پنجشنبه ۸ دي ۱۳۸۴ - سال سيزدهم - شماره ۳۸۸۷ - Dec 29, 2005
دكتر قاليباف اعلام كرد:
توافق وزارت كشور و شوراي شهر براي واگذاري
مديريت شركت واحد به شهرداري
011493.jpg
گروه شهري : شهردار تهران گفت : واگذاري كامل مديريت اتوبوسراني به شهرداري تهران به تصويب وزير كشور رسيده و ابلاغ شده است.
محمد باقر قاليباف صبح ديروز در حاشيه بازديد از شهرداري منطقه ۲۰ تهران در جمع خبرنگاران با اشاره به اينكه شوراي شهر بر اساس قانون نبايد كار اجرايي انجام دهد و اين موضوع مورد توافق اعضاي شوراي شهر هم هست، افزود: وزارت كشور اصل موضوع واگذاري اتوبوسراني به شهرداري را پذيرفته و اين امر به تصويب وزير كشور هم رسيده و ابلاغ شده است.
وي تصريح كرد: اگر اين موضوع نيازمند بررسي و تصويب مجلس شوراي اسلامي باشد، بايد از سوي شوراي شهر و وزارت كشور صورت گيرد. در هر صورت هم اكنون شركت اتوبوسراني زير نظر مديريت شهري قرار گرفته و تداوم نيز خواهد يافت.
شهردار تهران با تاكيد بر اينكه متاسفانه تاكنون توجه خاصي به قشر رانندگان اتوبوس و نيازهاي آنها نشده است تاكيد كرد: مشكل اصلي اين بود كه فردي تاكنون از نزديك به درد دل رانندگان اتوبوس گوش نداده بود.
وي با اشاره به مشكلات معيشتي رانندگان اتوبوس اظهار داشت: متاسفانه در عرصه مديريتي نگاه درستي به وضعيت كارگران و رانندگان اين مجموعه كه افرادي منصف، كم توقع و سخت كوش هستند نشده است.
دكتر قاليباف درخصوص طرح تردد نوبتي خودرو ها با بيان اين كه تصميم اجراي طرح زوج و فرد كاملا درست و منطقي بوده است اما اجراي اين طرح در درازمدت راهكار مناسبي براي كاهش ترافيك تهران نخواهد بود، اذعان داشت: اجراي طرح مذكور در طولاني مدت تبعات منفي به همراه خواهد داشت از جمله اينكه برخي افراد كه از توانايي مالي مناسبي برخوردارند مي توانند دو خودرو با پلاك زوج و فرد خريده و آن را در خيابانها سرازير كنند و در مقابل عده اي كه توان خريد دو خودرو را ندارند پلاك خودروها را دستكاري كنند.
وي گفت: در حال حاضر سالانه بيش از ۴ ميليارد دلار يارانه براي بنزين پرداخت مي شود و اگر همين مبلغ صرف حمل و نقل عمومي شود ظرف سه سال تمام مشكلات ترافيك تهران حل خواهد شد.
شهردار تهران در پاسخ به سئوال خبرنگاران مبني بر حضور وي در هيات دولت اظهار داشت: مسلم است كه مديريت شهري بايد به منظور انعكاس دقيق مشكلات شهر به ويژه حمل و نقل، در هيات دولت حضور داشته باشد؛ اما نحوه اين حضور و تعامل ميان دولت و مديريت شهري بايد از سوي دولت تعيين شود.

پيامد عدم برخورداري شهرداري از بودجه كافي
پروژه هاي عمراني بزرگ تهران ۷
سال تأخير تقويمي دارند
گروه شهري: سال هاست پيشرفت كار در قريب به ۴۰۰ پروژه عمراني (توسعه احداثات) در سطح مناطق بيست ودوگانه شهر تهران به كندي پيش مي رود.
مهندس حسين كلخوراني معاون هماهنگي و برنامه ريزي شهرداري تهران و گفت وگو با همشهري پروژه هايي نظير تونل رسالت، ميدان شهيد كلاهدوز، ميدان نور و برج ميلاد را ازجمله اين پروژه هاي نيمه تمام نام برد كه به طور ميانگين با ۷ سال تعويق بهره برداري مواجهند و برآوردهاي اوليه حاكي از آن است كه با عدم تأمين اعتبار سالانه و به طور معمول ۱۵ تا ۲۵ درصد اعتبار تأمين نشده دچار تعديل شده است.
وي ادامه داد: پروژه تونل رسالت تاكنون مشمول چند برابر افزايش ارزش پروژه شده است اين درحالي است كه زمان بندي اين پروژه ۲ سال و اعتبار لازم براي اتمام آن ۳۰ ميليارد تومان برآورد شده بود اما تأمين تنها بخشي از اعتبارات در هر سال به علاوه تورم ساليانه موجب افزايش هزينه ها شد؛ به طوري كه حتي با صرف ۳-۲ ميليارد تومان اعتبار در هر سال باز هم مانده پروژه با تغيير مواجه نشد.
كلخوراني يكي از دلايل ضرورت استفاده از وام يا LCهاي داخلي براي شهرداري را نجات از اين تنگناها دانست كه خوشبختانه با تصويب شوراي اسلامي شهر تهران نيز سقف استفاده از اينگونه وام ها از ۵۰ به ۳۵۰ ميليارد تومان افزايش يافته است.
وي تعداد كل پروژه هاي شهرداري براي سال ۸۴ را ۱۳۰۰ پروژه نام برد كه از اين ميزان حدود ۷۰۰ پروژه جنبه حفظ و نگهداشت وضع موجود شامل لكه گيري، اصلاح جداول، رفع اشكالات كانال هاي آب، اصلاحات هندسي ترافيكي و... و مابقي جنبه عمران توسعه دارد.
معاون هماهنگي و برنامه ريزي شهرداري تهران تعداد پروژه هايي كه براي مديريت شهري از اولويت نخست برخوردار است را جمعاً ۱۵۵ پروژه اعلام كرد كه تعدادي از آنها پروژه هاي نيمه تمام هستند، كه حتي در صورت عدم تعريف پروژه جديد براي شهرداري به نظر نمي رسد بعضي از آنها تا پايان سال ۸۶ هم به اتمام برسند؛ مگر اين كه افزايش اعتبارات جذب نقدينگي از سيستم هاي بانكي در قالب LC و جذب كمك هاي دولتي محقق شود.
وي در اين باره توضيح داد: طي نشست هاي مشتركي كه بين مسئولان شهرداري با رؤسا و اعضاي كميسيون هاي تخصصي مجلس شوراي اسلامي داشته ايم اميدواريم در دي ماه كه بحث تبصره هاي قانوني بودجه سال ۸۵ آغاز مي شود به همراه رايزني هاي انجام شده با مسئولان ارشد وزارت كشور و سازمان مديريت و برنامه ريزي گرايش مجلس و دولت را به سمت جذب اعتبارات لازم براي تكميل پروژه هاي عمران توسعه شهرداري تهران جلب نماييم.
وي اظهار داشت: خوشبختانه دولت نيز بر اين باور است كه امكانات تهران به عنوان پايتخت كشور ايران متعلق به همه كشور است. لذا اميدواريم اين باور دولت در بحث توسعه خطوط مترو و اتوبوس امكانات تازه اي را براي شهر فراهم آورد.
وي محسنات تحقق ۱۹ تبصره و اصلاحيه هاي تبصره هاي سال قبل در مجلس شوراي اسلامي را موجب فراهم شدن شرايط بهتري نه تنها براي شهر تهران كه براي كل شهرداري هاي كلان شهرها دانست.
كلخوراني پيش بيني كرد شهرداري بتواند براي سال آينده در قالب تبصره ها از دولت حداقل ۳۰۰ ميليارد تومان كمك مالي جذب كند.
وي يكي از دلايل عمده نيمه تمام ماندن پروژه هاي شهرداري را عدم واگذاري به موقع اعتبارات و دليل بعدي را تغيير مكرر مديريتي نام برد كه موجب طولاني شدن زمان بهره برداري و لطمات جدي از ناحيه تحميل تعديل به مانده پروژه و هزينه هاي پنهان مي شود.

قربانيان آلودگي هواي تهران:
۴۰۰ درصد افزايش مرگ و مير بيماران
تنفسي در آبان و آذر
گروه شهري: آمار مرگ و مير ناشي از بيماري نارسايي تنفسي در يك ماهه آذرماه سال ۸۳ نسبت به آذر سال ۸۴ در تهران با ۴ برابر رشد مواجه شد. (۳۲ نفر در آذر سال ۸۳ و ۱۱۳ نفر در آذر سال ۸۴)
به گزارش همشهري، بنا بر آمار دريافتي از سازمان بهشت زهرا همچنين در يك ماهه آذر سال ۸۳ نسبت به آذر سال ۸۴ تعداد مرگ و مير ناشي از ادم ريه از ۱۱ به ۲۵ مورد، عفونت دستگاه تنفسي از ۷ به ۱۹ مورد، بيماري هاي ريوي از ۱۹ به ۲۹ مورد و سكته قلبي از ۳۰۰ به ۳۶۶ مورد افزايش يافته است.بنا به اين گزارش دكتر حميدرضا جباري فوق تخصص بيماري هاي ريوي و عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي مي گويد: پديده وارونگي هوا در زمستان و متعاقب آن افزايش مراجعات كلينيكي از جانب بيماراني كه از مشكلات ريوي و تنفسي رنج مي برند اتفاقي است كه در تمام شهرهاي بزرگ دنيا به وقوع مي پيوندد.به گفته دكتر جباري ظرف دو ماه آبان و آذر امسال در كليه درمانگاه ها و بيمارستان ها، آمارها نشان دهنده آن است كه حتي در افرادي كه تنها زمينه بيماري هاي ريوي بدون علايم را داشتند، علايمي چون سوزش چشم، سرفه هاي خشك، مشكلات تنفسي، خس خس سينه و ناراحتي در ناحيه قفسه سينه بروز كرد.
جباري آمار افزايش تعداد مرگ و ميرهاي ناشي از آلودگي هوا را يك دهم كساني دانست كه براي انجام روش هاي درماني به كلينيك ها و درمانگاه هاي سطح شهر تهران مراجعه كرده و توانسته اند مراحل درماني را با موفقيت به پايان برسانند.

با طبيعت
كشتگان جهل
011496.jpg
محمدعلي اينانلو
در پارك ملي گلستان بودم كه خبر كشته شدن خرس را شنيدم. در محوطه دانشگاه آزاد تبريز به ضرب گلوله اي كشته شده بود كسي گفت احتياجي به كشتنش نبود تنها صورت حساب شهريه دانشگاه آزاد را نشانش مي دادند خودش فرار مي كرد، قضيه آنقدر تلخ بود كه كسي به اين شوخي نخنديد، اما آيا واقعا كشتن اين خرس لازم بود؟ آيا واقعاً چاره ديگري جز اعدامش وجود نداشت؟ بياييد بي آن كه احساساتي بشويم قضيه را بررسي كنيم؛ چراكه شايد پس از اين «بررسي» دريابيم كه كشته شدن اين خرس تنها كشته شدن يك حيوان وحشي نباشد، شايد قضيه فراتر از اين ها باشد، شايد نمادي باشد از كشته شدن طبيعت و محيط زيست. بياييد بررسي كنيم صورت مسئله: «يك قلاده خرس كه به خاطر برف و سرما به محوطه دانشگاه آزاد تبريز پناه آورده بود به ضرب گلوله يك شكارچي قديمي كه از محيط زيست اجازه گرفته بود كشته شد»، اين در حالي بود كه تعدادي از استادان، دانشجويان، مردم عادي، خبرنگاران جرايد و صدا و سيما و مأموران نيروي انتظامي در محل حضور داشتند.»
اجازه بدهيد قضيه را كمي بشكافيم، همه چيز نمادين و سمبوليك است باور كنيد كه طنز بسيار تلخي در اين اتفاق است:
صحنه وقوع حادثه: دانشگاه
بازيگران اين صحنه:
- خرس
- استادان و دانشجويان دانشگاه
- مأموران نيروهاي انتظامي
- مأموران سازمان حفاظت از محيط زيست
- مردم عادي
اتفاق: حضور يك موجود ناشناخته يا كمتر شناخته شده درجايي كه نبايد باشد.
نتيجه: اعدام حيوان به جرم «جهل» يعني كه خرس كشته شده نمي دانسته كه نبايد به شهر بيايد، نبايد به حريم انسان ها تجاوز كند، نبايد «مردم » را به وحشت بيندازد، بله واقعاً هم نبايد به شهر مي آمد و نبايد مردم را به وحشت مي انداخت، بسيار مقصر است، اما دو سئوال:
۱- او بيشتر مقصر است يا انسان؟ انسان به سرزمين او تعرض كرده است يا خرس؟ چرا خرسي كه بايد الآن با پايين آوردن دماي بدن و كند كردن سوخت و ساز و كم كردن ضربان قلب در كنج غاري در خواب زمستاني باشد به شهر مي آيد؟ اصلا قصدم احساساتي كردن شما نيست كه حيوان زبان بسته به شما پناه آورده بود و گفتارهايي از اين دست، نه، قصدم گفتن اين موضوع است كه شما با تجاوز به زيستگاه او، خرس را آواره كرده ايد، محيط زيستش را گرفته ايد اكوسيستمش را به هم زده ايد در نتيجه او كه بي جا و مكان و غذا مانده ناچار به شهر آمده است اما ديده شدن يك خرس در حوالي شهر اصلا مسئله اي غيرعادي نيست. اهالي شهر «انكوراژ» شب ها كه از پنجره هاي خانه خود بيرون را مي نگرند خرس هاي عظيم قطبي را مي بينند كه با سطل هاي زباله بازي مي كنند.
۲- به هر دليلي كه خرس به شهر آمده آيا سزاي او اعدام است؟ آيا كار ديگري نمي شد كرد؟ آيا فكر ديگري به ذهن بازيگران ديگر صحنه نرسيد؟
بازگرديم به بازيگران هفتگانه صحنه و بررسي رفتار آنها:
۱- خرس: از سرما و گرسنگي كلافه شده، باد بوي پسمانده هاي غذاي شهر را به مشامش رسانده، شايد كه روزها در مقابل اين وسوسه مقاومت كرده تا سرانجام گرسنگي فائق آمده و به ناگهان در جايي پيدايش شده كه نبايد مي شد، خرس به خاطر« جهل » اش كشته شد چراكه اگر تجربه كافي داشت مي دانست كه بايد شب، در تاريكي سريع مي آمد و سريع مي رفت.
۲- استادان و دانشجويان دانشگاه:آنها هم اگر كوچك ترين اطلاعي از« حقيقت» زندگي داشتند رضايت به اين جنايت نمي دادند و به عنوان تماشاگران ساكت صحنه نمي ايستادند كه با هيجاني فروخورده صحنه را تماشا كنند.
دانشجويان و استادان حاضر اگر به جاي اين همه سر كلاس نشستن و به مسائل تئوري و نظري گوش دادن درس هايي نيز دردل طبيعت داشتند مي دانستند كه آمدن حيوانات در زمستان هاي سرد و تابستانهاي سال هاي خشك چيز عجيبي نيست،« گودزيلا » پيدايش نشده بلكه يك خرس بدبخت گرسنه براي پيدا كردن غذا، بوي پسمانده هاي سطل هاي زباله را شنيده و آمده چيزي كه هر شب در شهرهاي شمالي و هر شب در باغ هاي كوهپايه هاي كشور خودمان بارها اتفاق مي افتد و آب هم از آب تكان نمي خورد.
مأموران نيروهاي انتظامي: به خوبي در كار خود آموزش ديده اند، معمولا با خطر روبه رو مي شوند، بعضا جان خود را نيز به خطر مي اندازند، دزد و قاتل مي گيرند با اراذل و اوباش و چاقوكش و قمه كش و كيف قاپ روبه رو مي شوند اما براي چنين موقعيت هايي آموزش نديده اند، خيلي هم به حوزه كاري آنها مربوط نيست. اما فرمانده شان در اين صحنه درست عمل كرده، او اعلام كرده است كه به طرف حيوان تيراندازي نمي كند مگر اين كه حيوان حمله كند، شايد تنها كساني كه تا اين لحظه در صحنه درست عمل كرده اند فيلمبردار تلويزيون و فرمانده نيروي انتظامي بوده اند اما آنها هم خارج از لباس نيروي انتظامي و فيلمبردار، به عنوان يك انسان عادي آموزش كافي براي شناخت محيط زيست نديده اند.
- مردم عادي:مردم عادي حاضر در صحنه نيز همان مردم آموزش نديده اند كه از بچگي ياد گرفته اند به هر سگ و گربه و كلاغي سنگ پرتاب كنند، در هر آب زلالي اتومبيل خود را بشويند، در سر هر چشمه اي پس از پايان پيك نيك تلي از زباله و پوست پفك و پاكت سيگار و شيشه نوشابه از خود به جاي بگذارند، مردم عادي همان مردم آموزش نديده اي هستند كه يوزپلنگ هاي از تشنگي پناه آورده به روستا را با چوب و سنگ مي كشند، لانه پرنده ها را خراب مي كنند و سه بچه يوزپلنگ را در لانه به آتش مي كشند.
دريغ كه اين مردم آموزش نديده امروز همان هائي هستند كه پدرانشان در سه هزار سال پيش در مورد رفتار محبت آميز با حيوانات براي آنان سخن گفته اند، دريغ كه اين مردم آموزش نديده پيرو پيامبر خردمندي هستند كه شكستن شاخه درختي را به شكستن بال فرشته اي تشبيه كرده است؟ پس بر سر اين مردم چه آمده كه خرس گرسنه سرمازده پناه آورده اي را به خاك و خون مي كشند آيا در اين لحظه فكر ديگري جز اعدام حيوان به ذهنشان نرسيده بود؟
اين خلاصه اي بود از يك تئاتر كمدي _ تراژيك در صحنه اي عجيب و بازيگران گوناگون كه پايان آن خون آلود بود اما واقعاً آيا كار ديگري نمي شد كرد؟
پروفسور «كنراد لورنتز» بيش از سي سال پيش آغاز به اشاعه و تدريس شاخه اي از زيست شناسي كرد با عنوان «اتولوژي Ethology» يعني «رفتار شناسي حيوانات» او به نتايج شاياني دست يافت اما واقعيت اين است كه حتي ما مردم عادي نيز برخي از مباني آن را مي دانيم، يعني اين كه برخي از رفتارهاي حيوانات را مي شناسيم، به سگي كه دندان هايش را نشان مي دهد نزديك نمي شويم و گربه اي را در حال خوردن گوشت نوازش نمي كنيم، بيش و كم مي توان حالات تهاجمي حيوانات را بي آنكه آموزش چنداني ديده باشيم تشخيص دهيم، خرس كشته شده در دانشگاه تبريز تا جايي كه ما از تلويزيون ديديم هيچ گونه حالت تهاجمي نداشت، آن حيوان فقط ترسيده بود. در اين ميان راه هاي گوناگوني براي نجات حيوان وجود داشت، يكي از آنها و معمول ترين آن تفنگ بيهوشي است كه گويا در دسترس نبوده، اما مي شد چند ساعتي حيوان را سرگرم كرد تا تفنگ بيهوشي از مركز برسد. راه ديگر دادن گوشت آغشته به داروي خواب آور و بيهوشي است، در اين موقعيت كافي بود كه صحنه را كاملاً خلوت كنند، به كمين و مراقبت نامرئي بپردازند. مطمئن باشيد كه حيوان به خاطر گرسنگي به محض اين كه احساس آرامش مي كرد گوشت آغشته را مي خورد و نيم ساعت بعد به راحتي قابل حمل به طبيعت بود، در هر حال راه هاي گوناگوني براي نجات حيوان وجود داشت و كشتن مي توانست واقعاً آخرين راه باشد، اما به خاطر شتابزدگي، عدم تجربه، عدم آموزش يا هر عامل ديگري باعث شد كه راحت ترين و ابتدايي ترين روشي كه در جوامع ابتدايي معمول است به كار گرفته شود.
در هر حال اتفاقي افتاده و حيواني كشته شده، گذشته از جنبه هاي احساسي، واقعاً اتفاق خيلي مهمي نيست، آسمان به زمين نيامده و دنيا هم به آخر نرسيده، هر روز ده ها و صدها حيوان با مجوز يا بي مجوز در كشور ما و در گوشه و كنار دنيا از بين مي رود بي آنكه آب از آب تكان بخورد. اما چرا اين بار جامعه اين قدر حساس شده و عكس العمل نشان مي دهد؟ تنها به اين دليل كه تلويزيون آن را نشان داده و مردم «مطلع» شده اند، نكته همين جاست.
مردم با نشان دادن حساسيت بسيار در مورد خرس كشته شده نشان دادند كه در مقابل آسيب هاي طبيعت حساس اند، اگر «مطلع» شوند «حساس» مي شوند و اگر «آموزش» ببينند «مواظب» خواهند بود و اگر مواظب باشند «مدافع» مي شوند. در اين ميان نقش مطبوعات، راديو، تلويزيون از يك سو و نقش سازمان حفظ محيط زيست از سوي ديگر بسيار مهم است اما به شرط اين كه «آموزش» را با نوشتن مطالب احساسي و نشان دادن مناظر و مرايا و پخش كليپ هاي تقليدي غيركارشناسانه اشتباه نگيريم، برنامه سازي طبيعت به نحوي كه آموزنده بوده و در عين حال خسته كننده نباشد كاريست ظريف و كارشناسي دوسويه، از يكسو شناخت كامل كاربرد تلويزيون و از يكسو آشنايي كامل با مقوله طبيعت، نمونه كامل چنين برنامه هايي برنامه موفق «با طبيعت» بود كه چند سال پيش از شبكه دو سيما پخش شد آنچنان كه به سرعت پربيننده ترين برنامه تلويزيون لقب گرفت.
خرسي كه در تبريز كشته شد. يوزپلنگ هايي كه در يزد كشته شدند، پلنگي كه در گلستان كشته شد. يوزپلنگ هايي كه در نايبند كشته شدند بي ترديد «كشتگان جهل» اند، اگر چوپان نايبندي و كشاورز يزدي مي دانستند كه يوزپلنگ چيست اگر مي دانستند كه در چرخه حيات چه اهميتي دارد، اگر مي دانستند كه تنها سي قلاده از آنها در سراسر ايران و آسيا باقي مانده اند آنها را نمي كشتند و به آتش نمي كشيدند آنها فرزندان مردمي اند كه در سه هزار سال پيش به زبان محبت با حيوانات سخن مي گفتند، آنها پير و پيامبري اند كه شكستن شاخه درختي را گناه مي داند، آنها پرنده اي به نام «فلامينگو» را تنها به اين دليل نمي آزارند كه به آن «مرغ حسين» مي گويند و تنها تقدس نام «حسين» كافي است كه اين پرنده هيچ آزاري از هيچ انسان ايراني نبيند، آنها «لك لك» را تنها به اين دليل نمي آزارند كه از سوي خانه خدا مي آيد، باور كنيد كه اگر مردم را آگاه سازيد خودشان محيط زيست و طبيعت كشورشان را حفظ خواهند كرد، باور كنيد كه مردم، مردمي مهربان و رحيم و با شعورند، تنها «آگاهي» مي خواهند،اگر به زباني هنرمندانه و خالي از بگير و ببند و نصيحت با مردم سخن بگوييد، زيان نخواهيد ديد، اگر مردم را آگاه سازيد نيازي به اين همه بگير و ببند و هزينه نيست.

نگاه
011499.jpg
حسن كريم زاده

شهري
اجتماعي
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
حوادث
خارجي
سياسي
داخلي
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   حوادث   |   خارجي   |   سياسي   |   داخلي   |  
|  شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |