شهروندان جديد در راهند
خالي آغوش شهر؛ جايي براي تنديس ها
|
|
عكس: ساغرامير عظيمي
شهره مهرنامي
من آنها را از همشهريانم بيشتر دوست دارم، چر ا كه آنها مانند همشهريان من شهر را آلوده نمي كنند؛ من آنها را از بعضي از همشهريانم بيشتر دوست دارم، چون آنها با خودروهاي تك سرنشين خود صبح ها به بيشتر شدن ترافيك كمك نمي كنند؛ من آنها را از همشهريانم بيشتر دوست دارم، چرا كه حداقل آنها با اسپري رنگي ديوارهاي خانه همسايگان را نمي نويسند و آن را كثيف نمي كنند. آنها بهترين دوستان من هستند. آنها را بيشتر دوست دارم، چون آنها گرانفروشي نمي كنند. آنها دوست داشتني هستند، چون درختان را قطع نمي كنند تا جاي آن تيرآهن بر خاك بكارند. من آنها را از همشهريانم بيشتر دوست دارم، چون آنها با زبان تلخ خود همشهري خود را آزار نمي دهند. آنها با صداي ضبط صوت و تلويزيون خود سر ظهر وقتي همسايگان در خواب ناز هستند آنها را از خواب، بي خواب نمي كنند.
آنها را بيشتر دوست دارم، چون آنها تابلوها و نمادهاي شهري را تخريب نمي كنند، چون زباله خود را از پنجره به ميان كوچه پرتاب نمي كنند؛ آنها بهترين دوستان من دراين شهر هستند. شما هم اگر آنها را ببينيد مطمئنم كه از آنها خوشتان خواهد آمد و آنها را دوست خواهيد داشت؛ شايد اگر شما هم آنها را دوست داشته باشيد و با دوستي با آنها بتوانيد حفظ شان كنيد روزي شما هم يكي از آنها باشيد و همه دوستتان داشته باشند.
شايد اگر در حفظ آنها كوشا باشيد روزي تنديس شما نيز به عنوان يك شهروند نمونه در يكي از ميدان ها يا بوستان هاي شهر نصب شود و اينكه ياد و نامتان در اذهان باقي بماند؛ از دوستان جديدي صحبت مي كنم كه قرار است به تهران بيايند؛ از صدها مجسمه اي كه در راهند و تك تك از راه مي رسند و وقتي ساكن شدند ساكت و آرام گوشه اي مي نشينند و نه تنها شهر را آلوده نمي كنند، بلكه به زيبايي آن نيز كمك مي كنند. آنها بهترين شنونده ها و بيننده ها هستند. زنده زنده، چون به دست هنرمندان بزرگي خلق شده اند كه ماه ها و حتي سال ها براي تولدشان هنرمندانه زحمت كشيده اند.
اينها را بعد از بازديد از كارگاه يكي از هنرمندان مجسمه ساز درك كردم؛ وقتي ديدم با چه عشقي اين مجسمه ها را مي سازد تا به همشهريانش هديه دهد. در كارگاه ملك داد گروسيان، دوستان جديد ما منتظر يافتن جايي براي نصب هستند. استاد گروسيان مجسمه سازي ست كه قبلا با كارهاي ديگرش مانند مجسمه مدرس در ميدان بهارستان و نماد مبارزه مردم فلسطين در ميدان فلسطين و... آشنا شده ايم.
حالا در كارگاهش مجسمه اي از شهيد رجايي به چشم مي خورد كه قرار است در بوستاني در منطقه۲۰ تهران نصب شود.
و مجسمه اي از يك مادر شهيد كه با وجود انتزاعي بودنش حس مادر شهيد بودنش را بخوبي منتقل مي كند يا مجسمه ديگري از مادر. ايثار، فداكاري و محبت اولين لغاتي هستند كه بعد از ديدن مجسمه به ذهن خطور مي كنند يا مجسمه اي از يادمان يك شهيد، نمادي از جدا شدن روح از بدن به ياد ايثار و از خودگذشتگي شهداي جوان ايران زمين.
تصورش را بكنيد اين روزها در كارگاه هاي مجسمه سازي، سر مجسمه سازان ما شلوغ است و با فكر زيبا كردن شهرمان ساعت ها را روي ساخت اين مجسمه ها صرف مي كنند.
همان طور كه براي ديوارهاي خاكستري رنگ تهران فكرهاي زيباشده، براي ميدان ها و بوستان هاي آن نيز زحماتي كشيده مي شود كه به مرور و آهسته آهسته وارد زندگي روزانه ما مي شوند و به حتم ما از حضورشان لذت خواهيم برد.
به گفته فريبا علامه مدير اداره آثار حجمي سازمان زيباسازي- تعداد زيادي از اين مجسمه ها ساخته شده و تعداد ديگري در دست تهيه است كه بايد براي آنها مكانيابي شود؛ كار از يك سال و نيم پيش شروع شده و آهسته آهسته در حال پايان است.
در ميان اين مجسمه ها مي توان فيگور شخصيت هاي برجسته كشور را نيز ديد، همان طور كه تنديس هاي سعدي، رودكي، ابوريحان بيروني، مدرس، علامه محمدتقي جعفري و صنعتي زاده در بوستان گفت وگو نظرها را به خود جلب مي كنند يا تنديس ستارخان - سردار مشروطه خواه - كه بتازگي در پارك ستارخان نصب شده يا مجسمه ابوالحسن خان صديقي كه در باغ دانشكده هنرهاي زيبا بتازگي خودنمايي مي كند.
علامه مي گويد: از ميان شخصيت ها، تنديس هايي از كريم ساعي، شهيدان صياد شيرازي، جهان آرا، رجايي، باهنر، مدرس، مطهري و بهشتي در حال ساخت است وقرار است بزودي به ميان ما بيايند، براي باغ هنرمندان هم تعداد زيادي مجسمه هنري مدنظر است كه آنها نيز در دست هنرمندان بزرگي در حال شكل گرفتن است.
اين مجسمه ها به مرور زمان در جاهاي خالي شهر نصب مي شوند و شايد آنقدر سرمان مشغول باشد كه حضور آهسته آنها را حس نكنيم، ولي روزي مي رسد كه اگر نباشند جاي خالي شان را حس كنيم.
مدير اداره آثار حجمي سازمان زيبا سازي مي گويد: شهر تهران از لحاظ بصري آنقدر جاي خالي دارد كه هرچقدر هم كار هنري براي آن ساخته شود بازهم كم است. تهران به يك اتاق خالي مي ماند كه تازه بعد از سال ها شروع به پركردن آن كرده ايم و مطمئنيم كه مردم هم استقبال خواهند كرد، وقتي مردم به حضور آنها عادت كردند، از آنها حفاظت خواهند كرد، اگر هم خراب شود، آنقدر بايد جايگزين كرد تا فرهنگ حفظ هنر در مردم ايجاد شود، مردم با هنر آشنا هستند، ولي ديدن كارهاي هنري در شهر آنقدر برايشان معمولي نيست و بيشتر كارهاي هنري را در مكان هاي خاص مي بينند.
شهري كه با زبان فرهنگ و هنرش بتواند ارتباط برقرار كند، نشان از قدرت فرهنگي آن ملت دارد. همچنين وقتي آرامش بصري بيشتري در شهر حكمفرما باشد، مردم با آرامش بيشتري شلوغي ها و گرفتاري هاي كاري را تحمل خواهند كرد.
ميداني با يك تنديس از يك بزرگ، نشان از ارزش هاي مردمي دارد كه براي هر وجب از خاك و ارزش هاي اين سرزمين از خود گذشتگي هاي فراواني كرده اند.
علامه مي گويد: متاسفانه نمي توان براي ميدان هاي بزرگ، مجسمه اي را در نظر گرفت، چون براي نصب هر مجسمه اي در يكي از ميدان هاي بزرگ بايد المان هاي معماري و شهري اطراف آن را نيز تغيير داد و براي اين كار نياز به هماهنگي با ارگان هاي ديگر خواهيم داشت و چون اين هماهنگي براحتي صورت نمي گيرد و ممكن است كار را عقيم بگذارد، ما كارمان را با ميدان هاي كوچك و بوستان ها شروع كرده ايم و حتي كارهايي نيز براي سردر ورودي پارك ملت در نظر داريم.
گروسيان- استاد مجسمه ساز- نيز در اين باره مي گويد: مردم تهران دچار يك بدسليقگي هنري شده اند و ديگر كارهاي متفاوت را نمي پسندند و اين وظيفه هنرمندان است تا با دادن الگوهاي بهتر، آنها را از اين بدسليقگي نجات دهند و با فكر هاي بهتر آشنا كنند.
به گفته او از آنجا كه مدت زيادي مجسمه اي براي شهر ساخته نشده و مجسمه به عنوان يك المان شهري به دست فراموشي سپرده شده، تهران جاي خالي زيادي از اين لحاظ دارد و هنرمندان اين مسير تازه در اول راه هستند. او مي گويد: ساخت اين مجسمه ها را به درخواست سازمان زيباسازي و در يك فراخوان به دست گرفته ايم و در حقيقت كار را سفارش گرفته ايم، ولي بهترين كار هماهنگ كردن مجسمه ساز با يك نقاش، معمار، پارك ساز و... است تا بعد از ساخت و نصب يك مجسمه جلو ديد آن پايه هاي يك پل عابر پياده نصب نشود يا دور آن با درخت هاي بزرگ استتار نشود، تا علاوه بر حفظ آن و هماهنگ شدن آن با محيط، مردم نيز به ديدن آن عادت كنند. گروسيان مي گويد: به گفته ديگر هنرمندان، اين آغاز يك حركت است و در جاي خود بسيار با ارزش و قيمتي.
او اميدوار است: روزي برسد كه به جاي گرفتن سفارش براي ساخت يك مجسمه اجازه بدهند تا هنرمندان و متخصصان خود براي زيبا ساختن و بهتر بودن شهر فكري بكنند تا تهران از اين شلختگي نجات پيدا كند.
او مي گويد: مردم ما مردم شلخته اي نيستند، شلوغي و شلختگي و بدخلقي را هم دوست ندارند. ما هنرمندان نتوانسته ايم كاري براي آنها بكنيم براي همين آنها دچار از هم گسيختگي شده اند و هر گوشه اي از شهر به يك شكل و قيافه است.
تهراني ها، آماده باشيد؛ دست نوازشگر هنرمندان ايراني در حال زيبا كردن شهرمان است. آنها مي خواهند با اشاره دست، نماي بهشت را برايمان به ارمغان بياورند. شما هم آنها را دوست خواهيد داشت، منتظر باشيد.
|