ناصر تقوايي، در كارگاه تبديل فرنگي در فرآيند اقتباس حاضر شد و درباره ارتباط هنر وادبيات صحبت كرد
عكس ها: گلناز بهشتي
دانشكده خبر صدا و سيما، براي كارگاه تبديل فرهنگي در فرآيند اقتباس، ميزبان ناصر تقوايي بود. جمعيت زياد بود، تقوايي هم مثل هميشه خوب صحبت مي كرد و رسانه هاي مختلف در برنامه حضور داشتند
سعيده امين
درست 78 سال قبل آربي آوانسيان از روسيه به ايران آمد تا اولين فيلم سينمايي ايراني را روي پرده ببرد. او دختر جواني را به عنوان منشي، مترجم و بازيگر فيلمش انتخاب كرد.
مقاومت هاي پدر دختر براي جلوگيري از اين كار كشمكشي را خلق كرد كه دستمايه اولين فيلم سينمايي ايراني شد. آوانسيان همين موضوع را دستمايه قرار داد و در صحنه هايي كه پدر دختر مي بايست حضور داشته باشد به طور مخفيانه تصويربرداري كرد . ناصر تقوايي، فيلمساز قدرتمند كشور نيز شيفته اين حركت هوشمندانه آوانسيان شد. او همواره اولين فيلم سينمايي ايران را به عنوان قوي ترين فيلم مي ستايد و به همين دليل در فيلم سينمايي كاغذ بي خط سعي كرد همين الگو را پياده كند، اما به قول خودش: بهترين كار هميشه متعلق به خالق ايده است . او مي گويد: وقتي فيلم هاي ناطق وارد عرصه سينما شدند، سينما به يك صنعت بدل شد و به مرور فيلم هاي تجاري و عاشقانه، بازار سينماي ايران را قبضه كردند، اما در اوايل دهه 40 موجي از روشنفكري وارد سينما شد.
كارگاه آموزشي سينما و ادبيات با حضور ناصر تقوايي در دانشكده خبر صدا و سيما برگزار شد. او در اين كارگاه به بحث تبديل فرهنگي در فرآيند اقتباس پرداخت. ناصر تقوايي معتقد است كه يكي از علل استقبال مردم از سينما همين وجه نزديك آن به ادبيات است. باز هم به همين دليل مردم به ديدن تئاتر علاقه دارند. با ورود تئاتر به سينما چهار نوع ادبيات نثر، شعر، نمايشنامه و فيلمنامه نويسي به وجود آمد كه محور اصلي سه مورد آن توصيف است.
اما در نمايشنامه نويسي اين گفت وگوست كه محور قرار مي گيرد. توصيفات همان است كه ديده مي شود. پس يك فيلمنامه نويس از توصيفات پرهيز مي كند و جزئيات را بر عهده مجري صحنه مي گذارد. ناصر تقوايي در ابتداي سخنان خود به ارتباط هنر و ادبيات اشاره كرده و مي گويد: ادبيات چيزي را تبديل به هنر مي كند كه در ذات خود، هنر نيست. ما شاهكارهايي ادبي داريم كه از روي يك زندگي نوشته شده است؛ خود زندگي را هنر نمي ناميم، اما ادبيات هنر زندگي به شكل هدايت شده است. ادبيات، زندگي را از صافي هنر رد مي كند و آن را به مخاطبان عرضه مي كند . اين فيلمساز در خصوص اقتباس ادبي مي گويد: وقتي ادبيات، موضوع خود را از جامعه مي گيرد، مي گوييم تقليد نيست، بلكه يك خلق ادبي ست، اما وقتي يك فيلمساز از روي دست يك فيلمساز ديگر فيلم مي سازد، مي گوييم تقليد است نه اقتباس .
به اعتقاد وي رويدادهاي مشابه ممكن است در جاهاي مختلف جهان اتفاق بيفتد، اما نوع برداشت هر منطقه با منطقه ديگر متفاوت است. فيلم ناخدا خورشيد را من از يك رمان كوبايي اقتباس كردم. موضوع قاچاق در سواحل كوبا شبيه به رويدادي بود كه در سواحل جنوبي كشورمان اتفاق مي افتاد .
اما اقتباس، هميشه بد نيست. فرهنگ آمريكا از طريق سينما بر جهان مسلط شد و دنيا به مرور به اين نوع فيلمسازي سوق پيدا كرد. برد زياد فيلم هاي هاليوودي سبب شد تا موضوعات فيلم ها از چارچوب مرزهاي آمريكا بيرون رفته و به ساير نقاط دنيا پرداخته شود. آمريكايي ها هرگز ابايي ندارند كه در هنگ كنگ، ويتنام و آفريقا فيلم بسازند. آنها نگران فروش فيلم و گيشه ها نيستند. سينماي ايران اين ظرفيت را دارد كه با تكيه بر قدرت ادبيات فارسي، فيلم هاي قوي در سطح بين المللي توليد كند .
يكي از حاضران در اين كارگاه از تقوايي درخصوص اينكه آيا اقتباس ادبي منحصر به عرصه ادبيات است پرسيد و اينكه آيا هنرمند فيلمساز، اثر ادبي را از صافي ذهن خود عبور مي دهد؟
تقوايي در ابتدا ميان يك هنرمند ادبي و سينماگر تفاوت قائل شده، گفت: تفاوت هنرها در ابزارشان است. ابزار ادبيات قلم و كاغذ است، اما ابزار يك سينماگر، كلي ابزار و تجهيزات است. طبيعتا هرچقدر ابزار خلق ساده تر باشد، هنر نويسنده بيشتر جلوه پيدا كرده و هنرمند به توفيق بيشتري دست پيدا مي كند، چون هنرمند به كار گروهي، كمتر احتياج پيدا مي كند . به اعتقاد تقوايي، كار گروهي و جمعي، ارزش هنري هر كار را كم مي كند.
خود كارهاي گروهي نيز به دو دسته تقسيم مي شود. اگر در برخي از كارهاي گروهي سينماگر به 50درصد خواسته هاي خود برسد، مي تواند خوشحال باشد، اما اگر يك هنرمند فقط به 50 درصد خواسته خود برسد، يك هنرمند شكست خورده است.
البته در نوع ديگري از سينماي تجاري، كار گروهي و تجهيزات فني به موفقيت كار كمك مي كند، اما همه اينها درخصوص كيفيت بصري سينماست. در محتوا به طور قطع كار گروهي چندان تعيين كننده نيست.
در ايران، سينمايي باب شد به نام سينماي معلم؛ يعني سينما، وسيله اي براي برخي فيلمسازان شد كه دريافت خود از جامعه را به ديگران منتقل كنند. اين نوع سينما در ايران پا گرفت، اما در خارج از ايران ما عموما چنين سينمايي نداريم. اگر فيلم خوب است، صرفا به اين دليل است كه از تجهيزات خوبي براي فيلمسازي استفاده كرده؛ يعني فيلم بيشتر اثر تكنيسين است تا خود فيلمساز .
هر فيلمساز مانند هر نويسنده نهايتامي تواند در طول عمر 60 تا 70 ساله خود۱۰، تا 15 فيلم بسازد.او با استفاده از تكنيك هاي سينمايي، واقعيت رابه گونه اي هدايت شده عنوان مي كند، اما نويسنده با اقتباس از يك زندگي عادي و رويداد نه چندان خاص، جذابيتي را خلق مي كند كه بعضا حتي به كمك تجهيزات سينمايي حرفه اي نيز نمي توان آن را خلق كرد.
شما كدام شاهكار سينمايي از آثار داستايوفسكي را تا حالا ديده ايد؟كدام سينماگر حرفه اي توانسته از اين شاهكارها يك شاهكار خلق كند؟ واقعيت اين است كه داستان ها وقتي مي خواهند به فيلم تبديل شوند، بشدت از محمل اصلي خود دور مي شوند. شايد علت اين باشد كه يك نويسنده مي تواند از توصيف براي فضاسازي و جذابيت رمان بهره ببرد، اين در حالي ست كه در سينما همه چيز با چشم ديده مي شود و چون نگاه ما به آن اشيا و افعال تغيير نكرده، اثر چنداني روي ما نمي گذارد. توصيف در سينما كاربرد ندارد و اين از هنر سينما مي كاهد .
كارگردان فيلم ناخدا خورشيد درخصوص تفاوت اقتباس ادبي با سينماگري مي گويد: در اقتباس، موضوع مهم، شروع كار است. ما يك رمان ادبي را بايد خوب شروع كنيم، بعد رمان، نويسنده را به دنبال خود مي كشد. گاها خود نويسنده هم نمي داند كه به كجا مي رود و خود موضوع بر ذهنيت نويسنده حاكم مي شود، اما در سينما برعكس است. در سينما پايان فيلم مهمتر است. مي توان فيلم را از هر جايي شروع كرد؛ خيلي در روند فيلم تاثيرگذار نيست، اما نهايتا بايد در جايي تمام شود كه پاسخگوي نياز مخاطبان باشد. به همين دليل، سينما، هنر جمعي را به مدد مي گيرد تا پايان خوبي از كار دربياورد. من در فيلم ناخداخورشيد، آن تجربه اي را كه ناخدا بايد در پايان فيلم به آن مي رسيد، به تمام فيلم تسري دادم .
از تقوايي درخصوص وضعيت سينماي ايران سئوال شد؛ هيچ دولتي در عالم مثل ايران بودجه به سينما تزريق نمي كند، اما اين بودجه به قدري پراكنده است كه اغلب درجاي خود خرج نمي شود. در حال حاضر چندين هزار نفر در دانشكده هاي سينمايي كشور در حال تحصيل هستند، اما سر جمع از اينها 50 فيلمساز متوسط بيشتر درنمي آيد. كاش به جاي اين همه دانشكده، يك دانشگاه مجهز با تعدادي دانشجوي مستعد بود تا كار سينمايي را به طور واقعي انجام مي دادند .اروپاي شرقي، يك مركز سينمايي داشت كه در آن، دانشجويان فارغ التحصيل موظف بودند كه با هزينه دولت يك فيلم سينمايي را به عنوان پايان نامه بسازند، به همين دليل است كه در دهه هاي اخير، توفيق فيلم هاي اروپاي شرقي بسيار بيشتر شده است.
حاشيه هاي كارگاه
وقتي ناصر تقوايي از در سالن كارگاه ادبيات و سينما وارد شد، ماموران نظافت سالن روي سن را جاروبرقي مي كشيدند. او اگرچه خود با تاخير از راه رسيد، اما نشست تا سن آماده شود. قرار بود كارگاه ساعت 9 صبح برگزار شود، اما ظاهرا سيستم هاي صوتي در سالن همايش دانشكده آنقدر پيچيده است كه يك تيم از تكنيسين هاي زبده صوتي به كار تعمير- آن هم در مقابل تعداد زيادي از حضار- مشغول بودند.
وقتي جلسه با يك ساعت و نيم تاخير آغاز شد، تقوايي متواضعانه پشت تريبون آمد و گفت كه از موضوع كارگاه باخبر نبوده و همان روز عنوان كارگاه را به اطلاع وي رسانيده اند. به هر حال جلسه شروع شد و با اندكي پرسش و پاسخ به پايان رسيد. همايش ادبيات و سينما با حضور ناصر تقوايي و هوشنگ مرادي كرماني برگزار شد و اين هنرمندان با حضور در سالن همايش به پرسش و پاسخ پرداختند.