يكشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۴
آيا بازيكنان فوتبال بايد تحصيلكرده باشند؟
الگوسازي در ورزش
004413.jpg
عكس :مجتبي جانبخش
امير بهادري نژاد
يحيي گل محمدي كاپيتان دوم تيم ملي فوتبال ايران يكي از بازيكناني است كه داراي تحصيلات آكادميك مي باشد. يحيي سالهاست كه در تيم هاي بزرگ و پر حاشيه بازي مي كند اما كمتر شاهد واكنش هاي غيرمعمول از وي بوده ايم. تلفيق قابليت هاي فني و تحصيلات دانشگاهي باعث شده تا وي به الگويي مناسب براي نوجوانان و جوانان طرفدار فوتبال در اين مملكت تبديل بشود.
با توجه به همه گير بودن فوتبال به عنوان يك پديده اجتماعي، زندگي روزمره مردم جهان به صورت ناخودآگاه با اين پديده عجين شده و در واقع زندگي قشر جوان جامعه با آن گره خورده است. به همين دليل است كه نوجوانان و جوانان كشورهاي مختلف، بازيكنان سرشناس فوتبال را براي خود الگو قرار مي دهند. در بخش نخست مقاله اي كه در پي مي آيد يك روزنامه نگار انگليسي به انتقاد از روند تبديل شدن بازيكنان فوتبال به الگوهاي اجتماعي پرداخته است. وي معتقد است بازيكناني كه از تحصيلات آكادميك برخوردار نيستند نمي توانند الگوي مناسبي براي نسل جوان جامعه باشند. همچنين در بخش پاياني اين مطلب نيز به بررسي وضعيت تحصيلات بازيكنان فوتبال ايران و چالش هايي كه ميان مراكز آموزشي و ورزشي كشور وجود دارد پرداخته شده است.
انتقاد روزنامه نگار انگليسي
در اغلب كشورها سياستمداران از ورزشكاران و به ويژه بازيكنان فوتبال انتظار دارند كه الگوي مناسبي براي نوجوانان و جوانان جامعه باشند اما تمام مردم مي دانند كه بازيكنان سرشناس به ويژه آنهايي كه قراردادهاي مالي سرسام آور امضا مي كنند توانايي و قابليت چنين كاري را ندارند و تمام ويژگي هاي آنها به دايره بسته زمين چمن محدود مي شود.
صادقانه از شما سوال مي كنيم كه آيا يك بازيكن حرفه اي و سرشناس فوتبال را مي شناسيد كه به طور همزمان برخوردار از هوش و معلومات سرشار، ويژگي هاي رفتاري مطلوب و در يك كلام صاحب ارزش هاي اجتماعي ايده آل باشد كه شما شخصا اين بازيكن را به عنوان الگوي فرزندان خود بپذيريد و يا آرزو كنيد كه روزي فرزندتان صاحب ويژگي هاي اخلاقي اين ورزشكار شود؟
بدون ترديد پاسخ دادن به اين پرسش بسيار دشوار مي باشد.
چندي پيش يكي از اعضاي حزب محافظه كار كشور انگليس در جريان سخنراني خود مدعي شد كه «وين روني» الگوي نوجوانان و جوانان اين كشور است در حاليكه بعيد است حتي يك نفر هم در اين كشور وين روني را از لحاظ اخلاقي به عنوان الگوي فرزند خود بپذيرد. شايد مردم انگليس و يا تماشاگران فوتبال در ساير نقاط جهان قابليت هاي فني روني را ستايش كنند، اما به طور حتم او را از لحاظ اخلاقي قبول ندارند. جالب اينكه تمام مردم جامعه به اين موضوع واقف هستند اما سياستمداران اين واقعيت آشكار را درك نمي كنند.
اگر به زمين هاي بازي كودكان در كشور انگليس سركشي كنيم متوجه خواهيم شد كه كودكان ۶ يا ۷ ساله در حين بازي فوتبال از حركات فني روني تقليد مي كنند اما هنگامي كه در مورد رفتار اين بازيكن از آنها سوال مي شود بدون استثنا وي را بازيكني بد اخلاق معرفي مي كنند. در اينجا اين سوال مطرح مي شود كه به چه دليل كودكان ۶ ساله قادر به تشخيص خصوصيات اخلاقي روني هستند اما سياستمداران از درك آن عاجز مي باشند.
