر انداختن جان ديگران متهم و گناهكار شناخته شد.
ساندياتا بصير ، ۳۴ ساله به موجب صدور حكم قاضي به جرم تهديد آگاهانه جان شهروندان به ۲۱ سال و ۸ ماه زندان محكوم شده است. دادستان مي گويد كه وي از ابتداي سال ۱۹۹۶ ميلادي نسبت به اين بيماري آگاه بوده است اما بارها بدون در نظر داشتن نحوه جلوگيري از انتقال اين بيماري و يا حتي استفاده از وسايل پيشگيري، اقدام به برقراري ارتباط جنسي با ديگران كرده است. اين افراد هرگز هشداري در مورد بيماري مرگبار و قابل انتقال وي دريافت نكرده بودند.
در ميان قربانيان يك دختر ۱۵ ساله و همسر بصير به چشم مي خورند . همسر بصير در هنگام ابتلا به اين بيماري تنها ۱۷ سال سن داشته است. مقامات محلي مي گويند تنها امكان شناسايي هفت قرباني را يافته اند. تحقيقات در مورد يافتن ساير قربانياني كه ممكن است به دليل بي اطلاعي از احتمال ابتلا به اين بيماري مرگبار باعث قرباني شدن اشخاص ديگر و به طور خاص اعضاي خانواده خود شوند ، همچنان ادامه دارد.
|
|
|
خودكشي يكي از مريدان مدعي ارتباط با امام زمان (عج)
گروه حوادث: يكي از مريدان مدعي ارتباط با امام زمان(عج) از مرگ نجات يافت.
به گزارش خبرنگار ما، يكي از مريدان به نام مجيد- ك كه مدعي ارتباط با امام زمان(عج) بود و هفته گذشته در پي شكايت چند نفر از شهروندان تهراني كه عزيزان شان توسط اين فرد اغفال شده بودند، دستگير شد، پس از اطلاع از بازداشت مجيد اقدام به خودزني كرد و در بيمارستان فياض بخش تحت مداوا قرار گرفت و در نهايت با تلاش پزشكان اين بيمارستان از مرگ نجات يافت.
اين فرد كه حسين- ز نام دارد از چند ماه قبل مغفول حرفهاي مجيد شده و از خانه و خانواده خود گذشته بود و به جمع مريدان اين متهم پيوست.در حال حاضر حسين نزد خانواده خود دوران نقاهت را مي گذراند ولي هنوز ردي از برادرش و ديگر مريدان مجيد كه به همراه دو زن كه همدست مجيد بودند و فراري هستند پيدا نشده است.
بررسي هاي قضايي بررسي اين پرونده زير نظر بازپرس هاشميان در دادسراي امور جنايي تهران ادامه خواهد يافت.
|
|
|
تأييد حكم اعدام شريك طلبكار
گروه حوادث: مردي كه شريك خود را به قتل رسانده بود در آخرين مراحل اجراي حكم به سر مي برد.
به گزارش خبرنگار ما، دوازدهم شهريور ماه سال ۸۳ خبر وقوع يك قتل حوالي جاده كرج به اطلاع پليس آگاهي رسيد. مقتول كه عبدالرحمان نام داشت با شليك يك گلوله به چشم راستش داخل خودرو پرايد خود كشته شده بود.
تحقيقات پليسي براي شناسايي و دستگيري عامل جنايت آغاز شد. كارآگاهان بعد از چند روز تحقيق متوجه شدند كه مقتول به فردي به نام محمدعلي بدهكار بود و روز حادثه با طلبكار خود قرار ملاقات داشت.
محمدعلي شريك عبدالرحمان در اداره يك كارخانه بود. جستجو براي دستگيري محمدعلي كه مظنون ارتكاب اين جنايت بود پليس را به فردي به نام سالار كه پسرعموي محمدعلي بود رساند. سالار بازداشت شد و در جريان بازجويي به افسر پرونده گفت: «روز حادثه من و محمدعلي به همراه يكديگر براي ديدن عبدالرحمان به محل وقوع حادثه رفتيم. محمدعلي از خودرو من پياده شد و سوار خودرو پرايد عبدالرحمان شد. من به دنبال آنان حركت كردم. بعد از طي مسير كوتاهي ناگهان صداي شليك يك گلوله شنيدم. سپس محمدعلي از خودرو پرايد پياده شد و با سرعت به سوي خودرو من آمد. چهره پريشاني داشت و گفت: عبدالرحمان را كشتم. بايد از تهران فرار كنم. با يكديگر به سمت شهرستان تبريز رفتيم. در آنجا من از محمدعلي جدا شده و به تهران بازگشتم و محمدعلي به سمت جلفا رفت.
با بيان اعترافات سالار، پليس آماده اجراي عمليات دستگيري شد. با اخذ نيابت قضايي افسر پرونده به شهرستان جلفا رفته و محمدعلي را بازداشت كرد.
محمدعلي به قتل عمدي عبدالرحمان اعتراف كرد و جلسات رسيدگي قضايي برروي اين پرونده در شعبه ۱۱۵۷ دادگاه جنايي تهران برگزار شد. قاضي حكم اعدام براي عامل جنايت صادر كرد.
حكم مذكور از سوي شعبه ۴۲ ديوان عالي كشور تأييد و اكنون به اجراي احكام ارسال شده است تا با انجام مراحل استيذان به مورد اجرا درآيد.
|
|
|
سه پسربچه در ملاير به قتل رسيدند
ايرنا: معاون روابط عمومي فرماندهي انتظامي همدان از قتل سه پسربچه در اطراف روستاي زمان آباد از توابع شهرستان ملاير خبر داد.
سرهنگ مهدي زينعلي افزود: با اطلاع فردي از اهالي روستاي زمان آباد مبني بر قتل فجيع سه پسربچه در باغهاي اطراف اين روستا، ماموران انتظامي پاسگاه منطقه مربوطه به محل اعزام شدند.
وي، زمان وقوع اين جنايت را روز شنبه اعلام كرد و گفت: ماموران انتظامي پاسگاه زمان آباد با جست وجو در باغ هاي بالاي اين روستا با جسد دو پسربچه به اسامي جواد (و) شش ساله و حسن (م) هفت ساله مواجه شدند. وي اضافه كرد: همچنين ماموران انتظامي در يكصد متري اجساد پيدا شده، پيكر بي جان پسربچه اي ديگر حدود چهارده ساله به نام يوسف (م) را مشاهده كردند. وي گفت: تحقيقات بر روي اجساد نشان مي دهد كه هر سه به وسيله شيئي برنده احتمالاًٍ چاقو مضروب و به دليل شدت جراحات به قتل رسيده اند.
سرهنگ زينعلي افزود: با تحقيقات صورت گرفته توسط نيروي انتظامي شهرستان ملاير، اكنون تعدادي از اهالي روستا به عنوان مظنون دستگير شده اند.
|
|
|
نامه اي از يك دفتر مشاوره
نامه با خطي پر از شكستگي و خط خوردگي نوشته شده است. سطرها همگي سياه شده اند. در پايان بسياري از جملات علامت تعجب يا سؤال گذاشته شده، بالاي صفحه با خودكار قرمز نوشته اند: مربوط به دفتر مشاوره راز.
مدتها بود به علت ناراحتي ها و مشكلاتي كه داشتم در فكر مشورت با يك مشاور بودم بعد از مدتي با معرفي اين آقا به عنوان مشاور، من به دفتر اين او پيدا كردم. دفتري به نام راز در سعادت آباد- (نه تابلويي نه نشانه اي) فقط تكه كاغذي به در چسبانده شده بود به اين عنوان: مشاوره.
از مشكلاتم با آن آقا صحبت كردم. مجيد گفت: من كمكت مي كنم همه چي درست مي شه. ۴۰ شب دعاي... را بخوان. به خاطر اين مشكلت هم فلان دعا ببين چي مي شه؟
دفعات اول به ازاي ۱ ساعت مشاوره پول دريافت مي كرد . ولي كم كم به علت صميميتي كه ايجاد شده بود و تقريباً تمام اعضاي خانواده به سراغ اين مرد رفته بودند پولي دريافت نمي كرد. تقريباً اعضاي خانواده ما كه بيشتر جوان هستند، به علت مشكلاتي كه داشتند با او درددل كردند و او از اين فرصت به نفع خود استفاده كرد. ابتدا از در محبت و دوستي وارد شد و دست گذاشت به روي اعتقادات ما، ما هم كه فكر مي كرديم با اين كار هم دنيا را داريم و هم آخرت به حرفهاي او گوش مي داديم. كم كم چله نشيني ها و خواندن ذكرها و سوره هاي مختلف قرآني شروع شد. ما از اين كار لذت مي برديم. بچه ها نماز مي خواندند كم كم كلاس هاي تفسير قرآن تشكيل داد و به اين عنوان وارد خانه هاي ما شد. هر هفته جلسه اي تشكيل مي داديم البته هر هفته در منزل يك نفر.هفته اي يك بار با پسرها به جمكران مي رفتند. اين آقا از در دوستي و محبت شديد وارد شد. در واقع از نقطه ضعف هاي ما و اعتقادات ما و از رازهايي كه به وي گفته بوديم سوء استفاده كرد. تمام حرف هايي كه عنوان مي شد در جلسات درست بود ولي من فكر مي كردم كه چرا حرف با عمل جور در نمي آيد. در اثر ذكر گفتن و شب زنده داري ها ترس عجيبي به من وارد شده بود. احساس گناه شديدي در من ايجاد شده بود. وي اعلام كرده بود كه با ملائك در ارتباط است و مخصوصاً با جن. بعد از چند ماه گفت: از آن عالم به من گفته اند كه اين چند نفر لياقت دارند كه با تو باشند. دعاهايي به ما داد كه به گردن آويختيم به نام حمد مغربي. وي گفته بود كه با داشتن اين دعا هيچ چيز به شما اثري ندارد. هر شب بايد اين دعا را مي خوانديم و به طرفين، بالا و پايين فوت مي كرديم. به قول خود اين آقا دور خودمان را مي بستيم كه شيطان بر ما رخنه نكند او گفت: اگر گناهي انجام دهيد اين دعا از شما گرفته مي شود .البته ملائك برمي دارند و در نتيجه شما لياقت نداريد.
يكي از سخنان اين آقا اين بود: به خاطر اين راه از همه چيز، حتي از خانواده بايد بگذريد.
ترسو شده بودم و احساس گناه شديدي داشتم. به جاي اين كه وضعيت روحيم بهتر شود روز به روز بدتر شدم .حتي جلوي پدر و مادرم مي ايستادم و بي احترامي مي كردم. مادرم مي گفت اگر اين مرد، مرد خداست و شما كه هر روز ذكر خدا را مي گوييد به جاي اين كه آرام و متواضع شويد وحشي شده ايد. اين آقا مي گفت كسي كه به اين راه وارد شده ديگر راه برگشت ندارد والا اتفاق بدي در پيش رو دارد.وي در كل كم كم چنان به زندگي ما رخنه كرد و از ضعف راز هايي كه گفته بوديم و اعتقادات ما و صميميتي كه بينمان بود سوء استفاده كرد كه زندگي همه ما را به نابودي كشيده شد. از بچه ها پول مي گرفت. ما را با مهرباني و محبت وادار به پول گرفتن، قرض گرفتن و... مي كرد. پسرها شيفته وي شده بودند تا جايي كه مي گفتند شايد وي امام زمان(ع) يا يكي از ياران وي باشد. انگشتري عقيقي به پسرها داده بود و مي گفت از آن عالم دادند به نشانه لياقت. دو خانمي كه با آن آقا بودند مي گفتند كسي كه دركنار مجيد است بايد كر، كور و لال باشد بايد صبر و سكوت كني چون كار ديگري از دستت ساخته نيست بايد همه چيز را چشم بسته بپذيري، حتماً حكمت و مصلحتي هست. من ضجه مي زدم كه مشكلاتم حل نشد مجيد مي گفت: صبر، سكوت. مشكلات بدتر و بدتر شد. آن دو خانم مي گفتند مجيد با دست دادنش مثلاً گناه يا شهوت را مي گيرد. استفاده شديد از تلقين (خيلي زياد) و سوء استفاده از ضعف اعتقادات و ساده لوحي ديگران از مشكلاتشان به نفع خودش استفاده مي كرد.تا جايي كه پول هايي كه بچه ها مي آوردند خرج خودشان مي كرد و بچه ها مي گفتند چقدر مجيد لوطيه. اين آقا ادعا مي كرد كه مدتي در زندان بود و حكم تير داشته ولي موقع تيراندازي تير به وي اصابت نكرد( به علت ايمان و مؤمن بودن وي). اگر متناسب با خواسته هاي وي رفتار نمي كردي قيچي مي شدي. سريعاً تا جايي كه بچه ها شدند ياران آقا به نام گروه يالطيف چه اتفاقاتي كه نيفتاد...؟
كم كم همه از هم جدا شدند بچه از خانواده، زن از همسر ....به دليل انتخاب اين راه كم كم مجيد اسم آقا گرفت. همش پول، پول... زندگي شده بود پول مفت خوردن و پول مفت گرفتن از ديگران، مال حرام خوردن از ديگران، پول گرفتن و پس ندادن به قول معروف شستشوي ذهن افراد و... به اسم خدا و پيغمبر همه كار مي كنند. مريض شفا مي دهند، مرده زنده مي كنند، گناهكار به راه راست هدايت مي كنند... ولي از زندگي عادي و روزمره دور مانده اند يعني احترام به والدين، درس خواندن، براي زندگي زحمت كشيدن، خودسازي و...
|
|
|
مرگ مشكوك يك پزشك در سعادت آباد
گروه حوادث: خبر مرگ مشكوك يك پزشك كه در منزل مسكوني خود واقع در غرب تهران فوت كرده بود عصر روز شنبه به اطلاع مأموران پليس رسيد.
به گزارش خبرنگار ما، عصر روز گذشته خبر مرگ مشكوك يك پزشك ۴۲ سالهبه اطلاع مأموران كلانتري ۱۳۴ شهرك غرب رسيد. پليس آگاهي و بازپرس كشيك ويژه قتل براي حضور در صحنه آماده شدند.از سوي ديگر يك اكيپ پليسي به دستور رياست كلانتري ۱۳۴ به محل حادثه واقع در منطقه سعادت آباد مراجعه كردند.بر روي پيشاني جسد آثار ضرب ديدگي مشاهده مي شد. برادران متوفي مدعي شدند كه بهرام به قتل رسيده است؛ ولي بررسي پليس فرضيه مرگ مشكوك را تقويت كرد. به همين دليل جسد به پزشكي قانوني انتقال يافت تا علت مرگ اين پزشك مشخص شود. يك منبع آگاه پليس به خبرنگار ما گفت: احتمال اينكه اين پزشك در اثر تزريق موادمخدر فوت كرده باشد، بسيار زياد است ولي اينكه تزريق مواد از سوي خود پزشك بوده و يا شخص يا اشخاص آن را به وي تزريق كرده اند در جريان بررسي هاي پليسي مشخص خواهد شد.
|
|
|