مريم آهنگري
سيد ابوالحسن مختاباد : هرساله در ۲۹ آذرماه به ياد استاد ابوالحسن صبا برنامه هاي مختلفي برگزار مي شود، اگرچه امسال اين گونه برنامه ها كمتر ديده شده است. تاكنون درباره استاد صبا كمتر پژوهش شده است و جز كتابي كه علي دهباشي آن را گردآوري كرد و انتشار داد، اثر جامع ديگري سراغ نداريم. صبا به ويلن نوازي شهره است، اما آنهايي كه سه تار اين استاد نامي را شنيده اند، به خصوص چهار مضراب «نوا» ي وي را، نوع و شيوه نوازندگي اش را منحصر به فرد و به سبك قدماي سه تار نواز نزديكتر و با اصالت تر مي دانند.آنچه اما در اين ميانه جاي پرسش دارد، چرايي اين نكته است كه صبا در سالهاي پاياني عمر خويش سه تار مي نوازد و گويي دستهايي در كار بوده اند كه اين استاد نام آور را از سه تار نوازي بازدارند و البته توفيق هم يافته اند. متأسفانه تاريخ موسيقي ايران معاصر از اين گونه دالانهاي تاريك فراوان دارد كه كمتر هم رمز گشايي و بر آنها نور تابانده شده است. اميد كه سمت و سوي تحقيق در موسيقي معاصر، اندكي از روي صحنه به پشت صحنه رفته و اتفاقاتي را بازگويد كه سبب شدند امثال صباها، سالها سه تار ننوازند، در حالي كه پژوهش ها، از جمله تحقيقي كه محقق گرانمايه ، فرشاد توكلي، انجام داده، نشان مي دهد، سه تار صبا به همان اندازه ويلن وي منحصر به فرد و شنيدني بوده است.
فرشاد توكلي اما مقدمات موسيقي را با علي خاورمنش شروع كرد و از سال ۷۰ به مدت پنج سال نزد سيد وحيد بصام رديف ميرزاعبدالله را آموخت .سپس به محضر مجيد كياني رفت و به فراگيري شيوه نوازندگي قدما پرداخت. وي در سال ۸۰ از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در رشته موسيقي، فارغ التحصيل شد. او در حال حاضر به تدريس در دانشگاه سوره و بعضي از مراكز علمي- كاربردي مشغول است. توكلي تاكنون دبير چند جشنواره و سمينار علمي موسيقي بوده و اكنون عضو هيأت مديره كانون پژوهشگران خانه موسيقي نيز هست.وي كه ۱۴ سال است روي شيوه سه تار نوازي استاد ابوالحسن صبا تحقيق كرده ،چندي پيش برنامه اي با عنوان نگاهي به شيوه سه تار نوازي استاد ابوالحسن صبا در سالن رودكي و با همكاري انجمن موسيقي و بنياد رودكي برگزار كرد. به مناسبت سالگرد تولد استاد صبا به اين بهانه با او به گفت وگو نشسته ايم كه با اندكي تلخيص مي خوانيد.
* چگونه به اين تصميم رسيديد كه روي شيوه سه تار نوازي استاد صبا تحقيق كرده و آن را اجرا كنيد؟
- در جامعه موسيقي ما، استاد صبا به نوازندگي ويولن و آهنگسازي شهره است و او را شاگرد استاد وزيري و پايه گذار شيوه نوازندگي ويولن ايراني مي دانند. اما به نظر من اين داوري در مورد صبا خيلي كامل نيست؛ به خاطر اين كه وقتي استاد وزيري در سال ۱۳۰۲ فعاليت هاي خود را به صورت رسمي در ايران آغاز و مدرسه عالي موسيقي را افتتاح كرد، استاد ابوالحسن صبا از ماه دوم تأسيس هنرستان، در آنجا ويولن تدريس مي كرد. پس چنين داوري در مورد صبا درست نيست. تدريس صبا در هنرستان حاكي از دانش وي از موسيقي دستگاهي و رديف هاي ايراني بوده كه ظرف سالهاي پيش از آن كسب كرده بود. از ۶ تا ۲۱ سالگي به تحصيل موسيقي پرداخته بود. در ۶ سالگي نزد ميرزا عبدالله به سه تار زدن مشغول شد. با فوت وي سه تارنوازي را نزد درويش خان ادامه داد و حدود ۸ سال در خدمت درويش خان بود. طبق دست نوشته اي كه از صبا موجود است و به گفته وي او نزد سه نفر سه تار نواخته است؛ يعني ميرزاعبدالله، درويش خان و به نظر مي آيد كه نفر سوم حسين هنگ آفرين باشد.
* نگفتيد كه چگونه به سمت پژوهش درباره سه تارنوازي و سبك استاد در نوازندگي اين ساز كشيده شديد؟
- وقتي فراگيري موسيقي را شروع كردم به جمله اي از روح الله خالقي در كتاب دوم هنرستان موسيقي برخوردم. خالقي در توصيف استاد صبا گفته است: «استاد صبا مخصوصاً ويولن و سه تار را به حد كمال (مي نوازد)» جمله «به حد كمال مي نوازد» براي من جالب بود كه اين حد كمال يعني چه؟ قضيه را دنبال كردم، اما نمونه هاي سه تار ايشان در بازار خيلي كم بود. جامعه موسيقي در آن روزها استاد عبادي را به عنوان استاد برتر سه تار مطرح مي كرد. به همين دليل من فكر مي كردم كه حد كمال نوازندگي كه آقاي خالقي از آن ياد مي كند چيزي شبيه سه تار نوازي استاد عبادي است، به همين دليل سه سال روي آثار ايشان كار كردم. روزي به صورت تصادفي اجراي دستگاه نوا را با سه تار استاد صبا شنيدم. به نظر من اين كار با اجراي استاد عبادي بسيار متفاوت بود. اگر كار صبا حد كمال بود چرا اين قدر با سه تار نوازي عبادي متفاوت است. بعد از آشنايي با استاد كياني و دريافتن ويژگي هاي شيوه هاي نوازندگي اصيل ايراني به ارزش كار استاد صبا پي بردم و به بررسي مجدد آثار ايشان پرداختم. از آن به بعد مطالعه روي آثار، زندگي صبا و موسيقي قديم ايران را شروع كردم كه تا حال هم ادامه دارد. خوشبختانه حدود ۲۰ روز قبل از اجراي برنامه، يكي از بستگان صبا سه تاري را كه خود استاد با آن مي نواخت در اختيار من گذاشت. اين ساز باعث شد كه من مطالب زيادي از نوازندگي او در اين بيست روز ياد بگيرم.
* روي شيوه نوازندگي استاد صبا، محققان و استادان قبلي چه كارهايي انجام داده اند؟
- در هر تحقيقي بايد به سراغ كارهايي كه در آن زمينه انجام شده رفت. يكي از منابع من در اين پژوهش آثار خود صبا بود. از سه تار نوازي وي حدود بيست قطعه صوتي باقي مانده كه بعضي از اين آثار با ضرب استاد تهراني همراه است. منبع بعد شاگردان صبا بودند كه پس از تحقيق متوجه شدم متأسفانه استاد صبا در زمان حيات هيچ شاگرد جدي در زمينه سه تار نداشته است. يعني برعكس ويولن كه آن زمان مد بوده و همه به خاطر محبوبيت اجتماعي اين ساز، آن را مي نواختند، به نظر مي رسد سه تار و سازهاي ايراني، حالت قديمي داشته و طرفدار زيادي نداشته است و جوانان به سازهاي ايراني علاقه مند نبوده اند. اين موضوع معضلي بوده كه صبا در دست نوشته اي به آن اين گونه اشاره مي كند: «متأسفانه امروز جوانها به جاي اين كه به سازهاي ايراني علاقه مند باشند همه به دنبال قره ني، ويولون و فولوت هستند» به همين دليل صبا شاگردان زيادي در زمينه سه تار نداشته و سه تار براي وي حالت خصوصي و خاص پيدا كرده بود. به نظر مي رسد اين ساز را كاملا براي دل خود مي نواخته اگر چه به سه تار كاملا مسلط بوده و در حد يك استاد كامل آنرا مي شناخته و مي نواخته است؛ به همين علت وقتي شاگردان صبا را بررسي مي كنيم، كسي پيدا نمي شود كه فقط در كنار وي سه تار زده باشد، مانند آقاي تقي تفضلي، و معمولا ساز ديگري ساز اول آنها بوده است. دكتر داريوش صفوت هم نزد صبا حدود،۷ ۸ سالي سنتور زده و به غير از آن ۴ سال هم سه تار ياد گرفته است. يا استاد تجويدي؛ ايشان مي گويند كه پيش استاد صبا كمي هم سه تار كار كرده است. متأسفانه از آقاي تفضلي هيچ نشانه اي پيدا نكردم. فقط مي دانم در انگلستان زندگي مي كند. در بين ديگر شاگردان ايشان دكتر صفوت مهم ترين كسي است كه در سه تار شاگردي صبا را كرده است. صبا هم در مورد صفوت تأكيد مي كند كه منطق مضراب هاي راست و چپ را براي اجزاي رديف خوب مي داند، ولي با مراجعه به سه تار نوازي صفوت تفاوت زيادي با نواختن استاد صبا مي بينيم. در نسل بعد از استاد صبا، عبادي و... استادان تار و سه تاري هستند كه هر كدام به نحوي نكته اي را به ما منتقل كرده اند مانند استاد لطفي، طلايي و... با اين كه استاد لطفي و طلايي نسبت به بقيه بيشتر در اين زمينه كار كرده اند، ولي هيچ كدام از اين افراد سبك و شيوه سه تار نوازي استاد صبا را به صورت جدي دنبال نكرده اند. بين افرادي كه امروز در اين رشته مشغول هستند، تنها آقاي رامين جزايري را علاقه مند ديدم كه در اين زمينه سالها كار كرده كه او هم شاگرد آقاي لطفي است و نواري با نام« حديث صبا » منتشر كرده كه در آن نوار سعي كرده شيوه نوازندگي استاد صبا را نشان بدهد. اما همان طور كه قبلا اشاره كردم صبا را بيشتر به استادي ويولون و گاهي هم سنتور مي شناسند، زيرا رديف سنتور صبا را استاد پايور خيلي رواج داده است. با بررسي هايي كه من انجام دادم و نتيجه آن را در مقاله اي آورده ام كه در شماره ۱۴ مجله ماهور تحت عنوان «صبا به روايت سه تارش »چاپ شد، نشان داده ام شخص صبا آنقدرها هم كه ديگران مي گويند تحت تأثير وزيري نبوده است. در ثاني سه تار و ويژگي نوازندگي كه از طريق سه تار ياد گرفته براي او مهم بوده است، ولي متأسفانه به نظر مي رسد در آن زمان تلاشي همگاني صورت گرفته بود تا ميراث هاي كهن و سنت هاي قديمي با چيزي جايگزين شود، و اين مسأله صبا را رنج مي داده كه حتي در اواخر عمر باعث مشكلات روحي براي او شده بود.
|
|
* خود شما سبك سه تارنوازي استاد صبا را داراي چه ويژگي هايي مي دانيد؟
- من ۱۴ سال با عشق و علاقه به سه تار صبا گوش دادم و روي آثار او كار كردم. اولين چيزي كه متوجه شدم اين بود كه شيوه نوازندگي سه تار صبا در تداوم شيوه نوازندگي استادان قديمي است و خصوصياتي دارد كه در آن آثار هم ديده مي شود. به دنبال اين ويژگي هاي مشترك ديگر آثار قدما را هم بررسي كردم. براي اين كار نياز داشتم كه شرايط آموزش خود را مثل شرايط آموزش صبا تغيير دهم.من به اين جمع بندي رسيدم كه صبا در سه تار سونوريته بي نظيري دارد؛ منظور از سونوريته همان صدايي است كه نوازنده از ساز اخذ مي كند كه با تحقيق متوجه شدم در قديم نحوه به دست گرفتن ساز چگونه بوده و برخورد مضراب با ريتم چطور صورت مي گرفته است. بنابراين بايد اضافه كنم كه صدايي كه صبا از سه تار بيرون مي دهد واقعا افسانه اي و خيلي عجيب است. صداي ساز او هم مي خندد و هم بغض دارد. به نظر مي رسد هم درخشش و تيزي دارد، و هم زنگ و طنين و گرمي. به تعبير دقيق تر صداي ساز صبا مثل بقيه ويژگي هاي ساز او جمع اضداد است، و در عين حال كاملاً رسا است و اگر ما اين ويژگي ها را از نظر صوتي بررسي كنيم، متوجه مي شويم همه متضاد هم هستند. معمولاً بسامدهاي خيلي بالا و زير آن تقويت شده است و احتمالاً خيلي برد ندارد. مثلاً كلاويه هاي خيلي ريز پيانو را كه مي نوازيد به نظر مي رسد دينگ دينگ مي درخشد، اما صداي آن خيلي زود تمام مي شود، ولي صداهاي بم برد زيادي دارند و ماندگار هستند. صبا هر مضرابي را كه مي زد اين دو ويژگي را با هم داشت و اين مسأله به نوازندگي او مربوط مي شود نه به سازي كه داشته است و ما اين ويژگي را در ديگر نوازنده هاي سه تار نمي بينيم، سه تاز نوازي آنها يا تيز است يا طنين ندارد. دوم اين كه صبا هيچ گاه از تك سيم استفاده نمي كند و هميشه همراه با واخون (واخوان) مي نوازد، ولي ساز او شلوغ نيست، يعني همه مطالب، درخشان و روشن بيان مي شوند و به نظر مي رسد كه يك نوازنده تار ساز مي نوازد. من متوجه شدم نگاه صبا به سه تار به عنوان يك ساز، نگاه يك نوازنده به تنبور است. تنبور نوازي خصوصيات خاصي دارد كه مي تواند خود موضوع يك مصاحبه خيلي طولاني يا حتي يك كنفرانس علمي باشد. صبا دقيقاً ويژگي هاي نوازندگي تنبور را در سه تار رعايت مي كند. البته نه مثل نوازنده هاي امروز ما كه دست خود را عوض مي كنند و روي سه تار به شيوه تنبورنوازي كرمانشاه يا دو تار نوازي خراسان مي نوازند. صبا رپرتوار و آهنگ هاي محلي كرمانشاه، خراسان و... را روي سه تار نمي نوازد، بلكه خصوصيات بنيادي نوازندگي تنبور را رعايت مي كند.
* از ويژگي هاي ساز صبا براي ما بگوييد؟
- ساز صبا بيش از هر چيز پخته و با تجربه است و اين يكي از ويژگي هاي مهم ساز اوست كه اگر در هر سازي آن را رعايت كنيم صدايي شبيه ساز او خواهيم داشت. اين ويژگي نه تنها در سه تار، بلكه در ساير آثار صبا هم مشاهده مي شود. من با بررسي سبك ويولون نوازي صبا به اين نتيجه رسيدم كه اين پختگي تنها به طول مدت نوازندگي بستگي ندارد، زيرا آثار سه تار نوازي ايشان مربوط به دو سال آخر زندگي او است و تا آن موقع صبا ۴۵ سال است كه ساز مي زند. اين پختگي به برخورد صبا با موسيقي مربوط مي شود، به نظر مي آيد كه او رپرتوار را خوب مي داند و هميشه مي خواهد آن را بنوازد. در واقع صبا اين پختگي را از راه تكرار رپرتواري كه از حفظ داشته به دست آورده است. اگر صبا ۴۵ سال سه تار مي زند و در اين مدت مدام آهنگ هاي جديد براي سه تار مي ساخت و آنها را درس مي داد و روي آنها كار مي كرد و در نتيجه مدام رپرتوار اجرايي اش تغيير مي كرد: به اين نحوه بيان و پختگي اعجاب انگيز دست پيدا نمي كرد، چون ثابت نگه داشتن رپرتوار نوازندگي در هر فرهنگ موسيقي باعث اعتلاي بيان موسيقيايي نوازنده مي شود، كه البته در اين حالت اين بيان هم اصيل و هم منحصر به فرد است. منحصر به فردي يك بيان موسيقيايي خيلي سخت نيست و هر كس مي تواند بيان موسيقيايي خاص خود را داشته باشد، اما اصالت و اين نحوه بيان چيزي نيست كه به خودي خود به وجود بيايد. البته بايد توجه داشت كه منظور من اين نيست كه استاد صبا در همه آثارش فقط يك سري آهنگ هاي مشخص را زده باشد ايشان هم مثل اساتيد بزرگ موسيقي رديف، موسيقي را در شرايط بداهه اجرا مي كند و موسيقي او تابع شرايط زمان و مكان است، اما اين تغيير طبيعي و غيرارادي است، مانند اتفاقي كه خود به خود صورت مي گيرد و به نظر مي رسد او مانند يك شنونده موسيقي براي اولين بار با اين اتفاق برخورد مي كند. تنها كاري كه در برابر آن انجام مي دهد اين است كه اين رويداد موسيقيايي را از طريق دانش موسيقيايي اصيل خود، آن طور كه از اساتيد خويش ياد گرفته است، ساماندهي كرده و در اين كار به هيچ روي جنبه هاي فانتزي يا آرايش هاي ظاهري و خارج از موضوع را در كار خود اعمال نمي كند.امروز اغلب ما تلاش مي كنيم كه به يك سبك شخصي دست پيدا كنيم؛ غافل از اين كه اين سبك شخصي براي هر كسي وجود دارد و به همين دليل به خودي خود فاقد ارزش است. سبك شخصي تنها زماني ارزشمند مي شود كه اصالت فرهنگي به معني دقيق كلمه با آن همراه شود.
* در باره اصالت فرهنگي كه از آن صحبت مي كنيد بيشتر توضيح دهيد؟
- فرهنگ امري انساني است كه از باور انسان نشأت مي گيرد كه اين باور يا در طول زمان تغيير مي كند و يا عميق تر مي شود. باورهاي انساني تا زماني كه تك تك و جدا از هم هستند ما را صاحب فرهنگ نمي كنند؛ زماني كه اين باور جمعي مي شود ما صاحب فرهنگ مي شويم و با يك فرهنگ سروكار داريم. وقتي از اصالت فرهنگي صحبت به ميان مي آيد، منظور اين است كه يك سري باورهاي جمعي مبناي كار ماست و فرهنگي داريم كه براساس آن كاري را ارايه مي دهيم. صبا هم براساس آنها كار خود را ارايه مي دهد. ما امروز مي خواهيم صاحب سبك شخصي باشيم و تكرار صبا و ميرزا عبدالله و... نباشيم. درست. اما براي اين كه به آن نحوه بيان شخصي و خاص خود برسيم و تكرار صبا و... نباشيم چه راهي داريم. ما مطمئناً مانند آنها نخواهيم شد، اما در حال حاضر ما باورهاي جمعي، مواد و ابزاري كه فرهنگ به ما داده را كنار مي گذاريم و شروع به خلق مصالح جديد مي كنيم. نو، زماني معني دارد كه در ادامه گذشته باشد. يعني در ادامه چيزهايي كه در گذشته وجود داشته. پس بايد نسبت به چيزي سنجيده شود. مثلاً مي گوييم اين روشن تر است از چه؟ از خودش؟ يا از يك چيز ديگر؟ مطمئناً اين روزها با اين جملات زياد برخورد داشته ايد (اين تجربه من است)، (اين احساس خود من است)، (حس من است)و... اما تمام اينها فردي است؛ يعني ما هزاران سال زحمت كشيده ايم تا صاحب فرهنگ موسيقي شده ايم، ما اين فرهنگ را كنار مي گذاريم دوباره از اول راه آغاز مي كنيم و شروع به كار فردي مي كنيم، البته كار فردي مي تواند بسيار هم جذاب باشد.
جامعه موسيقي امروز ما مثل يك درخت كهن است كه شاخه هاي آن از هم جدا شده اند. اين شاخه ها مدتي زيبا هستند، شكوفه و سبزي دارند، اما بعد از مدتي چون از ريشه جدا مانده اند. خشك مي شوند. انگار جامعه موسيقي ما از نظر موسيقي خوب پر از گل هاي زيبا است و گلستان زيبايي را تشكيل داده، اما اين گلستان مانند گل فروشي هاي امروزي، پر از گل هاي از شاخه چيده شده است كه در يك سبد قرار دارد. وارد گل فروشي كه مي شويد هواي پر طراوتي است، اما گل هاي از ريشه جدا دوامي ندارند. در حالي كه جامعه موسيقي قديم و فرهنگ موسيقي قديم به يك گلزار شبيه بود پر از گل هاي مختلف كه همه در كنار هم بودند و در خاك گلستان ريشه داشتند و اگر كسي به آنها مي رسيد، آنها را باغباني و رهبري مي كرد، هر روز گل هاي بهتري مي دادند. هرگاه هم كه گلي مي رفت گل ديگري جاي آن را مي گرفت اما موسيقي امروز ما آنقدر به اقتصاد وابسته شده كه اگر كسي آن را نخرد، مي پژمرد.