|
|
|
|
روشهاي ساده براي مقابله با استرس در محل كار و زندگي
غلبه بر استرس
|
|
استرس، في نفسه خطرناك نيست، هر كس در زندگي اهداف، فعاليت ها و فراز و نشيب هايي دارد. اما وقتي اينها از حد بگذرند، خطرآفرين مي شوند. شما مي توانيد استرس غيرقابل كنترل را تشخيص دهيد و از راه هاي رفع آن مطلع شويد.
شناخت استرس
استرس، نقطه شروع ابتلا به افسردگي است كه مي تواند بر سلامت جسم و روح شما تأثير بگذارد. از اين رو شناخت عوامل استرس زا و آنچه را كه براي كاهش اين عوامل مي توانيد انجام دهيد، داراي اهميت است.
هرگونه واقعه اي نظير مرگ عزيزي، طلاق، يا جدايي، بيرون رفتن فرزند از خانه درست مانند داشتن بيماري هاي طولاني مدت يا نقص عضو موجب استرس مي شود. اما وقايعي هم نظير ازدواج، خانه عوض كردن، پيداكردن شغل جديد و رفتن به تعطيلات تقريباً استرس زيادي ايجاد مي كنند. نگراني درباره سررسيدها، موفق نبودن در رقابت در انجام يك كار خاص نيز ممكن است موجب بروز علائم استرس، مثل كم طاقتي، تنش، احساس خستگي و اشكال در خوابيدن شوند.
برخي از نشانه هاي استرس عبارتند از:۱- بي حوصلگي شديد، ۲- حساسيت شديد نسبت به انتقاد۳،- بروز اختلال در خواب۴،- علايم تنش نظير جويدن ناخن۵،- افزايش مصرف سيگار و الكل۶،- سوء هاضمه۷،- نداشتن تمركز
اقدام در كاستن استرس هاي زيان بار قبل از آن كه بر سلامت شما تأثير بگذارند، بسيار مهم است. اگر احساس مي كنيد كه كارهايتان زياد است و داريد كلافه مي شويد، دست از كار بكشيد و چند نفس آرام بكشيد تا آرامش خود را بازيابيد. به مدت يك روز از كارهاي روزانه و امور خانه و خانوادگي و هرچه كه بر شما فشار وارد مي كند، دست بكشيد. اين روز را فقط به انجام كارهايي اختصاص دهيد كه موجب آرامش شما مي شود و احساس خوبي را برايتان فراهم مي آورد. اين كار مي تواند موجب كاهش خطري شود كه سلامت شما را تهديد مي كند.
رفع استرس
معني و مفهوم پوشيده استرس ، همان پيامي است كه به شما مي گويد كه بايد مواظب خود باشيد و تا حد ممكن عوامل استرس زا را از زندگي خود دور كنيد. برخي از راه هاي غلبه بر استرس به قرار زير است: ۱- در يك زمان فقط يك كار را انجام دهيد تا فشارهاي وارد بر خود را كاهش دهيد. ۲- پيشنهادهاي ديگران در كمك به خود را بپذيريد. ۳- توانايي هاي خود را بشناسيد و بيش از حد از خود انتظار نداشته باشيد. ۴- با يك نفر صحبت كنيد. كارهايي را انجام دهيد كه برايتان لذت بخش و شادي آفرينند. ۵- نيروي خشم خود را خالي كنيد، مثلاً با فرياد زدن، جيغ كشيدن يا مشت زدن بر بالش. ۶- از موقعيت هاي پر استرس دوري كنيد. ۷- سعي كنيد اوقات خود را با كساني بگذرانيد كه مصاحبت با آنها برايتان لذت بخش باشد و نه با كساني كه انتقاد كننده و خرده گيرند. ۸- آرام نفس بكشيد، به طوري كه قسمت پائيني شش هاي خود را به تحرك واداريد. ۹- تكنيك هاي آرامش بخش را به كار بريد. ۱۰- يك واكنش نسبت به استرس، خشمگين شدن است. درباره نحوه غلبه بر خشم خود بيشتر بياموزيد.
استرس در محيط كار
استرسي كه در محيط كار به شما دست مي دهد، دومين و بزرگترين مشكل شغلي است كه سلامت شما را تهديد مي كند. در يك تحقيق انجام شده، نيم ميليون از افراد شاغل در انگلستان اظهار داشتند كه دچار مسايلي از قبيل اضطراب و افسردگي هستند. از آنجا كه هنوز هم بر چنين مسايلي برچسب مشكلات روحي- رواني مي زنند، اغلب افراد شاغل از درخواست كمك از ديگران روي گردانند، زيرا غالباً آنها را افرادي ناتوان تلقي مي كنند. در محيط كاري، موقعيت هاي زيادي هستند كه موجب استرس فرد مي شوند، نظير: ۱- خويشاوند بودن با برخي از همكاران۲،- حمايت نكردن مسئولين از كاركنان خود۳،- نبود مشاوره و ارتباطات، ۴- دخالت هاي زيادي در مسايل شخصي، اجتماعي و زندگي خانوادگي، ۵- حجم زياد كارها يا بيش از اندازه كم بودن كار، ۶- فشار بيش از حد ناشي از غيرواقعي بودن مهلت انجام كارها، ۷- انجام كارهايي كه بسيار مشكل اند و يا لزوم چنداني به انجام آنها نيست، ۸- نداشتن مهارت كافي در نحوه انجام كار، ۹- شرايط نامطلوب كاري، ۱۰- داشتن شغلي كه متناسب با شما نباشد، ۱۱- نداشتن امنيت شغلي و ترس از بيكار شدن
وقتي مردم در محيط كاري خود در فشار غيرقابل تحمل قرار گيرند، تمايل به سخت كار كردن در آنها ايجاد مي شود تا بدين وسيله فاصله آنچه را كه به دست مي آورند با آنچه كه تصور مي كنند بايد به دست بياورند، كم كنند. آنان از استفاده اوقات استراحت كاري خود صرف نظر مي كنند و در نتيجه از نيازهاي شخصي خود غافل مي شوند.
روش هاي زير مي تواند در حل اين مشكلات به شما كمك كند:
۱- با كسي كه امين شما است، چه در محيط كار و چه در بيرون از آن، درباره آنچه كه موجب استرس شما مي شود صحبت كنيد. ۲- نتايج مشاوره يا حمايت هايي را كه از شما مي شود، به كار بنديد. ۳- ساعات مقرر كاري را به كار پردازيد و از اوقات استراحت و روزهاي تعطيل كه حق شما است، استفاده كنيد. ۴- اگر مشغله كاري شما زياد است، يك روز يا تعطيلات پايان هفته را به استراحت بپردازيد. ۵- براي پرهيز از گرفتاري هاي ساعات پر رفت و آمد يا براي اين كه اوقات بيشتري را با خانواده و فرزندان خود باشيد، از ساعات مناسب براي اين كارها استفاده كنيد. ۶- با ورزش و رژيم غذايي مناسب، از خود مراقبت كنيد. ۷- تكنيك هاي آرامش بخش را به كار بنديد. ۸- مصرف سيگار و ساير داروهاي مخدر را ترك كنيد.
رفع استرس در محيط كار
۱- محيط كار خود را راحت و متناسب با نيازهايتان درست كنيد. ۲- اعتماد به نفس خود را تقويت كنيد. اين كار به شما كمك خواهد كرد تا خود را از تقاضاهاي غيرمعقولانه اي كه از شما مي شود، حفظ كنيد. ۳- درباره مشكلات كاري خود با سرپرست بخش يا رئيس خود صحبت كنيد. اگر مشكلات شما حل نشد، با قسمت كارگزيني، نماينده صنفي خود يا ديگر مسئوليني كه به نوعي با مسايل كاركنان مربوطند، صحبت كنيد. ۴- با همكاران خود محترمانه رفتار كنيد، همان گونه كه انتظار داريد ديگران با شما رفتار كنند. ۵ - از سياست هاي اداره خود درباره نحوه برخورد با ايجاد مزاحمت ، زورگويي و يا تبعيض، آگاهي داشته باشيد. در اين صورت خواهيد دانست كه چگونه با رفتارهاي غيرمعقولانه برخورد كنيد و يا چه حمايتي از شما خواهد شد.
ترجمه: ملك دخت قاسمي نيك منش
|
|
|
راه زندگي
نقش مدرسه در تكوين شخصيت
مريم غفاري
كودكان و نوجوانان سرمايه هاي جامعه مي باشند و سلامت روح و جسم آنها تضمين كننده سلامت جامعه آينده است. بنابراين مسايل آنان از جمله مسايلي است كه بايد به آنها توجه كافي مبذول داشت. لذا توجه جدي به محيط خانواده و مدرسه كه نقش بسزايي در تكوين شخصيت دانش آموزان دارند ضرورتي انكارناپذير است. مطلبي كه در پي مي آيد خانواده و مدرسه را به عنوان مهم ترين نهاد تأثير گذار در شكل گيري شخصيتي دانش آموزان مورد بررسي قرار مي دهد كه در ادامه از نظرتان مي گذرد.
با توجه به اينكه اولين محيطي كه كودك با آن در ارتباط است خانواده مي باشد، لذا محيط خانواده عامل مؤثر در تكوين و تحول شخصيت كودك است و حكم كانالي را دارد كه به وسيله آن، كودك با فرهنگ اجتماع خود مأ نوس مي شود و عادات و عواطفي را در او ايجاد مي كند كه شخصيت او را تحت تأثير قرار مي دهد .به طور كلي طرز تفكر والدين يا ساير اعضاي خانواده به هر شكلي كه باشد كم و بيش در فرزندان آنها تأثير مي گذارد.
دكتر كامبيز كامكاري، روان شناس معتقد است: كودكي كه در محيط خانوادگي خود پدر و مادر دلسوز و متعهدي ندارد، طبعاً احساس عدم تعهد نموده و سعي مي كند خود را حتي المقدور ازكانون خانوادگي دور ساخته و هويت گمشده خود را در محيط بيرون از خانه بيابد. پس از خانواده، مدرسه نقش بسيار مهمي درزندگي اجتماعي كودك و نوجوان بر عهده دارد و از عوامل مهم تربيتي و سازنده معيارها و ارزش هاي ذهني و تفكر و راه و روش كودكان و نوجوانان در جامعه به شمار مي رود، زيرا دانش آموز بيشتر اوقات زنده و فعال خود را در مدرسه مي گذراند و حال اگر مدرسه نتواند به وظايف تربيتي و پرورشي خود عمل كند يكي از عوامل انحراف و بزهكاري محسوب مي گردد. تجارب طفل در مدرسه همراه با تجارب او در محيط خانوادگي شكل دهنده شخصيت و منش كودك است. امروزه مسئله بزهكاري اطفال و نوجوانان به صورت يكي از حاد ترين و پيچيده ترين مسائل اجتماعي جوامع مختلف انساني درآمده است؛ هر چند وقوع جرائم، پديده اي نوظهور در اجتماع بشري تلقي نمي شود.
پيدايش جوامع و ارتكاب جرم با يكديگر قرين و همزاد بوده اند، اما از آغاز پيدايش جوامع تا به امروز شايد هيچ گاه آدمي تا بدين حد با معضلي به نام «بزهكاري» در جامعه خويش مواجه نبوده است و هنگامي كه اين معضل در ميان اطفال و نوجوانان امروز كه سازندگان اجتماع فردا هستند ريشه مي دواند موجب نگراني و بيم بيشتر مي شوند. لذا اين مشكل توجه و حساسيت بيشتري را براي يافتن راه حل هاي مناسب مي طلبد.
اين روانشناس مي گويد: از آنجا كه همواره، پيشگيري مقدم بر درمان است بايد ابتدا به بررسي و شناسايي علل بزهكاري پرداخت. سپس آنها را ريشه كن ساخت. نكته ديگري كه به صورت خاص با جامعه ما مربوط است. ساختار جمعيت كشور مي باشد. كشور ما از نظر ساختار جمعيتي، دومين كشور جوان جهان مي باشد. صرف جوان بودن با وقوع جرم و بزه مرتبط مي باشد كه آن را به عواملي مانند فقدان تجربه، هيجان خواهي و عدم رشد ذهني كافي جوان نسبت مي دهند.
به عقيده جامعه شناسان، انسان از هنگام تولد در شبكه اي از روابط متقابل اجتماعي قرار مي گيرد و از ميان كنش هاي متقابلي كه با ديگران دارد، ميراث جامعه را به خود جذب كرده، هيئتي اجتماعي مي يابد و در تمامي مدت حيات خود در اين شبكه روابط متقابل، به فراخور دگرگوني اين روابط دگرگون مي شود و همواره از جامعه سرمشق مي گيرد. بدون تأثير محيط بيروني تأمين نيازهاي مادي و معنوي براي انسان امكان پذير نيست. شخصيت انسان امري ثابت و مادرزاد نيست و شكل گيري آن ناشي از نقش هايي است كه جامعه در برابر فرد ايفا مي كند و نقش هايي كه بر عهده وي مي گذارد.
علل و بزهكاري نوجوانان و جوانان
دكتر كامكاري در خصوص تقسيم بندي علل و عوامل بزهكاري مي گويد: علل بزهكاري شامل دو گروه،
- عوامل بزه زاي شخصي (فردي) شامل: علل هايي غيرارثي و اختلالات رواني و علل اجتماعي بزهكاري كه شامل شرايط خانوادگي، محيط آموزشي، نقش همسالان و وضعيت اقتصادي- اجتماعي مي شود. شرايط خانوادگي نظير: از هم گسيختگي، اعتياد، سابقه محكوميت و تعدد زوجات.
انواع جرائم ارتكابي نوجوانان و جوانان را به ۳ گروه بدين شرح تقسيم مي كند:
الف- جرائم برضد اشخاص همانند اعمال منافي عفت، ايراد ضرب و جرح عمدي و يا غيرعمدي.
ب- جرائم بر ضد اموال: ميزان و نوع آن در هر اجتماع نسبت به اجتماع ديگر متفاوت مي باشد. به طور كلي تعداد سرقت كودكان و نوجوانان نسبت به ساير جوامع اطفال به اندازه اي زياد است كه مي توان حتي مبحث جرايم كودكان و نوجوانان را به سرقت هاي ارتكابي آنان اختصاص داد.
ج) جرائم بر ضد نظم عمومي جامعه: هر اجتماعي طبق آداب، سنن، رسوم، معتقدات اخلاقي و ديني، وضع اجتماعي، اقتصادي و سياسي داراي اصول و قواعدي است و اگر فردي از افراد جامعه، اصول و قواعد مزبور را رعايت نكند و بخواهد نظم عمومي جامعه را مختل نمايد مجرم محسوب مي شود و تحت تعقيب و مجازات قرار مي گيرد. از جمله اين اعمال عبارتند از: اعتياد به مواد مخدر و توزيع آن، ولگردي، گدايي و جرايم منكراتي.
تحقيقات نشان مي دهد كه، بين شكست تحصيلي، فرار از منزل و مدرسه مددجويان و ميزان آسيب هاي اجتماعي رابطه معناداري وجود دارد و دانش آموزاني كه در يكي از مقاطع تحصيلي با شكست مواجه شدند شانس آنها براي موفقيت هاي بعدي زندگي كاهش مي يابد و معمولاً افراد شكست خورده و ناكام شده مدرسه به افراد بيكار و باطل جامعه مبدل مي شوند و درصد احتمال روي آوردن اين افراد به بزه زياد مي باشد.
روان شناسان به ۱۹ عامل خطرزاي رفتارهاي مسئله ساز اشاره كرده اند از جمله: رفتار سوء مصرف مواد، بزهكاري، بارداري طي دوره نوجواني، ترك تحصيل، شكست تحصيلي در دوره دبستان و راهنمايي، فقدان تعهد نسبت به مدرسه، بدرفتاري در مدرسه، فرار از مدرسه، جابجايي مدرسه كه دانش آموز به دليل عدم تطابق خود با محيط جديد به سمت انجام بزه كشيده مي شود، تنبيه نمودن كه ۹۵ درصد مي تواند قضاوت نمود كه كساني كه در معرض تنبيه قرار مي گيرند زودتر به طرف رفتارهاي خطرآفرين سوق داده مي شوند، عدم وجود رابطه عاطفي و برخوردهاي شكننده و شكست زا، كودك را به سمت سقوط سوق مي دهد و اين سقوط مترادف است با بزهكاري. در ارتباط با عامل از هم گسيختگي خانواده مي توان گفت كه نوجواناني كه با يك والد حمايت كننده زندگي مي كنند در مقايسه با كودكاني كه با هر دو والد كه دائماً با هم در نزاع هستند زندگي مي كنند از آرامش بيشتري برخوردار هستند. اين نوجوانان كمتر به طرف بزهكاري مي روند. بنابراين مي توان به عوامل همچون تنش خانواده، شرايط اقتصادي- اجتماعي، روابط معيوب عاطفي، طرد و عدم پذيرش به عنوان زمينه سازهاي بزهكاري اشاره نمود.
پيشنهادات
تثبيت يك برنامه ايمن براي آموزش مهارت ها به دانش آموزان،القاء و آماده نمودن زمينه مناسب براي آموزش خلاق، تثبيت برنامه هاي كار آموزي و آموزش حرفه اي براساس علايق و استعدادها، ايجاد و تقويت روشهاي يادگيري مشاركتي، آموزش به والدين جهت جلب اعتماد نوجوان، افزايش احساس تعلق بين مدرسه و خانواده از راهكارهايي به شمار مي روند كه در صورت به كارگيري آنها مي توان از بروز بسياري از آسيب هاي اجتماعي جلوگيري نمود و زمينه هاي رشد و ارتقاي تربيتي فرزندان را فراهم كرد.
|
|
|
حيله هاي رواني
فكرم شلوغ است
بيست حقه ظريف از زبان حيله گر- هفته پنجم
اگر يك جمله يا عبارت را بدون توجه به معني آن چندين بار با صداي بلند تكرار كنيم چه اتفاقي رخ مي دهد؟
جواب: مفهوم آن جمله تغيير مي كند، به عبارت دقيق تر، درك ما نسبت به آن جمله تغيير مي كند.
از زمان كودكي خود تاكنون بارها و بارها از بزرگترها و همه اطرافيان شنيده ايم كه مي گويند «فكرم شلوغ است.»
آيا مي توانيد به ياد بياوريد كه ابتدا چه مفهومي را از اين جمله استنباط كرده ايد؟
آيا دقت كرده ايد كه خود شما در چه مواقعي آن را به كار مي بريد؟ اكنون اين عبارت براي شما چه مفهومي دارد؟ آيا همه ما در جامعه هم زبان خود، آن را با يك معني مشترك به كار مي بريم؟
دقت كنيد: فكر، توليد روزمره ما است. اگر اين توليد در حد تعادل باشد اقتصاد رواني و معنوي ما برقرار است و اگر نيست ما فقير هستيم!
حتماً با خود مي گوييد ما صبح تا شب فكر مي كنيم. آن قدر فكرمان شلوغ است كه نمي توانيم از لابه لاي آن همه فكر خود را پيدا كنيم. حتي ممكن است اگر كسي به شما تذكر بدهد كه بيشتر فكر كنيد، ناراحت بشويد و بگوييد هيچ كس به اندازه من فكر نمي كند، اين طور نيست؟
به خود نگاه كنيد: به انديشه هاي خودتان خوب نگاه كنيد. قضاوت يا دفاع نكنيد فقط دقت كنيد؛ ما صبح تا شب را فكر نمي كنيم بلكه افكار كهنه و دست دوم خود يا سايرين را مصرف مي كنيم. توليد فكر با مصرف كردن آن متفاوت است. فكر تازه و زنده، فكري كه حاصل كار، شناخت و ارتباط يگانه ما با مسائل و راه حل هاي مسائل باشد، فكري كه فعال باشد و متحرك، هرگز ما را خسته نمي كند، بلكه آرام، منظم و سرزنده مي سازد! افكار ما اغلب واكنش است، عادت است، ناشناخته و منفعل است. جامعه اي كه مصرف فكر در آن بالا و توليد فكر در آن پايين باشد، جامعه فقيري است. شايد بگوييد نه، ما از لحاظ معنوي جامعه فقيري نيستيم. قرآن داريم، حافظ و مولوي و سعدي و ساير متون كهن را داريم، نه تنها فقير نيستيم بلكه در اوج، در قله ثروت معنوي ايستاده ايم. به يك نكته منطقي دقت كنيد: ما معادن زيادي در قلمرو معنوي خويش داريم. ولي آيا آن معادن را استخراج نيز كرده ايم؟ اگر در نقطه اي از خاك ميهن مان يك معدن طلا وجود داشته باشد من و شما ثروتمند مي شويم؟ آيا آن معدن طلا، آن سرمايه موجود براي ما و در اختيار ما در گردش است؟ آيا آن را به كار برده ايم؟ قطعاً جواب منفي است.
آيا مي توان گفت من خوبم چون حافظ وجود داشته است؟ آيا مي شود ادعا كرد كه ما مردمان عميقي هستيم چون مولوي انسان عميقي بوده است؟ قرآن، حافظ، مولوي، سعدي و ساير سرمايه هاي معنوي جامعه ما اگر در دست ما، در حيطه آگاهي، تسلط و كاربرد ما قرار نگيرد ما را غني نمي سازد. چند درصد مردم ما با سرمايه هاي معنوي و فكري خود در ارتباط هستند؟ چند درصد از باسوادان جامعه ما ابزارهاي فكري موجود در دستگاه تفكر منطقي و عميق را به كار مي برند؟ چند درصد از مردم ما توليد فكر مي كنند؟ مگر غير از آن است كه اگر كسي نگاهي به مثنوي داشته باشد آن را آدمي خاص مي ناميم؟ مگر غير از آن است كه انديشمندان را از ساير طبقات جامعه جدا مي سازيم؟ آيا ما متفكرين را از خود مي دانيم؟
آيا شما مسائل ذهني و فكري خود را مي شناسيد؟ آنها را حل مي كنيد؟ آيا به طور دائم به سؤالها و جواب هاي تازه مي رسيد؟ آيا خود را در موقعيت ابهام، درك مي كنيد؟ آيا مي دانيد براي آن كه به جواب برسيد، بايد ابتدا ابهام خود را، پيش از سؤال درك كرده باشيد، سپس سؤال خود را گزينش و طراحي كنيد تا مهياي كشف پاسخ بشويد؟ آيا شما كه از صبح تا شب فكر مي كنيد و به طور دائم فكرتان شلوغ است، همين حركت سه مرحله اي ابهام، پرسش و پاسخ را در افكار خود بازشناخته ايد؟ چه قدر از مسائل خود را حل كرده ايد؟ چه قدر خسته شده ايد؟ اگر واقعاً توليد فكر داشته باشيد هرگز احساس خستگي نمي كنيد. خستگي، فشار، افسردگي، گريز و سردرگمي حاصل فكر نكردن است نه فكر كردن.
دقت كنيد: چرا از فكر كردن گريزان هستيم؟ چرا حوصله منطقي بودن را نداريم؟ چرا مي گوييم همه نبايد فكر كنند، فكر كردن مال آدم هاي خاصي است؟ چرا و چگونه خود را به عنوان يك آدم خاص قبول نداريم؟
جواب: چون به محض اين كه در معرض يك ابهام، سؤال يا مجهول تازه قرار بگيريم، خود را لب پرتگاه احساس مي كنيم. هر تازه اي ناشناخته است، ناشناخته ها به طور ذهني احساس عدم امنيت ايجاد مي كنند. اگر انسان كاهلي باشيد از عدم امنيت گريزان هستيد، پس يك شخصيت تنبل و كاهل، فكر دست دوم را به توليد فكر ترجيح مي دهد. به غير از احساس عدم امنيت كه ناشي از عوامل بسياري است منجمله ترس از تأييد نشدن، ترس از اشتباه و غيره، احساس فشار نيز مانع فكر كردن است. عكس العمل اوليه و طبيعت فشار، گريز است نه توليد! چرا فشار احساس مي كنيم؟
جواب: چون دخل و خرج معنوي ما برابر يا متعادل نيست. كم دريافت و بسيار هزينه مي كنيم. وقتي خالي هستيم ولي مجبور به هزينه كردن خود، طبيعي است كه بايد زور بزنيم، خود را بچلانيم، تا ته بضاعت خود را مصرف كنيم. اين حالت همان فشار است كه هرچه بيشتر ما را از توازن خارج مي كند. بياييد فقر معنوي را از دو زاويه نگاه كنيم. يكي گرسنه ماندن، ديگري كسب ضعيف. گرسنه ماندن، حاصل فقر است و كسب ضعيف، عامل فقر!
كسب ضعيف معنوي و خود را هزينه كردن براي روابط، عواطف و ساير امور، فرد را تحت فشار قرار مي دهد. عكس العمل اين فشار گريز است. حال هر كس به گونه اي مي گريزد.
يكي در فعاليت مي گريزد و كسب خود را بالا مي برد و موقعيت معنوي خود را تقويت مي كند، ديگري در انفعال مي گريزد، بي كارتر از سابق مي نشيند و موقعيت خود را ضعيف تر مي كند و يا به عبارتي از موقعيت ها مي گريزد. در يكي، گريز انگيزه و در ديگري مخدر مي شود. روحيه ملتي كه توليد فكر ندارد روحيه تخديري است. تمايل به رخوت، زياد و زيادتر مي شود. ارتباط جامعه تخديري با واقعيت قطع مي شود. به سوي زيست سودايي، توهم آميز و بي مصرف بودن پيش مي رود. تمام علايم يك فرد معتاد به مواد مخدر در جامعه بدون توليد فكر مشهود است. كل جامعه مسموم است، تنبل است، بي نشاط و رخوت زده است، به شدت مصرف كننده و ظاهرساز است، افراد به سمت زندگي انگلي حركت مي كنند، هر كس مي خواهد از ديگري كار بكشد و سود ببرد و آن هم فقط براي حداقل و سطحي ترين نيازهاي فردي. جامعه تخديري از منطق گريزان است چون براي منطقي فكر كردن بايد با واقعيت ارتباط داشت، بايد فعال بود. يكي از علايم جامعه منطقي، پيشرفته بودن نقد در آن جامعه است؟ آيا ما در جامعه خود با نقد فعال و منطقي و پويا مواجه مي شويم؟ اعتماد به نفس عمومي يك جامعه تخديري پايين است. چرا؟ چون جامعه اي كه از واقعيت دور باشد دچار از خود بيگانگي مفرط و پيچيده مي شود. چرا فكر كردن براي ما سخت است؟ چون مي گريزيم، چون مي ترسيم، چون تجهيزات لازم براي توليد فكر را كسب نكرده ايم، پس تحت فشار و ناامني قرار مي گيريم، تجهيز لازم براي فكر كردن به طور مشخص، آموختن است. ما كم مي آموزيم ولي زياد به كار مي بريم. چه چيز را؟ خود را، كدام خود؟ خود بيگانه بيروني را نه خود دروني و يگانه و آشنا را. اين حالت، زندگي ما را يك بعدي و از تعادل خارج مي كند. چرا فكر كردن براي ما سخت است؟ چون تعادل نداريم و وقتي تعادل نداريم امكان سقوط در پرتگاه زياد مي شود. پس عدم تعادل، ترس، گريز و ضعف تجهيز دروني از عوامل عمده اي هستند كه باعث مي شوند يك جامعه توليد فكر نكند ولي خود را دلمشغول و سرگرم احساس كند. هركدام از شما انساني خاص هستيد، فكر كنيد، به خاصيت هاي باارزش خود فكر كنيد و نترسيد!
مهشيد سليماني
|
|
|