در حدود ۱۵ سال قبل تنها الگوي نوجوانان انگليسي در حوزه ورزش پل گاسكوين بود. در آن زمان قرار بود تيم ملي فوتبال انگليس در كشور نروژ ديداري با تيم ملي اين كشور برگزار كند كه پيش از اين مسابقه يك خبرنگار نروژي از گاسكوين سوال كرد كه چه پيامي براي مردم نروژ دارد كه گاسكوين در پاسخ گفت:« به آنها بگوييد كه بروند گم بشوند».به هر حال اين پاسخ بي ادبانه گاسكوين واقعا قابل پيش بيني بود و چون مصاحبه وي به صورت مستقيم از تلويزيون پخش مي شد باعث شرمندگي مردم انگليس و بدآموزي براي نوجوانان اين كشور شد.اما واقعا از گاسكوين بيش از اين انتظار مي رفت؟ آيا از وي انتظار داشتيم كه مثلا در پاسخ خبرنگار نروژي بگويد كه من براي كشور و مردم نروژ احترام قائل هستم و از مقاومت مردم آن در زمان جنگ جهاني تشكر مي كنم.
واقعا اگر يك بازيكن حرفه اي فوتبال مانند گاسكوين اينگونه به يك پرسش پاسخ بدهد بايد اعتراف كرد كه معجزه بزرگي رخ داده است. به همين دليل بايد ادعا كرد كه رخ دادن چنين واقعه اي تقريبا محال خواهد بود.
البته بازيكنان فوتبال در اين ميان مقصر اصلي نيستند بلكه مقصر اصلي صنعتي است كه در آن مشغول بكار مي باشند. بازيكنان فوتبال از لحاظ هوش و استعداد در سطح پاييني نيستند، چون اگر بازيكنان كم هوشي بودند هيچگاه نمي توانستند تفكرات مربيان خود را در زمين فوتبال پياده كنند و يا در كوتاهترين زمان ممكن و داخل زمين چمن تصميم گيري نمايند. همچنين نبايد فراموش كرد كه بازيكنان فوتبال اغلب كم سن و سال و جوان هستند و چون بيشتر آنها فاقد تحصيلات آكادميك مي باشند نمي توانند مانند افراد پخته و تحصيلكرده به پرسش ها پاسخ بدهند و در برابر وقايع مختلف واكنش مطلوب از خود نشان بدهند.
با توجه به مجموعه اين عوامل، بسيار غيرمنطقي است كه ما از بازيكنان حرفه اي توقع داشته باشيم كه پس از پايان يك مسابقه فوتبال در مصاحبه هاي مطبوعاتي شركت بكنند و با وقار و كلمات مناسب به پرسش هاي خبرنگاران پاسخ بدهند.از يك بازيكن فوتبال تنها بايد انتظار ارائه بازي قابل قبول در زمين چمن را داشت چون به طور حتم وي نمي تواند مانند فيلسوف ها به شرح و توجيه وقايع بپردازد.
در اينجا اين سوال مطرح مي شود كه چگونه ورزشكاران رشته هاي غيرفوتبال مي توانند به الگوي مناسب رفتاري براي نوجوانان تبديل بشوند اما چنين كاري براي بازيكنان فوتبال امكانپذير نيست؟
پاسخ اين پرسش كاملا واضح است. شما به صورت آزمايشي براي قهرمانان رشته هاي ورزشي ديگر مقدار زيادي پول مهيا كنيد، هر روز عكس آنها را در صفحات اول مطبوعات چاپ نماييد و اجازه بدهيد كه اقشار مختلف جامعه در كوچه و خيابان آنها را دوره كنند و از آنان امضا بگيرند. ترديد نكنيد كه پس از مدت كوتاهي، اخلاق و رفتار اين قهرمانان در جهت منفي تغيير خواهد كرد و دقيقا مانند بازيكنان فوتبال خواهند شد.
004416.jpg
به طور حتم وين روني يكي از مستعدترين بازيكن تاريخ فوتبال انگليس به شمار مي آيد، اما رفتار پرخاشگرانه اين بازيكن باعث شده تا والدين نوجوانان و جوانان اين كشور فرزندان خود را از الگوبرداري از اين بازيكن برحذر دارند. البته آنها معتقدند درصورتيكه روني از تحصيلات آكادميك برخوردار بود مي توانست به الگويي تعيين كننده در زندگي نوجوانان فوتبال دوست تبديل بشود.
وضعيت علمي بازيكنان ايراني
در گذشته اي نه چندان دور تعداد قابل توجهي از بازيكنان فوتبال ايران داراي تحصيلات آكادميك دانشگاهي بودند و در فهرست بازيكنان برخي از باشگاه ها نام چندين دكتر و مهندس به چشم مي خورد. حضور اين افراد تحصيلكرده در تيم هاي ورزشي به تدريج اين باور را در جامعه تقويت بخشيد كه تحصيل و ورزش با يكديگر منافاتي ندارند و لازمه ورود به هر يك از اين دو حوزه نفي ديگري نيست. اما در دهه ۶۰ وضعيت به كلي دگرگون شد و اسكلت اصلي بسياري از تيم هاي فوتبال را بازيكناني تشكيل دادند كه از لحاظ تحصيلات در سطح پاييني بودند و حتي بخش اعظم آنها تحصيل در مقطع متوسطه را نيز تجربه نكرده بودند. همين موضوع باعث كاهش وزن علمي تيم هاي فوتبال كشور شد تا اينكه در دهه ۷۰ و به موازات گسترش امكانات سخت افزاري حوزه آموزش عالي در كشور، بار ديگر مسير حضور ورزشكاران در مراكز آموزشي هموار شد. در اين مقطع بخشنامه هاي متعددي در زمينه تسهيل در راهيابي ورزشكاران به دانشگاهها صادر شد كه از آن جمله مي توان به ورود بدون كنكور قهرمانان رقابتهاي آسيايي، جهاني و المپيك به اين مراكز آموزشي اشاره كرد.
همزمان با اين تغيير و تحول ،مراكز آموزش عالي كشور با انگيزه هاي متفاوت براي جذب چهره هاي سرشناس ورزشي به رقابت با يكديگر پرداختند و هر يك تلاش كردند با ارائه تسهيلات ويژه، تعداد بيشتري قهرمان ورزشي سرشناس را به خدمت بگيرند. به همين دليل تعداد ورزشكاران در دانشگاهها به يكباره افزايش يافت و امروزه وزن علمي باشگاههاي فوتبال نسبت به دهه ۶۰ و اوايل دهه ۷۰ بالا رفته است.
البته در اين رابطه ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد. گروهي از كارشناسان حوزه دانشگاه معتقدند با آنكه بايد از رشد علمي ورزشكاران در هر شرايطي استقبال كرد اما بايد براي راهيابي ورزشكاران به مراكز آموزشي، ساز و كار منطقي و مشخصي وجود داشته باشد. اين كارشناسان به صراحت اعلام مي كنند برخي از دانشگاهها تنها به دليل بعد تبليغاتي حضور ورزشكاران سرشناس در مراكز آموزشي خود، اقدام به جذب آنها مي كنند و هدف برخي از مراكز آموزشي ديگر از ثبت نام ورزشكاران نامي  كشور، توفيق در رقابتهاي ورزشي چه در عرصه داخلي و چه در عرصه بين المللي است.
همچنين برخي از اساتيدي كه به صورت مستقيم با اين دانشجويان ورزشكار در ارتباط هستند از وضعيت حضور و غياب آنان بسيار گله مند مي باشند. با توجه به تعهدات اين ورزشكاران به باشگاهها و تيم هاي ملي، بايد در اغلب مواقع در اردو و تمرين حضور داشته باشند به همين دليل به ناچار مجبور به استفاده از مرخصي تحصيلي مي باشند و برخي مسئولان دانشگاهها نيز كه تمايلي به از دست دادن اين ورزشكاران ندارند بدون قيد و شرط با مرخصي هاي آنان موافقت مي كنند و حتي برخي از اين ورزشكاران تنها در زمان ثبت نام ترم جديد و يا زمان امتحانات پايان ترم در محوطه دانشگاه ديده مي شوند. به اعتقاد اين اساتيد، بهره مندي دانشجويان ورزشكار از اين تسهيلات ويژه باعث ايجاد دوگانگي و نوعي تبعيض در كلاس هاي درس مي شود و ساير دانشجويان نسبت به وجود اين رفتارهاي تبعيض آميز واكنش نشان مي دهند. البته اين اعتراض دانشجويان كاملا طبيعي است چون آنها در صورت ۴جلسه غيبت در هر درس با حذف واحد مورد نظر مواجه مي شوند در حالي كه هم كلاسي ورزشكار آنها قادر است به راحتي از مرخصي تحصيلي برخوردار شود و با يك يا دو جلسه حضور در كلاس، آن واحد را به اصطلاح دانشگاهيان، پاس كند. از سوي ديگر بسياري از دانشجويان از نرمش هاي اساتيد در زمان تصحيح اوراق امتحاني دانشجويان ورزشكار گله مند هستند كه اغلب دانشجويان ورزشكار اين موضوع را به كلي رد كرده اند و مدعي شده اند به دليل اينكه آنها در كانون توجه قرار دارند حتي از عادي ترين تسهيلاتي كه ساير دانشجويان از آنها برخوردار مي باشند محروم هستند. هادي ساعي قهرمان المپيك كه در دانشگاه تحصيل مي كند در اين رابطه مي گويد: بسياري از مردم تصور مي كنند كه ورزشكاران بدون اينكه در كلاس هاي درس حاضر بشوند از اساتيد نمره قبولي مي گيرند در حاليكه حقيقتا اينگونه نيست. به عنوان مثال خود من بسيار بيشتر از ساير دانشجويان در كانون توجه قرار دارم و اساتيد نيز به دليل اينكه نشان بدهند تبعيضي ميان من و ساير دانشجويان برخوردار نيستند قوانين و مقررات دانشگاهها را بسيار سخت تر در مورد من اعمال مي كنند و بارها شده كه اساتيد هشدار داده اند در صورتي كه ۴جلسه غيبت داشته باشم نام مرا از فهرست واحد مورد نظر حذف خواهند كرد. در مورد امتحانات نيز وضعيت بسيار بدتر است چون حتي ۲۵صدم نيز به ورزشكاران ارفاق نمي كنند.
به هر حال جالب است كه از يكسو دانشجويان عادي و برخي از اساتيد، دانشجويان ورزشكار را برخوردار از تسهيلات ويژه مي دانند و از سوي ديگر دانشجويان قهرمان نيز به كلي وجود چنين تسهيلاتي را منكر مي شوند.
اما منطقي ترين نگراني محافل علمي در مورد حضور ورزشكاران قهرمان در دانشگاهها برداشت علمي آنها در پايان دوره تحصيلات دانشگاهي شان مي باشد. آنها معتقدند هدف از هموار كردن مسير حضور ورزشكاران در دانشگاهها نبايد صرفا كسب مدرك باشد بلكه هدف اصلي بايد بالا بردن سطح معلومات علمي و تخصصي اين افراد در رشته تحصيلي شان باشد تا در آينده چه در كسوت ورزشكاري و چه در كسوت مربيگري بتوانند به صورت عملي از اين معلومات كسب شده استفاده بهينه نمايند تا شعار علمي كردن ورزش در حد شعار باقي نماند.
به اعتقاد اين اساتيد ورزشكاري كه به صورت يكي در ميان در كلاس هاي درس حاضر مي شود و اغلب از مرخصي تحصيلي استفاده مي كند حتي در صورت قبولي در امتحانات پايان ترم از لحاظ بار علمي نسبت به قبل از حضور در دانشگاه با افزايشي مواجه نخواهد شد و در حقيقت وي وقت خود و بودجه دانشگاه را به هدر داده است.
اما اخيرا بحث ديگري در محافل دانشگاهي كشور مطرح شده كه در نوع خود بسيار جالب و جديد مي باشد. دانشجويان دانشكده هاي كشور معتقدند كه رابطه دانشگاه با جامعه ورزشي كشور بايد يك رابطه دو طرفه باشد در حاليكه هم اكنون اين رابطه يك طرفه مي باشد.
اين دانشجويان معتقدند همانگونه كه قهرمانان ورزش كشور مي توانند بدون كنكور و عبور از فيلتر وارد مراكز آموزشي شوند باشگاهها و تيم هاي ورزشي نيز بايد امكان حضور دانشجويان نخبه را در تيم هاي ورزشي مهيا سازند. به عبارتي ديگر حالا كه قهرمانان ورزشي مي توانند دانشجويان موفقي بشوند پس دليلي براي تبديل نشدن يك دانشجوي نخبه به يك ورزشكار موفق وجود ندارد. به گفته دانشجويان، در بسياري از مواقع صف راهيابي به باشگاهها و تيم هاي ورزشي حتي طويل تر از صف ورود به دانشگاههاي كشور است.
به هر حال در شرايط فعلي اين باور نه تنها در جامعه ايراني بلكه در جامعه جهاني تقويت شده كه ورزش و تحصيل لازم و ملزوم يكديگر هستند. همانگونه كه يك دانشجو براي درك بهتر دروس تئوري و عملي به تندرستي (به واسطه ورزش كردن) نياز دارد، يك ورزشكار نيز براي اينكه در ميادين ورزشي بهتر فكر كند و با رسانه هاي گروهي ارتباط سالم برقرار نمايد به تحصيلات دانشگاهي نيازمند است. بايد باور داشت عملكرد، رفتار، برخوردهاي اجتماعي و حتي نوع صحبت كردن ورزشكاران دانشجو بسيار متفاوت با ورزشكاران فاقد تحصيلات عاليه است. اگر غير از اين بود منتقدان انگليسي مدعي نمي شدند كه اگر وين روني صاحب تحصيلات بود هرگز به دليل ناهنجاريهاي اخلاقي در داخل زمين با كارت قرمز داوران مواجه نمي شد.
البته در اين ميان گروهي نيز بر اين باورند «هر كس را براي كار مشخصي ساخته اند» و مثلا نبايد از يك بازيكن فوتبال انتظار داشت تا مانند يك فرد تحصيلكرده از خود واكنش نشان بدهد.
به هر حال اين روزها ورزش به يك پديده فراگير تبديل شده و به صورت ناخودآگاه ورزشكاران و به ويژه بازيكنان سرشناس فوتبال به الگوهاي رفتاري نوجوانان و كودكان تبديل مي شوند حتي اگر والدين آنها از اين كار ممانعت به عمل بياورند. نوجواني كه تقريبا هر لحظه با روشن كردن تلويزيون مي تواند به تماشاي يك مسابقه فوتبال بپردازد از الگوهاي ورزشي خود حتي در نوع آرايش موي سر، پوشيدن لباس و لحن صحبت كردن الهام مي گيرد و آنرا در جامعه بروز مي دهد.
به همين دليل مانند آن روزنامه نگار انگليسي نمي توان از والدين خواست كه مانع تبديل شدن بازيكنان فوتبال به الگوهاي فرزندانشان بشوند و به عبارتي ديگر نبايد آخرين راهكار را كه همان پاك كردن صورت مسئله است در ابتدا انتخاب كرد. حالا كه به ناچار بازيكنان فوتبال ناخودآگاه به الگوهاي رفتاري نوجوانان تبديل مي شوند بهترين راهكار، افزايش بار علمي و معلومات اين الگوها است. البته براي بالا بردن سطح علمي ورزشكاران بايد ارتباط سالم و منطقي با مراكز علمي كشور برقرار كرد تا در نهايت هر دو طرف از اين ارتباط دوسويه بهره ببرند.

ورزش
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |