دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۴
لزوم درك سياستمداران از تاريخ براي ترسيم افق آينده
ضرورت اساسي
003264.jpg
مجتبي قائمي مهر
تهاجم نوين غرب
در عصر سلطه به فرهنگ و دين مسلمانان با وجود عوارض زياد آن بستري براي ايجاد يك سلسله اعتراضات جدي در كشورهاي مختلف اسلامي عليه سلطه و فرهنگ غربي شد كه آغاز نهضت بيداري اسلامي گشت. شكل گيري اين نهضت فراگير در جهت احياي ارزشهاي ديني در طول دو قرن آنچنان گسترش يافت كه هيچ كشوراسلامي باقي نماند كه ردپايي از اين نهضت در آنجا ديده نشود

ما به عنوان جزئي از تاريخ و وقايع تاريخي، تاريخ را مي سازيم. از آن تاثير مي پذيريم و خود به مطالعه آن مي پردازيم. رخدادهاي گذشته تجربه هاي گرانبهايي هستند كه ما را در مسير حركت كمك مي نمايند و نبايد از آنها غفلت كنيم. منابع اطلاعاتي ما  در شناخت تاريخ مكتوبات، منقولات، محسوسات و معقولات است كه بعد از عبور از دوران حاكميت فرهنگ شفاهي وارد فرهنگ مكتوب شده و مجموع آن سرمايه اي بزرگ است كه پيش روي ما قرار دارد، سرمايه اي كه شناخت زواياي آن مي تواند در ساختن آينده اي مطلوب و اتخاذ سياستهايي منطقي و مناسب، سياستمداران ما را ياري دهد.اين يك واقعيت است كه بايد از گذشته، آموخت، در حال زندگي نمود و براي آينده برنامه ريزي كرد.
آينده طولاني پيش روي، درك گذشته طولاني پشت سر ما را ضروري مي نمايد.اين كه حال را در بين اين دو مرز طولاني قرار نمي دهيم به دليل كوتاهي مدت آن است. برنامه ريزي براي آينده است كه حال را پوشش مي دهد. اگر براي حال برنامه ريزي شود كوتاهي زمان آن فرصت ها را مي سوزاند و پريشاني و آشفتگي را براي آينده اي كه طولاني است مهيا مي سازد.
بنا بر اين در عالم سياست گذاري حال زمان ناپايداري است كه به سرعت به گذشته تبديل مي شود و در دل آينده بايد مورد توجه قرار گيرد. روزمرگي محصول توجه به حال و غفلت از آينده است كه دربردارنده اميدها و امكان ها است. از طرفي تمدن امروز حاصل بهره برداري از تجربه طولاني گذشته و درك تاريخ است. انقطاع از گذشته، انقطاع از سنت هاي حسنه و دستاوردهاي مفيد بشري است كه برنامه ريزي بر آينده را با مشكل مواجه مي سازد. بدون توجه به تاريخ و گذشته نمي توان جامعه اي بر مبناي ارزش هاي تربيتي _ اخلاقي ايجاد كرد. حمله به خوب و بد، زشت و زيبا و تلخ و شيرين گذشته نوعي خودفريبي و غفلت است كه ره به جايي نمي برد.شايد به همين دليل است كه تحريف تاريخ و تغيير واقعيت هاي گذشته يك استراتژي مهم براي دشمنان بوده و هست. اين كه مي بينيم تجربه هاي مفيد و سنت هاي حسنه و لحظه هاي شيرين تاريخ گذشته از سوي دشمنان و مخالفان وارونه جلوه داده مي شود نتيجه اين اهميت است.
ايجاد شرق شناسي براي غربيان در همين راستاست كه گفتمان غربي پيرامون شرق براي تحريف گذشته هاي شكوفا و انسان ساز است.گفتيم تاريخ بخشي از زمان است كه پيش از حال در يك مدت طولاني پشت سر ما قرار دارد، قدمتي به طول خلقت انسان، انسان هايي كه در زمان هاي مختلف و در مكان هاي گوناگون زيسته اند و دست به نوآوري هاي فراواني زده اند و محصول تلاش هاي آنها ايجاد تمدني است كه امروز ما را احاطه كرده است.بنابراين تاريخ دانشي است كه زمان و مكان بنيادي ترين عناصر سازنده آن است و ما براساس تشابه و اشتراك زماني و مكاني نيازمند فراگيري آن هستيم. زيرا موضوع اين دانش، گذشته بشر و تحولات همه جانبه مرتبط با زندگي اوست.شكوفايي و اضمحلال تمدن هاي متعددي كه در طول پنج هزارساله تاريخ صورت گرفته مي تواند ما را در حركتي كه به سوي احياي تمدن اسلامي برداشته ايم ياري دهد. اين كه چگونه تمدن اسلامي در ابتداي شكل گيري خود توانست با گردآوري تمدن هاي هندي، ايراني، عرب، مصري و يوناني و ايجاد تمدني نو توفيق يابد، مي تواند راهنماي بسيار خوبي براي ما در اين برهه از زمان باشد.
نوميدي از بقاي تمدن كنوني غرب كه سيطره آن بخش اعظم دنيا را فراگرفته در كنار تجربه گذشته تاريخي خودمان مي تواند زمينه شكوفايي و فراگيري مجدد تمدن اسلامي را مهيا سازد.
با توجه به اين واقعيت كه شناخت تاريخي و آگاهي به زواياي تاريخ براي سياستمداران يك ضرورت و الزام است زيرا كه هدايت جامعه را برعهده دارند، سياستمداري كه تاريخ گذشته كشور خود و جهان را نشناسد و از مسير مضبوط و دقيق فرهنگ و تمدن جهان با اسلام و ايران بي اطلاع باشد چگونه مي تواند نقاط مشابه و تقريبا قابل انطباق منحني تكرار حوادث تاريخي را رسم و براساس آن براي آينده اتخاذ تصميم نمايد؟
سياستمداران امروز ايران بعنوان مديران هدايت سكان سياسي كشوري كه نظامش محصول ۲۰۰ سال مبارزه و اوج قله بيداري اسلامي است، بيش از هر سياستمداري نيازمند آگاهي و شناخت گذشته اي هستند كه آغازش با دعوت پيامبر از مكه آغاز شود و در مسير خود با تشكيل اولين حكومت اسلامي در يثرب مدنيت اسلامي را با عنوان مدينة الرسول پايه گذاري كرده است و سپس اين حركت طي دو مرحله، مرحله اول در جزيره العرب و مرحله بعد در سطح جهان براساس رسالتي جهاني كه داشته در كوتاه ترين زمان ممكن يعني دو قرن در مقابل تمدن آن زمان گسترش يافته است.
بعد از مرحله گسترش و مجاورت اين تمدن نوپاي ۲۰۰ ساله با تمدنهاي كهن آن عصر بجاي نگراني از هضم در آنها و يا كشيدن ديوار حائل بين خود و اين تمدنهاي ريشه دار و پرمدعا نهضت انتقال تمدن را آغاز مي نمايد تا نكات ارزشمند و قابل استفاده و تجربيات مفيد آنها را گرفته بعد از عبور از فيلترهاي فرهنگي، ارزشي خود مورد استفاده قرار داده و موارد نامطلوب آنها را به نقد بكشاند.
اين نهضت دو قرن انتقال فرهنگ كه تا قرن چهارم ادامه داشته به طرق مختلفي صورت گرفته كه مهمترين آنها نهضت ترجمه است.
سرعت و حجم معارف انتقالي در اين نهضت يعني نهضت ترجمه به حدي بي سابقه است كه جهان هيچگاه شاهدتكرار آن نبوده تا جايي كه تنها پدر و پسري به نامهاي خين بن اسحاق و اسحاق بن خين بيش از ۲۰۰ جلد كتاب و رساله از يوناني و سرياني به عربي ترجمه مي نمايند.
دايره نهضت انتقال تمدن هاي كهن به درون تمدن نوپاي اسلامي كه در حقيقت توجه به عالم و جذب علوم و معارف است تا آنجا گسترش مي يابد كه موج جذب مغزهاي انديشمند به مركز علمي و آموزشي جهان اسلام از كشورهاي ديگر به شكل وسيعي صورت  گيرد. قرن پنجم اوج شكوفايي تمدن اسلامي است كه از قرن سوم آغاز شده و اين حركت پرشتاب توسعه و پيشرفت در همه زمينه ها تا جنگهاي صليبي اول و بدنبال آن حمله مغول ادامه دارد و از اين دوره است كه عصر ركود جهان اسلام آغاز مي گردد و فترتي ۵۰۰ ساله را سپري مي كند.
با وجود آثار مخرب اين دو حمله سنگين بر پيكره اين تمدن نوپا با شكست صليبي ها در شام و فلسطين بدست صلاح الدين ايوبي بار ديگر فرصتي حاصل مي آيد تا جهان اسلام تجديد حيات دوباره اي را آغاز كند و اين تجديد حيات تا عصر ركود دوم كه پس از رنسانس در كشورهاي قدرتمند اروپايي با هجوم استعمار و آغاز دوره سلطه شروع شد بر جهان اسلام ادامه مي يابد.
اين دوره از قرن پانزدهم آغاز شده بود و در قرن نوزدهم به نقطه اوج خود رسيد.
عصر سلسله يا عصر ركود دوم جهان اسلام بسي خطرناكتر و دردناكتر از ركود اول است زيرا در اين عصر اروپا علاوه بر جنايت با شمشير در پي تخريب اعتقاد و استحاله فرهنگي جهان اسلام است.
غرب كه براساس تفكر جدايي دين از سياست بعد از هزار سال حاكميت كليسا، شكل گرفته و تولد تازه اي يافته است چون شناخت دقيقي از سير تاريخي تمدن جهان اسلام دارد و به نقش اسلام به عنوان مهمترين و اصلي ترين عامل در تجديد حيات سياسي مسلمانان وقوف كامل دارد، درصدد است بين اسلام و مسلمانان جدايي بيفكند تا بتواند دامنه امنيت سلطه خود را گسترش دهد.
مهمترين ابزار غرب در اين حمله همچون دوره جنگهاي صليبي تنها شمشير و اسلحه نبود بلكه تكنولوژي بود، آن هم مكتوب كه فرهنگ غرب كه نهايتا در پي حاشيه راندن دين بود را با خود به درون كشورهاي اسلامي مي آورد.
تهاجم نوين غرب در عصر سلطه به فرهنگ و دين مسلمانان با وجود عوارض زياد آن بستري براي ايجاد يك سلسله اعتراضات جدي در كشورهاي مختلف اسلامي عليه سلطه و فرهنگ غربي شد كه آغاز نهضت بيداري اسلامي گشت. شكل گيري اين نهضت فراگير در جهت احياي ارزشهاي ديني در طول دو قرن آنچنان گسترش يافت كه هيچ كشور اسلامي باقي نماند كه ردپايي از اين نهضت در آنجا ديده نشود.
003273.jpg
سياستمداري كه تاريخ گذشته كشور خود و جهان را نشناسد و از مسير مضبوط و دقيق فرهنگ
و تمدن جهان با اسلام و ايران بي اطلاع باشد چگونه مي تواند نقاط مشابه و تقريباً قابل انطباق منحني تكرار حوادث تاريخي را رسم و براساس آن براي آينده اتخاذ تصميم نمايد؟

رنسانس اسلامي ايجاد شده در اوج خود منجر به تشكيل حكومتي ديني در ايران شد. تشكيل جمهوري اسلامي ايران زنگ خطري براي غرب بود كه جهان اسلام يك بار ديگر به سوي تشكيل مدينة الرسولي بود كه در كمتر از دو قرن توانست با جاذبه هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي خود دنيا را تسخير نمايد. لذا در اين مرحله رهبران عصر سلطه با تئوريهاي جديدي از جمله دموكراسي و حقوق بشر به مقابله با اين واقعيت مقبول آمدند.
آنها بخوبي مي دانستند كه اسلام در طول حيات سياسي اش از ابتداي تشكيل اولين مدنيت خود بر پايه مردم سالاري بوده است و حقوق بشر نيز در بهترين شكل آن رعايت شده است اما براي اينكه بتوانند اين دو حربه را كارساز نمايند تشكيل جرياناتي به اصطلاح اسلامي براي اثبات تحليل هاي خود از سوي غربيها يك ضرورت بود لذا حكومتهاي ديكتاتوري مثل صدام و گروههاي تروريستي مثل القاعده و خشكه مقدسان نامتعادلي همچون طالبان كه زائيده ايده هاي غرب بودند در جغرافياي سياسي جهان اسلام خلق شدند تا رفتارشان مهر تاييدي بر ادعاهاي غرب و توجيه گر تجاوزات آنها به جهان اسلام و مهار نهضت فراگير بيداري اسلامي باشد.
در ابتدا گفتيم كه تاسيس مدينه الرسول در يثرب از سوي پيامبر آغاز تمدن اسلام بود و اين نظريه از سوي اكثر مورخان نيز تاييد شده است اما چرا آغاز بعثت و ۱۳ سال تلاش پيامبر را در مكه شروع تمدن اسلامي نمي خوانند؟
امنيت، ثبات و انسجام دروني ضرورت تشكيل حكومت و ايجاد تمدن است و اين سه بعد از هجرت پيامبر به مدينه حاصل شد. پيامبر در مدينه توانست علاوه بر گسترش اخلاق و روحيه تعاون و همكاري و همگرايي در ميان مسلمانان با تسامح و بردباري با اقليت هاي درون مدينه رفتار نمايد و اين تسامح تا آنجا بود كه با برخي از اين اقليت ها براي دفع خطر بزرگتر پيمان هم بست. در كنار اين راهبردهاي اساسي، پيامبر تاكيد و توصيه زيادي بر وحدت مي نمود و تحت هيچ شرايطي اجازه خدشه واردآمدن به وحدت مسلمانان را نمي داد.
حتي بعد از رحلت پيامبر با وجود تاكيدها و توصيه هاي مكرر پيامبر بر تاييد جانشيني علي (ع) بعد از خود براي رهبري جهان اسلام، وقتي كه حق علي (ع) در جانشيني پيامبر غصب مي شده او به خاطر حفظ وحدت از حق خويش مي گذرد و به كساني كه حق او را غصب كرده اند مشاوره مي دهد و در امور كشور آنها را ياري مي نمايد.زيرا نبايد وحدت به عنوان ستون اصلي خيمه حاكميت از هم بگسلد.
سير صعودي پيشرفت و شكوفايي تا زماني كه راهبردهاي پيامبر مورد توجه قرار گرفته ادامه دارد اما همين كه اين راهبردها مورد بي توجهي قرار مي گيرد انگيزه مردم در توجه به مسووليت اجتماعي از بين رفته و افول آغاز و به دنبال آن عصر ركود شروع مي شود.
بنابراين دو دوره عصر ركود در جهان اسلام معلول عوامل داخلي و خارجي بوده است.
در بعد داخلي همانگونه كه گفته شد دوري از راهبردهايي بود كه پيامبر براساس آنها مدينة الرسول را پي ريزي كرده كه در كنار موارد مطروحه مهمترين مشخصه مدينة الرسول كه مي توان آنرا راهبرد اساسي پيامبر تلقي كرد انسجام و هماهنگي بين تئوري و عمل بود. پيامبر آنچه را كه در طول ۱۳ سال در مكه تبليغ نموده بود در مدينه اجرا كرد. براي اولين بار نظام حقوقي واحدي براي تمامي افراد جامعه بدون تبعيض وضع گرديد.
در همين مدينة الرسول و براساس همين نظام حقوقي واحد است كه وقتي چوب دستي پيامبر در جنگ احد به شكم يكي از افراد كه جلوتر از صف ايستاد اصابت مي كند پيامبر آماده قصاص مي گردد. اين تساوي حتي در سطح رسول خدا (ص) و يك مسلمان عادي هم به اجرا درمي آيد.
در تداوم همين نظام حقوقي واحد است كه علي(ع) در زمان حكومت خويش وقتي از تصرف ناحق زره خويش توسط يك يهودي به قاضي شكايت مي كند و به علت كافي نبودن دليل نمي تواند گفته خود را ثابت كند لذا از محضر قاضي بدون نتيجه بازمي گردد.
موقعيت هركس در اين جامعه براساس شايستگي تعيين مي شود تا آنجا كه نزديكترين صحابه پيامبر (ابوذر) وقتي از پيامبر تقاضاي سمتي را مي كند با جواب منفي پيامبر مواجه مي شود .زيرا وي را شايسته آن نمي داند. اينها عوامل داخلي است كه در هر دوره اي در گذشته و در آ ينده مي تواند مانع افول پيشرفت و بازگشت به عصر ركود گردد.
بازگشت به دعوت و يا احياي مجدد اسلام بعد از عصر ركود در حقيقت بازگشت به راهبردهاي عملي پيامبر در مدينة الرسول است كه توانسته شكوفايي دوباره اي را درپي داشته باشد.
هرگاه در جامعه اسلامي در اثر خودشيفتگي كارگزاران از اين چارچوب خارج شده است زمينه براي موفقيت عوامل خارجي كه در گذشته به صورت حمله نظامي و در آينده مي تواند اشكال ديگري در كنار حمله نظامي داشته باشد، مهيا شده است.امروز جهان اسلام در اثر دو قرن مجاهده موفق شده است جامعه اسلامي تشكيل دهد. بي شك شرايط زماني و مكاني عصر حاضر و خطر رشد معنويت در قالب اسلام براي غرب بيش از زمان هاي ديگر است.
بنابراين تلاش آنها براي متوقف كردن اين حركت و ايجاد عصر ركودي ديگر در تمدن احيا شده اسلامي بيش از هر زمان هوشياري سياستمداران ما را طلب مي كند. دليل اصلي ما در ارايه نظريه ضرورت درك و شناخت تاريخ از سوي سياستمداران آشنايي با علل افول و شكوفايي تمدن اسلامي است تا آنجا كه بايد گفت: سياستمداراني كه آشنا به تاريخ و زواياي تاريخي نباشند نمي توانند موفق باشند.

سناريوهاي آمريكايي ها براي تغيير ساختار سياسي سوريه
003267.jpg
دكتر محمدمهدي مظاهري
وضعيت كنوني سوريه در منطقه، به دليل كناره گيري اجباري از مهمترين حوزه نفوذ خود ،لبنان و همچنين توطئه هاي پشت پرده كه تمايل به مقصر نشان دادن مقامات امنيتي سوريه در قتل رفيق حريري دارند، بسيار حساس است. تكميل پرونده كميته تحقيقات سازمان ملل و ارائه آن توسط قاضي آلماني دتلو مهليس كه مستقيماً برخي از مقامات سوري را عامل ترور رفيق حريري دانسته است، اين فرصت را براي دولتمردان كاخ سفيد بوجود آورده است كه با سناريوي از پيش طرح شده و با كمك سران رژيم صهيونيستي ضمن تغيير ساختار سياسي دولت سوريه به ايده «خاورميانه بزرگ» جامه عمل بپوشانند. در همين حال اخبار ديگري در مورد تهديد رژيم صهيونيستي مبني بر حمله نظامي به سوريه در رسانه ها منتشر مي شود. اين در حالي است كه كارشناسان مسائل خاورميانه از سوريه به عنوان هدف بعدي آمريكا در «جنگ با تروريسم» ياد كرده و احتمال حمله آمريكا به اين كشور را قوي ارزيابي مي كنند: آمريكا از طريق حمله يا اعمال فشار بر سوريه قصد دارد:
۱- كمك هاي سوريه به گروههاي جهادي از جمله حماس و جهاد اسلامي فلسطين را متوقف نمايد. آمريكايي ها رژيم سوريه را به عنوان پشتيبان و حامي گروههاي فلسطيني دانسته و قطع اين كمك ها را به عنوان زمينه اي براي اجراي «نقشه راه» مي دانند؛
۲- سرنگوني رژيم صدام و شرايط جديد محيط منطقه بيشتر از آن كه براي سوريها فرصت باشد به شكل تهديد نمايان شده است. آمريكاييها كه در باتلاق عراق گير افتاده اند با فرافكني درصددند تمام مشكلات امنيتي و ادامه ترور در عراق را به نيروهاي نفوذي از مرزهاي سوريه به عراق ربط بدهند. از سوي ديگر مقامات آمريكايي ادعا مي  كنند كه سلاح هاي كشتار جمعي عراق در خاك سوريه مخفي شده و برخي از مقامات ارشد رژيم صدام در اين كشور به سر مي برند؛
۳- مقامات آمريكايي براي اجراي «طرح خاورميانه بزرگ» بعد از اشغال عراق و تمايل اكثر كشورهاي عربي براي پيوستن به اصلاحات مورد نظر در اين طرح، از استراتژي فتح سنگر به سنگر پيروي مي كنند. پيوستن كشورهايي نظير مصر، عربستان و اردن عليرغم مخالفت هاي ظاهري نشانگر اين است كه آمريكايي ها براي علمي ساختن ايده هاي شوم خويش با مشكلي به نام سوريه، مواجه هستند. راه عملي اجرايي اين سناريو از نظر دولتمردان كاخ سفيد تغيير ساختار سياسي سوريه و وارد كردن فشار بر سيستم حكومتي و حمايت از مخالفان و گروه هاي تبعيدي سوريه در خارج است.
003270.jpg
4- با توجه به نگاه مثبت كاخ كرملين نسبت به متحدان سابق خويش و ابراز تمايل به فروش تجهيزات پيشرفته نظامي و برقراري يك توازن نسبي با رژيم صهيونيستي، آمريكايي ها را بر آن داشته كه براي تفوق برتري رژيم صهيونيستي در منطقه با اعمال فشار و تهديد نظامي در صدد گرفتن حداكثر امتيازات سياسي از سوريه و از جمله متوقف ساختن روند تسليح اين كشور باشند.
به نظر مي رسد عناصر افراطي كاخ سفيد سرمست از پيروزي هاي خويش در منطقه و به تبع آن تضعيف «جبهه اعراب» به اهداف بزرگتري چون تغيير بافت سياسي قدرت در كل منطقه تأكيد دارند. از اين رو بحث فشار بر سوريه در اين راستا قابل ارزيابي است. البته سوريه هدف آساني براي آمريكايي ها نخواهد بود. جايگاه سوريه در ميان ملت عرب از بدو تأسيس آن شايسته و بالا بوده است. چرا كه سوري ها به ملي گرايي و داشتن احساسات ناسيوناليستي مشهور هستند. لذا حمله به سوريه ضمن برانگيختن احساسات مسلمانان، زمينه را براي درگيري حزب الله با صهيونيست ها فراهم خواهد ساخت. با نگاه به اوضاع منطقه و دشواري هاي نيروهاي اشغالگر در برقراري امنيت در عراق بعيد به نظر مي رسد كه آمريكايي ها در صدد حمله نظامي به سوريه باشند. البته آمريكايي ها با طرح ادعاهاي قبلي و با تحت فشار قرار دادن سوريه مي خواهند به خواسته هاي سياسي خويش برسند.
با اين وجود دمشق بايد شرايط جديد را درك كنند چرا كه اكنون قواعد بازي در منطقه تغيير كرده است و بايد سوريه آمادگي پاسخگويي به بحران بوجود آمده (ترور رفيق حريري) را داشته باشد و بتواند با اتخاذ سياست مستقل از خاك و كشور خويش دفاع كند.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
علم
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |