با وجود اين كه بيش از ۱۵۰ سال از تجاري شدن نفت مي گذرد و در شرايطي كه تلاش هاي بسياري براي جايگزيني اين كالاي استراتژيك صورت گرفته و بعضاً با موفقيت هاي زيادي هم مواجه شده، با اين حال روز به روز بر اهميت و ارزش آن افزوده مي شود. محافل رسانه اي اقتصادي و سياسي غرب كه مصرف كننده عمده نفت به شمار مي آيند، هرچند تلاش دارند گزارش هاي غيرواقعي از صنعت و اقتصاد نفت ارايه كنند ولي در عين حال ناگزير از پذيرش و توجه بسياري از واقعيت هاي آن نيز مي باشند. واقعيت هايي همچون پايان يافتن نفت ارزان، وابستگي به نفت و... مقاله زير برخي از اين واقعيت ها را منعكس مي كند.
نفت فردا تمام نمي شود ولي نفت گرانقيمت مي تواند كوتاه باشد. در راه استخراج طلاي سياه مشكلات بيشتر سياسي اند تا فني. امروزه نفت بيش از هر زمان ديگري ابزاري است براي بازيهاي سياسي صاحبان قدرت.
اگر نفت فردا تمام مي شد جهان ما بسيار زيبا مي شد. عصر مولدهاي بادي، باطري هاي خورشيدي و انرژي امواج فرا مي رسيد. مطمئن نيستيم كه همه اين موارد به وقوع مي پيوست يا خير ولي شكي نيست كه افق هاي جديدي گشوده مي شد و هوا لطيف تر مي گشت. اگر نفت فردا تمام شود ديگر در عراق و جنوب نيجريه شاهد خونريزي نخواهيم بود. خودروهاي برقي بدون ايجاد سروصدا در خيابان هاي شهرهايمان رفت و آمد خواهند كرد بي آن كه ردي از دود از خود به جاي بگذارند.
اين قبيل روياها به مزاج كساني كه پيوسته حداكثر توليد را توصيه مي كنند، خوش نمي آيد. البته دوران پس از نفت به اين زودي ها فرا نمي رسد. هنوز نفت خام در زير زمين جاري است. براساس آمارهاي مؤسسه زمين شناسي آمريكا تاكنون بشر تنها يك سوم نفت قابل استخراج به وسيله فناوري هاي امروزين را از دل زمين خارج كرده است. اين رقم بدون احتساب منابع نفتي غيرمتعارف مي باشد. اين برآوردها حتي اگر خوش بينانه باشند، نشان مي دهند كه هنوز نفت زيادي در زير زمين انباشته شده است. قطعاً نفت تمام خواهد شد ولي تا آن زمان چندين دهه زمان لازم است و احتمالاً توليد تا قبل از سال ۲۰۲۵ كاهش نخواهد يافت. در حال حاضر دغدغه ما استخراج نفت خام است. اين مسأله گاهي جنبه فني دارد ولي نبايد از جنبه هاي ديگر غافل بود. به اعتقاد دان يرگين مشكل عمده بحث هاي زمين شناسي نيست بلكه برمي گردد به سياست در كشورهاي صادر كننده ها. نبرد ميان كشورهاي صنعتي تشنه نفت و كشورهاي صاحب ذخاير عظيم نفتي كه شيفته طلاي سياهند، آغاز شده است. اين نبرد از روزهاي سختي خبر مي دهد.
در حال حاضر كسي كه نفر اول ميادين نفتي است، وزير نفت قدرتمند عربستان سعودي، علي النعيمي مي باشد. وي عادت دارد هنگام پياده روي با ارباب جرايد مصاحبه كند. البته تنگي وقت براي يك وزير نفت چيز عجيبي نيست. تقريباً بيشتر واردكنندگان نفت خام چشم به علي النعيمي دوخته اند. جهان محتاج نفت است، او هم نفت دارد. در حدود يك چهارم ذخاير جهاني نفت در عربستان انباشته شده است. چاه هاي نفت عربستان همه شركت هاي نفتي بين المللي را وسوسه مي كنند. ميدان نفتي غوار در شرق عربستان به تنهايي روزانه ۵ ميليون بشكه نفت خام توليد مي كند كه معادل دو برابر مصرف كشور فرانسه است. كسي حق ندارد به خون ملت چشم طمع بدوزد. خارجي ها فقط اجازه دارند در ميدان هاي گازي سرمايه گذاري كنند. اين امكان هم اخيراً ميسر گشته است. ناتالي آلازارد- تو ، مدير مطالعات اقتصادي در انستيتو نفت فرانسه شرح مي دهد كه عربستان يك منطق موروثي _ ملي دارد. هيچ دليلي وجود ندارد كه اين كشور سرمايه اش را حيف و ميل كند. به اعتقاد سدريك دولسترانژ، از نويسندگان كتاب «ژئوپليتيك نفت» افكار عمومي در قلمرو ملك عبدالله نيز نظر مساعدي با حضور بيگانگان ندارد. نظام سلطنتي خود را نگهبان اماكن مقدس اسلام و ميادين نفتي تلقي مي كند! عربستان خود نفت را استخراج مي كند ولي در اين كار عجله اي از خود نشان نمي دهد. از ديدگاه كلود مانديل مدير آژانس بين المللي انرژي، آخرين قطره نفت از خاك عربستان خارج خواهد شد و ناتالي آلازارد- تو تصريح مي كند كه به منظور حفظ فشار بر بازار و استحصال هرچه بيشتر نفت از يك چاه، نبايد تلمبه ها سريع كار كنند. اين همان شيوه يك پدر خوب در خانواده است.
صد ميليارد دلار سود
عربستان يك گاوصندوق است. مشكل اينجاست كه رقبا نيز وجود دارند. كويت هم منطق حجاز را پيش گرفته است. مكزيك هم همين طور. قانون اساسي كشور اخير تصريح مي كند كه منابع نفتي نمي توانند در اختيار خارجي ها قرار بگيرند. شايد مكزيك بسته ترين كشور در اين خصوص باشد. به اعتقاد يك كارشناس نفتي اين امر طبيعي است چرا كه در غير اين صورت مكزيك پنجاه و يكمين ايالت آمريكا مي شد. البته كشورهايي چون ليبي و الجزاير دروازه هاي نفتي خود را گشوده اند. اما ذخاير آنها قابل توجه نيستند. در كنار كشورهاي نفت خيزي كه نظام نفتي بسته اي دارند كشورهاي نفت خيز ديگري وجود دارند كه داراي مشكلاتي اند. ونزوئلا، كشوري كه نفت در آن به هوگو چاوز اين شهامت را مي دهد كه آشكارا آنچه را در مورد آمريكا مي انديشد به زبان بياورد، به مثابه يك زمين بازي پيچيده براي شركت هاي نفتي است. به قول سدريك دولسترانژ، نفت يعني استقلال. ايران نيز كشوري است با نرخ ريسك بالا. در صورت بالا گرفتن بحثي هاي مربوط به برنامه هسته اي ايران، چه خواهد شد؟ در ماه نوامبر محمود احمدي نژاد، رئيس جمهور ايران تهديد كرد كه در صورت ارجاع پرونده هسته اي ايران به شوراي امنيت، ايران به طرق مختلف واكنش نشان خواهد داد، مثلاً با تعليق فروش نفت خام. در مورد روسيه كه براي سال هاي متمادي سرزمين تجارت هاي پرسود بود، بايد گفت كه اين كشور يك دوره ملي سازي دوباره را تجربه مي كند. دو شركت نفتي يوكوس و سيبنفت به آغوش كرملين بازگشتند. يوكوس با توسل به زور و سيبنفت با وعده هاي مالي تن به اين كار دادند و بالاخره عراق. سقف توليد نفت خام عراق كمتر از دو ميليون بشكه در روز است در حالي كه در صورت راه اندازي كامل صنايع نفت، سقف توليد اين كشور به ۴ و حتي ۶ ميليون بشكه در روز قابل افزايش است. انفجار روزانه لوله هاي نفت در اين كشور بحران زده نشان مي دهد كه تا چه اندازه نفت اسير جنگ قدرت بين كردها، سني ها و شيعه هاست.
اين شكست سنگيني براي آمريكاست. اين روند در واقع عميقاً با دكترين سنتي كاخ سفيد در تضاد است. براساس اين دكترين ايالات متحده مي بايست به هر طريق ممكن نفت خاورميانه را تصاحب كند تا بتواند اقتصادش را تغذيه كند. در سال ،۱۹۹۲ جيمز شلزينگر، وزير انرژي سابق آمريكا در كابينه كارتر، اين استراتژي را چنين خلاصه مي كرد: «آنچه ملت آمريكا از جنگ خليج فارس دريافت اين است كه حمله به ملت هاي خاورميانه بسي آسان تر از پول خرج كردن براي كاهش وابستگي آمريكا به واردات نفت مي باشد» . اكنون دو سال پس از دومين جنگ خونين در عراق، ثابت شده كه اين دكترين راه به جايي نبرده است و غلط از آب درآمده است. غرب در تلاش براي رسيدن به نفت شكست سنگيني خورده است. سدريك دو لسترانژ چنين شرح مي دهد: «در سال ۲۰۰۰ همه گمان مي كردند عربستان سعودي دروازه هاي خود را خواهد گشود. در مورد عراق، كويت و ايران همه خوشبين بودند و روسيه سرزمين بكري بود. ولي پنج سال بعد...» غربي ها اشتباه كردند و آن هم در بدترين شرايط زماني ممكن. چرا كه در سال هاي ۲۰۰۵- ۲۰۰۰ جهان با انفجار تقاضا براي نفت خام روبه رو گشت. دليل اين وضعيت نياز شديد اقتصاد آمريكا به خصوص چين و هند به نفت خام مي باشد. از عوارض رشد اقتصادي در چين و هند اين است كه ۴/۲ ميليارد هندي و چيني روياي زندگي به شيوه آمريكايي را دارند: يك آپارتمان ۱۶ متر مربعي، يخچال سايد باي سايد و تهويه مطبوع در تمام طبقات. آنها تمايل دارند از همه مزاياي دنيا برخوردار باشند. روزبه روز ميزان عرضه و تقاضا در بازار نفت به هم نزديك تر مي شوند اما يك طوفان كوچك در تگزاس، يك اعتصاب كوچك در ونزوئلا و يا يك حمله كم اهميت شورشيان نيجريه به خطوط انتقال نفت توازن بين عرضه و تقاضا را به لرزه در مي آورند.
نكته مهم در اينجاست كه اين خطا در محاسبه، سود كلاني عايد شركت هاي نفتي بين المللي كرده است. به دليل بالا رفتن قيمت نفت، پنج شركت نفتي اول دنيا سودي بالغ بر ۱۰۰ ميليارد دلار در سال جاري به جيب مي زنند. از آنجا كه از پروژه هاي سرمايه گذاري خبري نيست، اين شركت ها توانستند سهام سهامداران را باز خريد كنند كه البته سهامداران نيز سود زيادي بردند. شركت هاي بزرگ نفتي به نوعي انتظار مي كشند و يا بهتر بگوييم محتاطانه عمل مي كنند. آنها سال ۱۹۹۸ را از ياد نبرده اند كه قيمت نفت حول و حوش ۱۰ دلار براي هر بشكه بود. و امروز با احتساب ۲۳ تا ۲۵ دلار بابت هر بشكه، سرمايه گذاري مي كنند. البته اين شركت ها محتاطند ولي به هرحال ناچار به سرمايه گذاري در عرصه نفت مي باشند و اين نه به خاطر راضي كردن دولت ها بلكه براي حفظ ارزش سهامشان مي باشد. تحليلگران امور مالي براي ارزشيابي يك شركت، ابتدا به بررسي ذخائر آن شركت مي پردازند. در صورتي كه اين ذخائر تجديد نشوند و سرمايه گذاري هاي جديد صورت نگيرد، ارزش سهام شركت مذكور تنزل مي كند.
به منظور افزايش ذخائرشان، اين شركت ها در قدم اول يك امكان دارند و آن بهبود سطح فناوري شان مي باشد چرا كه بزرگترين منابع نفتي جهان در ميادين نفتي موجود نهفته اند.
هر چه سطح فناوري بالاتر رود بر مقدار ذخائر اثبات شده اضافه مي شود. در سال هاي اخير نوآوري هاي بسياري صورت گرفته است كه به عنوان مثال مي توان به سيستم حفاري چند جهته، تزريق بخار و گاز اشاره كرد. با كمك فنون لرزه نگاري پيشرفته، مهندسين مي توانند جريان هاي خروشان نفت خام را در يك ميدان نفتي رديابي كنند و نفت بيشتري استخراج كنند.
يك امكان ديگر اكتشاف در مناطق صعب العبور مي باشد كه براي مثال مي توان به سرزمين هايي در قطب شمال اشاره كرد. در اين مناطق سكوهايي كه احداث مي شوند بايد بتوانند در برابر كوه هاي يخي مقاومت كنند و هزينه احداث چنين سكوهايي بسيار بالاست ولي مهم نيست، وقتي نفت اين قدر گران است، ارزش سرمايه گذاري را دارد. حتي دست نيافتني ترين ميادين نفتي سودآور مي شوند اگر قيمت نفت روند صعودي داشته باشد. زمين شناسي، فن آوري و اقتصاد از عوامل مؤثر در بهبود وضعيت ذخائر نفتي مي باشند. حتي در صورتي كه ميادين جديد كشف نشوند، مي توان به ميزان نفت خام ذخاير موجود با استفاده از فنون جديد افزود. سي سال پيش عمر ذخائر نفت خام سي سال پيش بيني مي شد، امروزه پيش بيني مي شود تا ۴۰ سال ديگر نفت در اين ذخاير جريان داشته باشد. بدين ترتيب ذخاير عظيم نفتي موسوم به ذخاير غيرمتعارف تولد يافتند. به دليل افزايش قيمت نفت خام و پيشرفت هاي فني، نفت فوق سنگين تبديل به منبعي با ارزش و معتبر شده است. ذخائر نفت سنگين ونزوئلا و شن هاي قيرگون رودخانه آتاباسكا در كانادا با ذخاير خاورميانه قابل مقايسه اند. چه بسا كانادا عربستان سال هاي آينده باشد. در صورتي كه كانادا بتواند نفت سنگين اين ماده روغني، را كه استخراجش بسيار مشكل است، مهار كند، اين پيش بيني محقق مي شود. به اعتقاد كريستيان بسون، نويسنده تحقيقي درباره فناوري هاي نفتي، با كمك فناوري هاي نو مي توان بر مشكلات فائق آمد. براي مثال شركت توتال اخيراً اقدام به يك سرمايه گذاري ۱/۱ ميليارد دلاري در ميدان نفتي ديگر گريك در كانادا كرده است. زاويه پريل، از مسئولين توتال تأكيد كرده است كه اين اقدام توتال منطقي است. چرا كه با در نظر گرفتن قيمتي معادل ۲۰ تا ۲۵ دلار بابت هر بشكه، اين معامله براي شركت مذكور سودآور مي باشد. گفتني است كه توتال در ونزوئلا نيز فعال است.
|
|
براساس آمارهاي مؤسسه زمين شناسي آمريكا تاكنون بشر تنها يك سوم نفت قابل استخراج به وسيله فناوري هاي امروزين را از دل زمين خارج كرده است. اين رقم بدون احتساب منابع نفتي غيرمتعارف مي باشد. اين برآوردها حتي اگر خوش بينانه باشند، نشان مي دهند كه هنوز نفت زيادي در زير زمين انباشته شده است. قطعاً نفت تمام خواهد شد ولي تا آن زمان چندين دهه زمان لازم است و احتمالاً توليد تا قبل از سال ۲۰۲۵ كاهش نخواهد يافت
نفت: كالاي همه فن حريف
به منظور تسريع امور و بهبود وضعيت استحصال نفت خام، شركت هاي نفتي براي دستيابي به فناوري هاي جديد با يكديگر در رقابتند. آنها اميدوارند كه سيستم هاي توليد گرم يعني تزريق بخار، آنها را به مقصودشان برساند. تنها يك نگراني وجود دارد و آن اين كه اين شيوه نياز به انرژي فراوان دارد. البته شايد بتوان اين مقدار انرژي را با استفاده از گاز طبيعي موجود در مناطق قطبي كانادا تأمين كرد كه البته براي اين كار نياز به احداث يك خط لوله گاز از ميان يخ ها مي باشد. راه حل ديگر احداث يك نيروگاه هسته اي در منطقه مي باشد. راه حلي كه نياز به جسارت دارد ولي غيرممكن نيست. با اين همه سنگيني سرمايه گذاري ها و فقدان نيروي كار متبحر، از سرعت بهره برداري از اين ذخائر عظيم نفت خام سنگين مي كاهند. زاويه پريل برآورد مي كند كه در سال ۲۰۲۰ ، ۵% توليد جهاني متعلق به نفت خام سنگين كانادا و ونزوئلا خواهد بود، با توجه به ميزان ذخائر موجود، اين رقم بسيار ناچيز است.
هيچكدام از اين پيش بيني ها عربستان را نگران نمي كند. شايان ذكر است كه استخراج نفت در خاورميانه دو تا سه برابر ارزان تر از جاهاي ديگر هزينه دارد. عربستان با بستن مرزهاي خود به روي شركت هاي خارجي، از هر گونه ريسكي دوري مي جويد. عربستان اين فرصت را دارد كه مانع از توسعه سريع رقباي نفت خام يعني نفت سنگين و انرژي هاي جايگزين بشود. سدريك دولسترانژ توضيح مي دهد كه عملكرد عربستان سعودي در چارچوب منطق بازار قابل فهم است. آنها تلاش مي كنند كه سطح درآمدهايشان پايين نيايد. در همين راستاست كه علي النعيمي مدام از تعهد كشورش براي افزايش ظرفيت توليد تا ۵/۱ ميليون بشكه در روز سخن مي گويد. سعودي ها اميدوارند در سال ۲۰۰۸ روزانه ۵/۱۲ ميليون بشكه نفت خام توليد كنند.
البته مطابق قوانين اوپك، هيچ كشور عضوي مجاز نيست بيش از سهميه اش توليد كند.
علي النعيمي پيوسته به غربي ها توصيه مي كند كه با ساخت پالايشگاه نيمي از مشكل خود را حل كنند. به خصوص در خاورميانه ظرفيت هاي مازاد توليد به طور انبوه وجود دارند. مشكل اينجاست كه استخراج و پالايش منابع زيادي از نفت سنگين و نفت داراي گوگرد زياد، بسيار پيچيده تر از استخراج و پالايش نفت خام سبك مي باشند. بسياري از كشورهاي صنعتي از جمله آمريكا از كمبود امكانات پالايش رنج مي برند و بنابراين منطقي است كه پالايشگاه ها بيشتر بر روي نفت سبك تمركز كنند و نتيجه اينكه قيمت نفت سبك كه تقاضا براي آن رو به افزايش است، سير صعودي پيش مي گيرد. شاخص هاي شناخته شده اي همچون نفت برنت درياي شمال و نفت وست تگزاس اينترمدييت، از جمله نفت خام سبك مي باشند. افزايش ناگهاني قيمت اين دو شاخص تا حدي ناشي از بحران پالايش مي باشد. اگر پالايشگاه هاي بيشتري در دنيا وجود داشت، نفت خام سنگين به بازار مي آمد و باعث تعديل قيمت ها مي شد. با اين همه سرمايه گذاري هاي بسيار ناچيز در بخش احداث پالايشگاه صورت گرفته است.
يكي از دلايل كمبود پالايشگاه ها مسائل زيست محيطي است. در سال هاي اخير قوانين مربوطه در غرب سخت تر شده اند و مخالفت هاي زيادي عليه احداث پالايشگاه هاي جديد ابراز مي شوند. براي مثال در ايالات متحده از حدود ۳۰سال پيش تا امروز هيچ پالايشگاهي ساخته نشده است. پس ستاره سهيل بودن پالايشگاه مي تواند از دلايل افزايش قيمت ها باشد. در چنين شرايطي چه بسا اقبال عمومي به سمت اقسام ديگر انرژي سوق يابد.
به هر حال نخستين شرط ظهور انرژي هاي جايگزين اين است كه قيمت نفت بالا بماند. ولي هنوز تا يك شوك نفتي فاصله هست. حتي اگر قيمت نفت به ۷۰ دلار در هر بشكه برسد هنوز تا قيمت هاي واقعي نفت در پي دومين شوك نفتي فاصله دارد. البته در آن زمان نفت همچنان جايگاه خود را به عنوان يك منبع انرژي حفظ كرد. در آن زمان غرب شروع به ايجاد تنوع در منابع انرژي خود نمود و از جمله به توسعه انرژي هسته اي روي آورد تا مجبور نباشد براي توليد برق نفت بسوزاند. شوك هاي نفتي سال هاي ۱۹۷۴ و ۱۹۷۹ عملاً به بقاي سلطنت نفت كمك كردند چرا كه مصرف نفت خام در بخش هايي نظير حمل و نقل و پتروشيمي كه جايگزين كردن نفت با منبع انرژي ديگر بسيار مشكل است، متمركز شد. به احتمال قريب به يقين بحران فعلي نيز اثري مشابه خواهد داشت. به اعتقاد ما، نفت خام حتي اگر گران باشد همچنان يك منبع انرژي غيرقابل مقايسه باقي مي ماند: حمل و نقل آن آسان است (به دليل مايع بودن) و داراي پتانسيل انرژي زايي بالايي مي باشد. نفت خام، اين معجزه كوچك طبيعت، مايعي همه فن حريف است. از كودهاي شيميايي گرفته تا لوح فشرده (CD) همگي از محصولات نفت خام اند. بشريت مديون نفت است و بدون آن اتومبيل، اين روياي طلايي نسل امروز، وجود نمي داشت. در حال حاضر هيچ منبع انرژي ديگري نمي تواند چنين نقشي را ايفا كند.
دوران حكمراني نفت هنوز به پايان نرسيده ولي دوران نفت ارزان قطعاً دستخوش تحولاتي شده است. نفت خام گران خواهد بود. بايد به وزير نفت عربستان، علي النعيمي حق داد چرا كه بازي نفت هر روز پيچيده تر مي شود و جهان را هر از چند گاهي شوكه مي كند. نماينده سبز« ايو كوشه» بر اين باور است كه نفت يعني جنگ. اين گفته غلط نيست. نفت همچنين سرمنشاء بدبختي هاي ديگريست: فساد مالي، خشونت در همه اشكالش، آلودگي دريا، آلودگي هوا و نيز آلودگي به وجود آمده توسط زباله هاي پلاستيكي. بنابراين آيا نبايد نفت خام را پيش از تمام شدنش رها كنيم و به فكر منابع انرژي جديدي باشيم؟چه روياي شيريني!