پنجشنبه ۸ دي ۱۳۸۴
يك بررسي تحليلي
حال و آينده آموزش و پرورش ايران
005502.jpg
مهندس احمد حج فروش
اشاره: تاكنون در صفحات فرهنگ و آموزش همشهري، مقالات فراواني را درباره تحليل وضعيت آموزش و پرورش ايران از زواياي گوناگون چاپ كرده ايم. تحليل هاي چاپ شده در همشهري، هم از آن برنامه ريزان بوده و هم محققان و فرهنگيان در نگارش اين مقالات نقش داشته اند. در نظر داريم همزمان با آغاز چهاردهمين سال انتشار روزنامه همشهري و تثبيت وزراي كابينه از جمله وزير محترم آموزش و پرورش، مقالات گوناگوني را براي آشنايي خوانندگان و نيز تصميم گيران وزارت آموزش و پرورش با تحليل هاي كارشناسي در مورد نهاد تعليم و تربيت كشور منتشر كنيم. مؤلف مقاله امروز از اعضاي پژوهشكده برنامه ريزي درسي و نوآوري هاي آموزشي سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي است و پيش از اين انجام و يا سرپرستي ده ها پژوهش كشوري را عهده دار بوده است.
مهمترين مشكلات كنوني آموزش و پرورش
آموزش و پرورش، دستگاه بسيار گسترده اي است كه تبيين عملي گوشه اي از مشكلات آن بعد از اركان و اجزايش به مصداق مثنوي هفتاد من كاغذ، به تحقيقات متعدد، متنوع و چندساله نياز دارد. اما، چون معمولاً از مقاله هاي مطبوعاتي انتظار نمي رود گزارش تحقيق ارائه شود؛ لذا با استفاده از اطلاعات و دانش نگارنده و تجربه هاي كسب شده و مشاهدات عيني مي توان در اين قلمرو مطالبي را به استحضار خوانندگان محترم رساند. اميد است در همين حد، باب اعلام نظرات تحليلي خوانندگان گرامي، در شماره هاي بعدي فراهم شود.
مشكلات اساسي آموزش و پرورش را مي توان در دو گروه كلي (۱- مشكلات بيروني ۲-شكلات دروني) به شرح زير طبقه بندي كرد:
الف _ مشكلات بيروني
توسعه نيافتگي كشورهاي جهان سوم (كه ايران نيز جزو آنها است) و تحولات روزافزون علوم و فناوري جوامع پيشرفته و در حال توسعه، متكي بودن هزينه هاي تعليم و تربيت به دولت و افزايش سطح توقعات مردم براي مطالبه آن، كمبود منابع مالي براي ساخت، تجهيز و اداره مدارس و پيچيدگي روشهاي جلب مشاركت مردم در امور تعليم و تربيت را مي توان جزو مشكلات بيروني نظام آموزش و پرورش برشمرد كه بسياري از كشورهاي جهان مثل كشور ما با آن مواجه هستند.
پايين بودن سطح حقوق و دستمزد معلمان و عدم امكان جذب افراد مستعد و با سطح هوش بالا براي اين شغل مهم (كه همين امر موجب كم ارزش شدن شغل معلمي شده و حتي هوشمندان شاغل در مدارس را نيز تحت تأثير قرار داده است.) سايه شوم و غول آساي كنكور سراسري بر نظام آموزشي كشور (به ويژه در دوره متوسطه)، كه ناكارآمدي اين دوره تحصيلي را به دنبال داشته است، نيز جزو مهمترين مشكلات بيروني آموزش و پرورش محسوب مي شود.
ب- مشكلات دروني
روشهاي فعلي گزينش، جذب، تربيت و نگهداشتن نيروي انساني شاغل در آموزش و پرورش، ناكارآمدي نظام انتخاب مديران به ويژه در سطح ادارات آموزش و پرورش (اعم از ستادي، استاني و منطقه اي)، عدم پويايي در مديريت آموزشگاه ها به ويژه در زمينه جلب مشاركت اوليا و معلمان براي اداره بهتر مدارس، ناكارآمدي نظام كنترل، نظارت و ارزشيابي علمي از برنامه ها، طرحها، روشها و عملكردها كم  اثربخش بودن برنامه هاي درسي موجود، به علت مبتني نبودن بر نتايج تحقيقات علمي و عدم انطباق با دانش و فناوري روز. پايين بودن سواد علمي معلمان و عدم انگيزه و علاقه آنها براي تدريس فعال در كلاسهاي درس نبودن عشق به آموختن، محبت و روابط انساني و صميمي بين كادر مديريت مدارس، معلمان و دانش آموزان و در نتيجه كمبود نشاط در مدرسه نيز از مهمترين مشكلات دروني آموزش و پروش است.
البته شايد دهها مشكل ديگر را بتوان احصا كرد، ليكن اگر آموزش و پرورش بتواند ظرف ۲۰ سال آينده همين ۱۲ مشكل بيروني و دروني را حل كند، بي شك آموزش و پرورش ما از سال ۱۴۰۰ به بعد مسير تحول كيفي را طي خواهد كرد.
ب _ ۱ _ ارتباط برنامه هاي آموزش و پرورش با برنامه هاي توسعه كشور
چند سال است كه مدرسه محوري مطرح شده و برنامه هايي در جهت تحقق درازمدت اين امر به اجرا گذاشته شده است. در حال حاضر مديران مدارس به وسيله معلمان انتخاب مي شوند. اما نمي توان گفت معلم در مدرسه سالار است. دانش آموز هم سالار نيست. بلكه بيشتر روزمره گي سالار است.
شوراهاي دانش آموزي با انتخاب دانش آموزان ايجاد شده است، ليكن تا ايفاي نقش شوراهاي دانش آموزي در مدارس و مناطق، راه  درازي در پيش است. اگر برنامه هاي جديد و دقيق زودتر تهيه و به مرحله اجرا گذاشته شود و از روزمره گي و عادت هاي نامطلوب پيشين زودتر عبور كنيم، به مدرسه محوري نزديكتر خواهيم شد. هر چند كشور ما در ابعاد گوناگون توسعه نيافته است؛ ليكن به تجربه اثبات شده كه بخشهايي كه داراي درآمدهاي اختصاصي هستند (مثل وزارت نيرو، پست و تلگراف و تلفن، وزارت صنايع و معادن، بازرگاني، شهرداريها و...) مي توانند تا حدودي پاسخگوي بخشي از نيازهاي ضروري مردم مثل آب، برق، تلفن، ارسال مراسلات، خودرو، مواد غذايي، آسفالت، فضاي سبز، علايم راهنمايي و رانندگي و... باشند. ليكن بخشهاي اجتماعي مثل آموزش و پرورش، آموزش عالي، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، كار و امور اجتماعي و مسكن و شهرسازي و... كه فاقد درآمد هستند، به سختي قادر به تأمين حداقل نيازهاي مردم هستند.
البته در مقايسه كيفي ارايه خدمات و محصولات، چه بخشهاي فاقد درآمد و چه بخشهاي داراي درآمد، متأسفانه محصولات و خدمات ارايه شده، كمتر در حد استاندارد است.
به طور كلي در همان روستايي كه داراي آب، برق، گاز، تلفن، خانه بهداشت و پزشك و مدرسه است كيفيت خدمات هيچ دستگاهي نسبت به ديگري رجحان ندارد. در اين زمينه همه اين خدمات به طور هماهنگ داراي نارساييهاي هستند، كه مديريت و منابع انساني بيشترين نقش را در كيفيت توسعه همه جانبه و پايدار به عهده دارد.
بنابراين مي توان گفت، برنامه هاي آموزش و پرورش به همان ميزان در جهت توسعه همه جانبه و پايدار است، كه برنامه هاي ساير بخشها است.
ب _ ۲ _ موانع آموزش و پرورش خلاق، كارآمد و پويا
هر گاه رويكرد طراحي برنامه هاي درسي (اهداف، محتواي آموزشي، روشهاي ياددهي _ يادگيري، ارزشيابي از آموخته هاي دانش آموزان، وسايل و امكانات آموزش) مبتني بر توسعه همه جانبه و پايدار باشد؛ كادر مديريت مدرسه و معلمان نيز ضمن طي آموزشهاي ضمن خدمت در اين زمينه در اجراي چنين برنامه هايي ذينفع باشند؛ و آنها كه اين برنامه ها را (با روشهاي پيش بيني شده) اجرا نمي كنند متضرر شوند؛ از سوي ديگر با استفاده از همه وسايل ارتباط جمعي ارزش و منزلت اجتماعي پژوهش و پژوهشگر در جامعه تبليغ و توجيه شود، با استفاده از روشهاي تشويق و ترغيب، آنها كه سعي خود را در اجراي برنامه هاي جديد به كار مي برند با نظارت و ارزشيابي مستمر برنامه جديد، مي توان به كارآيي و اثر بخشي اين برنامه ها (كه تربيت دانش آموز پژوهنده و خلاق هدف آن است) اميدوار بود.
چگونه، مي توان به شكوفايي نظام تعليم و تربيت كمك كرد!
دسترسي به آموزش و پرورش خلاق، كارآمد و پويا جزو آرمانهاي همه مربيان و دست اندركاران تعليم و تربيت و به طور كلي آرزوي تحقق نيافته بسياري از مردم جهان است.
به نظر مي رسد در اولين گام بهتر است مؤسسات پژوهشي در آموزش و پرورش، با استفاده از تحقيقي كيفي و همه جانبه، عوامل بازدارنده در راه نيل به چنين آموزش و پرورش آرماني را شناسايي نمايند.
متأسفانه اين عوامل بازدارنده كم نيستند، از ايجاد رعب و وحشت بين كودكان در كلاس تا حياط و دفتر مدرسه، از تهديد و بدزباني با دانش آموز تا منزوي كردن او؛ از فشار براي تحميل نظر تا ضرب و شتم كودك، از نصيحت و موعظه هاي تكراري (كه اثربخشي خود را از دست داده) تا تحقير دانش آموزان و هتك شخصيت آنها، از مسخره كردن صاحب هر ايده و نظر نو (ولو مضحك به نظر برسد) تا گذاشتن نمره صفر در كارنامه دانش آموز، همه و همه اين رفتارها جزو موانع آموزش وپرورش خلاق، كارآمد و پويا است.
تأكيد بر حفظ مطالب بدون درك مفاهيم (به ويژه در دوره هاي راهنمايي و متوسطه)، تدريس مستمر به روش سنتي سخنراني بدون مشاركت دادن دانش آموزان در فرآيند ياددهي- يادگيري، عدم ارجاع كار گروهي به دانش آموزان نبودن شادي و نشاط در كلاس درس، ندادن فرصت براي جبران كاستيها، بروز استعدادها و علايق دانش آموزان، عدم ايجاد فرصت براي برقراري ارتباط عاطفي و صميمي بين دانش آموزان و... و نظاير اينها همه عوامل بازدارنده براي تأمين آموزش و پرورش خلاق، كارآمد و پويا است.
براساس نتايج چنين تحقيقي لازم است برنامه اي براي حذف عوامل بازدارنده خلاقيت تهيه و به اجرا گذاشته شود و همزمان به آنچه كه در پاسخ به سؤال سوم گفته شد عمل شود.
البته بخشي از مشكلاتي كه در اين مقاله مطرح شد، مي تواند در برنامه چهارم توسعه (از طريق مواد قانوني، طرح ها و برنامه هاي اجرايي كه كميسيون آموزش، آن برنامه ها را تنظيم خواهد كرد) رفع شود.
۲- راه آينده
اگر برنامه هاي آموزش و پرورش در جهت تربيت انسان مطلوب در نظام مردم سالار ديني ايران باشد و توسعه ملي را، توسعه همه جانبه و پايدار با هويت اسلامي بدانيم، پس از اجراي ۱۱ ساله برنامه هاي درسي كه حداقل داراي ۵ ركن (اهداف، محتواي آموزشي، روش هاي ياددهي- يادگيري، ارزشيابي از آموخته ها و وسايل و امكانات آموزش) است، انتظار مي رود براساس هدفهاي از پيش تعيين شده، شهروند تربيت شده ما ضمن آنكه «آمادگي حضور فعال در جامعه و بازار كار را دارد، مهارتهاي زندگي شرافتمندانه را كسب كرده و واجد روحيه حقيقت جويي، مطالعه، بررسي، تفكر، تعمق، تحقيق، نقادي و ابتكار باشد، ارزش كار را بشناسد و آمادگي و توانايي براي احراز يك شغل مولد (كه در آن استعداد و علاقه دارد) را داشته باشد.»
همچنين، از فارغ التحصيل دوره متوسطه انتظار مي رود متخلق به اخلاق اسلامي و عامل به احكام و ارزشهاي ديني باشد. حس هنري داشته و زيبايي هاي آفرينش را درك كند، روحيه «مشاركت و مهرورزي، احترام به بزرگترها، آزادمنشي، صلح جويي، رعايت حقوق ديگران، همدردي، عدالتخواهي، آداب معاشرت و استقلال شخصي» داشته باشد. نظرات ديگر را تحمل كند و واجد صفات: «ترجيح منافع ملي، توجه به اموال عمومي، مفيد واقع شدن، حب وطن، احترام به پرچم و سرود ملي، حب شخصيتهاي ارزشمند» بوده و روحيه «نقادي، فداكاري، مقاومت، رقابت گروهي سازنده، مشاركت در بحث ها، مهارت حل مسأله، توانايي استدلال كردن، توانايي تشخيص» داشته باشد و بالاخره، «رفتار مناسب، رعايت حقوق همسايگان، مشورت، قضاوت، عادلانه، كنترل عواطف، رعايت نوبت، حفظ محيط زيست و...» نيز از ديگر صفات بارز اوست.
زيرا همه آنچه گفته شد از طريق برنامه هاي درسي (كه تجلي عيني آن بيشتر در كتابهاي درسي است) به كودكان، نوجوانان و جوانان در مدارس آموزش داده مي شود، اما واقعيت اين است كه بسياري از اين اهداف برنامه درسي به عللي تحقق نمي يابد. كشف علل ناكارآمدي نظام آموزشي كشور از طريق تحقيقات آموزشي و تربيتي همه جانبه ميسر خواهد بود. زيرا در راه تربيت شهروند مطلوب (جوان ديپلمه مؤمن، عامل به احكام دين و توانا براي ايفاي نقش فعال در جامعه)موانع زيادي وجود دارد. بخشي از آن خارج از كنترل وزارت آموزش و پرورش است كه به علت تأثير نامطلوب بر برنامه هاي اين دستگاه مهم كشور، بايستي براي رفع اين موانع چاره انديشي كرد، به عنوان مثال بنابر آنچه كه در بخش الف اين مقاله آمد نيازمند اقدامات اساسي زير است:
۱- ضرورت توسعه همه جانبه كشور.
۲- افزايش سطح حقوق و دستمزد معلمان براي جذب افراد مستعد و باهوش بالا براي اين شغل مهم.
۳- افزايش اعتبارات مورد نياز و به كارگيري متخصصان متعهد براي اصلاحات اساسي برنامه هاي درسي و ارتقاء سواد علمي معلمان.
۴- كاهش مشكلات اقتصادي مردم، مثل: گراني مايحتاج زندگي، تورم و بيكاري، كه اينها عوامل زشت و شومي هستند كه بر فرآيند ياددهي- يادگيري تأثير نامطلوب گذاشته و بسياري از دانش آموزان و معلمان را دچار سستي و نگراني از آينده مبهم كردهاست؛ لذا مي بينيم كه جوان ما در برابر اين مشكلات خسته و فرسوده، عده اي به قصد استقلال مالي و يا كمك به معيشت خانواده مدرسه را ترك مي كنند و برخي راه گم كرده و مسيري ديگر را مي پيمايند كه خلاف راه شهروند مطلوب شدن است.
۵- براساس نتايج تحقيق درباره آسيبهاي كنكور بر برنامه هاي درسي، روش گزينش و پذيرش دانشجو (كنكور)  در حال حاضر يكي از مهم ترين موانع بهره وري نظام آموزشي كشور به ويژه در دوره متوسطه و پيش دانشگاهي است. به طوريكه هدف تك بعدي تست زدن بيشتر در مدت كمتر باعث عدم تحقق هدفهاي آموزش و پرورش، بي اعتنايي نسبت به كتابهاي درسي، گريز از روشهاي ياددهي- يادگيري فعال و بي ارزش شدن امتحانات و ارزشيابي از آموخته هاي مدرسه اي و زوال فعاليتهاي آزمايشگاهي، تحقيق، تفكر، ابتكار، خلاقيت و استفاده از وسايل سمعي و بصري شده است.
۶- استفاده نابجا از فناوري اطلاعات و ارتباطات و نبودن طرح و برنامه مناسب در كشورمان در اين زمينه، باعث شده جاذبه هاي نگرش پلوراليستي جوامع مدني كه حكومت هاي غيرديني را تبليغ و توجيه مي كنند؛ بيش از پيش و به طور وسيع با كمك برنامه هاي خارجي و داخلي توسعه روزافزون يابد. بديهي است بيشترين مخاطبان اين نوع برنامه ها نوجوانان و جوانان كشور هستند، كه آثار تبعي آن تاكنون ناهنجاريهاي زيادي را در جامعه به دنبال داشته است.
البته چه بخواهيم، چه نخواهيم، پديده تكثرگرايي در حال گسترش است اما مگر نه اينست كه مدعيان جامعه مدني و متوليان پلوراليسم در غرب حتي حاضر نيستند يك دانش آموز دختر محجبه را تحمل كنند؛ پس چرا، براي خنثي كردن تهاجم فرهنگي دشمنانمان برنامه ريزي نكنيم. از طرفي مقابله با تهاجم فرهنگي فقط وظيفه آموزش و پرورش نيست (هر چند كه فعاليتهاي زيادي در جهت مبارزه با فرهنگهاي وارداتي در مدارس انجام مي شود).
۷- مانع ديگر عدم ارائه صحيح چهره ناب و زيباي اسلام است، كه از طريق تكرار مطالب زائد و عملكرد ناصحيح برخي افراد كه مردم از آنها توقع الگو بودن را دارند سر مي زند.
بديهي است بد، سخت و خوف انگيز معرفي كردن اسلام و ارزشهاي آن به مراتب اثر سوء بيشتري بر تربيت شهروند مطلوب دارد تا اينكه هيچ نگوييم.
اصلح آن است كه شرايطي به وجود آوريم تا جوانان ما خود با بررسي و تحقيق به آن ارزشها پي ببرند و عمل كنند. در چنين شرايطي، ضد ارزشهاي حاصل از جوامع سكولار را مي شناسند و آن را نقد مي كنند. براي ايجاد چنين شرايطي نياز به طرح ها و برنامه هاي مدبرانه است نه تكرار بي رويه نمايش سريالهاي كم محتوا و فاقد ارزشهاي متعالي انساني در سيماي جمهوري اسلامي ايران.
۸- كاستي هاي رسيدگي به تعليم و تربيت كودكان، نوجوانان و جوانان در خانواده و واگذاري همه مسئوليت هاي تربيتي از سوي خانواده به مدرسه به علت مشغله زياد اعضاي خانواده.
۹- مشاركت ناچيز مردم و معلمان در اداره امور مدرسه.
علاوه بر اين، مشكلات دروني آموزش و پرورش نيز كم نيستند كه از روش انتخاب معلمان گرفته تا انتصاب مديران (در سطوح گوناگون تصميم گيري) را در برمي گيرد. همچنين، رويكرد برنامه هاي درسي براي تربيت شهروند مطلوب داراي اشكالات اساسي است و تا طي مسير كمال راه درازي در پيش دارد.
پايين بودن انگيزه و علاقه معلمان براي حضور فعال، شاداب و مؤثر در كلاس هاي درس و عدم وجود روابط انساني مطلوب بين معلمان، كادر مديريت و دانش آموزان كه مستلزم بازنگري و اصلاح است و بالاخره نبودن روش هاي سيستمي اثربخش در ارزيابي عملكرد مدارس، كاركنان و دانش آموزان نيز مي تواند به عنوان موانع اصلي در تربيت شهروند مطلوب معرفي شود.
لذا قبل از اتخاذ تصميم در انتخاب رويكردي خاص براي تربيت شهروند مطلوب در جهت توسعه همه جانبه و پايدار، با حفظ هويت ديني، لازم است روش هاي رفع هر يك از موانع مورد بررسي قرار گيرد و طي يك برنامه درازمدت (به طوري كه هر سال حداقل يك گام در جهت رفع موانع و ايجاد فرصت جديد برداشته شود) زمينه تربيت شهروند مطلوب فراهم گردد.
بي شك اصلاح به مرور برنامه هاي درسي و آماده سازي معلمان براي اجراي برنامه هاي جديد مي تواند مهم ترين گام ها براي رفع موانع مهم در همه دوره هاي تحصيلي مدنظر قرار گيرد.
در دوره هاي متوسطه و پيش دانشگاهي، مهم ترين مانع، روش فعلي گزينش و پذيرش دانشجو است كه بسياري از جوانان ما را از هرچه درس و معلم و مدرسه است بيزار و متنفر كرده، در حالي كه راه حل آن در بند ۲ ماده ۲۵ راهكارهاي برنامه سوم توسعه آمده وجود داشت، ليكن نه مجلس ششم و نه دولت هشتم به آن توجه نكردند. در بند ج ماده ۴۸ قانون برنامه چهارم با عبارتي مشابه آمده و دفتر پژوهش هاي مجلس نيز بر اساس آن بررسي علمي انجام داده، كه اميد است مجلس هفتم و دولت نهم آن را پيگيري و به سرانجام مطلوب برسانند. بي شك از طريق بها دادن به ارزشيابي هاي مدرسه اي تحت نظم ويژه به حساب آوردن توانايي هاي مهارتي دانش آموزان قابل رفع است. اما متأسفانه سازمان سنجش آموزش وزارت علوم حاضر نيست به اين راه حل منطقي و علمي كه از چهار سال پيش دولت تكليف كرده عمل كند.
در چنين شرايطي ما حداقل گام هاي اساسي را در جهت تربيت شهروند مطلوب برمي داريم. گام هاي بعدي براي تربيت شهروند مطلوب، نيز مي تواند به مرور، پس از رفع موانع و با كمك دولت برداشته شود. شكي نيست كه اگر آموزش و پرورش مورد حمايت قرار گيرد و برنامه هاي تحول در منابع انساني آن تقويت شود، در درازمدت به اين قابليت نايل خواهد شد.
اكنون اين سوال مطرح مي شود كه: كدام خواسته هاي آموزش و پرورش در برنامه سوم تحقق يافته و كدام برنامه ها بايستي در برنامه چهارم گنجانده شود؟ پاسخ آن را با هم مرور مي كنيم:
از آنجا كه آموزش و پرورش بزرگترين دستگاه دولت است و هرگونه افزايش حقوق و دستمزد كاركنانش در فصل اول بودجه با ضريب ميليوني و هرگونه افزايش بودجه براي توسعه كمي و كيفي خدماتش به مدارس در بقيه فصول بودجه با ضريب چند ده هزار مواجه است. لذا دولت تاكنون نتوانسته است مشكلات مالي جاري آموزش و پرورش را پاسخگو باشد و همه ساله بودجه آموزش و پرورش با كسري چندصد ميليارد توماني تنظيم مي شود. لذا مسايل جاري و بحران هاي مالي آموزش و پرورش همواره مانع بزرگي براي تهيه برنامه هاي بلندمدت و آينده نگر در اين دستگاه مهم دولت بوده است.
به همين دليل براي تأمين عدالت آموزشي و رسيدگي بيشتر به مناطق نيازمند و كمتر توسعه يافته، نيمي از مواد قانون برنامه سوم در بخش آموزش و پرورش به تأمين منابع مالي جديد، شامل معافيت هاي مالياتي و اخذ عوارض از كالا و خدمات تقويت صندوق ذخيره فرهنگيان و استفاده از اجاره دريافتي از اماكن و فضاهاي آموزشي (در فرصت هايي كه از آنها استفاده نمي كند) اختصاص يافته است، كه در بين آنها دو درصد سهم عوارض و عوايد كالاها و خدمات موضوع بندهاي ۲ و ماده ۱۳ قانون شوراهاي آموزش و پرورش مصوب سال ۱۳۷۲ قابل توجه است، ليكن متأسفانه  دولت فقط ۳۰ درصد از اين درآمد را به آموزش و پرورش مي دهد. جاي تعجب و سؤال است كه علي رغم اخذ اين عوارض به نام «عوارض آموزشي» ، ليكن چرا دولت ۷۰ درصد سهم اين عوارض را از آموزش و پرورش سلب كرده است؟! بنابراين، در برنامه  چهارم توسعه لازم است:
۱- ۱۰۰ درصد وجوه دريافتي از محل عوارض مذكور صرف بهبود كيفيت آموزش مدرسه اي شود و در اختيار آموزش و پرورش قرار گيرد.
۲- براي نيل به آموزش و پرورش با كيفيت بهتر، پيشنهاد مي شود در برنامه چهارم، به مرور آموزش و پرورش از احداث و توسعه مدارس جديد پرهيز كرده و مثل بسياري از كشورهاي جهان، توسعه آينده و اداره بخشي از مدارس كشور را به شهرداري ها، نهادهاي غيردولتي، تعاوني ها و بخش خصوصي واگذار نمايد. دولت نيز با حمايت مالي و امكانات (به ويژه از طريق افزايش سهم وام هاي احداث و اجاره واحدهاي آموزشي، زمين و تجهيزات) اين سياست را پشتيباني نمايد.
۳- به موجب قانون اساسي، درست است كه آموزش و پرورش دانش آموزان تا پايان دوره متوسطه رايگان است؛ ليكن اگر فرض كنيم فارغ التحصيل دوره متوسطه پس از ۵ سال نخست كه در محلي اشتغال مي يابد حاصل كار او (كه آموزش هاي مدرسه اي در آن نقش داشته) باعث ارزش افزوده اي مي شود كه مي توان آن را سود سرمايه گذاري دولت از طريق آموزش و پرورش رايگان تلقي كرد.
در چنين شرايطي اگر دولت ۵ درصد از سود سرمايه گذاري خود را كه هر شاغل با كار كردن خود نصيب كارفرما مي كند از كارفرما طلب نمايد؛ هرچند سهم هر كارفرما مبلغ ناچيزي است، ليكن در جمع كل كشور مبلغ قابل توجهي خواهد شد كه مي تواند صرف بهبود كيفيت آموزش مدرسه اي شود. اين روش حتي مي تواند به دانش آموختگان آموزش عالي تسري داده شود و درآمد آن صرف بهبود كيفيت آموزش عالي كشور شود.
۴- علاوه بر اين ايرانيان مقيم خارج كشور كه از محل آموزش و پرورش و آموزش عالي رايگان دانش كسب شده را در اختيار خارجيان قرار مي دهند، علاوه بر انجام تعهدات خود در مقابل آموزش رايگان، به خاطر ارزش دانش و فناوري آموخته كه به سود كارفرماي خود مي افزايند، لازم است به جاي كارفرماي خارجي (متناسب با موقعيت محل اشتغال در ايران) از شاغل ايراني سهمي را دريافت كرد.
اين مبلغ، طي هر سال كه وارد ايران مي شود مي تواند محاسبه و از وي دريافت گردد. البته با توجه به اين كه اين سهم در ايران از كارفرمايان دريافت مي شود و نمي توان از كارفرمايان خارج كشور سهمي دريافت نمود، براي آن كه بر ايرانيان مقيم خارج كشور از طريق اين قانون لطمه وارد نشود، مبلغ آن بر اساس محاسبات كارشناسي تعديل شود.
۵- علاوه بر آنچه كه در زمينه ارتقاء كيفيت آموزش و پرورش دوره هاي تحصيلي در فصل ۲۵ راهكارهاي اجرايي برنامه سوم توسعه (مصوب هيأت وزيران) آمده و لازم است بسياري از آنها در برنامه چهارم نيز تكرار شود؛ لازم است در برنامه چهارم و مواد و برنامه هاي اجرايي موارد زير پيش بيني شود.
۶- افزايش ميزان ۵ درصد اعتبارات فصل تحقيقات و ۲ درصد به اعتبارات فصل بودجه عمراني به پروژه هاي شناسايي منابع مالي جديد در آموزش و پرورش و تهيه و اجراي آيين نامه هاي مربوط و برنامه ريزي براي توزيع و مصرف منابع اين افزايش در فعاليت ها اختصاص يابد.
۷- ۱۵درصد بودجه فناوري اطلاعات كشور صرف ايجاد زيرساخت و تجهيز مدارس كشور به كامپيوتر و وسايل جانبي آن شود.
۸- پنج درصد بودجه فناوري اطلاعات كشور صرف آموزش مجازي معلمان براي ارتقاء سواد علمي و فناوري آنها گردد.
۹- نتايج دقيق امتحانات نهايي در پايه هاي اول تا سوم دوره متوسطه و امتحان نهايي در دوره پيش دانشگاهي و سير فعاليت هاي علمي- پژوهشي و مهارت هاي فني و حرفه اي ارزيابي شده دانش آموزان و ضريب پذيرش دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي به صورت غيرمتمركز جايگزين روش گزينش و پذيرش فعلي دانشجو (كنكور) شود.
۱۰- رتبه بندي مدارس و كارآيي و مهارت هاي معلمان بر اساس درجات استاندارد.
منابع:
۱- حج فروش، احمد، آسيب هاي كنكور بر برنامه هاي درسي دوره هاي متوسطه پيش دانشگاهي و ارايه روش رفع آسيب ها.
۲- اهداف برنامه درسي در جمهوري اسلامي ايران.
۳- برنامه سوم توسعه جمهوري اسلامي ايران.
۴- سند چشم انداز و اهداف راهبردي برنامه چهارم توسعه جمهوري اسلامي ايران.

ايران
امور تربيتي و چالش هاي پيش رو
شش نكته قابل تأمل درباره راه اندازي دوباره امور تربيتي
امور تربيتي از زمان تأسيس آن به همت شهيدان رجايي و باهنر، با فراز و نشيب هاي فراواني روبه رو بوده است، ولي هيچ گاه مدرسه خالي از فعاليتهاي پرورشي نبوده و نمي توان تصور كرد كه مدرسه بدون فعاليتهاي پرورشي به اهداف تعليم و تربيت خود دست خواهد يافت.
اهداف تربيتي از قبيل تعميق باورها و رفتارهاي ديني، رشد فضائل اخلاقي، تقويت مهارتهاي زندگي، تقويت روحيه علاقه مندي به مشاركت در كارها و نيز تقويت روحيه علاقه مندي به جلوه هاي هستي، طبيعت و محيط زيست، تنها با خواندن چند كتاب و حفظ آن براي نمره گرفتن و موفقيت در امتحان، ممكن نيست و نمي توان انتظار داشت كه اين اين گونه آموزش در باور و رفتار دانش آموزان تأثير داشته است؛ بلكه تنها در آزمايشگاه ها و كارگاه هاي مخصوص به خود مي توان اميدوار براي تحقق اهداف تربيتي شد. چنان كه براي فهم و درك درست از آموخته هاي دروسي مانند فيزيك، شيمي، زيست، حرفه و فن و ... نياز به آزمايشگاه و كارگاه است، مسائل مربوط به تربيت نيز كارگاه و آزمايشگاه خود را طلب مي نمايد.
دانش آموزان مسئوليت پذيري، مشاركت جويي، داشتن روح همكاري و سازگاري را تنها در ميدان عمل مي توانند آموزش ببينند. رفتن به اردوهاي هدفمند و شركت در جلسات و تشكل هاي دانش آموزي از قبيل انجمن هاي علمي ادبي فرهنگي هنري ورزشي به آنها اين امكان را مي دهد تا در عمل چگونگي همكاري و مشاركت در ميان ديگران را بياموزد.
تشويق به انجام اعمال ديني و اعتقادي، بدون حضور در نمازخانه و مراسم مذهبي چگونه ممكن است؟ و نيز آيا مي توان انتظار داشت دانش آموزان بدون داشتن كتابخانه مجهز و بدون شركت در مسابقات علمي، فرهنگي، هنري به خلاقيت و پژوهش پرداخته و استعدادهاي خود را شكوفا كنند؟
متوليان امر تعليم و تربيت تنها با اعتقاد راسخ به اين امور مي توانند به اهداف تربيتي دست يابند و همچنين رسيدن به اهداف تربيتي در گرو انجام فعاليتهاي پرورشي هدفمندي است كه در آن انتظارات با امكانات آموزش و پرورش مطابق باشد. اگر مسئوليت انجام تمام فعاليتهاي فوق  برنامه و پرورشي بر عهده يك نفر قرار گيرد، عملاً  به سمتي رفته ايم كه ساليان سال است مربيان با آن دست به گريبان هستند و مورد انتقاد درست و غلط ديگران نيز قرار مي گيرند. در حال حاضر ابزارهاي لازم و مناسب براي فرهنگ سازي وجود ندارد و يا مشخص و معلوم نيست. ابزار و امكانات فعلي و ساختار تشكيلاتي كنوني ما را به منزل مقصود نمي رساند. همچنين براي حضور فعال و پررنگ مواردي مانند مشخص نمودن متوليان فعاليتهاي پرورشي با توجه به گستردگي آن در مدارس و تعريف مشخص و كامل از امور تربيتي و فعاليتهاي آن و نيز تعيين تعداد مربيان در مدارس با توجه به انتظارات ضروري به نظر مي رسد و بدون در نظر گرفتن مواردي از اين قبيل، شروع مجدد فعاليتهاي معاونت پرورشي با چالش هاي جدي روبه رو خواهد شد.
براي رسيدن به اهداف تربيتي، تجارب ساليان گذشته آموزش و پرورش پس از پيروزي انقلاب اسلامي را چراغ راه آينده قرار داده و سعي كنيم با در نظر گرفتن موارد زير، دچار معضلات و مشكلات نشويم:
اعتدال: افراط و تفريط دو واژه اي هستند كه انسانها هميشه در گرداب آن افتاده و به گمراهي كشيده مي شوند. در بسياري از فعاليتهاي پرورشي سابق اين افراط و تفريط مشاهده مي شد.
آموزش:  بيش از اجراي هر برنامه اي در مدارس، ضروري است مربيان پرورشي و مجريان برنامه، آموزش لازم را ديده و توجيه كامل شده باشند. به طور مثال يكي از علل عدم موفقيت كلاس هاي پرورشي در دوره راهنمايي تحصيلي، عدم توجيه و آموزش نديدن مربيان پرورشي بوده است، به طوري كه مربيان تاكيد داشتند كه كلاس هاي پرورشي مانند ساير دروس تحصيلي، نمره مخصوص به خود داشته باشد، در صورتي كه ماهيت كلاس پرورشي بر آن بود كه دانش آموزان بدون هيچ گونه دغدغه اي براي نمره، در كلاس فعالانه شركت كنند.
كيفيت، نه كميت: فعاليتهاي پرورشي اگر به خوبي انجام نگيرد، فاجعه است، چرا كه ضرر آن بيشتر از انجام ندادن آن است. در تربيت هدايت تك تك افراد مدنظر است و اگر مثلاً  اجراي مسابقه اي به خاطر كمبود مكان يا نبود داور متخصص آن رشته و يا عوامل ديگري باعث گردد تا دانش آموزي به حق خود نرسد، نه تنها خلاقيت و استعداد او را از بين برده ايم، بلكه حس تنفر و ... را در او ايجاد مي كنيم.
اختصاص بودجه: اگر اهداف تربيتي را باور داريم،  مي بايست پيش از انجام هر فعاليتي بودجه آن در نظر گرفته شود، بدون بودجه، فعاليت هاي پرورشي بي محتوا و كم رنگ خواهد شد.
جدي گرفتن طرح ها: يكي از طرح هايي كه در آموزش و پرورش شهر تهران در سالهاي گذشته مطرح گرديده،  ولي نيمه تمام رها شده است، طرح كتابخانه كلاسي در مدارس ابتدايي است. اين طرح اگر به خوبي اجرا گردد، مسلماً  به يكي از اهداف آموزش و پرورش يعني علاقه مند نمودن دانش آموزان به مطالعه كتاب دست خواهيم يافت. در صورت تحقق اين طرح، هر دانش آموز حداقل ۳۰ كتاب غيردرسي را در طي هر سال تحصيلي مطالعه مي كند.
استفاده بهينه از امكانات مراكز فرهنگي و تربيتي (كانونها): كانونهاي فرهنگي- تربيتي با داشتن امكانات بالفعل و بالقوه اي كه در خود دارند، مي توانند تجربيات جديدي را در امر آموزش و تربيت ايجاد نمايند. در اين كانونها، دانش آموزان فرصت مي يابند تا با عملي ساختن تئوريها، فرضيه ها و يافته ها، ميزان درك و فهم خود را افزايش دهند كه هرگز در مدارس اين امكان براي آنان فراهم نمي شود. در حال حاضر كانونهاي كشوري با داشتن امكاناتي از قبيل سالنهاي ورزشي، كتابخانه، مراكز سمعي و بصري و سيستم هاي رايانه و سالن  هاي نمايش و نيز امكانات بالقوه اي جهت راه اندازي آزمايشگاه ها و كارگاه ها، از معدود مراكز يادگيري غيررسمي به شمار مي روند كه افراد علاقه مند و محدودي را آموزش مي دهند. با جدي گرفتن تعامل ميان مدارس و كانونها مي توان از حداكثر امكانات آنها در امر آموزش و تربيت بهره برد.
محمد محمدي

جهان
جهشي به وسعت ده سال
آشنايي با طرح جديد يونيسف درباره آموزش در جهان
نوامبر ،۲۰۰۵ سران بسياري از كشورهاي جهان در پكن پايتخت چين گردهم آمدند تا به بررسي طرح «اهداف توسعه آموزش در هزاره جديد» معروف به طرح MDG3، كه توسط سازمان يونيسف (unicef) تدوين شده است، بپردازند. اين طرح به بررسي ضرورت تحصيل در كودكان به ويژه دختران و دلايل بازماندن آنها از تحصيل و راهكارهاي از ميان برداشتن موانع بازدارنده مي پردازد. آنچه در پي مي خوانيد، گزارشي است از اين نشست.
در روزهاي پاياني نوامبر ۲۰۰۵ ميلادي، سران چهل و شش كشور جهان با هدف بحث و گفت وگو درباره آينده تحصيلي كودكان، به ويژه دختران، در پكن پايتخت چين گردهم آمدند.
برنامه «برابري جنسيتي در آموزش» اندكي ديگر و پايان يافتن سال ۲۰۰۵ ميلادي به پايان رسيده و مرحله دوم آن با عنوان «اهداف توسعه آموزش و هزاره جديد يا MDG3» ، با تأكيد بر فراهم كردن شرايط مناسب تحصيل براي دختران به اجرا درخواهد آمد. مرحله اول اين طرح با عنوان MDG2، توسعه آموزش براي همه مقاطع سني و فراهم كردن زمينه مناسب براي تحصيل دانش آموزان دختر و پسر را شامل مي شد؛ اما مرحله دوم طرح معروف به MDG3، با تأكيد ويژه بر تحصيل دختران، به صورت بلندمدت و تا سال ۲۰۱۵ ميلادي به اجرا در خواهد آمد. براساس آمار UNGEI (بخش ويژه پژوهش در زمينه تحصيل دختران سازمان يونيسف)، چيزي حدود ۱۱۵ ميليون كودك، به ويژه دختران، در سراسر جهان از تحصيل، حتي در مقاطع ابتدايي آن محروم بوده و حتي قادر به خواندن و نوشتن در حد بسيار ابتدايي نيز نيستند. به عقيده پژوهشگران UNGEI، محروميت از تحصيل بر وضعيت زندگي كودكان به ويژه زندگي فردي و آينده آنها بسيار تأثيرگذار است و اين نه تنها بر كودكان كه بر نسل آتي به وجود آمده از آنها نيز بسيار تأثيرگذار است. به عقيده اين پژوهشگران به هر ميزان كشوري از جهت اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در سطح بالاتري قرار داشته باشد، شرايط تحصيل و ادامه تحصيل نيز در اين كشور بيشتر فراهم بوده و تعداد بيشتري از كودكان، جوانان و نوجوانان آن، به ويژه دختران، امكان ادامه تحصيل مي يابند. «آن ونه مان» (Ann.M.Veneman)، دبير اجرايي يونيسف معتقد است: «تحصيل بخشي از هويت كودكان و عامل جهت رشد شخصيتي آنها است؛ كه اين مسأله به ويژه در دختران بسيار حائز اهميت است.»
او در ادامه مي افزايد: «تحصيل دختران، باعث پيشرفت اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و شخصيتي آنها مي شود. كودك با تحصيل از كودكي به نوجواني و جواني و نهايتا بلوغ پيش رفته و در سايه اين بلوغ، امكان رشد و ترقي جسمي و ذهني مي يابد.»
ونه مان ادامه مي دهد: «بسياري از كشورها، به دلايلي كه برشمرديم، گام هاي بلندي را به سوي آموزش و پرورش كودكان برداشته و برمي دارند و سعي دارند هر روز بيش از روز پيش خلأها و شكاف هاي آموزشي را پركرده و در سايه آن به رشد و ترقي دست يابند.» با مرحله اول اجراي طرح، موسوم به MDG2، چيزي حدود ۱۸۰ كشور جهان _ ۱۲۵ كشور توسعه نيافت، ۹۱ كشور توسعه يافته و ۳۴ كشور صنعتي _ به پيشرفت هاي قابل توجهي دست يافته اند؛ به همين دليل به سرعت خواهان اجراي مرحله دوم طرح موسوم به MDG3 هستند. براساس آمار UNGEI، اصلي ترين دلايل بازماندن كودكان از تحصيل را مي توان نكاتي چون، فقر و تنگدستي والدين، تبعيض جنسيتي به ويژه درباره دختران، ناتواني دولت ها از فراهم كردن شرايط مناسب براي تحصيل كودكان، ابتلاي كودكان به بيماري هاي مختلف به ويژه ايدز، بلاياي طبيعي و خسارت هاي ناشي از آن به ويژه تخريب مراكز آموزشي و ناتواني دولت در بازسازي مجدد اين مراكز و اختصاص بودجه بسيار اندك نسبت به ساير بخش ها، ناتواني دولت و خانواده ها در برآوردن نيازهاي تغذيه اي _ بهداشتي كودكان و ... عنوان كرد؛ ناگفته نماند كه اكثر اين نيازها در صورت برآورده شدن نيز به صورت ابتدايي، ناقص و اندك برآورده مي شود.
توجه ويژه به مسأله بيماري دانش آموزان و حتي آموزگاران، به ويژه مسأله «ايدز» بايد به عنوان يكي از سرفصل هاي مهم آموزشي _ بهداشتي دولت ها و خانواده ها قرار بگيرد تا دانش آموزان و آموزگاران به جهت ابتلا به «ايدز» يا بيماري هاي خطرناكي چون ايدز از ادامه تحصيل باز بمانند؛ به ويژه آن كه ايدز به بيماري همه گير (Pandemic) در بسياري از كشورها به ويژه كشورهاي فقير آفريقايي تبديل شده است. آنچه لزوم توجه به اين بيماري را چندين برابر مي كند، مسأله درگير شدن دختران با اين بيماري است؛ براساس آمار، دختران به ويژه دختران ۱۵ تا ۲۴ سال به عنوان گروه پرخطر، بيشترين آمار ابتلا به ايدز را نشان مي دهند.
محورهاي اصلي برنامه هاي آموزشي يونيسف يا همان طرح «اهداف توسعه آموزشي هزاره جديد (MDG3)» تا سال ،۲۰۱۵ براي فراهم كردن شرايط مناسب تحصيل، به ويژه تحصيل دختران دانش آموزان به اين شرح اعلام شده است:
- ممنوع شدن دريافت هزينه تحصيل از دانش آموزان (والدين آنها) و تأمين هزينه هاي مراكز آموزشي از طرق ديگر به غير از دانش آموزان.
- مقرر كردن كمك هزينه تحصيلي و ديگر تسهيلات آموزشي به منظور فراهم كردن شرايط مساعد تحصيل.
- ارايه پيش نيازهايي چون لباس (يونيفرم مدرسه)، تجهيزات و لوازم آموزشي و كمك آموزشي، كتاب و لوازم التحرير و... به منظور تسهيل شرايط آموزش؛ كمبود تجهيزات آموزشي يكي از دلايل مهم توقف تحصيل عنوان شده است.
- همكاري كشورها با يكديگر به ويژه كشورهاي توسعه يافته با كشورهاي توسعه نيافته و در حال توسعه به منظور حل بحرا ن ها و نيازهاي آموزشي _ پرورشي كودكان كشورهاي فقير.
- استفاده از الگوهاي آموزشي _ پرورشي پيشرفته به منظور تسهيل روند آموزش، توجه به تغذيه مناسب كودكان، برآوردن نيازهاي بهداشتي _ درماني كودكان. براساس پژوهش هاي انجام شده براي دستيابي كامل به اهداف طرح تا سال ۲۰۱۵ ميلادي، به طور متوسط چيزي حدود ۳/۱ درصد در سال بايد به تعداد دانش آموزان، به ويژه دانش آموزان دختر افزوده شود. اين ميزان جذب دانش آموز براي كشورهاي متوسط در نظر گرفته شده است و براي كشورهايي چون بنين ۸۸/۲ درصد،اريتره ۴ درصد، نپال ۲۵/۲ درصد و افغانستان ۹/۳ درصد در نظر گرفته شده تا به اين ترتيب به اهداف عنوان شده در طرح دست يابند.
يونيسف براي اجراي بهتر طرح از كليه كشورها، رسانه هاي جمعي، NGOها و... درخواست كرده تا يونيسف را براي اجراي طرح ياري دهند، به منظور اجراي بهتر طرح مقرر شده تا هر يك از كشورها در پايان هر سال گزارش كاملي از نحوه اجراي طرح، موفقيت ها و شكست ها، به دفتر يونيسف ارسال كنند.
در مرحله نخست اجراي طرح كه از ابتداي سال ۲۰۰۶ ميلادي خواهد بود، ۲۵ كشور بسيار فقير و نيازمند تحت پوشش قرار گرفته و به تدريج تمامي كشورها تحت پوشش قرار مي گيرد. دختران در اولويت پوشش طرح قرار دارند. متوليان اجراي طرح اميدوارند تا در پايان سال ۲۰۱۵ ميلادي كودكان سراسر جهان از نعمت سواد و تحصيل حداقل تا پايان دوره متوسطه بهره مند شوند.
مترجم: مهتاب صفرزاده خسروشاهي
منبع: htt://www.ungei.com/

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |